ضد اصلاحات و تحجر در دیدگاه استاد مطهری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ضد اصلاحات و تحجر در دیدگاه استاد مطهری - نسخه متنی

علی ذوعلم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضد اصلاحات و تحجر در ديدگاه استاد مطهري

علي ذوعلم

آزادي - اصلاحات

خلاصه :

مقام معظم رهبري از ضرورت اصلاحات سخن گفتند و به دو نگرش افراطي و تفريطي اشاره کردند که يکي را «تحجر» و آن ديگري را «انحراف» ناميدند و اصلاحات اسلامي و انقلابي را امري ذاتي انقلاب و اسلام و ناديده گرفتن ضرورت آن، يا عدم تعريف آن در چارچوب اصول و ارزش هاي اسلامي و انقلابي را موجب رکود، انجماد يا انحراف خواندند. اين مقاله درصدد تبيين مؤ لفه ها، حدود، قلمرو و مصاديق «تحجر» از ديدگاه استاد مطهري رحمة ا عليه بعنوان نظريه پرداز برجستة جمهوري اسلامي مي باشد.

بر مبناي نگرش الهي و توحيدي به انسان، حس تعالي جوئي همه جانبه و دائمي او حد ي نمي شناسد و به مقتضاي روح الهيِ دميده شده در انسان، براي تعالي و پيشرفتِ حقيقي بشر همواره افق هائي برتر قابل تصور است که انسان را به سوي خود بخواند و برکشد. انبيأ الهي و شرايع توحيدي آمدند تا راهِ پيشرفت انسان را هموار کنند و اسلام، اين حسٍّ متعالي و مقدس را ستوده است. مهم اين است که مسير بروز حسٍّ تعالي جوئي و پيشرفت طلبي، تعريف شود و دچار انحراف و سوءاستفاده نگردد. اسلام، دين تکامل، رشد و تعالي انسان است و هدفي جز کمک به اين شاهکار هستي براي نيل به خليفة اللهي و سوق دادن او به تعاليِ حقيقي و واقعي ندارد، رشد و پيشرفتي که هيچ حدٍّ يقفي براي آن متصور نيست. «قد تبين الرشد من الغي» نشان مي دهد که اساساً راه خدا، راه «رشد انسان» است.

اکنون که جهان بشريت قرن هاي پر تجربه اي را در عرصة افکار و مکاتب و انديشه ها پشت سر نهاده است، بيش از هر زمان ديگري مجال جلوه گري برجستگي هاي دين حق خدا فراهم آمده است و تجربة موفق اسلام در جريان انقلاب اسلامي سال 57 در ايران، ظرفيت و توان عظيم اين دين الهي را معجزه آسا به نمايش نهاد.

علي رغم چنين جهت گيري مثبت و متعالي که در متن و جوهرة دين حق الهي وجود دارد، زمينه ها و عواملي موجب مي شده که گرايش هاي منجمد و متحجرانه، راه را بر پويندگان حقيقيِ راه اسلام ببندند و گاه اساساً مُهر رکود و توقف بر پيشاني دين، حک نمايند. در برابر اين گرايش ها و جريانات، دين شناسان راستين، مجتهدان مجاهد، عالمانِ دلسوز و اولياي الهي، قد علم مي کرده و غبار از چهرة تابناک اسلام برمي گرفته اند و به نقد و تحليل اين گرايش ها مي پرداخته اند. جريان مستمرِ احيأ امت اسلامي و غبارروبي از چهرة اسلام ناب محمدي(ص)، همواره مانع از اين مي شده که متحجران بتوانند اين گوهر ناب را دچار تحريف و انحراف نمايند. البته نبايد فراموش کرد که يکي از زمينه هاي انحراف از ارزش هاي الهي و عدول از صراط مستقيم دين، برداشت متحجرانه از دين بوده است، زيرا انسان ها با گرايش فطري و الهي خود هنگامي که حق را بيابند، غالباً آن را با جان و دل مي پذيرند. بخصوص تأمل در تاريخ غم انگيز مسيحيت در جوامع غربي، نقش تحجر و جمود را در فرار جامعه از نهادها و آموزه هاي ديني و پشت کردن به آن و زمينه سازي براي انحراف از ارزش هاي الهي تبيين مي کند.

شهيد علامه مطهري(ره) از متفکراني است که در برابر نگرش هاي متحجرانه، مواضعي روشن داشت و همزمان با مقابله با جريان هاي افراطي و انحرافي، از نقد جريانات متحجر غافل نمي ماند.

تحجر

حجر، سنگ است و تحجر بمعناي جمود و سنگوارگي، ايستائي و عدم تحول.

از اين اصطلاح البته سوء تعبيرهائي نيز شده و مي شود و از آن بعنوان برچسبي جهت تخريب جريانهاي اصولگرا نيز استفادة سوء شده است. برخي نگرش ها، اساساً هر نوع گرايش الهي و معنوي را تحجر تلقي کرده اند و برخي نظرياتِ بظاهر علمي - که محصول موج علم گرائي افراطي قرون 17 و 18 ميلادي در اروپا است - هرگونه سخن ديني و الهي را، نوعي تحجر و جمود پنداشته و چنين القأ مي کرده اند که دوران جاهليت و بي خبري بشر به سر رسيده و با پيدايش دوران تجدد، ديگر جائي براي طرح مسائل الهي وجود ندارد. اين ديدگاه - که در واقع امروز خود به ديدگاهي متحجرانه تبديل شده - متاسفانه هنوز کم و بيش رسوبات و آثار خود را در برخي اظهار نظرها و تحليل ها بجا نهاده است. از ديدگاه متفکران روشنفکر و آگاهي همچون استاد شهيد علامة مطهري (ره)، اين گونه نظريات نه تنها اعتباري ندارد، که خود يکي از موجبات رکود فلسفي و معنوي غرب بوده و موانع جدي بر سر راه تعالي و پيشرفت حقيقي بشريت ايجاد کرده است.

