ويژگيهاى درس اخلاق و آداب شاگردى آن
در نوشتار پيشين از ضرورت اخلاق و پيشينه تاريخى آن در حوزه هاى علميه سخن رفت و در مقاله گذشته از[ ضرورت استاد و راهنما دراخلاق] و[ ويژگيهاى استاداخلاق] بحث شد.اينك موضوع قابل ملاحظه ديگرى كه بدان مى پردازيم [ چگونگى درس اخلاق و آداب شاگردى آن] است .روشن است كه محدوديتهاى نوشتارى نمى گذارد تمامى ما فى الضمير استاد و راهنماى اخلاق بيان شده و مبحث او پخته گردد. نشستها و آموزشهاى گفتارى لازم است تااستاد و شاگرد رو در روى يكديگر قرار گرفته و با فرصت و آسانى مقصود خود را بيان دارند.اينجاست كه درسهاى گفتارى اخلاق ضرورت يافته و سخن از ويژگيهاى درس اخلاق و آداب شاگردى آن مطرح مى شود.ازاين روى در پرتو معارف اسلامى و بهره مندى از تجربه پاكان راه طى كرده به تبيين برخى از آنها پرداخته و بقدر توان در بررسى آن مى كوشيم . باشد كه اين برترين امتياز حوزه هاى علميه (تهذيب اخلاق و نظام تحصيلى ) هر چه باشكوهتر و شايسته تر رسالت [خودسازى] را به انجام رساند و مدخل پرواز ملكوتى را به روى سالكان حقيقت و معنويت بگشايد.ويژگيهاى درس اخلاق
1. گرانبارى درس اخلاق بايداز مطلب و آموزش سرشار باشد يعنى عصاره ساعتها كوشش و تحقيق استادى توانا در برابر فرصتى كه شاگرد سپرى مى شود عرضه گردد.آبشارى باشد كه جانها را طهارت و طراوت بخشد و دل را در چشمه سار حكمتش سيراب كند. چونان صحيفه لقمانى حيات بقلبها دهد و آيينه وار سيماى انسانيت را در پيام آسمانى تصوير كند.ازارشاد و آموزش تشويق و توبيخ برهان و بصيرت سنت و سياست حكمت و حكومت تهديد و ترغيب معاش و معاد عقيده و جهاد دين و دانش انذار و بشارت آكنده باشد. كشتى نجات از كام امواج[ فتنه ها] آيينه شناخت[ خود] و آهنگ معرفت[ خدا] گردد. از بصر به بصيرت ازابهام به يقين آورد. اين باور ناصواب را كه: [درس و پنداخلاقى تذكرى صرف و گفتارى چند با آهنگ مخصوص است و نياز به تحقيق ندارد] بايد به بايگانى نسيان سپرد چرا كه آموزش اخلاقى اگراز تحقيق واستوارى شايسته بهره مند نبوده و توانايى اشباع هرگونه انديشه اى را نداشته باشد چگونه مى تواند به تاثيرگذارى و داعيه سازى دست يابد؟ اگر توان زدايش هرگونه شبهه را پيرامون مبحث خود نداشته و با مسامحه و بدون وسواسيت تحقيقى از كنار مسائل تربيتى بگذرد كجا مى تواندادامه پيام رسالت باشد پيامى كه شيوه تربيتى وابلاغش بر برهان واستدلال قانع كننده استواراست .لقدارسلنا رسلنا وانزلنا معهم الكتاب والميزان... 1 ما فرستادگان خويش را با نشانيهاى روشن و پيغامهاى راست و رسا فرستاديم و باايشان كتاب و تراز و نازل كرديم . در جاى ديگر خط و مشى پند دهى پيامبر[ص] را چنين ترسيم مى كند.فاعرض عنهم وعظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا. 2 ازايشان رو گردادن و آنان را پند واندرز ده و با آنها سخن بگو رسا و بااثر كه در دلشان ژرف آيد و كارگر شود.