شرح نويسي بر جوامع اوليه
خديجه احمدمهرابي پس از قرن سوم هجري، علماي اهل سنت اقدام به تأليف كتبي كردند كه دسترسي به منابع مهم حديثي اين مكتب را آسان كند. از جمله تأليفات مذكور، شرح نويسي بر جوامع اوليه حديثي خصوصا موطأ مالك بن انس و صحاح ستّه (صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن ابوداود، سنن ترمذي، سنن ابن ماجه) بود. مقاله حاضر به معرفي برخي از شروح موطأ و صِحاح سِته ميپردازد و پس از آن اقدام به معرفي تفصيلي مهمترين كتب مزبور ميكند.كليدواژهها:
تسنن، حديث، صحيح، سنن، جوامع، شروح از اوايل نيمه دوم قرن دوم هجري، محدثان اقدام به جمعآوري و كتابت احاديث كردند. در حدود يك قرن پس از آن ـ 150 تا250 ـ كتابهاي زيادي در مورد حديث نوشته شد.در اين دوره كوشش و هدف مؤلّفان، بيشتر معطوف به جمع آوري احاديث گشته و هنوز تقسيمات حديثي معمول نشده بود؛ لذا محتويات كتب حديثي به همراه مسانيد را، احاديث مختلف، از صحيح و غيرصحيح، تشكيل ميداد. تا آنكه دوران بخاري ـ متوفاي 256 هجري ـ و ديگر صاحبان صحاح رسيد.ابن حجر ميگويد: «چون بخاري اين كتابها و مسانيد را ديده و پس از مدتي بررسي و موشكافي به اين نكته پي برده بود كه در آنها احاديث صحيح و غيرصحيح با يكديگر مخلوط شده و تشخيص صحيح و غيرصحيح براي هركسي امكان پذير نيست ، تصميم گرفت تا احاديث صحيح را از ميان هزاران حديث مخلوط، در يك كتاب مجزا جمعآوري كند تا براي كسي جاي شك باقي نماند.1»بعد از بخاري، شاگرد وي مسلم بن حجّاج قشيري نيشابوري ـ متوفاي سال 261 هجري ـ صحيح خود را به نام الجامع الصحيح تأليف كرد.و به دنبال مسلم، محمدبن يزيد بن ماجه قزويني ـ متوفاي سال 273 ـ سنن خود را تدوين كرد و بلافاصله ابوداود سجستاني سليمان بن داود ـ متوفاي 275 هجري ـ و به دنبال وي، ترمذي محمدبن عيسي بن سورة ـ متوفاي سال 279 هجري ـ جامع ترمذي را و همزمان با وي احمدبن شعيب نسائي ـ متوفاي سال 303 هجري ـ كتاب معروف خود، سنن نسائي را كه گاهي مجتبي هم ناميده ميشود، تأليف كردند.اين شش كتاب، جوامع اوليه سنيها را تشكيل ميداد كه مرجع و مورد اعتماد آنان در عقايد، تفسير، تاريخ صدر اسلام، فروعات فقهي و... ميباشد. اين كتب ششگانه به صحاح ستّه معروف گرديده است و گاهي از صحيح بخاري و مسلم به صحيحين و از چهار كتاب ديگر به سنن تعبير ميشود.البته به دليل اهميّت موطأ مالك بن انس، اين كتاب نيز در زمره كتب جوامع اوليه سنيها قرار ميگيرد؛ موطأ مالك قبل از پيدايش صحاح ستّه و پس از آن، مورد توجه و مراجعه علماي اهل سنّت و نيز عامّه آنان قرار گرفت. به دليل اهميّتي كه براي روايات اين كتب قائل شدهاند، در هر دوره به بحث و بررسيهايي در محتواي روايات آن دست زده، شروح و مستدركاتي بر آن نوشتهاند كه در اين بخش به معرفي شروح كتب مزبور و نيز به شرح كوتاهي درباره برخي از آنهاميپردازيم.شروح موطأ
چنانكه ميدانيم مالك بن انس در قرن دوم هجري با استفاده از روايات پيامبر صلياللهعليهوآله ، آراي صحابه و فتاواي تابعان، كتابي را به نام موطأ نگاشت. اين كتاب در ميان اهل سنّت از چنان اهميّتي برخوردار شد كه شافعي در مورد آن ميگويد: «بر روي زمين، بعد از كتاب خدا، كتابي به صحّت كتاب مالك بن انس به ظهور نرسيده است.1» لذا اين كتاب مورد توجه دانشمندان اهل سنّت بوده است و در طي قرنها، شروح و تعاليق زيادي بر آن نوشتهاند. مهمترين اين شروح2 عبارت است از: 1ـ شرح موطأ : ابومروان عبدالملك بن حبيب المالكي (م 239 ه··.).2ـ شرح موطأ : ابراهيم ابن محمد الاسلمي (م 284 ه··.).3ـ شرح موطأ : ابن رشيق القيرواني (م456 ه··.).4ـ المتفضي بحديـــث الموطأ : ابوعمرو بن عبدالبر يوسف بن عبداللّه القرطبي (م 463 ه··.).5ـ التّمهيد : همان نويسنده.6ـ الاستذكار : همان نويسنده (اين كتاب به گفته «ابن جزم» مختصر كتاب التّمهيد است.)المنتقي : ابوالوليد سليمان بن خلف الباجي (م 474 ه··.).8ـ الاستيفاء في شرح الموطاء : همان نويسنده.9ـ الاسماء1 : همان نويسنده.10ـ تنوير الحوالك: جلال الدين عبدالرحمنبنابيبكر السيوطي(م 911ه··)11ـ شرح موطأ: زرقاني مصري (م1122 ه··) كه از شروح ديگر مشهورتر و مفصلتر است.ابن عبدالبراندلسي(متوفي 463ه··.) و التّمهيد لما في الموطأ من المعاني و الاسانيد.ابن عبدالبر سه شرح بر موطأ ابن مالك به نامهاي: التّمهيد، الاستذكار و المتفضي دارد كه التّمهيد لما في الموطأ من المعاني و الأسانيد مهمترين آنهاست. او براي بيان انگيزه و روش كار خود، در مقدمه كتاب، توضيحات مفصّلي از عقايد محدثان ديگر آورده كه خلاصه آن از اين قرار است: نظر من بر اين است كه هركس قصد استخراج حديث رسول اكرم صلياللهعليهوآله از موطأ مالك بن انس را ميكند، به گمان خود اعتماد بر مسند كرده و از منقطع و مرسل حديث رويگردان شده است. با تأمل در تأليفات ساير شرحها در زمانهاي متفاوت به اين نتيجه رسيدهام كه اين شرط (اعتماد بر مسند و رويگرداني از منقطع و مرسل حديث) در كليه اين تأليفات مراعات نشده است. و بعضاً حديث منقطع را در باب متصل داخل كرده و مرسل را با سند آوردهاند. و اگر از مراسيل موطأ بپرسي خواهند گفتكه از صحاحياستكه احدي حق واردنمودن طعن (جرح و تعديل) بر آن را ندارد، چرا كه جميع ناقلانش را ثقه و مرسِلان آن را، امين ميدانند و گفتههايشان را تصديق ميكنند.و اصل مذهب مالك كه اسلوب مالكيان نيز ميباشد، بر اين منوال است كه بايد به مرسَل ثقه احتجاج كرد و عمل به آن را واجب دانست؛ همانطور كه عمل به مسنَد واجب است.نظر علماي ديگر در خصوص پذيرش مسند و مرسل متفاوت است؛ برخي مسند و مرسل را برابر و عمل به هردو را جايز ميدانند و گروهي مرسل را رد ميكنند و معتقدند كه مقطوع شدن حديث دليل بر رد آن است.امّا اصحاب ما؛ مذهب كلي آنان بكارگيري مرسل همراه با مسند است و مسند را لازمالاجرا ميدانند؛ بهواسطه مسند، مرسل را رد نميكنند و همانگونه كه دو خبر متصل را رد نميكنند، دليلي نيز بر وجوب رعايت آن دو نميبينند.ابوعمرو ميگويد: «اين اصل مذهب است. سپس در كتبي نظير اين كتاب و كتب فقهاي مخالف جستجو كردم و در هيچ يك هرگز نديدم كه يكي از آنها در برابر حريفش كه به حديث مرسل احتجاج نموده بود، قانع شود؛ به حديث مرسل اعتماد نميكنند و در مناظرات، از حريف خود، خبر متصل را طلب ميكنند.»