فضاي پيدايش و طرح چنين ديدگاه هائي، دوران حاکميت کليسا بر جوامع غربي و رکود و جمود حاصل از آن بوده است که از طريق تقليدهاي کورکورانة برخي روشنفکرنمايانِ کشورهاي اسلامي، به فضاي فکري و فرهنگي ما هم منتقل شده است. بهرحال هنگامي که سخن از تحجر در ميان است، به هيچوجه نظري به اين ديدگاه هاي مادي نداريم. برخي ديدگاه ها نيز هرگونه بازگشت به ارزش هاي گذشته و يا تمسک به سنت ها و روش هاي پيشين را، تحجر تلقي مي کنند. اين ديدگاه ها نيز خود به نوعي جمود و تحجر مبتلا است! هرگز نمي توان هر انديشه، نظر، ارزش، روش و يا بينشي را که در گذشته نيز مطرح بوده است، به جرم تعلق به گذشته، آن را متحجرانه و جامد تلقي کرد. آيا مطالعة مثنوي و ديوان حافظ - که متعلق به صدها سال قبل است - تحجر تلقي مي شود؟! آيا استفاده از شاهنامة فردوسي به جرم قديمي بودن و سنتي بودن، تحجر است؟ تحجر، مترادف با سنت گرايي نيست. هيچ ارزش، دانش يا روشي، به صِرفِ تعلق به گذشته، باطل و نامعتبر شمرده نمي شود همانطور که به صرف استناد به گذشته و «سنتي بودن»، صحيح و معتبر تلقي نمي گردد. چنين برداشت هائي از تحجر، خود برداشت هاي متحجرانه است که راه را براي پيشرفت و تعالي، مي بندد و ما را از انتخاب و گزينش عناصر مثبت، مترقي، مطلوب و معتبرِ دانش و بينش گذشته مان، محروم مي سازد. بنابراين بايد در کاوش از معني صحيح و مصاديق حقيقي «تحجر» - به عنوان يک عاملِ بازدارندة رشد و پيشرفت و تعالي - دقت لازم را به خرج داد تا در تبيين آن، در دام افراط و تفريط گرفتار نشويم.

جهالت و جمود

استاد مطهري(ره) توضيح مي دهد که در کنار جريان درست انديش، جرياناتي فکري در عالم اسلام بوجود آمد که «بعضي افراطي و بعضي تفريطي بود، يعني يا تندروي بيجا و يا کندروي بيجا.» وي تندروي ها را «جهالت» و کندروي ها را «جمود» مي نامد. به نظر استاد مطهري، جهالت ها در برداشت ها و يا تعبيرات روشنفکرمآبانه متجلي مي شود و جمود و تحجر نيز در برداشت ها و تعبيرات ظاهربينانه و بدون عمق، نمودار مي گردد. استاد تصريح مي کند که با جهالت و جمود - هر دو و همزمان - بايد مبارزه شود و اين نکتة مهمي بنظر مي رسد. از ديدگاه مطهري، «خطر جمود از خطر جهالت کمتر نيست.» چه بسا در برخي موارد، جمودها و تحجرها، زمينة بروز انحراف ها و گرايش هاي جهالت آميز شود. ايشان همچنين از جريان افراطي يا جاهلانه، به عنوان «تجددگرائي افراطي» نام مي برد و آن را «آفت بزرگي» براي نهضت اسلامي مي شمارد و صريحاً اظهار مي دارد که «وظيفة رهبري نهضت است که جلوي آن را بگيرد.»

سنخ شناسي تحجر

تحجر فکري

استاد مطهري(ره)، يکي از تهديدهاي گذشتة تاريخ اسلامي را در زمينة الهيات اسلامي، جمود و قشريت اشعريان و حنبليان مي داند که البته نتوانست در مقابل تحرک و تعالي اي که معارف عميق اسلامي دربرداشت، مقاوت کند. اين جريان فکري، در برخورد با الهيات اسلامي دچار تفسيرهاي ظاهربينانه، قياس هاي نابجا و تأويل هاي مادي گرايانه دربارة معارف عميق الهي شد و براي عقل و خرد آدمي در فهم و درک مفاهيم اعتقادي، نقش و شأني قائل نبود. همين جريان فکري است که علم کلام را به تقابل با تعقل کشاند و رکود فکري در الهيات اسلامي را در بخش گسترده اي از جهان اسلام ايجاد کرد. ايشان همچنين جريان خوارج را اولين جريان جمودآميزي مي داند که در تاريخ اسلام پيدا شده و ضربه هائي به اسلام زده است. گرچه اين جمود و قشريت در عرصة سياسي، بروز و ظهور داشت، ولي خلأهاي فکري و سستي و ظاهربيني در درک مفاهيم قرآني، علت اصلي اين جمود بود. عدم مواجهه و شناخت نيازها، شبهات، پرسش ها و ابهام هاي عصري دربارة معارف و مفاهيم اعتقادي و فکري اسلام، از مصاديق و نمودهاي تحجر فکري است که استاد با اشارة به آن، توقف در شبهاتي مانند شبهة «ابن قبه» در مسائل کلامي را نمونة آن مي داند درحالي که امروز صدها شبهه از شبهة ابن قبه مهم تر و اساسي تر و وابسته تر به زندگي عملي خود داريم، نبايد همچنان در آن و مانند آن فرو رويم و از مسائل فکري روز غافل بمانيم. او به جمود و نارسائي مفاهيم ديني کليسا و نقشي که اين نارسائي در گريز دانشمندان و متفکران از مقولة مذهب و دين داشته است، اشاره مي کند:

«اينکه فقط نام کليسا را مي بريم باين معني نيست که در منابر و مساجد ما هميشه افراد مطلع و با صلاحيت، مفاهيم ديني را تعليم مي دهند و مي دانند چه تعليم مي دهند و با عمق تعليمات اسلامي آشنا هستند.»

و اضافه کنيد برخي معلمان و دبيران و استادان تعليمات ديني و معارف اسلامي مدارس و دانشگاه ها و مقاله نويسان و گويندگان رسانه هاي گروهي را...!!

