حسين ياوري صنايع دستي ايران، به عنوان صنعتي مستقل و بومي، شاخصترين هنر كاربردي ايران و يكي از سه قطب برتر صنايع سدتي جهان، ريشههاي عميق و استوار در فرهنگ غني وبارور ايران اسلامي داشته است. صنعتگران دستي ايران ـ اين پاسداران راستين مردميترين هنر شناخته شده تمامي قرون و اعصار ـ با خلق آثار برجسته و شاهكارهايي از انواع صنايع دستي كه هماكنون زينتبخش گنجينههاي بزرگ و ديگر مراكز هنري جهان است، پيوسته توجه و تحسين بازديدكنندگان و ناقدان آثار فرهنگي را برانگيختهاند. اگرچه با توجه به خصوصيات و ابعاد گوناگون اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي صنايع دستي، شايد نتوان تعريف دقيق و پذيرفتني از سوي همه صاحبان ذوق و انديشه براي صنايع دستي ارائه داد، اما از ميان تعريفهاي گوناگوني كه تاكنون از اين «هنر ـ صنعت» ارائه شده، ميتوان دو تعريف زير را كه ضمناً مورد توجه بيشتر استادان قرارگرفته است، مناسبتر دانست. تعريف نخست را در سال 1348 شوراي صنايع دستي ايران وتعريف بعدي را در سال 1362 گروهي از كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران به دست دادهاند: اول : «صنايع دستي به آن رشته از صنايع اطلاق ميشود كه تمام يا قسمتي از مراحل ساخت فرآوردههاي آن با دست انجام گرفته و در چهارچوب فرهنگ و بينشهاي فلسفي و ذوق و هنر انسانهاي هر منطقه با توجه به ميراثهاي قومي آنان ساخته و پرداخته ميشود.» دوم : «صنايع دستي به مجموعهاي از «هنر ـ صنعت»ها اطلاق ميشود كه عمدتاً با استفاده از مواد اوليه بومي و انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد، به كمك دست و ابزار دستي موجب تهيه و ساخت محصولاتي ميشود كه در هر واحد آن، ذوق هنري و خلاقيت فكري صنعتگر سازنده به نحوي نجلي يافته و همين عامل وجه تمايز اصلي اينگونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشيني و كارخانهاي است». ويژگيهاي عمده صنايع دستي به اين شرح است: 1. ضرورت انجام بخشي ازمراحل اساسي توليد با دست وابزار و وسائل ساده و دستي. 2. حضور مؤثر، خلاق، مستقيم و بيواسطه انسان در توليد و شكل بخشيدن به اثر توليدي و امكان ايجاد تنوع و اجراي طرحهاي مختلف در مرحله ساخت اينگونه فرآوردهها. 3. لزوم تأمين بخش عمده مواد اوليه مصرفي (حدود 90 درصد) از منابع داخلي. 4. برخورداري ازكيفيت فرهنگي (ضرورت استفاده از طرحهاي اصيل و بومي و نيز برخورداري آثار، از رنگها و رنگآميزيهاي سنتي). 5. بينيازي از سرمايهگذاري عمده در مقايسه با ديگر صنايع. 6. ناهمانندي و عدم تشابه فرآوردههاي توليدي با يكديگر. 7. داشتن ارزش افزوده بسيار در مقايسه با ديگر صنايع. از آنجا كه صنايع دستي معمولاً كار و تلاش بسيار ميطلبد و بخش عمده قيمت تمام شده آن نيز تنها دستمزد مادي كار خلاقه و هنرمندانه انسان است و مواد اوليه مصرفي، در مقايسه با هنر صنعتگر نقش چنداني در قيمت آثار توليدات صنايع دستي ندارد، بنابراين، ارزش افزوده صنايع دستي به مراتب بيش از ساير صنايع است. 8. قابليت ايجاد و توسعه در مناطق مختلف (شهر، روستا و حتي در جوامع عشايري). 9. قابليت انتقال تجربهها، رموز و فنون توليدي به صورت سينه به سينه، مادر و فرزندي، پدر و فرزندي، استاد و شاگردي و سرانجام با بهرهگيري از شيوهها و روشهاي علمي و براساس آموزشهاي مدون در سطح مدارس و دانشگاهها. 10. بينيازي به كارشناس و متخصص خارجي، با توجه به دراختيار داشتن همه تخصصها و مهارتهاي لازم در داخل. طبقهبندي و معرفي صنايع دستي ايران صنايع دستي كشورمان را كه براساس نظر كارشناسان، يكي ازسه قطب برتر صنايع دستي جهان است ـ همراه چين و هند ـ از جهات گوناگون ميتوان طبقهبندي كرد، ولي از آنجا كه روش توليد فرآوردههاي دستي يكي از مهمترين وجوه تمايز اين «هنر ـ صنعت» است، طبقهبندي زير كه بر مبناي روش ساخت اينگونه محصولات به عمل آمده است، ميتواند مورد عنايت و توجه بيشتري قرار گيرد. 1. بافتههاي داري : محصولاتي است كه به كمك دارهاي افقي يا عمودي مستقر در زمين، در زمان بافت، توليد ميشود. گليم ساده، گليم سوماك (گليم يك رو)، زيلو، پلاس، گبه و قالي، مشهورترين بافتههاي داري و ضمناً مهمترين زيراندازهاي سنتي ايران به شمار ميروند. 2. دستبافي (نساجي سنتي): فرآوردههايي كه با كمك دستگاههاي بافندگي دووَردي، چهار وَردي، شش وَردي، هشت وَردي و ژاكارد دستي توليد ميشود. زري، مخمل، ترمه و «دارايي» شاخصترين دستبافتهاي كشورمان محسوبند و جاجيم و پارچههاي دستباف پنبهاي، پشمي وابريشمي كه در مناطق شهري، روستايي و عشايري توليد ميشود، از ديگر دستبافتهاست. 3. بافتني : انواع محصولاتي كه با كمك ميل و قلاب و مانند آن، با بهرهگيري از الياف طبيعي توليد ميشود؛ نظير جوراب، كلاه، دستكش، شال گردن و غيره كه امروزه به طور كلي در مناطق روستايي و گاه عشايري به دست زنان توليد ميشود. 