زندگي نامه محمد مهدي نراقي
بسم الله الرحمن الرحيم حاج ملا محمد مهدي نراقي مرحوم حاج ملا محمد مهدي نراقي فرزند ابوذر بن حاج محمد قمي است.ملا احمد نراقي در مولفات خود نام خود را به عنــوان مهدي بن ابي ذر نوشته است، اما فرزندش ملا احمد کلمه محمد را با مهدي ترکيب نموده و نام خود را احمد بن محمد مهدي نگــاشته است. جد حاج ملا محمد مهدي، قمي و نـــامش حاج محمد بوده است. بنابراين ملا مهدي نراقي،قمي الاصل،و ريشه در بيت علم و دانش داشته است.علامه محقق ملا مهدي نراقي را نراقي اول ناميده اند و پسر صالحش ملا احمدفاضل نراقي را نراقي ثاني گويند و از هر دو تعبير به نراقيان مي شود. صاحب قصص العلما مي نويسد: پدرش از عاملين حکام و منصبش پست ترين مناصب ديواني بود ک پاکــار نراق بــود و پدرش کشـته شــد و علت کشــته شدن او معــلـوم نيست. درکتــاب فرهنـگ عميــد در معني پاکــار نوشته است: اســم يا صفـت است که به معنــاي خدمتکار، نوکر، پــادو, تحصيلدار، پايــکار هم گفته شده است. در هر صورت مرحوم حاج ملا احمد نراقي از خانــدان روحاني نبوده و به سعي و تلاش شخصي خود با کمک و توفيق الهي به بالا ترين مقامات علمي و عرفاني رسيده است.محل تولد
نراق بر وزن عراق قريه اي است قصبه مانند، و محلي است خاطر پسند از توابع کاشان، آبش کم و باغاتش فـــراوان، آن قريــه در دامــان کــوه است و سـه طرفـش گرفتـــه و سمت مغـــربش بسيـــار گشــاده است.قريب هــزار بـاب خانــه در آن است چند مـزرعه هم دارد و مردم آنجا شيعي مذهب هستند. يکي از بناهاي قديمي اين شهر مسجد جامع مي باشد که در سال 1243هجري قمري در زمان فتحعليشاه قاجار دو سال قبل از وفات حاج ملا احمد نراقي ساخته شده است و طبق سنگ نوشته ايي که جلوي درب ورودي صحن مسجد است مرحوم حاج علي محمد ولد مرحوم آقا ميرزا اسماعيـل نراقي ابني مسجد بــوده است. از قدمي ترين آب انبار هاي اين شهر، آب انبار معروف به حاج محمــد نراقي است که در سال هزار و دويست شصت و چهار هجري قمري ساخته شده است.بــازار نـراق معــروف به بازار شمس الســلطنه از آثار تاريخي بسيــار زيبا و ديدني اين شهر است که در قرن سيــزدهم هجري ساخته شده است، اين بــازار توسط حاج محمــد نراقي معــروف به حاجي خان احداث و جزو سهم الارث به مرحوم شمس السلطنةتعلق گرفه است و درآمد آن طبق وقف نامه اي به مدرسه اي که در نراق مي بايست احداث مي شد اختصاص يافته است.در قسمت بالاي نراق يخچالي هست که قدمت آن را تا حدود دويست سال دانسته اند. بادگيرهاي خانه هاي که بسيار قديمي هستندکه بسيــار ديدني هستندکه قدمتـشان را حدود دويست سال دانسته اند.واين طور که در کتاب ها آمده است نراق سابقه چند صد ساله دارد.محل تحصيـــل