تحجر فرهنگي

يکي از مهم ترين عرصه هاي تحجر و جمود، عرصة فرهنگي و نگرش نسبت به مسائل ديني و کيفيت ارتباط آن با مسائل عيني و واقعي زندگي انسان است. القأ و ترويج اين نگرش که دين، مطلقاً با لذت ها و کامجويي هاي دنيوي مخالف است و لازمة دينداري، تحمل بدبختي و حرمان از نعمت هاي دنيوي است، مصداق و نمودي از تحجر فرهنگي است. اينکه استفاده از ابزارهاي جديد در عرصة خبررساني، هنر، ارتباطات و آموزش، مطلقاً ممنوع است و با دينداري منافات دارد، نمودي از جمود فرهنگي است، و استاد مطهري (ره) در علل گرايش به مادي گري، يکي از عوامل را، همين القائات متحجرانه مي شمارد:

«بدون ترديد بايد گفت که زاهد مآبان جاهل هر محيطي که بدبختانه در ميان خود ما هم زياد هستند از عوامل مهم گرايش مردم به ماديگري مي باشند»

استاد با تفکيک روشن و شفاف «رهبانيت مسيحي» و «زهد اسلامي»، اين تصور و برداشت غلط را که اسلام، صرفاً دين آخرت است و به مسائل و نيازهاي جسمي و روحي دنيوي انسان، بي اعتنا است، به شدت رد مي کند و در بخش مفصلي از «سيري در نهج البلاغه»، به تبيين اين مطلب مي پردازد.

عدم شناخت نيازهاي جديد زندگي بشر و بي اعتنائي به آن و پرهيز از بهره برداري از دستاوردهاي بشري در چارچوب اصول و اهداف دين، از نمودهاي تحجر است که ايشان بدان پرداخته است.

اصالت دادن به الفاظ و عبارات و جمود در چارچوب آن، يکي ديگر از نمودهاي تحجر فرهنگي است، که استاد از آن به «جمود ادبي» تعبير مي کنند. ايشان از قول شيخ طوسي (ره) در مقدمه کتاب مبسوط، نقل مي کنند که شيخ الطائفه از جمود در الفاظ - به عنوان يکي از اشتباهات جامدفکرانِ زمانِ خود - گلايه مي کند و آن را مطرح مي سازد. امروز هم مي توان کساني را که از هر اصلاح و واژة جديدي در جامعه، بدون هيچ دليلي و صرفاً به بهانة «نو بودن» و «جديد بودن» آن، احتراز مي جويند، مبتلاي به تحجر ادبي دانست. فقدان فرهنگ نقد و نقدپذيري در جامعه، از ديگر مصاديق جمود فرهنگي مي تواند شمرده شود که از ديدگاه استاد مطهري (ره)، يکي از اشکالات مهم جامعه ما - حتي در سطوح علمي آن - مي باشد. ايشان به صراحت، ضرورت انتقاد صحيح را - حتي نسبت به بالاترين رده هاي علمي - نيز گوشزد مي کنند:

«معتقد بوده و هستم که هر مقام غيرمعصومي که در وضع غيرقابل انتقاد قرار گيرد، هم براي خودش خطر است و هم براي اسلام».

ميل به انتقادناپذيري بقدري قوي است که گاهي مد عيان مبارزه با تحجر و جمود و داعيه داران اصلاح طلبي نيز بي تابي و کم ظرفيتي در برابر انتقادهاي حتي ساده و کم رنگ بروز مي دهند و اين خود نشان مي دهد مقابلة جدي و مبارزة عميق و همه جانبه تحجر، چقدر دشوار است!!

تحجر فقهي

«قرن ما يعني قرن 14 هجري از نظر فقه و مقررات اسلامي، قرن يک فاجعه است، يک فاجعة کم نظير. در اين قرن ما شاهد قرباني شدن مقررات اسلامي در مقابل مقررات اروپائي مي باشيم. سنگرها را پي درپي از دست فقه اسلامي مي گيرند... و البته کيست که نداند در اين ميان دست هائي در کار است که شرق را از اصولي که به آنها مي بالد و پايه و ماية فخر او است خلع و عريان کند تا او را بصورت لقمة قابل هضمي براي غرب درآورد؟ اما يک نکته را نبايد فراموش کنيم: بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصري شبيه به عصر شيخ طوسي زندگي مي کنيم، دچار نوعي جمود و اعراض از مواجهه با مسائل مورد نياز عصر خود هستيم...»

استاد از شيخ الطائفه تجليل مي کند که «نه مانند جامدان و متقشران از پاسخگويي به نيازهاي عصر خود شانه خالي کرد و نه مانند متهوران و بي پروايان، راي و گمان شخصي را جانشين تشريع اسلامي کرد» و سپس انتظار اسلام را از علمأ واقعي امت، همين مي داند که از مشي شيخ طوسي(ره) پيروي کنند.

به نظر ايشان تحجر و تقشر فقهي، از مهم ترين معضلات عالم اسلام بوده است که با قشري گري در فقه حنبلي - در قرن دوم هجري - آغاز شد و در ديگر نحله هاي فقهي نيز کم و بيش نفوذ کرد. در عالم تشيع، جريان اخباري گري - که در برابر جريان اجتهاد، قد عَلَم کرد - مصداق بارز جمود و تحجر فقهي است. «روح اخباري گري را جمود تشکيل داده است». و «اخباريون مظهر جمودند» زيرا براي عقل در فهم و استنباط احکام ديني، نقشي قائل نمي باشد و جز ظواهر روايات، منبع معتبر ديگري را براي استنباط احکام فقهي، به رسميت نمي شناسند. عدم شناخت دقيق نيازهاي زمان و پرهيز از برخورد شجاعانه و در عين حال روشمند براي حل مشکلات و پرسش هاي فقهي زمان، از نمودهاي عيني تحجر است که استاد به صراحت بدان پرداخته است. ايشان دردمندانه ولي اميدوارانه مي نويسند:

«شيخ الطائفه بلکه شيخ الطائفه هائي براي قرن چهاردهم ضروري است که :

اولاً با ضميري روشن نيازهاي عصر خويش را درک کنند.

