ابعاد شخصيتي و روحي انسان از ديدگاه قرآن
شناسايي بيان راهكارهاي رسيدن به شناخت و قرب به خداوند باعث خواهد شد تا بتوانيم در تمام عرصه هاي زندگي هميشه به ياد يگانه هستي بخش باشيم و زندگي مان مصداق بارز آيه شريفه « ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين » 1 شود . در اين صورت در تمام امورات زندگي، لحظه اي از ياد «او» غفلت نورزيده و پيوسته خود را در محضر خداوند ديده و حس خواهيم كرد . زيرا ياد و ذكر خداوند همواره به دل ها آرامش مي دهد . آرامشي كه يكي از ابزارهاي تداوم بقا در جهان هستي است ( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) ، آرامشي كه در سختي ها و مشقات و مشكلات زندگي انرژي فراواني را براي حل مسائل و مشكلات نوع بشر رها ميكند و باعث ميشود تا بشر بر آنها فائق آيد . البته ، دستيابي به چنين شرايطي به سادگي قابل حصول نيست . ولي غير ممكن هم نيست . هر پوينده واقعي راه خداوند ، با اشتياق وطلب ميتواند به آن برسد . طلب و اشتياقي كه اولين شرط حركت و طي طريق است . ميلي كه عاشق راه ،با تك تك سلولهايش در پي آن است و تا رسيدن به مقصود دست از تلاش بر نميدارد و تا آنجا ميرسد كه كلماتي همچون عشق ،معشوق ،و معبود برايش معنا پيدا ميكند و بدينسان در مي يابد جوهره «او» در اين دنيا و در تك تك وجود مخلوقاتش متجلي است و همه چيز را عصارهاي از وجود «او» ميبيند . آنجاست كه يك پوينده واقعي مشتاقانه و ديوانه وار به دنبال منشأ اصلي هر چيز ،يعني خداوند ،آن اقيانوس عشق و رحمت ميگردد و تا زماني كه از جام عشق او ننوشد و از آن لذت نبرد ساكت نمينشيند و هنگامي كه خداوند آن اكسير را به او چشاند و او را عاشق كرد ،جوينده ديگر نميتواند دست از ادامه مسير بردارد و پيوسته خود را جزئي جدا شده از «او» مي داند و تا زماني كه به خانه اصلي خود باز نگردد ،و به او نپيوندد ،آرام نميگيرد ،چنان چه مولانا ميفرمايد :
بشنو از ني چون حكايت ميكند
كز نيستان تا مرا ببريدهاند
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
هر كسي كو دور ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
از جدايي ها شكايت ميكند
از نفيرم مرد و زن ناليدهاند
تا بگويم شرح درد اشتياق
باز جويد روزگار وصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود
چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود
چه خوش كسي كه در اين راه بي حجاب رود
دل چو صافي شد حقيقت را شناسا ميشود
از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2
از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2
از صفا اينه منظور نظرها ميشود 2
بارها از فعل بد نادم شدي
سال بيگه گشت و وقت كشت ني
كردم در بيخ درخت تن فتاد
هين و هين اي راهرو بيگانه شد
هين مگو فردا كه فرداها گذشت
تا به كلي نگذرد ايام كشت
بر سر راه ندامت آمدي
جز سيه روئي و فعل زشت ني
بايدش بر كد و بر آتش نهاد
آفتاب عمر سوي چاه شد
تا به كلي نگذرد ايام كشت
تا به كلي نگذرد ايام كشت
1- قرآن مجيد سوره انعام آيه 162 ( همانا عبادت و پرستش ،زندگي و مرگم در جهت پروردگار جهانيان است )
2- ظهير فاريابي
3- كتاب خط سوم دكتر ناصر الدين صاحب الزماني ( ص 403 )
4- انسان و خودسازي دكتر محمد جواد باهنر ( ص 31 – 32 )