4. رودوزيهاي سنتي : همه محصولاتي كه ازطريق دوختن نقوش سنتي روي پارچههاي بينقش، يا كشيدن قسمتي ازنخهاي تاروپود پارچه به وجود ميآيد. سوزندوزي ممقان، سوزندوزي و مليلهدوزي اصفهان جزء مشهورترين رودوزيهاي ايراني است. شمار رودوزيهاي سنتي ايران را ميتوان متجاوز از 30 نوع دانست كه در هر منطقه از كشورمان با بهرهگيري از ويژگيهاي منطقهاي از نظر طرح و نقش و براساس سنتهاي موجود توليد ميشود. 5. چاپهاي سنتي : مراد از «چاپهاي سنتي»، نقش پذيري پارچه، با مهر، قلم مو و نظاير آن است. چاپ قلمكار در روزگار ما در اصفهان از رونق بسزايي برخوردار است وبيشتر با قالبهاي چوبي بر روي پارچه متقال انجام ميشود. چاپ كلاقهاي در تبريز و اسكو رواج دارد و به طور كلي بر پارچه ابريشمي با مهر و به شيوه خاص صورت ميپذيرد. 6. نمد مالي : انواع فرآوردههايي كه با تراكم فشرده تودههاي پشم و كرك در شرايط فني مناسب از طريق ورزدادن تهيه ميشود. از اين راه، محصولاتي مانند كلاه نمدي، پالتو نمدي (كَپَنك)، نمد زيرانداز و غيره تهيه ميشود. نمدمالي به صورت نمدزيرانداز، در شهرهايي چون استهبان، رامسر، سمنان، بهبهان و غيره رواج دارد، ضمن آنكه توليد كلاه نمدي كه بخشي از لباسهاي سنتي مردان لر، قشقايي، بختياري است، در شهرهايي چون شهر كرد و شيراز رونق دارد. 7. سفالگري و سراميك سازي: محصولاتي كه با استفاده از گِل رس و همچنين گِلِ به دست آمده از سنگهاي كوارتز و كائولين به كمك دست و چرخ سفالگري ساخته و سپس پخته ميشود. محصولات سفال و سراميك مناطقي چون لالجين همدان، ميبد يزد، مند گناباد، اصفهان، شهرضا، نطنز، تبريز و قم از شهرت بسزايي برخوردار است، ضمن آنكه طي سالهاي اخير، محصولات جالب وباارزشي در شهر تهران به دست صنعتگران هنرمند سفالگر ساخته و عرضه شده است. 8. شيشه گري : محصولاتي كه از طريق شكل دادن مواد معدني ذوب شده در كوره، نظير سيليس، خرده شيشه و يا تركيبي از اين دو وبا استفاده از روش دميدن با لوله مخصوص و كاربرد ابزار دستي شامل انبر ـ قيچي و قالبهاي ويژه و غيره حاصل ميشود و مراحل تكميلي و تزييني ديگري نظير نقاشي، تراش، آبگزنمودن، مات كردن، تلفيق با فلز و غيره را نيز دربرميگيرد. مهمترين مركز ساخت محصولات شيشه دستساز، تهران است كه در آن كارگاههاي متعددي به توليد محصولات شيشهاي با « روش فوتي» (= دستساز) ميپردازند. 9. توليد فرآوردههاي پوست و چرم : محصولاتي كه با استفاده از پوست و چرم دباغي شده به شيوه سنتي توليد ميشود، نظير پوستين، كلاه پوستي، چاروق. محصولاتي تكميلي چرمي، نظير تلفيق چرم با محصولات دستباف، جزء اين گروه هستند. در زمينه توليد فرآوردههاي پوستي، شهرهايي نظير مشهد، شانديز، بجنورد، قوچان و شيروان در استان خراسان و شهر اصفهان مشهور هستند وزيباترين چاروقها در بجنورد، قوچان، ماسوله، زنجان، مهاباد و سردشت توليد ميشود. ضمن آنكه شهر تهران هم مهمترين مركز توليد محصولات تكميلي چرمي است و هم آنكه كارگاههاي متعددي در اين شهر به تهيه و ارائه محصولات چرمي شامل نقاشي، خطاطي و حكاكي روي چرم با استفاده از چرمهاي سبك ـ يعني چرمهاي تهيه شده از پوست گوسفند و بز ـ ميپردازند. 10. محصولات فلزي و آلياژ : فرآوردههايي كه به شيوه سنتي، با استفاده از ابزاردستي و انواع فلزات (مس، نقره، طلا و آهن) و انواع آلياژها (برنج و ورشو) توليد ميشود، نظير انواع ظروف خانگي، چاقو، قندشكن، قلم تراش، قفل و غيره. 11. قلمزني، مشبك كاري و حكاكي روي فلزات و آلياژها : «هنر ـ صنعتي» است كه طي آن طرحها ونقوش سنتي با استفاده از قلم، چكش و سايرابزار دستي بر روي اشياء ساخته شده از فلز يا آلياژ شكل ميگيرد. نظر به اهميت فلز و فلزكاري و به سبب تنوع بسيار محصولات فلزي، در اين باره و نيز برخي ازرشتههاي مرتبط با فلز به طورمفصل و جداگانه توضيح داده خواهد شد. 12. سنگ تراشي و حكاكي روي سنگ : شامل مصنوعاتي است كه مواد اوليه اصلي آن را انواع سنگها نظير فيروزه، سنگ مرمر، سنگ يشم، سنگ سياه، سنگ سفيد (آلاباستر) و غيره تشكيل ميدهد و با ابزار و وسايل مختلف تراشيده يا حكاكي ميشود، نظير انواع ظروف، پايه چراغ، هاون، ظرف ميوه، انواع نگين و آثار تزييني و غيره. در زمينه سنگ تراشي و حكاكي روي سنگ، صنعتگران شهر مشهد به سبب آثار متنوع و باارزشي كه از سنگهاي گوناگون، و از آن جمله فيروزه، توليد و ارائه ميكنند، شهرت دارند؛ ضمن آنكه در شهرهاي قم، كرمان و تهران نيز فرآوردههاي مصرفي و تزييني جالبي از سنگهاي مختلف توليد و عرضه ميشود. 13. خراطي چوب : شيوهاي از توليد محصولات چوبي است كه طي آن و با ابزار و وسايل مختلف وبه طور كلي به وسيله دستگاه خراطي، اشيائي نظير انواع قليان، گهواره، پايه آباژور وظروف مختلف ساخته و پرداخته ميشود. اين حرفه كه قدمت و پيشينهاي بس طولاني دارد، هماكنون در شهرهاي مختلفي از كشورمان پررونق است. 14. ريزه كاري و نازك كاري چوب : روشي از ساخت فرآوردههاي چوبي است كه طي آن با وسايل نجاري مانند اره، رنده، سوهان، مغار و غيره قطعههاي كوچك آماده شده را به صورت روكش بر روي بدنه چوبي ميچسبانند و تحت فشار قرار ميدهند. از اين طريق، انواع قاب عكس، شكلات خوري، جعبه كارد و چنكال و غيره، حتي ميز و صندلي و مبلمان هم توليد و عرضه ميشود. در هنر نازك كاري چوب، صنعتگران هنرمند سنندجي و ريزه كاران چوب اروميه، و نازك كاران چوب رشت به خاطر آثار زيبا و باارزش و متنوعي كه توليد و عرضه كردهاند، نزد خاص و عام معروفند. 