ثانياً با شجاعت عقلي و ادبي از نوع شجاعت شيخ الطائفه دست بکار شوند.

ثالثاً از چارچوب کتاب و سنت خارج نگردند.

چه مي دانيم؟ شايد روزگار آبستن چنين مرداني که از امثال شيخ الطائفه مُلهَم خواهند بود، باشد. اينقدر مي دانيم که خداوند دين خود را وا نخواهد گذاشت».

و هنوز اين درد و اميد باقي است... البته استاد مطهري (ره)، خود يکي از مجتهدانِ تحجرستيز و در عين حال روشمند بود که نمونه هائي از شجاعت علمي او را در کتاب «مسئله حجاب» و نيز در مباحث اقتصادي مي بينم. ولي ضرورت شيخ الطائفه هاي قرن 14 هجري که با لحاظ ضرورت ها و نيازهاي حکومت ديني، به مسائل فقهي در عرصه هاي مختلف بنگرند همچنان پابرجا است.

تحجر تربيتي: استاد مطهري (ره) با تفکيک بين مفهوم و قلمرو «اخلاق» و «آداب»، در مورد مطلق بودن ملاک ها و شاخص هاي ارزشي و اخلاقي تاکيد مي ورزد و آن را براي همة زمان ها ثابت مي شمارد، زيرا اصول و معيارهاي اخلاقي - از قبيل عدالت، راستي، وفاي به عهد،... - با نيازها و گرايش هاي متعالي و اصيل آدمي پيوند خورده است و تا زماني که انسان، از فطرت انساني برخوردار است، اين اصول معتبر مي باشد. ولي در کنار اين موضوع، مسألة نسبيت آداب و رسوم مطرح مي شود. استاد شهيد (ره) با طرح اين موضوع، پافشاري بر آداب و رسوم گذشته و يا اصالت آداب و رسوم خاصي را در برابر آداب و رسوم طايفه و قبيله و جامعه اي ديگر - تا وقتي که تعارضي با اصول ارزشي پيدا نکند - از مصاديق جمود و تحجر مي شمارد.

ايشان اگرچه انتساب عبارت «لا تؤ دبوا اولادکم با خلاقکم لانهم خلقوالزمان غير زمانکم» را به اميرالمؤ منين علي «ع» صحيح نمي دانند و آن را از عباراتي مي شمارند که در 70 - 80 سال گذشته از قول حضرت علي (ع) معروف شده است، ولي اصلِ موضوع را که همان نسبي بودن آداب و رسوم است، مورد قبول و تأکيد قرار مي دهند. به همين جهت نيازهاي تربيتي هر زمان، از نظر آموزش آداب و فنون و روش ها و شيوه ها، متفاوت است و پافشاري بر روش ها و رسوم گذشتگان نوعي جمود بشمار مي رود. ايشان تصحيح مي کنند که اينگونه پافشاري ها، تنگ نظري و جمود است.

اين نکته بخصوص براي نظام تربيتي و پرورشي يک جامعة ديني، بسيار حائز اهميت است. همين تنگ نظري ها، جمودها و تحجرها است که چه بسا اصول و مباني را قرباني ظواهر و آداب مي کند و تلقي ها و تصوراتي ناصحيح در جامعه نسبت به دين، ايجاد مي نمايد. در برخي مناطق، خانواده ها بيش از آنکه بر اصول و اخلاق و احکام اسلامي در مورد فرزندان خود توجه و تأکيد داشته باشند، بر آداب و رسوم محلي و قومي و قبيله اي تأکيد مي ورزند و تحول و تغيير در آن را - متناسب با نيازهاي زمان و در چارچوب اصول و ارزش هاي ثابت اخلاقي - بر نمي تابند. حتي در برخي محيط هاي آموزشي، مسئولان امور بيش از آنکه به تبيين و ترويج مسائل ريشه اي و اعتقادي و اخلاقي بپردازند، همت خود را صرف مقابله با مظاهري از آداب و رسوم مي کنند که هيچ منافات و تعارضي هم با اصول ارزشِ اسلامي ندارد و گاه اين برخوردها - که غالباً ناشي از برداشت هاي ناقص و معيوب و نيز سليقه هاي شخصي است - آثار بسيار نامطلوبي در جامعة جوان ما داشته است و متاسفانه به حساب حکومت اسلامي هم نوشته شده است!

تحجر سياسي

«خوارج» يک جريان فکري متحجر و منجمد بودند که خاستگاهشان جمود سياسي بود. آنان با اين برداشت غلط که «دين، جامعه را از حکومت بي نياز مي کند» و با تمسک به ظاهر آية کريمة قرآن که «ان الحکم الا لِله»، به مقابله با حکومت علوي برخاستند و همين جمود و تحجر سياسي، منشأ مشکلات و دشواري هائي در عالم اسلام و زمينة انحراف دسته اي از مسلمانان شد.

از نمودهاي ديگر تحجر سياسي، مي توان به تلقي يا القاي منافات بين حقوق اجتماعي، حق حاکميت ملي، تأمين آزادي هاي اجتماعي، مسئوليت حاکم در برابر مردم و... با اعتقاد به خدا و دين، اشاره کرد.

در دوران حاکميت کليسا، افراد فکر مي کردند که اگر خدا را بپذيرند بايد اختناق اجتماعي را نيز بپذيرند و اگر بخواهند آزادي اجتماعي داشته باشند، بايد خدا را انکار کنند، پس آزادي اجتماعي را ترجيح دادند.»

حال آنکه: «از نظر فلسفه اجتماعي اسلامي، نه تنها نتيجه اعتقاد به خدا، پذيرش حکومت مطلقة افراد نيست، و حاکم در مقابل مردم مسئوليت دارد، بلکه از نظر اين فلسفه، تنها اعتقاد به خدا است که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول مي سازد و افراد را ذيحق مي کند و استيفاي حقوق را يک وظيفة لازم شرعي معرفي مي کند.»

