کالبد شکافی نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کالبد شکافی نماز - نسخه متنی

سید محمدحسین کاظمینی بروجردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كـالبد شكـافى نمـاز

نماز از فروع دين است. تعاريف عمده اى از اين فريضه الهى در قاموس مأخذ دينى ، مشهود بوده كه دسته بندى آنها باعث ازدياد كمالات مؤمن نسبت به قانون گذارى آن است. بين حقيقت تشريع آن و اجراى ظاهرى و نمايشى اين ستون اعتقادات اسلامى، تضادها و تفاوت هاى بسيارى مى باشد كه تعجّب ناظران خارجى و تحليل گران بيگانه را فراهم آورده، چرا كه با توجّه به عناوين موضوعه در خصوص عالى ترين واسطه فيض ربوبى، بازدهى متعارف مربوطه در كمترين سطح عملى آن، هيچ گونه تناسبى را ملموس نمى دارد. وقتى به نقد و تجزيه دائرةالمعارف نماز مى نشينيد، پى به آلبومى از اصلاحات فردى و اجتماعى اين سرلوحه محاكمات اخروى مى بريد ولى از بازدهى در كرانه هاى اجتماع مسلمين ، خبرى نمى يابيد و ناهمگونى هاى جارى، تعبيرى جز گريز از مفاهيم نماز نخواهد داشت كه صلاة را مَسلخ عشق بايد دانست كه در آن، هر الهه تصنّعى، قربانى شده و كانديد معراج ، به حال و هوايى سواى تعلّقات زمانى و مكانى خويش نياز داشته و با انرژى تكبير، وداعى حقيقى با عصر ظلمانى غيبت نموده و پا در جاى پاى ملائك گذاشته و ويژگى پرواز بر بالكان سماوات را از موجودات لطيف گرفته و لواىِ مَنْ كانَ يَرجُوا لِقاءَ رَبِّه را در طبقات عُليا به اهتزاز درآورده و چنين وانمود كرده كه قصّه لاتَنْفُذُونَ اِلاَّ بِسُلْطان را مى شود با اعجاب انگيزترين وسايل ابتدايى، انشاد نمود. پس لزوماً براى درك سكوى صعودِ اِنَّااِلَيهِ راجِعُون ، به اين هفده ركعت فريضه به ديده منصفانه ترى بنگريد و در اقامه آن از شش دانگ حواسّ خود استفاده نماييد و حرمت بيعت با خداوند را پاس داريد و حقّ وديعه الهى را اداء نماييد و شيطان را در پنج وعده اش، با اهتمام اعضاء و جوارحتان، رجم كنيد و اكنون با فرصتى كوتاه، به تحليل آيات مربوطه مى پردازيم تا شاگردان و شيفتگان علوم اوّلين و آخرين ، به مدارج تخصّصى توحيدى ، نايل آيند.

- فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى ( قيامت ) :

صداقت، مقدّمه قرابت است، صادقُ الوَعد، گرويده اى است كه ساعات تجديد ميثاق را با پروردگارش فراموش نمى كند و حاضر به تعويق اين تمديد تعهّد بندگى نمى باشد. پس آنكس كه از اقامه صلاة ، طَفره مى رود ، بى شك قابل اعتماد نخواهد بود و طبيعى مى باشد براى فردى كه با خداى خود جفا كند ، با ديگران چِها كند !

- وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّه فَصَلّى (اعلى ) :

بردن نام صانعى بى بديل ، ذوق مى خواهد و نوعى حق شناسى نسبت به روزى دهنده اى است كه با مهربانى و قدرت ، سفره دارى مى نمايد و در رشته حيوان شناسى، نمك شناسى را بايد از سگ آموخت كه با اندكى استخوانِ ناقابل ، دنيايى از وفادارى و آستانبوسى را نمايش مى دهد. پس شايسته است كسانى كه به برخى موجودات، علاقه دارند ، از صفات نيك و مشهور آنها در خودسازى ، بهره بردارى نمايند.

- اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ ( احزاب ) :

جاى بسى تأمّل است كه مقام مُصلّين ، به حدّى بلند مرتبه و عالى مقدار است كه حضرت حق ، با تمامى صفات عظيم و انحصاريش ، به آن منتسب مى گردد و در اين مبحث، اعلان تصليه مى كند و به تَبع آن قدرتمدار بى همتا، فرشتگان مقرّبش نيز، اعلام صلاة مى نمايند.

