من نادعلي مي خوانم که پدر جَدِّ نماز است
ضرب المثل ها (1): آش «معاويه» را مي خورد و پشت سر «علي» نماز مي خواند! ضرب المثل ها (2): مگر نماز «جعفرطيّار» مي خواني؟ لطايف نماز
- به درويش گفتند: چرا نماز نمي خواني؟ گفت: من نادعلي مي خوانم که پدر جَدِّ نماز است. - الله الله به جانم ذکرت سر زبانم ناد علي بخوانم شايد که در نمانم. - پس نمي دانيد روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم. ناداني در مسجد نماز را با قرائت مي خواند، يکي گفت: «چقدر خوب و با قرائت نماز مي خواند! مرد نادان، نماز خود را شکست و به ستاينده ي خود گفت: «پس نمي دانيد روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم.» - شش ماهه را تکليف نماز نکرده اند. ترسايي مسلمان شد. محتسب گفت: تو اکنون چناني که حالي از مادر متولد شده اي. بعد از شش ماه او را پيش محتسب آوردند که اين نو مسلمان نماز نمي گزارد. محتسب گفت: چرا کاهل نمازي مي کني؟ گفت: مگر نه وقتي که من مسلمان شدم، گفتي تو اين زمان از مادر زاده شده اي. از آن تاريخ شش ماه بيش نگذشته و هرگز آدم شش ماهه را تکليف نماز نکرده اند.(1) (لطايف الطوايف) - داناتر از مُلاّ روزي از ملا نصرالدين پرسيدند که : «در علم داناتر از خود يافته اي؟» گفت: بلي! نماز عصر در سفر بودم تحقيق مي کردم که نماز عصر و عشا را هر يک بايد دو رکعت خواند و نماز صبح را يک رکعت ولي در نماز مغرب شک داشتم و بهتر ديدم که از عالمي سؤال کنم. در جواب گفت: اي احمق! آيا تا به حال ندانسته اي که بايد يک رکعت نشسته و يک رکعت ايستاده به جا آوري؛ زيرا که يک رکعت نشسته نصف رکعت حساب مي شود و روي هم رفته يک رکعت و نيم مي شود که نصف سه رکعت باشد و من از علم زياد او حيران بودم و او را داناتر از خود يافتم.(2) - سوره ي طولاني در نماز جماعت
ترسايي تازه مسلماني گزيده بود. از او دعوت مي شود تا در نماز جماعت شرکت نمايد. تازه مسلمان، براي اين که نشان بدهد آن چنان نمازگزار و مؤمن است که در نماز جماعت هم شرکت مي کند، دعوت را مي پذيرد. اولين بار که مي رود، مکبر مي گويد: «امام جماعت سوره ي بقره را قرائت مي نمايد.» تازه مسلمان که اطلاع نداشت سوره ي مبارکه ي بقره از سوره هاي طولاني قرآن کريم مي باشد، تا آخر سعي مي کند دوام بياورد. بار ديگر از او دعوت مي شود در نماز جماعت شرکت بجويد. تازه مسلمان براي بار دوم شرکت مي کند. اما همين که مکبر مي گويد: «امام جماعت سوره ي فيل را قرائت مي کنند.» تازه مسلمان کفش هايش را برداشته آن چنان مي گريزد که باعث تعجب همه نمازگزاران مي شود. وقتي او را يافته و علت رفتارش را جويا مي شوند، مي گويد: «راستش را بخواهيد دفعه ي قبل که سوره ي بقره(گاو) بود، به آن درازي بود، اين بار که سوره ي فيل است، ببين به چه درازا خواهد بود. طب و نماز
خراساني ها براي معالجه ي سرخک تا روز هفتم و گاهي نهم به بچه غذاهاي سرد مي دهند مانند عنّاب و سوپ جوجه و ... روز نهم هفت آيه از سوره مبارکه ي «يس» معروف به هفت «سوره ي مبين» را مي خوانند و به مهر نماز، فوت مي کنند مهر جانماز را روي پلک بچه مي گذارند تا «باد سرخک» را از چشم او بيرون بکشند» يا انگشتر عقيقي که روي آن نام پنج تن نقش شده باشد، بر پشت پلک هاي بچه مي کشند و به اصطلاح چشم او را «مهر» مي کشند. تا دانه هاي سرخک به چشم او صدمه نزند. - بيمار لاعلاجت اگر بخواهي بهبود يابد بين نمازهاي عصر و ظهرت امّن يجيب بخوان تا شفا يابد. - هر کسي پيشاني اش به جايي بخورد (مثلاً به ديواري...) براي اين که پيشاني اش باد نکند و از عذاب ضربه کاسته شود و جايش کبود نشود، مهر جانماز را برداشته و به آن محل بمالد تا خوب