زن، اشتغال و فرهنگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن، اشتغال و فرهنگ - نسخه متنی

فرشته ندری ابیانه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زن، اشتغال و فرهنگ - فرشته ندرى ابيانه

فصلنامه بانوان شيعه، ش 3، بهار 84

چکيده: توجه به نقش زنان در تشکيل خانواده و تربيت فرزندان و تفاوت نگرش در اين زمينه، مسئله اشتغال زنان را تحت تأثير قرار داده است. نويسنده سعى کرده است تا با توجه به جايگاه زن مسلمان ايرانى و سياست‏گذارى‏هاى دولت جمهورى اسلامى ايران و بررسى باورهاى دينى و توجه به قوانين حقوقى ناظر بر امور خانواده، به برخى از معضلات توجه کند و آراء متفاوت در اين زمينه را بيان و نقد نمايد. در بررسى باورهاى دينى و باورهاى فرهنگى، به نمونه‏هايى از قرآن کريم و سنت نبوى مراجعه شده است تا معلوم شود هر نوع سياست‏گذارى در خصوص زنان، حقوق و وظايف آنان و به ويژه مسئله اشتغال، مبتنى بر نوع نگرش نسبت به زن است. اساساً اين بحث در گروى نگرش به انسان و جايگاه او در نظام هستى است. بررسى موانع فرهنگى اشتغال زنان و پيشنهادهايى براى رفع آن، هدف اساسى مقاله مى‏باشد.

با بروز تغييرات در مبانى اجتماعى جوامع و حاکميت دولت‏ها و تبيين و تثبيت قوانين، اشتغال نيز همچون ديگر مسائل، شکل خاص خود را پيدا کرده و به ندرت به مشاغل خانگى اطلاق گرديده است. در اين دوران، زنان نيز همچون مردان پاى به عرصه جامعه نهاده‏اند، خواسته يا ناخواسته به جرگه جويندگان کار درآمده‏اند و به مرور زمان خواستار استقلال شغلى و داشتن فرصت‏هاى شغلى متناسب با شئونات خود و يا حتى فرصت‏هاى برابر با مردان شده‏اند. رقابت در کسب موقعيت‏هاى شغلى ممتاز در ميان مردان و زنان روز به روز بيشتر شده است. زنان کوشيده‏اند تا با نشان دادن استعدادها و توانايى‏هاى خود در عرصه‏هاى کارى، عقب‏ماندگى‏هاى قرن‏هاى گذشته را جبران نمايند و با سرعت و دقت در راه کسب امتيازات اجتماعى و از آن جمله اشتغال پيشتاز گردند. در اين راه، موانع متعددى بر سر راه آنها ديده مى‏شود: اقتضائات طبيعى، دل‏بستگى‏هاى خانوادگى، تعصبات فرهنگى يا دينى، پيشينه‏هاى تاريخى، ادبيات ملى، و... .

