نبردهای پیش برنده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نبردهای پیش برنده - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نبردهاي پيشبرنده






نبردهاي پيشبرنده






الف -

نبردهاي تاريخ
داراي
شكلها و ماهيتهاي مختلف ، و معلول علل‏
متفاوتي بوده است ، ولي نبردهاي
پيشبرنده كه تاريخ و انسانيت را به جلو
برده و تكامل بخشيده است نبرد ميان
انسان متعالي مسلكي وارسته از خودخواهي
و منفعت پرستي و وابسته به عقيده و
ايمان
و ايدئولوژي با انسان‏ بي مسلك خود
خواه
منحط حيوان صفت و فاقد حيات عقلاني و
آرماني بوده‏ است . نبردهاي پيشبرنده و
تكامل بخش ماهيت طبقاتي نداشته و به
صورت صفت‏ آرائي ميان نو و كهنه به
مفهومي كه در نظريه ابزاري بيان شد
نبوده است . در طول تاريخ گذشته و آينده
نبردهاي انسان تدريجا بيشتر جنبه
ايدئولوژيك پيدا كرده و مي‏كند و انسان
تدريجا از لحاظ ارزشهاي انساني به‏
مراحل كمال خود يعني به مرحله انسان
ايده‏آل و جامعه ايده‏آل نزديكتر
مي‏شود تا آن جا كه در نهايت امر ،
حكومت و عدالت ، يعني حكومت كامل
ارزشهاي‏ انساني كه در تعبيرات اسلامي
از آن به " حكومت مهدي " تعبير شده
است‏ مستقر خواهد شد و از حكومت
نيروهاي باطل و حيوان مابانه و
خودخواهانه و خود گرايانه اثري نخواهد
بود .






حلقات تاريخ






ب -

تسلسل منطقي حلقات
تاريخ آن چنانكه " ابزار گرايان "
ابراز داشته‏اند بي‏اساس است .
واقعيات تاريخي به ويژه آنچه در طول يك
قرن‏ گذشته رخ داد پوچي اين نظريه را
روشن كرد . در يك قرن گذشته كشورهايي به
سوسياليسم گرويدند كه مرحله
كاپيتاليسم‏ را طي نكرده بودند . شوروي
و چين و شورهاي اروپاي شرقي همه از اين
دستند ، و بر عكس كشورهائي كه
كاپيتاليسم را به اوج خود رسانده‏اند
از قبيل امريكا و انگلستان در همان
مرحله باقي مانده‏اند ، پيش بينيهاي
پيشوايان ابزار گرائي يك قرن پيش در
مورد انقلاب كارگري در كشورهاي صنعتي
از قبيل‏ انگلستان و فرانسه خطا از آب
در آمد . معلوم شد هيچگونه جبري در كار
نيست و ممكن


است در جامعه‏هاي
سرمايه‏داري طبقه به اصطلاح پرولتاريا
به رفاهي برسد كه هرگونه انديشه‏
انقلابي را از مغزش خارج سازد .
همچنانكه ممكن است در پي عرضه شدن يك‏
ايدئولوژي و يك ايمان روشن و بالا رفتن
سطح شعور مذهبي و اجتماعي جامعه‏اي‏
با يك جهش از بدويت به عاليترين مرحله
تمدن انساني گام بردارد . نهضت‏ صدر
اسلام بهترين گواه اين مدعا است .






قداست مبارزه






ج -

مشروعيت مبارزه و
قداست
آن ، مشروط به اين نيست كه حقوق فردي و
يا ملي مورد تجاوز واقع شده باشد ، در
همه زمينه‏هائي كه يكي از مقدسات‏ بشر
دچار مخاطره شده باشد مبارزه مشروع و
مقدس است . آن چه مبارزه را آهنگ حركت را
تندتر و سريعتر مي‏كند . اصلاحات جزئي و
آرام آرام به نوبه خود كمك به مبارزه
انسان حقجو و حق‏ طلب با انسان منحط است
و آهنگ حركت تاريخ را به سود اهل حق تند
مي‏نمايد . و بر عكس ، فسادها ، تباهيها
، فسق و فجورها كمك به نيروي مقابل است و
آهنگ حركت‏ تاريخ را به زيان اهل حق كند
مي‏نمايد . بنابراين بينش - بر خلاف
بينش‏ ابزاري - آن چه بايد رخ دهد از
قبيل رسيدن يك ميوه بر شاخ درخت است نه‏
از قبيل انفجار يك ديگ بخار . درخت هر چه
بهتر از نظر آبياري و غيره‏ مراقبت
گردد و هر چه بيشتر با آفاتش مبارزه شود
ميوه بهتر و سالمتر و احيانا زودتر
تحويل مي‏دهد .






