زن، اشتغال و فرهنگ - فرشته ندرى ابيانه
فصلنامه بانوان شيعه، ش 3، بهار 84 چکيده: توجه به نقش زنان در تشکيل خانواده و تربيت فرزندان و تفاوت نگرش در اين زمينه، مسئله اشتغال زنان را تحت تأثير قرار داده است. نويسنده سعى کرده است تا با توجه به جايگاه زن مسلمان ايرانى و سياستگذارىهاى دولت جمهورى اسلامى ايران و بررسى باورهاى دينى و توجه به قوانين حقوقى ناظر بر امور خانواده، به برخى از معضلات توجه کند و آراء متفاوت در اين زمينه را بيان و نقد نمايد. در بررسى باورهاى دينى و باورهاى فرهنگى، به نمونههايى از قرآن کريم و سنت نبوى مراجعه شده است تا معلوم شود هر نوع سياستگذارى در خصوص زنان، حقوق و وظايف آنان و به ويژه مسئله اشتغال، مبتنى بر نوع نگرش نسبت به زن است. اساساً اين بحث در گروى نگرش به انسان و جايگاه او در نظام هستى است. بررسى موانع فرهنگى اشتغال زنان و پيشنهادهايى براى رفع آن، هدف اساسى مقاله مىباشد. با بروز تغييرات در مبانى اجتماعى جوامع و حاکميت دولتها و تبيين و تثبيت قوانين، اشتغال نيز همچون ديگر مسائل، شکل خاص خود را پيدا کرده و به ندرت به مشاغل خانگى اطلاق گرديده است. در اين دوران، زنان نيز همچون مردان پاى به عرصه جامعه نهادهاند، خواسته يا ناخواسته به جرگه جويندگان کار درآمدهاند و به مرور زمان خواستار استقلال شغلى و داشتن فرصتهاى شغلى متناسب با شئونات خود و يا حتى فرصتهاى برابر با مردان شدهاند. رقابت در کسب موقعيتهاى شغلى ممتاز در ميان مردان و زنان روز به روز بيشتر شده است. زنان کوشيدهاند تا با نشان دادن استعدادها و توانايىهاى خود در عرصههاى کارى، عقبماندگىهاى قرنهاى گذشته را جبران نمايند و با سرعت و دقت در راه کسب امتيازات اجتماعى و از آن جمله اشتغال پيشتاز گردند. در اين راه، موانع متعددى بر سر راه آنها ديده مىشود: اقتضائات طبيعى، دلبستگىهاى خانوادگى، تعصبات فرهنگى يا دينى، پيشينههاى تاريخى، ادبيات ملى، و... . گروهى از زنان خود به اين موانع اذعان داشتهاند، خواهان شرکت در اين رقابت شغلى نشدهاند و آسايش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعيت پيش آمده دانستهاند. اما گروهى ديگر شتابان و مشتاق در پى کسب فرصت و بهرهبردارى مناسب از زمان برآمدهاند، در اين ستيز نابرابر، با وجود همه موانع، پيش رفتهاند و بهاى شرکت در اشتغال فعال خويش را پرداختهاند. بدين روى، برخى از آنان از نعمت داشتن خانوادهاى گرم و صميمى محروم گشتهاند و برخى ديگر نعمت سلامت و توان جسمى خويش را در گروى اين مبارزه قرار دادهاند. بعضى به تمام باورها، سنتها و عادات پشت پا زدهاند و در صدد ايجاد جامعهاى ديگر با باورها و سنتهاى جديد برآمدهاند و بعضى ديگر در ضمن پاىبندى به اعتقادات و باورها، به طراحى نظامى نوين در راه تحقق خواستههايشان برخاستهاند. دستهاى در مقابل جنس مخالف خود - ايستادهاند و جنبشهاى طرفدارى از حقوق زنان را پايهگذارى نمودهاند و دستهاى ديگر مردان را نه مقابل، که مکمل خويش خواندهاند و کوشيدهاند تا ضمن کسب حقوق شرعى و قانونى خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عين استفاده از توانايىها و تجربيات مردان، استقلال خود را نيز در عرصه اشتغال حفظ نمايند. درحالىکه عدهاى از زنان هرگونه سازش را به معناى عدول از ارزشهاى مورد درخواست زنان مىپنداشتهاند. عدهاى ديگر