گروهى از زنان خود به اين موانع اذعان داشته‏اند، خواهان شرکت در اين رقابت شغلى نشده‏اند و آسايش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعيت پيش آمده دانسته‏اند. اما گروهى ديگر شتابان و مشتاق در پى کسب فرصت و بهره‏بردارى مناسب از زمان برآمده‏اند، در اين ستيز نابرابر، با وجود همه موانع، پيش رفته‏اند و بهاى شرکت در اشتغال فعال خويش را پرداخته‏اند. بدين روى، برخى از آنان از نعمت داشتن خانواده‏اى گرم و صميمى محروم گشته‏اند و برخى ديگر نعمت سلامت و توان جسمى خويش را در گروى اين مبارزه قرار داده‏اند. بعضى به تمام باورها، سنت‏ها و عادات پشت پا زده‏اند و در صدد ايجاد جامعه‏اى ديگر با باورها و سنت‏هاى جديد برآمده‏اند و بعضى ديگر در ضمن پاى‏بندى به اعتقادات و باورها، به طراحى نظامى نوين در راه تحقق خواسته‏هايشان برخاسته‏اند. دسته‏اى در مقابل جنس مخالف خود - ايستاده‏اند و جنبش‏هاى طرف‏دارى از حقوق زنان را پايه‏گذارى نموده‏اند و دسته‏اى ديگر مردان را نه مقابل، که مکمل خويش خوانده‏اند و کوشيده‏اند تا ضمن کسب حقوق شرعى و قانونى خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عين استفاده از توانايى‏ها و تجربيات مردان، استقلال خود را نيز در عرصه اشتغال حفظ نمايند. درحالى‏که عده‏اى از زنان هرگونه سازش را به معناى عدول از ارزش‏هاى مورد درخواست زنان مى‏پنداشته‏اند. عده‏اى ديگر پافشارى بر تفاوت‏ها را نوعى اعتراف به «تفاوت» دانسته‏اند و خواهان آن شده‏اند که در رقابتى سالم و بدون هيچ‏گونه پيش‏داورى و جانب‏دارى جنسيتى، امتيازات و توانايى‏هاى زنان به اثبات برسد. اينان چنين پيشرفتى را با طبيعت سازگارتر يافته‏اند، هرچند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. در مقابل، عده‏اى ديگر خواستار کسب امتيازات ويژه و مباحث اختصاصى گشته‏اند. دليل اين گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تاريخى و اجحاف به حقوق طبيعى و قانونى زنان در گذشته، بايد مسائل مربوط به زنان و از جمله اشتغال بانوان، با اهتمام و توجه بيشترى از سوى متولّيان امور پى‏گيرى شود، تا پس از احراز موقعيت‏هاى مساوى ميان مردان و زنان، مسائل روند طبيعى خود را بپيمايند.

به دليل سياست‏هاى کلى نظام جمهورى اسلامى در جهت تثبيت نظام خانواده، مبحث «اشتغال زنان» سياستى ويژه مى‏يابد. بر اين اساس، دولت بايد تمهيداتى ايجاد نمايد تا ضمن حفظ کيان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونى و طبيعى خود دست يابند، استعدادهاى آنان شکوفا شود، توانايى‏هايشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نيمى از جامعه انسانى در ايجاد جامعه مدنى مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در اين صورت است که زنان قادر خواهند بود تا با اصالت دادن به سنگر «خانه» در «اجتماع» نيز به نحو شايسته، ضمن رعايت حدود الاهى، به وظايف قانونى و اجتماعى خود عمل کنند و با احساس استيفاى حقوق انسانى و شرعى خود، به رضايت خاطر برسند و در سايه اين اطمينان و آرامش، مهبط قرار و قوام خانواده گردند. ازاين‏رو، بررسى باورهاى دينى، زمينه‏هاى فرهنگى و (1) پيشينه‏هاى تاريخى ايرانيان مسلمان لازم است تا بر اساس آن، مشکل اشتغال زنان حل گردد.

باورهاى دينى‏

در قرآن کريم، به تصريح، به حق اشتغال زنان پرداخته شده است و استقلال آنان در احراز منافع مالى و اکتساب فضايل انسانى مورد تأکيد واقع شده است: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» (2)

در ضمنِ اشارات قرآنى نيز به نمونه‏هايى از اشتغالات زنان برمى‏خوريم که با توجه به نوع بيانات قرآنى در استنباط مطلب، کافى و وافى مى‏نمايند. هدف قرآن از ذکر قصص و الگوها، معرفى شخصيت‏هاست و نه اشخاص، و ازاين‏رو، به معرفى الگوهاى مناسب براى پيروى و يا شخصيت‏هاى منفى براى پرهيز از نوع رفتارشان مى‏پردازد. براى نمونه، آيات قرآنى به اشتغال دختران حضرت شعيب پيامبرعليه‏السلام در نگهدارى از گوسفندان اشاره مى‏نمايد که در آن زمان - بنا به بيان قرآنى - از مشاغل مردان محسوب مى‏شد و ازاين‏رو، آنان سعى مى‏نمودند که از اختلاط با همکاران مرد خويش پرهيز کنند و گوسفندان خود را پس از آنها آب دهند تا در ضمن رعايت تقواى الاهى، به وظيفه خود عمل نموده باشند. (3)