15. منبت كاري، كنده كاري و مشبك كاري چوب : شيوهاي ديگر ازتوليد محصولات چوبي است كه طي آن طرحها و نقوش سنتي با استفاده از قلم، چكش، مُغار و ديگر ابزار نجاري بر روي چوبهاي مرغوب و بادوام شكل ميپذيرد. در زمينه كنده كاري چوب، بايد از آثار زيباي صنعتگران ورازده عليا و جوربند در بخش چمستان شهرستان نور، و درخصوص منبت كاري بايد از آثار منبتكاران هنرمند آبادهاي و گلپايگاني نام برد كه برخي ازتوليداتشان براستي در خور تحسين است؛ ضمن آنكه طي سالهاي اخير، آثار منبت زيبايي درتويسركان، جوكار ملاير، اراك، اصفهان و تهران (به صورت مبلمان) ساخته و عرضه شده است. 16. حصيربافي : اين زمينه هنري، خود شامل زمينههاي ديگري است، چون: بامبوبافي، مرواربافي، تركه بافي، سبدبافي و چيغ بافي (= ديواره اطراف سياه چادر عشاير كه از ني و يشم تهيه و غالباً نقشهاي زيبايي هم بر روي آن بافته ميشود). اما حصيربافي، بافت رشتههاي حاصله ازالياف سلولزي (گياهي) با دست و ابزار ساده دستي است كه طي آن محصولات گوناگوني چون حصير زيرانداز، سفره حصيري، انواع سبد، انواع ظروف و غيره توليد و عرضه ميشود. گفتني است كه در هر منطقهاي از كشورمان، با توجه به مواد اوليه در دسترس و سنت توليد، انواع حصير و سبد بافته ميشود. چنانكه در سيستان و بلوچستان، از برگهاي نخل وحشي (داز) براي توليد حصير استفاده ميكنند، در دزفول از برگهاي درخت نخل به همراه كانوا يا مواد اكريليك، براي توليد سبدهاي كوچك زيباي حصيري معروف به «كپو» بهره ميگيرند. در برخي از روستاهاي ميناب از برگ نخل براي توليد انواع محصولات حصيري استفاده ميشود و در استانهاي گيلان و مازندران از گياهاني چون «ليغ»، «سوف» و «ساريز» براي حصيربافي استفاده ميكنند، در طرقبه از تركههاي گياهي موسوم به «ارغوان» سبد بافته ميشود و در رشت از تركههاي «بيد مرواري» محصولات و ظرفهاي گوناگون حصيري ميبافند كه به «مرواربافي» معروف است. 17. خاتم سازي : روشي از توليد فرآوردههاي چوبي كه طي آن با استفاده از روكش به دست آمده از به هم چسباندن و برش زدن قطعات كوچك فلزات، استخوان و انواع چوب در شكلها و طرحهاي سنتي معمولاً به صورت هندسي و به كمك ابزار و وسايل مختلف، فرآوردههايي مانند انواع قاب عكس، جعبه، شكلاتخوري، ميز، صندلي و حتي مبلمان ساخته ميشود. 18. معرق كاري : در اين هنر، طرحها و نقشهاي سنتي را بر زمينه چوبي يا سراميك اجرا و سپس داخل خطوط طرحها را خالي و فضاي خالي شده را با قطعات آماده چوب، سراميك، فلز، صدف و سنگ پر ميكنند. هنر معرق، معرق چوب، كاشي معرق، معرق سوخت روي چرم را شامل ميشود. نظر به اهميت منبتكاري و معرق چوب و نيز خاتمسازي به عنوان هنر منحصر به فرد ايران اسلامي، اين رشتهها جداگانه و به تفصيل توضيح داده شده است. 19. كاشي گري : «هنر ـ صنعتِ» شكل بخشيدن به گِل، پخت آن در كوره، تزيين آن با رنگ، لعاب و نقش و سرانجام پخت دوباره دركوره كه در كشورمان سابقهاي بس طولاني دارد. از كاشي كه خود انواع مختلفي نظير هفت رنگ، معرق و معقلي دارد، براي تزيين و زيبايي اماكن مذهبي و ديگر مجموعههاي فرهنگي و گاه ساختمانهاي مسكوني استفاده ميكنند. ايرانيها در اين هنر، پيشينهاي كهن و درخشان دارند و پيوسته هنرشان در ابعاد جهاني مطرح بوده و هست. كاشيهاي معرق مسجد شيخ لطفالله در اصفهان، كاشيهاي هفت رنگ مسجد امام دراصفهان، كاشيهاي مَعْـقِلي موجود در مسجد گوهرشاد و بقعه شيخ صفيالدين اردبيلي و غيره همه بيانگر ذوق و هنر سرشار ايرانيان در ساخت كاشي وزيباسازي بناست. كاشي سازي از جمله هنرهايي است كه طي دو دهه اخير مورد توجه فراوان قرار گرفته است وكاشيكاران هنرمند ايراني به ويژه كاشيكاران اصفهاني، مشهدي و شيرازي براي زينت بخشيدن و احياء و مرمت اماكن متبركه در داخل و خارج كشور و ديگر آثار باستاني و فرهنگي تلاش و كوشش بسيار كردهاند. 20. مليله سازي : ساخت اشياء مختلف نظير سرويس چايخوري، تـُنگ و همچنين برخي از زينتآلات با استفاده از مفتولهاي نقره، طلا و به طور نادر مس و به كمك ابزار و وسايل ساده فلزكاري نظير حديده، نورد، انبر، قيچي و كوره مخصوص. 21. مينا كاري : مراد ساخت بدنه فلزي، لعاب كاري، پخت، نقاشي و پخت دوباره اشياء در كوره است كه همه اين مراحل به كمك ابزار و وسايل ساده و استفاده از طرحهاي اصيل و سنتي در مرحله نقاشي انجام ميشود و به نام «ميناي نقاشي» هم معروف است. 22. ساخت اشياء مستظرفه و هنري : منظور ساخت اشياء و وسايل ظريفي است كه در آنها عامل هنر به مراتب بيش از فنون توليدي ديگر دخالت داشته و عامل كاملاً تعيينكنندهاي بوده است. اين گروه شامل نگارگري، نقاشي روي صدف، لاكي (= نقاشي روغني)، تذهيب و تشعير ميشود. 