فلسفه حجاب (قسمت اول) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه حجاب (قسمت اول) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه حجاب (قسمت اول)

فلسفه حجاب و بررسى آيات و روايات در اين زمينه چيست؟

جواب: اصل پوشش بدن بدون نظر به حدود آن سابقه‏اى به اندازه حيات انسان دارد و جز بعضى از مکاتب (که بر برهنه زيستى اصرار مى‏ورزد) همه افراد به نوعى آن را لازم مى‏دانند. اين پديده به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست کم به سه نياز وى پاسخ مى‏دهد:

1- حفاظت از سرما و گرما و برف و باران.(1)

2- حفظ عفت و شرم.(2)

3- آراستگى، زيبايى و وقار.

أ) رابطه حجاب و پوشش اسلامى:

در ابتداى بحث به رابطه حجاب و پوشش اسلامى مى‏پردازيم:

حجاب به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان کردن و منع از وصول است.(3)اين واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان شدن از ديد مردِ بيگانه است. بدين سبب هر پوششى حجاب نيست.

در قرآن آمده است: « و إذا سألتموهن متاعاً فاْسئلوهن مِن وراءِ حجاب ؛(4) چون از زنان پيغمبر متاعى خواستيد، از پس پرده بخواهيد». اين آيه درباره زنان و بيش‏تر در مورد مسائل سياسى و اجتماعى فرود آمده است،(5) نه پوشش زن در مقابل نامحرم.به کارگيرى کلمه حجاب در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان کنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.

«ويل دورانت» مى‏گويد: «اين امر مبناى پرده پوشى ميان مسلمانان به شمار مى‏رود».(6) برخى مدّعى شده‏اند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت کرده، در حالى که آيات مربوط به حجاب، قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است و در عهد جاهليت همان طور که «ويل دورانت» مى‏گويد و کتب تفسير شيعه و سنى تأييد مى‏کند، اعراب چنين پوششى نداشتند و عادتشان نيز «تبرّج» و خودنمايى بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: « ولا تبرجن تبرج الجاهليّة الاولى ؛(7) و زينت‏هاى خود را مانند زمان جاهليّت آشکار نکنيد.

آن چه از قديم به ويژه نزد فقها در بحث نماز و ازدواج رواج داشته، واژه ستر و ساتر به معناى پوشش و وسيله پوشش آن در مقابل نامحرم بوده است. بنابراين وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى قرار دادن آنان نيست، در نتيجه منظور عدم مشارکت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاى اجتماعى نيست، بلکه اين وظيفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشارکتش در فعاليت‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.(8)

ب) فلسفه حجاب زن

براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذيل لازم است:

1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دينى

بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسيدن به کمال و معنويّت خلق گرديده است. اسلام با تنظيم و تعديل غرايز به ويژه غريزه جنسى و توجه به هر يک از آن‏ها در حدّ نياز طبيعى، سبب شکوفايى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است.

پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعديل و تنظيم اين غريزه است.

2- توجه به ساختار فيزيولوژى انسان

نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏اى مستقيم با تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.

در تحقيقات علمى در مورد فيزيولوژى و نيز روان‏شناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏هاى چشمىِ شهوت‏انگيز حساس ترند و چون تأثير حس بينايى زيادتر است و چشم از فاصله دور و ميدان وسيعى قادر به ديدن است، از سوى ديگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتى يکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثير محرّک‏هاى شهوانى قرار مى‏گيرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏هاى حسى پاسخ مى‏دهند. حس لامسه بروز زيادى ندارد و فعاليتش محدود به تماس نزديک است.

از اين گذشته چون هورمون‏هاى جنسى زن به صورت دوره‏اى ترشخ مى‏شوند و به طور متفاوت عمل مى‏کنند، تأثير محرّک‏هاى شهوانى بر زن صورتى بسيار محدود دارد و نسبت به مردان بسيار کمتر است.

با توجه به مطالب فوق مى‏توان گفت: حجاب در اسلام از يک مسئله کلّى و اساسى ريشه گرفته است. اسلام مى‏خواهدد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع ديگر) به محيط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص يابد و اجتماع تنها براى کار و فعاليت باشد، بر خلاف سيستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جويى جنسى به هم مى‏آميزد و تعديل و تنظيم امور جنسى را به هم مى‏ريزد.

