تجديد حيات اسلام در آسياى مركزىs
ابوذر خيرى سياوش يارى و پرويز باقرى امروزه آسياى مركزى متشكل از پنج جمهورى مستقل قزاقستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركمنستان و تاجيكستان مىباشد. اين منطقه داراى منابع طبيعى و موقعيت تجارى فوقالعادهاى است و در قديم محل عبور جاده ابريشم بوده است. مسلمانان در اين منطقه تحولات مهمى به وجود آورده و ضمن ايجاد مراكز علمى، مساجد زيادى بنا كرده و به امور مذهبى روى آوردند. اما از اواسط قرن شانزدهم ميلادى كه روسها بر اين منطقه تسلط يافتند، مبارزه با اسلام و مسلمانان را آغاز كردند و اين روند پس از حاكميت كمونيستها، شدت بيشترى يافت و منجر به تخريب مساجد و مراكز مذهبى شد. ولى بعد از به قدرت رسيدن گورباچف، اوضاع دگرگون شد و فعاليتهاى مذهبى مسلمانان از نو آغاز گرديد و صدها مسجد جديد ساخته شد. اين نوشتار به تجديد حيات اسلام در آسياى مركزى بعد از طى اين دوره مىپردازد. فروپاشى اتحاد جماهير شوروى و تشكيل جمهورىهاى جديد مستقل در آسياى مركزى رويدادى پرمعنا در تاريخ معاصر است. اين امر، تغييرات مهمى در محيط اقتصادى و جغرافياى سياسى اين منطقه به دنبال داشت. اين رويداد، در منطقهاى كه اسلام و مسلمانان در آن، تاريخى طولانى داشتند به وقوع پيوست. در واقع، طى دوره سامانيان، اسلام و مسلمانان موقعيت مسلطى را در آن منطقه به دست آوردند كه تا انقلاب اكتبر 1917(م)ادامه داشت. اين منطقه، بخش مهمى از دنياى اسلام بود كه در دورههاى متاخر، تركان برآن مسلط شدند. اسلام در اين ناحيه نه تنها برخى نمادهاى مذهبى، اجتماعى و فرهنگى خود را براى قرنها توسعه داد، بلكه شهرهاى باشكوهى چون بخارا، سمرقند، تاشكند، مرو و [شهرهاى ديگر] خراسان را نيز بنيان گذارد. اين شهرهاى قديمى مراكز بزرگ علمى بودند. دانشمندان و نويسندگانى چون ابن سينا، بيرونى، غزالى عمرخيام و فردوسى كه در خلق آثار علمى، تاريخى و ادبى نقش بزرگى داشتهاند از اين منطقه برخاستهاند. امروزه آسياى مركزى شامل پنج جمهورى مستقل قزاقستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركمنستان و تاجيكستان مىباشد. آسياى مركزى منطقه وسيعى را در بر مىگيرد كه حدود چهارميليون كيلومتر مربع وسعت دارد و داراى جمعيتى حدود 60 ميليون نفر است. اين منطقه از شمال به فدراسيون روسيه، از شرق به چين، از جنوب به ايران و افغانستان و از غرب به درياى خزر محدود مىباشد و از آب و هوا و اوضاع طبيعى متنوعى برخوردار است. در غرب و شمال، دشتهاى وسيع; در شرق، بخش قابل توجهى از كوپتداغ; در جنوب غرب، پامير، و در شرق، كيان شان آسياى مركزى را از بقيه قاره جدا مىكنند. دو رود بزرگ آسياى مركزى «آمودريا» و «سيردريا» مىباشند. اين منطقه كه اعراب، آن را «ماوراءالنهر» ناميدهاند، قبل از آن، Transoxiana كه به معنى «بين دو رود» مىباشد، ناميده مىشد. (1) در اين منطقه چند جزيره، دريا و درياچه وجود دارد كه بزرگترين آنها درياى كاسپين در غرب، درياچه آرال در نواحى مركزى و درياچه بالخاش در شرق مىباشند. اين ناحيه از نظر منابع طبيعى با ذخاير قابل توجه نفت، گازطبيعى، ذغالسنگ، طلا، اورانيوم و ديگر معادن و محصولات كشاورزى، بسيار حاصلخيز مىباشد. موقعيت جغرافيايى آسياى مركزى از نظر تجارى اهميت فوقالعادهاى به اين ناحيه داده است. قبل از كشف راههاى دريايى، تمام راههاى اصلى تجارت ميان آسياى مركزى و شرقى با اروپاى شرقى و كشورهاى خاور نزديك، بر اين ناحيه متكى بود. (2) از ديدگاه تاريخى، مردمان آسياى مركزى به دو دسته تقسيم مىشوند: دسته اول صحراگرد و دسته دوم شهرنشين مىباشند. نخستين مراكز شهرى در حدود 1500 سال قبل از ميلاد در تركمنستان و احتمالا به وسيله مردمى با خاستگاه ايرانى ايجاد شده پس از انقراض هخامنشيان توسط اسكندر، جانشينان او هلنيسم را در نواحى جنوبى آسياى مركزى مطرح كردند. (4) از اواسط قرن سوم قبل از ميلاد، در ناحيه شرقى آسياى مركزى (ازبكستان امروزى) دولتيونانى - بلخى (باكترى) شكل گرفت، درحالىكه ناحيه غربى آسياى مركزى (تركمنستان امروزى) با امپراتورى پارت متحد گشت و بدين طريق داراى فرهنگى متفاوت گرديد. اما تمامى منطقه، به وسيله جادهاى موسوم به «جاده ابريشم» به هم متصل مىشد. جادهاى تجارى كه از سراسر قاره آسيا شامل چين، هندوستان، خاورميانه و حوزه درياى سياه عبور مىكرد. (5) در قرن سوم بعد از ميلاد كه ايران تحتسلطه ساسانيان بود، دوباره استيلاى خود را بر نواحى جنوبى، آسياى مركزى به دست آورد. در طى اين دوره، نظام سياسى، فعاليت فرهنگى و موقعيت اقتصادى تا چند قرن در منطقه در وضعيتى بسيار مناسب بود. (6) اما اين وضعيتبا حمله اعراب در قرن هفتم ميلادى دگرگون گرديد. (7) اسلام نه تنها سازمان جديد عقيدتى، بلكه يك نظم اجتماعى و معرفتشناسى تازهاى