در مناظره بين كسي كه قائل به حديث مرسل نميباشد و كسي كه قائل به آن است اگر قائل به آن، احتجاج به حديث مرسل نمايد، كسي كه قائل به آن نيست، دليلي غير از خود حديث را طلب ميكند و ميگويد كه ما در اصل اين قضيه اختلاف مبنايي داريم و اين احتجاج را قبول نداريم. اگر كسي كه قائل به حديث مرسل نيست بر آن احتجاج نمايد، طرف مقابل ميگويد كه چگونه به واسطه چيزي كه قبول نداري در برابر من احتجاج مينمايي؟ و بنابراين مناظرهاي بين يك مالكي مذهب با حنفي مذهبي كه در اين مورد هم عقيده با مالكي است، نميبينيم؛ چرا كه هريك، از ديگري حديث مرسلي را كه برپايه ارسال به ثقه عدل مورد قبول باشد، قبول ميكند؛ البته تا زماني كه معارضتي در اصول پديد نيايد. و امّا باب اختلاف نظر اصحاب ما و ديگران در مورد خبر واحد عدل كه آيا دانستن و عمل به آن همزمان واجب است و يا عمل به آن بتنهايي و بدون علم به آن، واجب است؟ نظر اكثر علما بر اين است كه عمل به آن، بدون علم بر آن، واجب استو اين قول شافعيو جمهور فقهاست و علم به آن مگر در مواردي كه استشهاد به ذاتخداوندي درآن حديث ميشود، لازم نيست و در مورد اخير، خبر واحد عدل بايد قطعي باشد و اختلافي در آن نيست.عدّه زيادي از صاحبان اثر و اهل نظر ميگويند در مورد خبر واحد عدل بايد علم ظاهري داشت و به آن عمل كرد. حسين، كرابيسي و ديگران اين نظر را دارند و ابن خواز بنداذ ذكر ميكند كه اين خروج از مذهب مالك است (يعني مالك اين را نميگويد). ابوعمرو ميگويد: عمل به آن، بدون علم به آن واجب است؛ مانند شهادت دو شاهد يا چهار شاهد كه فرقي در آن نيست. و به همين دليل است كه اكثر فقها معتقد به خبر واحد عدل ميباشند و آن را رعايت ميكنند و گردن مينهند و اعتقاد شرعي و ديني خود ميدانند. اهل سنّت نيز چنين اعتقادي دارند و در احكام آن را رعايت ميكنند. حال كه اصحاب ما جميعاً بر آنچه در مسند و مرسل ذكر كرديم، اتفاق نظر دارند و با علماي ديگر نيز به نحوي موافقند، لازم ميبينم كه در كتابم، كليه مطالبي را كه روايت يحيي بن يحيي ليثي اندلسي از موطأ مالك بن انس به نقل از رسولاللّه صلياللهعليهوآله آورده است، بياورم و تمام مسانيد، مقطوعات، مراسيل و آنچه را كه ميتوان به آن اضافه كرد، در اين كتاب ذكر كنم.هر حديثي كه در روايت مالك، مقطوع ذكر شده بود، ولي در روايت غير او متصل بود، متصل قرار دادهام. همچنين مرسلي را كه ديگري غير از مالك، مسند ذكر كرده است تا آنجا كه علمم به من اجازه داده و روايت مسند آن در نزد خودم صحيح بوده است، در صف مسندات ذكر كردهام تا جايگاه موطأ را در زمينه اشتهار و صحت آثار بيان كرده باشم، در اين امر بر نقل ائمه و آنچه اهل ثقه ذكر كردهاند، اعتماد كردهام و در معني نمودن آثار و احكام ظاهري مربوط به آن، روش فقهاي صاحب كمال را برگزيدهام و از گفتههاي علما در زمينه تأويل، ناسخ، منسوخ، احكام و معاني، تمام مطالبي را كه جوابگوي عطش خواننده باشد و نظر عالم را جلب كند و يادآور خوبي براي وي باشد، آوردهام. براي مفيدتر شدن كتاب، شواهدي براي معاني آوردهام و الفاظ و كلمات مشكل را براساس كتابهاي لغت و گفتههاي علماي لغت، معنا كردهام. و در اول كتاب بحثي مختصر و مفيد راجع به اخباري دالّ بر بحث از صحت ثقه، موضع متصل و مرسل، خبر مالك و جايگاه وي در علم ديانت و شريعت، نقد مقام وي در علم روايت و جايگاه موطأ نزد جميع علماي موافق و مخالف آوردهام تا به واسطه آن عاقلان به مراد و مطلب برسند.به احوال راويان و انساب و سنه ميلاد و وفات و مقام نيز اشارهاي كردهام و كساني را كه تاريخ وفاتشان را حفظ بودم، يادآور شدهام و در جميع اين ابواب، جانب اختصار و دوري از گزافهگويي را در نظر داشتهام و به روايت يحيي بن يحيي كه منزلت والاي او در بين هموطنانم بسيار است و از ثقات به شمار ميآيد، اعتماد كردهام و رواياتي از غير او نيز آوردهام؛ چرا كه بر هر قومي تبعيت از روش اسلاف، و برگرفتن و امتثال در خيرات، واجب است. امّا روايات مرفوعات موطأ مقرون به كاستي و زيادت است و در اختلاف روايت آنها در اسناد، ارسال، قطع و اتصال آنچه كافي و شامل بوده است، آوردهام.1قابل ذكر است كه اين كتاب تأثير بسزايي بر شروح بعد از خود گذاشت و نويسندگان بعدي از نظريههاي موجود در التّمهيد استفاده كردند.سيوطي و تنويرالحوالك
سيوطي از دانشمنداني است كه درباره حديث، كارهاي بزرگ و جامعي انجام داده است؛ از جمله كتاب جمع الجوامع و شروح متعدّدي كه بر كتب اصلي حديثي اهل سنّت نوشته است. وي درباره كتاب موطأ سه تأليف دارد كه عبارتند از: كشف المغطأ في شرح الموطأ، اسعاف المبطأ برجال الموطأ و تنوير الحوالك كه از شروح مهم و معتبر بر كتاب موطأ ابن مالك است. وي در مقدمه كتاب خود هفت فايده از كتاب مالك بن انس را برشمرده و در آنها از نظرات افراد مختلفي چون بخاري، ابونعيم اصفهاني،يحييبن سفيان، ابن عبدالبر قرطبي و... بهره جسته است.سيوطي در متن كتاب، احاديث موطأ را به نقل از يحيي بن يحيي ليثي آورده و ذيل هر باب احاديث مربوطه را ذكر و آخرين راوي را معرفي كرده است؛ سپس جمله به جمله حديث را ذكر كرده و توضيح داده است و نظرات مختلف را نيز بيان كرده و موارد نحوي را بطور خلاصه آورده است. و در موارد نادري كه خود به حديثي نظر خاص داشته، ذيل عنوان «فوائد» عقيده خود را ذكر كرده است. وي به كتاب التّمهيد ابن عبدالبر و كتاب الاستذكار وي بسيار استناد جسته است؛ لذا ميتوان گفت اين شرح متأثر از شروح قبل از خود ميباشد.زرقاني و شرح موطأزرقاني(متوفي 1122 ه·· .) در مقدمه شرحي كه بر كتاب موطأ ابن مالك نوشته، فقط به بررسي شخصيت مالك بن انس از ديدگاه علماي مختلف پرداخته و هيچ صحبتي از انگيزه و روش كار خويش نكرده است؛ بلكه در آخر ذكر كرده است كه من كار متوسطي انجام دادهام و از تكرار، خودداري كردهام.وي در ابتداي كار خويش، مانند همه شارحان به شرح «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرداخته و كتاب را طبق كتاب موطأ فهرست بندي كرده است؛ سپس عنوان باب را با توضيحات مفصّلي روشن كرده و بعد به ذكر احاديث مربوط به هر باب ميپردازد و در هر حديث، روات را يكي يكي بررسي كرده و بخصوص از لحاظ نوع ضبط اسما و نسب كاملاً توضيح ميدهد و بعد از آن، بطور مفصل جمله به جمله حديث را توضيح ميدهد و از نظر شارحان ديگر موطأ، بخصوص ابن عبدالبراندلسي نيز استفاده ميكند. او براي روشن كردن منظور يك حديث، از احاديث كتب صحاح بهره ميبرد و اگر حديث مورد بررسي در كتب ديگر با الفاظ ديگري ذكر شده باشد، همه را با آدرس كامل بيان ميكند.وي مباحث نحوي، اعرابي و بلاغي را بصورت گذرا مطرح كرده نوع حديث (صحيح، ضعيف حسن و...) را در ابتداي كار خويش مشخص ميسازد و نظرات مختلف را در اين مورد از زبان طبراني، ابن عبدالبر، سيوطي و... ذكر ميكند.اينشرح را ميتوان به عنوان مجموعهاي از شروح قبل از آن پنداشت. زرقاني در تأليف آن از نظريات مختلف و كتب دانشمندان پيشين فراوان بهره برده است.شروح صحيحين