در تاريخ گلشن مراد تاليف ابوالحسن غفاري آمده:اصل آن جناب از قصبه نراق است....در اوائل حال از نراق به کـــاشان آمد به تحصيل مقدمات مشغول بوده، بعد از آن که از تحصيــل فنون ادبيه فراغ بال او را حــاصل شده، روانه اصفهان شدند. در اصفهان آن جناب از ملا اسماعيل خاجوئي علوم معقول و فلسفه فرا گرفته است. و نيــز در حضور دو نفر عـــالم بزرگ علامه جليل حاج شيــخ محمد بن عالم حکيــم حاج محمد زمان کاشاني و علامه آقا شيخ محمد مهدي هرندي اصفهاني بهره برده است.مرحوم نراقي در ايام تحصيلات خود در اصفهان در نهايت فقر و بي چيزي بـسر مي برده و کــارش به جايي مي رسيــده کــه قــادر به تهيـه روغن براي چراغ نبوده است ولي اشتيــاق عجيب به تحصيــل داشته و به فراگــرفتن دانـش عشق مي ورزيده که بر سختي ها و فشار روزگار از جهت امرار معـاش و زندگي تلــخ که گريبان گيــر او شده بود تحمــل نموده و به قدر پشيزي از همت عالي او کم نشده و ثبات در کـار خود نشان داده و در نتيجه زحمات طاقت فرسا يش به هدف رسيده و به نتيجه مثبت نائل گشته است. در اصفهان آن جناب را ترقي معقولي در جميع علــوم از فقه و حديث و تفسير کلام الله مجيد و اصول فقه و حکمت از شفــا و اشارات و متعــلقات آن ها و علــم رياضي و نجوم و استخراج تقويم و مجسطي و حساب
و همچنين علم طب و علم کلام و ساير علومي که موقوف بر اجتهاد است، حاصل شد.سپس به کاشان معاودت نموده و مدتي در کاشان به امامت جمعه و به ارشاد خلائق از خاص و عام سعي تمام نمودند بعد از مدتي به شــوق زيارت عتبات عاليــات و عتبه بوسي روضات عرش درجات، روانه عراق و وارد حوزه مقدسه علميه نجف اشرف شــد وهمچنين به مدرسه کبراي شيعه و دارا لعلم امــاميه رفت و در آن جا نيز مدتي توقــف نموده و از فضــلاي آن حدود مثــل جنــاب مغفرت مــآب، عــلامه زمان شيـــخ يوسف بحــراني، عالي جناب مقــدس القــاب محمد باقر بهبهاني وحضرت علامه شيخ محمد مهدي فتوني رحمهم الله تعالي استفاده حديث مي فــرمود ه از هر يک اجــازه حديث در نشــر احکــام شريعت حـاصل نمـــودنــد
به حوزه علميـــه کربـلاي معلي که دائر بود قـــدم گذاشت و مدتي هم در آن جا اقـــامت گزيد نا گفته نماند که موقع ورود علامه نراقـي به عراق خصوصا کربلا و در ايــام تحصيلات وي در اصفهان مسلـک اخباري ها در عـــراق و مسلک تصوف در اصفهــــان در ميان علماي اصفهان در ميان علماي اماميه اوج گرفته بود و آن رويه جمود فکري که ضايع کننده قوائد ديني است و از فرقه ظاهريين سني ها سرايت کرده و در عـــالم تشيع ريشه دوانيده بود در ميان علماء شيعه خصوصا در عراق به ويژه در کربـــلا به مرتبه ترقي و تعالي خود رسيده بود ولي ايشان با تمام شجاعت علمي و قوت ايمان و عقيده راسخ و خدمت به عالم اسلام
و خصوصا مذهب تشيع قد علم کرده و با قدرت علم و منطق و قلم و بيان بطلان مسلک اخباريها را آشکار ساخت. و سپس بعد از آن به کــاشــان باز مي گردند و به تــدريس و نشر علــوم و تصنيف مي شوند.چندين بــار هم به زيارت مکه معظمه و زيارت عتبات عاليات و زيارت حضرت علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحية و الثناء مشرف شد.بي شک آن جناب در تبحر و تمهر به جميع علوم عقلي و نقلي حتي در ادبيات و رياضيات عاليه در عداد طراز اول از اکابر علماي اسلام، و در اتصاف به فضائل اخلاقي و ملکات ملکوتي از نوادر روزگار است.