ارائه كرد. (8) در سال 740 ميلادى، يعنى در دوره خلافت وليدبن عبدالملك، عربها به وسيله قتيبهبنمسلمبن عمر و الباهلى بر آسياى مركزى حكومت مىكردند. (9) فرمانده عرب در مرو، نزديك شهر «مارى» در تركمنستان امروز، بود. حدود پنجاههزار عرب از بصره و كوفه مهاجرت كرده و در خراسان، بخارا و ديگر نواحى مستقر شدند. (10) قتيبه اصلاحاتى در سپاهش انجام داد و توانست وفادارى و اطمينان ساكنان بومى را جلب كند. او دو مسجد در بخارا ساخت كه يكى از آنها امروزه «مسجد قتيبه» ناميده مىشود. در دوره حكومت كمونيستها، اين مسجد به انبار گمرك تبديل شد، اما پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، اين مسجد دوباره به مسلمانان برگردانده شد. عرب زادگان كه جدا از بوميان زندگى مىكردند، زبان خود را حفظ كردند; اما بوميان در دوره نخستين، قرآن را به زبان فارسى از برمىخواندند. (11) آنها يك بار در زبان عربى مهارت پيدا كردند، اما اين عمل تكرار نشد، شهرهاى آسياى مركزى به قلمرو فرهنگى خلافت [اسلامى] در آمدند و در حدود يك قرن مراكز مهم علمى اسلامى [در اين منطقه]، تحت نظر اعراب و بعدها سلجوقيان و تركان بود تا اينكه به وسيله مغولان ويران گرديدند. (12) پس از حمله اعراب در ناحيه آمودريا و سيردريا با شيوه جديد ايمان و راه جديد زندگى، نوع تازهاى از زندگى اجتماعى در آسياى مركزى شكلگرفت. ساكنان آسياى مركزى فلسفههاى اعراب را پذيرفتند و زبان آنان را براى فرهنگ و علوم اسلامى اقتباس كردند. شهرهاى اصلى همچون سمرقند، بخارا، ترمذ، خوارزم، مرو، خجند، اورگند و نسا از جهت تفكرات اسلامى ساكنانشان مشهور بودند. اين شهرها با ديگر سرزمينهاى اسلامى داراى روابط تجارى، فكرى و مذهبى بودند. برخى از دانشمندان اين نواحى عبارتنداز: امام محمدبن اسماعيل البخارى (194-256ه)، محدث بزرگ حافظ ابوعيسى ابن عيسى الترمذى (متوفى 340ه)، امام احمد بن محمد الخوارزمى (393-484ه)، متفكر بزرگ اسلامى ابونصر طرحان حكيم الفارابى (متوفى 339ه) عالم برجسته ابوريحان محمدبناحمد بيرونى (262-348ه) و دانشمند معروف ابوعلى سينا. ابوعلى سينا كتابهايى در زمينه پزشكى و فلسفه نوشت. (13) در ميان آثار او در زمينه پزشكى، «قانون علم پزشكى» كه در قرن دوازدهم ميلادى به لاتين ترجمه شده و به وسيله فيزيكدانان در شرق و غرب مورد استفاده قرار گرفته، معروفتر است. (14) محمدبن موسىخوارزمى همان طور كه از عنوان اثرش «الجبر» برمىآيد، بنيانگذار رياضيات عرب است. او نه تنها يك رياضىدان، بلكه منجم، جغرافىدان و مورخ نيز بود. آثار او نمايانگر تلفيقى از جبر هندسى و هندسه يونانى است كه اساس علم رياضى امروزى را تشكيل مىدهد. محمدبنموسىخوارزمى قرنها سنت كهن خوارزميان از رياضيات را براى نيازهاى اساسى چون آبيارى، سياحت، تجارت و معمارى كه بيشتر متاثر از فرهنگ يونانى و هند بود به كاربرد. (15) در دوره عباسيان خيلى سريع به حضور عرب پايان داده شد، اما اداره اين منطقه تحت قلمرو قدرت خراسان باقى ماند. بنابراين، هنوز حوزه نفوذ ايرانيان در اين ناحيه زياد بود. نخستين دولت مسلمان مستقل در آسياى مركزى سامانيان بودند كه در سال 875م. خراسان به وسيله يك دودمان ايرانى تاسيس شد كه مركز قدرت خود را در بخارا قرار داد. امپراطورى سامانيان در اوج عظمتش سيطره خود را بر ماوراءالنهر، خوارزم و منطقه وسيعى از ايران و افغانستان اعمال مىكرد. (16) بنيانگذار سلسله سامانيان، اسماعيلبن احمد بود كه از سال 875 تا 999م حكومت كرد. سامانيان ارتباط تجارى با اروپا و چين را تا حدود زيادى توسعه دادند. بنابراين، جاده ابريشم در اين دوره شكل گرفت. دولتسامانى نقش بزرگى در تاريخ اين منطقه (ماوراءالنهر، خوارزم، منطقه سيردريا، ايران و افغانستان) ايفا كرد. در اين دوره، زبان فارسى - تاجيك در منطقه گسترش يافت و به همين جهتشعراى بزرگى چون رودكى و فردوسى آثار تاريخى خود را به رشته تحرير درآوردند. اما زبان عربى به عنوان يك زبان علمى به حيات خود ادامه داد. (17) با آغاز قرن شانزدهم، خاننشينهاى بخارا و خيوه به عنوان دو مركز رهبرى نيروهاى منطقهاى ظاهر شدند. قلمرو خاننشين بخارا تقريبا شامل ازبكستان امروزى بود; (18) البته بخشى از تركمنستان، تاجيكستان و افغانستان را نيز شامل مىشد. خيوه كمى كوچكتر بود و در جنوب درياچه آرال واقع شده بود و قلمرو آن شامل سرزمينهاى تركمنها، قزاقها و قاراقالپاقها بود. در قرن هجدهم ميلادى، روستاهاى واقع در اين منطقه به عنوان قدرت سوم سربرآوردند. بقاياى نظام كلان قبيلهاى قدرتمند، در ميان تركمنها، قزاقها و قرقيزها كه صحراگرد بودند، موجود بود. (19) تسلط روسها بر آسياى مركزى