استاد مطهري(ره) در تحليلي گذرا از جريان مشروطيت، با تصريح به اينکه انگيزة مخالفت عده اي از علمأ و بزرگان، دخالت هاي خارجي در اين جريان بود - که آن را به وضوح و با مشاهدة قرائن و شواهد، تشخيص داده بودند - به گروهي هم اشاره مي کنند که «قطع نظر از عواملي خارجي، مشروطيت را برخلاف دين اسلام مي شمردند» و از اين جهت آنان را با جريان خوارج - که دچار تحجر سياسي بودند - تشبيه مي نمايند. از ديدگاه استاد در هر زمان با توجه به چارچوب هاي اسلامي، بايد به تشکيل حکومتي که بتواند اهداف متعالي را تحقق بخشد، اقدام نمود و اعتقاد به بي نيازي از حکومت يا تعارض بين حکومت مردمي و حکومت ديني، از نمودهاي تحجر سياسي شمرده مي شود.

تحجر علمي و ابزاري

بي توجهي به شناخت وسايل و ابزارهاي جديد و غفلت از کاربرد مطلوب آن ها براي اهداف متعالي، يکي ديگر از وجوه و ابعاد تحجر است.

«دين، هدف را معين مي کند و راه رسيدن به هدف را، اما تعيين وسيلة تأمين احتياجات در قلمرو عقل است. عقل کار خودش را بتدريج تکميل مي کند و هر روز وسيلة بهتري انتخاب مي کند و بشر به حکم قانون اتم و اکمل (به قول علامة طباطبائي) مي خواهد از هر راه که ساده تر و کم خرج تر باشد، به هدف خودش برسد.... هيچ احتياج واقعي اي نيست که اسلام جلوي آن را گرفته باشد. اسلام جلوي هوس را گرفته است. در وقتي که تراکتور پيدا شده اگر کسي بگويد من با گاو آهن شخم مي زنم. اين، محکوم است...».

ايشان از بلندگو، راديو، تلويزيون و صنعت فيلم سازي به عنوان نمونه نام مي برند و داستان بوق شيطان را مطرح مي کنند که شنيدني است:

«اولي که همين بلندگو پيدا شد، بعضي ها چه داد و فريادي راه انداختند! آقاي فلسفي تعريف مي کردند، اولين نفري که در ميان وعاظ با بلندگو صحبت کرد، من بودم. نمي دانيد چه بازي اي سر من درآوردند. گفتند مجلس معظمي بود و در آنجا بلندگو گذاشته بودند. قبل از من واعظي رفت صحبت بکند، گفت اين بوق شيطان را برداريد. برداشتند و آن واعظ در اثر کثرت جمعيت نتوانست مطلب را به همه مردم بفهماند. من رفتم روي منبر. تا نشستم گفتم بوق شيطان را بياوريد. ببينيد جمود چقدر؟ اينها آبروي دين را مي بَرَد. کي گفته بلندگو بوق شيطان است؟!»

مي توان اضافه کرد که بي توجهي به اقتضائات و روش هاي نوپيداي تحقيقي، تعليمي و تبليغي و ابزارهاي جديد ارتباطي و اطلاع رساني و جمود در همان روش ها و سبک هاي معهود و تکراري، که بُرد کارِ پيام رساني ديني را کاهش مي دهد و باب استفاده از نوآوري هاي مشروع و مؤ ثر را مي بندد، از همين سنخ تحجر به شمار مي رود...

انگيزه ها، عوامل و خاستگاه ها

چه عوامل و انگيزه هائي موجب تحجر مي شود؟ بخشي از اين انگيزه ها و عوامل، آگاهانه و ارادي است و برخي ناآگاهانه و ناخواسته. نيز بخشي از سر صدق و حسن نيت است و برخي نه، اما پديدة تحجر و جمود، حتي اگر صادقانه و با حسن نيت باشد، از تأثير منفي آن چيزي نخواهد کاست!

شناخت ناقص و معيوب از اسلام

مهم ترين عاملِ تحجر، فقدان شناخت و معرفتي جامع، عميق و صحيح از اسلام است. عدم تشخيص اولويت ها، خلط بين قالب ها با اهداف، عدم تمييز و تفکيک اصول ثابت و مطلق از امور متغير و نيازهاي عصري و نيز عدم تشخيص پوسته از هسته اموري است که ناشي از عدم درک عالمانه، عميق، همه جانبه، جامع و صحيح از اسلام است و همين موجب جمود و رکود مي شود و خاصيت اصليِ اجتهاد نيز مقابله با همين جمودها و تحجرها است.

«از خصوصيات اسلام است که اموري را که به حسب احتياج زمان تغيير مي کند، حاجت هاي متغير را متصل کرده به حاجت هاي ثابت، يعني هر حاجت متغيري را بسته است به يک حاجت ثابت. فقط مجتهد مي خواهد، متفقه مي خواهد که اين ارتباط را کشف بکند و آنوقت دستور اسلام را بيان بکند. اين همان قوة محرکة اسلام است.»

بي توجهي به نقش «عقل»

از ديگر عوامل جمود و تحجر در عرصه هاي گوناگون، بي توجهي به جايگاه و نقش اساسي اي است که «عقل» در اسلام دارد. از ديدگاه ما، عقل و وحي، هر دو هم به عنوان طريق و هم به عنوان منبع، هم عرض هم و همگام يکديگر به عنوان دو حجت مطرح شده و قاعدة ملازمه - که از قواعد مهم فقهي است - دقيقاً درصدد بيان همين همگامي و همراهي است.

«پيوندي که ميان عقل و دين اسلام هست، در مورد هيچ ديني وجود ندارد... در اسلام تسليم کورکورانه نيست، تسليمي که ضد عقل باشد نيست. البته تسليمي که مافوق عقل باشد، هست... که آن خودش مطابق حکم عقل است.»