فرزندان حاج ملا محمد مهدي نراقي
1- حاج ملا احمد متولد 1185 و شاگرد ممتاز پدر که هشت پسر داشته است. 2- ملا ابـــــاذر،ايشان پسري به نام ملا محمد باقر داشته است.3- حاج ميرزا ابوالقاسم از شاگردان برادرش حاج ملا احمد نراقي بوده است،ايشان چهار پسر داشت :ميرزا محمدصادق،ميرزا حسن، ميرزا ابوالقاسم و عبد الوهاب.4- ملا ابوالحسناين سه بزرگوار اگر تاريخ تولدشان قبل از تاريخ تولد حاج ملا احمد و يا فقط چند سالي بعد از او باشد مي توان گفت احتمالا از درس پدر بهره برده اند.5- ملا محمد مهدي که پس از وفات پدر به دنيا آمده و از شاگردان حاج ملا احمد نراقي بوده است، ايشان هفت پسر داشت:جعفر, حاج ميرزا ابوالقاسم ،حاج ملا محمد علي، حاج ميرزا محمد حسن, ميرزا زين العابدين , حاج ميرزا احمد و حاج ميرزا محمد.تاليفات ملا محمد مهدي نراقي
1- الاجماع:رساله اي است درباره حجيت اجماع که از مسائل اصول فقه است و در کربلا تاليف شده است.2- اصالة الاحتياط که به زبان عربي نوشته شده است.3- انيس التجار که فقه فارسي در کاشان در تاريخ هزار و صد و هشتاد تاليف شده است.4- انيس الحکماء کتاب در باب فلسفه که به زبان عربي نگاشته شده است.5- انيـــس المجتهدين، تجريـــد الاصول، جامعــة الا صول، اصول فقه عربي هسنتد که به زبان عربي نگاشته شده اند.6- انيس الموحدين اصول عقائد است و پنج باب دارد که به زبان فارسي نگاشته شده است.7- شرح تحرير اکرثاوذوسيوس : اين کتاب شرحي بر کتاب اکرثاوذوسيوس خواجه نصير الدين طوسياست که در زمينه رياضي نگاشته شده است .8- تحفه رضويه رساله علميه که به فارسي نوشته شده است.9- تلخيص الفتاوي، فقه عربي که رساله علميه است شامل طهارت و بخشي از صلاة.10- توضيح الاشــکـــال کتابي در بــاب هندسه است و به فــارسي نگاشته شده است.11- جامـــع الافکـــار و ناقــد الانظار فلسفه و کلام که به زبان عربي نگاشته شده انـــد.12- جامـــع السعادات کتابي در باب اخلاق که به عربي نگاشته شده است.13- ديوان و مثنوي طائر قدسي ملا مهدي نراقي 14- شرح الهيات شفا کتابي فلسفي که به زبان عربي نگاشته شده است.15- شهاب ثاقب درباب امامت که به زبان فارسي نگاشته شده است.16- عقود انامل :رساله در حساب انگشت که به فارسي نگاشته شده است.17- قروة العيون، الکلمات الوجيزه، اللمعات العرشيه، اللمعة الا لهية، کتبي فلسفي که به زبان عربي نگاشته شده اند.18- لوامع الاحکام در باب فقه استدلالي به زبان عربي نگاشته شده است.19- محرق القـــلوب مقتل که به زبان فارسي نگاشتـــه شده است که مشتمل بر دو مقدمه و بيست مجلس است.20- المستقصــي ، معراج السماء کتبي در باب هيئت هستند که به زبان عربي نگاشته شده اند.21- مشکلات العلوم فارسي و عربي که شبيه کشکول شيخ بهايي است.
چند غزل از ديوان حاج ملا محمد مهدي نراقي
حجاب چهره جان مي شود غبار تنم
چنين قفس نه سزاي چو من خوش الحانست
عيان نشد که چرا آمدم کجا رفـتم
چگونه طواف کنم در فضاي عالم قــدس
مرا که منظر حور است مکن و ماوي
طراز پيرهن زر کشم مبين چون شمع
که سوزهاست نهاني درون پيرهنم
خوشا دمي که از ايـن چهره پرده بــر فکنم
روم بگلشن رضوان که مرغ آن چمنم
دريغ و درد که غافل ز کار خويشتنم
که در سراچه ترکيب تخته بند تنم
چرا بکوي خراباتيان بود وطنم
که سوزهاست نهاني درون پيرهنم
که سوزهاست نهاني درون پيرهنم
جهد کن جهد که وقت من و تو در گذر است
عيش و راحت طلبيدن ز جهان بي خبريست
کــــس نــــدارد خــــبر از سابقه روز ازل
من نگويم غم خود را به کس امـــا چه کنم
هر که شد محرم اسرار نـــزد ديگر دم
گرچه از محنـــت و غـــم زار و پريشان حالــــم
هــــان نراقي مــــرو از دايـــره صبر برون
کانچه رو مي دهد از سر قضا و قدر است
سعي کن که اين عمر بسي مختصر است
هر که بيني در آن جا کند و محتضر است
باخبر باش و مزن دم که در آن دم خطر است
اشک من در غم او راز مرا در پرده اســـت
باخبر نيست مگر آن که ز خود بي خبر است
ساقيا باده بده کاين همه اندر گذر است
کانچه رو مي دهد از سر قضا و قدر است
کانچه رو مي دهد از سر قضا و قـدر است