نمونه قرآنى ديگر ملکه سبا، بلقيس، مى‏باشد که رهبرى و زعامت ملتى را برعهده داشت و با هشيارى و عدالت، به خوبى از عهده اداره امور دنيوى و اخروى آنها برمى‏آمد و در پى فراهم ساختن موجبات سعادت آنها بود. در عين آنکه با ايمان آوردن به حضرت سليمان‏عليه‏السلام، پيامبر الاهى، خود به سعادت نايل گرديد. (4)

در سنت نبوى نيز به اشتغالات زنان آن روزگار و تأييد آن توسط پيامبر اشاره شده است که در کتاب‏هاى تاريخى ثبت و ضبط گرديده‏اند. مراجعه اجمالى به منابع تاريخى در اثبات مطلب کفايت مى‏نمايد. البته - همان‏گونه که پيش از اين آمد - همواره تفاوت‏هايى ميان نوع اشتغالات زنان و مردان بوده که مبناى آنها طبيعت است. ازاين‏رو، در عين اشتراک زن و مرد در بسيارى از حقوق، همچون حق حيات، حق تحصيل، حق اشتغال، حق اختيار و انتخاب، از نظر اسلام تفاوت‏هايى ميان حقوق و وظايف زن و مرد ديده مى‏شود. اين تفاوت‏ها به معناى تبعيض نمى‏باشد، بلکه تساوى رعايت شده است، هرچند تشابه در کار نباشد؛ زيرا «تساوى» به معناى رعايت نسبت‏هاست و نه به معناى تشابه کارها. اما اينکه آيا در اسلام، به‏طور کلى، ممنوعيتى براى اشتغال زنان مطرح بوده يا خير، از مباحثى است که امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است.

در اسلام بر اساس وظيفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زيستى و عاطفى او در طبيعت، امتيازات و حقوقى قرار داده شده است. در مقابل آن نيز محدوديت‏ها يا به تعبير ديگر تخفيف‏هايى نيز براى او در نظر گرفته شده‏اند. برخى اين‏گونه امور را اجحافى در حق زنان دانسته‏اند و در مقابل، گروهى ديگر اين مسائل را مطابق شئونات زنان و در نتيجه، موجب ترفيع مقام و آسايش زن خوانده‏اند. اما سؤال اين است که بر فرض پذيرش اين احکام از سوى قشر زنان، اينها به عنوان رفع تکليف و «تخفيف» در وظايف زنان هستند، و يا به معناى «ممنوعيت» و عدم جواز ورود زنان در اين‏گونه فعاليت‏ها؟ براى مثال، از نظر برخى فقها امورى همچون حکومت، قضاوت، مجاهدت در ميادين جنگ و مرجعيت، مختصّ مردان شمرده شده‏اند. شرط ذکوريت براى مرجعيت، رهبرى، رياست جمهورى و حتى امامت جماعت از اين جمله‏اند. مبناى اين احکام چنين تبيين شده است: اين‏گونه مسئوليت‏ها از امور اجرايى است و در نتيجه، داراى برخوردهاى بسيار و پذيرش بار سنگينى از وظايف‏اند و ازاين‏رو، وجوب آن از زنان برداشته شده است تا زنان فارغ از اين مسائل، به انجام وظايف اصلى خويش بپردازند. بدين رو، زنان هرچند مرجع نمى‏باشند، اما مى‏توانند مرجع‏پرور باشند. زنان اگرچه حاکم نيستند، اما به تعبير معروف «با همان دستى که گهواره را مى‏گردانند، جهان را نيز مى‏چرخانند»؛ زيرا مردان حاکم پرورش يافته دامان مادران خويش و تحت تأثير همسران، خواهران، دختران و ديگر زنان مؤثر بر خود مى‏باشند. پس مى‏توان گفت: «زنان همواره سياست‏مداران پشت پرده بوده‏اند». همچنين چون قضاوت امرى قاطع بوده و اين با احساسات لطيف زنان متعارض مى‏باشد، بار قضاوت از دوش آنها برداشته شده است، اما آنها مى‏توانند به عنوان مشاور و در مراحل پيش از صدور حکم شرکت داشته باشند، از توانايى‏هاى حقوقى خود بهره ببرند و در حل اختلافات، به خصوص اختلافات خانوادگى، خدمت کنند. عدم حضور زنان در جبهه‏هاى جنگ نيز به منظور حفظ کيان زنان در نظر گرفته شده است، آن هم در جهاد تهاجمى؛ يعنى آنجا که سپاه اسلام براى فتح سرزمينى بر آن وارد مى‏شود.