و نيز مى فرمايد:ادع الى سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن... 3 با حكمت واندرز نيكو به راه پروردگارت بخوان و با آنان با بهترين وجهى استدلال و مناظره كن. رهنمودهايى كه قرآن در شيوه ابلاغ وارشاد مى دهد همگى براستوارى رسايى و روشنى پيام تكيه دارد. چنانكه كلماتى مانند: حكمت بلاغ مبين بينات نصيحت موعظه حسنه (جادلهم بالتى هى احسن ) و ... نشانگراين خط و مشى است .بنابراين همانگونه كه درسهاى ديگر حوزه مانند: منطق واصول با اين كه سالهاانديشه وران به تحقيق و تحليل آن پرداخته و در تبيين مباحث آنها كوشيده اند اكنون با دقت و پژوهش دنبال مى شود شايسته است كه مسائل اخلاقى اسلام با همه پيچيدگى و اهميتى كه دارند و سوكمندانه تاكنون پژوهش بايسته اى پيرامون مباحث آنهاانجام نگرفته است بطور وضوح تحقيق شده و عرضه گردد. اميد كه توانايانى كمر همت بسته و گامهاى نخستين را دراين راستا بر دارند حد و مرز هر يك از بحثهاى اخلاقى را به روشنى بيان داشته و جايگاه آنها را در منابع اصلى معارف اسلامى نشان دهند.استادانى كه بر كرسى درسهاى اخلاق در حوزه مى نشينند نيز با حوصله واهميت بحثهاى گرانمايه را عرضه كنند و مددياراين تحقيق و تبيين شايسته اخلاق اسلامى گردند. 2. مراعات استعداد و توان دريافتى شاگردمطلب اخلاقى نبايد روح شنونده را خسته كند واز توان و كشش او بيگانه يا برتر باشد. آن كه انديشه اش راادراك بديهيات مى لنگد كى تحمل افكار بلند معنوى و روحى را دارد؟ تا كسى روحش به مرتبه شايسته از شناخت تعبد و دريافت حقايق نرسيده است عرضه مسائل سنگين و دشوار براو خطاست زيرا باعث انحراف وى مى گردد. هر يك از صفات اخلاقى داراى مراتب و مراحلى است . مراتب بالا مدخل برخى از مسائل عرفانى است . ضمن رعايت ترتيب در بررسى اين صفات گنجايش و سطح فهم شاگرد نيز بايد مراعات گردد. امام سجاد[ ع] مى فرمايد: حدثوالناس بما يعرفون و لاتحملوهم مالا يطيقون فتغرونهم بنا.4 آنچه مردم توان فهمش را دارند به ايشان بگوييد و چيزى كه تحمل آن ندارند برانديشه ايشان بار نكنيد كه دراينصورت آنان را به وسيله ما مغرور و فريفته خواهيد ساخت .
در ره عشق نشد كسى به يقين محرم راز
با خرابات نشينان زكرامات مگوى
هر سخن وقتى و هر نكته مكانى دارد 5
هر كسى بر حسب فهم گمانى دارد
هر سخن وقتى و هر نكته مكانى دارد 5
هر سخن وقتى و هر نكته مكانى دارد 5
3. تنوع و شاداب
از آن روى كه رسالت دراخلاق[ جذبه و تاثيرگذارى] است بايداز يك نواختى و ملال آورى بدور باشد و خاطر شاگرد را خسته نكند. لحظات درس آنچنان جذاب و خوش خاطره بگذرد كه تا فرصت ديگر شاگرد را در فضاى معنوى خود نگاه دارد. همواره در ياد وى بماند و در برخوردها و حالات گوناگون چونان خاطره اى راه گشا يادآورى شود. درسى كه افسردگى آورد و شاگرد پايان آن راانتظار كشد يقينا موثر نخواهد بود در ياد نمى ماند و روزنه اى نمى گشايد.از رسول اكرم[ ص] روايت شده است كه فرمود: ان موسى لقى الخضر[ ع] فقال :اوصنى فقال الخضر يا طالب العلم ان القائل اقل ملاله من المستمع فلاتمل جلسائك اذااحدثتهم... 