الف ـ شروح صحيح بخاري«ابوعبداللّه محمد بن اسماعيل بخاري از محدثان بزرگ اهل سنّت و نويسنده كتاب صحيح است. اين كتاب جامع بين روايات اعتقادي، تاريخي، اخلاقي و فقهي و... است. اين موضوع را ميتوان از نام كامل كتاب فهميد: الجامع الصحيح المسند المختصر من امور رسول اللّه و سننه و ايّامه . اين كتاب در بين اهل سنّت از اهميت خاصي برخوردار است؛ چنانكه ذهبي ميگويد: «صحيح بخاري در عالم اسلام، بزرگترين كتاب، بلكه بعد از قرآن مجيد، بهترين كتابهاست.1»بعضي از علماي اهل سنّت، در تعريف و توصيف كتاب صحيح بخاري، راه افراط پيش گرفته و گاهي در اثر خوابي كه ديدهاند آن را كتاب خود رسول خدا صلياللهعليهوآله معرفي كردهاند.2»با توجه به اين نكته، اين كتاب مورد توجه بسياري از دانشمندان اهل سنّت قرار گرفته و شروح، مختصرات و تعليقات فراواني بر آن نوشتهاند، كه در ذيل مهمترين اين شروح3 را نام برده و چند مورد از آنها را معرفي ميكنيم:1ـ اعلام السنن: ابو سليمان حمدبن محمدبن ابراهيم بن خطاب البستي الخطابي (م 338 ه·· .).2ـ شرح صحيح بخاري: ابوالحسن علي بن خلف مشهور به ابن بطان المغربي المالكي (م 449 ه·· .) (اكثر مطالب اين كتاب مباحث فقه امام مالك است بدون اينكه در مورد موضوع كتاب بخاري باشد).3ـ شرح صحيح بخاري: قوام السنة ابوالقاسم اسماعيل بن محمد الاصفهاني الحافظ (م 535 ه·· .).4ـ النجاح في شرح كتاب اخبارالصحاح: نجمالدّين ابوحفص عمربن محمد النسفيالحنفي (م 537 ه·· .).5ـ الكواكب الدراري: شمس الدين محمدبن يوسف بن علي الكرماني (م796 ـ 775 ه··.). به قول كتاب جامع الفرائد القوائد و زوائد القوائد اين شرح، شرح مشهوري است.6ـ فتح الباري: شيخ الاسلام ابو الفضل احمدبن علي بن حجر العسقلاني (م 852 ه··.)؛ اين از بزرگترين شروح بر صحيح بخاري است.7ـ جواهر البخاري: همان نويسنده.8ـ عمدة القاري: بدرالدين ابو محمد محمود بن احمد العيني الحنفي (م 855 ه··.)؛ اين شرح از شروح مشهور است.پس از بيان تعدادي از شروح صحيح بخاري بر آنيم كه سه شرح از شروح مهم و قابل دسترسي را، جهت اطلاع بتفصيل معرفي كنيم:عسقلاني(773ـ852 يا 853 ه··.) و فتح الباريكتاب سيزده جلدي فتح الباري از كتب مشهور و معتبر عسقلاني نزد اهل سنت است كه منبع تحقيقي بسياري از محققان ميباشد. مقدمه مصنف به نام هدي الساري، در يك جلد مستقل، گردآوري شده است كه شايد بتوان گفت خود اين مقدمه بتنهايي، كتاب حديث ارزندهاي بر صحيح بخاري است.عسقلاني در ابتداي «هدي الساري» مطالب گردآوري شده در مقدمه را بصورت ده فصل جداگانه با موضوعات زير آورده است :1ـ بيان علل و انگيزه بخاري در تأليف و تدوين اين كتاب و حسن نيت وي از اين اقدام.2ـ بحث درباره اهداف بخاري از تقطيع احاديث و مختصر بودن هر حديث و نيز فوايد تكرار و ذكر مجدد احاديث .3ـ تشريح موضوع كتاب بخاري و اهداف مؤلّف و اثبات اينكه كتاب حاضر از صحيحترين كتب در حديث نبوي است.4ـ بحث درباره علل و انگيزه احاديث معلقه و آثار موقوفه در كتاب بخاري (با وجود اينكه مغاير اصل موضوع كتاب است) و نيز سياق احاديث مرفوعهاي كه در آن ذكر شده، همچنين اشاره به كسي كه اين احاديث مرفوعه را به اختصار وصل كرده است.5ـ ذكر الفاظ غريب موجود در كتاب بخاري به بهترين صورت، يعني به ترتيب حروف الفبا و با كوتاهترين عبارت، به منظور دستيابي راحت به آنها و عدم تكرارشان.6ـ ثبت و ضبط نامهاي مشكل و كنيهها و انساب موجود در كتاب بخاري كه بر دو نوع است:قسم اول: مؤتلفه و مختلفه كه در اين كتاب موجود است تحت يك ضابطه كلي براي سهلالوصول بودن.قسم دوم: مفردات آن.7ـ معرفي شيوخي كه درباره نسب آنان اهمال شده است؛ بشرطي كه شيوخ مزبور بسيار مورد اشاره بوده باشند مانند: محمد، نه آن مواردي كه كم ذكر شده، مثل مسدد. بطور كلي در اين فصل درباره تمامي موارد مبهم و مهمل (حول محور اساسي) بحث شده است.8ـ بيان مجموعه احاديثي كه از طرف حافظ زمان بخاري، ابوالحسن دارالقطني و غيره مورد نقد قرار گرفته است و جواب بخاري به آن ايرادها و توضيح اين مطلب كه در كتاب وي آنچه مغاير با شرايط كتاب است، موجود نيست.9ـ سبك و شيوهاي كه اسامي رجال بر مبناي آن در كتاب بخاري آمده، گاهي مورد طعن قرار گرفته است؛ در هدي الساري به بهترين شيوه، و با عدل و انصاف، به اين طعنهها جواب داده شده است و همچنين از نويسنده در خارج نمودن بعضي از رجال از چيزهايي كه جانب قَدْح را تقويت ميكند، دفاع نموده است و نيز آنچه را موافق اوست به ترتيب حروف الفبا تقويت كرده است.10ـ كتاب بخاري را باب به باب با تعداد احاديث موجود در هر باب فهرست بندي كرده است كه با اين روش، احاديث مكرر معلوم ميشود، خود عسقلاني در اين باره مينويسد: «و سپس آن را به ترتيب اسماء صحابه جمع آوري نموده و به ترتيب حروف الفبا مرتب كردهام.»1 اين مقدمه با ذكر زندگينامه مؤلف تمام شده است.امّا درباره متن فتح الباري ميتوان گفت كه مانند كتاب بخاري فهرست بندي شده و مؤلّف در ابتداي هر باب، عنوان آن باب را بخصوص از نظر نحوي توضيح داده است، و سپس در ذيل هر باب، احاديث مربوط به آن را ذكر كرده است؛ به اين ترتيب كه ابتدا حديث را نقل كرده و بعد درباره راوي آن توضيح داده است. سپس جمله به جمله احاديث را توضيح داده و نكات مبهمشان را برطرف ساخته و از اقوال مختلف نيز كمك گرفته و به آيات قرآن نيز استناد جسته است. سپس اگر آن حديث با الفاظ ديگري، در كتب صحاح ستّه آمده، آنها را نيز آورده است. و همچنين در هرجا كه لازم بوده، در ذيل عنوان «تنبيه» نظر خودش را نيز ذكر كرده است.