پويائى مكتب انقلاب - پویایی مکتب انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پویایی مکتب انقلاب - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پويائى مكتب انقلاب

پويائى مكتب انقلاب

روى سخن در جهت تبيين كارآيى انقلاب مى باشد. چگونه و در چه شرايطى يك انقلاب مى توانداز يك روند سازنده و موفق برخوردار باشد؟ دلايل و آثار پويايى هرانقلاب در چه واقعيتهايى نهفته است ؟ چنين مساله اى بااهميت و حساسيت ويژه خود همواره رهبران انقلاب وانقلابيون وانديشه وران اجتماعى را به خود مشغول داشته است .

انقلاب در مفهوم جديد خويش از قرن نوزدهم به بعد بارها موجبات دگرگونيهاى ريشه اى در بنيادهاى سياسى واقتصادى جوامع انسانى را فراهم آورده است . چنين تحولى اگر مبتنى بر طرحى سابق و مدون و آرمانى تئوريك انجام گرفته باشد انقلاب مكتبى خواهد بود. ذراين گونه انقلابها مكتب وايدئولوژى در پيشبردانقلاب و در تعيين خط مشى پويايى آن اساسى ترين نقش ار داراست .

ازاين رو در راستاى تبيين شرايط پويايى انقلاب و تشريح آفات و موانع رشد و حركت بالنده يك نهضت (كه موضوع مقالات آينده را تشكيل مى دهد). نخست به دليل زيربنايى بودن نقش ايدئولوژى و تاثير آن در كيفيت يك انقلاب به اين مساله مى پردازيم كه چگونه يك مكتب توانايى هدايت يك انقلاب و حركت آفرينى را مى يابد و در پرتو چه مسايلى

مى تواند موجبات گسترش نهضت و موج آفرينى و جلب افكار را فراهم آورده و در ضمن خود بايستى از خلاقيت و كارايى بهره مند باشد.

پويايى ايدئولوژى

ميزان موفقيت هرانقلاب و نهضتى توانايى آن در خلق انسانى جديد مى باشد.انسانى كه از آهنگ آرمان گرايى به پويش و تحرك آمده است و در پى آفرينشى نواز هر كوششى دريغ نورزد.

در واقع اين پتانسيل ايدئولوژى انقلابى است كه نخست ذهنيت و تفكرات شخص را تغيير مى دهد و به دنبال اين انقلاب ارزشى انقلاب سياسى اجتماعى را به وجود مى آورد.

ازاين رو اين واقعيت كه تحولات هر جامعه متاثرازانديشه و اعتقادات حاكم بر آن جامعه است از مقبولات جامعه شناسان مى باشد.

اهميت و نقش ايدئولوژى دراجتماعات بشرى مساله اى ملموس و ترديد ناپذير مى باشد.از بابا مثال : در محدوده روابط خارجى و دولتها مى تواند نقشى در بلوك بندى آميزش و سازگارى و برخاشگرى داشته باشد.

و نيز در محدوده روابط داخلى نقشى درايجاد وحدت يا دسته بنديهاى گروهى تكفير و تفسيق گرايش به عدم دخالت در سياست محدوديتهاى فكرى و عملى روحيه تلاش يا سستى و ركورد و ... داشته باشد.

آنچه كه ذكر شد از باب نمونه بود كه هدف ازاين نوشته بسط و تفصيل آن نيست بلكه هدف ازاين نگارش نگاهى به بعد ديگر آن مى باشد و آن ارزيابى توانايى يك ايدئولوژى در پيشبرداهداف انقلابى يك جامعه واستقرار يك نظام انقلابى با پشتوانه بودن آن مكتب مى باشد. بدين معنا كه اگر مكتبى چنين نقشى را بيابد چگونه مى تواند مسووليت خويش را به نحواحسن انجام بدهد.

آنچه چنين شرايطى را در يك جامعه براى مكتب فراهم مى آورد و موجب سازندگى و خلاقيت و زنده و در صحنه بودن آن تفكر مى گردد نخست به پتانسيل ذاتى آن طرح وانديشه مربوط مى شود و ديگر به تحرك و پويايى كه در جوامع دارد.

قدرت سياسى واقتصادى از بهترين اهرمهايى است كه رابطه اى متقابل و زنجيره اى با توانايى و تحرك تفكر دارد زيرا كه جلب افكار قدرت سياسى واقتصادى به دنبال مى آورد واين قدرت بسان نيرويى در جهت تحرك و پيشبرد و گسترش تفكر سهمى بسزا دارد.

يه هر حال هر تفكر منزوى و خارج از صحنه طبعا فاقد قدرت است و از پويايى و توانايى در عمل بهره اى نخواهد داشت .

اما براى حضور جدى يك مكتب در جامعه از چه مسائلى مى توان كمك گرفت ؟ يك مكتب چه نوع تواناييهايى را بايستى دارا باشد؟ كدام انديشه و با چه مشخصه ها توفيق

عمل و موفقيت نهايى دارد؟

در يك نگاه كلى مساله را مى توان از دو زاويه مورد نظر قرار داد:

1. تئورى و مرحله انديشه كه دراين بعد مجموع اى از بايستگيها مطرح است كه بدون آنها تفكر به دوراز توانايى لازم خواهد بود.

02 در مرحله واقعيت و بازدهى كه دراين مرحله وجود مشخصاتى تعيين كننده توفيق نهايى تفكر مى باشد.

البته توفيق در هر دو بعد شرط موفقيت كامل انديشه مى باشد زيرا آنجا كه انديشه اى در مرحله تئورى خويش دچار ضعف و كمبودهايى باشد اين نارساييها به مرحله عمل نيز سرايت مى كند و آن را سست و ناتوان مى سازد واز تحرك لازم باز مى دارد.از طرفى در مرحله اجرا و عينيت انديشه بايستى توانايى خويش را درهگشايى و گره گشايى به اثبات برساند

چه بساايده هايى كه در عالم ذهن قوى و توانا به نظر به نظر مى رسداما دراجراء و عمل سستى و پوچيش نمايان مى شود.

