مهر، گوهری در دست فراموشی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مهر، گوهری در دست فراموشی - نسخه متنی

م‍ح‍م‍دج‍واد جدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهر ؛ گوهري در دست فراموشي

تاريخ مهر در ايران سابقه چند هزار ساله دارد. از اين رو بحث در باره آن نيازمند فرصت مناسب و كافي است و ما در اين مختصر ، تنها قصد آن داريم به كلياتي از آن بپردازيم و به معرفي كتابهاي مرجع و مآخذي چند براي راهنمايي علاقه مندان اكتفا كنيم. با توجه به آثار فراوان به جا مانده از ايران باستان در زمينة مهرهاي استوانه اي ، مسطح و محدب منقوش به تصاوير و خطوط ميخي ، اشكاني و پهلوي ، مي توان به جرأ ت ادعا كرد ايرانيا ن بيشترين سهم را در ايجاد و تكا مل برگ هويت “ مهر” و به عبارتي نشان يا شناسنامه در جهان داشته اند ، كه مورد توجه و تقليد ملتهاي مختلف قرار گرفته است . علاقه مندان مطالعه در باره مهرهاي ايران قبل از اسلام مي توانند به كتابهاي : آثار شهرهاي باستاني بنادر خليج فارس و درياي عمان

1 ، باستان شناسي ايران باستان

2 ، تاريخ آل جلاير

3 ، ايرانشهر

4 ، اساطير ايراني

5 ، تاريخ صنايع ايران 6 و  
… مراجعه كنند .

ايرانيان در قرون ميانه اسلامي براي اولين بار كتابت را به عرصه هنر آوردندو خالق شگفتي هاي تحسين بر انگيزي در اين زمينه شدند و خط به مرور توانست ارزشي مستقل از ادبيات بيابد ، كه

ابداع اقلام مشتق از خط كوفي توسط “ ابن مقله بيضاوي شيرازي ” ( 328 ـ 272 هجري ) با

عنوان خطوط ششگانه محقق ، ريحان ،ثلث و نسخ ، رقاع و تعليق و سپس وضع نستعليق توسط مير علي تبريزي گواه اين مدعاست .

در اين ميان ، يكي از بديع ترين هنرهاي مردم ايران زمين ، حكاكي روي سنگهاي سختي مانند عقيق ، در ، يشم و بندرت زمرد و ياقوت و بعضا شيشه و فلزاتي مانند نقره ، برنز و فولاد است .

استادان حكاك ، اين هنرمندان مهجور زمانه ما ، علاوه بر استادي در هنر خوشنويسي ، از مهارت ويژه طراحي ، تركيب بندي ، قرينه سازي طغري و سپس حكاكي بهره مند بوده اند؛ چه عرصه محدود و اندك اين سنگها نياز مبرم و ويژه اي را مي طلبيده و در اهميت هنري آن همين بس كه

مهر هر فردي ، برگ هويت و شناسنامه او محسوب مي شده است و براي هر فرد ، مهر و سجع آن نمايانگر نسب ، سليقه ، مباني اعتقادي و جايگاه اجتماعي او به شمار مي رفته و مورد مباهات و افتخار صاحبان آنها بوده است . در آن برهه و گذر تاريخي ، اين هنرمندان گمنام توانستند با مهارت ويژه تحسين بر انگيزي بر ابعاد طول و عرض خط افزوده و بدان عمق بخشند و سطح را به حجم و نقطه اي را از مربع تقريبي به هرمي وارونه مبدل كنند.

آنها خالق آثاري شدند كه مورد شگفتي همگان است و حتي توجه شرق شناسان دنياي غرب را به خود جلب كرده است .

گوستاولوبون ، خاور شناس بزگ فرانسوي مي نويسد:

“ مسلمين در عمليات متعلقه به فلزات درجه كمال را دارا بودند ودر ساخت و پرداخت بعضي چيزها به درجه اي ماهر بودند كه حتي استادان امروز هم نمي توانند با آنها در اين فن همسري نمايند … آنها احجار كريمه را بسيار زيبا   تراشيده و روي آنها را گل و بو ته نقش مي كردند” . 7

قديمي ترين مهر اسلامي ، همانا مهر حضرت محمد (ص) است كه با سجع “ محمد رسول الله ” مزين نامه هاي آن زمان بود و شرح آن در “ تحفه خطاطين ” 8 آمده است .