شود. روايات کوتاه در مورد نماز - خليفه ي مسلمين و ريا سعيد بن مسيب، وارد مسجد پيامبر(ص) شد تا عبادت پروردگار سبحان را به جاي آورد. شنيد که مردي در تاريکي شب با صدايي بلند و زيبا نماز مي خواند و با خداي خويش سخن مي گويد. به غلام خود گفت: «نزد اين نمازگزار برو و به او بگو آهسته نماز بخواند.» غلام گفت: «مسجد متعلق به ما نيست و اين شخص هم سهمي از آن دارد.» سعيد بن مسيب خودش با صداي بلند گفت: «اي نمازگزار! اگر در نمازت خدا را قصد کرده اي صدايت را آهسته کن و اگر براي مردم نماز مي خواني، آنها براي تو نفعي ندارند.» پس، نمازگزار بقيه ي نماز را آهسته به جاي آورد و سلام داده، کفش ها را برداشت و رفت. چون از مسجد خارج شد، دريافتند وي عمربن عبدالعزيز است که در آن ايام فرماندار شهر مدينه بود. - دزدِ نمازگزار
شخصي براي دزدي به خانه اي پا نهاده بود و در تاريک شب در حياط منزل شخصي منتظر ايستاده بود تا صاحبخانه که مردي تنها بود به خواب رود. ولي هر چقدر منتظر مي ماند صاحبخانه از عبادت و راز و نياز فارغ نمي شود. مرد دزد، ناگاه در آن جا به خواب مي رود. موقع صبح که صاحبخانه مي خواهد بيرون برود، دزد را مي بيند. دزد، سراسيمه از خواب بيدار مي شود و بدون اين که علت وجودش را در آن منزل بيان دارد، از صاحبخانه مي پرسد: «چگونه اين همه عبادت مي کني و خسته نمي گردي.» صاحبخانه که مردي حکيم و دانا بود او را مهمان خود مي کند و چندي را با او سر مي کند. مرد دزد، علت آمدنش را به خانه مرد عابد بازگو مي کند و صاحبخانه علاوه بر عفو و گذشت او، دزد را آن چنان راهنمايي و ارشاد مي کند که مرد دزد از همان روز شروع به نماز خواندن مي کند و مريد صاحبخانه مي شود و هميشه روزي خود را از خداي طلب مي کند. - نماز آيات
ابراهيم يکي از پسران پيامبر(ص) بود که مادرش «ماريه ي قطبيه» نام داشت. او در سال هشتم هجري در مدينه متولد شد و در سال دهم در حالي که يک سال و شش ماه عمر کرده بود از دنيا رفت. وقتي که ابراهيم از دنيا رفت. تصادفاً در آن روز خورشيد گرفت. مردم گفتند: «گرفتن خورشيد به خاطر مرگ ابراهيم است.» پيامبر بر منبر رفت و فرمود: «اي مردم! خورشيد و ماه دو نشانه ي الهي اند که به فرمان خدا سير مي کنند و به دستور او گاهي گرفته مي شوند. کسوف خورشيد ربطي به مرگ ابراهيم ندارد. هر گاه يکي از آنها گرفته شد، نماز آيات بخوانيد.» سپس از منبر فرود آمد و بدن ابراهيم را غسل داد و حنوط و کفن کرد. آن گاه جنازه ي او را برداشتند و به قبرستان بقيع بردند و وي را به خاک سپردند. مردم گفتند: «پيامبر (ص) بر اثر ناراحتي و بي تابي، نماز ميّت را فراموش کرد.» آن حضرت رو به طرف حاضران ايستاد و فرمود: «اي مردم! اکنون جبرئيل نزد من آمد و سخن شما را در غياب من به من خبر داد. شما مي پنداريد من نماز بر جنازه ي ابراهيم را به خاطر غم و اندوه و بي تابي فراموش کردم، ولي گمان نادرست کرديد، زيرا خداوند به من امر کرد که بر جنازه ي شخصي که نماز مي خواند؛ نماز بخوانم. - نماز امام محمد غزالي
روزي امام محمد غزالي به برادرش احمد به طور عتاب گفت: مردم از اقاصي بلاد اين جا مي آيند تا در نماز جماعت به ما اقتدا کنند و تو با وجود قرب جوار با ما نماز جماعت نمي گذاري. شيخ احمد گفت: اگر شما به امامت قيام نماييد من هرگز سرنپيچم، وقت ظهر درآمد و به نماز جماعت برخاستند، شيخ احمد به برادرش اقتدا کرد، در آن اثنا شيخ احمد بيرون آمد و با اصحاب خود اعاده ي نماز کرد. امام محمد چون از نماز فارغ شد به او عتاب نمود که چرا اين طور کردي؟ شيخ احمد در جواب گفت: «من بر مقتضاي شرط عمل کردم. چه تا حضرت در نماز بود، اقتدا کردم و چون رفت تا استر خود را آب دهد، و ما بي امام نماز نمي توانستيم گزارد.» در آن حال امام محمد را رقتي دست داد و گفت: عجبا؛ خداي را دوستانند که جواسيس قلوبند؛ برادرم راست مي گويد، مرا در اثناي نماز به خاطر گذشت که استر را آب نداده اند. - نماز باران