روياهاى فاضله اى كه تنها در عالم ذهن مى تواند سكنى گزيند و در خارج يا غير ممكن است و يا فاقد بالندگى ازاين مجموع اند.

با توجه به اين مسائل قبل از پرداختن به بحث اصلى كه تبيين پويايى انقلاب مى شد به بحث از تواناييهاى لازم و بايسته يك مكتب در دو بخش :انديشه واجرا مى پردازيم .

1. مرحله انديشه وارائه راه حل

جهت ارزيابى و شناخت صحت و توانايى يك مكتب يا يك تفكر وانديشه از ملاكهايى متعددى مى توان نام برد از جمله :

1. طرح ارائه شده منطقى باشد تااين كه قابل اثبات باشد و نيروى خرد و منطق حمايتش نمايد و زمينه پذيرش عقلى آن را فراهم آورد.

2 تحرك آفرين و معنابخش به زندگى و حيات انسانى . مكتب در پرتو اين شوق انگيزى و تعهدآورى و مسووليت آفرينى از جاذبه و نيروى ويژه اى برخوردار مى گردد.

3. نبايد درون يك طرح و بين اجزاء آن تناقض و ناسازگارى وجود داشته زيرا دراين صورت طرح متضمن نفى خويش است ضعف و بى اساس بودن خود را نيز ثابت مى كند.

4. طرح مورد نظر بايستى روشن و مشخص باشد وازابهام به دور باشد تااين كه هر شخصى نتواند مطابق سليقه خويش از آن نتيجه بگيرد.

آنچه ذكر شد نمونه هايى از ملاكهاى ارزيابى توانايى و تشخيص راستى و درستى يك طرح مى باشد.

اما دراين بخش هدف ارزيابى توانايى يك مكتب براساس ملاكهايى اجتماعى و سياسى است براين اساس تنها چند محور و ملاك ازاين مجموعه را عنوان مى نماييم . و طرح مسايلى در محور كاوشهاى فلسفى على رغم كارآيى آن در جهت شناخت پديده ها و قانون

آن گسترده و خارج از موضوع دانسته و نيازى به تبيين و شرح تفصيلى آنها را دراين مجموعه نمى بينيم .

دراين مقال در بخش نخست كه به مرحله انديشه اختصاص دارد محورهاى زير را بحث مى كنيم :

1. پاسخگويى و حساسيت نسبت به مسائل مستند شده وارائه راه حل .

2. حضور در صحنه هاى علمى .

3. فراگيرى .

در بخش دوم مرحله اجرا به بعد گره گشايى ايدئولوژى انقلاب خواهيم پرداخت .

.1 پرداختن به موضوعات نو وارائه راه حل

زندگى و حيات انسانى به تغيير و تحول گره خورده است .اهتمام به مسائل جارى زمان و نظارت و پاسخگوئى مستمر نشان دهنده حيات هر انديشه است . مربيان اجتماعى از تحولات جدا نبوده و جهت تطبيق وقايع با حقايق از تلاش نمى نشينند. مسامحه و عدم اهتمام زمينه ساز رجوع به ديگران و خط گرفتن از آنان خواهد بود و در نتيجه نوعى انزوا و بى اثرى مكتب يا تفكر را به دنبال خواهد داشت . تاريخ اديان و تفكرات گواه براين واقعيت است .

توين بى استاد نامى فلسفه تاريخ دراين زمينه چنين مى گويد:

[آنچه يك تمدن را مى ميراند اين است كه حاكمان و رهبران دربرابر سوالات و مشكلات نوين همان پاسخهاى كهن را تكرار كنند].

مكتب زنده نسبت به مسائل انسان عصر خويش و جريانات روز بيشترين اهميت را خواهد داد و براى پرسش و مساله اى راه حل و سخنى دارد.

در غيراين صورت يعنى با عدم توجه به پديده هاى نوظهور و پرداختن به[ وقايع سابقه] به

جاى ] حوادث واقعه] مكتب از پويايى و تحرك باز خواهد ماند و حياتش دچار تزلزل مى گردد و نوعى دلزدگى و بدبينى به عدم توانايى آن در حل معضلات به وجود خواهد آمد.

باادامه چنين وضعى به مرور چيزى از آن باقى نمى ماند و تنها در حافظه ها و كتب تاريخ مى توان آن را سراغ گرفت . لازم به تذكراست كه : گاهى اصل تفكر نارساست واز توانايى لازم برخوردار نيست . و گاهى اين ضعف درارتباط با تئوريسينها به وجود مى آيد در حالى كه خود تفكراز توانايى ذاتى برخورداراست ولى نسبت به ارائه و تبيين آن نوعى نارسايى و ناتوانى وجود دارد.از باب نمونه : قبل ازانقلاب اسلامى آنچه كه قلب بسيارى از جوانان مسلمان را به ترديد مى انداخت وايمانشان را نسبت به مكتب متزلزل مى كرد نارسائى و ضعف تبيينات اسلام شناسان بود بويژه در برابر ماركسيسمى كه در زمينه مشكلات انقلابى واجتماعى واقتصادى نسخه هايى ظاهرا علمى و جاذب را براى جوانان ارائه مى داد.

در حالى كه اسلام عنصراجتهاد را كه رمز پويايى وابدى بودن آن نيز مى باشد جهت يك چنين نقش ارزنده اى پيش بينى نموده است . در پرتو اجتهاداست كه رهبرى اسلامى و پاسخگويى به مشكلات و رهنمودهاى اجتماعى و سياسى واقتصادى انجام پذيراست .اگر در تقليد حى بودن مجتهد مطرح شده است دراين راستا تفسيرپذيراست و بهمين دليل اجتهاد نيز بايستى از حياتى بالنده برخوردار باشد. در پرتواين پويايى و توانايى خط دهى پيران و رهبرى اجتماع صورت مى پذيرد و آرزوى چشم دوختگان به آن تحقيق مى يابد.