اسلام قائل به تفکيک ميان اين دو محيط است و براى تأمين اين هدف، پوشش و حجاب را توصيه نموده است، زيرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ظابطه در تحريک غريزه و عدم محدوديت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشيده نيست.

ج) آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش دينى

1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هيجان‏ها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سيرى ناپذيرى شهوت است.

2- تحکيم روابط خانوادگى و برقرارى صميميت کامل زوجين.

با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدوديت و پايان آزادى‏هاى خود تلقّى مى‏کنند وافراد متأهل هر روز در مقايسه‏اى خطرناک ميان آن چه دارند و ندارند، قرار مى‏گيرند. اين مقايسه‏ها، هوس را دامن زده و ريشه زندگى را مى‏سوزاند.

3- استوارى اجتماعى و استيفاى نيروى کار و فعاليّت

دختر و پسرى که در محيط کار و دانشگاه تحريک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآيى آن‏ها کاسته مى‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نيروى فکرى و کارى است.

4- بالارفتن ارزش واقعيت زن و جبران ضعف جسمانى او

حيا، عفاف و حجاب زن مى‏تواند در نقش عاطفى او و تأثيرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقويت تخيّل و عشق در مرد است و حريم نگه داشتن يکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعيّت زن در برابر مرد است.

اسلام حجاب را براى محدوديّت و حبس زن نياورده، بلکه براى مصونيّت او توصيه کرده است، زيرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نيست، بلکه با رعايت عفاف و حفظ حريم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است.

در واقع حجاب موجب محدوديت، مردان هرزه مى‏باشد که در صدد کام جويى‏هاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونيت زنان از دست اين گروه از مردان منظور است.

د) ضرورت پوشش اسلامى در قرآن

پوشش اسلامى از احکام ضرورى اسلام است، زيرا اصل قانون حجاب اسلامى صرفاً از ضروريات فقه نيست، بلکه از ضروريات دين مبين اسلام است، چه اين که نص صريح قرآن بر آن گواهى مى‏دهد، و آن گونه که برخى توهّم کرده‏اند تنها ظهور برخى از آيات دليل بر وجوب حجاب نيست تا جايى براى اختلاف برداشت باشد. بنابراين هيچ مسلمانى نمى‏تواند در ضرورت حجاب ترديد کند، زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح کرده و هم روايات بسيارى بر وجوب آن گواهى ميدهد. به همين جهت فقيهانى شيعه و سنى، به اتفاق به آن فتوا داده‏اند. همان طورى که نماز و روزه به دوران خاصى اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز، چنين است و ادعاى عصرى بودن آن، غير کارشناسانه مى‏باشد.

خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مى‏دهد از چشم چرانى اجتناب کنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند:

« قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم ذلک أزکى لهم انّ اللَّه خبير بما يصنعون ؛ اى پيامبر! به مردان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته و دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين کار براى پاکى و پاکيزگى شان بهتر است و خداوند به آن چه مى‏کنند آگاه است».

« غضّ » در لغت عرب چنان که مرحوم طبرسى در مجمع البيان(9) و راغب اصفهانى در مفرّدات گفته‏اند، به معناى کاستن است و «غض بصر» يعنى کاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلّق اين فعل و اين که از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است، اما با توجه به سياق آيات، به ويژه آيه بعد روشن مى‏گردد مقصود آن است که خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانى بپرهيزند.(10)

از سوى ديگر ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به زنا و فحشا باشد، ولى عقيده مفسّران بزرگ قرآن، نيز مفاد روايات (از جمله سخن امام صادق(عليه السّلام))(11) اين است که مراد از حفظ فرج در همه آيات قرآن کريم، پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به فحشاء است، جز در اين دو آيه که به معناى حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است.

سپس در آيه بعد مى‏فرمايد: قل للمؤمنات يغضضنَ من أبصارهن...؛ اى پيامبر! به زنان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براى شوهران و ساير محارم آشکار نکنند، مگر آن چه پيداست و روسرى‏هاى خويش را به گريبان اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهايشان را به زمين نکوبند تا آن چه از زينت پنهان مى‏کنند معلوم شود...».

در اين آيه، خداوند در خصوص پوشش بانوان، آن چه را بر زنان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش مى‏دهد:

1- پوشاندن سر و گردن.

2- پوشاندن زينت‏ها.