23. ساخت زيورآلات : مراد ساخت و توليد جواهرات محلي و همچنين زينتآلات با استفاده از طلا، نقره و انواع آلياژهاست. 24. ساخت ديگر فرآوردههاي سنتي : نظير فيروزه نشاني (فيروزه كوبي)، طلاكوبي روي فولاد، انواع عروسكهاي محلي (عروسك با لباسهاي سنتي مناطق مختلف كشور)، تخت كشي گيوه (آجيده و لتهاي) و غيره كه با ابزارو وسايل دستي و با استفاده از طرحهاي سنتي ساخته و پرداخته ميشود. آشنايي بيشتر با برخي از صنايع دستي ايران صنايع دستي ايران از لحاظ تنوع و گونه گوني، در رأس همه كشورهاي جهان قرار دارد و تنوع آن به 150 رشته ميرسد. هر يك از رشتههاي متنوع و گوناگون صنايع دستي ايران، شايسته مبحثي مفصل است و ضروري است كه پيشينه، سير تحول و تطور، چگونگي توليد، طرحها و نقوش و رنگ و رنگآميزي آن به تفصيل شرح داده شود، اما در اين مختصر، تنها به معرفي بيشترچند رشته هنري كه درمجموع از اهميت بيشتري برخوردارند، ميپردازيم. الف ) زيراندازهاي سنتي بيشك درمجموعه صنايع دستي و هنرهاي سنتي ايران، زيراندازها جايگاه شايستهاي دارند. زيراندازهاي سنتي ايران كه شامل حصير زيرانداز، نمدزيرانداز، گليمهاي ساده و سوماك، زيلو، پلاس، گبه و قالي است از گذشتههاي دور تا به امروز، از لحاظ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در بين تمامي صنايع دستي ايران، موقعيت خاصي داشتهاند. 1. گليم و گليم بافي در ايران : اگرچه تاريخ دقيق آغاز گليم بافي در هالهاي از ابهام قرار دارد، اما آثار و مدارك به دست آمده، از آن جمله بقايايي از يك گليم، متعلق به 6000 سال قبل از ميلاد مكشوف در آناتولي تركيه، مؤيد آن است كه اين هنر از هزاران سال پيش رواج داشته است. با توجه به روش بافت گليم، كه خود ملهم از شيوه بافت حصير بوده، و اينكه ابزار و وسايل مورد نياز گليمبافي به مراتب سادهتر از پارچه بافي و توليد محصولات دستباف است، صاحب نظران سابقه توليد گليم را بيش از پيشينه دستبافي دانستهاند و اعتقاد دارند كه توليد پارچههاي دستباف پس از بافت گليم، مرسوم و متداول گرديده است. ضمن آنكه در بررسي سير تكامل و تحول قالي بافي اين نكته به روشني دانسته ميشود كه قرنها پس از توليد گليمهاي ساده (گليمهاي دورو)، گليمهاي سوماك (گليمهاي يك رو و ضخيمتر از گليمهاي ساده و تخت) توليد شده و سرانجام از تكامل بافت چنين گليمهايي، قالي بافته شده است، البته بافت گليم سوماك را حلقه مياني گليم ساده تا بافت قالي برشمردهاند. براي بافت گليم، از دارهاي عمودي و افقي استفاده ميشود و ابزاركار نيز شامل شانه (= دفتين)، كارد و يا قيچي است. در بافت گليم به طورمعمول از نخ پنبهاي يا نخ پشمي (و گاه نخ ابريشمي) به عنوان تار و از نخ پشمي الوان (و گاه نخ ابريشمي الوان) به عنوان پود استفاده ميشود و در بافت آن، نقشه كاربرد چنداني ندارد، چنانكه امروزه، تنها شمار اندكي از گليم بافان براي بافت گليم ازنقشه استفاده ميكنند. گليمهاي ايراني به طور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند: 1. گليمهايي كه با «شيوه پودگذاري» بافته ميشود، يعني تنها از نخ تار و نخ پود براي بافت آنها استفاده ميشود و نخ پود با عبور از لابلاي نخ تار، طرح موردنظر را به تدريج بر روي گليم به وجود ميآورد. 2. گليمهايي كه با «شيوه پود پيچي» بافته ميشود، يعني علاوه بر نخ تار و نخ پود، از پود نازك نيز در بافت گليم استفاده ميكنند و در واقع پود به حالت پيچش از ميان نخهاي تار عبور كرده و سپس با عبور پود نازك و بعد كوبيدن آن با شانه بافندگي، نخهاي تار و پود در هم پيچيده ميشوند. گليمهايي را كه به شيوه نخست بافته ميشود، «گليم ساده» (گليم تخت = گليم دورو) مينامند و از مهمترين مناطق توليد اين نوع گليم، ميتوان به استانهاي فارس، كردستان، اردبيل، بوشهر، خراسان، كرمانشاه، كهگيلويه و بويراحمد، سمنان و زنجان اشاره كرد. گليمهايي را كه به شيوه پود پيچي بافته ميشود، «گليم سوماك» (= گليم يك رو) مينامند و از مهمترين مراكزتوليد آن ميتوان استانهاي كرمان، آذربايجان شرقي، اردبيل، بوشهر، خراسان، كرمانشاه، كهگيلويه و بويراحمد، سمنان و زنجان اشاره كرد. البته شايسته يادآوري است كه درحال حاضر پلاسهاي زيبايي درتركن صحرا (در استان گلستان) و نيز در كلات (در استان خراسان) بافته ميشود و آن گليمي است، از گليمهاي ساده، سادهتر، از لحاظ طرح و نقش كه ضمناً بافت درشتتري دارد و در بافت آن، از مواد اوليه نامرغوبتري در مقايسه با گليم ساده استفاده شده است. همچنين بافت «زيلو» نيز كه در توليد آن ازنخ پنبهاي رنگ نشده به عنوان تار و از نخ پنبهاي رنگ شده براي پود استفاده ميكنند و طرحهاي آن ساده است، در ميبد يزد و كاشان رونق و رواج دارد. 2. قالي و قالي بافي در ايران : با كشف «قالي پازيريك» به سال 1949م. به همت «رودنكو» باستانشناس روس، در «بياسك» در منطقه آلتايي نواحي جنوبي سيبري، كه طرحها و نقوش آن، عيناً