كتاب “ نوروزنامه ” حكيم عمر خيام نيشابوري ( وفات 517 ) كه از روي نسخه قديمي در سال 1926 و در مسكو به چاپ رسيده ،   ص 137 ، چنين آمده است :

“ انگشتر زينتي است سخت نيكو بايسته انگشت ، و نخستين كسي كه انگشتري كرد و به انگشت در آورد ، جمشيد بود و چنين گفته اند كه انگشت بزرگان بي انگشتري چون نوري است بي علم و انگشتري مر انگشت را چون علم است مرميان را و ميان با كمر نيكو تر آيد . و پيغامبر ( صلي الله عليه و اله و سلم ) انگشتري به انگشت اندر آورد و نامه ها كه فرستادي بهر ناحيتي به مهر فرستادي . سبب آن بود كه نامه او بي مهر چون سر بي كلاه بود و سر بي كلاه انجمن را نشايد و چون نامه مهر ندارد ، هر كه خواهد ، بر خواند و چون مهر دارد ، آن كس خواند كه بدو فرستاده باشد و خردمندان گفته اند كه تيغ و قلم ، هر دو خادمان انگشتري ملك اند” .

همان گونه كه قبلا اشاره شد ، مشهورترين حكاكان ايران همانا محمد طاهر حكاكباشي آستان قدس در عهد ناصري است كه كارهاي او از نظر حكاكي ، خطاطي و طراحي ، شگفت انگيز و بس تماشايي است .

امير مسعود سپهرم در كتاب “ تاريخ برگزيدگان ايران و ادب ” ( ص 523 ) مي نويسد : “ حاج آقا محمد طاهر در حدود سال 1264 يعني اواخر سلطنت محمد شاه و اوايل سلطنت ناصرالدين شاه قاجار زندگي مي كرده. وي اصلا اصفهاني بوده ، ولي هم در تهران و هم در اصفهان اقامت داشته است تا بالاخره در نود سالگي در اصفهان فوت كرده و همانجا مدفون شده است . فرزند وي حاج

محمد حسن و نواده هايش ميرزا نصرالله و ديگري اسدالله و سومي ميرزا اسماعيل صدرالقراء نيز به شغل اجدادي خويش مشغول بوده اند.”   

مرحوم عبدالله مستوفي در كتاب “ تاريخ اجتماعي و اداري دوره قاجار ” مي نويسد:

“ ميرزا نصرالله ، نواده آقا محمد طاهر كه به شغل اجدادي خويش ـ يعني حكاكي ـ مشغول بود و در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار شاگرد مرحوم ميرزاي كلهر خوشنويس بود و از او تعليم خط مي گرفته است .”

مي توان حدس زد آثاري كه با امضاي خلف طاهر مشاهده شده است ، از كارهاي او و يا يكي از فرزندان طاهر بوده است . چون مهرها را به جهت كاربردي لازم بود از چپ حكاكي كنند و آنها هويت فرد بخصوصي را گواهي مي دادند، حكاكان آن روز مجاز به امضاي اثر خود نبودندكه در اين ميان فقط مهر شخصي خود مرحوم محمد طاهر حكاكباشي يك استثنا و سند كار هنرمندانه او در اين باره است .

او حكاكي هاي راست را كه عمدتا آيات كريمه است ، با عنوان “ طاهر ” و يا بندرت “ط” امضا كرده است.

از هنرمندان ديگر كه در اوج هنر حكاكي و اعتلاي آن سهم بزرگي داشته و سر آمد ديگران به شمار مي آيد ، حاج ميرزا حسن حكاك و حاج ميرزا حسين حكاكباشي است كه اين دو برادر هنرمند از بستگان مرحوم محمد طاهر بوده و اصلا اهل شيراز بوده اند. مرحوم حاج ميرزا حسين حكاك بنابر نوشته شادروان دكتر بياني در كتاب “ آثار و احوال خوشنويسان ” ( ج 2 ، ص 151 ) به آذربايجان رفته و مدت 40 سال در تبريز زندگي كرد و به خلق آثار هنري بي بديل در خط نستعليق و نقر و حك و كتيبه نگاري و سجع و مهر و طغرا سازي و تركيب بندي اقدام كرده و در عصر خود بي نظير بود. به نظر اغلب صاحب نظران ،آثار مرحوم حاج ميرزا حسين حكاكباشي اوج هنر حكاكي خطوط نستعليق تا به امروز به شمار مي آيد. در كتاب “ الاثر والاثار ”   نيز آمده است

كه : مهر ناصرالدين شاه و بسيار ي از شاهزادگان و رجال به دست او حك شده و لقب حكاكباشي با فرمان به نام او صادر گرديده است. او در 80 سالگي به سال 1290 در تبريز در گذشت . نگارنده اين سطور را فقط شانس تماشاي دو اثر با امضا از آن هنرمند بزرگ بود كه يكي بر روي عقيق زرد و آيه ماشاالله كبير و با امضاي “ ح”   و ديگري آيه نصر من الله و فتح قريب با امضاي حسين بر روي در بود. تاثير شيوه آن مرحوم و همچنين شيوه مرحوم محمد طاهر حتي در خطوط خوشنويسان نامدار چون ميرزا غلامرضا و ميرزاي كلهر بخوبي مشهود است.