استاد از شيخ طوسي تجليل مي کند که «اصول دين را حق طلق عقل مي داند» و «مانند هر عالم روشنفکر اسلامي، مي داند که اصول عقايد بايد اجتهاداً و از روي فهم مستقيم براي اذهان روشن شوند.»

احتياط هاي نابجا

«اين مطلب قابل انکار نيست که در ميان علماي شيعه افراد زيادي پيدا شدند که ترس از قياس آنها را به بيماري جمود مبتلا کرد. هم در شيعه و هم در سني از اين جامدفکران زياد بودند. اينها وقتي که با مسأله اي مواجه مي شدند اگر دستور خاصي در آن مورد رسيده بود جواب مي دادند و اگر حديث و دستور خاصي نرسيده بود، لب فرو مي بستند و جوابي نمي دادند. نه قياس مي کردند و نه درپي اجتهاد صحيح و استخراج فروع از اصول بودند».

مطهري ضرورت دقت و احتياط علمي را براي استنباط مسائل اسلامي، انکار نمي کند، ولي بي اعتنايي به نيازها و بدون پاسخ نهادن پرسش ها را نيز جايز نمي شمارد. بخصوص از ديدگاه ايشان، هيچ مسألة مستحدثه و نوپيدائي نيست که نتوان با استفاده و استمداد از شيوة «اجتهاد صحيح» حکم آن را استنباط نمود، آنچه يکي از علل تحجر و جمود شمرده مي شود، احتياط هاي نابجا است:

«اين جمودها از ناحية دوستان محتاط بوده است ولي احتياط هائي که صددرصد به ضرر اسلام تمام شده است.»

احتياط هاي نابجا که خود خلاف احتياط است، موجب مي شود که براي احتراز از فرو افتادن در انحراف، دچار جمود و تحجر شويم و اگرچه با حسن نيت و صدق و اخلاص، راه را براي اصلاح و پويائي حقيقي ببنديم.

تنبلي : شايد اين تعبير، اندکي تند بنظر برسد، ولي انتقاد شديد مطهري به کساني که ترجيح مي دهند به مسائل تکراري و البته بي خاصيت و غيرمفيد سرگرم باشند، موجه است:

«ما نمي خواهيم زحمت گام برداري در راه هاي نرفته را که عصر ما پيش پاي ما گذاشته به خود بدهيم. همة علاقة ما اين است که راه هاي رفته را برويم و جاده هاي هموار و کوبيده را بپيمائيم، ما ترجيح مي دهيم راه هفتصد سالة حل شبة «ابن قبه» را طي کنيم و حال آنکه امروز صدها شبهه از شبهة «ابن قبه» مهم تر و اساسي تر و وابسته تر به زندگي عملي خود داريم»

استاد شجاعت و همت علميِ لازم را براي «سنت شکني و جريان برخلاف عادت مألوف» از کسي همچون مرحوم شيخ طوسي(ره)، به عنوان يک عنصر الهام بخش، معرفي مي کند.

اين عوامل و انگيزه ها، صرفاً منحصر به عرصة مباحث فکري و فقهي و فضاي حوزه ها نيست، بلکه عرصه هاي دانش و تکنولوژي و فضاي دانشگاهي و نيز عرصة مسائل مديريتي و اجرائي نيز از همين کاستي ها رنج مي برد و کساني که در گفته ها و شعارها، مواضع تحجرستيزي و نوگرائي و پويائي اتخاذ مي کنند، خود در عمل کمتر به تدبير و اقدامِ جد ي براي مقابله با اين عواملِ بازدارنده، مي پردازند. شبيه همين عوامل و انگيزه هاي بازدارنده بخصوص تنبلي و عدم جسارت براي اقدامات ابتکاري و نو در عرصه هاي اجرائي کشور، موجب مسائل و مشکلات بزرگِ اجتماعي و اقتصادي جامعة ما شده و کمتر هم در مباحث و اظهار نظرها بدان توجه شده و مي شود!

راهکارهاي مقابله با تحجر

تأملي در انگيزه ها، خاستگاه ها و عوامل پديدة تحجر و جمود، به روشني مشخص مي کند که راهکارهاي برخورد با آن و زدودن اين پديده، از نوع راهکارهاي اجرائي، اداري، سياسي و دولتي نيست. البته اينکه اينگونه راهکارها، سهمي در مقابله با تحجر دارند ولي راهکار اساسي و محوري، راهکارهاي علمي، فکري و فرهنگي است. از آثار استاد به دست مي آيد که سه راهکار کلان براي تحجرزدائي در عرصه هاي مختلف را مطرح مي کنند که از سنخ تلاش هاي علمي و فرهنگي است و نخبگان، عالمان، روشنفکران و دلسوزانِ امت اسلام بايد بدان بپردازند. البته در شرايطي که حاکميت اسلامي بر جامعه استقرار يافته است، بکارگيري ابزارها و روش هاي حکومتي و اداري نيز - اگر سنجيده و مدبرانه باشد - مي تواند به تحجرزدائي - و البته همزمان و در کنار آن، انحراف زدائي و جهالت زدائي - کمک شاياني بنمايد.

راه حلهاي استاد مطهري(ره) عبارتنداز:

اجتهاد :

اجتهاد جامع، پويا، روشمند و در چارچوب قرآن و سنت، با ملاحظة شرايط زمان و مکان و براي پاسخ به نيازها و پرسش ها، اولين راهکار اساسي و مهم در تحجرزدائي است.

«کليات و اصول اسلامي به نوعي است که کاملاً ممکن و مقدور است در چارچوب همان کليات، فروع تازه رسيده را جوابگوئي کرد.»

بکارگيري عقل و «محترم شمردن حق آن»، در همين راه حل نهفته است. ايشان اين عبارت علامه اقبال را که «اجتهاد قوة محرکه اسلام است» تأييد و تمجيد مي کند و معتقد است که «يکي از معجزات اسلام، خاصيت اجتهاد است.» اجتهاد شجاعانه، در چارچوب کتاب و سنت، روشمند و با درک نيازهاي عصري مي تواند گره هاي بسياري را بگشايد و راه هاي پيشرفت حقيقي و تامين آرمان هاي اسلامي را باز کند.