در ديگر آثار ايراني چون بناي تخت جمشيد نيز به چشم ميخورد، و بنابر نظر هنرشناسان در ايران بافته شده و متعلق به حدود 500 سال قبل از ميلاد، يعني دوره هخامنشي است، در اين نكته كوچكترين ترديدي باقي نماند كه زادگاه هنر بيهمتاي قاليبافي، ايران بوده است. اين فرش، در ابعاد 183×200 سانتيمتر هماكنون در موزه «ارميتاژ» در «سنپطرزبورگ» (= لنينگراد سابق) نگهداري ميشود و با توجه به نوع بافت و تعدد رنگهايش، سابقه بافت قالي در ايران و طبعاً در سطح جهان را به مراتب به بسيار پيشتر از سال 500 قبل از ميلاد مربوط ميكند. اين خود سنده زنده و گويايي است ازهنر و ذوق ايرانيان كه دربسياري از هنرها و دانشها سرآمد و پيشتاز ديگر كشورها بودهاند. «قالي پازيك» در واقع يك «رواسبي» است و بر پايه پژوهشها، به دست يكي از شاهزادگان «سكايي» به فرمانروايي پازيريك هديه شده بوده است. رجشمار اين قالي را نيز 36 برآورد كرده وطرحهاي زيبا و متنوع ايراني آن با رنگهاي سرخ تيره، سبز، آبي، زرد گمرنگ و نارنجي، بر حاشيه و زمينهاش بافته شده است. اين قالي تا به امروز، قديميترين قالي شناخته شده در جهان است، گو اينكه با عنايت به آنچه گفته شد، سابقه قاليبافي به بسيار پيشتر ازتاريخ بافت قالي پازيريك باز ميگردد. قالي ايران در دورههاي پس از دوره هخامنشي نيز همچنان از ارزش و اعتبار برخوردار بوده است، به گونهاي كه در دوران ساسانيان و به ويژه در حكومت خسرو پرويز،از فرش معروف «بهارستان» كه داراي پودي ابريشمين بوده و به زر و سيم و انواع گوهرها نيز آراسته، ياد شده است. فردوسي شاعر بلندآوازه ايران نيز در شاهنامه، از فرش به عنوان يكي از هدايايي كه شاه كابل براي سام پدر زال فرستاد، ياد ميكند. پس از ظهور دين مبين اسلام، دركتابها و سفرنامهها، اشارههاي بسيار به قاليهاي گسترده در خانهها شده است. درحدود العالم كتابي كه در قرن چهارم قمري در جغرافيا نوشته شده، آمده است كه «در فارس قالي ميبافتهاند». پس ازآن، «مقدسي» جهانگرد معروف عرب (متوفي حدود 380 ق.)، از قاليهاي قائن سخن به ميان آورده است. همچنين آوردهاند كه در قرن چهارم قمري/ 10م. در دربار روم هنگام بار عام، قاليهاي گرانبهاي ايراني گسترده ميشد. در تاريخ بيهقي متعلق به قرن پنجم قمري نيز در دو جا به صراحت از قالي نام برده شده است. اما ويراني و كشتاري كه حمله مغول با خود به همراه داشت، تا چندي همه فعاليتهاي هنري را در ايران دچار وقفه ساخت، ولي پس از آنكه اين سيل خانمانسوز فروكش كرد، آرامش فرا رسيد و انواع پيشه و هنر رونق نسبي يافت، تا آنكه با تأسيس مكتب هرات در قرن نهم قمري هنرهاي تزييني ايران به راه تحولي تازه گام نهاد و در اين رهگذر قالي ايران نيز بارديگر به رونق و اعتبار تازهاي دست يافت. در دوران حكومت صفويه و طي سدههاي دهم و يازدهم قمري /16 و 17م. رونق و شكوفايي قالي ايران به اوج خود رسيد و قالي ايران چه از لحاظ طرح و نقش، رنگ و رنگ آميزي و چه ازحيث كيفيت بافت به بالاترين درجات تكاملي و هنري خود دست يافت، چندانكه قاليهاي بجاي مانده از دوران مذكور هر يك به راستي شاهكاري محسوب ميشوند و هم اينك زينت بخش گنجينههاي هنري سرتاسر جهان شدهاند. از جمله قاليهاي معروف بجاي مانده از دوران صفوي بايد به قالي معروف به «قالي اردبيل» (هم اينك در موزه ويكتوريا و آلبرت لندن)، «قالي چلسي» و قالي معروف به «قالي شكارگاه» اشاره كرد. شورش افاغنه با دوران آشوب و كشتار سختي كه به دنبال داشت، شيرازه اقتصاد و فرهنگ ايران از جمله هنرها، صنايع و فنون و به ويژه قالي بافي را از هم گسيخت و وضع نابسامان قالي نزديك به حدود 100 سال، از انقراض صفويان تا پايان ناگوار جنگهاي ايران و روس در زمان فتحعلي شاه قاجار، ادامه يافت. بر صنعت فرش ايران لطمات و صدمات فراواني وارد آمد، تا اينكه به دنبال استقرار آرامش نسبي در كشور، زمينه كار قالي بافي فراهم شد و با رونق نسبي كشاورزي و بازرگاني، صنعت قالي هم آهسته آهسته زندگي ازسر گرفت. در آغاز حكومت ناصرالدين شاه قاجار، بازرگانان تبريزي در اسلامبول، بازار مناسبي براي عرضه قالي ايران يافتند و با رونق اين بازار، بر آن شدند تا بافت قالي را افزايش دهند و براي اين منظور، ابتدا در تبريز و روستاهاي اطراف آن و سپس در مشهد، كرمان، سلطانآباد (اراك) و جاهايي ديگر كارگاههاي قالي بافي داير كردند. تاريخ قالي بافي جديد ايران را بايد از همين هنگام به شمار آورد و احياء صنعت قالي را نتيجه ابتكار بازرگانان تبريزي دانست، زيرا كه از آن گاه تا به امروز، قالي ايران يكي ازمهمترين صادرات كشور بوده و ساليان متمادي است كه به عنوان مهمترين هنر كشور، تأمينكننده بخشي از درآمد ارزي نيز بوده و هست. به اعتقاد صاحبنظران، قالي ايران داراي سه ويژگي بارز و برجسته بوده و هست: استفاده از پشم مرغوب و مناسب به صورت خامه در بافت قالي، طرحهاي بديع، زيبا و استثنايي و رنگهاي دلپذيري كه حاصل رنگرزي خامه يا ابريشم با مواد طبيعي به ويژه مواد رنگزاي