سوار پیر دوباره می تازد، حرف های جانفورد درباره وسترن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سوار پیر دوباره می تازد، حرف های جانفورد درباره وسترن - نسخه متنی

ترجمه: حمید منتظری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوار پير دوباره مي تازد ؛حرف هاي جان فورد درباره وسترن

سوار پير دوباره مي تازد : حرف هاي جان فورد درباره «وسترن»

اخذ شده از كتاب فيلمنامه محبوم كلمنتاين و منتشر شده توسط انتشاراتي نشر ني سري كتاب هاي 100 سال سينما ... 100 فيلمنامه و ترجمه حميد منتظري

آماده سازي براي انتشار در وب : www.Art7.ir

فيلم وقتي در اوج است كه  كه بيشتر به كنش بپردازد و كمتر به ديالوگ . وقتي فيلمي داستانش را با مجموعه اي از تصاوير ساده ، زيبا و پويا ، و تا حد امكان با گفتگوهاي كم تر بيان مي كند ، رسانه سينما به بهترين شكل ممكن مورد استفاده قرار گرفته است . و به نظر من هيچ موضوعي روي زمين به اندازه وسترن مناسب اين نوع داستان گويي نيست .

كساني كه اصطلاح چرند اپراي اسب ها را اختراع كرده اند ، يك مشت آدم افاده اي اند. البته من از تمامي منتقدها متنفر نيستم . منتقد خوب هم زياد است و من هم نوشته هايشان را مي خوانم و حتي به برخي از پيشنهادهايشان هم عمل كرده ام . ولي بيشتر نقدها مخرب اند ، پر از اشتباه و كلي بافي . خداي من ، فكر نكنم اين منتقدهاي درجه يك روزنامه ها حتي به ديدن بيشتر وسترن ها بروند ؛ دستيار درجه دومشان را مي فرستند .

مثل اينكه قرار است در نقدهايشان هرزه گو و بامزه هم باشند .خب ، خيلي شرم آور است ، چون باعث شده كه دوست داشتن وسترن ، يك جور گناه محسوب شود . خب ، فيلم هاي عشقي و جنگي بد و دروغگو هم ساخته شده ، ولي اين دليلي نمي شود كه به تمام فيلم هاي عشقي و جنگي حمله كنند.

هر فيلمي را بايد بر اساس ارزش هاي خودش سنجيد . به طور كلي ، سينماي وسترن هم به اندازه تمام ژانر هاي ديگر ، ارتقاي كيفيت داشته است .

منتقد ها مدام مي گويند كه ما وسترن مي سازيم ، چون اين يك راه آسان براي پول در آوردن است ، چه حرف مزخرفي . ساختن فيلم وسترن نه ارزان است و نه آسان . فيلم وسترن را بايد در لوكيشن فيلمبرداري كرد ، يعني يك كار سخت و نكبت ، يعني گرانترين و دشوارترين شكل فيلمسازي . البته اين درست است كه وسترن ها معمولاً سود آور هستند .

خب مگر چه عيبي دارد ؟

اگر هاليوود بيشتر به خواسته مردم توجه مي كرد و كمتر به خواسته منتقدها اهميت مي داد ، وضعش به اين خرابي نبود . اين يك جور كسب و كار است . اگر بتوانيم به مردم چيزي را بدهيم كه مي خواهند ، كسب و كار خوبي است و سود هم دارد.تماشاگر خوشحال است و ما هم خوشحاليم . خب مگر چه عيبي دارد ؟

وقتي از فيلمبرداري وسترن در لوكيشن بر مي گردم ، احساس غرور مي كنم . گمان نكنم كسي با خواندن اين چرند و پرندهاي امروزي ، چنين احساسي را تجربه كرده باشد .

يادم نمي آيد كه هيچ وسترني «كمتر از 18 سال ممنوع»شده باشد .

اين روزها به سينما مي روي،احساس گناه مي كني،انگار به تماشاي استريپ تيز رفته باشي . مثل يك دور باطل مي ماند . فردا يكي فيلمي راجع به يك پسربچه و سگش مي سازد و فيلم فروش مي كند ، آن وقت همه شروع مي كنند و فيلم پسربچه و سگ مي سازند .