پافشارى بر تفاوتها را نوعى اعتراف به «تفاوت» دانستهاند و خواهان آن شدهاند که در رقابتى سالم و بدون هيچگونه پيشداورى و جانبدارى جنسيتى، امتيازات و توانايىهاى زنان به اثبات برسد. اينان چنين پيشرفتى را با طبيعت سازگارتر يافتهاند، هرچند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. در مقابل، عدهاى ديگر خواستار کسب امتيازات ويژه و مباحث اختصاصى گشتهاند. دليل اين گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تاريخى و اجحاف به حقوق طبيعى و قانونى زنان در گذشته، بايد مسائل مربوط به زنان و از جمله اشتغال بانوان، با اهتمام و توجه بيشترى از سوى متولّيان امور پىگيرى شود، تا پس از احراز موقعيتهاى مساوى ميان مردان و زنان، مسائل روند طبيعى خود را بپيمايند. به دليل سياستهاى کلى نظام جمهورى اسلامى در جهت تثبيت نظام خانواده، مبحث «اشتغال زنان» سياستى ويژه مىيابد. بر اين اساس، دولت بايد تمهيداتى ايجاد نمايد تا ضمن حفظ کيان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونى و طبيعى خود دست يابند، استعدادهاى آنان شکوفا شود، توانايىهايشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نيمى از جامعه انسانى در ايجاد جامعه مدنى مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در اين صورت است که زنان قادر خواهند بود تا با اصالت دادن به سنگر «خانه» در «اجتماع» نيز به نحو شايسته، ضمن رعايت حدود الاهى، به وظايف قانونى و اجتماعى خود عمل کنند و با احساس استيفاى حقوق انسانى و شرعى خود، به رضايت خاطر برسند و در سايه اين اطمينان و آرامش، مهبط قرار و قوام خانواده گردند. ازاينرو، بررسى باورهاى دينى، زمينههاى فرهنگى و (1) پيشينههاى تاريخى ايرانيان مسلمان لازم است تا بر اساس آن، مشکل اشتغال زنان حل گردد. باورهاى دينى
در قرآن کريم، به تصريح، به حق اشتغال زنان پرداخته شده است و استقلال آنان در احراز منافع مالى و اکتساب فضايل انسانى مورد تأکيد واقع شده است: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» (2) در ضمنِ اشارات قرآنى نيز به نمونههايى از اشتغالات زنان برمىخوريم که با توجه به نوع بيانات قرآنى در استنباط مطلب، کافى و وافى مىنمايند. هدف قرآن از ذکر قصص و الگوها، معرفى شخصيتهاست و نه اشخاص، و ازاينرو، به معرفى الگوهاى مناسب براى پيروى و يا شخصيتهاى منفى براى پرهيز از نوع رفتارشان مىپردازد. براى نمونه، آيات قرآنى به اشتغال دختران حضرت شعيب پيامبرعليهالسلام در نگهدارى از گوسفندان اشاره مىنمايد که در آن زمان - بنا به بيان قرآنى - از مشاغل مردان محسوب مىشد و ازاينرو، آنان سعى مىنمودند که از اختلاط با همکاران مرد خويش پرهيز کنند و گوسفندان خود را پس از آنها آب دهند تا در ضمن رعايت تقواى الاهى، به وظيفه خود عمل نموده باشند. (3) نمونه قرآنى ديگر ملکه سبا، بلقيس، مىباشد که رهبرى و زعامت ملتى را برعهده داشت و با هشيارى و عدالت، به خوبى از عهده اداره امور دنيوى و اخروى آنها برمىآمد و در پى فراهم ساختن موجبات سعادت آنها بود. در عين آنکه با ايمان آوردن به حضرت سليمانعليهالسلام، پيامبر الاهى، خود به سعادت نايل گرديد. (4) در سنت نبوى نيز به اشتغالات زنان آن روزگار و تأييد آن توسط پيامبر اشاره شده است که در کتابهاى تاريخى ثبت و ضبط گرديدهاند. مراجعه اجمالى به منابع