در شرايط خاص، زن مى‏تواند علاوه بر جهاد در مسئله حکومت و سياست نيز وارد شود. چنانچه بعضى از آيات قرآن به توصيف حکومت عادلانه زنى پرداخته‏اند. برخى از معتقدان به مبانى اسلامى، ضمن پذيرش اصول و فروع دينى، به اين نکته اشاره کرده‏اند که در فقه شيعى هيچ‏گاه «عدم وجوب» به معناى «عدم جواز» نيست؛ ازاين‏رو ورود در اين‏گونه مسئوليت‏ها هر چند بر زنان واجب نيست، اما اگر زنى در شرايطى خاص و با داشتن توانايى‏هاى ويژه، داوطلب پذيرش اين امر باشد، راه ورود بر او مسدود نبوده و مى‏تواند به عنوان يک حق از آن بهره جويد، و حال آنکه پذيرش اين مسئوليت بر مردان حايز شرايط واجب است و آنان حق استنکاف از آن‏را ندارند.

باورهاى فرهنگى‏

در باب «اشتغال» و به خصوص اشتغال بانوان نيز با باورهاى فرهنگى روبه‏رو هستيم. مردان و گاهى خود زنان برخى از مشاغل را بد مى‏دانند و از انجام آنها پرهيز مى‏کنند و برعکس، به برخى اشتغالات توجه و علاقه نشان مى‏دهند و آنها را کارى زنانه و درخور شئونات زنان مى‏دانند. خانه‏دارى و معلمى - به خصوص در سطوح ابتدايى - از مشاغل مطلوب زنان شمرده مى‏شوند و مشاغلى ديگر همچون پرستارى، هر چند کارى زنانه محسوب مى‏شوند، اما به خاطر ساعتِ کارى يا نوع روابط ميان پرستاران و بيماران، مورد نظر همسران نمى‏باشند. مشاغل دولتى با مشاغل غيردولتى از اين ديدگاه متفاوت‏اند.

با تغيير شرايط زمانى، در باورهاى فرهنگى نيز تغييراتى حاصل مى‏شود؛ غيرارزش‏هاى پيشين جاى خود را به ارزش‏ها مى‏دهند و بدين‏سان، اشتغال زنان، که روزى منفور به نظر مى‏رسيد، مطلوب مى‏گردد و نوع نگرش مردان و زنان به گونه‏اى ديگر مى‏شود. اما هنوز در سلسله مراتب کارى، ترديدهايى وجود دارد. آيا زنان مى‏توانند در مشاغل کليدى و مديريتى ايفاى نقش کنند و يا اين مراتب مخصوص مردان هستند؟ در اينجا تعصّب‏ها و قضاوت‏ها با يکديگر آميخته مى‏گردند.

در مقابل اين باورها و به منظور رفع برخى از نارسايى‏ها، پيشنهادها و راه‏حل‏هايى ارائه شده است که برخى از آنها مربوط به نحوه کار با مردان بوده و برخى ديگر مربوط به خود زنان و کارکردهاى آنان مى‏باشد. البته تفاوت فرهنگ‏ها در اين زمينه همچنان بايد مدّ نظر قرار گيرد.