اسلام به اين وسيله ازانحراف پيروان به ديگر نحله ها و تفكرات و دلزدگى آنان و سترون ماندن خويش جلوگيرى نموده است .

جاى بسى تقدير و سپاس از سلف فرهيخته اى است كه با زحمات خويش چراغ هدايتگراسلام را فروزان نگهداشتند و بااين مرزبانى آنان را ازانحراف و كژى و دور داشتند.

شيخ طوسى[ رض] كه از قافله سالاران بزرگ اين خطه و چهره درخشان پاسدارى از دين است چنين مى گويد:

[كان شيوخنا[ره] المتقدمون منهم وامتاخرون ... بلغواالنهايه الفصوى فى استقصاء مااقتضت از منتهم من الادله والكلام على المخالفين فانه قد تجدد من شبهات القوم ما يحتاج معهاالى ترتيبات اخر].

علماى بزرگ ما چه گذشتگان و چه آنان كه سپس آمده اند همه درباره پيدا كردن دليلهاى زمان پسند و آنچه طبيعت زمان اقتضاء مى كرده است تا نهايت درجه ممكن كوشيده اند و در برابر ديگران و مخالفان موضع آگاهانه داشته اند. چون همواره شبه ها و مسائل تازه اى القاء مى شده است ازاين روى آنان نيز آگاهيها و دليلهاى تازه عرضه مى كرده .

ادامه چنين شيوه اى به يقين رسم همه فرزانگان متعهد خواهد بود زيرااگر دراجتهاد (كه به تعبير شهيد مطهرى نيروى محركه اسلام باشد) و در مستنبطات نوعى تقليد و جمود پيوسته شود آغاز هر سكون و كج روى خواهد بود. و يااگر بدون شناخت صحيح و كامل ازانسان و جامعه در روابط و وقايع نهفته در زمان و مكان و بدون در نظر گرفتن مصالح مربوطه راغى و نظرى داده شود قهرا فاقد راهگشايى و توانائى لازم خواهد بود و نتيجه اى جز شكست نخواهد داشت .

به هرحال پس ازاندكى انزوا و خروج از صحنه سرنوشت محتوم آن تفكر خواهد بود. دراين زمينه نيازى به ذكر شواهد و نمونه ازاين نوع آراا و ذهنيتها در گذشته وامروز نمى بينيم و بار ديگر به همه نظريه پردازان و برنامه ريزان سخن بلند و نغزامام[ رض] را يادآورى مى نماييم .ايشان در پيامى ضمن اين كه زمان و مكان را دو عنصر تعيين كننده دراجتهاد خواندند شناخت روابط حاكم بر سياست واجتماع و اقتصاد يك نظام را در شناخت حكم دخيل دانستند و سپس چنين نگاشتند:

[آشنايى به روش برخورد با حيله ها و تزويرها فرهنگ حاكم بر جهان داشتن بصيرت و ديداقتصادى اطلاع از كيفيت برخورد بااقتصاد حاكم بر جهان شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى كنند از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است] . 3

2. حضور در مجامع علمى

عدم محدويت به زمان و مكان گوياترين نشان از حيات و توانايى هر تئورى است . در واقع هر تفكرى داعيه برترى در شناخت و حل مسائل را داردامااثبات اين توانايى تنهااز راه حضور در مجامع علمى و فرهنگى امكان پذير خواهد بود. در هر جا و به هر مقدار كه فضاى عرضه و ارائه تفكرى هست اين تئورى حضور گسترده دارد و به ابلاغ نقطه نظرات خويش در زمينه هاى مورد نظر دست مى يابد.القاء واثبات و گسترش مبانى فكرى وارزشى يك نظام عقيدتى تنهااز راه حضور جدى و پيگير در صحنه هاى مختلف و بااستفاده ازابزار و وسايل گوناگون موجود امكان پذير مى باشد. همانگونه كه اين حضور ضرورى مى نمايد غيبت از آن طبعا آثارى تضعيف كننده و ويرانگر براى مكتب خواهد داشت .

آثار حضور

ابلاغ پيام

ابلاغ اولين واساسى ترين مسووليتى است كه هر تئوريسين احساس مى كندازاين روى با تلاش پيگير و گسترده هيچ فرصتى را جهت ارائه نظريه وابهام زدايى از آن از دست

نمى دهد. سنتى از كه ديگران نمى شناسند و يا هاله اى ازابهام آن را فرا گرفته چگونه مى توان به موفقيت آن و گرايش بدان دل بست .

شرط اول در موفقيت هر تفكرى ارائه و تبيين آن مى باشد.

البته از واژه حضور معناى فراخى را منظور داريم كه شامل هر نوع فعاليت گسترده وابلاغى اين چنين بااستفاده از شيوه هاى متفاوت مى گردد.از جمله نامه امام به گورباچف را يك نمونه ازاين حضور دانيم .

هنگامى كه تزلزل انديشه پايگاه قدرتمندترين مركزالحاد را لزرانده واحساس ناتوانى تئورى از حل معضلات مى شود و در آن خلاء فكرى و بن بست عقيدتى به دنبال راه حل و گره گشايى مى آيند امام مطالعه اسلام را پيشنهاد مى دهد. مكتب اسلام به عنوان بهترين تئورى بار ديگر به وسيله فرستاده امام ارائه مى شود پيام به سراسر جهان انعكاس مى يابد و موردارزيابى قرار مى گيرد. براين اساس جهان را به تفكر دوباره وارزيابى مجدد فرا مى خواند.

نهضتهاى آزاديبخش جهان باارسال پيام امام بينش و نيروى جديدى مى يابند. به جنبشهاى كه حركتشان بر مبناى تفكراتى غيراسلامى است و در جهت رشد و توفيق خود تلاش مى كنند اعلام مى كنند كه : ماركسيسم جوابگوى هيچ يك از نيازهاى واقعى بشر وايده هاى آنان نيست .