نابسامانيها






ه -


به همان دليل كه اصلاحات جزئي و
تدريجي مشروع است ، ايجاد نابسامانيها
و تخريبها به منظور ايجاد بن بست و
بحران كه نظريه ابزاري‏ تجويز ميكند نا
مشروع است .






نوسانات
تاريخ






و -
هر چند
در مجموع ، حركت تاريخ ، تكاملي است ولي
- بر خلاف نظريه‏ ابزاري - سير تكاملي
تاريخ جبري و لايتخلف نيست ، يعني چنين
نيست كه هر جامعه در هر مرحله تاريخي
لزوما نسبت به مرحله قبل از خود كاملتر
بوده‏ باشد . نظر به اين كه عامل اصلي
اين حركت انسان است و انسان موجودي
مختار و آزاد و انتخابگر است تاريخ در
حركت خود نوسانات دارد ، گاهي جلو
مي‏رود ، و گاهي به عقب بر مي‏گردد ،
گاه به راست منحرف مي‏شود و گاه به چپ ،
گاهي تند مي‏رود و گاهي كند و احيانا
براي مدتي ساكن و راكد و بي حركت
مي‏ماند ، يك جامعه همچنانكه تعالي
مي‏يابد انحطاط پيدا مي‏كند ، تاريخ
تمدنهاي بشري جز يك سلسله تعاليها و سپس
انحطاطها و انقراضها نيست ، در عين حال
همچنانكه " توين بي " مورخ و
دانشمند شهير معاصر گفته است : انحطاط
تمدنها امري اجتناب ناپذير است ، ولي
تاريخ‏ بشريت در مجموع خود يك خط سير
تكاملي را طي كرده است . بسوي آزادي از
جبر طبيعت و اجتماع
ز - سير تكاملي
بشريت به سوي آزادي از اسارت طبيعت مادي
و شرائط

اقتصادي و منافع فردي و
گروهي ، و به سوي هدفي بودن و مسلكي بودن
و حكومت و اصالت بيشتر ايمان و
ايدئولوژي بوده و هست . اراده
بشرابتدائي‏ بيشتر تحت تأثير محيط
طبيعي و محيط اجتماعي و طبيعت حيواني
خودش شكل‏ گرفته و متأثر شده است ، ولي
اراده بشر در اثر تكامل و فرهنگ و
توسعه‏ بينش و گرايش به ايدئولوژي هاي
مترقي ، در اثر تكامل فرهنگ و توسعه‏
بينش و گرايش به ايدئولوژي هاي مترقي ،
تدريجا از اسارت محيط طبيعي و اجتماعي و
غرائز حيواني آزادتر شده و آنها را تحت
تأثير قرار داده است‏

 






ماهيت جهاد






ح -


جهاد و امر به معروف ماهيت
انساني دارد نه طبقاتي .






اصالت نيروي فكري و اخلاقي







ط -

نيروي اقناع فكري ،
يعني نيروي برهان و استدلال اصالت دارد
، به‏ عبارت ديگر وجدان بشر چه از نظر
فكري و چه از نظر گرايشهاي متعالي‏
انساني نيروئي است اصيل و احيانا حاكم
بر مقتضيات مادي .






مثلث
هگلي






ي -

مثلث
" تز - آنتي - تز - سنتز " در شكل هگلي
و ماركسيستي نه در طبيعت صدق مي‏كند و
نه در تاريخ . بالنتيجه تاريخ از ميان
اضداد عبور نمي‏كند و حلقات تاريخ به
صورت رشته‏اي از ضداد كه از يكديگر
مشتق شده و به يكديگر تبدل يافته‏اند ،
نيست . اين مثلث مبني بر دو تبدل است و يك
تركيب ، يعني تبديل اشياء به‏ ضدشان
وتبدل ضد به ضد ضد و تركيب در مرحله سوم .
طبيعت به اين صورت عمل نمي‏كند ، آن چه
در طبيعت