«خمر» جمع خمار و به معناى روسرى و سرپوش است.(12)

«جيوب» از واژه «جيب» به معناى قلب و سينه و گريبان است.(13)

در تفسير مجمع آمده است: «زنان مدينه اطراف روسرى‏هاى خود را به پشت سر مى‏انداختند و سينه و گردن و گوش‏هاى آنان آشکار مى‏شد. بر اساس اين آيه موظف شدند اطراف روسرى‏هاى خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد».(14)

فخر رازى يادآور مى‏شود که خداوند با به کار گرفتن واژه‏هاى «منوب» و «على» که مبالغه در القا را مى‏رساند، در پى بيان لزوم و وجوب پوشش کامل اين نواحى است.(15)

ابن عباس در تفسير اين جمله مى‏گويد: «يعنى زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوى خود را بپوشاند».(16)

برخى ادعا مى‏کنند حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داريم، ولى در هيچ جاى قرآن از پوشش مو سخن به بيان نيامده است. نادرستى اين سخن معلوم شد، زيرا با چشم پوشى از گفتار ابن عباس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت که زنان مسلمان حتى قبل از نزول آيه، موهاى خود را مى‏پوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زير گلو شان تنها مشکل به شمار مى‏آمد، ترديدناپذير است. در اين آيه از روسرى سخن به ميان آمده است. بايد پرسيد: آيا روسرى جز بر آن چه بر سر مى‏اندازند و موها را مى‏پوشانند معنايى دارد؟

افزون بر اين حکم، ميزان پوشش در روايات متعدد گفته شده است.(17)

اگر قرار باشد مانند برخى از صحابه (مثل خليفه دوم) يا گروهى از روشنفکر مآبان جديد فقط به قرآن اکتفا کنيم، در کشف جزئيات ضرورى‏ترين احکام مانند رکعات نماز ناکام مى‏باشند و اصولاً چنين افرادى هيچ واجب دينى مانند نماز را که در سنّت پيامبر آمده نبايد انجام دهند.

آيه بعدى حجاب:

« يا أيّها النّبى قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ...؛ اى پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏ها (روسرى و چادر) خود را بر خويش فروتر گيرند. اين براى آن که شناخته نگردند و اذيت نشوند، به احتياط نزديک‏تر است و خدا آمرزنده و مهربان است».(18)

در اين آيه دو مطلب قابل توجه است:

1- جلباب چيست؟ نزديک کردن آن يعنى چه؟

2- فلسفه پوشش و حجاب اسلامى.

در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آن چه با توجه به کتب لغت و گفتار مفسّران شيعه مانند علامه طباطبايى(19) و فيض کاشانى(20) و اهل سنّت مانند قرطبى(21) صحيح‏تر به نظر مى‏رسد، آن است که جلباب، ملحفه و پوشش چادر مانند است، نه روسرى و خمار.

از ابن عباس و ابن مسعود روايت شده که منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اى است که همه بدن را بپوشاند؛ ضمناً همان طور که مفسّران بزرگ مانند شيخ طوسى و طبرسى فرموده‏اند، در گذشته نوع روسرى که براى زنان معمول بود: روسرى‏هاى کوچک که آن را خمار يا مقنعه مى‏ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مى‏کردند؛ نيز روسرى‏هاى بزرگ که مخصوص بيرون خانه به شمار مى‏آمد. زنان با روسرى بزرگ که جلباب خوانده مى‏شد و از مقنعه بزرگ‏تر و از ردا کوچک‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مى‏پوشاندند.(22)

نزديک ساختن جلباب ( يدنين عليهن من جلابيبهن )، کنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است،(23) يعنى چنان نباشد که چادر يا روپوش‏هاى بزرگ مانند مانتو تنها جنبه تشريفاتى و رسمى داشته باشد و همه پيکرشان را نپوشاند.

قرآن مى‏فرمايد: بانوان با مراقبت جامه شان را بر خود گيرند و آن را رها نکنند تا نشان دهند اهل عفاف و حفظاند.

چرا پوشش ضرورت دارد؟

خداوند درباره علّت ضرورت پوشش اسلامى مى‏فرمايد: « ذلک أدنى أنْ يعرفن فلا يؤذبن ». برخى آيه را چنين معنا کرده‏اند که: «به اين وسيله شناخته مى‏شوند آزادند، نه کنيز، پس با آزار و تعقيب جوانان روبرو نمى‏شوند».