نخستين برخورد بين روسها و مسلمانان در منطقه «ولگا» روى داد. تجزيه اردوى زرين به خاننشينهاى رقيب، شامل آستراخان، كازان، كريمه و اردو و خاننشين تاتارهاى سيبرى، فرصتى طلايى را براى روسهاى تزارى فراهم كرد تا شكستهاى گذشتهشان را تلافى كنند و مغول - تاتارهاى فاتح را به اختيار خود در آوردند. در اوايل، روسها به اين ترتيب در منطقه ولگا پيش رفتند. حمله روسها با ضميمهسازى قازان، در سال 1552م، و آستراخان، در سال 1556م، به روسيه شروع شد. خاننشين كريمه در سال 1771م فتح و در سال 1783م ضميمه روسيه شد. پس از الحاق قازان به روسيه، ايوان مخوف كليساى بزرگ «باسيل» را در ميدان سرخ مسكو براى برگزارى جشن پيروزىاش بنا نمود و گنبدهاى آن را پيازى شكل درست كرد تا شبيه عمامه سران تاتار خدمتگزارش باشد. (20) مقامات روس در سال 1740م تصميم گرفتند آشكارا مساجد را ويران كنند. در طى سه سال بعد، از 536 مسجد در منطقه ولگا، 418 مسجد ويران شد. (21) اين امر به شورشى سريع در سال 1744م منتهى گرديد. و در نتيجه، اجازه داده شد كه دو مسجد جديد در قازان ساخته شود. هنگامى كه كوششهاى مضاعف براى تغيير كيش، ويرانى مساجد و مدارس و از بين بردن رهبران مذهبى، روسها را به اهدافشان نرساند، تصميم گرفتند استراتژىها و تاكتيكهايشان را تغيير دهند. از اين پس، اعمال مذهبى از امور سياسى جدا شد. نخستين هيات تبليغى ارتدوكس به دستور ملكه آنا لوانوا (1740-1730م) به ناحيه قازان اعزام گرديد. «دفتر جديد امور مسيحيان» در سپتامبر سال 1740 تاسيس گرديد (22) كه قازان، آستراخان، نيژنى، نوگوارد، و ورونژ در قلمرو نفوذ آن بود. اين امر در همه اين مناطق سازمانهايى داشت. اين سازمانها براى جمعآورى پول جهت اداره مسيحيان آن مناطق، مستقيما مالياتهايى را بر مسلمانان تحميل مىكردند. در سال 1750م مقامات دولتى موقعيتى بحرانى داشتند و دفتر امور جديد مسيحيان، (K.N.D) كه رودررويى آشكار با مسلمانان را دامن زد، سرانجام در سال 1764م تعطيل شد. (23) در سال 1784م اسامى شهرهاى منطقه كريمه عوض شد و نام كريمه نيز به «تاوريده» تغيير يافت. شهر مشهور «آق مسجد» به «سميفاروپل» تغيير نام داد. در اواخر قرن هجدهم، چيزى بين يكصدهزار تا سيصدهزار تاتار در استپهاى مركزى و شمالى كريمه، كه براى امپراتورى عثمانى باقى ماند، سرگردان بودند. (24) آخرين پايگاه مسلمانان كه به روسيه ضميمه شد تركستان بود كه به دو خاننشين خيوه و خجند و اميرنشين بخارا تقسيم مىشد. تهاجم روسها درست پس از جنگ كريمه شروع شد. ازبكها بزرگترين ملت در آسياى مركزى بودند كه در سال 1860م جمعيتى حدود سهونيم ميليون نفر را تشكيل مىدادند. در اين زمان تركمنها، قرقيزها و تاجيكها ملتهاى خيلى كوچكترى بودند. (25) در سالهاى 1868 و 1873م اميرنشين بخارا و خاننشين خيوه به كشورهاى تحت الحمايه تبديل شدند. در سال 1876م خاننشين خجند كاملا ضميمه روسيه شد و آشكارا خود مختارىاش را به كلى از دست داد. (26) سياست اصلى حكومت تزارها در يك منطقه با منطقه ديگر تفاوت داشت. ولى در كل با سياستهايى همچون نابودى كامل طبقه حاكم كه خطرناكترين دشمن امپراطورى روسيه محسوب مىشدند، دنبال مىشد. پس از اين، روسها ساختمانهاى فئودالها را خراب كردند. و آنها را از حقوقشان محروم كردند، سپس اموال و خراجهايشان را به طور همزمان تصاحب كردند. (27) مسلمانان در زمينههاى مختلف با علايم خاصى مشخص گرديدند. رژيم تزارى، اسلام در تركستان را به عنوان دشمن خطرناك خود مىدانست، زيرا روسها گرفتار چندين شورش قوى الهام گرفته از اسلام شدند كه توسط رهبران مذهبى مسلمانان هدايت گرديدند. اما همانطور كه روسها با نيروى نظامى قوى در تحكيم سلطه خود موفق شدند، فرقهاى از مسلمانان توجه خود را به اصلاح نظام سنتى آموزش به نحوى كه تجهيز كننده منابع انسانى براى مبارزه با تسلط روسها باشد، اختصاص داد. (28) اين فرقه به وسيله اسماعيلبيگ كاسپرينسكى رهبرى مىشد. (29) جنبش نوگرايان، به رغم مقاومتسنتگرايان در برابر هرگونه اصلاح كه به وسيله اداره مستعمرات روس حمايت مىشد، گامهاى بلندى براى بيدارى مجدد نوخواهان ملىگرا كه به صورت موفقيتآميزى در برابر سياست روسىسازى مقاومت مىكردند، برداشت و به تبليغات دينى مسلمانان در برابر مسيحيان كمك كرد. (30) به اين ترتيب، اتحاد تودههاى مسلمانان تحت پرچم نوگرايان «كنگره مسلمانان روس» را به وجود آورد. اولين جلسه كنگره مسلمانان روس در 15 اگوست 1905 در نيژنى نوگوراد تشكيل شد. اسماعيلبيگ كاسپرينسكى رئيس اين كنگره بود. موضوع اصلى اتحاديه مسلمانان روس، تجمع مسلمانان روسيه در يك جنبش براى استقرار يك حكومت مشروطه بود كه مبتنى بر سهم نمايندگى مليتها باشد. (31) دومين كنگره از 13 تا 23 ژوئيه 1906 در سنپترزبورگ تشكيل شد. هر دو كنگره غيرقانونى بودند، اما به علت گستردگى آنها در كشور، حكومت نه تنها هيچ اقدامى عليه سازمان دهندگان آنها نكرد، بلكه به آنها براى برپايى ديگر كنگرهها نيز