نتيجه بحث‏

همان‏گونه که در اصل کلى اشتغال، جاى اين سئوال مطرح است که «اشتغال حق است يا وظيفه؟» با پذيرش هر يک از اين دو گزينه نيز، نوع بحث متفاوت خواهد شد. حتى اگر قائل به گزينه سومى گرديم که اشتغال، هم حق است و همه وظيفه، نوع پاسخ با دو مورد قبلى متفاوت خواهد شد. همچنين سؤال مى‏شود که آيا اشتغال زنان لزوماً به معناى کار خارج از منزل است؟ براى نمونه، به اعتقاد همگان، در جوامع روستايى آمار مشارکت زنان در مسائل اقتصادى، حتى بيش از مردان برآورد شده است.

زنان شاغل شهرى، که محل اشتغال آنها جدا و در فواصلى دور از محل زندگى آنها مى‏باشد، براى نگهدارى از فرزندان خود مجبور به استفاده از زنان ديگر خويشاوند و يا استفاده از مهدکودک‏ها و مراکز نگهدارى از کودکان هستند. با توجه به نوع زندگى جوامع شهرى و جدايى خانواده‏ها از يکديگر، زنانِ کمترى امکان برخوردارى از کمک خويشاوندانشان را دارند. مهدکودک‏ها هم به علت عدم برخوردارى از امکانات لازم براى نگهدارىِ مناسب از کودکان، اعتماد بسيارى از مادران را جلب نکرده و علاوه بر آن هزينه بالايى از درآمد خانواده‏ها را نيز به خود اختصاص مى‏دهند. در بعضى مهد کودک‏ها، کودکان زير يک سال پذيرفته نمى‏شوند و در جاهايى هم که اين ممنوعيت وجود ندارد، اصول بهداشتى لازم براى حفظ سلامت نوزادان، به ندرت رعايت مى‏گردد.

تمام اين مسائل موجبات ترديد مادران را فراهم آورده‏اند که آيا ضرورتى براى اشتغال در همه اوقات وجود دارد؟ و آيا مزاياى اشتغال با زحمات ناشى از آن برابرى مى‏کند؟ البته اين تنها، تفکر گروهى از زنان است که اشتغال را يک ضرورت مى‏بينند. اما اگر به اشتغال به عنوان يک عادت يا حق نگريسته شود، موضوع فرق مى‏کند. پس با توجه به اصول و فروع بودن مسائل است که موضع‏گيرى‏ها متفاوت مى‏گردند.

در ديدگاه دينى و توحيدى، اصل، «رضايت الاهى» است و آن در گرو بهتر انجام دادن وظايف است. پس در شرايط متفاوت، ضرورت‏ها و وظايف متغيّرند. گاه ضرورت، حضور اجتماعى را مى‏طلبد و گاه در خانه ماندن و انزوا را. اين مسئله نه تنها براى زنان، بلکه در مورد مردان نيز صادق است. گردن نهادن به حکم الاهى است که ميزان ارزش‏هاست و سرپيچى از فرامين و دستورات الاهى است که موجبات شقاوت و بدبختى را فراهم مى‏کند. در اين ديدگاه، تنها ظاهر عمل نيست که مورد نظر واقع مى‏گردد، بلکه نيّت و نتيجه کار نيز لحاظ مى‏گردد. نيت نه فقط در عبادات، که در اجتماعيات نيز اهميت دارد و هر کس را با شاکله وجودى او، که ناشى از نيّت اوست، مى‏سنجند. اشتغال و شکل آن نيز تابع اين اصل کلى بوده، با آن سنجيده و محاسبه مى‏گردد.