گياهي است. بخش قابل توجهي از توليد سالانه قالي را قاليهاي حداكثر با رجشمار 35 تشكيل ميدهد كه نه تنها در بازار داخلي بلكه در بازارهاي بينالمللي نيز خواستاران فراوان دارد و تحقيقات به عمل آمده، نشان ميدهد كه پشم گوسفندان ايراني به خاطر جعد، ضخامت و طول الياف، مناسبترين پشم براي توليد چنين قاليهايي است و اين برتري ميتواند همچنان حفظ شود. باري، قالي كه فرشي است گره دار و بر روي دارافقي يا عمودي ( كه خود نيز انواع مختلفي دارد) بافته ميشود، داراي ابزار و وسايلي محدود چون شانه (= دفتين)، قيچي، كارد، قلاب، سيخك و غيره است و بافت آن به دو روش «فارسيباف» (= گره فارسي = گره نامتقارن) «تركي باف» (= گره تركي = گره متقارن) به انجام ميرسد. قالي برخلاف گليم، معمولاً با نقشه بافته ميشود و بر روي نقشه كه در واقع دستور كاربافنده به هنگام بافت قالي است، طرحها و نقوش سنتي با رنگآميزي موردنظر به صورت چهارخانههاي كوچك، ترسيم شده است. طرحهاي قالي ايران به طور كلي به دو دسته اصلي تقسيم ميشود: طرحهاي شكسته (هندسي) و طرحهاي منحني (گردان)؛ ضمن آنكه بايد گفت، شمار طرحهاي اصيل قالي ايران از 1000 طرح نيز افزون است و قدرت طراحي طراحان قالي ايران به گونهاي است كه ميتوان انتظار داشت هر آينه بر تعداد اين طرحها و نقوش بينظير افزوده شود. بر همين اساس بوده است كه ديگر ممالك صاحب نام قالي در جهان، چون چين، هند، پاكستان، تركيه و ديگران پيوسته از طرحهاي قالي ايران اقتباس كرده و صاحبنظران،ايران را سرزمين طراحي قالي» نام نهادهاند. قالي در 28000 روستا، در تمامي مناطق عشايري و در همه شهرهاي كشورمان بافته ميشود و براساس سرشماري سال 1373 مركز آمار ايران، در كشورمان 988/571/1 نفر زن و 890/307 نفر مرد و جمعاً 878/879/1 نفر به كار بافت قالي مشغول بودهاند. در باره ميزان جمعيت بهرهمند ازقالي بايد گفت كه با احتساب مشاغل جنبي و مرتبط با قالي كه شمار آن را تا 35 شغل شامل بافندگي، رنگرزي، طراحي، نقاشي و رفوگري، ساخت دار و ابزار و غيره برآورد كردهاند، ميتوان رقم آن را در حدود 10-8 ميليون نفر برآورد كه به صورت مستقيم يا غيرمستيم و به گونه اصلي يا جنبي از قاليبافي ارتزاق ميكنند يا آنكه قالي، تأمينكننده بخشي از معيشت آنهاست. ميزان توليد قالي در سال 1373، حدود 5/7 ميليون مترمربع وميزان توليد ساير زيراندازها (انواع گليم، زيلو، پلاس و غيره) نيز حدود يك ميليون مترمربع برآورد شده است، بنابراين ميتوان گفت كه توليد سالانه فرش در ايران در سال مذكور، حدود 5/8 ميليون مترمربع بوده است، ولي صاحبنظران توان توليد فرش ايران را سالانه ميان 12 تا 15 ميليون مترمربع برآورد ميكنند. در سال 1373، ايران با صدور 2/36 هزار تن قالي، به ارزش بيش از 2 ميليارد دلار توانسته است بيشترين سهم يعني حدود 31 درصد سهم بازارجهاني فرش دستباف را به خود اختصاص دهد. مهمترين مراكز قالي بافي ايران مناطق آذربايجان، اصفهان، كاشان، خراسان، كردستان، اراك، كرمان، فارس، چهار محال و بختياري و تركمن صحراست، ولي ميدانيم كه حتي در كمتر روستاي كوچكي است كه قالي بافته نشود و دار قالي در آن برپا نباشد. گفتني است كه ظرف بيست ساله اخير، با اجراي برنامههاي آموزش و بهآموزي قاليبافي در سطح مناطق مختلف و انجام اقداماتي در جهت اصلاح دار و ابزار كار و توليد قالي در ابعاد جديد (مربع، چند ضلعي و دايره) و نيزتوليد قالي در ابعاد و اندازههاي بسيار بزرگ (حتي تا حدود 1200 تا 1500 مترمربع) و شركت در نمايشگاههاي اختصاصي بينالمللي فرش در داخل و خارج كشور، زمينههاي رشد و شكوفايي قالي فراهم شده و با ايجاد رشتههاي دانشگاهي فرش، در سطوح كارداني و كارشناسي، آينده روشنتري براي قالي ايران در انتظاراست و اميد ميرود با تبليغات صحيح، وضع قوانين و مقررات اصولي وثابت براي صادرات آن و نيز هماهنگي توليد با تقاضاي مؤثر، قالي ايران درخشش خود را در عرصههاي داخلي و خارجي حفظ كند. ب ) فلز و فلزكاري آثار فلزي مربوط به هزارههاي چهارم و پنجم قبل از ميلاد كه از «تپه سيلك» كاشان به دست آمده و به عنوان كهنترين اشياء مسي شناخته شده، گواهي است بر پيشينه و قدمت ديرينه فلزكاري در ايران. نخستين ساختههاي فلزي، ازمس، شامل آلات جنگي نظير خنجر، ابزار كشاورزي چون داس و برخي وسايل روزمره بوده كه از همان آغاز معمولاً طرحها، نقوش و تزييناتي بر آن اجرا ميشده است. فلز، به سبب دوام، قابليت ذوب و تورق، قدرت چكش خواري و امكان شكلپذيري، مورد توجه صنعتگران دوران ايران باستان قرار گرفت و از آن، افزون بر وسايل مصرفي و روزمره، زيورآلات باارزش و آثار گرانبهايي نيزساخته و پرداخته ميشد كه از ارزندهترين آنها ميتوان به «جامهاي مارليك»، مكشوف در منطقه «رحمت آباد رودبار» گيلان اشاره كرد. همچنين آثار مفرغي لرستان كه مربوط به هزارههاي دوم و اول پيش از ميلاد است، از جمله آثار شاخص فلزي ايران و جهان محسوب ميشود. اگرچه در دورههاي پس از اسلام، غالباً فلز و فلزكاري