مجوز داد. سومين كنگره از 16 تا 21 اگوست مجددا در نيژنىگوراد برگزار شد. رئيس اين كنگره توپهىباسف بود. كنگره آشكارا در مورد مباحثحساس صحبت كرد و يك كميته مركزى 15 نفرى تشكيل داد. با اين حال، آن كميته شامل نمايندگانى از همه مليتهاى بزرگ مسلمان نبود. در كميته مركزى تنها يك نفر از آذربايجان بوده و بقيه از تاتارها بودند. آزادىخواهان آذربايجان پس از كنگره دوم، علاقه خود را به جنبش اتحاديه مسلمانان روسيه از دست داده و جا را براى تاتارها خالى كردند. (32) آزادىخواهان آذربايجان در 17 اكتبر 1905 در باكو «حزب مشروطه مسلمانان» را تشكيل دادند. همانطور كه لنين از تفوق مسلمانان تاتار بحث مىكند مشاهده مىشود كه تاتارهاى قازان براى هر صد نفر از دو جنس داراى يك مدرسه بودند، درحالىكه اعضاى كليساى ارتدوكس براى هر 1500 تا 3000 نفر يك مدرسه داشتند. (33) عقيده پان تركها (34) اتحاد همه مردم بود و تعداد زيادى از مسلمانان معتقد بودند كه اتحاد پان تركيسم و پان اسلاميسم تنها راه نجات مسلمانان است. كاسپرينسكى به تنهايى سه روزنامه مختلف به نام «عالم نسوان»، «عالم صبيان» (دنياى كودكان) و «خاخاخا» 1 منتشر كرد. يك گروه سياسى معروف به «تاتار جوان» شكل گرفت كه حداقل در آغاز، تشكيلاتى مخفى و زيرزمينى بود و الگويى براى تركان جوان محسوب مىشد. (35) اين گروه، همچنين، شروع به انتشار مجلهاى هفتگى به نام «خدمت وطن» كرد كه در سال 1908م توسط روسها توقيف شد. (36)اسلام در آستانه انقلاب اكتبر
هنگامى كه انقلاب بلشويكى در سال 1917م به وقوع پيوست روشنفكران جديد مسلمان آسياى مركزى «انجمن مسلمانان» را تشكيل دادند و علما نيز «جماعت علما» را كه به وسيله ملاشيرعلى پين هدايت مىشد بنيانگذارى كردند. اولين كنگره انجمن مذكور در آوريل برگزار شد كه 450 صاحب نظر در آن شركت كردند. آنها خواستار پايان يافتن استعمار روسيه و ازگشتسرزمينهاى اشغالى به صاحبان اصلى آن شدند. دومين كنفرانس مسلمانان آسياى مركزى در تاشكند برگزار شد كه توسط شريعه اداره مىشد و انجام آن توسط محكمه شريعت و به رياستشيخالاسلام تضمين مىشد. (37) درست قبل از انقلاب اكتبر، كنگره علما، صوفيان و رهبران مذهبى داغستان در «آل آندى» در آوارستان برگزار شد. كنگره، «شيخ نجمالدين نقشبندى» را به عنوان امام داغستان و چچن انتخاب نمود و اعلام كرد كه شيوه او همان شيوه امام قبلى «امام شامل» است و هيچ مسلمانى اختيار نافرمانى از اوامر او را ندارد. «شيخ اوزن حاجى» اعلام كرد كه انشاءالله ما يك حكومتشريعت در سرزمين مسلمانان پايهريزى مىكنيم كه جمهورى نباشد. (38) اين صوفيان طرفدارانى بالغ بر دههزار مريد داشتند و مىگفتند كه «بيگ» (فرزند ارشد امام شامل) و «كاينماس على خانف» فرمانده آنها بودهاند. آنها تا سال 1925م عليه نيروهاى بلشويكى مبارزه كردند. هنگامى كه بلشويكها امام نجمالدين را در سپتامبر 1925 دستگير كردند يك ميليون نفر از مسلمانان داغستانى از اطراف صوفيان و رهبران مذهبى رانده شدند. (39) منابع رسمى شوروى قبول كردند كه در زمان شكست، در داغستان 19 نفر مرشد و 61200 نفر مريد و در جمهورى چچن بيش از 400000 مسلمان و 50000 صوفى برجسته وجود داشتند. (40) از طرف ديگر، صوفيانى كه در مناطق كوهستانى بودند به فعاليتخود ادامه دادند. نيروى جهاد از مبارزه دست كشيد، اما يك جهاد تدريجى شروع شد. در تمام نواحى آسياى مركزى جنگ داخلى آغاز شد. رهبران كمونيستى مركز هيچگونه كنترلى بر كمونيستهاى روسى آسياى مركزى نداشتند. با اين حال، در طول دو سال بعد از انقلاب بلشويكى، كمونيستهاى روسى در آسياى مركزى شروع به قتل و غارت و چپاول كردند. مساجد و مدارس مسلمانان را تخريب نموده و با جدا ساختن زنان از آنها به آنان اهانت كردند. صدها نفر از زنان مسلمان توسط سربازان روس به بهانه آزاد ساختن آنها از بند بردگى - به اصطلاح - سنت و محدوديت در چهارديوارى خانههايشان، دستگير شدند. با همكارى نيروهاى محلى تاشكند به نام «اوردا»، كمونيستهاى روسى منطقه اشغالى فتح شده را از دست دادند كه اين امر به نوعى، حيات دوباره به نيروهاى مقاومت پارتيزانى بود كه از طريق نيروهاى بومى به آنها داده شد. مورخان كمونيستبعدها آن را قيام «باسماچى» (بانديت) ناميدند كه نزديك به بيش از يك دهه پس از انقلاب اكتبر نيز ادامه پيدا كرد. جمعيت مسلمانان در منطقه «فرغانه» بيست درصد كاهش يافته بود. اينكه چه تعداد از، آنها در اثر بيمارىهاى واگيردار مانند وبا، اسهال خونى و تيفوس از بين رفتند و يا چه تعداد كشته شدند براى هيچ كس مشخص نيست. در حقيقت، آمار دقيقى در دسترس نيست، اما حداقل يك ميليون قزاق در طى جنگهاى داخلى از بين رفتند. از سال 1919 تا 1925م در مورد اسلام و مسلمانان ديدگاه محدود و ميانهاى وجود داشت، حكومتسوسياليست تلاش مىكرد تا