نمونه ديگراين حضور را در فتواى حضرت امام نسبت به سلمان رشدى مى توان مشاهده نمود كه از جمله آثار فتوا تظاهرات بى نظير مسلمانان لندن بود.

بى تفاوت و غفلت مكتب هر جا كه اعلام وجود و بيان موضوع ضرورت دارد قطعا موجبات تضعيف وانزواى مكتب را فراهم مى آورد.

فيدل كاسترو در يكى از مصاحبه ها به همين دليل كليسا را به نقد مى كشد:

[در طول قرنهاى حاكميت فئوداليسم واستعمار قرنهايى كه در خلال آن انسانها به بردگى واستثمار گرفته مى شدند و نسلشان نابود مى شد كليسا عليسه آن بى عدالتيهاى تاريخى موضوع نگرفت] 4

اين نحوه از تفكر واين شيوه ازانزواگرايى و خط مشى اولا موجب نقطه ابهام در مكتب و ثانيا زمينه ساز بدبينى و روى گردانى نسل متفكر و حقيقت طلب را فراهم مى آورد كه از جمله دليلهاى گرايش به ماديگرى محسوب شده است .

بارورى انديشه

هر نظريه به هنگام توجه و برخورد با آراى ديگر به رشد و بلوغ و بارورى نهايى خويش مى رسد.ازابهام و كلى گويى خارج واز ذهنيت و خيال بافى پيراسته مى شود و به نوعى اصلاح و جامعيت آراسته مى گردد. اين تاثير و تاثر واقعيتى شناخته شده است و شمول آن به

وسعت تفكرات بشرى مى باشد.

تفكراتى كه به دوراز واقعيتهاى جارى مان شكل گرفته است واز رويارويى با مسائل انسانى و تفكرات بشرى بى بهره باشد قهرا دچار خيالبافى و ذهن گرايى مى شود و در نتيجه ناتوان از حل اساسى مشكلات انسان خواهد بود.

حتى چنين مساله اى را در تبيين و تحليلهايى كه ازاسلام داده مى شود مى توان مشاهده نمود. آنجا كه نظريه بر آمده از توجه و برخورد به آرا و تفكرات و مكاتب ديگر باشد نتيجه گيرى واستنباط تفاوت يافته است .

براين اساس شناخت زمان و مسائل مربوط به آن از مهمترين وظائف اسلام شناسى است .

استاد شهيد مطهرى[ ره] ازاين نكته چنين ياد مى كند:

[علماءامت اسلامى بر حسب وظيفه و مسووليتى كه دارند عالمترين مردم به زمان خويش خواهند بود زيرا تشخيص مقتضيات واقعى زمان از مقتضيات انحرافات اخلاقى وانحطاطات روحى انسانها بدون آشنايى با روح زمان و عوامل دست اندركاران ساختمان زمان و جهت سير آن عوامل امكان پذير نمى باشد] 5 .

بنابراين ذهن بسيط و بى بهره از رشد و نا آشنا با آرا و تجارت به يقين خطا پذير بوده و راهى در حل مسائل انسانى نخواهد داشت .

دعوت و تاكيداسلام به آشنايى و فهم استفاده از آرا مختلف و بهره بردن از عقول مردم و شريك شدن در آن و مشورت خواستن ازايشان (كه يكى ازاصل قطعى اسلام است ) راهى است ارائه شده در جهت تفكر و شناخت صحيح .

قال على ( ع ) : اضربوا بغض الراى ببعض يتولد منه الصواب 6 .

رايها را بر يكديگر عرضه كنيد كه راى درست اين گونه پديد مى آيد.

امام ( ع ) در فرمايش ديگرى به بارورى

انديشه نيز چنين اشاره دارند:

من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء 7 .

هر كه با آرا گوناگون روبه رو شود نقاط اشتباه و فضاى هر كار را خواهد شناخت .

يك نمونه روشن اين بارورى را در مجموعه اى از تفكرات و نظريات مكاتب از جمله اسلام مى توان سراغ گرفت كه هر آنجائى كه مورد هجوم قرار گرفته و به مبارزه طلبيده شده است ابتدا دچارابهام و نارسائى بوده است اما پس از ورود به صحنه و برخورد و رويارويى از چنان بارورى و توانايى بهرمند شده كه موجبات انزواى تفكر مهاجم را فراهم آورده است .

گستره نفوذ

حضور در صحنه هاى علمى و فرهنگى به نوعى موجب طرح و زنده بودن هر تئورى است .اين نوع از حيات و فعاليت بهترين پشتوانه براى تبليغ و جلب انظار مى باشد. بدين طريق مى تواند گسترش و تفكر و گرايش بدان ره فراهم آورد. همانگونه كه نفس اين حضور نشانى از توانايى تئورى و موجب گسترش آن است غيبت ازاين صحنه ها نشانگر سستى و ناتوانى آن مى باشد و موجبات انزوا و محدوديت بيشتر تفكر و خروج آن از صحنه خواهد شد. براين اساس اين نوع فعاليت مورد توجه متفكران و مصلحان و همچنين قدرت طلبان بوده است . بررسى اسناد لانه جاسوسى و عملكرد استعمار و سلطه گران نشان دهنده اين واقعيت است كه چگونه تبليغات رسانه ها نوشتن كتب ارسال دانشمندان و خبرنگاران بر پايى كنفرانسها و دهها نوع فعاليت ديگر ابزارى در خدمت اهداف و گسترده نفوذ آنان بوده است . سلطه گران بقاء و گسترش سلطه خود را در پرتو اين گونه فعاليتها تعقيب مى كنند.

البته هر تفكرى كه در آن حقيقتى نهفته باشد و نيز قادر براشباع عطش فكرى و ذهنى جوانان و متفكران باشد و دراين زمينه ازامكانات و شيوه ها به خوبى بهره گيرد قطعا فضاى مناسب براى نفوذ و تاثير خويش را باز مى يابد.

