مطهری و سوسیالیسم دموکراتیک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مطهری و سوسیالیسم دموکراتیک - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطهري و سوسياليسم دموكراتيك

عصر ما، ش 197 و 198 چكيده: نشريه عصر ما در شماره‏هاي اخير خود مقالاتي را از نويسنده‏اي بي‏نام به چاپ مي‏رساند كه به بازنگري و تفسير آراء شهيد مطهري اختصاص دارد. در اين دو شماره، نويسنده ادعا كرده است كه شهيد مطهري با نظريه سوسياليسم دموكراتيك و آراء نئوماركسيست‏هاي غربي موافقت كرده و نقد «سوسياليسم واقعا موجود» را به همه اشكال سوسياليسم و عدالت اجتماعي تعميم نداده و فقط كاستي‏هاي آن را در مورد دموكراسي را نقد كرده است. اطلاق عنوان «يادداشت» در مقابل «اثرِ» مؤلف، به اصلي‏ترين توجيه در جهت خمير كردن يكي از نفيس‏ترين كتاب‏هاي استاد، يعني كتاب مباني اقتصاد اسلامي تبديل شده؛ حال آنكه در اولين كلمه از مجموعه يادداشت‏هاي استاد، مرز ميان يادداشت‏برداري و نظر خود استاد كاملاً مشخص است. به علاوه، صرف اينكه يك مؤلف به كدام متون توجه داشته و چه چيزهايي را يادداشت‏برداري مي‏كرده، شناخت ما را از او تكميل مي‏كند. در جاهايي هم مرز بين يادداشتِ صرف و برداشت خود مؤلف چندان برجسته نيست و اين بيانگر آن است كه مؤلف، متن مرجع را پذيرفته، آن را دروني كرده و حتي چيزهايي هم به آن افزوده؛ بي‏آنكه چيزي را كم كند. به عنوان مثال، استاد در همين جلد اوّل از يادداشت‏ها، در جايي مسأله اولويت‏بندي بيان نظم و آزادي در بين روشنفكران ديني جهان اسلام را از قول حميد عنايت نقل كرده و سپس گزينه مختار خود، يعني تقدم آزادي بر نظم را بر آن افزوده است. در اصطلاح پل ريكور، براي واژه «برداشت»، از لفظ Appropriation استفاده مي‏شود كه به معناي جذب، هضم و دروني كردن يك متن در انديشه مفسّر است. همين معنا به ما كمك مي‏كند تا روحيه تهاجمي علمي مطهري و عزم او براي تسخير و ضبط انديشه‏ها و هضم آنها در فاهمه فراخ خود، بهتر تبيين گردد. واژگان «سوسياليسم»، «دموكراسي»، «اومانيسم»، «جامعه باز»، «اصالت الانسان»، «اصالت انسانيت» و كثيري از مفاهيم همبسته با آن كه به سهولت تمام و به نحو جانبدارانه و همدلانه بر زبان مطهري جاري مي‏شد، برخلاف آنچه برخي سعي در القاي آن داشتند، التقاطي، كمونيسيتي يا ليبرالي انديشيدن آن بزرگوار را نشان نمي‏داد؛ بلكه حاكي از عزم و اراده معطوف به «بر ـ داشت» و «جذب» انديشه ديگران و عبور آن انديشه از فاهمه و هاضمه قوي خود بود. به عنوان مثال، به «بر يادداشت» او درباره سوسياليسم دموكراتيك اشاره مي‏كنيم. مطهري ضمن نقل تعريفِ راسل از سوسياليسم (كه راسل علاوه بر اشتراك در زمين و سرمايه، ويژگي‏هايي چون: شكل دموكراتيك حكومت و... را اضافه كرده است) مطالبي را در تأييد و تكميل آن مي‏افزايد. در اينجا، در درجه اول آنچه به مطهري اجازه مي‏دهد تا به عنوان يك عالم ديني از يك روشنفكر ماترياليست استفاده فكري نمايد، ريشه در نوعي تمايزگذاري دارد كه با مرزبندي‏هاي امروزي نمي‏خواند. وي به تمايزگذاري بين ماترياليست‏ها پرداخته؛ نه متدينين و آنها را به «ماترياليست‏هاي باانصاف و حقيقت‏جو و آزادانديش» و «ماترياليست‏هاي بي‏انصاف و غيرآزاد» تقسيم مي‏نمايد. مطهري، در اين مرزبندي راسل را در رديف «فيلسوف