البته من مخالف روحيات و اخلاق جنسي رو پرده سينما نيستم ، به شرط اينكه درست انجام بشود . خيلي از وسترن ها ، روحيات و اخلاق جنسي تندي دارند . و به نظرم جنسي ترين فيلم تاريخ سينما را من ساختم  : مرد آرام . تمام فيلم در مورد مردي است كه مي خواهد زني را تصاحب كند ، ولي عيبي نداشت ، ازدواج ميكنند و اساساً موقعيت اخلاقي شكل مي گيرد . و با صداقت ، خوش ذوقي و طنز پيش مي رود .

و اين ها عناصر يك وسترن خوب است . توي ژانر وسترن ، مي شود فيلمي پر قدرت ساخت كه از نظر منطقي فيلم بزرگسالان باشد ، ولي باز هم مي شود دست بچه ها را گرفت و با خيال راحت به سينما برد، كه شيوه درستش همين است . هر چه باشد ، فيلم مسخره اي نمي سازيم .

مي دانم كه واژه «نمايش اخلاقي»را براي سينماي وسترن به كار برده اند ، ولي من تا اين حد پيش نمي روم ، دلم هم نمي خواهد كه از مد روز پيروي كنم ، ولي واقعاً حس مي كنم كه اين سينما پايه و اساسي اخلاقي دارد ، اين را تحسين مي كنم و فكر مي كنم بايد همينطور باشد .

البته از شخصيت هاي غير اخلاقي استفاده مي كنيم . توي دليجان ، كلر تره ور نقش زني سست عفاف را بازي مي كند و توماس ميچل نقش دكتري دائم الخمر را . انكار نمي كنيم كه چنين آدمهايي هم وجود دارند ؛ ولي راه نمي افتيم تحسين شان كنيم و تمام داستانهايمان را بر اساس چنين شخصيت هاي بنا كنيم . تصادفاً اين شخصيت هاي دم دستي وسترن شده اند و به قول شما كليشه شده اند ، ولي از اول كه كليشه نبوده اند ، و من مدام تلاش مي كنم كاري تازه و متفاوت ارائه كنم ، درست مثل خيلي از همكارانم تو اين حرفه .

كليشه هاي ژانر وسترن بيشتر از ساير ژانرها نيست ، و اين به ديدگاه اخلاقي ما هم بر مي گردد . گمان نمي كنم منيا هيچ كس ديگري - هميشه به تن قهرمان لباس سفيد كرده باشم و به تن ضد قهرمانم لباس سياه . خوبي هميشه بر بدي پيروز نمي شود . نه توي زندگي و نه در تمام وسترن ها . البته توي وسترن ها معمولاً اين طور است . ولي فكر مي كنم بايد هم همين طور باشد .  من هم چون ديگران در وسترن هايم چيزهاي غم انگيز و تراژديك و ناعادلانه به تصوير كشيده ام .

... مردان غرب ، مثل ويل راجرز بودند . آدم هاي زمخت و پر عيب و نقص ، ولي خيلي هايشان  هم آدم با وقاري بودند ، و بيشترشان اخلاقي و مذهبي فكر مي كردند ، مثل بيشتر آدم هايي كه نانشان را زمين در مي آورند . زبان خاص خودشان را داشتند،ولي همه اش هم حرف هاي ركيك نبوده . طبع طنزي گرم ، زمخت و طبيعي داشتند . مردان قوي هميشه اين توانايي را داشتند كه به مشكلاتشان بخندند . همان كاري كه سربازها در روزهاي جنگ مي كنند . گاوچرانهاي قديم هم در غرب قديم مي كردند و امروز ، در سرزمين هاي پشت ساحل مانند مونتانا و وايومينگ،گاوچرانها كار مي كنند ، و حتي با خودشان اسلحه دارند . وينچستر 30 ، حالا گيريم براي كشتن گرگ هاي بيابان و نه كشتن يكديگر . ما تاريخچه اين گاوچرانها را مطالعه كرده ايم و چند تا از شخصيت هاي واقعي وسترن همچون پاردنر جونز ، به عنوان متخصص تكنيكي روي فيلم هايمان كار مي كنند . به نظرم بعضي از خصوصيات شخصيتي كه گفتم ، در قهرمانان فيلمهاي وسترن مان خيلي خوب تصوير شده اند . اين ها آدمهايي طبيعي اند ، خودشان اند . آدم هاي تك روي زمخت . مرد خانه نيستند و مجبور هم نيستند كه سازش كنند .