امروزاگر تفكراسلامى در جهان مطرح و براى بررسى و تبيين آن كنفرانسها نشستها و تحقيقات وسيعى به كار گرفته شده است يكى از بركات انقلاب اسلامى درايران مى باشد كه چنين تفكرى را بار ديگر به عنوان ايدئولوژى حيات بخش انسانى مطرح كرد و آن را به صحنه آورد.

گرايش به اسلام و مطالعه آن بالا رفتن تيراژ كتب اسلامى رشد مطبوعات و نشريات آن احياى شعائر و بالاخره شوراسلام گرايى در چنان وسعت و عظمتى قرار گرفته كه بيگانگان ازابرازاحساس خطر جدى دريغ ننموده و بارها خطر بنيادگرايى اسلامى را براى منافع خود در طى موضع گيريها اعلام نموده اند.الكساندرهيگ چنين ديدگاهى را دراين

ارتباط ارائه مى دهد:

به نظر من خطرناكتر و مهمترازاين عواقب (مشكلات بين المللى) گسترش بنيادگرايى اسلامى است كه درايران پا گرفته و اكنون عراق و ثابت تمام رژيمهاى عرب ميانه رو را در منطقه تهديد مى كند. اين پديده اگراز كنترل خارج شود منافع ابرقدرتها را به خطرناكترين وجه به مخاطره خواهد انداخت 9 .

واتفاقااين نكته بسيار قابل توجه است كه دشمن براى تقليل نفوذانقلاب اسلام كه ايران شعارش را مى دهد با تمام نيرو و شيوه ها در تعقيب محدود نمودن آن لااقل به داخل ايران مى باشد تا اين كه در نتيجه اين نوع تفكر به انزوا و خروج از صحنه گرفتار شود كه در آن صورت تفكر نابود خواهد شد.

حساسيت وتاكيد مقامات آمريكا و سازمان سيا را درايجاد نوعى محدوديت براى اين تفكر مى توان از جمله دراعترافات جاسوسان 10 و در اظهارنظرهاى مقامات رسمى و غيررسمى آنان ملاحظه نمود. دانيل پايپس رئيس انستيتو پژوهشهاى سياسى خارجى آمريكا در سمينارى دراسلامبول چنين مى گويد:

[ امريكائيها نخواهند توانست با مسلمانان راديكال سازش كنند زيرا آنها نه تنها قصد دارند ما را به لحاظ نظامى از خاورميانه بيرون برانند بلكه از جهت فرهنگى نيز چنين قصدى دارند...امروز مسلمانان به ايران نظر دارند واز آن الگوبردارى مى كنند] 11 ....

حذف رقيب

آنگاه كه حضور فكرى و تبليغى مبتنى بر منطقى استوار و موضعى قدرتمند انجام پذيرد فضاى مناسبى در سمت گيرى افكار به آن و پيشرفت و گسترش هر چه بيشتر آن فراهم مى آيد.

همانگونه كه غيبت وانزواى تفكر از چنان موقعيتهايى مستلزم خالى گذاشتن صحنه براى ديگران و زمينه ساز آزادى عمل رقيبان و يكه تازى آنان مى باشد. دراين صورت مى توانند در فضايى بازتر و با رقابت و مزاحمت كمتر به صحنه گردانى و خريدافكار و جلب انظار بپردازند. فعاليت و حضور جدى فرصت مانور و مجال عرض اندام رااز رقيب مى گيرد.

علاوه مكتب دچار تبليغات و تهاجمات گمراه كننده اى مى شود كه تنها با حضور فعال مى توان از تاثير و پى آمدهاى آن جلوگيرى نمود. روز حوادث و جريانات قبل و پس ازانقلاب اسلامى ايران نمونه روشنى است كه از تمثيل به گذشته بى نيازمان مى سازد. سابق برانقلاب به دليل عدم حضور جدى تفكراسلامى حركتها و فعاليتهايى مبنى براسلام زدايى انجام مى گرفت . آنچه در صحنه بود چنين هدفى را تعقيب مى نمود و آنچه به انزوا كشيده مى شد تفكراسلامى بود.از زدودن واژه هاى عربى تا نشريات و كتب و قلم همه فعاليتهاى اسلام ستيزانه و در پى تحريف معارف و مسخ حقايق و زدودن تفكراسلامى از صحنه اجتماعى بود.

نگاهى به مجموعه نوشته هاى استاد شهيد مطهرى نشان دهنده بعض ابعاداين اسلام ستيزى مى باشد. بيگانگان بااستفاده از شيوه هاى متنوع جو را مسموم نمودند و معتقدان به اسلام با توجه به محدوديتهايى كه داشتند تنها بااجرا حركتهاى دفاعى در بخشى از مسائل براى حراست از كيان اسلام دست به عمل مى زدنداماانقلاب اسلامى درايران زمينه ساز حضوراسلام درايران و جهان شد.

و در پى آن موج اسلام گرايى و گرايش به اسلام و رشد و گسترش مطبوعات و نشريات اسلامى را فراهم آورد.

روزنامه الاهرام از نمايشگاه بين المللى كتاب در قاهره چنين گزارش مى دهد.

[كتابهاى اسلامى جديد و يا قديم بيشترين فروش را در نمايشگاه داشته اند.از جمله پرطرفدارترين آثاراسلامى اخير بازگشت به خويشتن اثر دكتر على شريعتى مى باشد كه با عنوان[ العودالى الذات] به عربى ترجمه شده است . كتابهاى اسلامى در مورد زن و حقوق زن و مسائل شرعى از جمله كتابهايى بوده اند كه طرفدار زيادى داشته اند]. 12

البته اين يك نمونه از واقعيت و جريانى است كه امروز در جاى جاى سرزمينهاى اسلامى چهره نشان داده واسلام را به عنوان مكتبى رهائى بخش مطرح كرده است و مى رود كه براندازى و سقوط نظام سلطه را نويد دهد.