اين شرح از شروح كامل و جامع بر كتاب صحيح بخاري است.كرماني(متوفي 786 ه··.) و الكواكب الدراريكتاب الكواكب الدراري از شروح مشهور بر صحيح بخاري ميباشد كه شمسالدين كرماني آن را در 25 جلد گردآوري كرده است.مؤلّف در جلد اول، سه مقدمه ذكر كرده است: در مقدمه اول، انگيزه خود را از نوشتن اين شرح و نيز روش كارش را بيان كرده است. در مقدمه دوم، زندگي سه تن از رجال حديثي موثق بين ايشان و رسول خدا صلياللهعليهوآله را ذكر كرده و در مقدمه سوم، زندگينامه بخاري را آورده است.او در مقدمه اول مينويسد: كتاب جامع صحيح بخاري بزرگترين كتاب از جهت نقل، روايت، فهم، درايت و از جهت تعديل و صحيح بودن، و از نظر ضبط ، تنقيح ، استنباط و احتياط بهترين كتاب است و خلاصه آنكه اين كتاب را همه ائمه آفاق قبول دارند. من شرحي بر آن نديدم كه مشتمل بر كشف بعضي از متعلقات برتر اين كتاب باشد يا متعلق به بحثهاي مشكل باشد، شروح موجود نيز قابل استفاده نيست و كاربردي ندارد؛ مثلاً كتاب امام ابوالحسن علي بن خلف مالكي مغربي مشهور به ابن بطال، غالباً در فقه امام مالك است؛ بدون اينكه توضيح كاملي از آن كتاب باشد. همچنين در كتاب ابوسليمان احمد بن محمد بن ابراهيم خطابي، نكتههاي متفرق و لطايف پراكنده است؛ امّا كتاب حافظ علاءالدين مشهور به مغلطاي تركي مصري، به دو كتاب اطراف و تصحيح تعليقات، شبيهتر است و اهداف آن رعايت نشده است و شرح و توصيفي در مورد احاديث ندارد.»كرماني در توضيح روش كار خويش مينويسد: «اينها كه گفته شد، براي پايين آوردن درجات اين شروح نيست، بلكه من تصميم دارم شرحي بنويسم كه تكميل كننده فوايد و شامل عوايد عامالمنافع و تامالمصالح و كتاب كاملي براي شرح الفاظ و لغات غريب باشد؛ اعراب نحوي دور از ذهن آن بيان شود، ويژگيهاي تركيبي آن ذكر گردد، اصطلاحات محدثان، مباحث اصوليان، فوايد حديث و مسائل فقهي در آن بيان شود. ضبط روايات صحيح، اصلاح اسماء رجال، القاب روات و نيز انساب و صفاتشان، تاريخ تولّد و وفات و محل زندگي و نيز روايات نقل شده از اينان بيان گردد و تلفيقي بين احاديثي كه در ظاهر با هم منافات دارند و بين آنها و معاني پنهان از ذهن آنها توضيحاتي ارائه كنم تا مقدمات و نتايجي را كه براحتي مشاهده نميشود و صفاتي را كه زايل شده و دستيابي به آنها مشكل است و نيز ويژگيهايي را كه براحتي به فهم نميآيد، سهل و آسان سازم.1»البته از بررسي كتاب چنين به نظر ميآيد كه مؤلّف آنچه را در مقدمه كتابش ادعا كرده، در متن آن پياده نموده است. او در ذيل هر حديث، ابتدا تك تك روات را معرفي كرده و سپس به توضيح آن حديث پرداخته است و هر كلمه و جمله را از نظر نحوي، معنايي و اصطلاحي توضيح داده، توضيح مفصلي نيز راجع به حديث بيان كرده است؛ اين شرح همچنين، از شروح قبل از خود كمتر تأثير گرفته است. نكته قابل توجه در چاپهاي مختلف اين كتاب، اين است كه قبل از شروع مقدمه مؤلّف و آغاز متن كتاب، كتاب تقريب النواوي ـ در فن مصطلح الحديث ـ به چاپ رسيده است؛ بنابراين با مقايسه سال وفات كرماني و نويسنده تقريب النواوي، ميتوان ادعا كرد كه خود كرماني اقدام به اين كار كرده و در ابتداي شرح خود، كتاب تقريب النواوي را آورده است.بدرالعيني(متوفي 855 ه·· .) و عمدة القاريعمدةالقاري از شروح بسيار معتبر و مشهور بر كتاب صحيح بخاري نيست، امّا ميتوان گفت كه اين شرح داراي نظم و قاعده خاصي است و براحتي هر نوع اطلاعات، از يك حديث صحيح بخاري را، به دست ميدهد.بدرالعيني در مقدمه طولاني كتابش پس از بيان اهميّت علم حديث و صحيح بخاري در ميان كتب حديثي ديگر، مينويسد: «من ابتدا به شرح كتاب معاني الآثار طحاوي پرداختم، سپس كتاب سنن ابو داود سجستاني را شرح دادم و بعد از اينكه پردههاي ابهام كنار رفت، شروع به شرح كتاب جامع صحيح بخاري كردم و اموري را كه از اين كتاب برداشت ميشد، باببندي كردم.2»مؤلّف عمدةالقاري در ابتداي كتابش ده نكته را درباره كتاب صحيح بخاري يادآوري ميكند؛ از جمله:1ـ اسناد خودش به امام بخاري كه از دو راه ميباشد: الف ـ زين الدين عبدالرحيم بن ابي المحاسن حسين بن عبدالرحمن عراقي شافعي، ب ـ تقي الدين محمدبن معين الدين محمدبن زين الدين عبدالرحمن بن حيدرة بن عمر بن محمد الدجوي مصري شافعي.2ـ بيان اتفاق علماي شرق و غرب بر اينكه بعد از كتاب خداوند تبارك و تعالي، كتابي بهتر از صحيح بخاري نيست.3ـ بحث درباره تعداد رواياتي كه با شروط بخاري و مسلم نوشته شده است؛ در اين مورد از حاكم نيشابوري نقل قول كرده است.4ـ تعدادِ احاديث مسند را با تكرار و بدون تكرار ذكر كرده است.5ـ فهرست ابواب كتاب بخاري را كه محمدبن طاهر مقدسي به اسناد از حموي گفته، بطور كامل و مفصل، همراه با تعداد هر حديث، در هر باب ذكر كرده است.6ـ افرادي را كه صحيح بخاري از آنان نقل حديث كرده به پنج دسته تقسيم و هركدام را معرفي كرده است.7ـ افرادي را نام برده است كه به نظر علما، داراي جرح و تعديلند؛ ولي بخاري طبق شروط خودش ثابت ميكند كه بر آنان جرح و تعديلي وارد نيست.18ـ فرق بين اعتبار، متابعه و شاهد را بيان كرده است.9ـ اسماء مكرري را كه در هر دو صحيح آمدهو به يك شكل خوانده شده امّا با هم متفاوتند، ضبط كرده است.10ـ احاديثي را كه بخاري به غير صحابه اسناد كرده است، نقل و نحوه برخورد با اينگونه احاديث را بيان ميكند: «اگر حالت جزم داشته باشد، حكم به صحت ميشود؛ امّا اگر جزم نبود، حكم به صحت نميشود؛ امّا واهي هم نيست.»وي بعد از بيان اين ده باب، به مقدّمهاي در مبادي علم حديث ميپردازد و سپس وارد باب اول كتاب خود ميشود.آنچه از بررسي چند باب اين كتاب برميآيد، اين است كه وي در ذيل هر حديث، ابتدا ارتباط آن حديث را با آيات قرآن بررسي كرده و سپس آن را معني و رجالش را بيان كرده است.نوع حديث را از نظر صحيح، حسن، ضعيف و... مشخص ساخته و همچنين تعداد اين احاديث را در كل صحيح بخاري و حتي در كتب ديگر صحاح ستّه جستجو كرده سپس اختلافات الفاظي حديث را در كتب مختلف بيان كرده است. براي مثال: «إنّما الأعمال بالنّيّات، الأعمال بالنيه، العمل بالنيه»...