- فَنادَ تْهُ الْمَلئِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلّى فِى الْمِحْرابِ ( آل عمران ) :

مريم مقدّس از جمله نمازگزارانى بوده كه ساعت ها به خلوت دل نشسته و با معبود زيبايش راز نهان گفته و مورد غبطه ملائك قرار داشته و در برابر تحرّكات شياطين ، ايستاده و نمازخانه را به حربگاه تبديل كرده و قبض تربيتى ما از چنين تصوير عرفانى ، آن است كه حضورى فعّال و همه جانبه در عرصه عبادات ، داشته باشيم و اجازه ندهيم تا ابليس مدلّس ، به هرج و مرج ضماير دست نخورده و معنويمان ، مبادرت نمايد.

- هُوَ الَّذى يُصَلّى عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ ( احزاب ) :

انسانِ رسته از تسلسل خود پرستى ، به رتبه اى مى رسد كه خالقش به او سلام مى دهد و حاملين سرير فرماندهى را امر به تسبيح او مى نمايد تا كافّه موجودات عالَم بدانند كه اين ذرّه ناچيز، در فضاى لايتناهى، به كدامين منزلت و مكرمت رسيده و مى توان گفت اعظم نِعمَ الدّارَين، همين هديه و عطاى سرمدى مى باشد.

- خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُ هُمْ وَ تُزَكّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ ( توبه ) :

تصدّق، دروازه تطهير است و همان طورى كه اجسادمان به پاكيزگى نياز دارند، ارواحمان به طريق اُولى ، به اصلاحات محتاجند و شستشوى روح در قالب از خودگذشتگى، صورت مى گيرد و زمانى كه حاضر به تنصيف مال شوى و لذايذ زندگى را با همنوعانت تقسيم كردى ، مفتخر به اخذ گذرنامه مى گردى و از زباله دان خاكى ، به گشت و گذار ملكوتى مى روى و آنچه ناديدنيست آن بينى و به گواهينامه عبوديّت ، متبرّك مى شوى.

- فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ( كوثر ) :

در تشكيلات عبادى، به كشتن خودخواهى نيازمنديد تا خداى را در اريكه ولايتش زيارت كنيد و كلمه نَحْر به دو معنى آمده، يكى قربانى كردن شتر كه شكل رقّت بارى داشته و داراى واكنش هاى سازنده در روحيّات نمازگزار است و ديگرى به مفهوم ابراز تسليميّت نفْس در برابر مخاطب متكبّر و جبّار است.

- يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ ( بقره ) :

اگر از شما سؤال شود كه در حين نماز ، كدامين مخاطب را مى بينيد و با چه شخصيّتى صحبت مى كنيد؟ چه مى گوييد؟ اصالت و صلابت نمازگزار، در همين مهم است كه غرق در مناجات مى شود با مصاحبى كه وى را نمى يابد ، امّا سلّول هاى مغزى او به انوار و اصوات غيبى، مراقب است و به شكلى در عرض حال خود خاشع و خاضع بوده كه هر بيننده را به واكنش مى كشاند.

- اَقيمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّ كوةَ وَ ارْ كَعُوا مَعَ الرّاكِعينَ ( بقره ) :

فلسفه جماعت در تدوين اين حكم حاكم حكيم ، حاكى از تبلور يكرنگى و يكنواختى امّت اسلامى بوده و تأثيرگذارى آن به مراتب از اقامه انفرادى ، سريعتر و رساتر مى باشد.

- وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ ( بقره ) :

صَبر و صلاة ، مقارن و معادل يكديگرند كه بازدهى نماز در مداخل مُصلّى به ازدياد و ارتقاى بردبارى او منجر مى گردد و تا نِصابى كه در فاصله بين دو نماز قرار دارد، در هيچ شرايطى از كوره درنمى رود و صبورى را طرد نمى نمايد.

- حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ ( بقره ) :

اگر ركعات نماز را قطعات گنجينه هاى ناياب بدانيد، در حفظ و حراست آن، از هر تهديد درونى و برونى مى كوشيد و هرگز اوقات آن را به فراموشى نمى سپاريد.