نمونه ذيل شاهدى ديگر بر مدعاى ماست :

[بنيادگرايى اسلامى به ايدئولوژى رهائى بخش مسلمانان سراسر جهان تبديل شده است . بنيادگرايى اسلامى و ديگر محدود به راديكالها نبوده وايدئولوژى اصلى رهايى بخش براى توده مسلمانان در هر مكان شده است . گر چه بنيادگرايى اسلامى پديده اى جديد نمى باشد ولى پس ازانقلاب اسلامى درايران انرژى و نيروى تازه اى گرفت]. 13

ازاين روى جز آنچه در پى آمدهاى اين حضور گفته شد مسائلى از قبيل كسب روحيه مدافعان و گرفتن سوژه از مخالف و خلع سلاح آن و آثار ديگرى مطرح است . در پايان اين بخش به بخشى از پيام امام كه به جنبه هائى ازاين حضوراشاره شده است نظر مى افكنيم :

[...مادامى كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند ضررى متوجه جانخواران نيست . و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد نمى تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست . حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و چند قدم جلوتراز حوادث مهياى عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه هاى رايج اداره امور مردم در سالهاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جديداسلام نياز پيدا كند علماء بزرگواراسلام از هم اكنون بايد اين موضوع فكرى كند]. 14

3. فراگيرى

واقعيت نگرى وانطباق با حقايق و دورى ازافراط و تفريط از ديگر مسائل قابل توجه دهر طرح مى باشد. گستره افق ديد و نگرش وسيع به ژرف انديشى وانگاره اى جامع مى انجامد و آن رااز محدودنگرى تنگ نظرى رهايى مى دهد.

يك پديده اجتماعى رااصل و محور ديدن و بقيه را فرع و حاشيه اى دانستن تفكر را به كوتاهى و قصور مى كشاند.

ازاين روى شناخت صحيح ازابعاد وجودى انسان و چگونگى مجتمع و روابط اجتماعى و عناصر موثر و دخيل در تاثير و تاثيرات انسان و اجتماعى حدود و چگونگى هر يك و صدها واقعيت ريز و درشت موجود در زندگى انسانى شناخت صحيح و واقعى از هر يك در صحت و واقع بينى طرح و در نتيجه سودمندى و حدود توانائى آن نقش تعيين كننده اى دارد.

بيشتر لغزشها و خطاهاى نظرى مكاتب فكرى نشات يافته از عدم بهره بردارى آنهااز چنين فراگيرى است .

مسائل و مشكلات و رويدادهاى رخ داده از قبيل و پروستريكا در شوروى انقلاب فرهنگى در چين و يا دمكراسى در گذشته وامروز و عموما در بلوك شرق و در كشورهاى غربى به نوع ديگر شاهد بوده ايم همه گواه براين حقيقت است كه چگونه انديشه هاى تنگ نظرانه و فاقد فراگيرى لازم مى تواند جامعه را با مشكلات و مصائب پيش بينى نشده اى روبرو سازد و يا آن را به بن بست بكشاند.

البته هميشه مشكل بر آمده از جايگزين شدن يك ضدارزش جاى ارزش نيست بلكه چه بسا خطا ناشى از رشد نامتناسب و تلقى ناصحيح در سيستم ارزش گذارى باشد.

در حقيقت تنها تفكرى كه علاوه بر شناخت ارزش در تشيخص نقش و اهميت و

مكانت هر يك ازارزشها از قضاوت صحيحى بهره مند باشد صحيح ترين و عملى ترين تئورى است .

شهيد مطهرى آنجا كه به ريشه يابى انحرافات فكرى بشرى مى پردازد چنين مى گويد:

[ شايد بيشترين انحرافات بشر به اين شكل نيست كه ضدارزشها در مقابل ارزشها مى ايستد. آنجا كه ضدارزشها در مقابل ارزشها مى ايستند زود شكست مى خورند. بيشترين انحرافات بشر به اين صورت است كه همان طورى كه دربا جزر و مد دارد گاهى يك ارزش ازارزشهاى بشرى يك حالت رشد سرطان مانندى پيدا مى كند كه ارزشهاى ديگر را در خودش محو كند]. 15

در يك ارزيابى از وقايع گذشته و جريانات فكرى در محدوده كشورهاى اسلامى مى توان چنين نتيجه گرفت كه يكى از مهمترين علل واماندگى جامعه مسلمان رسوخ افكارى نامتعادل و يك سونگر تنگ نظرانه در رهبران فكرى و توده هاى اجتماعى درارزيابى و برداشت و داورى آنان از مسائل فكرى و فرآيندهاى اجتماعى بوده است .

در محدوده جريانات فكرى داخلى مى توان از چند نمونه تفكرازاين نوع نام ببريم :

جريانى تنها به بخشى ازاسلام نگريسته و آن را در دستورات عبادى و احكام فردى آن خلاصه كرده بود و دراين چهارجوب تفسير مى نمود.اين جريان با چنين حركت انزواگرايانه بدون هيچگونه حساسيت و دغدغه اى نسبت به مسائل اجتماعى و سياسى به تخريب افكار مشغول بود.

گذشته غربت تفكر سياسى و مهجور شدن فرد سياسى در حوزه از آثار اين نوع تفكر بود 17 .