وجود دارد يا تركيب
اضداد است و تبديل نيست و يا تبديل
اضداد است و تركيب نيست . و يا تكامل است
، نه تركيب اضداد و نه تبديل آنها .
عناصر كه نوعي تضاد ميان آنها حكمفرما
است و لغت " آخشيج " به همين‏
مناسبت در مورد آنها به كار برده شده
است ، بدون آن كه به يكديگر متبدل‏
گردند ، تركيب مي‏شوند ، آن چنانكه
مثلا از تركيب هيدروژن واكسيژن ، آب‏
بدست مي‏آيد . در اينگونه موارد تركيب
هست و تبدل نيست . ولي طبيعت در نوسانات
خود ميان دو حالت افراطي و تفريطي به
صورت‏ كاهش يابنده‏اي از ضدي به ضدي
ديگر گرايش پيدا مي‏كند ، و در نهايت
امر به تعادل مي‏رسد ، در اينگونه
موارد تبدل هست ولي تركيب و تكامل نيست .
البته مانعي ندارد كه آنجا كه تركيب هست
و تبديل نيست مثل تركيب‏ آب از اكسيژن و
هيدروژن كه از تركيب دو ضد ، شي‏ء سومي
به وجود مي‏آيد ، آن شي‏ء سوم را "
سنتز " و دو جزء اصلي را " تز " و
" آنتي تز " اصطلاح كنيم ، ولي
مي‏دانيم كه اين يك اصطلاح محض است و
فقط ميل قلبي ما را به اين كه اين اصطلاح
را به كار ببريم ارضا مي‏كند ، و همچنين
مانعي‏ نيست كه براي اين كه اين اصطلاح
شايع و جالب را از دست نداده باشيم ،
تعادل بعد از نوسانات افراطي و تفريطي‏
را " سنتز " اصطلاح كنيم و دو حالت
مزبور را تز و آنتي تز . همچنانكه
ميتوانيم اين قرارداد اصطلاحي را در
مورد كلمه خوش آهنگ و زيباي "
ديالكتيك " اعمال نمائيم و همه
اينگونه جريانها را جريان "
ديالكتيكي " بناميم .

براي يك اديب
و نويسنده ، دشوار است كه از اين واژه
زيبا و خوش‏ آهنگ چشم بپوشد : اين واژه
قسمتي از موفقيتهاي خويش را از طنين خود
دارد ، نه از هسته اصلي محتواي خود . چه
مانعي هست كه هر فكر مبتني بر اصل حركت و
اصل تضاد را - ولو فاقد هسته اصلي آن
باشد
كه در صفحات پيش‏ شرح داده شد - فكر
ديالكتيكي بناميم .






دو
تلقي از انسان






اين دو نوع
بينش درباره حركت تكاملي تاريخ ، نتيجه
دو نوع تلقي از انسان و هويت واقعي او و
ستعدادهاي نهفته او است . بنابر يكي از
اين‏ دو تلقي ، انسان در ذات خود فاقد
شخصيت انساني است . هيچ امر اوراء
حيواني در سرشت او نهاده نشده است ، هيچ
اصالتي در ناحيه ادراكات و بينشها و يا
در ناحيه احساسات و گرايشها ندارد .
بنابراين تلقي اگر پرسيده شود انسان
ايده‏آل ، انسان كامل ، انسان نمونه ،
آنچه‏ انسان بايد آن باشد و فعلا نيست
چيست ؟ پاسخ اينست كه هيچ چيز ، هر چه‏
محيط به او بدهد همان است كه بايد باشد .
" خود " انسان چيست كه اگر از او
گرفته شود از خود بيگانه شده است ؟ باز
پاسخ اينست كه هيچ چيز يك ماده خام . به
هر صورت و هر شكلي كه در آيد صورت خود
اوست . بنابراين تلقي آنچه در انسان
اصالت دارد و به صورت غريزه در او موجود
است جنبه‏هاي حيواني او است . از اينرو
انسان موجودي است اسير منافع‏ مادي ،
محكوم جبر ابزار توليد ، در اسارت شرائط
مادي اقتصادي ، وجدانش‏ ، تمايلاتش ،
قضاوت و انديشه‏اش ، انتخابش ، جز
انعكاسي از شرائط طبيعي‏ و اجتماعي
محيط نيست ، آيينه‏اي است كه جز محيط
خود را نمي‏تواند منعكس‏