؛ دليل انتخاب اين حديث را براي اين باب بيان ميكند و نيز از نظر لغوي، به بررسي لغات آن پرداخته آنها را معنا و اعرابشان را ذكر ميكند و همچنين از نظر بلاغي، معاني و بيان و بديع، آن را مورد بررسي قرار ميدهد و بعد طي سئوال و جوابهاي مختلف به بررسي روايت پرداخته، نظر افراد مختلف را در مورد حديث مذكور ذكر ميكند و در ذيل عنوان «سبب و مورد» به بحث كلي و منظور اصلي حديث ميپردازد و اگر از حديثي بحث فقهي برميآمده، استنباط احكامي نيز كرده است.ب ـ شروح صحيح مسلماز ديگر كتب مهم اهل سنّت صحيح مسلم ميباشد كه اين كتاب نيز در نوع خود مورد توجه علماي اهل سنّت است بطوري كه چلپي در كشف الظنون ضمن تعريف از صحيح مسلم ميگويد: «صحيح مسلم، از نظر صحّت و درستي، در ميان كتابها، دومين كتاب و يكي از آن دو كتاب است كه بعد از قرآن صحيحتر از آن دو وجود ندارد.2» و ابوعلي نيشابوري ميگويد: «در زير آسمان كبود، كتابي صحيحتر از صحيح مسلم وجود ندارد.3»بر اين كتاب نيز شروح زيادي نوشته شده است كه تعدادي از آنها4 عبارتنداز: 1ـ تفسير غريب ما في الصحيحين: محمدبن ابي نصر الحميدي (م 488 ه··.).2ـ شرح صحيح مسلم: ابو عبداللّه محمدبن اسماعيل بن محمد الاصفهاني (م 520 ه··.).3ـ المفهم في شرح غريب مسلم: عبدالغافربن اسماعيل الفارسي (م 529 ه··.).4ـ الايجاز و البيان لشرح خطبة كتاب مسلم مع كتاب الايمان: ابن الحاج قاضي قرطبة (م 529 ه··.).5ـ شرح صحيح مسلم: قوام السنة ابوالقاسم اسماعيل بن محمد الاصفهاني الحافظ (م 535 ه··.).6ـ المعلم بفوائد كتاب مسلم: ابو عبداللّه محمد بن علي المازري (م 536 ه··.).7ـ الاكمال في شرح مسلم: قاضي عياض بن موسي اليحصبي المالكي (م 544 ه··.).8ـ الافصاح عن معاني الصحاح يا شرح الجمع بين الصحيحين: ابوالمظفر عونالدين يحيي بن محمد بن هُبيره (م560ه··.).نووي(متوفي 676 يا 677 ه··.) و المنهاج في شرح محمد بن مسلم بن الحجاجالمنهاج معروف به شرح نووي از شروح معتبر و قابل دسترس است. مؤلّف در مقدمه كتابش انگيزه خود را چنين بيان ميكند: «مدار اكثر احكام فقهي روي سنن قرار گرفته است؛ زيرا بيشتر آيات، فروعي مجملند و بيان احكام در روايات محكم ميباشد و علما در اين كه از شروط مجتهد، چه قاضي و چه مفتي، اين است كه عالم به احاديث محكمات باشد، متفقالقولند؛ به اين دو دليل، اشتغال به حديث، از اجل علوم ميباشد.»نووي چنين ادامه ميدهد كه: «صحيحترين مؤلّفان در حديث و در تمام علوم دو نفرند: 1ـ عبداللّه بن محمد بن اسماعيل بخاري 2ـ ابوالحسين مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري؛ كه در مؤلفات ايشان مانند نيست، پس شايسته است كه به شرحشان توجه كنيم و آنها را اشاعه دهيم و استخراج علوم دقيق را از متنهايشان راحت كنيم؛ امّا صحيح بخاري، شروح زيادي دارد كه مشتمل بر انواع علوم با عبارات مختصر و مفيد است كه من از ذكر آنها ميگذرم. امّا صحيح مسلم، از خدا خواستم كه شرحي بر آن بنويسم كه نه مختصر باشد ـ كه كم گذاشته شودـ و نه مبسوط كه خسته كننده باشد. البته اگر همتها ضعيف نبود و ترس از عدم انتشار كتاب، به خاطر كم بودن طالبان كتابهاي طولاني نبود، شرحي بر صحيح مسلم مينوشتم كه به بيش از صد جلد برسد، بدون اينكه مطالب آنها را تكرار كنم، و يا زيادهگويي و بيهوده گويي كنم. منتها به شرح متوسط كفايت كردم.1»نووي در بيان روش كار خويش مينويسد: «انشاءاللّه مباحثي از علوم درخشان را خواهم گفت شامل: اصول و فروع، مباحث اخلاقي (آداب و اخلاق)، بيان بهترين اصول قواعد شرعي (فقه)، روشن كردن معاني الفاظ لغوي و اسماي رجال، جمع آوري مشكلات و ذكر نام افرادي كه داراي كنيه ميباشند و اشاره به جدشان و نيز مبهمات. و به شرح حال بعضي از روات و غير رواتي كه نامشان گاهي در اين كتاب آمده اشاره خواهم كرد. همچنين استخراج لطايف و امور پنهاني علم حديث از متن و سندهايشان و ضبط عباراتي از اسماء مؤتلفه و مختلفه و جمع بين احاديثي كه در ظاهر با هم مختلفند و اگر كسي اين علوم را نداند، ميگويد كه متعارضند. نيز به كاربرد فعلي اين احاديث اشاراتي كوتاه خواهم داشت و در مواقعي كه لازم به شرح باشد، توضيحاتي ميدهم و در تمام اين موارد به اختصار و روشن كردن عبارات پافشاري ميكنم.از همه قائلان روايات مشهور بهخاطر كثرتشان نام نبردهام، مگر در موارد نادري كه هدف خاصي را داشتم. اگر روايت غريب بود آن را به قائلش اضافه كردهام مگر اينكه به خاطر اجتناب از طولاني شدن كلام يا به خاطر عدم تكرار از قائل نام نبردهام. هنگامي كه حديثي، اسمي و يا لفظي از لغتي و مانند اينها تكرار شود، در اولين مورد كاملاً توضيح دادهام و هنگامي كه بار دوم به آن برخوردهام ذكر كردهام كه در باب گذشته آمده است يا كلام را به خاطر دوري مورد اول و دوم از يكديگر، تكرار كردم. در اول كتاب نيز مقدمات مفيدي آوردهام كه محققان به آن احتياج دارند؛ اين مطالب را در فصلهاي پي در پي مرتب كردهام تا مطالعه آن و دستيابي بدان آسان گردد.»2با دقت در اين كتاب، چنين به نظر ميرسد كه تمام ادعاهايي كه در مقدمه آمده، در متن هم پياده شده است؛ ميتوان گفت بحث مقدماتي او، جزوه مختصر و مفيدي در زمينه «درايت الحديث» است.قابل ذكر است كه اين كتاب داراي فهرستي جداگانه است كه توسط «خليل الميس» گردآوري شده است.شروح سنن