در ايران از اعتبار و رونقي شايسته برخوردار بوده، اما درخشانترين اعصار آن به دوره سلجوقي و دوره صفوي مربوط ميشود. طي دورانهاي مذكور، آثار بسيار باارزشي از فلز به صورت ساخت، حكاكي، مشبك كاري از مس، برنج و مفرغ ساخته شده كه نمونههايي از آن هم اينك درگنجينههاي داخلي و خارج از كشور نگهداري ميشود. در حال حاضر رشتههاي مختلف هنر فلزكاري، بخشي از هنرهاي سنتي و صنايع دستي ايران را تشكيل ميدهند كه مهمترين آنها عبارتند از: چكشكاري روي فلز، قلمزني، مليلهكاري، طلاكوبي روي فولاد، ميناكاري، چاقوسازي و ساخت قلمتراش، فيروزهكوبي، قفل سازي، ساخت زيورآلات و ضريح سازي كه نظربه اهميت نسبي قلمزني، مليلهسازي، ميناكاري، ساخت زيورآلات و ضريح سازي توضيحاتي درباره هر يك داده ميشود. 1. قلمزني : هنر تراش، نَقر، ايجاد و انتقال طرحها و نقشهاي سنتي بر فلز در اثر ضربات چكش بر قلمهاي مختلف را «قلمزني» ميگويند. در اين هنر، پس از تهيه زيرساخت كه از جنس طلا، نقره، آلياژ و بيشتر از مس است، طرح را روي بدنه كار ميكشند (گاه استاد قلمزن با شروع قلمزني طرح را كه حاصل ابتكار خود اوست، مستقيماً بر زير ساخت پياده ميكند) و با ضربات چكش كه بر قلم فرود ميآيد طرح بر بدنه نقش ميبندد. تعداد قلمهايي كه در نوك آنها، خرده نقشها و طرحهاي سنتي را حك كردهاند، بيش از 120 قلم شمردهاند؛ گواينكه استادان طراز اول قلمزني، براي تنوع بخشيدن به كارها و نوآوري و ابتكار در آثارشان، قلمهاي خاصي براي كار خود آماده ميكنند يا بلافاصله طرحي را كه در ذهن دارند، بر روي كار قلم ميزنند. زيباترين اسليميها و ختاييها، ترنجها، نيم ترنجها وسر ترنجهاي جالب، بوتههاي موزون، شمسههاي دقيق و ديگر طرحها و نقشهاي سنتي، حتي غامضترين آنها و گاه رباعيات دلنشين خيام، غزليات روح نواز حافظ، اشعار نغز و عارفانه سعدي و ديگر اشعار لطيف شعراي بلندمرتبه ايران و خلاصه پيچيدهترين نگارهها و حتي تصاوير نگارگري با قلم سحرآميز استادان قلمزن بر روي طلا، نقره، مس، برنج و ورشو ثبت و ماندگار و جاودانه شده است. به هر حال، امروزه قلمزني ايران در شهراصفهان، طنين استوارتري دارد و استادان برجسته كه گاه كارآموختگان از استادان قديمي ظرف همين سالهاي اخير هستند، هر يك با شيوههاي كاري، ابداعات وطرحهاي خاص و ريزهكاريهاي ويژه خود شهرت بسزايي يافتهاند. ضمن آنكه بايد ازقلمزني نقره شيراز و قلمزني ورشو بروجرد، كه در پي تلاشهاي سالهاي اخير دوباره احياء شده و رونقي نسبي يافته است، ياد كنيم. يكي از انواع قلمزني، مشبك كاري است كه پس از اجراي طرح بر روي زيرساخت، بخشهاي منفي طرح را خالي و خارج ميكنند و زير ساخت يا بدنه به حالتي مشبك حاوي طرحهايي ظريف و زيبا بر جاي ميماند. قلمزني برجسته (جُنده كاري) نوعي ديگر از قلمزني است. در اين هنر، براي بيشتر نماياندن و ايجاد برجستگي در طرح، همراه با قلمزني و ايجاد نقش بر بدنه، اطراف آن با ضربات چكش فرو برده ميشود تا نقشها حالتي برجسته و مشخصتر نسبت به سطح كار پيدا كنند و جزييات و ريزهكاريها بهتر نمودار شوند. 2. مليله كاري : مليلهكاري حاصل كار با طلا يا نقرهاي است كه به صورت مفتولهاي باريكي درآمده، ولي با صرف وقت و دقت بسيار و مهارت و هنرمندي مليلهكار، بر مبناي شيء يا محصول موردنظر و با بهرهگيري از طرحها و نقوش سنتي به هم پيوند و ارتباط يافتهاند. قديميترين اشياء مليله ايران به گفته بيشتر محققان، به سالهاي 550 تا 330 پيش از ميلاد تعلق دارد. طي سالهاي 330 تا 224 پيش از ميلاد نيز ساخت مصنوعات مليله در ايران رواج چشمگيري داشته و آثار به دست آمده در «دورا اورپوس» گواه آن است كه توليد فرآوردههايي از مفتول نقره طي سنوات ياد شده، در ايران رايج بوده است. آرثر پوپ، ايرانشناس معروف در كتاب شاهكارهاي هنر ايران ضمن اشاره به زرگري و نقرهكاري، درسالهاي بعد از ظهور دين مبين اسلام، به مليلهكاريهايي كه از منطقه ري به دست آمده و به قرن دوازدهم ميلادي تعلق دارد، اشاره كرده است. از آنجا كه بيشتر اشياء مليله ايراني، اعم از طلا و نقره براي استفاده دوباره ازفلز آن، ذوب شده، نمونههاي زيادي هم اينك در دسترس ما نيست و تنها از دوره قاجار به اين سو ميتوان سر قليانها، گيرههاي استكان، سيني و گوشوارههايي از مليله را ديد كه بخشي از آنها در موزههاي داخلي و خارجي و بخشي ديگر در مجموعههاي خصوصي يا نزد خانوادهها نگهداري ميشود. در حال حاضر مليلهكاري، صرفنظر از شهرتهران كه صنعتگران مليلهكار آن بيشتر در زمينه ساخت جواهرات آن هم از طلا فعاليت ميكنند، در شهرهاي زنجان، اصفهان و تبريز هم رواج دارد. گفتني است كه طي 15 سال اخير، مليله كاري درشهر زنجان رونق چشمگيري داشته است و بر تعداد مليلهكاران آن افزوده ميشود و فرآوردههاي توليدي آن نيز كه معمولاً سيني، قنددان، گيره استكان، شكلات خوري و غيره را شامل ميشود، داراي كيفيت مطلوبي است. 3. ميناكاري : اگرچه ازهنر ميناكاري ايران، پيش از قرن دهم قمري نمونههاي قابل ملاحظهاي