در ايجا براي جلوگيري از اطاله مطلب فقط به ذكر نام چند هنرمند ديگر اين رشته اكتفا كرده تحقيق بيشتر را با ذكر مرجع به علاقه مندان توصيه مي كنيم.

مرحوم ملا علي ، ملقب به بقا ، شاگرد جناب قدسي 9

ميرزا محمد علي حكاك ، برادر ميرزا محمود مذهب باشي 10

ميرزا نصرالله ، نواده مرحوم طاهر 11   مولانا قاضي قزويني 12

سراجاي حكاك 13

همچنين بايد از احمد دهلوي ، مولانا مقصود هروي و مولانا ابراهيم هروي و مرحوم سيد مرتضي شيرازي ( ذره ) كه از حكاكان بزرگ به شمار مي روند ، به نيكي نام برد.

در اينجا شايان ذكر است كه مهرهاي بسيار زيبا با امضاي سري تقي و “ د”   بندرت ديده شده كه اطلاعي از شرح حال و حتي نام آن هنرمندان در دست نيست. همچنين آثاري كه به كوپال مشهور است و بدرستي برنگارنده معلوم نيست كه كوپال سبك خط يا مكاني در هند و يا نام فردي است و مانند دهها مطلب مجهول نيازمند كاوش است ؛ هر چند حدس اخير به واقعيت نزديكتر به نظر مي رسد و بعدها شيوه او به نام سبكي خاص متداول و مرسوم شده است. خوشبختانه اين سبك به

دليل اولين خطوط بر جسته كاري شده همواره مورد توجه استاد محمد حسين جدي بوده است و من به خوبي به ياد دارم ايشان در سالهاي 49 تا 51 با دوستي و صميميتي كه با مرحوم استاد حسن مير خاني داشتند ، از ايشان مي خواستند خطوطي را در شكلهاي هندسي و عموما بيضي به سبك حكاكان قديم طراحي و سپس خوشنويسي كنند ، كه ابتدا به اين دليل رعايت نكردن كرسي واحد براي   آن عزيز مشكل و دشوار مي نمود تا اين كه از مرحوم   والد خواستند خود طراحي و تركيب بندي را به عهده بگيرند. از آن روز به بعد براي اولين بار كارهاي مشتركي بر صفحه كاغذ نقش بسته و سپس بر نگين حكاكي شد كه الحق زيباترين خطوط بر جسته حكاكي شده تا به امروز

هستند.

جاي بسي خوشحالي است كه اين شيوه و سبك بعدها توسط استاداني پيگيري شد و تركيب بندي و قرينه سازي جايگاهي ويژه در خطوط معاصران يافته ، ادامه راه هنرمندان حكاك پس از منسوخ شدن جنبه كاربردي مهر بدين صورت ميسر شد. علاقه مندان به تماشاي تصوير مهرها مي توانند به اين منابع مراجعه كنند :

مقدمه اي بر شناخت اسناد تاريخي 14

تاريخ و جغرافياي تبريز 15

و آلبوم سكه ها ، نشانها و مهرهاي پادشاهان ايران 16

بحث درباره سجع هاي به كار رفته در مهرها و جايگاه آنها در فرهنگ و ادبيات فارسي ، كه مورد سوال جوانان است ، خود بحثي شيرين و مفصل است كه آن را به فرصت مناسب ديگري موكول مي كنيم.

در پايان ، با تشكر از آقاي كريم زاده تبريزي ، نويسنده مقاله حكاكان و نگين تراشان و همه عزيزاني كه مطالب آنه مورد استفاده اين نوشتار بوده و براي حسن ختام قطعه شعري از آقاي بهاري به نام “   در شاهوار ”   را تقديم كرده اند ، اميدواريم اين مختصر توانسته باشد سكوت و

غربت و مهجوري حاكم بر هنر و هنر مندان   حكاك را هر چند با اندك زمزمه اي بشكند و زنگار فراموشي را از پس سالهاي دور از چهره هنرمندان بزرگي كه الحق هنرشان گل سرسبد هنر ايراني است ، زدوده باشد.

خوشنويسي و خلا پژوهش

هنر خوشنويسي از قدسي ترين و ناب ترين هنرهاي است كه بويژه در بستر ديني ـ عرفاني ايران رشد كرده و همواره در تلطيف روحيات و احساسات و ترويج معارف متعالي ديني و عرفاني ، نقش داشته است.