مسلمانان را متقاعد سازد كه در سايه قانونگذارى سوسياليستى، حقوق مذهبى مسلمانان بسيار بهتر از روسيه تزارى مورد حمايت قرار خواهد گرفت. خود لنين يكى از فعالان ترويج چنين تئورىهايى بود كه اجازه مىداد مسلمانان، برخى از مساجد و حوزههاى خود را كه توسط ارتش سرخ تخريب شده بودند، بازسازى نمايند. اما اين حركتهاى تاكتيكى چندان دوام نياورد. وقتى كه استالين با سياستهاى خاص خود به پيروزى رسيد حملات مستقيمى عليه اسلام و مسلمانان طرحريزى گرديد. مدارس و مساجد تخريب و يا بسته شدند. برخى از مساجد تاريخى كه از بهترين آثار چوبى مشهور به خاطر معمارى اسلامى آن بودند، به آتش كشيده شدند. اموال اوقاف به يغما رفت و انتقال دروس و مباحث اسلامى ممنوع گرديد. دادگاه شريعت منحل شد. صدها و هزاران انسان مسلمان تحتشكنجههاى شديد قرار گرفته و يا به قتل رسيدند. حتى رهبران «نوگرايان» كه به همكارى با كمونيستها مىپرداختند در امان نماندند. آنها به مسكو آورده شدند تا به جوخههاى آتش سپرده شوند. (41) تا پايان سال 1920م بيش از يك ميليون مسلمان فقط به كشور افغانستان مهاجرت كردند. امواج مهاجرتهاى ديگر (موج ديگر آوارگان) به سوى تركيه، خاورميانه و حتى هند سرازير شدند. با جدا شدن مسلمانان اتحاد شوروى از ميراث فرهنگى و قطع ارتباط گروههاى مذهبى با امت (اسلام) الفباى زبان آنها در سال 1928م از عربى به لاتين و سپس در سال 1940م به «سريليك» تبديل شد. (42) مراسم جشن ازدواج مطابق مذهب، مبهم و فاقد اعتبار شناخته شد. اعتبار و ارزش هر يك از اعمال اسلامى چون روزه، نماز، حج و ختنه مورد سؤال و ترديد قرار گرفت. پس از مرگ استالين، خروشچف در سالهاى 1959-1964م دومين رشته از عمليات غير اسلامى را به راه انداخت و اسلام به عنوان خطرناكترين تهديد براى ايدئولوژى ماركسيسم - لنينيسم شناخته شد. اين حركتبا محكوميتشديد، ملايمت استالين در مقابله با مذهب و انحرافات او از قوانين لنين آغاز گرديد. اين دوران يكى از شديدترين حركتهاى ضد اسلامى در تاريخ اتحاد جماهير شوروى بود. (43) در اوايل دهه 1960م مجمع منكران خدا، در دانشكده تاريخى دانشگاه مركزى آسيايى در تاشكند تاسيس گرديد. از سال 1963م به بعد، اسناد ضداسلامى چون فيلم - نمايشنامه و تصاوير در جمهورىهاى مختلف اتحاد جماهير شوروى كه مسلمان بودند، طرحريزى گرديد. منابع ضدمذهبى به تناسب در شهرهاى مختلف آسياى مركزى پاگرفت. يك موزه منكر خدايى در شهر بخارا و در يك مسجد باستانى در نزديكى مقبرههاى صوفيان نقشبندى گشايش يافت. يك جريان كينهتوزانه براى بستن مساجد باقى مانده (كه تعداد تقريبى آنها به 1500 واحد مىرسيد) به بسته شدن اكثر مساجد بزرگ و تقريبا تمام مساجد روستاها منجر شد. در طول سالهاى 1947-1975م تعداد 923 كتاب و جزوه ضداسلامى به 21 زبان مسلمانان، جدا از كتابهاى ضداسلامى منتشر شده در روسيه، به چاپ رسيد. (44) در سال 1964م در يك بررسى كه توسط يك محقق اهل شوروى به عمل آمد روشن شد كه به رغم كاهش مساجد و ساير مؤسسات، تعداد مسلمانان به همان اندازه قبلى بود. تبليغات ضداسلامى در متقاعد ساختن افراد براى كنار گذاشتن عقايدشان ناكام ماند. (45) تاثير و تاثر اجتماعى بين مسلمانان و روسها امرى صورى بود. تداخل نژادى (قومى) و مزارع جمعى خيلى كم بود. تفكيك و جدايى نژادى بويژه در مناطق روستايى وجود داشت. فقدان تعامل اجتماعى بين دو نژاد در شهرها، آنها را از هم جدا مىكرد. ازدواجهاى داخلى بين مسلمانان و روسها به ندرت صورت گرفت; حتى ازدواج يك مرد مسلمان با يك زن روسى كاملا غير معمول و نامتعارف بود. (46) در اواخر دهه 1980م هنگامى كه ميخائيل گورباچف رئيس جمهور شد، سياستهاى وى يعنى «پروستوريكا» و «گلاستوست» بر آسياى مركزى تاثير گذاشت. بزرگترين پىآمد آن، پذيرش منش هماهنگ با اسلام بود. اين دگرگونى كامل با تعجب و اشتياق فراوان مورد پذيرش افراد بومى قرار گرفت. اين سياستيك پديده فرهنگى، اجتماعى و مذهبى بود و عموم افراد مىخواستند كه جدايى خود را از كمونيست و فرهنگ سلطه جويانه آن نشان دهند. چندين مسجد جديد گشايش يافت و كلاسهاى درس مذهبى غير رسمى در بسيارى از مناطق برگزار شد. اگر چه هنوز اعضاى حكومت نخبگان از حزب كمونيستبوده و ممنوعيت انجام مراسم مذهبى ادامه داشت، اما با اين حال، حكومت مشوق احياى مجدد اسلام بود. همراه با تجديد حيات مذهبى، يك احياگرى فوقالعاده در «صوفيسم» - شاخه تصوف اسلامى كه در آسياى مركزى ريشه دارد - صورت گرفت. قرنها صوفى گرى بردبارترين شاخه اسلامى در آسياى مركزى بوده است; حتى پس از هفت دهه، يك خانم 86 ساله به نام «شيخاصفراپر» متولى مقبره صوفى در پامير بود. (47) پس از اضمحلال شوروى سابق، اسلام جايگزين آمادهاى به جاى ايدئولوژى جماهيرى بود. موضوع فرهنگى اسلام در صفحات روزنامهها و مجلات