9 موسى[ ع] با خضر برخورد كرد و به وى گفت : مرا نصيحت و سفارش فرما. خضر گفت :اى دانش طلب بايد بدانى كه گوينده كمتراز شنونده دچار ملال خاطر و خستگى روحى مى گردد بنابراين آنگاه كه با همنشينانت سخن مى گويى نشستهاى خود را خسته كننده و ملال آور نساز. اگر معانى بلند و عميق تربيتى با تعابير زيبا و خوش آهنگ مطرح شود ضرب المثلهاى بجا حكايات متناسب آيات واحاديث بموقع تحليل و توجيه شايسته و ديگر صنايع لفظى و معنوى بكار گرفته شود بهتر بر جانها مى نشيند و در يادها مى ماند. شاگرد را نيز تا پايان درس با نشاط همراه خود مى كشد.اميرالمومنين[ ع] مى فرمايد: ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحكم. 10 روح بمانند بدن خسته مى گردد پس براى زدودن ملالت روح در پى حكمتهاى طرفه و نو برآييد. دانشهاى تازه و شگفت آور كه به دل لذت و خوشى دهد تعبيرها و نكته هاى نشاط برانگيزى كه شاگرد را زنده و گرم كند بكار گيرند. درباره نشستهاى آموزشى ازابن عباس نقل شده است كه هرگاه از بحثهاى علمى و يك نواخت خسته مى شدند مى گفتند: [حمضونا حمضونا] سپس دراخبار واشعار و مطالب گوناگون غوطه ور مى شدند 11 . نيز نقل شده است كه شاگردان شيخ بهايى روزهاى تعطيل بيش از روزهاى درس از وى بهره مند مى شدند زيرا شيخ بهايى روزهاى تعطيل ازانواع دانشها اخبار شنيدنى و تحفه اشعار برگزيده و حكايات جذاب سخن مى گفت . با اين تنوع و شادابى كه در شيوه آموزشى خود پديد مى آورد زمينه بهره ورى از دانشهاى جديد نشاط و شكوفايى را براى روزهاى درسى و فراگيرى علم فراهم مى آورد. 12 . بنابراين درس اخلاق بايد سرشاراز مطالب گوناگون و تازه باشد تا شادابى و جذبه در تمام لحظات درس سايه افكن شده و نبض شاگرد به آهنگ درس بزند.4. تاثيرگذارى
درسى كه داعيه تربيت وارشاد دارد كمترين انتظارى كه از آن مى رود تاثير گذارى است يعنى بايد به گونه اى باشد كه شنونده را به فضاى پيام خود بكشد و در تيررس خطابش قرار دهد و بسان وجدان با او سخن بگويد. زبان حالى باشد كه موجب انقباض وانبساط وى شود و احساس او را برانگيزاند. شورانگيزى و داعيه سازى رسالت اصلى درس اخلاق است يعنى خواه ناخواه بايد شنونده را متاثر سازد و شوق به نيكى را دراو برانگيزد.امام على[ ع] مى فرمايد: انفع المواعظ ماردع. 13 سودمندترين پندها آن است كه در مخاطب نفوذ كند و آتش عشق به رستگارى و درستكارى را در وى برافروزاند. زمزمه گفتاراخلاق بايد لطيف ترين ترجمان احساسات درونى شنونده باشد. دلهاى سخت را نرم كند و عواطف انسانى را برانگيزاند. آنچنان رسا و بااثر باشد كه در دلها ژرف آيد و كارگر شود.امام على[ ع] مى فرمايد.المواعظ صقال النفوس و جلاءالقلوب. 14پندها صيقل جانها و شكوفا كننده دلهاست .ارشادهاى اخلاقى در حقيقت برگردان و تبيين ديگرى از كلام خداوندى است . همانگونه كه آيات قرآنى در شنونده تاثير مى گذارد مطالب اخلاقى نيز بايد چنين باشد. قرآن در آيات گوناگون بر ويژگى تاثيرگذارى خود تكيه مى كند و آن رااعلان مى دارد: واذا تليت عليهم آياته ايمانا و على ربهم يتوكلون. 15 و چون آيات قرآن را برايشان بخوانند برايمانشان افزوده شود و به خداى خويش توكل كنند.لوانزلنا هذاالقرآن على جبل الرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله... 16 اگراين قرآن را بر كوه نازل مى كرديم مشاهده مى كردى كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشى مى گشت .