اما اگر با نگرش اومانيستى به انسان نگريسته شود، چون انسان و خواسته‏هاى او ملاک ارزش‏گذارى‏اند، به صورت و ظاهر کار توجه مى‏شود. در اين ديدگاه، اشتغال نه يک وظيفه، بلکه تنها يک حق انسانى است. به دليل آنکه زن و مرد در انسان بودن مساوى يکديگراند، پس بايد شباهتى تام ميان آنها در انجام امور باشد و چون بعضى از احکام و حقوق اختصاصى مطرح مى‏گردند، با همين اصل کلى لزوم شباهت، با آنها به مخالفت برخاسته شده، خواهان حقوق مساوى به معناى «مشابه» هستند. (در موارد حقوقىِ ذکر شده در مقاله، به بعضى از موارد مخالف آنها اشاره شد). اينجاست که گفته مى‏شود: اين مباحث ريشه در باورهاى کلامى و منازعات فکرى دارند و ازاين‏رو، به آسانى و با وضع چند قانون و بند و تبصره حل‏شدنى نيستند. هر چند مشترکات بسيارى در اين ميان وجود دارند و همه خواهان احقاق حق زنان و بازگشت آنها به هويّت اصيل خود مى‏باشند، اما به تعداد نظريه‏هاى فکرى، راه حل‏هاى متفاوت ارائه مى‏گردند.

اشاره‏

1. مناسب بود که نويسنده در زمينه مباحث کلانِ اشتغال نيز نگاه خويش را بيان مى‏نمود. آنچه امروزه حايز اهميت فراوانى است مسئله تبيين سياست‏هاى کلى در اشتغال زنان است؛ بدين معنا که اساساً در برنامه‏ريزى‏هاى کلى جامعه چه اولويت‏هايى را مى‏بايست لحاظ نمود و زنان با توجه به مسئوليت مادرى و همسرى و نيز روحيات و ويژگى‏هاى زنانه، به سمت چه مشاغلى مى‏بايست تشويق و ترغيب شوند. بستر اجتماعى جامعه بر اساس رشد و توسعه چه مشاغلى در رابطه با زنان بايد شکل‏گيرى شود. در تعارض ميان ايفاى نقش مادرى و همسرى به صورت صحيح و کامل و ميان اشتغال، کداميک از اهميت بيشترى برخوردار است. اساساً با چه سياست‏هايى مى‏توان ميان اين دو مسئله به گونه‏اى جمع کرد که خانواده استحکام يابد و از معضلاتى که در جهان امروز گريبان‏گير آن شده است محفوظ ماند. اگر بسيارى از زنان به دليل فقر مالى خانواده به سخت‏ترين مشاغل روى مى‏آورند تا با همسر خويش در تأمين معاش خانواده همراهى کنند، آيا اين‏گونه اشتغال نيز مطلوب و مورد توصيه و سفارش است؛ يا آنکه نظام اسلامى بايد شرايطى را فراهم سازد تا زنان با آسودگى خاطر در کنار کانون خانواده، قبل از هر چيز به رشد فکرى و علمى و معنوى خود و خانواده بپردازند، تحصيل کنند و در جريان مسائل فرهنگى و اجتماعى جامعه باشند، يا آنکه به دليل نياز جامعه به اشتغال آنان در مواردى که خود آنان تمايل و علاقه دارند يا نظام اسلامى وظيفه آنان مى‏داند، ايفاى نقش نمايند؟ به هر حال، نبايد فراموش کنيم که در فرهنگ و انديشه اسلامى، انجام فعاليت‏هاى فردى، اجتماعى و خانوادگى، همگى وسيله و مقدمه کمال و قرب انسان‏ها به سوى مبدأ کمالات يعنى خداوند متعال است و هيچ‏يک خود به‏خود مطلوب نيست. هر فعاليتى اگر در راستاى تعالى انسان در مسير عبوديت خداوند قرار گيرد، مطلوب و شايسته است و اينکه چه امور و کارهايى زنان و مردان را به تعالى مى‏رساند به‏طور قطع مبتنى بر چارچوب‏هايى است که در قرآن کريم و سنت پيامبر و اهل بيت بيان شده است. از همين رو، تطبيق تمامى هدف‏گذارى‏ها و برنامه‏ريزى‏ها در جامعه اسلامى با موازين و آموزه‏هاى دينى، از اساسى‏ترين امورى است که مى‏بايست مورد توجه قرار گيرد.