تاريخى در اثبات مطلب کفايت مىنمايد. البته - همانگونه که پيش از اين آمد - همواره تفاوتهايى ميان نوع اشتغالات زنان و مردان بوده که مبناى آنها طبيعت است. ازاينرو، در عين اشتراک زن و مرد در بسيارى از حقوق، همچون حق حيات، حق تحصيل، حق اشتغال، حق اختيار و انتخاب، از نظر اسلام تفاوتهايى ميان حقوق و وظايف زن و مرد ديده مىشود. اين تفاوتها به معناى تبعيض نمىباشد، بلکه تساوى رعايت شده است، هرچند تشابه در کار نباشد؛ زيرا «تساوى» به معناى رعايت نسبتهاست و نه به معناى تشابه کارها. اما اينکه آيا در اسلام، بهطور کلى، ممنوعيتى براى اشتغال زنان مطرح بوده يا خير، از مباحثى است که امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است. در اسلام بر اساس وظيفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زيستى و عاطفى او در طبيعت، امتيازات و حقوقى قرار داده شده است. در مقابل آن نيز محدوديتها يا به تعبير ديگر تخفيفهايى نيز براى او در نظر گرفته شدهاند. برخى اينگونه امور را اجحافى در حق زنان دانستهاند و در مقابل، گروهى ديگر اين مسائل را مطابق شئونات زنان و در نتيجه، موجب ترفيع مقام و آسايش زن خواندهاند. اما سؤال اين است که بر فرض پذيرش اين احکام از سوى قشر زنان، اينها به عنوان رفع تکليف و «تخفيف» در وظايف زنان هستند، و يا به معناى «ممنوعيت» و عدم جواز ورود زنان در اينگونه فعاليتها؟ براى مثال، از نظر برخى فقها امورى همچون حکومت، قضاوت، مجاهدت در ميادين جنگ و مرجعيت، مختصّ مردان شمرده شدهاند. شرط ذکوريت براى مرجعيت، رهبرى، رياست جمهورى و حتى امامت جماعت از اين جملهاند. مبناى اين احکام چنين تبيين شده است: اينگونه مسئوليتها از امور اجرايى است و در نتيجه، داراى برخوردهاى بسيار و پذيرش بار سنگينى از وظايفاند و ازاينرو، وجوب آن از زنان برداشته شده است تا زنان فارغ از اين مسائل، به انجام وظايف اصلى خويش بپردازند. بدين رو، زنان هرچند مرجع نمىباشند، اما مىتوانند مرجعپرور باشند. زنان اگرچه حاکم نيستند، اما به تعبير معروف «با همان دستى که گهواره را مىگردانند، جهان را نيز مىچرخانند»؛ زيرا مردان حاکم پرورش يافته دامان مادران خويش و تحت تأثير همسران، خواهران، دختران و ديگر زنان مؤثر بر خود مىباشند. پس مىتوان گفت: «زنان همواره سياستمداران پشت پرده بودهاند». همچنين چون قضاوت امرى قاطع بوده و اين با احساسات لطيف زنان متعارض مىباشد، بار قضاوت از دوش آنها برداشته شده است، اما آنها مىتوانند به عنوان مشاور و در مراحل پيش از صدور حکم شرکت داشته باشند، از توانايىهاى حقوقى خود بهره ببرند و در حل اختلافات، به خصوص اختلافات خانوادگى، خدمت کنند. عدم حضور زنان در جبهههاى جنگ نيز به منظور حفظ کيان زنان در نظر گرفته شده است، آن هم در جهاد تهاجمى؛ يعنى آنجا که سپاه اسلام براى فتح سرزمينى بر آن وارد مىشود. در شرايط خاص، زن مىتواند علاوه بر جهاد در مسئله حکومت و سياست نيز وارد شود. چنانچه بعضى از آيات قرآن به توصيف حکومت عادلانه زنى پرداختهاند. برخى از معتقدان به مبانى اسلامى، ضمن پذيرش اصول و فروع دينى، به اين نکته اشاره کردهاند که در فقه شيعى هيچگاه «عدم وجوب» به معناى «عدم جواز» نيست؛ ازاينرو ورود در اينگونه مسئوليتها هر چند بر زنان واجب نيست، اما اگر زنى در شرايطى خاص و با داشتن توانايىهاى ويژه، داوطلب پذيرش اين امر باشد، راه ورود بر او مسدود نبوده و مىتواند به عنوان يک حق از آن بهره جويد، و حال آنکه پذيرش اين مسئوليت بر مردان حايز شرايط واجب است و آنان حق استنکاف از آنرا ندارند. باورهاى فرهنگى