آزادفكر» و «ماترياليست آزادانديش» در مقابل «ماترياليست‏هاي حزبي و جزم‏انديش» مي‏گذارد. مطهري معيار «آزادگي» و «آزادانديشي» را برتر از همه معيارهايي قرار مي‏دهد كه مستند و مبناي اصلي مرزبندي‏هاي زميني و محلي است و در ميزان‏سنجي نه فقط براي پاسخ درست به مسأله، بلكه به نفس طرح مسأله و شجاعت برخورد با آن به صورت يك «مسأله» نمره مي‏دهد. همين فضاست كه به مطهري اجازه مي‏دهد تا به سهولت انديشه سوسياليسم دموكراتيك را از آن خود كرده، مهر و نشان و قرائت و هاضمه خود را بر آن حك نمايد. در اين راستا، مطهري مي‏گويد كه روشنفكران امروز اروپا، يعني همان صفوف آزادانديشان غيرحزبي، سوسياليسم نوع شوروي را ديگر سوسياليسم نمي‏شمارند؛ و لذا او در تبيين برداشت خلاقانه از مفهوم سوسياليسم دموكراتيك، لحن همدلانه و هم‏سخنانه‏اي با آنها گرفته و اين نظريه را كه دموكراسي، محصول فرعي و خود به خودي مالكيت اشتراكي است، نقد كرده، مي‏گويد: «ولي تجربه نشان داد كه اين جور نشده؛ يعني سوسياليسم به معناي مالكيت اشتراكي آمد، امّا دموكراسي نيامد.» لذا روشنفكران غربي گفتند كه در تعريف سوسياليسم، «مالكيت اشتراكي بازار» كافي نيست؛ آن وقت قيود ديگري اضافه كردند و گفتند: استفاده دموكراتيك از ابزار توليد و اينكه توليد به منظور استفاده اجتماع باشد؛ نه به منظور قدرت ملي و به علاوه همه اينها، حاكميت، ملي باشد. بنابراين، مطهري تلاش احياگران ماركسيستي را در جهت اضافه كردن قيودات دموكراتيك، در عين پذيرفتن و دروني كردن همه قيودات، امري منافي با ماركسيسم مي‏داند. امّا از آن مهم‏تر، تفكيكي كه مطهري ضمن قرائت مذكور بين استفاده دموكراتيك از توليد به منظور اجتماع، نه «قدرت ملي»، قائل مي‏شود، فوق‏العاده مهم بوده، ريشه در جديدترين انديشه‏هاي مربوط به جامعه مدني دارد كه اجتماع را به نحو مستقل از دولت بررسي مي‏كند. مرزبندي استعلايي مطهري با «سوسياليسم واقعا موجود»، از رهگذر همين نقدها و همين تفكيك و تمايزها بين «اجتماع» و «قدرت» بهتر مفهوم خواهد شد و به‏ويژه جنبه استعلايي آن‏كه مرزكشي با سوسياليسم واقعا موجود را به همه اشكال سوسياليسم و عدالت اجتماعي تعميم نداده و فقط كاستي‏هاي آن در را مورد دموكراسي نقد مي‏كرد، درخشش خود را بيشتر عيان خواهد نمود. حدود دو دهه پيش از آنكه مطهري نظريه مربوط به ماشين و مربوط به سوسياليسم دموكراتيك را عرضه نمايد، مداقّه بي‏نظيري حول مقوله عدالت اجتماعي داشته كه رگه‏هاي آن تا آخرين روزهاي حيات پربار فكري او استمرار مي‏يابد. او از همان ابتدا نه فقط به خود مقوله عدالت اجتماعي توجه داشت، بلكه به آن موانع تاريخي و موانع معرفتي‏اي كه باعث مغفول ماندن آيات و احاديث مربوط به عدالت اجتماعي مي‏شد تأكيد نموده است ... از اين رو بي‏راه نبود كه استاد شهيد مطهري در ماجراي پاياني عمر شريف خود، مشرب اجتماعي اسلام را قريب به نوعي «سوسياليسم اخلاقي خواند؛ مضموني كه بعدها به‏صراحت در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي مندرج گشت. مطهري در ماه صفر سال 56 خورشيدي در دروس فلسفه تاريخ، ضمن بحث سوسياليسم يك بار ديگر به آيه مذكور (تَعَالَوْا إِلَي كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ آل‏عمران: 64) مراجعت نموده و بي‏آنكه ترديدي در كاربرد