واذا سمعوا ماانزل الى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق يقولون ربناامنا فاكتبنا مع الشاهدين. 17 هنگامى كه ( اصحاب نجاشى ) آيات نازل شده بر پيامبر[ص] را شنيدند بسبب آنچه از حق شناختند اشك از چشمانشان روان شد و گفتند: پروردگارا ما گرويديم پس ما را در شمار گواهان خويش بنويس . مردم با شنيدن آيات به سجده مى افتادند تسبيح و تقديس خدا مى كردند گريه كنان بر زمين چهره مى سائيدند واز خشوع و نرم دلى سرشار مى شدند. بنابراين پيام اخلاقى نيز بايد چونان سرچشمه خود(قرآن ) داراى چنين تاثير و قدرتى باشد كه حال شنونده پس از شنيدن غيراز حال او پيش از شنيدن باشد.در تاريخ حوزه هاى علميه نيز درسهايى منشا بركت بوده واز خود نام و آوازه اى بجاى گذاشته اند كه از ويژگى تاثيرگذارى برخوردار بوده اند.مرحوم مطهرى از صاحب دلى چنين ياد مى كند: [... درك محضراو را ميرزا على آقاى شيرازى همواره يكى از ذخاير گرانبهاى عمرم كه حاضر نيستم با هيچ چيز معاوضه كنم مى شمارم و شب و روزى نيست كه خاطره اش در نظرم مجسم نگردد...او بحقيقت يك عالم ربانى بود... سخن دل رااز صاحب دلى شنيدن تاثير و جاذبه و كشش ديگرى دارد... مواعظ واندرزهايش از جان برون مى آمد لاجرم بر دل مى نشست]... 18 . و نيزاز درس اخلاق امام خمينى و تاثيرگذارى آن چنين مى نويسد:درس اخلاقى كه به وسيله شخصيت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت در معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى مرا سرمست مى كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديدا تحت تاثير آن مى يافتم . بخش مهمى از شخصيت فكرى و روحى من در آن درس و سپس در درسهاى ديگرى كه در طى دوازده سال از آن استادالهى فرا گرفتم انعقاد يافت . 19مرحوم آقا نجفى راجع به درس مرحوم ملامحمد كاشى مى نويسد:[به قدر يك ربع ساعت موعظه و نصيحت مى نمود كه خيلى موثر واقع مى شد به طورى كه مصمم مى شديم بالكليه از دنيا و مافيها صرف نظر كرده متوجه آخرت گرديم] 20 .5. پرهيزازالقاىخرافات واوهام اكنون كه پس ازانقلاب بازار عرفان گرايى و كرامت سازى رواج يافته است و هر كس به نام طريقت و معنويت پخت و پزى دارد رسالت درسهاى اخلاقى بسيار حساس شده است زيرا بايداز يك سواخلاق و معنويات ناب اسلامى را مطرح كند واز ديگر سوى پيرايه ها واوهامات رااز پيكر آن بزدايد. دراين آشفته بازار حكايات شگفت كرامات معجزه وار و مدعيان ره طى كرده درس واقع بينانه درسى است كه كويرهاى جان رااز سرچشمه هاى وحى شاداب كند و راه درست و روشن را به وضوح پيش پاى ساكنان بنهد. درس واقع بينانه نه تنها به رشد و زمينه سازى براى خرافات دمن نمى زند بله با مهارت و دقت مرز حقيقت و خرافه را مشخص مى سازد.از آن جهت كه مسائل روحى انسان و گفتگو درباره جان و روان آدمى بسيار پيچيده و دشواراست آموزش اخلاقى واقع بينانه اطراف هر مبحثى را روشن ساخته واز هرگونه ابهام و مسامحه اى كه ممكن است نتيجه معكوسى به بار آورد دورى مى گزيند.رعايت نظم و ترتيب