بي مهرهايي كه در قياس با ديگر نسبت به خوشنويسي ، صورت مي پزيرد ، ضرورت نوگرايي و بازنگري در اين هنر و بالندگي آن را بيش از پيش افزايش مي دهد.

امروزه جفايي كه نسبت به خوشنويسي مي شود ، تنها ريشه در تلقي عمومي از هنر به عنوان ابزاري براي تفريح و سرگرمي ندارد ؛ بلكه ريشه ديگر آن در ميان اهل هنر و كساني است كه فلسفه وجودي هنر را نمي دانند و از آن به شكل يك “ ابزار ” براي مقاصد گوناگون استفاده مي كنند ! بي شك يكي از عواملي كه فرهنگ هنري را ارتقا مي دهد و نگاه ابزار پندارانه به هنر را تغيير مي دهد ، نوع نگاهي است كه اهل هنر دارند و تا زماني كه اين نگرش بدرستي سامان نيابد ، بايد همچنان شاهد نوعي جفا و بي مهري نسبت به اين هنر بود. يكي از خلأ هايي كه امروز به چشم مي آيد ، نبود پژوهش هاي نظري در هنر خوشنويسي است. هر چند استادان خوشنويسي همواره به هنر جويان خود مشق نظري را توصيه مي كنند ، ولي هيچ گاه كار مدون و آكادميك براي ارائه نكته ها در مشق نظري به شكلي نظام مند صورت تگرفته و يا اگر تلاشي هم شده ،آنقدر كم و ناچيز بوده كه نتوانسته فقر فرهنگي را نسبت به مقوله خوشنويسي جبران كند.

جهات متعددي وجود دارد كه مي توان باب پژوهش هاي نظري را بر آنها گشود ؛ اين كه كاركرد تربيتي و روحي و معنوي خوشنويسي چيست و فرآيند اثر گذاري آن در شخصيت انساني چگونه است ؟ آيا اين هنر چه از نظر شكلي و چه از بعد محتوايي ، نسبتي هم با معارف ديني و عرفاني داشته است يا نه ، و اگر چنين نسبتي در كار بوده ، تاثير و تاثر متقابلشان چگونه و چه بوده است ؟

آيا هنر خوشنويسي با اقسام گوناگوني كه دارد ، قابليت كنكاش نظري و مطالعه علمي را دارد ؟ و همين طور اين پرسش نيز مطرح است كه چرا هنر خوشنويسي از ابتذال به دور بوده است ؟

مهمترين پيشنهاد در اين جهت ، تاسيس پژوهشكده هنر خوشنويسي در مراكزي است كه چنين امكاني در آنها وجود دارد.

چه بسا برنامه ريزي و آينده نگري انجمن خوشنويسان و تربيت و تعليم كارورزان جوان براي پژوهش هاي نظري مي تواند افقهاي روشني را براي توسعه كمي و كيفي اين هنر ايجاد كند.

ناگفته پيداست كه كار نظري در رشد هنر خوشنويسي و ابتكاراتي كه براي حيات و بالندگي هر هنري ضروري است ، نقشي وافر خواهد داشت و اين هنر را از خمودي و خموشي بيرون خواهد

آورد.


1. آثار شهرهاي باستاني بنادر خليج فارس و درياي عمان ، انتشارات انجمن آثار ملي ، نوشته : احمد اقتداري

2. باستان شناسي ايرانيان باستان ، چاپ دانشگاه تهران ،1345 ، نوشته لويي واندنبرگ ، ترجمه : دكتر عيسي

3. تاريخ آل جلاير ، انتشارات دانشگاه تهران ، نوشته دكتر شيرين بياني

4. ايرانشهر ، كميسيون ملي يونسكو ، 1342 ، نوشته : علي اصغر حكمت

5. اساطير ايراني ،چاپ تبريز 1341 ،نوشته : آ.جي ،كانوري، ترجمه : دكتر احمد طباطبايي

6. تاريخ صنايع ايران ، چاپ وزارت معارف ، 1317 ،نوشته عبدالله فريار

7. كتاب تمدن ، ص 660

8. مستقيم زاده سليمان افندي ، تاليف سال 1173 هجري ،چاپ 1928 استامبول ،ص 606

9. كتاب فرصت شيرازي ، ص 551

10. آثار خوشنويسان مرحوم بياني ، ج سوم ، ص 792

11. همان ، ص 938

12. تحفه سامي ، تصحيح همايون فرخ ، ص272

13. تذكره نصر آبادي ، ص 143

14. چاپ انجمن آثار ملي دكتر قائم مقامي

15. محمد مشيري ، چاپ اقبال

16. ه پ . ل . رابينودي بورگوماله ، به اهتمام محمد مشيري

/ 1