جانب‏دارانه واژه سوسياليسم به خود راه دهد، اين مقوله را با توجه به همان آيه معني كرده و پس از قرائت آن مي‏گويد: «يعني ايده عالي معنوي خداشناسي و حق‏پرستي كه جان‏ها در آنجا متحد بشود و ديگر، تساوي عملي عيني اجتماعي كه انسان‏ها با يكديگر متساوي بشوند. آن وقتي است كه «ما» شدن به معني واقعي در اين شرايط موجود مي‏آيد.» اشاره چندي است كه نشريات مختلف، بويژه هفته‏نامه عصر ما، به بازانديشي و ارائه قرائت‏هاي جديد از آراء شهيد مطهري روي آورده‏اند. اين پديده هرچند به خودي خود ميمون و مبارك است و مي‏تواند ذهنيت نسل جديد را از بن‏مايه‏هاي فكري انديشمندان اصيلي چون شهيد مطهري پربار سازد، امّا از آنجا كه مطهري امروزه در جامعه ما به عنوان تراز انديشه ديني و تئوريسين انقلاب اسلامي به حساب مي‏آيد، ضروري است در اين‏گونه موارد، از سوي دست‏اندركاران، نظارت و پي‏گيري عالمانه صورت گيرد. اما در خصوص مقاله حاضر نكاتي چند جاي تأمل دارد: 1. بي‏ترديد شهيد مطهري از عالمانِ انديشمندي بود كه علاوه بر درك عميق از معارف اسلامي و پاي‏بندي نظري و عملي به سنت كلامي و فقهي حوزه، حضوري جدي و فعال در عرصه‏هاي جديد فكري داشت و همواره در برقراري گفتگو و مفاهمه جدي با انديشه‏ها و انديشوران از هر حوزه، پيش‏دستي مي‏كرد. آنچه شهيد مطهري را از همگان ممتاز مي‏كرد، توجه همزمان به اصول‏گرايي و پاسداري از سنت‏هاي ديني از يك سو و پي‏ريزي بناهاي فكري جديد و كارآمد بر پايه‏هاي استوار فرهنگ اسلامي از سوي ديگر بود. بنابراين، امر اوصافي چون آزادگي، انصاف، جسارت و شجاعت در انديشه را با پاكي روح، باور راسخ و غيرت ديني در هم آميخته بود و همنشيني اين ويژگي‏ها، از او متفكري آزاده، متكلمي غيور و فقيهي زمان‏شناس و كارآمد ساخته بود كه بيش از هر چيز، به جامعيت در انديشه اسلامي، اصلاح در باورها و اخلاقيات اجتماعي و اعتدال در سليقه و رفتار ديني مي‏انديشيد. 2. نويسنده، شهيد مطهري را معتقد به نظريه سوسياليسم دموكراتيك معرفي مي‏كند و اظهار مي‏دارد كه نقد شهيد مطهري به ماركسيسم (سوسياليسم واقعا موجود) فقط در كاستي آن نسبت به دموكراسي بود. به نظر ما، اين مقاله به لحاظ علمي و روش‏شناختي جاي تأملات فراوان دارد و استفاده‏ها و تحليل‏هاي يادشده از اعتبار لازم برخوردار نيست؛ زيرا اولاً نويسنده عمدتا به چند گفتار از استاد در نوارهاي دروس فلسفه و تاريخ استناد جسته و مجموعه آثار ايشان را از نظر دور داشته است. مرحوم مطهري در آثار مختلف خود به نقد جامعي از سوسياليسم و ماركسيسم و نيز به نقد كاپيتاليسم و ليبراليسم پرداخته و اسلام را در بسياري موارد در نقطه مقابل سوسياليسم معرفي كرده است. ثانيا با ملاحظه شرايط و فضاي حاكم بر اين مجموعه دروس و با توجه به سيطره فلسفه ماركسيسم بر محافل روشنفكري در آن زمان، اين سخنان شهيد مطهري را بهتر مي‏توان فهميد. مطهري در آن دوره با استفاده از آراء منتقدان غربيِ ماركسيسم، به نقد ايدئولوژي ماركسيسم مي‏پرداخت و آنچه ايشان در نقد ماركسيسم گفته است، لزوما ديدگاه اصلي و نهايي خود ايشان نيست. ثالثا، آن‏چنان‏كه از شيوه تحقيق و نگارش استاد به‏خوبي پيداست، ايشان ايده‏هاي جديد خويش را نخست در يادداشت‏هاي شخصي ضبط مي‏كرد و سپس در دروس و سخنراني‏ها با تأملي دوباره مطرح مي‏ساخت و در