سازد ،
طوطيي است كه در پس آيينه شرائط محيط
قرار گرفته است ، و بر خلاف اجازه محيط
طبيعي و اجتماعي كوچكترين جنبشي
نميتواند بكند ، ماده‏ خامي است كه در
او اقتضاي حركت به سوي مقصد و هدف
ويژه‏اي نيست . اما بنابر تلقي فطري از
انسان ، انسان موجودي است داراي سرشت
الهي ، مجهز به فطريت حقجو و حق طلب ،
حاكم برخويشتن و آزاد از جبر طبيعت و
جبر محيط و جبر سرشت وجبر سرنوشت .
بنابراين تلقي از انسان ، ارزشهاي
انساني در انسان اصالت دارد ، يعني‏
بالقوه به صورت يك سلسله تقاضاها در
سرشت او نهاده شده است ، انسان‏ به موجب
سرشت‏هاي انساني خود خواهان ارزشهاي
متعالي انساني است ، و به‏ تعبير ديگر
خواهان حق و حقيقت و عدالت و مكرمتهاي
اخلاقي است و به‏ موجب نيروي عقل خود
مي‏تواند طراح جامعه خود باشد و تسليم
سير كور كورانه‏ محيط نباشد و به موجب
اراده و نيروي انتخابگري خود طرحهاي
فكري خود را به مرحله اجرا در مي‏آورد .
وحي به عنوان هادي و حامي ارزشهاي
انساني او او را ياري ميدهد و راهنمائي
مينمايد .

بدون شك انسان از محيط و
شرائط خود متأثر مي‏شود ، ولي اين تأثر
و تاثير يك جانبه نيست ، انسان نيز روي
محيط خود تاثير مي‏كند اما - نكته‏
اصلي اين جا است - تأثير انسان بر روي
محيط صرفا به صورت يك عكس‏العمل‏ جبري
و غير قابل تخلف نيست ، انسان به حكم اين
كه موجودي آگاه ، آزاد ، انتخابگر ، با
اراده و مجهز به سرشتهاي متعالي است ،
احيانا عكس‏العملهائي انجام ميدهد بر
خلاف آنچه يك حيوان نا آگاه و محكوم
محيط انجام مي‏دهد . خصلت اساسي
ويژه‏اي انسان كه معيار انسانيت اوست و
بدون آن از انسانيت فقط نام مي‏ماند و
بس ، نيروي تسلط و حاكميت انسان بر نفس‏
خويش و قيام عليه تبه كاريهاي خود است ،
روشنيهاي حيات انساني در طول‏ تاريخ از
همين خصلت ناشي مي‏شود و اين خصلت عالي
در نظريه ابزاري ناديده‏ گرفته شده است
.






تلقي قرآن






بدون شك تعبير و تفسير قرآن از
تاريخ
، به شكل دوم است . از نظر قرآن‏ مجيد ،
از آغاز جهان همواره نبردي پيگير ميان
گروه اهل حق و گروه اهل‏ باطل ، ميان
گروهي از طراز ابراهيم و موسي و عيسي و
محمد صلوات الله‏ عليهم و پيروان مؤمن
آنها و گروهي از طراز نمرود و فرعون و
جباران يهود و ابوسفيان و امثالهم بر پا
بوده است ، هر فرعوني موسائي در برابر
خود داشته است " لكل فرعون موسي "
.به تعبير مولوي همواره دو پرچم ، يكي
سپيد و ديگري سياه ، در جهان‏ افراشته
بوده است :





دو علم افراخت
اسپيد و سياه





آن يكي آدم دگر
ابليس راه






 





در
ميان آن دو لشگر گاه زفت





چالش
و پيكار ، آنچه رفت رفت





همچنين
دور دوم هابيل شد





ضد نور پاك او
قابيل شد





همچنين اين دو علم از
عدل و جور





تا به نمرود آمد
اندر دور دور





ضد ابراهيم گشت و
خصم او





و ان دو لشكر كين گزار و
جنگجو





چون درازي جنگ آمدند
ناخوشش





فيصل آن هر دو آمد آتشش





دور دور و قرن قرن ، اين دو
فريق





تا به موسي و به فرعون
غريق





همچنين تا دور عهد مصطفي





با ابوجهل آن سپهدار جفا






 






در اين نبرد و
ستيزها گاهي حق و گاهي باطل پيروز بوده
است ، ولي البته‏ اين پيروزي‏ها و
شكستها بستگي به يك سلسله عوامل
اجتماعي ، اقتصادي و اخلاقي داشته است .






آموزندگي تاريخ







تكيه قرآن بر تاثير تعيين كننده
عوامل اخلاقي موجب شده كه تاريخ را
بصورت يك منبع آموزشي مفيد درآورد . اگر
وقايع تاريخي يك سلسله حوادث تصادفي و
اتفاقي باشد و هيچ چيز شرط هيچ چيز
نباشد ، تاريخ با افسانه تفاوت نخواهد
داشت ، يك سرگرمي‏ مي‏تواند باشد و
غذاي خيال ، جنبه آموزندگي نخواهد داشت
.