همانگونه كه بسيارى از علوم و فنون داراى ترتيب و چينش مخصوص به خود هستند دانش اخلاق نيز بايداز دسته بندى ويژه بخود برخوردار باشد و رتبه هاى گوناگون مباحث كه هر يك نسبت به ديگرى پايه واصل شمرده مى شود رعايت گردد.ارشاد و پندى موثراست كه مراحل گوناگون آن قدم به قدم پيموده شود. نخست به مطالبى كه نقش مقدمى داشته و زمينه فكرى و روحى را براى شاگرد آماده مى سازد پرداخته شود و سپس به مباحثى كه پايه و ركن براى مسائل اخلاقى شمرده مى شود رسيده و در پايان مطالب ريزتراخلاقى مطرح گردد .درسى كه داعيه تهذيب نفس و تطهير قلبها را دارد زمانى بدين نقش خود دست مى يابد كه با مهارت و ترتيب درست عرضه گردد و براساس انتظارى كه ازاثر هر بحث مى رود دسته بندى شود. امام على[ ع] مى فرمايد: احسن الكلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص والعام. 21 بهترين كلام آن است كه نيكو زينت داده شده باشد تا عام و خاص آن را بفهمند. در سيستم آموزشى اخلاق نه تنها بايسته است كه ترتيب كلى مباحث رعايت شود و فصلها با توجه به اهميت و رتبه در پى هم بيايند بلكه در هر يك مباحث جزئى نيز مراعات چگونگى بحث و بكارگيرى اصول تبليغى لازم است . در هنگام بحث از يك صفت اخلاقى پس از تبيين ماهيت و مفهوم بررسى پيامدهاى سوء و ره آوردهاى نيك آن ضرور مى نمايد. روى همين اصل نظام و ترتيب است كه پيامبران بزرگ الهى در پند و اندرز انذار و تبشير را مد نظر قرار مى دهند: و ما نرسل المرسلين الامبشرين و منذرين. 22 فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين. 23 به انديشه وادار و يادآورى و تذكار پيامدهاى خطرناك گناه رسالت معلم و راهنماى اخلاق است كه با توجه به شرايط واقتضا و كشش درونى افراد با ترتيب و نظمى حكيمانه بايستى القاء شود. در همين رابطه قرآن از زبان حضرت نوح[ ع] بيان مى دارد. انى لكم نذيرمبين ان لاتعبدواالاالله انى اخاف عليكم عذاب يوم اليم . 24يا خطاب به پيامبر مى فرمايد:فذكرانماانت مذكر. 25 پس درس اخلاق بايد براساس نظم و ترتيب پى ريزى و گام بگام اين راه پر پيچ و خم طى شود.اين درس بزرگ استاد توانا با ذهنى منسجم و آشنائى به احوالات را مى طلبد كه بتواند مطالب مفيد به حال شنوندگان را بااسلوبى صحيح مرتب و عرضه كند. در پايان اين بخش از باب تذكر به برخى از ويژگيهاى درس اخلاق اشاره مى كنيم : 1. همانگونه كه از كلمات واصطلاحات اخلاقى مانند: نصيحت موعظه انذار تبشير هدايت وارشاد بر مى آيد انگيزه راهنمايى بايد خيرخواهانه واز روى اخلاص باشد. قرآن از زبان حضرت نوح[ ع] نقل مى كند[ وانالكم ناصح امين] 26 .2.از آن روى كه موضوع اخلاق وارشاداز برترين وارجمندترين دانشهاست سزاواراست كه بهترين ساعات شبانه روز براى درس اختصاص شود. ملاحسينقلى همدانى به مدت سى سال در صبحگان درس اخلاق مى گفت و سپس به درسهاى فقه واصول مى پرداخت . 3.استاد درارائه درس هيچگونه چشم داشتى بجزارشاد و هدايت شاگرد نبايد داشته باشد و با توكل و رضاى خدا دراين راه تلاش كند.4. محيط درس بايداز برخوردهاى مهربانانه آكنده باشد كه اين رمز موفقيت است چنانكه قرآن رمز موفقيت پيامبر بزرگ اسلام را در همين اخلاق نيكو و برخوردهاى مهربانانه دانسته است :فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضو من حولك فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله يحب المتوكلين. 