موجوديتخود را اعلام كرد و كتابهاى عربى و اسلامى به چاپ سپرده شدند. ايستگاههاى راديو و تلويزيون به رهبران مذهبى اجازه سخنرانى دادند و برخى مراسم مذهبى همچون نمازهاى عيد را به خارج مخابره كردند. «فرنمانه» پرجمعيتترين منطقه آسياى مركزى است; ولى وجود و تاثير اسلام در نمنگان كه شهرى مدرن و بزرگ بود بيشترين ظهور را داشت. تشكيل و گسترش گروههاى داوطلبانه ويژهاى به نام «عدالت» كه اعضاى آنها عمدة جوان و اغلب مرتبط با گروههاى فعال اسلامى محلى در مراكز استانى چون نمنكان، انديجان و خجند بودند، رونق يافت. در قرن بيستم گروهى موسوم به «اخوان المسلمين» در آسياى مركزى نفوذ كرد. اصلىترين هدف اين گروه ايجاد يك دولت اسلامى بود. اخوان المسلمين در دهه 1930م كانونهاى سرى و كاملا زيرزمينى در شهرهاى آسياى مركزى ايجاد كرد. اين حركتبا ظهور پروستوريكا بروز و ظهور علنى يافت. حزب رنسانس اسلامى، (I.R.P) كه در سراسر پنج جمهورى آسياى مركزى، نتيجه و وارث مستقيم گروههاى برادرى قبلى بود، موجوديتيافت. (48)جمهورىهاى شوروى و اكثريتهاى اسلامى آنان
پايتخت جمهورى/ درصد/ جمعيت/ وسعتبه كيلومتر مربع تاشكند ازبكستان/ 86/ 19810077/ 447400 دوشنبه تاجيكستان/ 88/ 5490000/ 143100 عشقآباد تركمنستان/ 86/ 3789000/ 488100 آلماتى قزاقستان/ 52/ 16782000/ 27177000 بيشكيك قرقيزستان/ 3.77/ 4590000/ 198500 جدول زير نشان دهنده جمعيت مسلمانان در اتحاد جماهير شوروى در نوامبر 1979 و ژانويه 1989 مىباشد. درصد رشد جمعيت/ 1989/ 1979 34 (ازبك)/ 16686240/ 12455978 1.24 (قزاق)/ 8137878/ 6556442 (تاجيك) 5.45/ 4216693/ 2897697 (تركمن) 34/ 2718297/ 2027913 (قرقيز) 8.32/ 2530998/ 1906271 (آذرى) 24/ 6791106/ 5477330 (تاتار) 4.7/ 6645588/ 6185196 (داغستانى) 1.25/ 2072071/ 1656676 (چواش) 5/ 1839228/ 175133 (تاشقير) 7.5/ 1449462/ 1371452 (چچن) 8.26/ 958309/ 755782 (اوست) 3.10/ 597802/ 541983 (قراقالپاك) 6.39/ 423436/ 303324 (قابهاردو) 7.22/ 394651/ 321719 (ركريم) 2.103/ 268736/ 132272 (اويغور) 5.24/ 262199/ 210612 (اينگوش) 6.27/ 286198/ 237577 (ترك) 7.123/ 207369/ 92689 (كاراكاى) 1.19/ 156140/ 131174 (كرد) 32/ 152952/ 115858 (اووش) 9.14/ 124941/ 108711 (آبخازى) 2.13/ 102938/ 90915 (بلغار) 8.32/ 88711/ 66334 (دونكان) 8.34/ 69686/ 51694 (چركس) 7.12/ 52356/ 46740 (بلوچ) 1.53/ 29091/ 18997 (عرب) 2.70/ 11599/ 6813 توجه: اين آمار مبتنى بر آمارهاى ملى و نژادى است، زيرا حاكمان كمونيست آمار مربوط به سنتهاى مذهبى را منتشر نكردهاند. اين جدول نشان دهنده تعداد واقعى مسلمانان در اتحاد جماهير شوروى نيست مطابق اين دادهها جمعيت مسلمانان حدود شصتميليون نفر مىباشد. در فوريه 1990م مسلمانان آسياى مركزى خواستار كنارهگيرى «مفتىشمسالدين خان باباخان» رئيس بخش مسلمانان آسياى مركزى در تاشكند شدند. آنها او را متهم به داشتن روابط نامشروع با زنان و منحرف شدن از اسلام دانسته و وى را مجبور به استعفا نمودند. در همين زمان قاضى جاه طلب آلماتى «رادبيگنيسانباى» خود را نامزد مفتى اعظم قزاقستان كرد و بدون مشورت با مسكو اقدام به ايجاد يك هيات قزاق مسلمان مجزا نمود. (49) مردم بيش از اين راضى نبودند كه مسكو براى آنها تصميم بگيرد كه چه كسى مىبايستبه آنها مسايل مذهبى را بياموزد. نخستين نشانه اين استقلال معنوى در بيدارى اسلامى، ساختن مساجد جديد بود. در اكتبر 1990 تعداد مساجد موجود در قزاقستان 50، تركمستان 30، تاجيكستان 40 و ازبكستان 90 مسجد بود; درحالىكه در سالهاى قبل از 1989، در قزاقستان 15، تركمنستان 5، تاجيكستان 17 و ازبكستان 37 مسجد وجود داشت. در شهر تاشكند 30 مسجد جديد ساخته شد، درحالىكه قبل از سال 1989م تنها 2 مسجد وجود داشت. (50) تا اكتبر 1991 در هر جمهورى بيش از يكهزار مسجد جديد ايجاد شد و هر روز يك مسجد جديد تاسيس مىشد. خانههاى بازسازى شده، مدارس و مراكز اجتماعى و حتى كارخانههاى متروكه به مسجد تبديل شدند. در سال 1992م در هر جمهورى هزاران مسجد بنا گرديد. امور ساختمانى مساجد و مدارس جديد توسط كشورهاى عربى تامين مالى مىشدند. عربستان سعودى در اوايل سال 1990م اقدام به يك عمل ابتكارى در آسياى مركزى، كه دوباره به اسلام روى آورده بودند، كرد; اين كشور يك ميليون قرآن به منطقه فرستاد و وجوه مربوط به پروژههاى ترجمه قرآن به زبانهاى محلى و ايجاد يك مركز نشر اسلامى در تاشكند را تامين نمود. ورود قرآن به اين مناطق باعث ايجاد هيجان عمومى فوقالعادهاى شد. مركز صداى سعودى ضمن تغيير در برنامههاى خود، ارسال ساعتها برنامه خارجى مذهبى به نام «نداى اسلام» براى مسلمانان مناطق آسياى مركزى را در دستور كار خود قرار داد. شاه فهد يك بار ديگر در سال 1991 و 1992م صدها نفر از