تفكر ديگرى در جامعه براى رهايى از عقب ماندگى و رسيدن به تمدن و سعادت به تقليد و پيروزى از غرب رو آورده بود و با خودباختگى فرنگى شدن از فرق تا ناخن پا را پيشنهاد مى نمود فايده اين حركت تنها در نوعى تجدد بازى ظهور مى يافت (نه تمدن سازى )

بخش ديگرى سر بر بسترى فكرى شرق نهاده بود و با دلبستگى به آن قبله مراد به تغذيه جسم و جان خويش مشغول بود. حتى گروهى كه نام اسلام را يدك مى كشيد نيز نشرياتش گواهى از تاثيرافكارالحادى شرق بر آن گروه بود و براى نمونه اين گروه تضاد را تنها عنصراساسى در شناخت پديده ها مى دانست و در پرتو آن به تفسير و تحليل همه مسائل بر مى آمد.اينان گويى ديروز وامروز جوامع كه هيچ آينده جامعه هاى انسانى را هم به خوبى ديده و برايش حكم مى راندند. ذكراين چند نمونه از گذشته جامعه خودتان به عنوان شواهدى از ذهنيتهاى به دوراز فراگيرى صورت پذيرفت و نمونه هاى بسيار ديگرى كه پس ازانقلاب نيز مصداق دارد همه نشان دهنده اين حقيقت است كه هر تفكر فاقد ژرف نگرى و دورانديشى و جامعيت

زيانبار و محكوم به شكست مى باشد.

استاد شهيد مطهرى در پى اين كاوش كه چرا نهضت هاى اصلاح طلبى در كشورهاى اسلامى از جاذبه افتاده است به عامل تنگ نظرى اشاره كرده و چنين مى نگارد:

[عامل عمده اى كه سبب شد نهضت اسلامى كه سيدجمال شروع شد از جلوه و رونق بيفتد گرايش شديد مدعيان اصلاح بعداز سيد جمال و عبده به سوى وهابيگرى و گرفتار شدن آنها در دايره تنگ انديشه هاى محدوداين مسلك است] 18 .

دراين راستا متاسفانه آنچه مورد غفلت قرار گرفت جامعيت اسلام و وسعت نگرش آن بوده است .

دراسلام دنيا و آخرت جسم و روح مده و معنى مورد توجه قرار گرفته است . در يك نگاه كلى به مجموعه احكام و قوانين و نظام ارزشى اسلام عنايت و توجه آن را به موضوعات گوناگون مى يابيم .

حتى در يك حكم نسبت به يك موضوع همنى جامعيت قابل ملاحظه است . آنگاه كه به نماز جمعه فرا خواند فرد و جامعه عقل و دل و روح عبادت و سياست واقتصاد را نگريسته و فرمان داده است .

2. مرحله اجراء و بازدهى

چه بسيارند ذهنيتها و تئوريهائى كه هر چند در عالم تئورى بى نقص به نظر مى رسند لكن پس ازاجرا بگونه اى ديگر جلوه مى نمايندازاين روى دورى نسبت به توانائى يك طرح پس از تحقق آن امكان پدير مى باشد.

آنچه كه در ذهن تصوير شده و براى اجرا ترسيم گشته است بايستى به هنگام اجرا و تحقق بالندگى و توانايى ذاتى و نهايى خويش را نشان دهد.

الته ممكن است كه بعض ضعفها (يا به لحاظى همه آنها) به هنگام تحقق ريشه در تئورى و ضعف آن داشته و قابل طرح در آن مرحله باشد به هر حال با توجه به اينكه مجموعه اى از شرايط تنها هنگام عمل واجراء خود را نشان مى دهد مى توان نقص را مربوط به زمان عمل دانست .

در نتيجه هر طرحى هر چند به ظاهر كامل بايستى در مقام عمل از ويژگيهاى برخوردار باشد و پويائى و توانايى كامل واقعى خويش را در اين مرحله نيز به اثبات برساند.

الف :امكان پذيرى و گره گشايى :

قابليت اجراء بگونه اى كه در طرح ترسيم شده از مشخصات يك طرح صحيح واقع گرا مى باشد. واقع گرايى يعنى انطباق طرح ارائه شده با امكانات و شرايط و موقعيت زمانى و مكانى و...

برنامه هايى كه برآمده از عدم شناخت كامل و صحيح ازابعاد گوناگون موضوع مورد نظر و بى توجه به مسائل پيچيده روابط اجتماعى و

خلاصه محصول محيطى بسته و ذهنى محدود باشد قطعا قابليت اجرا نخواهد داشت واگر هم به اجرا درآيد گره گشايى نخواهد داشت و دوامى نمى يابد علاوه كه آثار نامطلوبى هم از خود به جا مى گذارد.

همچنين دراين راستا مجموعه بحثهاى كلى كه رهگشايى در عمل اجتماعى نداشته باشد قار دارد. بحثهاى اين گونه اى بافته هايى از يافته هاى طراح بوده كه فاقدارزش اجرايى است .

اكنون گورباچف علنا يكى از مهمترين ايرادهايش را بر تئورى پردازان در آتشه سوسياليست همين غير عملى بودن شعارهاى آنان ارائه داده است :

[ در مقابله بااين مدافعان خلوص يعنى سوسياليسم بى نقص تجريدى بايست با حوصله فراوان استدلال كنيم تا به آنان تفهيم شود كه كمال مطلوبشان با واقعيت زندگانى هيچ وجه اشتراكى ندارد] 19 . .

اگر به چگونگى قانونگذارى اسلام و مجوعه قوانين آن توجه نمائيم اين واقعيت را مى يابيم كه چگونه اسلام به شرايط و محدوده اجراء و نكات بسيار ظريف روانى واجتماعى توجه لازم را مبذول داشته است . بعض ازاحكام را بگونه مرحله به مرحله و تدريجى جعل نموده و به اين وسيله بااهتمام به كشش و ظرفيت اجتماع اجراى حكم راامكان پذير نموده است .

توجه و رعايت حال افراد در قانونگذارى را حتى در عبادات و نماز مى توانيم مشاهده كنيم . على[ ع] در چند نامه اى كه به استانداران خويش مى نويسد حتى از طول دادن در نماز جماعت نهى نموده و به رعايت حال بى بنيه ترين افراد سفارش مى نمايد.

قابل توجه بيشتراين كه دراسلام اصولى پى ريزى شده است كه از مشقت و سردرگمى افراد مكلف جلوگيرى مى نمايد. دراينجا بعضى ازاين اصول را نام مى بريم : قاعده لاضرر نفى عسر و حرج اصل حليت اصل طهارت قاعده يد قاعده فراغ و تجاوز الاسلام يجب ما قبله ....