27 .مرحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوى گردانيد.اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفرق مى شدند. پس چون امت بنادانى درباره تو بد كننداز آنان در گذر واز خدا براى آنان طلب آمرزش كن و براى دل جوئى آنان در كارها باايشان مشورت كن ليكن آنچه خود تصميم گرفتى با توكل به خداانجام ده خدا آنان كه براواعتماد كنند دوست دارد و يارى كند. در جاى ديگراز سيره پيامبر[ص] چنين تصوير مى دهد:لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ماعنتم حريص عليكم بالمومنين روف رحيم. 28همانا رسولى از جنس شما براى هدايت خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پرورى فقر و پريشانى و جهل و فلاكت شما براو سخت مى آيد و بر آسايش و نجات شما بسيار حريص و بمومنان رئوف و مهربان است .آداب شاگردى اخلاق
1. فروتنى وانعطاف پذيرىحالت انقياد و پذيرش در برابر علم و در محضر معلم زينت متعلم است . شرط بهره مندى از دانش و پندهاى تربيتى روحى نرم وانديشه اى رام داشتن است .اگر چه مستعد و تيزهوش باشى اما سزاوار نيست كه از كمال خود لاف زنى و خود را در سايه خيال بافيهايت مسخ سازى . سركشى از پذيرش حق و كناره گيرى از فروتنى در برابر پند تو راازاستعداد و ذكاوت ذاتيت نيز محروم مى سازد. امام على[ ع] مى فرمايد: من اعرض عن نصيحه الناصح احرق بمكيده الكاشيح. 29 آن كه پند خيرخواهى روى بگرداند به مكر دشمن گرفتار مى شود.آدمى هر چند گرانقدر و تواناتر گردد نياز به فروتنى و نرمخويى فزونتر مى شود.
چون پيمبر نيستى پى رو براه
تو رعيت باش چون سلطان نه
انصتو را گوش كن خاموش باش
چون زبان حق نگشتى گوش باش 30
تا رسى از چاى روزى سوى جاه
خودمردان چون مرد كشتيبان نه
چون زبان حق نگشتى گوش باش 30
چون زبان حق نگشتى گوش باش 30
هيچ دانى چه كسى گشت استاد
دراين درگه بلنداو شد كه افتاد
زكاريست اگر كار آگهى آگاه
هم از شاگردى آموزگارى است .
آن كه شاگرد شد و عار نداشت
كسى استاد شد كو داشت استاد
هم از شاگردى آموزگارى است .
هم از شاگردى آموزگارى است .
چون بوداصل گوهرى قابل
هيچ صيقل نكو نداند كرد
سگ بدرياى هفتگانه مشوى
كه چو تر شد پليدتر باشد 35
تربيت را دراواثر باشد
آهنى را كه بدگهر باشد
كه چو تر شد پليدتر باشد 35
كه چو تر شد پليدتر باشد 35
گر چه حكمت را به تكرار آورى
چون تا نااهلى شوداز تو برى 37
چون تا نااهلى شوداز تو برى 37
چون تا نااهلى شوداز تو برى 37
تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون شد
ليلى بود زسمك تا به سماكش كشش
ليلى بود زسمك تا به سماكش كشش
ليلى بود زسمك تا به سماكش كشش
3. عزم واراده توانا