اعتدال :

يکي از عوامل اساسي تحجر - و همچنين انحراف يا جهالت - خروج از مرز اعتدال و گرفتار آمدن به دام افراط و تفريط است، بنابراين رسيدن به درکي جامع و همه جانبه از اسلام، که خود بخود متعادل و متوازن خواهد بود، از جمله مهم ترين راهکارهاي مقابله با تحجر است.

«گاهي در وجدان ديني جامعه، ارزش هايي افراطي مي آيند و ارزشهاي ديگر را از بين مي برند. در گذشته جامعه اسلامي گرايش به ارزش عبادت پيدا کرده بود و ارزش هاي ديگر را مي خواست از بين ببرد و من احساس مي کنم که يک افراط ديگري دارد پيدا مي شود و در حال تکون است که يک عده اي مي خواهند به گرايش هاي اجتماعي اسلام توجه کنند و گرايش هاي خدائي اسلام را به بوته فراموشي بسپارند يعني انحراف و اشتباه ديگر مرتکب شوند... اگر بنا باشد که ما از جادة تعادل اسلام خارج شويم، چه فرق مي کند که «عبادت گراي جامعه گريز» باشيم يا «جامعه گراي خداگريز»؟ در منطق اسلام هيچ فرقي نمي کند.»

تفکيک ثوابت از متغيرات: استاد مطهري(ره) توضيح مي دهد که در اسلام، يک اصول و پايه اي ثابت و لايتغيري وجود دارد که به فطرت انسان متصل است و هرگز قابل حذف و يا تخفيف و تغيير نمي باشد ولي امور متغيري هم وجود دارد که متناسب با اقتضائات و نيازهاي زمان، دچار تحول و دگرگوني مي شود. استاد مطهري(ره) با ذکر مصاديق و نمونه هائي، اين تفکيک را در پيشگيري و مقابلة با تحجر، بسيار مهم مي شمارد و آن را کار مجتهد ذيصلاح و زمان شناس مي داند.

برخي راهکارهاي فکري و فرهنگي ديگر براي مقابله با تحجر و انحراف را مي توان برشمرد:

-- توجه به اولويت هاي اهداف و اهميت دادن به اهداف اهم نسبت به اهداف مهم

-- تفکيک بين شيوه ها، روش ها و وسايل با «اهداف» و اولويت دادن به اهداف.

-- جامع نگري، آينده نگري و ترجيح مصالح اهم بر مصالح مهم

-- تلاش براي ايجاد روحية انتقادپذيري و نيز گسترش نقد منصفانه و عالمانه، و فضاي مناسب براي ارائه نظريات و ديدگاه هاي اجتهادي روشمند و در چارچوب قرآن و سنت در محيط هاي علمي.

تحجر مدرن

آنچه تاکنون مطرح شد، صورت هاي معهود تحجر است، ولي تحجر در هر شکل و قالب آن، بازدارندة حرکتِ رو به جلو و متعالي است. چه تحجرِ مألوف باشد و چه تحجر مدرن و نقاب دار!

جمود در نظريات، نگرش ها و روش هاي دنيامدارانه و ماده گرايانه که در دوراني به عنوان رفتارهاي عکس العملي در برابر کليسا در غرب، رواج و مقبوليت يافته بود، نيز تحجر است، تحجري که در ظاهر با جمود و ايستائي مخالف است و در باطن، خود گرفتار ايستائي و رکود شده است! ما امروز مواجه با جلوه هاي نوين و صورت هاي نقاب دارِ تحجر مي باشيم. که راه حل اين تحجر جديد نيز اجتهاد، تعادل، واقع بينيِ همراه با آرمان گرائي و آينده نگري است.

بايد در برابر نظريات و راهکارهاي مديريتِ جامعه که در غرب مطرح شده و جلوه هائي گزينش شده از آن به ذهن روشنفکران ما رسوب کرده است، اجتهاد پويا و اصيل و در چارچوب ارزش ها و امکانات و آرمانهاي خودي و ملي و ديني را پيش گرفت و از تقليد کورکورانة آن پرهيز کرد. آنچه به عنوان آزادي، نقش احزاب، تسامح و تساهل، جامعه مدني، توسعه، دموکراسي و... ارمغان غرب تلقي مي شود، هيچکدام وحي منزل نيست و با تعبير ليبرالي و غربي آن از اصول ثابت ادارة جوامع بشري هم شمرده نمي شود! پس بايد باب نقد آن در جامعه - بخصوص در فضاهاي علمي کشور - باز باشد و مجتهدانه آن چه را که به پيشرفت و تعاليِ جامعه ما کمک مي کند، اقتباس کرد. برخورد مقلدانه با اين مفاهيم و روش ها، خود تحجري است که راه را براي تعالي و اصلاح حقيقي مي بندد. در برابر سلطة غرب متجاوز و زياده طلب، راهي جز مقابله و ستيز وجود ندارد و در مواجهه با تکنولوژي و رشد علمي غرب نيز راهي جز اخذ و اقتباس، براساس نيازهاي واقعي نيست. خلط اين سه وجه غرب و برنهادن يکي به جاي ديگري و جاري کردن حکم يکي براي دو وجه ديگر، ما را در مواجهه با واقعيت ها دچار اشتباه خواهد کرد و به مسير گمراه کننده اي که در روزگاري روشنفکريِ وابسته و غرب زده به دنبال آن بود، خواهد کشانيد.