متقاضيان مناسك حج از آسياى مركزى را براى انجام اين مناسك دعوت كرد. در اگوست 1991 دولتسعودى با امضاى قرارداد وامى به ارزش يكونيم ميليارد دلار به اتحادجماهير شوروى، به خاطر حمايت مسكو در جريان جنگ خيلجفارس نقش خود را به طور فزايندهاى گسترش داد. (51) با اين حال، منابع اعراب در حد روابط مذهبى و احساسى باقى ماند و به سطح عملى نرسيد. در فوريه سال 1992م وزيرخارجه پادشاهى سعودى «سعودالفيصل» از آسياى مركزى ديدن كرد. نماينده دولتسعودى مشاهده كرد كه ماموريت آنان بيشتر در جهتبازگشت مردم به اسلام توفيق داشته است، تا اينكه به روابط تجارى و توسعه اقتصادى منجر شود. حتى در جريان ايجاد اولين بانك خارجى در آلماتى، سرمايهگذارى بانك سعودىها به نام «البركه - قزاقستان» در منطقه كم بوده است.بيدارى مذهبى مسلمانان در ازبكستان
جنگ داخلى در تاجيكستان تبديل به موضوعى خطرناك براى همه همسايگان و بويژه ازبكستان گرديد. اين تهديد و ترس ريشه در تاريخ و جغرافياى اين كشور دارد. ايالات دره فرغانه، شامل شهرهاى فرغانه، نمنگان و انديجان، در كنار مرز تاجيكستان واقع شدهاند. زمانى كه جنگهاى [داخلى] تاجيكستان به ازبكستان نيز سرايت كرد، گروههاى اسلامى حمايت زيادى براى نهضتشان دريافت نمودند. از نظر تاريخى اين دره حاصلخيز كه از نظر كشت محصول كتان شهرت دارد، حصار اسلام به شمار مىآمده است. مطابق گفتههاى عبدالرشيد عبيداللهاف، قائم مقام شهردار نمنگان، حتى در زمان سلطه كمونيستها بسيارى از مسلمانان اين منطقه مراسم مذهبى، از جمله ازدواج، و سنت تولدها را در خفا انجام مىدادند. پس از استقلال ازبكستان در دسامبر سال 1991 اسلام در دره فرغانه تجديد حيات يافت. در طى سالهاى 1990-1992م تعداد مساجد نمنگان از 2 مسجد به 26 مسجد رسيد. اكنون استان نمنگان داراى 130 مسجد و جمعيتى معادل يك و نيم ميليون نفر مىباشد. در سال 1989م از استان نمنگان تنها چهار نفر اجازه يافتند تا مراسم حج را به جاى آورند، اما در سال 1992م تعداد حاجيان استان نمنگان به 1500 نفر رسيد و تعداد كل زوار كشور بالغ بر 4000 نفر بود. (52) رئيس جمهور «اسلام كريماف» گسترش اسلامگرايى و تجديد حيات آن را نويد مىداد و سخنرانىهاى داخلى خود را با عبارت «بسمالله الرحمن الرحيم» شروع مىكرد. وى در جريان سفر به عربستان سعودى، در ماه مى 1992 به مكه رفت تا حج عمره را به جاى آورد. دولت كريماف يك روحانى را به عنوان رئيس اداره امور مذهبى خود انتخاب كرد و اعياد فطر و قربان را تعطيل عمومى اعلام نمود. نتيجهگيرى تجديد حياط اسلام در آسياى مركزى در اواخر دهه 1980 شروع شد; زمانى كه با اعمال سياست ميخائيل گورباچف، يعنى پروسترويكا و گلاسنوست، براى اولين بار در سراسر دوران سلطه شوروى، به مردم اجازه فعاليت در اتحاد جماهير شوروى داده شد. تجديد حيات زندگى مذهبى مسلمانان با او جهت مقاومت و فوقالعاده فورى روبرو گرديد. پس از هفتاد سال توقف مذهب و محدود كردن اعمال مذهبى، احياى ناگهانى و تجديد حيات اسلام در همه جمهورىها اتفاق افتاد. در طى دوران سلطه شوروى، مسلمانان آسياى مركزى آرام بودند. اكثريت جمعيت آنها مسلمان سنى مذهب وابسته به فرقه حنفى بودند. در دسامبر 1991، فروپاشى غير منتظره اتحاد جماهير شوروى كمونيستى مقدمات احياى بيشتر سنتهاى اسلامى در آسياى مركزى را فراهم آورد. نمود بيشترى از اجراى احكام مذهبى، قبول و اتخاذ شكل اسلامى معاشرت و ازدواجهاى مذهبى، انجام نمازهاى يوميه و تمايل بيشتر به مساجد رونق گرفت. همچنين ايجاد و بناى مساجد و مدارس اسلامى به شكل قابل توجهى آغاز گرديد. در سال 1990-1991م تعداد مساجدى كه افتتاح گرديد، از 160 مسجد به 5000 مسجد رسيد. ايجاد مساجد و مدارس جديد توسط كشورهاى عربى تامين مالى مىشد و ايران و تركيه، كه بر سر حمايت از مسلمانان آسياى مركزى در رقابتبودند، نيز در اين امر مشاركت داشتند. عربستان سعودى تعداد بسيار زيادى از نسخ قرآن كريم را به منطقه فرستاد. تركيه، ايران و عربستان سعودى گروههاى مذهبى به اين منطقه اعزام كردند و به دانشجويان آسياى مركزى پيشنهاد تحصيل الهيات در كشورهاى خود را دادند. رفته رفته احزاب اسلامى قدرت و گسترش يافتند و رنسانس اسلامى احزاب در تمام جمهورىها شكل گرفت. كشور تاجيكستان مبارزه جدى با نخبگان غير مذهبى را شروع كرده است و در آينده، اسلام اهميت زيادى در آسياى مركزى پيدا خواهد كرد، چرا كه تمام جمهورىهاى آسياى مركزى به طور رسمى دولتهاى خود را اسلامى اعلام كردهاند.1. اين دو رودخانه در زبان يونانى، Laxartus و Oxus و در زبان عربى، سيحون و جيحون ناميده مىشوند.
2. دوندرا كائوشيك، آسياى مركزى درازمنه جديد (مسكو، انتشارات توسعه، 1970م) ص 14.
3. پيتر فريناند، آسياى ميانه جديد و همسايگانش (لندن، امور بينالملل بنياد سلطنتى، 1994م) ص 7.