نهايت آنچه از نظر ايشان استوار و اطمينان‏بخش بود به صورت مكتوب به نگارش درمي‏آورد. بنابراين، انديشه‏ها و آراي شهيد مطهري در دست‏نوشته‏ها را بايد بر اين اساس تفسير و تنظيم كرد. 3. شهيد مطهري مقوله «عدالت اجتماعي» را در اسلام بزرگ مي‏شمرد و در سراسر عمر علمي خويش اين موضوع را با وسواس و دقت دنبال مي‏كرد و حتي در دست‏نوشته‏هاي خود اين احتمال را مطرح ساخت كه عدالت را مي‏توان به عنوان يكي از قواعد فقهي و در سلسله علل احكام قرار داد. امّا در خصوص ادعاي نويسنده توجه به دو نكته مهم است: نخست، آنكه عدالت اجتماعي در تفسير شهيد مطهري به معناي سوسياليسم نيست و شهيد مطهري خود بر اين تمايز انگشت گذاشته است. دوم آنكه متأسفانه آنچه شهيد مطهري در باب «عدالت در فقه» يا ماهيت اقتصادي و حقوقي «ماشين» در عصر جديد گفته است، در آثار ايشان به‏خوبي تبيين و توجيه نشده است و از اين رو دقيقا نمي‏توان يك نظريه علمي شخصي را در اين باب به ايشان نسبت داد. جا دارد در اين موضوعات تحقيقات نوآمد و جدي‏تري صورت گيرد. 4. نشريه عصر ما در اين مقاله و ساير نوشته‏هاي خود، از عدم انتشار دست‏نوشته‏هاي شهيد مطهري نخست گله كرده و در خصوص جلوگيري از انتشار كتاب مباني اقصاد اسلامي در سال 61، جناح راست را شديدا محكوم كرده است. در اين خصوص فراموش نمي‏كنيم كه انتشار دست‏نوشته‏هاي استاد در مورد آثار دكتر شريعتي (كه ايشان اسلام‏شناسي مرحوم شريعتي را «اسلام‏سرايي» خوانده بود) تا چه اندازه همفكران عصر ما را برآشفت و چه آشوبي به‏پا خاست؛ چنان‏كه فرمان به توقف انتشار اين دست نوشته‏ها صادر كردند. همچنين بايد يادآوري كرد كه آنچه به عنوان كتاب مباني اقتصاد اسلامي در آن سال‏ها چاپ شد، آميخته‏اي از دست‏نوشته‏هاي استاد با نوشته‏هاي شخص ديگري بود كه از اعتبار علمي اثر سخت مي‏كاست و اتفاقا كليه مطالب استاد در اين زمينه تاكنون بارها تحت عنوان «نظري به نظام اقتصادي اسلام» چاپ شده است. در پايان، اضافه مي‏كنيم كه ما نيز با جلوگيري از نشر اين‏گونه آثار مخالفيم و هم‏سخن با استاد شهيد بر اين عقيده‏ايم كه طرح و نقد آرا و انديشه‏هاي متنوع در چارچوب علمي و منطقي، تنها راه رشد و اعتلاي انديشه ديني و نمايان ساختن ريشه‏هاي انحراف و التقاط است. براي مثال، سوگمندانه بايد گفت كه در مورد محتواي همين كتاب، علي‏رغم شور و هياهوي بسيار در له يا عليه آن، هنوز پس از گذشت بيست سال هيچ بحث علمي پيرامون آن صورت نگرفته است. 5 . نويسنده در اصل مقاله خود با عبارت‏پردازي‏هاي بسيار، فضاي انديشه ديني و حوزه‏هاي علميه را بسيار تنگ و تاريك وانمود كرده است؛ حال آنكه بر آگاهان پوشيده نيست كه امروزه در حوزه علميه قم تازه‏ترين و جدي‏ترين انديشه‏هاي غرب، موضوع آموزش و پژوهش است. 6. اخيرا گروهي از روشنفكران ديني پس از دوره‏اي فترت و عزلت از انديشه چپ، بار ديگر به تفكر سوسياليسم بازگشته و با گرايش به موج جديدِ سوسيال دموكراسي در جهان، سعي در تدوين يك ايدئولوژي تازه براي تز اصلاحات دارند (براي نمونه رك. : دو مقاله گذشته با همين موضوع در همين شماره از بازتاب انديشه). چاپ مقاله حاضر در نشريه عصر ما را همراه با مجموعه گفتگوها و مقالاتي كه در شماره‏هاي اخير اين نشريه به چاپ مي‏رسد، بايد در همين راستا ارزيابي كرد.











/ 1