« نـــــــمـــــــاز »
آرش گلزادي وَ أقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ مقيم نماز شويد و زکات عطا کنيد هر گاه صحبت از نماز مي شود، مي گوييم نماز را بخوانيم. در حاليکه هيچ جاي قرآن کريم آيه اي پيدا نمي شود که گفته باشد اقرا بالصلوة ، بلکه گفته مي شود اقيموا الصلوة يعني «مقيم نماز» شويد. نماز يک حلقه از حلقه هاي آگاهي الهي مي باشد، که حلقه الصلوة جامع ترين حلقه آگاهي ها است که براي تمامي انسانها عمومي مي باشد. همچنان نيز که ابراهيم به پروردگار فرمود: رَبِّ اجعَلني مُقِيمَ الصَّلَوةَ وَ مِن ذُرّيتي... پروردگارا ! من و ذرّيه من را مقيم نماز گردان... ابراهيم - 40 مقيم نماز شدن يعني در آن اقامت گزيدن يا قرار گرفتن. زيرا نماز يا صلوة داراي باطن مي باشد و باطن آن، آگاهي و حلقه هاي الهي بوده و تنها به حرکات مکانيکي و قرائت کردن چند آيه پشت سر هم نمي باشد. هر کدام از اجزاي نماز داراي آگاهي هاي خاص خود مي باشد. رکوع، سجود، قنوت، شهادت، سلام، و آيه هاي قرآني که هرکدام نيز داراي بطن خود مي باشد. لَهُ مَا فِي السّمَوَتِ وَ الاَرض کُلُّ لَهُ قَنِتُونَ هر چه در آسمان و زمين است متعلق به اوست و همه آنها قنوت او را مي گويند بقره - 116 در ابتداي نماز ما ايستاده و اعلام اقامت مي کنيم و سپس سوره حمد (که هر کدام از اجزاي آن معجزات الهي است) را بدون توجه و طوطي وار قرائت مي کنيم و در تمامي طول زندگي به پيمان اياک نعبد و اياک نستعين که با خداوند مي بنديم، جامه عمل نمي پوشانيم و تنها خدايي که خداي قرار نمي دهيم، خداي واحد است؛ و آن خدا در ميان خداهايي که ما براي خود قرار مي دهيم، گمگشته ترين خداست. اما او در مقابل اين رفتار، با ما چه مي کند...... اينکه هر روز مي گوييم برويم نمازمان را بخوانيم ، نمازمان را خوانديم راحت شديم و... تنها نماز را از روي رفع تکليف و ترس از جهنم مي خوانيم و پي به ماهيت دروني آن (که سرشار از عشق و رحمت است،) نمي بريم. چه چيز را بخوانيم؟ خواندن مرتبه اي از روحانيت است که هر انساني به آن نمي رسد، مگر اينکه ابتدا مقيم شود و به درجه اي از روحانيت برسد که بتواند بخواند. در آن هنگام پروردگار يکتا به ما مي فرمايد: اقرَأ اقرَأ باسم رَبّکَ الّذِي خَلَقَ بخوان به اسم پروردگارت که خلق کرد علق - 1
نکته: مي دانيم که خداوند يکي است، پس چرا گفته: اقرا باسم رب ــ ک ... ؟ يعني بخوان به اسم رب خودت. در اينجا پسوند ک آمده يعني پروردگار هر کس را مخصوص خودش قرار داده. در حاليکه گفته قل هو الله احد - بگو خداوند واحد است . بايد بگوييم که هر کس داراي کد مخصوصي مي باشد و پروردگار خود را آنگونه که خودش درک نموده مي پرستد؛ و درک هر کس از خداوند مانند اثر انگشت مخصوص خودش مي باشد. حال چگونه بدانيم که اسم رب مخصوص ما چيست؟!... الله ، جامع ترين اسم رب است و دربرگيرنده اسم رب تمامي عالم هستي است و مرجع و مبدأ کُل مي باشد، که با ذکر آن و رسيدن به ماهيت دروني آن به اسم رب تمامي جهان هستي رسيده و به مبدأ کل متصل مي شويم. الحمد الله رب العالمين ستايش الله را که رب همه عالم است الفا تحة - 2