به نظرم يكي از بزرگترين جاذبه هاي سينماي وسترن اين است كه مردم دوست دارند با اين گاوچران ها همذات پنداري كنند . ما همه عقده فرار داريم . همه مي خواهيم دردسرهاي دنياي متمدن مان را فراموش كنيم . به آنهايي كه مي توانند به طبيعي ترين شكل ، در دل طبيعت ، شجاعانه و ساده زندگي كنند ، غبطه مي خوريم . اسم آان شخصيت چه بود ؟ ميتي ، بله خودش است .  ما همه والتر ميتي هستيم . ]قهرمانهاي داستان زندگي دوگانه والتر ميتي [ . همه خودمان را در حال قهرمان بازي تصور مي كنيم و چه بهتر از قهرمان هاي وسترن .

شايد قهرمانهاي وسترن «غير واقعي» باشند ، ولي خيلي از قهرمانهاي تاريخي مان هم همينطورند و ما هم نمي خواهيم تصور عامه را بر هم بزنيم . اگر مردان خوش قبافه و زنان زيبا را براي ايفاي نقش هاي نيمه واقعي انتخاب مي كنيم ، براي نقش آدمهايي كه قيافه اي معمولي داشتند ، كاري وحشتناك تر از بقيه كارهاي سينمايي نمي كنيم . من شخصاً آدم خيلي بد قيافه اي هستم . مردم براي ديدن من توي فيلم پول نمي دهند .

شايد فيلم هاي وسترن در بزرگ جلوه دادن و نمايشي كردن قهرمان ها و ضد قهرمانهاي آن دوره افراط كرده باشند ، همين طور هم  در هفت تير كشي ها . بدون قهرماني كه از بالاي بيست طبقه روي اسبش مي پرد ، از ششلولش يك دفعه بيست تير شليك مي كند و به آدم رذل مشخره و ريشويي اردنگي مي زند هم مي توانيم اين كار را كنيم . ولي اين ها هم كلي گويي ست و در مورد تمام وسترن ها صدق نمي كند .

ما را متهم مي كنند كه زيادي از خشونت استفاده مي كنيم و اغلب با استفاده از خشونت به پايان خوش مي رسيم و اين اتهام غلطي نيست ، ولي هر چه باشد دوره خشني هم بوده .  من سعي كرده ام كه افراط نكنم و بنابراين بازيگراني آورده ام كه بازيگران وسترن خوبي شده اند . اين واژه «ششلول بند» ما را خوار و خفيف كرده و ما هم تلاش كرده ايم تيراندازي ها را به حداقل مي رسانيم . ولي آدم هاي آن دوره اسلحه داشتند و به هم شليك مي كردند . هيچ قانوني هم دوام نداشت .

قهرمان جلوه دادن شخصيت هاي شروري همچون بيلي دكيد اشتباه است . كساني كه بي رحم تر و شرور تر از آني بودند كه بشود تصورش را كرد . ولي اين هم حقيقت دارد كه بخش عمده اي از حركت به سوي نظم و قانون هم توسط تبهكاران اصلاح شده اتفاق افتاد ، كساني كه بدليل اعتبارشان كلانتر شده اند ، مرداني مثل وايات ارپ واقعاً شجاع بودند و احتياج نبود كه از اسلحه شان استفاده كنند و نيروهاي مخالف را با اعتبار و شخصيت شان مغلوب مي كردند ، زمين شان مي زدند و خوش شانس هم بودند . A 45 كم دقت ترين اسلحه اي است كه تا حالا ساخته شده است. پاردنر جونز بهم گفت كه اگر بيل هيكاك وحشي را هم با يك ششلول توي يك انباري بگذاري ، نمي تواند ديوار مقابلش را بزند .