4. دنيش سنيور، تاريخ اوليه آسياى ميانه، (كمبريج، انتشارات دانشگاه كمبريج، 1990م) ص 109.
5. پيتر فريناند، همان، ص 15.
6. مقبول بدخشانى، تاريخ ايران، (لاهور، مجلس تاريخ ادب، 1976م) ج 1، ص 292-297.
7. اچ. آ. آر. گيب، فتوحات اعراب در آسياى مركزى، لندن، 1923م) ص 15.
8. مقبول بدخشانى، همان، ج 2، ص 140-142.
9. ليدن بريل، دايرةالمعارف اسلام، (چاپ جديد، 1986م) ص 541-542.
10. ياقوت الرومى، معجم البلدان، (بيروت دارالصادر، 1986م) ج 1، ص 565-567.
11. ريچارد. ن فراى، تاريخ بخارا، (كمبريج، ماساچوست، 1954م) ص 47; (اين كتاب در اصل توسط نرشخى و به زبان عربى نوشته شده است).
12. مقبول بدخشانى، همان، ص 135.
13. شمسالدين، «فروپاشى اتحاد جماهير شوروى و چشمانداز احياى اسلام در آسياى مركزى»، مجله مطالعات آسياى غربى، عليگره، شماره هفتم، (1991م)، ص 23.
14. دوندرا كائوشيك، همان، ص 17
15. همان.
16. اى فيليپ، اردوى شاهانه: مردمان صحراگرد استپ، (لندن، 1965م) ص 8.
17. همان، ص 17.
18. آرمنيس ويمبراتى، تاريخ بخارا، ترجمه نفيسالدين (لاهور، مجلس تاريخى ادب، 1959م).
19. همان; حيدر (1800-1826) نخستين شخصى بود كه خود را امير ناميد.
20. مقبول بدخشانى، همان، ص 16.
21. محمد. م. آ. خان، «اسلام در دوره تزارها و انقلاب اكتبر»، مجله بنياد امور اقليت مسلمان، شماره اول، (لندن، ژانويه 1991) ج 7، ص 24.
22. همان.
23. همان.
25. رودكى ال. روشت، مليتهاى قومى در اتحاد جماهير شوروى: نگاهى جامعهشناختى به يك مسئله تاريخى، (نيويورك، 1981م) ص 66.
26. سيمور بكر، بخارا و خيوه كشورهاى تحتالحمايه روس (1865-1924م)، (هاروارد، 1986م).
27. شمسالدين، همان، ص 26.
28. شيرين آكينر، مسلمانان اتحاد جماهير شوروى، (چاپ دوم: لندن، 1986م) ص 57.
29. در آسياى مركزى مهاجران تاتار اصول جديد مدارس، انتشار مجلات و روزنامهها و چاپ ترجمه را به وسيله اسماعيلبيگ كاسپرينسكى از اهالى مشهور كريمه آغاز كردند كه جنبش بزرگى در ميان بوميان آسياى مركزى به راه انداخت. اين روزنامهها نقش مهمى در تحريك مردم آسياى مركزى در زمينه بيدارى مجدد فرهنگى داشتند; در اين زمينه ر.ك: دوند را كائوشيك، همان، ص 75-80، و آر. و يدنانث، شكلگيرى جمهورىهاى شوروى آسياى مركزى، (دهلى نو، 1967م) ص 50-63.
30. شمسالدين، «مسائل نوگرايى سياسى در ميان روسهاى آسياى مركزى قبل از انقلاب اكتبر»، مجله هندى سياست، شمارههاى 1 و 2 و 4، (آوريل - اگوست 1969) ج 7، ص 85-86.
31. تدئوسز سوتيو چوسكى، آذربايجان شوروى، 1905-1920م) شكلگيرى هويت ملى در يك جمعيت مسلمان، (انتشارات دانشگاه كمبريج، 1985م) ص 68-90.
32. همان.
33. و. ل. لنين، مجموعه كامل آثار، (مسكو، 1962م) ج 28، ص 514.
34. جنبش پان تركيسم كه به وسيله حكومت تركان حمايت مىشد عنصر مهم سياست مورد توجه اتحاد جماهير شوروى در پايان جنگجهانى اول و مدتى پس از آن بود
35. Ibid, No. 24. P. 14
36. محمد. م. آ. خان، همان، ص 34.
37. تاريخ اسلام كمبريج، چاپ هولت لامستون و لويس، (انتشارات دانشگاه كمبريج، 1970م) ج 1، ص 1.
38. بنيكسون و ويمبوش، تصوف در اتحاد جماهير شوروى، (لندن، 1985م) ص 24.
39. همان، ص 30.
40. تدئوسز سوتيوچوسكى، همان، ص 134.
41. شمسالدين، همان، ص 27.
42. فضلالرحمان، «سياست اتحاد جماهير شوروى در قبال مسلمانان روسيه»، مجله بنياد امور اقليت مسلمانان، (1980م) ج 2، ص 40.
43. بنيكسون، اسلام رسمى در اتحاد جماهير شوروى، مذهب در سرزمينهاى كمونيستى، مجله بنياد امور اقليت مسلمانان، شماره 3، (1970م) ج 7، ص 151.
44. همان.
45. جى.ام لاندائو به «برخى كارهاى شوروىها بر روى اسلام، مطالعات خاورميانه»، شماره 3، (لندن، اكتبر 1973) ج 9، ص 362.
46. ريچارد پيپ، «مسلمانان آسياى مركزى، بخش دوم»، مجله خاورميانه، شماره 3، (واشينگتن، تابستان 1995م) ج 9 ص 295-303.
47. احمد رشيد، «تجديد حيات تصوف»، مجله اقتصادى شرق دور، (17 دسامبر 1992).
48. همان، تجديد حيات آسياى مركزى، اسلام يا ناسيوناليسم، (كراچى، انتشارات دانشگاه آكسفورد، 1994م) ص 44.
49. همان، ص 45.
50. «چالش اسلامى»، مجله اقتصادى شرق دور، (12 ژوئيه 1990); اين آمارها بر اساس گفتههاى نويسندگان مسافر آسيايى مركزى در سال 1990م مىباشد.
51. احمد رشيد، همان، ص 220-221.
52. دليپ هيرو، «پيشرفت و انحطاط اسلام در آسياى مركزى»، مجله بينالمللى خاورميانه، شماره 443، (پنجم فوريه 1993) ص 20.