مردم تکبير گويان به سوي بيابان اطراف شهر رفتند. مدتي بود که رحمت الهي نباريده بود، اوضاع به کلي سخت و طاقت فرسا گرديده بود. آيت الله سيد محمد تقي خوانساري با گام هاي شمرده، در حالي که عرق از سر و رويش مي باريد، تسبيح در دست پيشاپيش جمعيت تشنه ي باران، قدم بر مي داشت. در همين وقت مردي نفس زنان پيش آمد. آيت الله خوانساري پرسيد: «چه خبر شده است؟» آن مرد گفت: «آيات عظام سيد محمد حجت و صدر پيام داده که ما همه حاضريم در نماز باران شرکت کنيم.» آيت الله خوانساري گفت: به ايشان برسانيد و بفرماييد خوانساري گفت: شما شرکت نکنيد؛ من نماز باران را مي خوانم. اگر خداوند دعاي ما را مستجاب کرد و باران آمد مردم آن را به حساب همه روحانيت مي گذارند و موجب عزت و عظمت روحانيت مي شود و اگر باران نيامد مردم اين را به حساب من مي گذارند، اما موقعيت شما محفوظ مي ماند. بگذاريد اگر لطمه اي بر وجهه (آبروي) کسي وارد مي شود آن من باشم و وجهه و موقعيت شما براي اسلام محفوظ باشد. در قرآن از صلوة الاستسقاء يا نماز طلب باران، سخن نيست، اما در فقه اسلامي، صلوة الاستسقاء نماز مستحبي است که به هنگام خشکسالي مي خوانند. ابن مجي از نماز باراني، روايت مي کند که پيغمبر و صحابه خوانده بودند. بنابراين روايت، پيامبر و يارانش به هنگام خشکسالي لباس هاي خود را به نشان سوگواري پشت و رو پوشيده و با خواندن دو رکعت نماز باران طلب باران کردند. خلفاي اسلامي در آغاز، مردم را از انجام مراسم طلب باران، منع مي کردند و علتش آن بود که در قرآن ذکري از اين مراسم نيست. حمدالله مستوفي در نزهة القلوب از روايتي ياد مي کند که بر حسب آن، پس از فتح مصر، فرمانده مسلمانان، مردم را از انجام مراسمي که طي آن، مصري ها دخترانشان را به نيت طغيان به موقع نيل، در آن رود غرق مي کردند؛ بازداشت. اما طغيان حياتبخش نيل، سه ماه به تأخير افتاد و بيم قحطي مردم را فرا گرفت. فرمانده مسلمانان نامه اي به عمر نوشت و از او کسب تکليف نمود. عمر پاسخ داد که نام خدا را بر کاغذي بنويسد و به آب نيل بسپارند تا مشکل حل شود. چنين کردند و از قضا نيل طغيان کرد. با گسترش دين اسلام در شبه جزيره ي عربستان، اعراب مراسم و سنت ها خود را با آيين جديد هماهنگ کردند، و حديث هاي مربوط به صلوة الاستسقاء، در واقع راه حلي است که براي ايجاد اين هماهنگي در فقه اسلامي پيشنهاد شده و بدين ترتيب است که بخشي از اين رسوم با نماز و ادعيه انجام مي گيرد و بخشي به شيوه هاي سنتي و کهن. اين نماز از آن جهت حساسيت دارد که اگر خداوند دعاهاي ايشان را مستجاب نکند و باران نفرستد مايه ي شرمندگي نمازگزاران مي شود، که خدا به آنان توجه ننموده است؛ لذا اقدام به اين نماز جرأت و ايثار در حدّ مايه گذاشتن از آبرو مي طلبد. يکي از معروف ترين نمازهاي باران در تاريخ معاصر، نماز آيت الله العظمي محمد تقي خوانساري است. نوشته اند در سال 33 هـ.