دوستي با خدا - دوستی با خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دوستی با خدا - نسخه متنی

اصغر هادوی کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوستي با خدا

حجة‏الاسلام والمسلمين اصغر هادوي كاشاني

در يكي از كلاس هاي درس اخلاق در دانشگاه بحثي به مناسبت «دوستي با خدا» مطرح و دانشجويان نيز در آن مشاركت فعالي داشتند. در چهره آنها رضايت را مشاهده كردم تازه متوجه شدم چرا بعضي اديان، خدا را مساوي عشق مي‏دانند (The God is Love)چند سال قبل در تحقيقي مشاهده نمودم كه درصد كمي از دانش آموزان از بحث هاي خداشناسي كتاب هاي ديني رضايت داشتند. متوجه شدم كه ما بذر دوستي با خدا را در دل نوجوانان نكاشته‏ايم و حتي از عذاب الهي بيش از رحمت بي‏پايانش سخن گفته، به جاي صفات زيباي الهي به اثبات عقلي خدا پرداخته ايم و از بيان صفات جمال و جلال الهي غافل شده‏ايم. اسلام دين محبت است و پيامبر او رحمة للعالمين. او با اخلاق و محبت، بسياري از اطفال گريز پاي را به مكتب عشق الهي كشانده است و رفتار محبت آميز امامان و پيشوايان، خود داستان مفصل ديگري دارد. امام علي(ع) در مورد برتري اسلام مي‏فرمايد:

اسلام آيين خداست كه آن را براي خود برگزيد و بر ديده‏اش پروريد و بهترين آفريدگانش را ويژه ابلاغ آن گرداند و ستون هايش را بر دوستي خود استوار كرد.1

همين محبت و مداراي حضرت رسول(ص) باعث شد تا در كمترين زمان تمدن اسلامي فراگير شده و نهادهاي حكومت اسلامي يكي پس از ديگري تأسيس و مردم گروه گروه به دين خدا درآيند. حال كه روشن شد دين خدا بر پايه محبت و پيامبرش مظهر رحمت است، ما نيز بايد به شكرانه اين همه لطف، خدا را دوست داشته باشيم . در اين نوشتار آنچه كه در كلاس درس گفته ام با تغييري جزيي به خوانندگان عزيز تقديم مي‏دارم. به اسباب و نشانه هاي دوستداران خدا اشاره نموده، در پايان به تشويق براي دوستي خدا مي‏پردازيم. از خداي بزرگ مي‏طلبم كه آنچنان مهر خويش را بر دل و جان بتاباند كه تا زنده‏ايم بر اين پيمان دوستي باقي باشيم. به قول حافظ:




  • آنچنان مهر توام در دل و جان جاي گرفت
    در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند
    تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود



  • كه اگر سر برود از دل و از جان نرود
    تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود
    تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود



صفاتي كه در انسان وجود دارد، در يك تقسيم بندي با توجه به جهت گيري هر يك از آنها، به ارتباط با مبدأ يا معاد يا با خود انسان و يا به آينده مربوط مي‏شود. صفات ديگري هم در انسان وجود دارد كه ارتباط او را با دنيا و يا موضع او را نسبت به ديگران تعيين مي‏كند. يكي از صفاتي كه ارتباط او را با خداوند مشخص مي‏كند دوستي انسان نسبت به خداست.

براي روشن شدن اين مسأله (دوستي با خدا) لازم است بدانيم كه بعضي از آنچه در زندگي اجتماعي انسان موجب محبت و دوستي بين انسان ها مي‏شود عبارتند از:

1ـ لذت بردن مادي و معنوي از محبوب.

2ـ احسان، يعني هر كه به انسان احسان كند محبوب واقع مي‏شود.

3ـ حسن و جمال ظاهري و باطني.

4ـ سنخيت و همگوني باطني و روحي.