در باب «اشتغال» و به خصوص اشتغال بانوان نيز با باورهاى فرهنگى روبهرو هستيم. مردان و گاهى خود زنان برخى از مشاغل را بد مىدانند و از انجام آنها پرهيز مىکنند و برعکس، به برخى اشتغالات توجه و علاقه نشان مىدهند و آنها را کارى زنانه و درخور شئونات زنان مىدانند. خانهدارى و معلمى - به خصوص در سطوح ابتدايى - از مشاغل مطلوب زنان شمرده مىشوند و مشاغلى ديگر همچون پرستارى، هر چند کارى زنانه محسوب مىشوند، اما به خاطر ساعتِ کارى يا نوع روابط ميان پرستاران و بيماران، مورد نظر همسران نمىباشند. مشاغل دولتى با مشاغل غيردولتى از اين ديدگاه متفاوتاند. با تغيير شرايط زمانى، در باورهاى فرهنگى نيز تغييراتى حاصل مىشود؛ غيرارزشهاى پيشين جاى خود را به ارزشها مىدهند و بدينسان، اشتغال زنان، که روزى منفور به نظر مىرسيد، مطلوب مىگردد و نوع نگرش مردان و زنان به گونهاى ديگر مىشود. اما هنوز در سلسله مراتب کارى، ترديدهايى وجود دارد. آيا زنان مىتوانند در مشاغل کليدى و مديريتى ايفاى نقش کنند و يا اين مراتب مخصوص مردان هستند؟ در اينجا تعصّبها و قضاوتها با يکديگر آميخته مىگردند. در مقابل اين باورها و به منظور رفع برخى از نارسايىها، پيشنهادها و راهحلهايى ارائه شده است که برخى از آنها مربوط به نحوه کار با مردان بوده و برخى ديگر مربوط به خود زنان و کارکردهاى آنان مىباشد. البته تفاوت فرهنگها در اين زمينه همچنان بايد مدّ نظر قرار گيرد. نتيجه بحث
همانگونه که در اصل کلى اشتغال، جاى اين سئوال مطرح است که «اشتغال حق است يا وظيفه؟» با پذيرش هر يک از اين دو گزينه نيز، نوع بحث متفاوت خواهد شد. حتى اگر قائل به گزينه سومى گرديم که اشتغال، هم حق است و همه وظيفه، نوع پاسخ با دو مورد قبلى متفاوت خواهد شد. همچنين سؤال مىشود که آيا اشتغال زنان لزوماً به معناى کار خارج از منزل است؟ براى نمونه، به اعتقاد همگان، در جوامع روستايى آمار مشارکت زنان در مسائل اقتصادى، حتى بيش از مردان برآورد شده است. زنان شاغل شهرى، که محل اشتغال آنها جدا و در فواصلى دور از محل زندگى آنها مىباشد، براى نگهدارى از فرزندان خود مجبور به استفاده از زنان ديگر خويشاوند و يا استفاده از مهدکودکها و مراکز نگهدارى از کودکان هستند. با توجه به نوع زندگى جوامع شهرى و جدايى خانوادهها از يکديگر، زنانِ کمترى امکان برخوردارى از کمک خويشاوندانشان را دارند. مهدکودکها هم به علت عدم برخوردارى از امکانات لازم براى نگهدارىِ مناسب از کودکان، اعتماد بسيارى از مادران را جلب نکرده و علاوه بر آن هزينه بالايى از درآمد خانوادهها را نيز به خود اختصاص مىدهند. در بعضى مهد کودکها، کودکان زير يک سال پذيرفته نمىشوند و در جاهايى هم که اين ممنوعيت وجود ندارد، اصول بهداشتى لازم براى حفظ سلامت نوزادان، به ندرت رعايت مىگردد. تمام اين مسائل موجبات ترديد مادران را فراهم آوردهاند که آيا ضرورتى براى اشتغال در همه اوقات وجود دارد؟ و آيا مزاياى اشتغال با زحمات ناشى از آن برابرى مىکند؟ البته اين تنها، تفکر گروهى از زنان است که اشتغال را يک ضرورت مىبينند. اما اگر به اشتغال به عنوان يک عادت يا حق نگريسته شود، موضوع فرق مىکند. پس با توجه به اصول و فروع بودن مسائل است که موضعگيرىها متفاوت مىگردند. در ديدگاه دينى و توحيدى، اصل، «رضايت الاهى» است و آن در گرو بهتر انجام دادن وظايف است. پس در شرايط متفاوت، ضرورتها و وظايف متغيّرند. گاه ضرورت، حضور اجتماعى را مىطلبد و گاه در خانه ماندن و انزوا را. اين مسئله نه تنها براى زنان، بلکه در مورد مردان نيز صادق است. گردن نهادن به حکم الاهى است که ميزان ارزشهاست و سرپيچى از فرامين و دستورات الاهى است که موجبات شقاوت و بدبختى را فراهم مىکند. در اين ديدگاه، تنها ظاهر عمل نيست که مورد نظر واقع مىگردد، بلکه نيّت و نتيجه کار نيز لحاظ مىگردد. نيت نه فقط در عبادات، که در اجتماعيات نيز اهميت دارد و هر کس را با شاکله وجودى او، که ناشى از نيّت اوست، مىسنجند. اشتغال و شکل آن نيز تابع اين اصل کلى بوده، با آن سنجيده و محاسبه مىگردد. اما اگر با نگرش اومانيستى به انسان نگريسته شود، چون انسان و خواستههاى او ملاک ارزشگذارىاند، به صورت و ظاهر کار توجه مىشود. در اين ديدگاه، اشتغال نه يک وظيفه، بلکه تنها يک حق انسانى است. به دليل آنکه زن و مرد در انسان بودن مساوى يکديگراند، پس بايد شباهتى تام ميان آنها در انجام امور باشد و چون بعضى از احکام و حقوق اختصاصى مطرح مىگردند، با همين اصل کلى لزوم شباهت، با آنها به مخالفت برخاسته شده، خواهان حقوق مساوى به معناى «مشابه» هستند. (در موارد حقوقىِ ذکر شده در مقاله، به بعضى از موارد مخالف آنها اشاره شد). اينجاست که گفته مىشود: اين مباحث ريشه در باورهاى کلامى و منازعات فکرى دارند و ازاينرو، به آسانى و با وضع چند قانون و بند و تبصره حلشدنى نيستند. هر چند مشترکات بسيارى در اين ميان وجود دارند و همه خواهان احقاق حق زنان و بازگشت آنها به هويّت اصيل خود مىباشند، اما به تعداد نظريههاى فکرى، راه حلهاى متفاوت ارائه مىگردند. اشاره
1. مناسب بود که نويسنده در زمينه مباحث کلانِ اشتغال نيز نگاه خويش را بيان مىنمود. آنچه امروزه حايز اهميت فراوانى است مسئله تبيين سياستهاى کلى در اشتغال زنان است؛ بدين معنا که اساساً در برنامهريزىهاى کلى جامعه چه اولويتهايى را مىبايست لحاظ نمود و زنان با توجه به مسئوليت مادرى و همسرى و نيز روحيات و ويژگىهاى زنانه، به سمت چه مشاغلى مىبايست تشويق و ترغيب شوند. بستر اجتماعى جامعه بر اساس رشد و توسعه چه مشاغلى در رابطه با زنان بايد شکلگيرى شود. در تعارض ميان ايفاى نقش مادرى و همسرى به صورت صحيح و کامل و ميان اشتغال، کداميک از اهميت بيشترى برخوردار است. اساساً با چه سياستهايى مىتوان ميان اين دو مسئله به گونهاى جمع کرد که خانواده استحکام يابد و از معضلاتى که در جهان امروز گريبانگير آن شده است محفوظ ماند. اگر بسيارى از زنان به دليل فقر مالى خانواده به سختترين مشاغل روى مىآورند تا با همسر خويش در تأمين معاش خانواده همراهى کنند، آيا اينگونه اشتغال نيز مطلوب و مورد توصيه و سفارش است؛ يا آنکه نظام اسلامى بايد شرايطى را فراهم سازد تا زنان با آسودگى خاطر در کنار کانون خانواده، قبل از هر چيز به رشد فکرى و علمى و معنوى خود و خانواده بپردازند، تحصيل کنند و در جريان مسائل فرهنگى و اجتماعى جامعه باشند، يا آنکه به دليل نياز جامعه به اشتغال آنان در مواردى که خود آنان تمايل و علاقه دارند يا نظام اسلامى وظيفه آنان مىداند، ايفاى نقش نمايند؟ به هر حال، نبايد فراموش کنيم که در فرهنگ و انديشه اسلامى، انجام فعاليتهاى فردى، اجتماعى و خانوادگى، همگى وسيله و مقدمه کمال و قرب انسانها به سوى مبدأ کمالات يعنى خداوند متعال است و هيچيک خود بهخود مطلوب نيست. هر فعاليتى اگر در راستاى تعالى انسان در مسير عبوديت خداوند قرار گيرد، مطلوب و شايسته است و اينکه چه امور و کارهايى زنان و مردان را به تعالى مىرساند بهطور قطع مبتنى بر چارچوبهايى است که در قرآن کريم و سنت پيامبر و اهل بيت بيان شده است. از همين رو، تطبيق تمامى هدفگذارىها و برنامهريزىها در جامعه اسلامى با موازين و آموزههاى دينى، از اساسىترين امورى است که مىبايست مورد توجه قرار گيرد. 2. به دو نکته مهم درباره داستان دختران شعيب در قرآن کريم معمولاً توجه نمىشود: اول اينکه آنان از سر ناچارى و به دليل پيرى پدرشان مسئوليت چرا و آب دادن به گوسفندان پدر را به عهده گرفته بودند و از همين روست که در پاسخ به حضرت موسىعليهالسلام مىگويند پدرمان پير و ضعيف است. در ادامه ماجرا، حضرت شعيب يکى از شروط ازدواج موسىعليهالسلام را با دخترش، چوپانى گوسفندان قرار مىدهد. بنابراين، از بيان يک مورد اضطرارى نمىتوان حکمى کلى را نتيجه گرفت. دوم اينکه حتماً اگر آيه را ناظر به يک قاعده کلى در باب اشتغال زنان بدانيم، حداکثر چيزى که از آيه مىتوانيم نتيجهگيرى کنيم، جواز اشتغال زنان به چوپانى است، نه توصيه و تأکيد و سفارش به آن. 3. مراجعه به تفاسير مختلف و دقت در مجموعه آيات داستان حضرت سليمانعليهالسلام و زنى به نام بلقيس نشان مىدهد که قرآن کريم در مقام تأييد زمامدارى زنان و توصيه به آن نيست. آنچه مورد توجه قرآن است ذکر ماجراى برخورد يک قوم و زمامدار آنان با دعوت پيامبر خداست که چگونه با تدبير صحيحِ زمامدارشان يعنى بلقيس، از جنگ با حضرت سليمانعليهالسلام و مقاومت در برابر دعوت او دست کشيدند و از شرک و پرستش خورشيد رها شدند و به عبوديت خداوند روى آوردند. به علاوه، ذکر داستان زمامدارى بلقيس، چه دلالتى بر توصيه و تشويق به اشتغال و کار کردن زنان، آن هم در عرصههاى مختلف جامعه دارد. حداکثر چيزى که ممکن است از آيات مذکور برداشت شود، جواز زمامدارى زنان است - که آن هم به نظر مفسران و کارشناسان دينى چنين نيست - نه جواز و يإ؛00 توصيه و تأکيد بر اشتغال زنان. 4. در استفاده از قرآن کريم علاوه بر آنکه توجه به سخنان و کلمات مفسران قرآن لازم است، مراجعه به سخنان پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم و ائمهعليهمالسلام نيز بسيار ضرورى است. فهم قرآن کريم بدون رجوع به سنت، چيزى جز انحراف و کجفهمى به دنبال ندارد. چنانکه پيامبراکرمصلى الله وعليه وآله وسلم نيز در وصاياى پايان عمر خويش فرمودند: من دو چيز گرانبها ميان شما به جاى مىگذارم که اگر به هر دوى آنها چنگ بياويزيد، هرگز گمراه نمىشويد. آن دو چيز قرآن و عترت (اهل بيت پيامبر) هستند و اين دو هرگز از يکديگر جدا نمىشوند. بررسى روايات و کلمات اهل بيتعليهمالسلام در مسئله اشتغال زنان حاوى نکات و مطالب فراوان و مهمى است که مىبايست در جاى خود مورد توجه کافى قرار گيرد. 1. حسينعلى ترکمانى، خانواده؛ مهبط قرار و قوام، بنياد انديشه اسلامى، 1367 2. نساء، 32 3. قصص: 23 و 24 4. نمل: 23 -