از ويژگيهايى كه براى درس اخلاق شمرديم :[ تاثيرگذارى و داعيه سازى] بود اما بايد توجه داشت كه تنها عامل موفقيت داعيه ساز بودن درس نيست بلكه اين عزم واراده شاگرداست كه تاثير وانگيزه پديد آمده را به انجام مى رساند و بدان تحقق مى بخشد.براساس اصل اثرپذيرى انسان كسانى كه از پندهاى اخلاقى وارشادى انگيزه مى گيرند كم نيستند اما آنان كه توفيق عمل پيدا كرده و به مقصد مى رسنداندكند.اين اراده مصمم است كه انگيزه و دريافت را به تحقق مى رساند.ناكامى و واماندگى بسيارى از سالكان راه تربيت ضعف و سستى در عزمها بوده است كه در برابر موانع و دشواريها به زانو آمده و بريده اند. درس مطلوب واستاد شايسته به تنهائى كارساز نيست شاگرد بايداز عزم واراده اى توانا برخوردار باشد و قدرت به كارگيرى پيامها را داشته باشد والااميد به كاميابى و موفقيت آن نمى رود. قرآن ناكامى حضرت آدم[ ع] را در ضعف اراده و نداشتن عزم مى داند:ولقد عهدناالى آدم من قبل فنسى و لم نجدله عزما 39 .از پيش با آدم پيمان بستيم امااو فراموش كرد و درا و عزم و اراده توانا نيافتيم . در برابر نكته ضعفى كه از آدم[ ع] بيان مى شود عامل گستردگى قلمرو و پيروزى پيامبران صاحب شريعت را صفت[ الوالعزم] بودندايشان شمرده و آنها را بدين جهت مى ستايد:واصبر كما صبرالوالعزم من الرسل ... 40 . بردبارى و شكيبايى كن همانگونه كه پيامبران الوالعزم شكيبا بودند. اميرالمومنين[ ع] نيز پيامبران بزرگ الهى را براين صفت مى ستايد:...ولكن الله سبحانه جعل رسله اولى قوه فى عزائمهم و ضعفه فيماترى الاعين من حالاتهم مع قناعه تملا القلوب والعيون غنى و خصاصه تملا الابصار والاسماع اذى ... 41 . اما خداوند پيامبران خويش رااز نظر عزم واراده قوى واز نظر ظاهر فقير و ضعيف قرار داد ولى توام با قناعتى كه قلبها و چشمها را پراز بى نيازى مى كرد هر چند فقر و نادارى ظاهرى آنان چشمها و گوشها رااز ناراحتى مملو مى ساخت . على[ ع] رمز پيروزى پيامبر[ص] را در بر پايى دين خداوند و داشتن صفت عزم مى داند:قائما بامرك مستوفزا مرضاتك غيرنا كل عن قدم ولا واه فى عزم 42پيامبر به امر و فرمان تو قيام كرد براى به دست آوردن خشنودى تو شتاب كرد بدون اين كه از پيشى گرفتن بماند و دراراده و تصميمى كه داشت سستى مى ورزد.در روايتى كه قبلااز مولا نقل كرديم يكى از شرايط بهره مندى از موعظه و پنداخلاقى را[ آارء عازمه] بيان فرموده بود.4. حفظ احترام و قداست درس واستاد
پيدا كردن استاد و راهنماى لايق كارى بسيار دشواراست ازاين روى اگر توفيق يار شد و دست به دامن خضر راهى رسيد بايد گرانقدر و ارجمندش داشت .علاقه واحترام به استاد احترام به دانش حيات شخصيت و كمال است . هر چه بهره مندى زيادتر گردد بزرگداشت راهنماافزونتر بايد باشد و سپس بدل به علاقه شده و در نهايت سراز محبت و عشق درآورد.شاگردانى كه با علاقه و شيداوار پيام استاد و كوكب هدايت را شنيده اند در تاريخ انسانيت صاحب آثار شگفت و نام و آوازه گشته اند كه روشن است اين از روابط معمولى شاگرد واستاد چنين نشانه هايى پديدار نگشته است .رابطه راهرو با راهبر غيراز رابطه استادان و شاگردانى است كه به راه و رفتن كارى ندارند و فقط در پى اندوخته هاى فزونتر ذهن هستند.