با صرف نظر از اينكه آيا همه اسباب ايجاد محبت به موارد ياد شده خلاصه مي‏شود يا خير، مي‏توان گفت آنچه محبت آفرين است، به طور حقيقي فقط در خداوند وجود دارد؛او خالق همه زيبايي‏هاست، احسان او ازلي و ابدي است، در نظر اهل معرفت و بصيرت جمال او زيباتر و دوست داشتتني تر از هر چيز است، هم روح و جان آدمي با پروردگار خويش رابطه‏اي مخفي و رمز و رازي دروني و باطني

چشمي كه در قيامت گريان نيست

عن رسول اللّه(ص):

كُلُّ عَينٍ باكيةٌ يَومَ القيامةِ الاّ ثلاثة أعْينٍ: عينٌ بكتْ مِنْ خشيةَ الله، و عينٌ غضّتْ عن محارِمِ اللّه،

و عينٌ باتَتْ ساهرَةً في سبيل اللّهِ

بحارالانوار، ج101، ص35 ـ الخصال، ج1، ص61

روز قيامت هر چشمي گريان است مگر سه چشم: چشمي كه از ترس خدا بگريد و چشمي

كه از آنچه خداوند حرام كرده بسته شود و چشمي كه شب را در راه خدا به بيداري بگذراند.

دارد. بنابراين همه اسباب محبت به طور حقيقي و در بالاترين درجات در خداوند وجود دارد.2

1ـ اسباب دوستي با خدا

الف . رحمت خداوند

بر طبق روايات، كافران و فاسقان كه به وادي عصيان و گناه كشيده شده و در برابر مولاي خويش سر تعظيم فرود نياورده‏اند، از فطرت خدا دوستي برخوردار بوده‏اند. لكن غباري بر فطرت آنها فرونشسته يا عوامل بيروني مانند پدر يا مربي آنها را از فطرت خويش دور نموده‏اند و در يك كلام مشمول رحمت گسترده الهي واقع نشده اند. بر عكس، عارفان و عاشقان با ترنّم رحمت الهي به جرگه محبان خدا درآمده‏اند، در قرآن آمده است:

وليكن خدا ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هايتان بياراست و كفر و فسوق و عصيان را ناخوشايندتان گردانيد. اينان خود راه يافتگان‏اند.3

همين مضمون در مناجات هاي امام سجاد(ع) هم آمده است:

خلق را با قدرت خود، بي‏هيچ سابقه‏اي بيافريد و آنان را بر طبق مشيّت خود، صورت داد. سپس آنان را در راه اراده‏اش پيش برد و در راه دوستي‏اش برانگيخت.4

ب. شناخت خداوند

انسان چيزي را كه نمي‏شناسد و صفات او را نمي‏داند دوست نمي‏دارد. اصولاً در وجود محبوب چيزهايي يافت مي‏شود كه او را دوست داشتني مي‏كند. جز خدا كيست كه تكليف خود را رحمت بر بندگانش بداند؟ (كتب علي نفسه الرحمة) خدايي كه اول عيب ها را مي‏پوشاند بعد آنها را مي‏آمرزد. خدايي كه عمده كارش آمرزش است. خدايي كه در مقابل نعمت هايي كه داده فقط از بنده اش شكر مي‏خواهد و نفع شكر را هم باز به بنده برمي‏گرداند و مي‏فرمايد شكر هر نعمتي آن است كه از آن خوب بهره بگيري.

خدايي كه وعده نموده همه گناهان بنده‏اش را بيامرزد. خدايي كه در مقابل يك نيكي ده برابر پاداش مي‏دهد. خدايي كه ميدان رشد استعدادها را آنقدر وسيع گرفته است كه هيچ كس بهانه‏اي براي كمال نداشته باشد و چنانچه انسان نتواند از ظرفيت وجودي اش استفاده كند او را زيانكار مي‏خواند «انّ الخاسرين الذين خسروا أنفسهم» خدايي كه كريم و رحيم و غفور و حنّان و منّان و... است. هر كس اين خدا را با صفاتش بشناسد او را دوست خود مي‏داند.

امام حسن(ع) فرمود: هر كس خدا را بشناسد او را دوست خواهد داشت.5

ج) دعا و نيايش

دعا و نيايش ارتباط كوچك‏ترين جزء هستي با بي‏نهايت است. در اواخر دعاي كميل آمده است: «اغفر لمن لايملك الاّ الدعاء». خدايا بيامرز كسي را كه هيچ چيزي غير از دعا ندارد و دعا بالاترين سرمايه اوست. با نيايش هم ياد خدا و محبوب در دل زنده مي‏شود و هم دوستي با او درخواست مي‏گردد. اگر دعا نباشد چگونه خداوند دوستي خود را در دل بندگان بياندازد؟ در قرآن هم آمده است: «اگر دعا كنيد استجابت مي‏كنم»6 به همين جهت پيامبر(ص) و امامان معصوم عليهم السلام با تعبيرهاي بسيار زيبا درخواست دوستي با خدا را از او داشته‏اند. براي نمونه قسمت هايي از اين دعاها را نقل مي‏كنيم:

پيامبر(ص) مي‏فرمايد:

داود در دعاهاي خود مي‏گفت: بارالها! من دوستي تو و دوستي آن كه دوستت دارد و كرداري كه مرا به دوستي‏ات مي‏رساند از تو درخواست مي‏كنم. بارالها! دوستي ات را نزدم محبوب‏تر از خودم و خانواده‏ام... قرار ده.7

امام سجاد(ع):

بارالها! مرا از كساني قرار ده كه براي ديدنت جدّيت به خرج دادند و باز نماندند و راه به سوي تو را پيمودند و از آن منحرف نشدند و براي رسيدن به تو اعتماد كردند تا آن كه رسيدند. پس دلهايشان را از محبت خود سيراب ساختي و جان هايشان را به معرفت خويش، مأنوس كردي.8

امام سجاد(ع):

بارالها! مرا از كساني قرار ده كه درختان شوق به تو در بوستان سينه‏هايشان آراسته شد و آتش محبتت، دل هايشان را بي‏قرار ساخت. پس آنان در آشيانه‏هاي انديشه‏ها جاي گرفته‏اند و در باغ‏هاي قرب و مكاشفه مي‏خرامند و از حوض‏هاي محبت، با جام‏هاي ملاطفت مي‏نوشند و به سرچشمه‏هاي صفا و يكرنگي وارد مي‏شوند.9

2ـ نشانه‏هاي دوستداران خدا

الف. خستگي براي خدا

تا آنجا كه در حافظه تاريخ مانده است تمام انبياء و اولياي الهي در راه محبوب خويش

چشم پوشي از نگاه حرام، شيريني ايمان

عن النّبي(ص):

النّظرُ سهمٌ مسمومٌ من سِهامِ ابليس، فَمَنْ تَرَكَها خوفا مِنَ اللّه اعطاهُ اللّهُ ايمانا يَجِدُ حلاوَتَهُ في قَلْبِهِ

بحارالانوار، ج101، ص38 ـ جامع الاخبار، ص243

نگاه ـ به حرام ـ تيري زهرآگين از تيرهاي شيطان است كه هر كس بخاطر ترس از خدا آن را ترك كند

خداوند ايمان را به او عطا مي‏فرمايد كه شيريني آن را در قلبش مي‏يابد.

خطرها به جان خريده‏اند و خستگي را متحمل شده‏اند. در آيات قرآن كه ناظر به كتاب‏هاي آسماني پيشين نيز هست آيه‏اي وجود ندارد كه آنان از خداوند شكايت كرده و به تعبير امروزي از رسالت خويش طلب استعفا نموده باشند. بي‏شك پيامبران الهي محبوب‏ترين بندگان نزد خدا بوده‏اند كه بار رسالت را بر دوش كشيده و به تناسب محبوبيت خود از جام بلا بيشتر نوشيده‏اند كه: البلاء للولاء. عاشقان و عارفان نه تنها خسته نمي‏شوند، بلكه با اختيار خود از بين آسايش و خستگي دومي را مي‏پذيرند و بدون مركبي راهوار، سنگلاخ باديه را طي مي‏كنند و خستگي را خسته مي‏كنند.

امام علي(ع) مي‏فرمايد:

قلب دوستدار خدا، خستگي براي خدا را بسيار دوست دارد و قلب بي‏خبر از ياد خدا آسايش را مي‏پسندد.10

امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

خداوند تبارك و تعالي به داود(ع) وحي كرد: «چرا تنهايت مي‏بينم؟» گفت: «در راه تو از مردم بريده‏ام و آنان از من بريده‏اند» خداوند فرمود: «چرا خاموشت مي‏بينم؟» گفت: «ترس از تو خاموشم كرده است» خداوند فرمود: «چرا خسته‏ات مي‏بينم؟» گفت: «محبتت خسته‏ام ساخته است».11

ب) دوستي اهل بيت

دوستي اهل بيت، ميزان و ملاكي براي سنجش دوستداران خداست. خداوند با آن خورشيد تابان (پيامبرص) و اين ستارگان فروزان (ائمه اطهارع) بسياري را آزمود. عده‏اي سربلند از اين آزمايش الهي بيرون آمدند و گروهي به طمع دنيا از جريان حق طلب روي برگردانده، به دنبال فرصت طلبان و تازه به دوران رسيده‏ها رفتند و حال آنكه هنوز نداي پيامبر(ص) در گوش آنان طنين انداز بود كه: «انّي لا اسألكم عليه أجرا الاّ المودة في القربي».