از لحاظ تعداد برجاي نمانده است، اما آنچه كه از بررسي معدود آثار باقي مانده و نظرات محققان به دست ميآيد آن است كه سابقه ميناكاري در ايران به هزاره دوم پيش از ميلاد ميرسد. پوپ، ايرانشناس نامدار، سابقه ميناكاري را تا 1500 پيش از ميلاد ميداند و از ميناكاري با عنوان «هنر درخشان آتش و خاك» ياد ميكند. اصول هنرميناكاري كه آن را «مينياتور بر روي آتش» نيز نام نهادهاند و شامل يك سلسله فعل و انفعالات پيچيده است، بر پايه تزيين فلزات به ويژه فلزات قيمتي نظير طلا و نقره و همچنين فلز مس با رنگهاي مينايي قرار دارد. اين رنگهاي مينايي عبارت است از اكسيدهاي فلزي كه آن را با مواد شيشهاي مخلوط ميكنند و پس از قراردادن بر روي فلز در كوره پخته ميشود. ميناكاري را ضمناً ميتوان يك «هنر آزمايشگاهي» نيز به شمار آورد، زيرا براي دسترسي به اين پديده هنري، ضرورت دارد تا فعل و انفعالات شيميايي خاص با دقت تمام و با مهار آتش و حرارت صورت پذيرد و در اينجاست كه نقش هنرمند ميناكار، كه ميبايست در تمامي مراحل توليد اين محصول حضوري مؤثر و با دقت و توجهي خاص داشته باشد معلوم ميشود. ميناكاري ميتواند به شيوههاي گوناگون انجام پذيرد، ولي دو روش آن متداولتر از ديگر روشها بوده و اگر چه ميناي نقاشي، طي سالهاي اخير دراصفهان از رونق نسبي برخوردار شده، ولي هنوز براي احياي ميناي خانهبندي اقدام مؤثري به عمل نيامده است. در روش ميناي نقاشي، پس از تهيه زيرساخت كه معمولاً از مس است، طي سه مرحله لعابكاري با رنگهاي مينايي و پخت آن در كوره، در 750 درجه سانتيگراد، پوشش لازم بر روي فلز به وجود ميآيد. سپس اقدام به اجراي زيررنگ و پياده كردن طرح ميشود و پس از رنگآميزي و قلمگيري و پرداز و پخت در درجه حرارتي حدود 500 درجه سانتيگراد، در آخرين مرحله و در صورت لزوم اقدام به طلاكاري و پخت محصول در درجه حرارتي حدود 200 درجه سانتيگراد ميكنند تا كار نقاشي به اتمام رسد. درسالهاي اخير، ميناكاران اصفهاني در ميناكاري روي حجمهاي بزرگ و نيز ارائه آثار بسيار بارارزش و با كيفيت مطلوب موفق عمل كردهاند و اميد است كه طي سالهاي آتي در خصوص احياء مجدد ميناي خانه بندي هم اقدام شود. 4. ساخت زيورآلات : ساخت زيورآلات در ايران از دوره مادها و از هزاره دوم پيش از ميلاد مرسوم و متداول بوده، ولي امروزه زيباترين و كاملترين زينتآلات از نظر طرح و نقش، ظرافت و زيبايي و دقت، از آن تركمنهاست. زنان تركمن، چنين تزييناتي را جزئي از لباس و پوشاك سنتي خود محسوب ميكنند وحتي افراد مسنتر آنها، استفاده از آن را نشانهاي از اقتدار و وقار خود در خانواده ميدانند. به هر حال براي ساخت زيورآلات سنتي كه امروزه بيشتر درشهرهاي گنبدكاوس و استانهاي كردستان، سيستان و بلوچستان، خراسان و هرمزگان توليد ميشود، از طلا و نقره و نگينهاي شيشهاي رنگين استفاده ميشود و زرگراني كه كارگاههاي آنها در شهرها قرار دارد، چنين زيورآلاتي را كه حتي انواع خاصي از آن به نام «پيشانيبند» براي تزيين اسب به هنگام اعياد و جشنها كاربرد دارد، ساخته و پرداخته ميكنند. اين نكه نيز گفتني است كه در حال حاضر جواهرسازان شهرهاي بزرگ كه بيشتر كارشان ساخت زيورآلات جديد براي زنان ساكن شهرهاست، معمولاً از طرحهاي زيورآلات دورههاي ايران باستان، استفاده ميكنند و اين در مجموع موجب استقبال بيشتر از سوي متقاضيان ميشود. 5. ضريح و درسازي براي اماكن متبركه: به يقين شاهكار هنر فلزكاري ايران را بايد در ساخت ضريح و دره منابع ـ ايرانشهر ، جلد دوم، كميسيون ملي يونسكو در ايران، 3ـ1342. ـ بهنام، عيسي، صنايع دستي ايران، تهران، كيهان،1341. ـ پوپ، آرثراپهام، شاهكارهاي هنر ايران، اقتباس و نگارش پرويز ناتل خانلري، فرانكلين، تهران، 1338. ـ حسن بيگي، محمدرضا، مروري بر صنايع دستي ايران، ققنوس، تهران، 1365. ـ حسن، زكي محمد، صنايع ايران بعد ازاسلام، ترجمه محمدعلي خليلي، اقبال، تهران، 1320. ـ گلاك، جي وهيراموتوگلاك، س.، سيري درصنايع دستي ايران، بانك ملي ايران، تهران، 1365. ـ گيرشمن، رومن، هنرايران در دوران ماد و هخامنشي، ترجمه عيسي بهنام، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1371. ـ ……………… ، هنر ايران در دوران پارتي و ساساني، ترجمه بهرام فرهوشي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1370. ـ ويلسن، كريستي ج، تاريخ صنايع ايران، ترجمه عبدالله فريار، بروخيم، تهران، 1317. ـ وولف، هانس اي، صنايع دستي كهن ايران، ترجمه سيروس ابراهيمزاده، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1372. ـ ياوري، حسين، آشنايي با هنرهاي سنتي ايران، سازمان صنايع دستي ايران، تهران، 1376. ـ ياوري، حسين و حسن بيگي، محمدرضا، كلياتي درباره صنايع دستي روستايي ايران، سازمان صنايع دستي ايران، تهران، 1361. نيز : ـ دستها و نقشها «نشريه سازمان صنايع دستي ايران». ـ ميراث فرهنگي «نشريه سازمان ميراث فرهنگي كشور». ـ موزهها «نشريه اداره كل موزهها ـ سازمان ميراث فرهنگي كشور».