مسأله وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسأله وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم (ص) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسأله وجوب نماز شب بر پيامبر اکرم

قسمت اول سوره مبارکه مزمل مربوط به مسئله شب خيزي پيغمبر اکرم و بالتبع شبخيزي مؤمنين و مسلمين است. البته مخاطب فقط شخص رسول اکرم بود ( يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا ) ولي هرگز اين خطابها اختصاص به رسول اکرم ندارد و مؤمنين و مسلمين هم از اين جمله ها هرگز اختصاص استفاده نکرده اند بلکه از باب اينکه ايشان پيشواي قافله اهل ايمانند دستوري که خطاب به پيشوا هست ديگران هم مي فهمند که اينچنين بايد بود.

قسمت بعدش که از آيه 11 شروع شود اشاره است به وضعي که کفار در مقابل پيغمبر اکرم به وجود آورده بودند؛ دستورات صبر و استقامت به پيغمبر اکرم و مطالبي در اين زمينه. قسمت سوم همين آيه 20 سوره مزمل است که بازگشت به مسئله شب خيزي است.

از اين آيه مطلبي استفاده مي شود. آن مطلب اين است: با اينکه در قسمت اول آيه مخاطب شخص پيامبر اکرم است چون مي فرمايد: يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا (بپاخيز، نه بپاخيزيد شما اي مردم مؤمن و اي مسلمانان) ولي همان طوري که عرض کردم مؤمنين و مسلمين هرگز از اين آيه استفاده نکرده اند که اين دستور منحصر به پيغمبر است، دستوري بود که مؤمنين و مسلمين مي دانستند که اين، کار بسيار نيکي است و بايد چنين کرد، نه «بايد» به معني اينکه واجب است.

بعضي از مفسرين اينچنين تفسير کرده اند که اول نماز شب بر مؤمنين واجب بود، به اين نحو که حداقل ثلث شب بيدار باشند، بعد اين نسخ شد به اينکه لزومي ندارد که حتي ثلث شب بيدار باشند، يک قسمتي از آخر شب را بيدار باشند، بعد اين هم نسخ شد به همين که پنج نماز واجب را بخوانند.

مسلم اين حرف درست نيست و منشأ آن هم اشتباه بوده که از مضمون آيات کرده ان؛ در صورتي که خود آيات کاملاً مي رساند.

مسئله وجوب نماز شب بر پيامبر صلي الله عليه و آله:

حتي من در اين مسئله هم که مي گويند نماز شب بر پيغمبر واجب بود - به اين معنا که اگر نمي خواند گناه کرده بود مثل فريضه هاي يوميه که اگر کسي اين فريضه را بجا نياورد گناه بزرگي را مرتکب شده است - به شدت ترديد دارم. پيغمبر اکرم هرگز چنين نبود که حتي يک شب - ولو اتفاق بيفتد - شب خيز و سحرخيز نباشند.

به اختلاف، همان گونه که قرآن کريم مي گويد: گاهي قريب دو ثلث شب يعني در حدود يک ثلث شب و کمي بيشتر را استراحت مي کرد اعم از خوابيدن يا غذا خوردن و نزديک به دو ثلث شب را بيدار بود و شب خيزي مي کرد و گاهي نيمي از شب را و گاهي ثلثي از شب را.

ولي نه به معني اين است که برايش واجب بود و چون واجب بود الزام داشت چنين کاري بکند؛ بلکه او در مقامي بود (که به طبع خود چنين مي کرد) آيا هيچ وقت اتفاق افتاده است که بر يکي از ما 24 ساعت بگذرد و غذا نخوريم؟ (مگر در يک حال غيرعادي، مثلا بيهوش باشيم يا چيزي گيرمان نيايد) ما که اسير و داراي اين شکم هستيم خود گرسنگي (موجب مي شود که غذا بخوريم.) لازم نيست بر ما واجب کرده باشند.

آيا ما که غذا مي خوريم، چون واجب است غذا بخوريم غذا مي خوريم؟ شک ندارد اگر غذا نخوريم و سبب تلف شدن خودمان بشويم کار حرامي کرده ايم، ولي آيا ما که غذا مي خوريم براي اين است که بر ما واجب است؟ يا خود همان گرسنگي کافي است؟ خود همان طبيعت ما، ما را مي کشاند.

ضرورت روحي شب خيزي براي پيغمبر صد درجه بيشتر است از ضرورت غذا خوردن براي ما. همين طور که براي ما عملا اتفاق نمي افتد که 24 ساعت چيزي نخوريم يعني خودمان به طبع خودمان دنبال غذا مي رويم يعني نياز بدني، ما را به سوي اين کار مي کشاند، پيغمبر اکرم هم (نياز روحي، او را به سوي شب خيزي سوق مي دهد.)

مگر امام علي عليه السلام در عمرش اتفاق افتاد که يک شب نماز شب نخواند؟ مي دانيم که در شب نوزدهم ماه رمضان وقتي که رفت بالاي مأذنه مسجد کوفه و اذان گفت - که خودش احساس مي کرد آخرين اذاني است که دارد مي گويد - رو مي کند به سپيده صبح: اي سپيده صبح! تا حالا هيچ وقت شده است - از وقتي که علي به اين دنيا آمده است - که تو طلوع بکني و چشم علي خواب باشد؟

ولي آيا اين براي اين بود که بر علي واجب بود، چون واجب بود و اگر چنين نمي کرد گناه کرده بود اجبارا بيدار مي شد؟

علي ديگر نمي تواند علي باشد و سحر، نيمه هاي شب خواب باشد، خصوصا که در تعبير قرآن هم نافلة لک دارد: و من الليل فتهجد به نافلة لک عسي ان يبعثک ربک مقاما محمودا گو اينکه بعضي خواسته اند کلمه نافله را به يک معني ديگري توجيه کنند.

غرضم اين است که اين مطلب هم (که نماز شب بر پيغمبر اکرم واجب بود) تازه براي من محل بحث است. همين که خطاب به پيغمبر اکرم بود، کافي بود که گروهي از مسلمين (البته نمي گويم همه مسلمين؛ همه مسلمين در يک سطح نبودند) عينا عملشان همين عمل بود؛ نه خدا بر آنها واجب کرده بود بلکه گويي خود بر خود واجب کرده بودند يعني آنچنان ملتزم به اين کار بودند که براي آنها مانند يک امر واجب بود و لهذا قرآن مي فرمايد: ان ربک يعلم انک تقوم ادني من ثلثي الليل . پروردگار تو مي داند که تو نزديک به دو ثلث شب را و نصف شب را و ثلث شب را - يعني به اختلاف، در اين بينها - (بر مي خيزي و عبادت مي کني) و طائفة من الذين معک تو و گروهي از کساني که با تو هستند. نمي گويد همه مؤمنين. اين دليل بر اين است که اين کار بر همه مؤمنين واجب نبوده، اگر واجب مي بود پس آيا مؤمنين صدر اسلام غير از يک گروهي باقي ديگرشان تارک الصلاة بودند؟ اين خودش بهترين دليل است. قرآن هم مي فرمايد: و طائفة من الذين معک .

/ 1