اگر آن دوستي واقعي وجود داشت، امروز تاريخ مسير ديگري را مي‏پيمود. شيعه حرف اول را در دنيا مي‏زد و اسلام ناب به جاي اسلام امريكايي در كشورهاي اسلامي حاكم بود.

امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

به خدا سوگند، آن كه دنيا را دوست دارد و به جز ما دوستي مي‏كند خدا را دوست ندارد. هر كس كه حق ما را بشناسد و ما را دوست بدارد در حقيقت خداوند را دوست داشته است. 12

امام هادي(ع) در زيارت جامعه كبيره مي‏فرمايد:

«من احبّكم فقد احبّ الله و من ابغضكم فقد أبغض الله»؛ هر كه شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر كه شما را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است.

ج) شب خيزي

معمولاً مخاطب آيات قرآن اكثر مردم مي‏باشند در عين حال آيات خاصي وجود دارد كه تكليف خاص براي پيامبر(ص) آورده است. تكليف به نماز شب مخصوص پيامبر(ص) بوده است و از همين انحصار مي‏توان به اهميت موضوع پي برد.

همه مردم مخلوق خدا هستند ولي همه محبوب او نيستند. يكي از خصوصيات دوستداران، بيداري در شب و راز و نياز با محبوب است. ويژگي شب، آرامش و فراغت از امور دنياست. قلب، توجّه خاص به معبود دارد. نمي‏توان لاف دوستي با او را زد ولي در دل شب با او راز و نياز نكرد.

خداوند به موسي فرمود:

اي پور عمران! دروغ مي‏گويد آن كه مي‏پندارد دوستم دارد و چون شب درآيد از من غفلت كند و بخوابد. مگر هر دوستداري، خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ اي پور عمران! اينك اين منم كه بر دوستانم برآمده‏ام و چون شب آنان را فروپوشد، ديده دلشان بگردد و كيفرم پيش چشمانشان پديدار شود و چنان با من سخن گويند كه گويي مرا مي‏بينند و چنان مرا مخاطب مي‏سازند كه گويي در حضورم هستند. اي پورعمران! از قلبت شكستگي، از بدنت افتادگي و از چشمانت اشك‏ها را در تاريكي شب، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و اجابت كننده خواهي يافت.13




  • حافظ، كساني كه لاف دوستي با خدا را مي‏زنند
    زلف آشفته و خوي كرده و خندان لب و مست
    نرگسش عربده جوي و لبش افسوس كنان
    سر فراگوش من آورد به آواز حزين
    عاشقي را كه چنين باده شبگير دهند
    كافر عشق بود گر نشود باده پرست



  • و شب خيزي ندارند كافر عشق مي‏داند:
    پيرهن چاك و غزلخوان و صراحي در دست
    نيم شب دوش ببالين من آمد بنشست
    گفت اي عاشق ديرينه من خوابت هست
    كافر عشق بود گر نشود باده پرست
    كافر عشق بود گر نشود باده پرست



در حديث معروف معراج علاوه بر شب خيزي نشانه‏هاي ديگري هم براي دوستداران خدا آمده كه ذكر آنها خالي از لطف نيست. خداوند مي‏فرمايد:

اي احمد! چنين نيست كه هر كه بگويد خدا را دوست دارم مرا دوست داشته است، مگر

اگر مي‏خواهيد به ديدن عجايب دست يابيد!

عن النّبي(ص):

غُضُّوا أبْصارَكُمْ تَرَونَ الْعَجائبَ و قالَ اللّهُ عزّوجلّ: قُلْ للمُؤمنينَ يَغُضّوا مِنْ أبصارِهم و يحْفظُوا فُروجَهُم

بحارالانوار، ج101، ص41 ـ مصباح الشريعه، ص28

چشمانتان را ـ از گناه ـ فروبنديد، شگفتيها را مي‏بينيد. خداوند عزّوجلّ فرمود: به مؤمنان بگو

چشمانشان را فروبندند و دامنهاي خود را حفظ كنند.