بنابراين در عصر حاضر که مسئله بردگى از ميان رفته، اين حکم منتفى مى‏شود، ولى بايد گفت: ايجاد مزاحمت و آزار کنيزان نيز روا نيست و حقيقت آن است که وقتى زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاکدامنى را رعايت کند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حيثيت او را در خود نمى‏يابند. معناى آيه اين است که به پاکدامنى شناخته شده و مورد آزار قرار نمى‏گيرند.

هدلايل وجوب پوشش سر و گردن

در اين قسمت حدود پوشش را که در اسلام بر زن واجب شده است، از ديد فقهى بررسى مى‏کنيم: پوشانيدن غير وجه و کفين (صورت و دو دست) بر زن واجب است و از لحاظ فقهى هيچ گونه ترديدى در آن وجود ندارد و اين قسمت جزء ضروريات و مسلّمات است. نه از نظر قرآن و حديث و نه از نظر فتاوى در اين باره ترديدى وجود ندارد. آن چه مورد بحث است، پوشش چهره و دست‏ها تا مچ است.

دلايل وجود پوشش را مى‏توان به سه قسمت تقسيم کرد: کتاب، سنت و اجماع.

أ) دليل قرآنى همان آيات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب است که به تفصيل در مورد آن بحث کرديم.

ب) روايات ؛ روايات به چند دسته تقسيم مى‏شود که در ذيل به آن اشاره مى‏کنيم:

دسته اوّل رواياتى است که دلالت بر حرمت نظر به وجه و کفّين مى‏کند که در نتيجه به اولويّت اثبات مى‏کند که نظر به ساير اعضا، از جمله سر و گردن خانم‏ها جايز نيست. پذيرش اين قوم منوط به اين است که قائل به عدم استثناى وجه و کفيّن باشيم.

دسته دوم رواياتى است که جواز نظر به زن را بسته به اراده ازدواج با وى نموده است، که از مفهوم آن «عدم جواز نظر در غير مواقع اراده ازدواج» استفاده مى‏گردد، بنابراين نظر کردن به خانم‏ها و از جمله به موهاى ايشان در غير صورتى که انسان قصد ازدواج دارد، جايز نيست.

دسته سوم رواياتى است که نظر به زنان باديه نشين و اعراب را جايز شمرده، چنين تعليل شده که «لأنّهنّ إذا نُهين لا ينتهين؛ چون اگر نهى شوند، نمى‏پذيرند».

از اين سخن معلوم مى‏شود که اصل اوّلى حرمت نظر است و در اين موارد به دليل نهى ناپذيرى، حکم حرمت برداشته شده، البته پوشش هم چنان بر آن‏ها واجب است.

دسته چهارم رواياتى است که در مورد حرمت نظر به خواهر زن وارد شده است:

احمد بن ابى نصر بزنطى که از اصحاب عالى قدر حضرت رضا(عليه السّلام) است مى‏گويد: «از حضرت سؤال کردم: آيا براى شخص جايز است که به موى خواهر زنش نگاه کند، فرمود: «نه، مگر اين که از زنان سالخوده باشد».

از حرمت نظر به موى خواهر زن، حرمت نظر به ساير اعضاى بدن به طريق اَوْلى‏ استفاده مى‏شود.(24)

دسته پنجم رواياتى است که در مورد پسر بچه وارد شده است، مانند اين که حضرت رضا(عليه السّلام) به احمدبن‏ابى‏نصر بزنطى فرمود: «وقتى پسر بچه به هفت سال رسيد، بايد به نماز خواندن وادار شود، ولى تا وقتى بالغ نشده باشد، بر زن لازم نيست موى خود را از او بپوشاند».

در اين جا هم پوشانيدن مو مطرح است، بنابراين پوشاندن مو بر خانم‏ها واجب است، مگر در جايى دليل خاصى بر عدم وجود داشته باشيم.

روايات فراوان ديگرى نيز وجود دارد که دلالت بر وجوب پوشش سر و گردن خانم‏ها دارد که به خاطر طولانى نشدن بحث از ذکر آن‏ها خوددارى مى‏کنيم.

