ابعاد شخصیتی و روحی انسان از دیدگاه قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابعاد شخصیتی و روحی انسان از دیدگاه قرآن - نسخه متنی

زین العابدین قربانی لاهیجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابعاد شخصيتي و روحي انسان از ديدگاه قرآن

شناسايي بيان راهكارهاي رسيدن به شناخت و قرب به خداوند باعث خواهد شد تا بتوانيم در تمام عرصه هاي زندگي هميشه به ياد يگانه هستي بخش باشيم و زندگي مان مصداق بارز آيه شريفه « ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين » 1 شود . در اين صورت در تمام امورات زندگي، لحظه اي از ياد «او» غفلت نورزيده و پيوسته خود را در محضر خداوند ديده و حس خواهيم كرد . زيرا ياد و ذكر خداوند همواره به دل ها آرامش مي دهد . آرامشي كه يكي از ابزارهاي تداوم بقا در جهان هستي است ( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) ، آرامشي كه در سختي ها و مشقات و مشكلات زندگي انرژي فراواني را براي حل مسائل و مشكلات نوع بشر رها ميكند و باعث ميشود تا بشر بر آنها فائق آيد .

البته ، دستيابي به چنين شرايطي به سادگي قابل حصول نيست . ولي غير ممكن هم نيست . هر پوينده واقعي راه خداوند ، با اشتياق وطلب ميتواند به آن برسد . طلب و اشتياقي كه اولين شرط حركت و طي طريق است . ميلي كه عاشق راه ،با تك تك سلولهايش در پي آن است و تا رسيدن به مقصود دست از تلاش بر نميدارد و تا آنجا ميرسد كه كلماتي همچون عشق ،معشوق ،و معبود برايش معنا پيدا ميكند و بدينسان در مي يابد جوهره «او» در اين دنيا و در تك تك وجود مخلوقاتش متجلي است و همه چيز را عصارهاي از وجود «او» ميبيند . آنجاست كه يك پوينده واقعي مشتاقانه و ديوانه وار به دنبال منشأ اصلي هر چيز ،يعني خداوند ،آن اقيانوس عشق و رحمت ميگردد و تا زماني كه از جام عشق او ننوشد و از آن لذت نبرد ساكت نمينشيند و هنگامي كه خداوند آن اكسير را به او چشاند و او را عاشق كرد ،جوينده ديگر نميتواند دست از ادامه مسير بردارد و پيوسته خود را جزئي جدا شده از «او» مي داند و تا زماني كه به خانه اصلي خود باز نگردد ،و به او نپيوندد ،آرام نميگيرد ،چنان چه مولانا ميفرمايد :




  • بشنو از ني چون حكايت ميكند
    كز نيستان تا مرا ببريدهاند
    سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
    هر كسي كو دور ماند از اصل خويش
    باز جويد روزگار وصل خويش



  • از جدايي ها شكايت ميكند
    از نفيرم مرد و زن ناليدهاند
    تا بگويم شرح درد اشتياق
    باز جويد روزگار وصل خويش
    باز جويد روزگار وصل خويش



حال بايد ديد بازتاب اين تحولات دروني در زندگي روزمره چگونه به ظهور ميرسد و متجلي ميشود . شخصي با داشتن چنين تحولاتي ديگر قادر به خطا رفتن نخواهد بود و كمتر به اصطلاح گناهي از او سر خواهد زد و اگ رهم چنين شود مسؤوليت آن را پذيرفته و آگاهانه آن را انجام ميدهد . زيرا او از لحاظ دروني شيفته و واله معشوق و رسيدن به معبود است . زماني رسيدن به معبود ميسر ميشود كه فرد پاك و خالص باشد و خلوص و پاكي حاصل نميشود ، مگر با از ابين رفتن حجاب هايي كه بين او و معبود وجود دارد . وجود حجاب ها يا گناهها ويا اشتباهات عمدي است كه سبب ميشود فاطله بين او و معبود بيشتر شود به طوري كه فرد نتواند به سادگي با خداوند ارتباط برقرار سازد . زيرا به مرور زمان به خطاهايي آميخته شده كه بايد آنها را از خود بزدايد ، دور كند و ديگر مرتكب نشود و شخصيت خود را زا آنها مبرا وپاك سازد ، تا خالص شود . و به جايي ميرسد كه همين شخصيت پاك و خالص را هم از ميان بردارد ان گاه ميتواند معبود را در خود و خود را در معبود ببيند چنان چه حافظ ميفرمايد :




  • تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
    چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود



  • چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود
    چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود



به اين ترتيب ، ديگر براي او حضور خالق مسأله انتزاعي و دور از ذهن نيست . زيرا يقين دارد كه به شكلي بايد در حضور « او » تاوان خطايش را بپردازد . با اين ديدگاه فرد به طور منطقي و عاقلانه كار اشتباهي انجام نخواهد داد . چون دير يا زود ناچار خواهد شد تاوانش را بپردازد . از طرفي ، آگاهانه خطا كردن ، به مرور او را از مبادرت به خطا باز ميدارد و فرد خاطي يقين مييابد كه بايد خطايش را جبران كند وبدينگونه تصميم با خود اوست كه آگاهانه خطايي را انجام دهد يا ندهد .

تحولات دروني ، وقتي امكان پذير است كه فرد از طريق مطالعات و جست و جو و پويندگي به مرحله تأمل در خويشتن و خودشناسي برسد . در اين صورت تحولات دروني در او جاري وساري خواهد شد . با اشنايي به الفباي آن ،پيمودن طي طريق برايش مشخص تر شده و عملاً تمام واژه نامه هايي كه تا به حال شنيده برايش معنا پيدا مي كند و آن معاني در ذهن محقق ميگردد .

موضوع شناخت و معرفت از مسائل بسيار دقيق ،اساسي وزيربنايي است كه از ديرباز مورد توجه انديشمندان و عرفا بوده اما دراين مسان شناخت خود و نفسانيات ،يا به تعبير ديگر خودشناسي ،بر ساير شناخت ها مقدم است . زيرا حكم چراغي را دارد كه راه را براي جوينده روشن ميسازد تا بهتر و سريع تر بتواند به كمال مطلوب برسد .

به طوري كه در سنت آمده شناخت و معرفت نفس و نفسانيات و خودشناسي آن قدر مهم است كه معرفت خود مقدمه و شرط معرفت خدا شناخته شده است :من عرف نفس فقد ربه ( هركس كه خود را شناخت خداي خود را خواهد شناخت ) . اين كلام شريف ، ارزش معرفت و شناخت نفس را با اهميت خاصي مطرح ساخته است كه با صراحت ميفرمايد : معرفت الله كه اساس اديان آسماني و دعوت انبيا بوده و به تعبير حضرت علي (ع) نزول كتب آسماني ، نهضت ها و حركت هاي مصلحان الهي و حتي شهادت ها همگي بر اين بوده كه بشر خداي خويش را بشناسد و معرفت الله بدست آورد ، اما اين فقط از طريق شناخت نفس خود ميسر است .

به راستي خودشناسي چيست ؟

آيا فقط شناخت فيزولوژي انسان از نقطه نظر پزشكي وسا شناخت روح و روان او از نقطه نظر روانشناسي باعث شناخت از خود ميشود ؟ با استفاده از اين دو روش ميتوان به پيچيدگي هاي فيزولوژي و رواني موجود زنده اي به نام انسان و در نتيجه به عظمت خالق پي برد . امروزه با پيشرفت دانش پزشكي و ياسر علوم به خصوص با گستردگي وسائل ارتباطات كه خود سهم مهمي در رشد آگاهي بشري ايفا ميكند ، ميتواند ما را بيشتر و بهتر به درك عظمت خداوند رهنمون سازد . ولي ايا ميتوان گفت با استفاده از اين شيوه شناخت معبود هم امكان پذير است ؟

به عقيده سالكان و عرفا ، منظور از خودشناسي اين است كه تضادهاي دروني و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسيم ، پيوسته در امر تقويت و جبران نقاط مثبت و منفي كوشا باشيم تا با استمرار و تداوم ، به مرور زمان به درجه خلوص و كشف حقيقت و ذات باريتعالي برسيم .