«يكي از انواع كتب حديثي اهل سنّت، كتابهاي سنن است. سنن در اصطلاح حديث اهل سنّت كتابي است كه روايات آن بر مبناي ابواب فقه مثل طهارت، نماز، زكات و... طبقهبندي شده باشد. در اين گونه كتب، روايات با سند كامل درج شده و معمولاً عاري از احاديث موقوفه است؛ زيرا احاديث موقوفه به صحابه انتساب پيدا ميكند و نميتوان آنها را سنّت بهشمار آورد. ديگر نكته قابل ذكر وضعيت احاديث اين كتب از جهت صحت و ضعف است. به عقيده دانشمندان اهل سنّت پس از كتاب صحيحين، كتابهاي سنن ـ خصوصاً سنن اربعه ـ صحيحترين روايات را دارند؛ گرچه نميتوان اين كتب را بكلي عاري از روايات ضعيف و يا مجعول دانست. به هر جهت كتابهاي سنن از نظر دانشمندان اهل سنّت از اعتبار ويژهاي برخوردار است؛ بطوري كه سنن اربعه در كنار كتابهاي بخاري و مسلم، اصطلاحاً به صحاح ستّه معروف شده است. آخرين مطلب آنكه در دوره متقدمان، سنننويسي امر شايعي بوده است و برخي همانند عبدالرحمان دارمي، همزمان با بخاري و مسلم به تأليف كتاب سنن دست زدند. برخي نيز همانند مؤلفان سنن اربعه به فاصله اندكي پس از بخاري و مسلم ظهور كردند و عدّه ديگري همانند دارقطبي و بيهقي در قرنهاي چهارم و پنجم به تدوين سنني دست يازيدند.1»به دليل اهميّت سنن اربعه در ميان اهل سنّت، برخي از شروح مهم را معرفي ميكنيم:الف ـ شرح سنن ابوداوداز سنن مشهور در ميان اهل سنّت، سنن اشعث بن داود سجستاني است. گفتهاند كه قرآن مجيد ريشه و پايه ايمان، و سنن ابوداود نيز، برنامه اسلام است2. اين كتاب داراي شروح3 متعددي است كه مهمترين آنها به قرار زير است:1ـ معالم السنن: ابوسليمان احمد بن محمد بن ابراهيم الخطّابي (م 388 ه··.).2ـ المجتبي: زكي الدين عبدالعظيم بن عبدالقوي الحافظ المنذري (م 654 ه··.)3ـ العدالمودود في حواشي ابوداود: همان نويسنده.4ـ شرح سنن ابوداود: علاءالدين مغلطاي بن قليچ (م 762 ه··.).5ـ عجالة العالم من كتاب المعالم: شهاب الدين ابومحمد احمدبن محمد بن ابراهيم بن هلال المقدسي (م 765 ه··.).6ـ انتحاء السنن و اقتفاء السنن: همان نويسنده.7ـ شرح سنن ابوداود: شهاب الدين احمد بن الحسين الرملي المقدسي الشافعي (م 844 ه··.).8ـ مرقاة الصعود الي سنن ابوداود: جلال الدين سيوطي (م 911 ه··.).9ـ عون المعبود في شرح سنن ابوداود: همان نويسنده.10ـ عون المعبود: محمد اشرف امير عظيم آبادي، (م 1310 ه··.) و محمد شمس الحق عظيم آبادي.11ـ غاية المقصود في حل سنن ابي داود: محمد شمس الدين عظيم آبادي.12ـ المنهل العذب المورود: محمود بن محمد بن احمد بن خطّابالسبكي.پس از بيان تعدادي از شروح سنن، لازم است كه در پايان اين بحث، دو مورد از شروح مهم سنن ابوداود بتفصيل معرفي گردند:عون المعبود از شمس الحق عظيمآباديمؤلف عون المعبود ـ كه شرح سنن ابوداود است ـ در مقدمه كتاب، در مورد روش كارش ميگويد:«من مطالب عالي اين كتاب را ذكر و لغات مشكل را كشف و تركيب عبارات را بيان كردم. در تمام اين مراحل از اينكه سخنانم طويل و طولاني شود، اجتناب كردم؛ مگر آنجا كه خدا خواسته است و هدفم از اين حاشيه فقط دست يافتن به معاني احاديث كتاب بوده بدون اينكه بخواهم بحث كنم كه كدام حديث بر ديگري ترجيح دارد و بدون اينكه روش مذهبي را كه برگزيدهام، ذكر كنم و البته در بعضي موارد كه لازم بوده است اين ادله را هم آوردهام.امّا جامع اين مهمات كه گفته شد، ترجيح، تحقيق و بيان ادله مذاهب و تحقيقات است و اين موارد از فوايد حديثي ما نيست بلكه از شرح بزرگ ابي طيب محمد شمس الحق عظيم آبادي است كه غايةالمقصود في حل سنن ابي داود نام دارد. اين كتاب شرح بزرگي است كه شارحش همّت خود را براي تمام كردن آن صرف كرده و تا سر حد امكان به آن اشتغال داشته است. مشوق من در نوشتن اين حاشيه، برادرم ابيطيب ـ شارح سنن ـ است. ايشان چندين بار در مجالس علمي ذكر كرد كه شرح من (غايةالمقصود) طول ميكشد و نميدانم چه زماني تمام ميشود و الان هم راضي نيستم كه مختصرش كنم و ليكن حبيب المكرم شفيق المعظم جامع الفاضل حاج تلطف عظيم آبادي اصرار داشته كه شرح كوتاهي غير از غاية المقصود نوشته شود. علامه ابوطيب عظيمآبادي مرا امر به اين كار كرد و من عذر خواستم، ولي او قبول نكرد و گفت: من به تو كمك ميكنم و من با توكل به خدا شروع به اين كار كردم.1»با بررسي كتاب چنين به دست آمد كه مؤلّفعون المعبود، كتاب خود را طبق سنن ابوداود فهرست بندي كرده و پس از شرح «بسم اللّه الرحمن الرحيم» به شرح متن كتاب پرداخته است. او در بين روّات يك حديث، فقط در مورد راوي اول توضيحاتي داده است و سپس الفاظ حديث را از نظر نحوي بررسي، نوع حديث را مشخص و در اين مورد نظر افراد ديگر را هم ذكر كرده است.قابل ذكر است كه ايشان در بيان مسائل نحوي به خطّاب بيشتر رجوع كرده است.خطّاب سبكي و المنهل العذب المورودمحمود بن محمد خطّاب السبكي، صاحب المنهل العذب المورود ـ از شروح سنن ابوداودـ در مقدمه كتابش، از تاريخ شروع كار، روش و انگيزهاش سخن گفته است:«من اين كتاب را با كمك خداوند در سال 1343 ه·· . شروع كردم. نسخههاي سنن ابوداود كم بود و طلاب در دستيابي به آن مشكل داشتند. من براي اينكه دستيابي به آن راحت و منفعتش عمومي شود، اراده كردم شرحي بر آن بنويسم كه پردهها را كنار بزند و توضيحاتي براي طلاب داشته باشد؛ اگرچه شرح كافي و وافي نباشد. در اين كتاب به چند نكته توجه داشتهام: زندگينامه رجال حديث، شرح الفاظ كتاب و بيان معاني آنها و احكام و فوايدي كه از اين احاديث به دست ميآيد. موارد خلاف و ادله آن را هم ذكر كردهام. سپس نام كساني كه حديث را اخراج كردهاند بجز نويسندگان ائمه ششگانه يا غير ايشان را هم بيان كردهام. چگونگي حديث را از نظر صحت، حسن، ضعيف و... آوردم و در تمام اين موارد انصاف را مراعات كردم و براي اينكه به بهترين فايده برسم، شرحم را با ذكر مقدمهاي مشتمل بر «مصطلح الحديث» شروع و زندگينامه مؤلّف و شاگردانش را نيز بيان كردم و نسخههايي كه از مؤلّف روايت شده و اسناد روايات اين سنن را نيز آوردم و از خدا خواستم كه قبول كند.2»با بررسي كتاب خطّاب سبكي، چنين به نظر ميرسد كه تمام ادعاهاي او در متن كتاب پياده شده است و در مقدمه «مصطلح الحديث» خود، مبادي علم حديث، اقسام سند، طرق تحمل حديث و موارد ديگري را نيز ذكر كرده و جزوه قابل ملاحظهاي در اين زمينه بجا گذاشته است.ب ـ شروح سنن ترمذيسنن ترمذي نيز از كتب مرجع اهل سنّت است؛ بطوري كه درباره آن گفتهاند: «اين كتاب در هر خانهاي باشد مانند اين است كه در ميان آن خانه، پيغمبري سخن ميگويد.3»بر اين كتاب، شروح4 و مختصرات متعددي نوشته شده است كه مهمترين آنها به قرار زير است:1ـ عارضة الاحوذي في شرح الترمذي: ابوبكر محمد بن عبداللّه الاشبيلي (م 546 ه··.).2ـ شرح سنن ترمذي: ابوبكر محمدبن عبداللّه بن محمدمالكيمغربي(م 549 ه··.).3ـ شرح سنن ترمذي: زين الدين عبدالرحمن بن احمد بن رجب الحنبلي (م 795 ه··.).4ـ العرف الشذي علي جامع ترمذي: سراج الدين عمر بن رسلان البلقيني الشافعي (م 805 ه··.).5ـ شرح سنن ترمذي: زين الدين عبدالرحيم بن حسين العراقي (م 806 ه··.)؛ وي شرح شافعي را كامل كرده است.6ـ تحفة الاحوذي به شرح ترمذي: ابوالعلاء محمد بن عبدالرحمن مباركفوري(م 1353 ه·· .)مباركفوري و تحفة الاحوذي