ج - اجماع

يکى از ادلّه بحث (پس از آيات و روايات) اجماع‏هاى نقل شده از فقها است که حتى ادعاى ضرورت دين و مذهب نيز شده است که در اين جا به چند مورد اشاره مى‏کنيم:

1- فخر المحققين در کتاب ايضاح مى‏نويسد:

«نگاه کردن به زنى که قصد ازدواج با او را نداريد، حرام است و ابن مطلب اجماعى است، به جز نگاه کردن به صورت و کفين».(25)

2- صاحب جواهر مى‏نويسد:

«نبايد به بدن نامحرم و زيبايى‏هاى او نگاه شود، مگر به خاطر ضرورت و اين مطلب اجماعى، بلکه ضرورى مذهب و دين است. عده‏اى از فقها قائل شده‏اند که نگاه کردن بدون لذّت به صورت و کفين اشکال ندارد».(26)

3- آيت اللَّه سيد محسن طباطبايى حکيم مى‏نويسد: «ضرورى مذهب است و در کتاب جواهر الکلام چنين است».(27)

4- آيت اللَّه خويى مى‏نويسد: «ضرورت پوشاندن غير صورت و دست‏ها (اجماعى است و) بدون اختلاف».(28)

5- ابن رشد (فقيه و طبيب و فيلسوف معروف اندلس) از کتاب بداية المجتهد مى‏گويد:

«عقيده اکثر علما اين است که بدن زن (جز چهره و دو دست تا مچ) عورت است. ابوحنيفه معتقد است که قدمتين (پاها) نيز عورت شمرده مى‏شود».(29)

پس از بيان لزوم حجاب به بررّسى مؤلف مى‏پردازيم که چه مقدار منطقى و مستدل است.

و) دلايل و اشکالات عدم وجوب پوشش سر و گردن

نويسنده مقاله، هيچ گونه دليلى بر مدّعاى خويش نگفته‏اند و فقط با ذکر مقدّماتى به بيان نظر خود بسنده نموده است.

در بند هشت گفته‏اند: «صاحب جواهر نظر خود را اين گونه بيان کرده است.

«پوشاندن موى سر مطابق احتياط بلکه قول قوى‏تر است». بنابراين فتواى صريح بر لزوم آن ارائه نکرده است، بلکه از روى احتياط واحتمال، ابتلائاً احتياط کرده و سپس آن را ترجيح داده است».

نويسنده اين قول را به صاحب جواهر نسبت مى‏دهد، در حالى که سخن صاحب جواهر صريح در فتوا است. کسى که کمترين آشنايى با مبانى فقه و فقها و اصطلاحات آنان داشته باشد، از کلام نگارنده جواهر استنباط فتوا مى‏نمايد، زيرا عباراتى همچون «اقوى و لا يبعد» ظهور در فتوا دارند. صاحب جواهر در ابتدا احتياط کرده و سپس فتوا داده‏اند. احتياطهاى مسبوق و ملحوق به فتوا در فقه کم نيستند. بنابراين نظرنهايى صاحب جواهر در اين مسئله به صورت فتوا است، نه احتياط واجب.

کلام صاحب جواهر چنين است: «فحينئذ ستره مع کونه أحوط، اقوى» لفظ اقوى دلالت بر فتوا مى‏کند، نه احتياط واجب عبارت آن است که اين حکم و فتواى به وجوب پوششِ سر مطابق با احتياط هم مى‏باشد، زيرا اجماع فقهاى شيعه بر وجوب پوشش سر است. صاحب جواهر هم مى‏فرمايد: فتواى ما مطابق با احتياط است. حال اگر فقيهى فتوا به عدم وجوب دهد، فتوايش مطابق احتياط نمى‏باشد.

اشکال ديگر:

نگارنده در بند نهم گفته‏اند: «از مجموع اين بررسى روشن مى‏شود که مسئله اختلافى است و اجماع مسلمانان در اين امر (پوشش سر و گردن) محقق نشده است».

در پوشش غير نماز يقيناً اجماع محقق است، حتى طبق سخن صاحب جواهر در کتاب نکاح.

ثانياً در کتاب جواهر در بحث صلاة، اجماع‏هاى‏هاى فراوانى از علما و فقها نقل شده است.(30)

ثالثاً آيا نقل قول‏هاى ناقص و بدون تحقيق کافى مى‏تواند تکيه گاهى مناسب در مقام افتا باشد؟

آيا چنين فتواهايى مى‏تواند ملاک عمل مقلّدان قرار گيرد؟!