علاقه شيخ طوسى به سيد مرتضى ملاصدرا به ميرداماد ملاحسينقلى همدانى به سيدعلى شوشترى شاگردان ملاحسينقلى به وى علامه طباطبائى به محروم قاضى امام خمينى به شاه آبادى مطهرى به امام خمينى و صدها نمونه ديگر غيراز علاقه ها و رابطه اى است كه هر دانش آموزى با معلم خود دارد.استاداخلاقى كه به شايستگى راهبرى كند حق حيات و شخصيت به شاگرد پيدا مى كند و در تمامى كمالات و فضايل او شريك مى گردد. امام سجاد[ ع] مى فرمايد:اما حق سائسك بالعلم فالتعظيم له والتوقير لمجلسه و حسن الاستماع اليه والاقبال عليه والمعونه له على نفسك فيما لاغنى بك عنه من العلم بان تفرغ له عقلك و تحضره فهمك و تزكى له (قلبك ) و تجلى له بصرك بترك اللذات و نقص الشهوات ... 43 .حق آن كه راهنما واستاد توست در فراگيرى دانش و معرفت بزرگ داشتن او واحترام گزاردن به مجلس او و نيكو گوش فرا دادن به سخنان او و كمك گرفتن ازاو بر ضدخواهشهاى نفس خود تا بتوانى آن اندازه از علم كه ضرورت دارد فراگيرى .اين است كه بايد نيروى عقلت را مهيا سازى و فهم خويش را آماده كنى و قلب را پاكيزه نگاه دارى و ديده را جلا بخشى واين همه با ترك لذات و كاستن از شهوات ميسراست . محضر و مدرس اخلاق آداب و قداستى ويژه دارد. همانگونه كه دانش آموخته مى شود آداب شاگردى و شنيدن پيام اخلاق نيز بايد فرا گرفته شود.پند و پيام اخلاقى خود پيوندى است ميان راهرو و راهبر.اگر شاگرد اخلاق از سرچشمه حكمت و تدبيراستاد سيراب شود و جان تشنه اش طراوت و شادابى يابد خودبخود علاقه مند و شيداى منبع حيات خويش مى گردد و اندرز و پنداو را به گوش جان مى خرد. با طهارت باطنى و حتى ظاهرى در محضراستاد حاضر مى شود. اين بود گوشه از وظايف راهنمايان اخلاق و درنگى كوتاه در ويژگيهاى درس اخلاق و بالاخره نيم نگاهى به آداب شاگردى و بهره مندى از كلاس تربيت .اميد كه توفيق يار شده و عزم واراده مدد كار تا گامى فرا پيش نهيم و دل به پيام راه طى كرده اى بسپاريم .1. سوره حديد آيه 25.
2. سوره نساء آيه 63.
3. سوره نحل آيه 125.
4. اليحاه ج 1.151.
5. ديوان حافظ غزل 121.
6. تحف العقول 36 ترجمه فارسى .
7. تفسير صافى ج 5.207.
8. انيس اليل در شرح دعاء كميل .15.
9. منيه المريد .45 چاپ انتشارات اسلامى .
10. نهج البلاغه فيض الاسلام حكمت 89.
11. روضات الجنات ج 7.68.
12. همان مدرك .
13. نهج البلاغه حكمت 388.
14. غررالحكم ج 1.357.
15. سوره انفال آيه 12.
16. سوره حشر آيه 21.
17. سوره مائده آيه 3.
18. سيرى در نهج البلاغه .52.
19. سيماى فرزانگان ج 3.51.
20. سياست شرق 188.
21. غررالحكم ج 2.463.
22. سوره كهف آيه 56.
23. سوره بقره آيه 213.
24. سوره هود آيه 26.
25. سوره غاشيه آيه 21.
26. سوره اعراف آيه 68.
27. سوره آل عمران آيه 159.
28. سوره توبه آيه 128.
29. غررالحكم ج 5.350.
30. مثنوى معنوى دفتر دوم بيت شماره 24513.
31. سوره اقرا آيه 87.
32. غررالحكم ج 3.401.
33. نهج البلاغه صبحى صالح 83.
34. الحياه ج 2.318.
35. كليات سعدى چاپ فروغى 153.
36. الحقايق .27.
37. مثنوى معنوى دفتر 2 بيت شماره 316.
38. بحارالانوار ج 1.227.
39. سوره طه آيه 115.
40. سوره احقاق آيه 35.
41. نهج البلاغه فيض الاسلام خ 234.
42. همان مدرك خ 71.
43. الحياه ج 2.271 چاپ دوم