تحفة الاحوذي از شروح معتبر و كامل بر كتاب جامع ترمذي، اثر ابوالعلاء محمدبن عبدالرحمن مباركفوري5 (م1353 ه··.) است. اين شرح شامل يك مقدمه دو جلدي است كه در يك مجلد به چاپ رسيده و نويسنده در آن، علمِ حديث و رجال را كاملاً مورد بررسي قرار داده است و خود اين مقدمه، كتاب و منبعي ارزشمند براي علماي اهل سنّت و شيعيان است. وي در جلد اول، علم حديث و انواع آن را بيان كرده و نمونهاي از كتب مشهور اهل سنّت در علوم مختلف حديث را نام برده و بطور خلاصه توضيح داده و در جلد دوم نيز به كار رجالي پرداخته است.مباركفوري در ابتداي جلد اول كتاب آورده است: «من كتابهاي صحيح بخاري، صحيح مسلم، جامع ترمذي و سنن ابوداود، را بطور كامل خواندم. اواخر سنن نسائي و اوايل سنن ابن ماجه را نيز مطالعه كردم. مشكاة المصابيح، بلوغ المرام، تفسير جلالين، تفسير بيضاوي، اوائل الهدائة، شرح نخبة الفكر، ترجمه قرآن، موطأ، سنن دارمي، المنتقي و بسياري از كتب حديث و تفسير و فقه را خواندم براي اينكه اينها از كتب معتبر، نزد اهل حديث است. سپس از شيخ اجل دهلوي اجازه گرفتم و شروع به كار كردم.1»شيوه كار مؤلّف در اين كتاب بدين قرار است كه ابتدا مانند همه شروح، به شرح «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرداخته و در اين باره به نظرات افراد متعدد چون صاحب عمدةالقاري، ابن حجر عسقلاني، ابن صلاح و افراد ديگر نيز رجوع كرده است. كتاب، طبق صحيح مسلم فهرست بندي شده است. مؤلّف در ذيل هر باب ابتدا عنوان آن را بطور مفصل شرح داده، سپس احاديث مربوط به آن را ذكر كرده است. او راوي حديث را بطور كامل معرفي كرده و شاگردان ايشان و نوع ضبط نام آنها و... را مورد بررسي قرار داده است و تحت عنوان «فائده» به شرح اعرابي، نحوي و متن حديث پرداخته است. وي از نظرات نووي بيشتر بهره برده است و درباره هر حديث، توضيحات جامعي از نظر رجالي، نوع حديث و از نظر نحوي داده است.ج ـ شروح سنن نسائياز نظر تاريخي آخرين كتاب سنن چهارگانه، سنن نسائي است. «نسائي در ابتدا كتاب السنن الكبري از احاديث پيامبر صلياللهعليهوآله را تأليف كرد. در اين كتاب هرگونه حديثي اعم از صحيح، حسن و ضعيف گردآوري شده بود. وي پس از تأليف كتاب آن را به امير رمله تقديم كرد و چون او از نسائي سئوال كرد كه: آيا همه روايات سنن صحيح است؟، نسائي پاسخ داد كه در اين كتاب احاديث صحيح و حسن و احاديثي نزديك به اين دو نوع گردآوري شده است. آنگاه امير رمله به او گفت كه مجرد احاديث صحيح را استخراج كن، نسائي به اين كار مبادرت كرده و پس از تلخيص السنن الكبري آن را المجتبي من السنن ناميد و اين كتاب همان سنن موجود است.2»بر اين سنن نيز شروحي نوشته شد از جمله:1ـ شرح سنن نسائي: سراج عمربن الملقن الشافعي (م 804 ه··.).2ـ تعليق سنن نسائي: جلال الدين عبدالرحمنبنابيبكر السيوطي(م911ه··).3ـ زهرالربي علي المجتبي: همان نويسنده.4ـ حاشيه سندي: محمدبن عبدالهادي سندي (م 1138 ه··.).سيوطي و شرح سنن نسائي
از جمله تأليفات جلال الدين سيوطي شرح سنن نسائي است. او در مقدمه كتابش از روش كار و انگيزه خود صحبتي نكرده است. امّا آنچه از بررسي چند حديث اين كتاب برميآيد اين است كه وي كتابش را، طبق سنن نسائي فهرست بندي و در ذيل هر باب، احاديث مربوط به آن را ذكر كرده است. در هر حديث نيز توضيح مختصري درباره كنيه و يا لقب روات داده كه البته همين توضيحات مختصر راجع به روات در هر حديث تكرار نشده و در برخي از احاديث بدون توضيح راجع به روات، به توضيح حديث پرداخته است. سپس قسمت به قسمت حديث را آورده و معني كرده است. وي از نظر دانشمندان ديگر، مثل ابن حجر عسقلاني، شافعي، نووي، قرطبي، زمخشري هم بهره برده است. ولي بايد گفت اين كتاب، مختصر سنن نسائي است؛ زيرا شرح و توضيح كاملي از احاديث ارائه نكرده است و حتي گاهي احاديث يك باب را به يكديگر ارتباط داده و از هر حديث، قسمت مشخصي را توضيح داده است. از اين رو ميتوان گفت كه حتي حاشيه امام السندي بر سنن نسائي از نظر نحوي، اعرابي و توضيح حديث، كاملتر است.د ـ شروح سنن ابن ماجهكتاب ابن ماجه از نظر محدثان به حسن ترتيب شهرت دارد؛ گرچه از همان آغاز، در مورد اعتبار آن اختلاف نظر بهوجود آمد. برخي از بزرگان بر اين باور بودند كه كتاب موطأ مالك بن انس، بر سنن ابن ماجه تقدم و ارجحيت دارد و برخي ديگر قائل به ارجحيت سنن دارمي بر سنن ابن ماجه بودهاند و به طوري كه معروف است نخستين كسي كه سنن ابن ماجه را در زمره صحاح ششگانه قرار داد، ابوالفضل محمدبن طاهر المقدسي (م 507 ه··.) بوده است. با توجه به اين مطلب، كتاب ابن ماجه در بين كتب ششگانه پايينترين ميزان اعتبار را دارد. به گفته سيوطي اين كتاب مشتمل بر احاديثي است كه افراد متهم به كذب و سرقت، آنها را نقل كردهاند و بعضي از اين احاديث به گونهاي است كه خبر از ناحيه همين عدّه شناخته شده نيست.1»بر اين كتاب نيز شروحي نوشته شده است. امّا در مقايسه با ديگر كتب صحاح ستّه، شروح كمتري دارد. مهمترين اين شروح2 به قرار زير است:1ـ شرح سنن ابن ماجه: علاءالدين مغلطاي بن قليچ (م 762 ه··.)؛ اين كتاب شرح قسمتي از ابن ماجه، در پنج مجلد است.2ـ شرح سنن ابن ماجه: سراج الدين عمربن علي بن الملقن الشافعي (م 804 ه··.).3ـ الديباجة: كمال الدين محمدبن موسي الدميري الشافعي (م 804 ه··.).4ـ شرح سنن ابن ماجه: برهان الدين ابراهيم بن محمد الحلبي بسط ابن العجمي (م 841 ه··.).5ـ مصباح الزجاجة علي سنن ابن ماجه: جلال الدين سيوطي (م 911 ه··.).6ـ كفاية الحاجة في شرح ابن ماجه: ابوالحسن محمدبن عبدالهادي السندي (م 1138 ه··.).شرح امام السندي بر ابن ماجهاين كتاب باب بندي و در ذيل هر باب، احاديث مربوط به آن آورده شده است. ابتدا مؤلف در صورت لزوم توضيحاتي درباره عنوان باب داده است و سپس به شرح خود حديث پرداخته و قسمت به قسمت حديث را آورده و درباره آن بحث كرده و آيهاي از قرآن را نيز در رابطه با آن آورده است. از نظر اعرابي نيز حديث را بررسي كرده و در بيشتر موارد به نظر سيوطي رجوع كرده و در آخر راجع به حديث به طور كامل توضيح داده است.