نمى‏دانيم منظور نگارنده مقاله از بررسى، کدام بررسى است، ولى طبق بررسى که انجام داديم (و تقديم شد) معلوم گشت نه تنها حجاب و پوشش اجماعى است، بلکه از ضروريات دين و مذهب محسوب مى‏شود و هيچ کس از شيعه و سنّى در آن اختلاف ندارد.

اشکال سوم:

در بند دهم گفته‏اند: «برخى آيات و روايات معتبره نيز وجود دارند که ظهور در عدم وجوب دارند، مثل آيه 59 سوره احزاب، گرچه آيات و رواياتى نيز وجود دارند که لزوم پوشش سر را ياد آورى مى‏کند. البته مقتضاى جمع عرفى بين دلائل وجوب و دلائل عدم وجوب، تصرف در مدلول آن‏ها است. اگر به اين قاعده عمل شود، نتيجه آيات و روايات نيز مؤيد عدم وجوب پوشش سر و گردن مى‏شود و تنها استحباب را ثابت مى‏کند».

پاسخ: آيه 59 سوره احزاب را مورد بحث قرار داديم و گفتيم که بعضى از فقها از اين آيه به عنوان دليل بر وجوب پوشش استفاده کرده‏اند. اگر خدشه‏اى در دلالت آن وجود داشته باشد، حداقل به طور يقين ظهور در عدم وجوب ندارد و هيچ فقيهى و مفسرى از آن برداشت عدم وجوب ننموده است، بلکه تنها احتمال دارد به دلائلى دلالت بر وجوب نکرده و در اين باره ساکت باشد.

اين احتمال به وسيله آيات و روايات ديگر کاملاً منتقى مى‏شود. تنها چيزى که در آيات و روايات باقى مى‏ماند، وجوب پوشش است، در حالى که ايشان هيچ گونه دليل ديگرى بر عدم وجوب پوشش سر و گردن ذکر نکرده است، که راجع به آن بحث کنيم:

ناگفته نماند رواياتى بدين مضمون وارد شده که « لا بأس أن تصلى المرأة المسلمه و ليس على رأسها قناع ؛(31) اشکالى ندارد که زن مسلمان بدون پوشش سر نماز بخواند»، يا « لا بأس بالمرأه المسلمة الحرّة أن تصلى و هى مکشوفة الرأس ؛(32) اشکالى ندارد که زن مسلمانِ آزاد بدون پوشش سر نماز بخواند».

صاحب جواهر در مورد اين روايات مى‏فرمايد:

أ) اين روايات از نظر دلالت قصور دارند.

ب) اين روايات مبتلا به معارض و احاديث مخالف هستند.

ج) محتمل است اين روايات در مورد ضرورت باشد، نه در حال اختيار.

د) اين روايات در مورد نداشتن جلباب است، در حالى که بر سر زن خمار باشد.

از همه مهم‏تر، اين روايات در مورد پوشش زن در نماز است و هر دوى آن‏ها قيد «فى الصلاة» دارد و اصلاً نظر به پوشش زن در غير نماز ندارد. در بين فقها بحثى مطرح است که در نماز، اگر زن جايى باشد که فقط محارم او حضور دارند، آيا پوشش سر بر او واجب است؟

هيچ فقيهى قائل نشده که زن در نماز و در حضور نامحرم مى‏تواند بدون پوشش سر و گردن نماز بخواند. مرحوم صاحب جواهر در کتاب نکاح هيچ حديث يا آيه يا اجماع و يا سخنى از فقيهى نقل نکرده است که پوشش سر و گردن واجب نيست.

پس هيچ روايتى به عنوان معارض و مخالف وجود ندارد تا نوبت به جمع عرفى برسد.

پس کلام نويسنده مقاله درباره مقتضاى جمع عرفى بدون دليل است، زيرا اوّلاً بايدادله عدم وجوب را ذکر کرد، يا آدرس آن را داد. ثانياً وقتى مى‏خواهيم تصرف در ادله کنيم، چرا در مقام جمع در ادله وجوب پوشش سر و گردن تصرف مى‏کنيد و در ادله عدم پوشش (بر فرض داشتن دليل) تصرف نمى‏کنيد و آن را حمل بر اضطرار يا غير آن نمى‏نماييد؟! از کجا به اين نتيجه رسيده‏ايد که پوشش سر و گردن مستحب است؟

/ 1