و اگر تاريخ ضابطه و قاعده داشته
باشد ، ولي اراده انساني نقشي نداشته‏
باشد ، تاريخ از جنبه نظري آموزنده است
، نه از جنبه عملي ، بنابراين‏ فرض
آموزش تاريخ نظير آموزش حوادث دورترين
كهكشانها است كه انسان در عين اطلاع
كامل ، كوچكترين نقشي در تغيير و هدايت
و تعيين جهت آنها نمي‏تواند داشته باشد
. و اگر ضابطه و قاعده داشته باشد و
انسان
نيز نقش مؤثر داشته باشد و عامل تعيين
كننده را زور يا زر بدانيم ، تاريخ
آموزنده است اما آموزنده‏ بدي . همچنين
اگر علم را بعنوان يك وسيله زور و قدرت ،
عامل تعيين‏ كننده بدانيم . اما اگر
تاريخ را داراي قاعده و ضابطه ، و اراده
انسان را مؤثر در تحولات تاريخ ، و نقش
اصيل و نهائي را در سعادت و كمال



جامعه براي‏ ارزشهاي اخلاقي و انساني
بدانيم ، آن وقت است كه تاريخ هم
آموزنده است و هم مفيد . قرآن با چنين
ديدي به‏ تاريخ نگاه مي‏كند . در قرآن
به نقش به اصطلاح مرتجعانه " ملاء "
و " مترفين " و " مستكبرين " و
نقش حق طلبانه " مستضعفين " تصريح
شده است ، در عين‏ حال از نظر قرآن ، آن
جهاد مستمر پيش برنده‏اي كه از فجر
تاريخ وجود داشته و دارد ، ماهيت معنوي
و انساني دارد نه مادي و طبقاتي .






جامعه ايده



‏آل






آرمان قيام و انقلاب


مهدي ( ع )

يك فلسفه بزرگ
اجتماعي اسلامي است ، اين آرمان بزرگ
گذشته از اينكه الهام بخش ايده و راه
گشاي به سوي آينده‏ است ، آينه بسيار
مناسبي است براي شناخت آرمانهاي اسلامي
. اين نويد ، اركان وعناصر مختلفي دارد
كه برخي فلسفي و جهاني است و جزئي از
جهان بيني اسلامي است ، برخي فرهنگي و
تربيتي است ، برخي سياسي‏ است ، برخي
اقتصادي است ، برخي اجتماعي است ، برخي
انساني ، يا انساني‏ - طبيعي است


(

1

)

.
اكنون مجال بحث تفصيلي يا ارائه مدارك
از قرآن و سنت نيست ، فقط براي اين كه
ماهيت " انتظار بزرگ " روشن شود به
طور اجمال درباره‏

مشخصات اين نويد
بزرگ به بررسي مي‏پردازيم :






مشخصات انتظار بزرگ






1 -

خوشبيني به آينده
بشريت -
درباره آينده بشريت نظرها مختلف است‏ ،
بعضي معتقدند كه شر و فساد وبدبختي ،
لازمه لاينفك حيات بشري است و بنابراين
زندگي بي ارزش است و عاقلانه‏ترين
كارها خاتمه دادن به حيات و زندگي است


(

2

)

.
بعضي ديگر اساسا حيات بشر را ابتر
مي‏دانند ، معتقدند كه بشر در اثر
پيشرفت حيرت‏آور تكنيك و ذخيره كردن
انبارهاي وحشتناك وسائل تخريبي ، رسيده
به مرحله‏اي كه به اصطلاح با گوري كه با
دست خود كنده يك گام بيشتر فاصله ندارد .
راسل در " اميدهاي نو " ميگويد : "
. . . اشخاصي هستند - و از آن‏ جمله
اينشتاين - كه به زعم آنها بسيار محتمل
است كه انسان دوره حيات خود را طي كرده
باشد و در ظرف سنين معدودي موفق شود با
مهارت شگرف علمي خود ، خويشتن را نابود
سازد " . بنابر اين نظريه ، بشر در
نيمه راه عمر خود بلكه در آغاز رسيدن به
بلوغ‏ فرهنگي به احتمال زياد نابود
خواهد شد . البته اگر تنها به قرائن و
شواهد ظاهري قناعت كنيم اين احتمال را
نميتوان نفي كرد .

نظريه سوم اينست
كه شر و فساد لازم لاينفك طبيعت بشر
نيست ، شر و فساد و تباهي معلول مالكيت
فردي است ، تا اين ام‏الفساد هست ، شر و
فساد هم هست . مالكيت فردي معلول
درجه‏اي از تكامل ابزار توليد است و با
خواسته انسانها اين ام‏الفساد از بين
نمي‏رود ، ولي تكامل ابزار توليد و جبر
ماشين روزي ريشه اين ام الفساد را جبرا
خواهد كند . پس آنچه مايه و پايه خوشبختي
است تكامل ماشين است .