با اين حال بايد گفت اثر مزبور برخلاف آنچه بر جلد كتاب نوشته شده، «شرح» نيست، بلكه تعليقي بر سنن ابن ماجه است؛ زيرا خيلي مختصر هر حديث را معني كرده و توضيح داده و حتي از نظر رجالي و سندي موردي را ذكر نكرده است.شروح كتب ديگرالبته بايد گفت كه شرح نويسي مختص صحاح ستّه نبوده، بلكه بر بسياري از كتب حديثي ديگر نيز، كم و بيش شرحهايي از سوي محدثان اهل سنّت نوشته شده است؛ از جمله:بلوغ الأماني من اسرار الفتح الرباني، از احمد بن عبدالرحمن البنا الساعاتي، بر كتاب مسند احمد بن حنبل (م 241 ه··.).ابوالطيب الآبادي، شرحي بر كتاب السنن دارالقطي (م 385 ه··.).شرح المارديني مشهور به ابن التركماني (م 745 ه··.) بر كتاب السنن الكبري بيهقي، با نام الجوهر النقي3.نيل الاوطار از شوكاني محمدبن علي بن محمد يمني (1250 ه··.) در شرح كتاب جامع المسانيد ابوالفرج ابن جوزي.فيض القدير، از عبدالرؤف مناوي و السراج المنير، از علي بن احمد عزيزي شافعي (1070 ه··.)؛ مشروح كتاب جمع الجوامع سيوطي4.بر كتاب جامع الاصول لاحاديث الرسول ابن اثير جزري (م 606 ه··.) نيز شروح و مختصرات متعددي نوشته شده، از جمله جامع المعقول و المنقول، از شيخ عبدربة بن سليمان، مشهور به قليوني (از علماي معاصر الازهر5).از بررسيهايي كه بر روي شروح ياد شده به عمل آمد، به نظر ميرسد كه هدف اصلي نويسندگان شروح جوامع اوليه، رفع و توجيه عيوب حديثي اين كتب است. چنانكه بسياري از مؤلفان، جمع كردن بين احاديث متعارض را از مهمترين اهداف تأليفي خويش ذكر و برخي نيز جرح و تعديل راويان احاديث صحاح ستّه را رد كردهاند. البته قابل ذكر است كه در اين تأليفات، بسياري از الفاظ غريب شرح داده شده و كلاً اين اقدام، دسترسي به منابع حديثي و همچنين فهم حديث را آسان كرده است.) فهرست شروح از منابع زير است:
كشف الظنون، كاتب چلپي ، ج 2، صص 1004 تا 1005؛ سنن ابوداود، ابوداود سجستاني، ج 1، ص 21 تا 22 ؛ تاريخ عمومي حديث، دكتر مجيد معارف، ص 165
1) هدي الساري، عسقلاني، ص 3 ـ 5
1) المنهاج في شرح مسلم بن حجّاج،مووي ، ج 1، ص 2 تا 3
1) سيري در صحيحين، محمدصادق نجفي، ص76 به نقل از ارشاد الساري، ج 1، ص 28
1) مقدمة تحفة الاحوذي،مباركفوري، ج1،ص2
1) الكواكب الدراري، كرماني ،ج 1، ص 2 ـ 6
1) التّمهيد لما في الموطأ من المعاني و الاسانيد، ابن عبدالبر اندلسي، ج 1، ص 1 تا 11.
1) بخاري ميگويد: «جرح ثابت نميشود؛ مگر به اينكه مفسر و مبين سبب پيش جمهور باشد.»
1) تاريخ عمومي حديث، ص 147
1) عون المعبود، شمس الدين عظيم آبادي، ج1، ص 3ـ5
1. به نقل از كشف الظنون، ابوالوليد داراي دو شرح بيشتر نيست با نام المنتقي و الاستيفاء. در حالي كه در كتاب اسعاف المطأ برجال الموطأ، شرح الاسماء را نيز اثر ابوالوليد ذكر كرده است.
1) تاريخ عمومي حديث، دكتر مجيد معارف، ص 125
1) سيري در صحيحين، محمد صادق نجفي، ص 150 ، به نقل از هدي الساري.
1) تاريخ عمومي حديث، دكتر مجيد معارف، ص 126
1) بحوث في تاريخ السنة المشرفة، اكرم ضياء الحمري، ص 237 و 241.
2) همان منبع ، ج 1، ص 4 تا 6
2) المنهل العذب المورود شرح سنن ابوداود، خطّاب سبكي، ج1، ص 3ـ5
2) سيري در صحيحين،ص 76 به نقل از كشف الظنون باب «علم الحديث».
2) سيري در صحيحين، محمدصادق نجفي، ص 73 به نقل از تذكرةالحفاظ، ج 2، ص 593
2) علم الحديث و دراية الحديث، كاظم شانهچي، ص 59 ـ 62
2) عمدةالقاري، بدرالعيني ، ج 1، ص 2
2. جهت اطلاع از شروح موطأ رجوع كنيد به: كشف الظنون،كاتب چلپي، ج 2، ص 1907تا 1908 ؛ اسعاف المطأبرجال الموطأ، جلالالدّين سيوطي، ص 10 تا 14 و تاريخ عمومي حديث، دكتر مجيد معارف، ص 163 .
2) كشف الظنون، ج 2، ص 1004
2) تاريخ عمومي حديث، ص 149 ـ 150
2) به نقل از سيري در صحيحين، ص 77
3) تاريخ عمومي حديث، ص 169
3) سيري در صحيحين، ص 73 به نقل از تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 634
3) همان منبع، ص 77 به نقل از وفيات الاعيان، ج 4، ص 208 و تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 589
3) جهت آشنايي با منابع اين شروح بنگريد به : كشف الظنون، كاتب چلپي، ج 1، ص 545 تا 555 و تاريخ عمومي حديث، دكتر مجيد معارف، ص163
4) كشف الظنون، ج 1، ص 559
4) كشف الظنون، ج 1، ص 557 تا 558 ؛ شرح صحيح مسلم ، محيي الدين شرف النووي، ج 1، ص 36
5) در مورد زندگينامه اين فرد به كتب: الاعلام، ريحانة الادب، روضات الجنّات مراجعه شد ولي در هيچ كدام مطلبي يافت نشد.
التمهيد لما في الموطأ من المعاني و الاسانيد,ابن عبدالبراندلسي، به تصحيح و تعليق: مصطفي بن احمد العلوي و محمد عبدالكبير البكري,دارالحديث الحسنيه,mahal=بيروت,tarikh=1378 ه··.ق,jeld=1
سيري در صحيحين,محمد صادق نجفي,انتشارات حديث المهدي,tarikh=1403 ه·ق
سنن ابوداود سجستاني,ابوداود سجستاني,دارالجنان,mahal=بيروت,jeld=1
شرح صحيح مسلم,محيي الدين شريف النووي,دارالعلم,1,mahal=بيروت,tarikh=1407 ه··.ق,jeld=1
علم الحديث و دراية الحديث,كاظم شانهچي,انتشارات اسلامي,tarikh=1372
عون المعبود,شمس الدين عظيمآبادي,المكتبة السلفيه,2,mahal=مدينه منور,tarikh=1388 ه··.ق,jeld=1
المنهل العذب المورود,محمدبن محمد خطّاب سبكي,مكتبة الاسلاميه,mahal=رياض,jeld=1
مقدمة تحفة الاحوذي,محمدبن عبدالرحمن مباركفوري,المكتبة السلفيه,mahal=توضيات,jeld=1
بحوث في تاريخ السنّنة المشرّفة,اكرم ضياء العمري,مؤسسه الرساله,mahal=بيروت,tarikh=1395 ه·ق
تاريخ عمومي حديث,دكتر مجيد معارف,انتشارات كوير,tarikh=1377
عمدة القاري,محمودبن احمد بدرالعيني,دار احياء التراث العربي,mahal=بيروت,jeld=1
المنهاج في شرح مسلم بن حجّاج,يحيي بن شرف الدين نووي,دارالفكر,mahal=بيروت,safhe=1
كشف الظنون,كاتب چلپي، تهارن,مكتبة الاسلاميه,mahal=تهارن,tarikh=1385 ه··.ش,jeld=2
عسقلاني,هدي الساري
الكوكب الدّراري,محمدبن يوسف كرماني,دار احياء التراث العربي,1,mahal=بيروت,tarikh=1356 ه··.ق,jeld=1
تذكرة الحفّاظ,محمد ذهبي,دارالكتب العلميه,mahal=بيروت,tarikh=1375 ه·ق,jeld=5