آنكه به اندازه نيازش بخورد، لباس كم بها بپوشد، پهلو از بستر تهي كند، در نماز قيامش طولاني شود، خاموشي پيشه كند، به خدا توكل ورزد، بسيار بگريد، كم بخندد، با هواي نفس مخالفت كند، مسجد را خانه خود، دانش را دوست، زاهد را همنشين، عالمان را دوستان و فقيران را همراهان خود سازد. خشنودي مرا بجويد، سخت از عاصيان بگريزد، نيك به ياد من مشغول باشد، همواره بسيار تسبيح گويد، پايبند عهد خود باشد، به وعده‏اش وفا كند، قلبش پاكيزه باشد، در نمازش پاك و در فريضه‏هايش كوشا باشد، خواستار پاداش من، ترسان از عذاب من و نزديك و همنشين دوستانم باشد.14

3 ـ ديگران را به دوستي خدا تشويق نماييم

خداجويي خداخواهي و خدادوستي اموري فطري بوده و انسان‏ها با همين فطرت خلق شده‏اند. اما گاهي غبار بر اين فطرت مي‏نشيند و انسان همچون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خودفراموشي» گرفتار كرد. «ولا تكونوا كالّذين نسوا الله فانسيهم انفسهم».

از وظايف مؤمن آن است كه عشق به خدا را در دل‏ها زنده كند و ديگران را به مسير حق دعوت نمايد. اين كار به اندازه‏اي اهميت دارد كه به تعبير قرآن چنانچه ترك شود موجب ضرر و خسارت براي انسان مي‏شود و بزرگ‏ترين خسارت همين خسارت جان است. «انّ الخاسرين الذين خسروا انفسهم»15 در روايات متعددي كه از پيامبر (ص) و امامان (ع) رسيده است سفارش شده كه دوستي خدا را در دل‏هاي ديگران زنده كنيد. و همين عمل باعث مي‏شود خداوند هم شما را دوست بدارد.

خداوند نه نياز به عبادت ما دارد و نه از معصيت ما ضرر مي‏كند. دوستي با خدا نيز كمالي براي خود انسان است و در سايه اين پيوند و دوستي صفات خداوندي در انسان زنده مي‏شود. در عالم مادي هم اينطور است. دوستي با ديگران باعث يك نوع تناسب روحي مي‏شود. بديهي است دوستي با خدا نيز تأثير در روح انسان دارد. پس بايد هم خود ما خدا را دوست بداريم و هم ديگران را به دوستي با خدا دعوت نموده و مهر او را در دل‏ها بيفكنيم. پيامبر(ص) فرمود: «خدا را محبوب بندگانش كنيد تا خدا شما را دوست بدارد» اينكه چگونه خدا را محبوب دل‏ها بگردانيم از پيشوايان سؤال شده است و آن بزرگواران پاسخ‏هاي مشابهي داده‏اند. پيامبر(ص) مي‏فرمايد:

خداوند به همراز خود موسي بن عمران(ع) وحي كرد: «اي موسي! مرا دوست بدار و محبوب خلقم گردان. گفت: پروردگارا! من دوستت دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق گردانم؟» فرمود: «نعمت هايم را برايشان و عطايم را به ايشان يادآوري كن كه آنان ياد نمي‏كنند، چون از من جز هر نيكي را نمي‏شناسند.»16

از خداي بزرگ مسئلت دارم كه ما را از دوستان خود قرار دهد و با آنان محشور نمايد.

والسلام.


1 ـ نهج البلاغه، خطبه 198.

2 ـ ر. ك: ديلمي، احمد، اخلاق اسلامي، ص118.

3 ـ الحجرات، 7.

4 ـ صحيفه سجاديه، دعاء 19.

5ـ تنبيه الخواطر، 1 / 52.

6ـ غافر / 60.

7ـ سنن ترمذي، 5 / 522 / 3490.

8ـ بحارالانوار، 94، 225 / 1.

9ـ همان، 94 / 150.

10ـ تنبيه الخواطر، 2 / 87.

11ـ امالي صدوق، 263 / 280.

12ـ كافي، 8 / 129 / 98.

13ـ امالي صدوق، 438 / 577.

14ـ ارشاد القلوب، 205.

15ـ الشوري/ 45، و الزمر / 15.

16ـ امالي طوسي، 484 / 1058.

/ 1