نظريه چهارم
اين است كه ريشه فسادها و تباهي‏ها نقص
روحي و معنوي‏ انسان است . انسان هنوز
دوره جواني و ناپختگي را طي مي‏كند و
خشم و شهوت‏ بر او و عقل او حاكم است .
انسان بالفطره در راه تكامل فكري و
اخلاقي و معنوي پيش مي‏رود . نه شر و
فساد لازم لاينفك طبيعت بشر است و نه
جبر تمدن فاجعه خودكشي دسته جمعي را پيش
خواهد آورد . آينده‏اي بس روشن و سعادت
بخش و انساني ، كه در آن شر و فساد از بيخ
و بن بر كنده خواهد شد در انتظار بشريت
است . اين نظريه الهامي است كه دين
مي‏كند . نويد مقدس قيام و انقلاب
مهدي‏ موعود در اسلام در زمينه اين
الهام است .






2 -




پيروزي نهائي صلاح و تقوا و صلح و
عدالت و آزادي و صداقت برزور و استكبار
و ظلم و اختناق و دجل و ( دجالگري و فريب )




3 -

حكومت جهاني واحد
.






 4 -

عمران تمام
زمين در حدي كه نقطه خراب و آباد ناشده
باقي نماند .



5 -

بلوغ
بشريت به خردمندي كامل و پيروي از فكر و
ايدئولوژي و آزادي‏ از اسارت شرائط
طبيعي و اجتماعي و غرائز حيواني .



6 -

حداكثر بهره گيري از
مواهب زمين .



7 -

بر
قراري مساوات كامل ميان انسانها در امر
ثروت .



8 -

منتفي شدن
كامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا ، ربا ،
شرب خمر ، خيانت‏ ، دزدي ، آدمكشي و
غيره و خالي شدن روانها از عقده‏ها و
كينه‏ها .



9 -

منتفي
شدن جنگ و بر قراري صلح و صفا و محبت و
تعاون .






10 -


ناسازگاري انسان و طبيعت . هر كدام از
اين ها نياز به تجزيه و تحليل و استدلال
دارد ، اميدوارم كه‏

در آينده
نزديكي اين مهم را انجام دهم ، در اين جا
منظور ما صرفا شناساندن ماهيت اين نويد
و آرمان اسلامي است .






دو
نوع انتظار






آنچه بايد
اميد و آرزو داشت و آن چيزي كه تقدير
الهي ، نظام جهان را پوينده به سوي آن
قرار داده آن بود كه اشاره كرديم . اكنون
بايد برگرديم به اول سخن و آن اين كه
انتظار فرج دو گونه است : انتظاري كه
سازنده است ، تحرك بخش است ، تعهدآور
است ، عبادت ، بلكه با فضيلت‏ترين
عبادت است و انتظاري كه ويرانگر است ،
باز دارنده‏ است ، فلج كننده است ، و
نوعي " اباحيگري " محسوب مي‏شود . و
گفتيم‏

كه اين دو نوع انتظار ، معلول
دونوع برداشت از ظهور عظيم تاريخي
مهدي‏ موعود ( ع ) است و اين دو نوع
برداشت به نوبه خود از دو نوع بينش‏
درباره تحولات تاريخ ناشي مي‏شود .
اكنون به تشريح اين دو نوع انتظار
مي‏پردازيم و از انتظار ويرانگر آغاز
مي‏كنيم .






انتظار
ويرانگر





برداشت قشري از
مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي
موعود اين است‏ كه صرفا ماهيت انفجاري
دارد ، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و
رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق
كشيها و تباهيها ناشي مي‏شود ، نوعي
سامان‏ يافتن است كه معلول پريشان شدن
است . آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد ،
حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد ،
باطل ، يكه تاز ميدان گردد ، جز نيروي
باطل نيروئي حكومت نكند ، فرد صالحي در
جهان يافت نشود ، اين انفجار رخ مي‏دهد
و دست غيب براي نجات‏ حقيقت - نه اهل
حقيقت زيرا حقيقت طرفداري ندارد - از
آستين بيرون‏ مي‏آيد عليهذا هر اصلاحي
محكوم است ، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن
است . تا در صحنه اجتماع نقطه روشني هست
دست غيب ظاهر نمي‏شود ، برعكس ، هر گناه
هر فساد و هر ظلم و هر تبعيض و هر حقكشي ،
هر پليديي به حكم اين كه‏ مقدمه صلاح
كلي است و انفجار را قريب الوقوع
مي‏كند رواست زيرا " الغايات تبرر
المبادي " هدفها وسيله‏هاي نامشروع
را مشروع مي‏كنند . پس‏
بهترين كمك
به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار ،
ترويج و اشاعه فساد است . اين جااست كه
گناه هم فال است و هم تماشا ، هم لذت و
كامجوئي است و هم كمك به انقلاب مقدس
نهائي . اين جا است كه اين شعر مصداق
واقعي خود را مي‏يابد :

