آنچه که پيش رو داريد شرح مقاله رضوان پور تحت عنوان صنايع دستي و مدرنيته است که در دومين روز همايش صنايع دستي ايراد شد. رضوان پور با اشاره به اينکه در اين مقاله ايران به عنوان کشوري در حال گذاردر نظر گرفته شده است اظهارداشت : مرحله گذار مرحله اي است که انسان در آن هويتي چند تکه دارد، جامعه کنوني ايران چند تکه است يعني مردم آن هويت ملي، اسلامي، مدرن و ... دارند و چندين هويت متفاوت در يک انسان ايراني جمع شده است و بستگي دارد در چه موقعيت کدام هويت او بروز نمايد و به اين سبب است که در خيلي موارد ممکن است عکس العمل ما در برابر وقايع قابل پيش بيني نباشد و اين قابل پيش بيني نبودن ايراد نيست بلکه از ويژگي ها و شرايط جوامع در حال گذار محسوب مي گردد . جوامع خيلي مدرن نظير امريکا ، کانادا، نيوزلند و .. اصلا چيزي به عنوان سنت ندارند که درگير آن باشند و به همين دليل درک ما نسبت به وقايع متفاوت است . جامعه روستايي صنايع دستي را جسم کاربردي مي داند اما در جامعه شهري مدرن بيش از ارزش کاربردي ، ارزش سمبوليک دارد. اين در صورتي است که در جامعه پست مدرن ، ارزش نمادين و کاربردي را با هم مورد استفاده قرار مي دهند. اين مقاله به بررسي نظري صنايع دستي پرداخته است ، زيرا اگر ندانيم ورود صنايع دستي چيني و ابزار غربي مي تواند آسيبي به صنايع دستي وارد کند يا نه نمي توانيم در مديريت مان از آن ها استفاده کنيم . با توجه به اينکه 70 در صد جمعيت ما زير 30 سال است بايد مطالعه شود که آيا ورود اين صنايع مي تواند تنوع ايجاد کند يا آثار مخربي به جا مي گذارد. چون پژوهشگر مردم شناسي هستم اين نوع پژوهش را پي گرفتم يعني اشياء را در بستر تاريخ بشري مورد ارزيابي قرار داده ام. مردم شناسان هنرمند را انسان معمولي مي دانند نه يک انسان نخبه زيرا در غير اين صورت استثنا هستند و اين به معناي آن است که جامعه روي او تاثير نخواهد داشت. در حاليکه صنايع دستي و اثر هنري متاثر از ايدئولوژي ، فرهنگ و سياست است و لذا در تحليل اجتماعي ، انساني معمولي محسوب مي شود و از شعارهايي نظير امر خدادادي- خلاقيت ذاتي و... مبرا است. چنانچه بسياري اختراعات جهان مختص جوامع غرب است و اين خلاقيت را در آن ها اکتسابي مي دانيم نه ذاتي و لذا مي گوئيم اجتماع است که به هنرمند خلاقيت مي دهد . همچنيين در اين مقاله سنت، مدرنيسم و پست مدرنيسم را بررسي کرده ايم. مفهوم صنايع دستي مدرن است يعني در دوره سنت ، صنايع دستي نداشته ايم چون اين واژه در کنار صنايع ماشيني بوجودآمد و با افزايش صنايع ماشيني معنا گرفت، مثل طب سنتي و طب علمي،لذا صنايع دستي متعلق به مدرنيته است. در بخشي از مقاله از جمله موضوعات مطرح شده رسانه اي شدن صنايع دستي است .يعني حضور فعال و پر رنگ رسانه در روزگار کنوني ، در دکوراسيون و ... در شبکه هاي بين المللي ماهواره مثلا کانال هاي فشن، پوشاک، جواهر و فرش است . ازاين رو صنايع دستي حضور پر رنگي در رسانه پيدا کرده چون تبليغ آن در رسانه به خصوص اينترنت به سبب ارزان بودنش سود آور است، علاوه برآن خيلي اقوام چون صنايع دستي حامل ايدئولوژي و فرهنگ است،از آن براي تقويت و قوام دادن قوم خودشان از اين راه استفاده مي کنند . رسانه اي شدن مشکلاتي را نيز به همراه داشته است و از جمله آن ايجاد نياز کاذب براي صنايع دستي است و هر روز چيز جديدي را معرفي مي کند و همين باعث آسي پذير شدن صنايع دستي در نتيجه دور شدن اين صنايع از ارزش کاربردي شان مي گردد. هر شيء با خودش پيامي دارد ه گونه اي که يکي از متفکران اجتماعي معتقد است مهم ترين انگيزه براي خيلي از رفتارها و خريد هاي ما کسب منزلت است.اين پيام ها را رسانه به شما ديکته مي کند. رسانه ها آموزش هم مي دهند و معرفي مي کنند مثلا صنايع دستي خارجي و ايجاد مد ، آيا اين خوب است؟ به نظر ما هنر هدفمند است مثلا هنر مصر هنر بدن گرا ست ، هنر روم دولت شهر و عظمت و اقتدار را حفظ مي کند. درباره اغلي اشيا هر چه کيفيت بالاتر و قيمت پايين تر باشد مطلوب تر است اما درباره صنايع دستي نمي توان اين کار را کرد.. در کل جهان اجازه نمي دهند صنايع دستي وارد بازار رقابت شود و براي بقاي آن سوبسيد مي دهند .