ق. همان سالي که متفقين، ايران را اشغال کرده بودند، در قم باران نباريد و باغ ها و مزارع خشکيد و خطر قحطي و خشکسالي مردم قم را تهديد مي کرد. آن مرجع بزرگوار، دو روز متوالي براي نماز باران به بيابان هاي اطراف قم مي رفت. اين حرکت گرچه مورد استهزا غير معتقدان به امور معنوي و غيبي بود ولي در روز دوم، چنان باراني آمد که سيل ها روان شد و جويبارها به راه افتاد و اين آثار انفاس قدسي آن مرد الهي بود. نماز باران يا استسقا وقتي رحمت الهي (باران) قطع شود و آب هاي چشمه ها و ... بخشکد نماز باران را براي نزول رحمت الهي مي خوانند. بي آبي يک منطقه و نيامدن باران، نشانه ي قهر خدا و گاهي به سبب گناهاني است که مردم جامعه انجام مي دهند. پس توجه به خدا و گريه و التماس و توبه و تضرع، سبب مي شود خداوند عنايت کند و کم آبي را بر طرف سازد ؛ نماز باران براي جلب رحمت خداوند است. در تاريخ، برخي از علماي بزرگ هم به برگزاري اين نماز اقدام کرده اند و از خدا باران گرفته اند. در ايران، مردم اعتقادات زيادي درباره ي مراسم طلب باران دارند که قبلاً به دو روش خاصي انجام مي گرفته است. يک نمونه براي مثال عبارت است از اين که: «به هنگام خشکسالي، مردم شهر يا روستا و در محلي که مصلاّ گويند، گرد آمده پس از گزاردن دو رکعت نماز براي آمدن باران به درگاه خدا دعا مي کنند و پس از آن گاو يا گوسفندي را قرباني کرده، گوشتش را به نيازمندان مي دهند.» - نماز با عجله
روزي پيامبر اکرم(ص)، در مسجد نشسته بودند. در اين هنگام شخصي وارد شده، به نماز ايستاد اما بسيار با عجله شروع به نماز کرد و رکوع و سجود را نيز با تندي و عجله به جاي آورد و ارکان نماز را نيمه کاره انجام داد. حضرت فرمودند: «مانند کلاغي که به زمين نوک مي زند، خم و راست شده و نماز مي خواند؛ هر آينه اگر او در چنين وضعي و با چنين نماز خواندني از دنيا برود، به دين من نمرده است.» - نماز براي مردم
مردي بود که هر کاري مي کرد نمي توانست اخلاص خود را حفظ کند و رياکاري ننمايد. روزي چاره اي انديشيد و با خود گفت: «در گوشه ي شهر، مسجدي متروک وجود دارد که کسي به آن رفت و آمد نمي کند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا کسي مرا نديده و خالصانه خدا را عبادت کنم.» وقتي شب چادرش را روي شهر گستراند. در نيمه هاي آن، مرد با سکوت و آرامش خاص، مخفيانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز کرد. هنوز رکعتي نماز نخوانده بود که ناگهان صدايي شنيد؛ با خود گفت: «حتماً کسي وارد مسجد شده» بر کيفيت و کميت عبادتش افزود. خوشحال از اين که آن شخص فردا مي رود و به مردم مي گويد اين آدم چقدر خداشناس و وارسته است که در نيمه هاي شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است. وقتي هوا روشن شد و صبح آمد، به آن کسي که وارد مسجد شده بود، زير چشمي نگاه کرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سياهي که بر اثر رعد و برق و بارندگي شديد، نتوانسته بود در بيرون بماند به مسجد پناه آورده بود. مرد بر سر و روي خود زد و اظهار تأسف کرد و با خود گفت:«اي نفس! من از ريا گريختم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خويش احدي را شريک نکنم، اما... واي بر من، چقدر مايه ي تأسف است که اين حالت را پيدا کرده ام. در واقع اگر کسي براي جلب رضايت مردم کارها را انجام دهد، آن کار در درگاه الهي پذيرفته نيست، چنين فردي همواره در زندگي خود در رنج و عذاب است؛ زيرا مردم گاهي به او روي آورده و گاهي از او روي بر مي گردانند و زمان دل هاي ديگران در اختيار او نيست تا همه را براي هميشه رام خود سازد. اما کسي که تنها خشنودي خدا را مي جويد به عزت و سربلندي در ميان مردم نيز نائل مي شود. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: «انّ العزّة لله جميعاً، قدرتها و عزّتها همه به دست خداست.» 1. ده هزار مثل فارسي / 480. 2. به صورت مصاحبه اي. منبع: تصوير نماز در فرهنگ عاميانه - فرح دباغ صادقي لينک هاي مرتبط: آموزش (آموزش صوتي - تصويري وضو و تيمم) كتابشناسي نماز نماز در روايات نماز در آئينه قرآن مقالات نماز آلبوم (تصاويري از مساجد)