در دل دوست
به هر حيله رهي بايد كرد طاعت از دست
نيايد گنهي بايد كرد اين گروه طبعا به
مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و
ناهيان از منكر با نوعي بغض و عداوت
مي‏نگرند ، زيرا آنان را از تأخير
اندازان ظهور و قيام مهدي موعود عجل
الله تعالي فرجه مي‏شمارند . برعكس ،
اگر خود هم اهل‏ گناه نباشند در عمق
ضمير و انديشه با نوعي رضايت به
گناهكاران و عاملان‏ فساد مي‏نگرند
زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم
مي‏نمايند .






شبه
ديالكتيكي





اين نوع از
برداشت از آن جهت كه با اصلاحات مخالف
است و فسادها و تباهيها را به عنوان
مقدمه يك انفجار مقدس ، موجه و مطلوب
مي‏شمارد بايد " شبه ديالكتيكي "

خوانده شود . با اين تفاوت كه در تفكر
ديالكتيكي ، با اصلاحات از آن‏ جهت
اجازه داده مي‏شود و تشديد نا
بسامانيها از آن جهت اجازه داده ميشود
كه شكاف وسيعتر شود و مبارزه پيگيرتر و
داغتر گردد ، ولي اين تفكر عاميانه فاقد
اين مزيت است ، فقط به فساد و تباهي فتوا
مي‏دهد كه خود بخود منجر به نتيجه
مطلوب بشود . اين نوع برداشت از ظهور و
قيام مهدي موعود و اين نوع انتظار فرج
كه‏ منجر به نوعي تعطيل در حدود و
مقررات اسلامي مي‏شود و نوعي "
اباحيگري " بايد شمرده شود به هيچوجه
با موازين اسلامي و قرآني وفق نمي‏دهد .






 






انتظار
سازنده






آن عده از آيات
قرآن كريم - كه همچنانكه گفتيم ريشه اين
انديشه است و در روايات اسلامي بدانها
استناد شده است - در جهت عكس برداشت بالا
است . از اين آيات استفاده مي‏شود كه
ظهور مهدي موعود حلقه‏اي است از حلقات
مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزي
نهائي اهل حق منتهي مي‏شود ، سهيم بودن
يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه
آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد . آياتي

كه بدانها در روايات استفاده شده است
نشان مي‏دهد كه مهدي موعود ( عج ) مظهر
نويدي است كه به اهل ايمان و عمل صالح
داده شده است ، مظهر پيروزي‏ نهائي اهل
ايمان است : "
« وعد الله الذين
آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في
الارض و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي
لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا
يعبدونني‏ لا يشركون بي شيئا ».

. .
" خداوند به مؤمنان و شايسته كاران
وعده داده است كه آنان را جانشينان‏
زمين قرار دهد ، ديني كه براي آنها آنرا
پسنديده است مستقر سازد ، دوران خوف
آنانرا تبديل به دوران امنيت نمايد (
دشمنان آنرا نابود سازد ) بدون ترس و
واهمه خداي خويش را بپرستند و اطاعت غير
خدا را گردن ننهند و چيزي را در عبادت يا
طاعت شريك حق نسازند . ظهور مهدي موعود
منتي است بر مستضعفان و خوار شمرده
شدگان ، و وسيله‏اي‏ است براي پيشوا و
مقتدا شدن آنان ، و مقدمه‏اي است براي
وراثت آنها خلافت الهي را در روي زمين
"
« و نريد ان نمن علي الذين
استضعفوا في‏ الارض و نجعلهم ائمة و
نجعلهم الوارثين »"

. ظهور مهدي
موعود ، تحقق بخش وعده‏اي است كه
خداوند متعال از قديمترين‏ زمانها در
كتب آسماني به
صالحان و متقيان داده
است كه زمين از آن آنان است و پايان ،
تنها به‏ متقيان تعلق دارد : "


«
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان
الارض‏ يرثها عبادي الصالحون »" -
" « ان الارض لله يورثها من يشاء من
عباده‏ و العاقبة للمتقين »