  • دل چو صافي شد حقيقت را شناسا ميشود
    از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2



  • از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2
    از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2



قرآن درباره نهاد ، و درون آدمي هم ، نظريه اي سه بعدي را مطرح ميسازد . بنا به نظر قرآن شخصيت آدمي يا روح انسان از سه بعد يا سه گونه نفس تشكيل شده است :

1- نفس مطمئنه ( يا ايتها النفي المطمئنه ) ( فجرآيه 27 ) كه نفسي است آگاه و بصير.

2- نفس لوامه ( ولا اقسم بالنفس اللوامه ) ( قيامت آيه 2 ) نفس ملامتگر اي وجدان اخلاقي .

3- نفس اماره ( ان النفي لاماره بالسوء الا ما رحم ربي ) ( قيامت آيه 2 ) نفس وسوسه گر به بدي .

اصطلاح كامل قرآن براي نفس اماره « اماره بالسوء » يعني بسيار يا ابر فرمانده به انجام پليدي است .

بنابر نص قرآن ، نفس مطمئنه علي ترين نفس ،لواماله نفسي نيكو و نفس اماره نفسي شرور است كه بايد مهارش كرد (النازعات آيه 40 ) صبورش ساخت ( كهف آيه 28 ) و از « آز » آن بايد هراسيد . ( حشر ايه 9 ) 3

پس اگر انسان نفس خود را پاك وپيراسته سازد رشد مي كند و چنان چه خودش را آلوده سازد سقوط كرده و به مرتبه اسفل السافلين تنزل مي يابد . بايد از محيط اجتماعي كه شامل كار و تلاش ،ازدواج و ... است سكويي براي پرتاب و حركت به اوج و تكامل به سوي مراحل اعلي ساخت تا در اين صورت به فلاح و رستگاري رسيد . قد افلح من زكيها ( شمس آيه 9 ) آن كه خود را پيراست رستگار شد و قد خاب من دسيها ( شمس آيه 10 ) اما آن كس كه خودش را آلوده كرد و نفس خود را با هوسبازي ، جاه طلبي ، يا منافع زودگذر ، كينه توزي ها و حسادت ها ، رقابت ها و خودكامگي ها پيوند داد ،نفس برومند و بارور را ذليل و پست مي گرداند . 4

بدين ترتيب خودشناسي پي بردن به تضادهاي دروني فرد و پيدا كردن راه مقابله با آنها است . هر انساني ناگزير است درون خود را بكاود تا از دنياي درون خود مطلع شود و بداند كه ريشه اضطراب هايش كجاست ؟ علت ترس هايش چيست ؟

خشم و نفرت از كجا ميآيد ؟ و راه مقابله با آنها چيست ؟اعلب انسان ها گرفتار اين نوع تضادها هستند و بايد دنياي تضادها را در جهت استفاده از مكانيزم دفاعي آنها شناخت ، تا بر مشكلات غلبه يافت . خودشناسي در واقع پي بردن به ضرورت تغيير و دگرگوني و آن گاه انقلاب دروني فرد است . انقلابي كه تا فرصت باقي است بايد به آن مبادرت ورزيد . چنان چه مولانا ميفرمايد :




  • بارها از فعل بد نادم شدي
    سال بيگه گشت و وقت كشت ني
    كردم در بيخ درخت تن فتاد
    هين و هين اي راهرو بيگانه شد
    هين مگو فردا كه فرداها گذشت
    تا به كلي نگذرد ايام كشت



  • بر سر راه ندامت آمدي
    جز سيه روئي و فعل زشت ني
    بايدش بر كد و بر آتش نهاد
    آفتاب عمر سوي چاه شد
    تا به كلي نگذرد ايام كشت
    تا به كلي نگذرد ايام كشت




1- قرآن مجيد سوره انعام آيه 162 ( همانا عبادت و پرستش ،زندگي و مرگم در جهت پروردگار جهانيان است )

2- ظهير فاريابي

3- كتاب خط سوم دكتر ناصر الدين صاحب الزماني ( ص 403 )

4- انسان و خودسازي دكتر محمد جواد باهنر ( ص 31 – 32 )

/ 1