- لا تَقْرَ بُوا الصَّلوةَ وَ اَنْتُمْ سُكارى (نساء ) :

در حالات مستى، از ورود به سفينه معراجيّه بپرهيزيد و به ياد آوريد همان طورى كه يك فضانورد ، نيازمند به هوش و حافظه قوى مى باشد، عازم ديار سماوى هم به هوشيارى و حواسّ جمع، محتاج است و اگر مخاطب وحى در اين آيه، هر نوع سُكرى باشد كه باعث تعطيلى مشاعر و محاضر آدمى گردد، آن هنگام مدار مخاطرات منظوره باز شده و شامل هر شهوتى مى شود كه موجب اشتغال فكر و ذهن نمازگزار شود.

- اِنَّ الصَّلوةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً ( نساء ) :

نماز را صحيفه اى بدانيد كه به تداوم در تقرير است و دفترى قلمداد نماييد كه از بدو تكليف ، گشوده شده و تا ديرباز در حال نگارش مى باشد و پس از مرگ نيز اوراقش به كار مى آيد و منافع صاحبش را رقم مى زند.

- اِذا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى ( نساء ) :

از نشانه هاى منافقين آن است كه به زور، تن به موازين شريعت داده و در مقاصد سياسى و نفْسانى، اداى نمازگزاران را درمى آورند و هرگز كامى از اين مائده لاهوتى نمى برند.

- وَالْمُقيمينَ الصَّلوةَ ( نساء ) :

بياييد و سجّاده در اقامتگاه عابدين افكنيد و يار دائم مكبّرين باشيد.

- اِذا نادَ يْتُمْ اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ( مائده ) :

ناباوران ابديّت، اين وسيله نجات را به تمسخر گرفته و مراتب آن را ريشخند كرده و با اهداف شيطانى خود ، مورد بهره ورى سوء قرار مى دهند.

- وَ اَوْصانى بِالصَّلوةِ ( مريم ) :

همواره توصيه به اقامه نماز شده و وصيّت هر پيامبرى در اجراى اين تظاهرات مخلصانه مى باشد.

- اَضاعُوا الصَّلوةَ ( مريم ) :

نابخردان بخت برگشته ، حقّ نماز را تضييع كرده و به امواج خروشان وجدان خويش ، پشت مى كنند.

- اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى ( طه ) :

با استفاده از تركيبات نماز، به تكلّمات ماوراء برخيزيد و با آفرينش گر بى مثال ، گفتگو نماييد.

- اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ( عنكبوت ) :

اين واجب را دارويى بدانيد كه كلّ بدنتان را ضدّعفونى كرده و از ورود ميكروب هاى نابكار، ممانعت مى نمايد و از اشاعه گردنكشى عمومى ، جلوگيرى خواهد نمود.

- اَلَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ ( معارج ) :

مداومت بر بيعت ، سرنوشت ساز است نه آنكه گاهى در بى كارى ها به ميان آيد و در سرگرمى هاى روزمرّه به انزوا خيزد. دوام و بقاء در اجراى نماز، حائز اهمّيّت مى باشد.

- فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ اَ لَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ( ماعون و ) :

واى بر اهل نماز كه اركان اين عُرْوَةِ الوُثْقى را ناچيز انگارند و تكبير و تسليمش را حقير پندارند!

- اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ ( انعام ) :

يك عابد در مناسك شريفه، خويش را از هر عامليّتى خلْع كرده و از خود بيگانه گشته و پا به پلّكان فنا نهاده و مدهوش غريوِ لَبَّيك يا عَبْدى شده و لذا از شدّت خودستيزى ، ترك منيّت نموده و در كِسوت عِبادالرّحمان، به رژه رَبُّنا وَ رَبُّ الْمَلائِكةُ وَ الرّوُح مى پردازد.




  • خوشا آنان كه دائم در نمازند
    كه حَمد و قُل هُوَ اللَّه كارشان بى



  • كه حَمد و قُل هُوَ اللَّه كارشان بى
    كه حَمد و قُل هُوَ اللَّه كارشان بى



منبع :

کتاب باراني در کوير سوخته

اثر آيت الله سيد محمدحسين کاظميني بروجردي

/ 1