" .
حديث معروف كه مي‏فرمايد : "


«
يملاء الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما
ملئت ظلما و جورا »


" نيز شاهد
مدعاي ما است نه بر مدعاي آن گروه ، در
اين حديث نيز تكيه بر روي ظلم شده است و
سخن از گروه ظالم است كه‏ مستلزم وجود
گروه مظلوم است و مي‏رساند كه قيام
مهدي براي حمايت‏ مظلوماني است كه
استحقاق حمايت دارند - بديهي است كه اگر
گفته شده بود يملاء الله به الارض
ايمانا و توحيدا وصلاحا بعد ما ملئت
كفرا و شر كا و فساد مستلزم اين نبود كه
لزوما گروهي مستحق حمايت وجود داشته
باشد . در آن صورت استنباط مي‏شد كه
قيام مهدي موعود براي نجات حق از دست
رفته و به صفر رسيده است نه براي گروه
اهل حق - ولو به صورت يك اقليت . شيخ صدوق
روايتي از امام صادق عليه السلام نقل
مي‏كند مبني بر اينكه اين‏ امر تحقق
نمي‏پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و
سعيد به نهايت كار خود برسد . پس سخن در
اينست كه گروه سعداء و گروه اشقياء هر
كدام به نهايت كار خود برسند ، سخن در
اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط
اشقياء به منتهي درجه شقاوت برسند . در
روايت اسلامي سخن از گروهي زبده است ،
كه به محض ظهور امام به آن‏ حضرت ملحق
مي‏شوند . بديهي است كه اين گروه ابتدا
به ساكن خلق نمي‏شوند و بقول معروف از
پاي بوته هيزم سبز نمي‏شوند . معلوم
مي‏شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد
، زمينه هايي عالي وجود دارد كه چنين
گروه زبده را پرورش مي‏دهد . اين خود
مي‏رساند كه نه تنها حق و حقيقت به صفر
نرسيده‏ است ، بلكه فرضا اگر اهل حق از
نظر كميت قابل توجه نباشد از نظر
كيفيت‏ ارزنده‏ترين اهل ايمانند و در
رديف ياران سيد الشهداء . از نظر روايات
اسلامي در مقدمه قيام و ظهور امام يك
سلسله قيامهاي‏ ديگر از طرف اهل حق
صورت مي‏گيرد ، آنچه به نام قيام يماني
قبل از ظهور بيان شده است نمونه‏اي از
اين سلسله قيامها است . اين جريانها نيز
ابتدا به ساكن و بدون زمينه قبلي رخ
نمي‏دهد . در برخي روايات اسلامي سخن از
دولتي است از اهل حق كه تا قيام مهدي‏
عجل الله تعالي فرجه ادامه پيدا مي‏كند
و چنانكه مي‏دانيم بعضي از " علماي
شيعه " كه به برخي از " دولتهاي
شيعي " معاصر خود حسن ظن داشته‏اند ،
احتمال داده‏اند كه دولت‏ حقي كه تا
قيام مهدي موعود ادامه خواهد يافت همان
سلسله دولتي باشد . اين احتمال هر چند
ناشي از ضعف اطلاعات اجتماعي و عدم بينش
صحيح آنان‏ نسبت به اوضاع سياسي زمان
خود بوده اما حكايتگر اينست كه استنباط
اين‏ شخصيتها از مجموع آيات و اخباري و
احاديث مهدي ، اين نبوده كه جناح حق‏ و
عدل و ايمان بايد يكسره در هم بشكند و
نابود شود و اثري از صالحان و متقيان
باقي نماند تا دولت مهدي ظاهر شود ،
بلكه آنرا به صورت پيروزي‏ جناح صلاح و
عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بي بند و
باري تلقي‏ مي‏كرده‏اند . از مجموع
آيات و روايات استنباط مي‏شود كه قيام
مهدي موعود ( عج ) آخرين حلقه از مجموع
حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز
جهان بر پا بوده است . " مهدي موعود
تحقق بخش ايده‏آل همه انبياء و اولياء
و مردان مبارز راه‏ حق است " .






 






 






پاورقي :






1

- اين
بنده در سال گذشته ( سال 53 ) هشت سخنراني
درباره اين مطلب‏

ايراد كرده و همه
آنها يادداشت شده است . در جستجوي فرصتي
كه آنها را

بررسي مجدد و چاپ
نمايد






2

- رجوع شود به
كتاب جدال بامدعي - اسماعيل خوئي









/ 1