الله رب العالمين الله رب همه عالم است القصص - 30 در اين آيه (علق-1)، اشاره به وحدانيت نيز خداوند شده است و فرموده (بخوان به اسم ربّت ، که خلق کرد). تنها ربّي که قادر به خلق است الله واحد است. پس نتيجه مي گيريم، با اينکه رب هر کس مخصوص خودش است، اما مقصود همه يکي است و هر کس با زبان خود، اشاره به خداي واحد (که قادر به خلق کردن است،) مي کند. مقصود تويي کعبه و بتخانه بهانه... حال چه چيز را بخوانيم: وقتي انسان به درجه خواندن مي رسد، لوح قضاي الهي (که تمامي اسرار خلقت در آن نهفته مي باشد) را در برابر ما قرار داده و به ما فرمان خواندن مي دهند. و اين والاترين مرتبه کمال، و در نهايت بي قبله گي مي باشد. وَ لله المَشرقُ وَ المَغربُ فَأينَمَا تُوَالَّوا فَثَمُّ وَجهُ اللهُ إن اللهَ وسِعٌ عَلِيمُ مشرق و مغرب هر دو متلق به خداوند است پس به هر جا رو کنيد آنجا وجه خداست و خداوند به همه جا، عالِم است بقره - 115 يکي از مهمترين اصل ها براي رسيدن به مرحله مقيم نماز شدن، زکات است. چنانکه فرمود: وَ أقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ مقيم نماز شويد و زکات عطا کنيد بقره - 110 در هر قسمت از قرآن کريم که به نماز اشاره شده، پس از آن عطاي زکات توصيه شده. در واقع خداوند قصد دارد با پرداخت زکات وابستگي هاي ما را به دنياي مادي از بين ببرد و اين نباشد که فقط بخواهيم؛ بلکه بايد در جايي پس دهي نيز داشته باشيم. پس نتيجه مي گيريم که يکي ديگر از اعمالي که ما را به درجه مقيم نماز شدن مي رساند، عدم وابستگي به دنياي مادي مي باشد. بَلَي مَن أسلَمَ وَجهَهُ للهِ وَ هُوَ مُحسِنُ فَلَهُ أجرَهُ عِندَ رَبّهِ وَ لاخُوفَ عَلَيهم وَ لا هُم يحزُنُونَ بلي، کسي که از هر جهت تسليم خداوند شد و از احسانگران گشت، پس اجرش نزد خداوند بوده و هيچ ترس و حُزني نخواهد داشت بقره - 112 از ديگر اعمالي که ما را به مقام مقيم نمار شدن و دائم النمازي مي رساند، ارتباط با هستي است؛ زيرا تنها کتاب آيات مبين (نشانه هاي روشن) خداوند، هستي مي باشد... تِلکَ ءَايتُ الکِتَبِ الحَکيم اين است نشانه هاي کتاب حکيم يونس - 1 تِلکَ ءَايتُ الکِتَبِ المُبين اين است نشانه هاي کتاب روشن يوسف - 1 اما در جاي ديگر فرموده: ذَالِکَ الکِتابُ... آن کتاب... بقره - 1 خداوند آسمان و زمين و کل هستي را براي هدفي خاص (که آن هدف رسيدن به کمال و درک هستي که در واقع اتصال با او است)، خلق نمود... خلَقَ السَّمَوَتِ وَ الاَرض بالحَقّ تعَلي... خلق کرد آسمان ها و زمين را براي غرضي بزرگ... النحل - 3 همه چيز جلوه روي خداوند است. پس هستي نيز، خداوند است که در ظاهر تجلي نموده: هُوَ الاَوَّلُ وَ الاخِرُ وَ الظاهرُ وَ الباطِن... او است اول و آخر و ظاهر و باطن... الحديد - 3 ظاهر چيزي است که ما مي توانيم با چشم جسماني خود ببينيم و خداوند در اين آيه اشاره نموده که ظاهر نيز او مي باشد. پس هر چيزي که در ظاهر تجلي پيدا کرده، در واقع جلوه روي خداوند است... أينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله به هر جا رو کنيد آنجا جلوه خداوند است بقره - 115 و در واقع در صورت اهانت به هستي، به خداوند اهانت نموده ايم. رسد آدمي به جايي که به جز خدا نبيند
بـه دريــا بـنـگــرم، دريــا تـو بـيـنـم
بـه هر جا بنـگرم کوه و در و دشت
نشـان از قامـت رعنـا، تـو بـيـنم
بـه صـحـرا بنگـرم، صحرا تو بينم
نشـان از قامـت رعنـا، تـو بـيـنم
نشـان از قامـت رعنـا، تـو بـيـنم