سخن پاياني

استاد مطهري (ره) مقابله و برخورد با جهالت را به عنوان «وظيفه اي که از رهبري نهضت [و انقلاب اسلامي] انتظار مي رود،» تلقي مي نمايد. از اين نکته مي توان الهام گرفت که مهم ترين نقشِ رهبريِ جامعه اسلامي، تنظيم حرکت جامعه و پيشگيري از رکود و توقف و جمود آن، همزمان با مراقبت از انحراف و درغلطيدن به خروج و عدول از چارچوب هاي ارزشي و اهداف متعالي است. بنابراين هدايت جامعه در سمت و سوئي که هم از جمود و تحجر و هم از جهالت و انحراف - همزمان و هر دو - در امان بماند و بتواند مسير پيشرفت و تعالي و رشديابندة خود را تامين و حفظ کند، انتظاري است که رهبري جامعه آن را برآورده مي سازد. البته توفيق در اين کار خطير بدونِتوجه و همراهي وکمک فرهيختگان، عالمان، روشنفکران متعهد و مديران کلان، ميسر نخواهد شد، و همين واقعيت، مسئوليت بزرگي را که مراکز علمي و سياسي برعهده دارند، روشن مي کند.

استاد شهيد حدود 40 سال قبل، حکمتي بر قلم جاري کرده که گوئي هشداري به ماست:

«امروز اين ملت تشنة اصلاحات نابسامانيها است و فردا تشنه تر خواهد شد. ملتي است که نسبت به ساير ملل احساس عقب افتادگي مي کند و عجله دارد به آن ها برسد، از طرفي مدعيان اصلاح طلبي - که بسياري از آنها علاقه اي به ديانت ندارند - زيادند و در کمين احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانيت به حاجت ها و خواسته ها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوي آن قبله هاي نوظهور متوجه خواهند شد. فکر کنيد آيا اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال کنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد؟»


1 -
ر.ک، مرتضي مطهري، علل گرايش به ماديگري (صدرا، تير 1357)، ص 253.
2 -
اسلام و مقتضيات زمان، جلد اول، (صدرا - ارديبهشت 1376) ص 69 و 70.
3 -
همان، ص 80.
4 -
نهضت هاي اسلامي در صدسالة اخير (صدرا - تابستان 1375)، ص 92.
5 -
علل گرايش به ماديگري (صدرا - تير ماه 1357)، ص 253.
6 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1376)، ص 115.
7 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 189.
8 -
علل گرايش به ماديگري (صدرا - تيرماه 1357)، ص 73.
9 -
همان، ص 218.
10 -
سيري در نهج البلاغه (صدرا - 1354)، ص 214 - 225.
11 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1376)، ص 196.
12 -
تکامل اجتماعي انسان، ص 186.
13 -
پاسخ هاي استاد به نقدهائي بر کتاب مسئله حجاب (صدرا - بهمن 1367)، ص 71.
14 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 188 - 189.
15 -
همان.
16 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1376)، ص 113.
17 -
همان، ص 156.
18 -
همان، ص 146.
19 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 189 - 190.
20 -
در کتاب مسألة حجاب نمونه هائي از اجتهاد شجاعانه و روشمند را مي بينيم، از جمله: مسئله حجاب (شرکت سهامي انتشار، خرداد 1353)، ص 243. همچنين در مباحث اقتصاديِ استاد مطهري (ره)، اين نمونه ها فراوان تر است. ر.ک. نظري به نظام اقتصادي اسلام (صدرا، مهر 1378).
21 -
فرزندان خودتان را به اخلاق خودتان تربيت نکنيد، زيرا آنان براي زماني غير از زمان شما خلق شده اند. استاد مطهري (ره) اين عبارت را از قول افلاطون در کتاب ناسخ التواريخ ديده اند. ر.ک: اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1376)، ص 274.
22 -
همان.
23 -
همان، ص 282.
24 -
همان، ص 160.
25 -
قرآن کريم، سوره انعام، آيه 57: حکم و حکومتي جز از آنِ خدا، نمي باشد.
26 -
علل گرايش به مادي گري (صدرا - تير ماه 1357)، ص 203.
27 -
همان.
28 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا، ارديبهشت 1376)، ص 160.
29 -
همان، ص 193 و 194.
30 -
همان، ص 197.
31 -
همان، ص 239 و 240.
32 -
همان، ص 247 و 248.
33 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 186.
34 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 180. البته در متن کتاب، به اشتباه، «استخراج اصول از فروع» آمده که پيداست سهوالقلم است.
35 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1376)، ص 86.
36 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 189.
37 -
همان، ص 187.
38 -
همان، ص 188.
39 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1365)، ص 232.
40 -
همان، ص 241.
41 -
تکامل اجتماعي انسان (صدرا - زمستان 1365)، ص 190.
42 -
انسان کامل (دفتر انتشارات اسلامي - ديماه 1362)، ص 78.
43 -
اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1365)، ص 239.
44 -
استاد مطهري(ره) در هنگام طرح مسألة اشعري گري و جمود آن، آنان را به جمود در حد فلسفه حسي غرب توصيف مي کند. ر. ک، علل گرايش به ماديگري (صدرا - تيرماه 1357)، ص 253 - 254. همچنين ايشان مطلبي را هم از استاد فقيد خود - مرحوم آية ا بروجردي (ره) - نقل مي نمايند که فکر اخباري گري را ناشي از فکر مادي گري در مغرب زمين مي دانسته اند. ر.ک. اسلام و مقتضيات زمان (صدرا - ارديبهشت 1365)، ص 150. ملاحظه مي شود که از ديدگاه استاد مطهري (ره)، تفکر امروز مغرب زمين نيز دچار نوعي تحجر و جمود، تلقي مي شود.
45 -
نهضت هاي اسلامي در صدسالة اخير (صدرا - تابستان 1375)، ص 92.
46 -
مرجعيت و روحانيت (شرکت سهامي انتشار - 1341)، ص 197 و 198. البته اصلاحاتي که استاد مطهري(ره) در سال 1341، جامعه را آبستن آن مي ديد، با تدبير الهي و رهبري امام خميني (ره) و حضور و مجاهدت مردم، در قالب انقلاب اسلامي 1357 بروز و ظهور کرد و تا حد زيادي تحقق يافت. امروز هم به ياري خداوند و تدبير خلف صالح آن روح قدسي الهي و همان حضور مردمي، همان جهت گيري اصلاحِ عميق ديني و الهي و انقلابي استمرار خواهد يافت. بمنه و کرمه.

/ 1