اين اصول نه تنها نشان دهنده امكان پذيرى احكام اين دين مى باشد كه گوياى اين واقعيت است كه كه براى پيروان خويش هيچ گونه مشكلى را به وجود نياورده و كاملا عملى مى باشد.

آنچه را كه امام[ رض] در يكى از نامه هاى اخير خويش (نامه مورخه 1367/02/02) به يكى از شاگردان خود متذكر شدند. يك پيام كلى براى حوزه بود وانذارى براى آن آه جا دارد نصب العين همه افرادى كه در پى تئورى پردازى واجتهاد مى بانشد همواره قرار داشته باشد.

ايشان در آن نامه خاطر نشان در آن نامه خاطرنشان كردند. كه چگونه برخى برداشتها از مكتب واسلام مى تواند مستلزم كوخ نشينى و صحرا گزينى مردم گردد و نازسازگار با تمدن جديد باشد و در نتيجه حكمى غيرقابل اجرا و فاقد هرگونه رهگشايى دراجتماع باشد.

البته اين نتيجه منحصر به اين نحوه از تفكر نيست بلكه برنامه هاى بلند پروازانه اى كه به دوراز توجه و شناخت واقعيتهاى خارجى و كيفيت وصول به اهداف يااتخاذ تاكتيك هاى غير مناسب شكل گرفته باشد نيز فاقدارزش عملى و موجب ضايعات واتلاف وقت و نيروها وامكانات خواهد بود.

ب : حصول پيشرفت :

تئورى در عمل علاوه بر قابليت اجرا بايستى مستلزم پيشرفت واقعى در موضوع مورد نظر باشد.

راه حلهايى كه بگونه اى مقطعى گره گشايى نمايد اما در درازمدت نتواند زمينه ساز پيشرفت كامل و قابل قبولى باشد گوياى نقص و ضعف نظريه است . گذشت زمان بايد نمايانگر بالندگى و رشد فزاينده نظريه باشد و حركت رو به كمال آن را نشان دهد.

شواهدى متعددى مى توان ارائه نمود از جمله : آنچه ديگر قابل كتمان نيست و گورباچف در كتاب خويش صريحا از آنها نام مى برداين است كه : پس از گذشت سالهاازاجراى نظرهاى چپ گرايانه پيشينيان آثار منفى نظريه ها نمايانتر مى گردد. هر چنداين نظريه ها بگونه اى مقطعى باعث گره گشايى و پيشرفت امور گرديدامااكنون با نگاهى به گذشته چنين نتيجه مى گيرد:از جمله آثارى كه نمايان است كاهش نيروى محركه افزايش مدام عدم توفيقهاى اقتصادى انباشته شدن مشكلات تقليل نرخ رشد درآمد ملى بن بست و سكون اقتصادى خدشه دار شدن ارزشهاى ايدئولوژى واخلاقى .

در جمله ديگرى وضعيت رااين گونه ترسيم مى كند:

تصور مااين بود كه همه چيز را زير نظر داريم در حالى كه در واقع وضعى ايجاد شده بود كه لنين از آن برحذر داشته بود.اتومبيل به آنجا

نمى رفت كه مردى كه پشت فرمانش نشسته بود باور داشت مى رود 20

در بخش نخست آنچه را كه يك انقلاب براساس آن شكل مى پذيرد و با پشتوانه نظرى آن مكتب پرداخته مى شود سخن گفتيم اما در روند تكاملى يك انقلاب مسائل بسيارى كه هر يك تعيين كننده چگونگى و فرايند انقلاب مى باشد مطرح است . در واقع پويايى يك انقلاب در فازهاى تخريب (قبل از پيروزى ) اصلاح و بازسازى و درابعاداقتصادى سياسى فرهنگى و نظامى نخست و پويايى تفكر حاكم بر آن وايدئولوژى مربوط بدان وابسته است و سپس به واقعيتهاى ديگرى گره خورده كه هر يك در چگونگى استمرار و پويايى انقلاب نقش اساسى داردازاين روى براى انقلاب سرنوشت سازاست و روند تكامل ياانحطاطى آن به مجموعه اين عناصر بستگى دارد.

سخن به نحو گسترده از هر يك باارائه شواهد عينى و نمونه هاى تاريخى نيازمند مقالات ديگرى است كه در آينده بدان خواهيم پرداخت .


3. از پيام امام در تاريخ 67/12/3.

4. فيدل كاسترو نوشته فرس بتو .308.

5.علل گرايش به ماديگرى .استاد يكى از دلايل را نارسايى در مفاهيم دينى و كليسا و در مفاهيم اجتماعى و سياسى ذكر نموده اند.

6. ختم نبوت انتشارات وحى مشهد.89.

7. غررالحكم 71. الحياه ج 1.154.

8. نهج البلاغه صبحى صالح حكمت 173 الحياه1 .53.

9. آسوشيتدپرس به نقل از واحد مركزى خبر اطلاعات 61/12/1.

10. سخنان بهمن آقايى ( از خودفروختگان و جاسوسان سيا) در سيماى جمهورى اسلامى در تاريخ 1368/03/11 قابل توجه است .از جمله به حساسيت سيا در جهت محدود كردن انقلاب به داخل مرزها در صورتى كه نتوانستند نابودش نمايند.

11. روزنامه جمهورى اسلامى 17.آبان 68.

12. كيهان 68/04/8.

13. كيهان 68/04/8.

14. پيام امام در تاريخ 67/12/3.

15. انسان كامل شهيد مطهرى .35.

16. مجله حوزه شماره 32.78.

17. ر.ك : مجله حوزه شماره 32.77 كه نمونه اى ازاين گونه تفكرات در نجا مطرح شده است .

18. نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير شهيد مرتضى مطهرى .50.

19.دومين انقلاب روسيه پراستوريكا گورباچف ترجمه عبدالرحمن صدريه .127.

20. همان مدرك .26.

/ 1