ولي خيلي وقت ها هم اين اشتباه بود كه قهرمان وسترن را يك سر گالاهادز نشان بدهيم كه چيزي بي معني از كار در مي آيد . به هر حال آن دوره با چيزي كه امروز مي شناسيم ، فرق داشته . تنازع بقا همه چيز را از حالت معمولي خارج مي كند و مردماني كه آدم هايي وراي معمول اند ، آدم هايي واقعاً بزرگ .

... به طور كلي گمان نمي كنم كه هيچ كدام از جنبه هاي تاريخ ما به خوبي و يا كاملي غرب قديم روي پرده به نمايش در آمده باشد .

.... در مورد حقيقت و  دقت تاريخي در تمام فيلم ها ، بايد كمي سازش كرد . مردم بعضي چيزها كه برايشان  عجيب باشد را نمي پذيرند ، حتي اگر واقعيت داشته باشند . براي مثال نمي توانيد ژنرالي را نشان بدهيد كه هنگام رفتن به ميدان جنگ سوار قاطر شود و شلوار كبريت مخملي تنش باشد و براي فرار از افتاب كلاه آفتاب گير و چتر داشته باشد ، ولي ژنرال كروك واقعاً همين كار را مي كرده .

بيشتر اهالي غرب قديم واقعاً لباس هايي ساده و زمخت داشتند و اغلب هم خيلي كثيف بودند . مي دانيد ،آدم توي چراگاه كثيف مي شود و بعضي وقت ها لباسشويي و حمام در دسترس نبوده . چند وقت پيش به اينجا رسيديم كه اجازه دادند شخصيت هايمان را از آن لباس اتو كشيده فيلم هاي گاوچراني بيرون بياوريم و گذاشتند مثلاً جان وين را بدون كت نشان بدهيم و مثل سواره نظام بند شلوارش پيدا باشد .

در واقع ، چيزي كه در سينماي وسترن دقيق تر از عناصر ديگر كشيده شده ، زمين است . به نظرم مي شود گفت كه ستاره واقعي تمام فيلم هاي وسترن من زمين بوده . هميشه به فيلم برداري آثارم افتخار كرده ام و به طور كلي فيلمبرداري فيلم هاي وسترن اغلب شاخص بوده ولي بندرت مورد توجه قرار گرفته . انگار جلوه بصري فيلم اهميتي ندارد كه خيلي فكر مزخرفي است .

وقتي دختري با روبان زرد را مي ساختم ، سعي كردم دوربين تصويري را ثبت كند كه شبيه به طرح ها و نقاشي هاي رمينگتون باشد . به نظرم خيلي قشنگ بود و از اين نظر خيلي موفق بود . وقتي جويندگان را مي ساختم از يكي از مايه هاي بصري  چارلز راسل استفاده كردم . البته اين دو نفر ، از بزرگترين نقاشان غرب هستند .

چزيزي زيباتر از نماي دور مردي سوار بر اسب ، يا اسبي كه در دشتي باز مي تازد، سراغ داريد ؟ دوست داشتن اين زيبايي اشكالي دارد ؟

حالا چه يك تجربه شخصي باشد ، چه از طريق رسانه سينما بدست آيد . اين روزها ديگر تعداد كساني كه به مزرعه بروند و حيوانات و طبيعت را لمس كنند زياد نيست ، پس ما طبيعت را پيش شان مي بريم . آنها هم به كمك ما به دل طبيعت مي زنند . لوكيشن مورد علاقه ام مانيومنت ولي است يعني همان جايي كه يوتا و آريزونا ساخته شده اند . آنجا هم رودخانه هست ، هم كوه ، دشت و صحرا ، هر چيزي كه زمين مي تواند به انسان دهد . آنجا احساس آرامش مي كنم . همه جاي دنيا رفته ام، ولي به نظرم كاملترين و زيباترين و آرامش بخش ترين خاك خداست .

© کپي رايت توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات دانشجويي کليه حقوق مادي و معنوي مربوط و متعلق به اين سايت و گردآورندگان و نويسندگان مقالات است.)

/ 1