2. به دو نکته مهم درباره داستان دختران شعيب در قرآن کريم معمولاً توجه نمى‏شود: اول اينکه آنان از سر ناچارى و به دليل پيرى پدرشان مسئوليت چرا و آب دادن به گوسفندان پدر را به عهده گرفته بودند و از همين روست که در پاسخ به حضرت موسى‏عليه‏السلام مى‏گويند پدرمان پير و ضعيف است. در ادامه ماجرا، حضرت شعيب يکى از شروط ازدواج موسى‏عليه‏السلام را با دخترش، چوپانى گوسفندان قرار مى‏دهد. بنابراين، از بيان يک مورد اضطرارى نمى‏توان حکمى کلى را نتيجه گرفت. دوم اينکه حتماً اگر آيه را ناظر به يک قاعده کلى در باب اشتغال زنان بدانيم، حداکثر چيزى که از آيه مى‏توانيم نتيجه‏گيرى کنيم، جواز اشتغال زنان به چوپانى است، نه توصيه و تأکيد و سفارش به آن.

3. مراجعه به تفاسير مختلف و دقت در مجموعه آيات داستان حضرت سليمان‏عليه‏السلام و زنى به نام بلقيس نشان مى‏دهد که قرآن کريم در مقام تأييد زمامدارى زنان و توصيه به آن نيست. آنچه مورد توجه قرآن است ذکر ماجراى برخورد يک قوم و زمامدار آنان با دعوت پيامبر خداست که چگونه با تدبير صحيحِ زمامدارشان يعنى بلقيس، از جنگ با حضرت سليمان‏عليه‏السلام و مقاومت در برابر دعوت او دست کشيدند و از شرک و پرستش خورشيد رها شدند و به عبوديت خداوند روى آوردند. به علاوه، ذکر داستان زمامدارى بلقيس، چه دلالتى بر توصيه و تشويق به اشتغال و کار کردن زنان، آن هم در عرصه‏هاى مختلف جامعه دارد. حداکثر چيزى که ممکن است از آيات مذکور برداشت شود، جواز زمامدارى زنان است - که آن هم به نظر مفسران و کارشناسان دينى چنين نيست - نه جواز و يإ؛00 توصيه و تأکيد بر اشتغال زنان.

4. در استفاده از قرآن کريم علاوه بر آنکه توجه به سخنان و کلمات مفسران قرآن لازم است، مراجعه به سخنان پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم و ائمه‏عليهم‏السلام نيز بسيار ضرورى است. فهم قرآن کريم بدون رجوع به سنت، چيزى جز انحراف و کج‏فهمى به دنبال ندارد. چنان‏که پيامبراکرم‏صلى الله وعليه وآله وسلم نيز در وصاياى پايان عمر خويش فرمودند: من دو چيز گرانبها ميان شما به جاى مى‏گذارم که اگر به هر دوى آنها چنگ بياويزيد، هرگز گمراه نمى‏شويد. آن دو چيز قرآن و عترت (اهل بيت پيامبر) هستند و اين دو هرگز از يکديگر جدا نمى‏شوند. بررسى روايات و کلمات اهل بيت‏عليهم‏السلام در مسئله اشتغال زنان حاوى نکات و مطالب فراوان و مهمى است که مى‏بايست در جاى خود مورد توجه کافى قرار گيرد.

1. حسينعلى ترکمانى، خانواده؛ مهبط قرار و قوام، بنياد انديشه اسلامى، 1367

2. نساء، 32

3. قصص: 23 و 24

4. نمل: 23 -

/ 1