مبانی وفاق ملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی وفاق ملی - نسخه متنی

عبدالمحمد مصطفایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











مباني وفاق ملي

عبدالمحمد مصطفايي

جوامع بشري و بالاخص ديني براي اداره امور جامعه سعي داشته و دارند مباني حقوقي ويژه‏اي را تبيين نمايند و بر اساس آن قواي مملكتي و دولت را پي‏ريزي نمايند و چنانچه اين‏گونه جوامع درصدد باشند كه مقاصد از پيش تعيين شده خود (مباني حقوقي) در جهت اداره امور جامعه دچار گسست و هرج و مرج نشوند و در جاده پيشرفت حركت كنند، بايد به اصولي كه خود پي‏ريزي نموده نه تنها پايبندي نشان دهند، بلكه در حفظ آن اصرار ورزند و موانعي را كه موجب خدشه‏دار شدن اين اصول است، از بين ببرند.

مكتبهاي رايج دنيا براي نيل به مقصود خود در اجتماع، به اصالت طبقه، فرد يا اجتماع متوسل مي‏شوند. در اين راستا نگرش اديان توحيدي و به ويژه اسلام معتقد به كرامت انساني است.

اسلام هم به فرد توجه دارد و هم به جمع. و مباني حقوقي بشكلي طراحي شده است كه مصالح فرد در تقابل با مصالح جمع قرار نگيرد. لذا مصلحت فرد را در مباني حقوقي اسلام بايد در مصالح اجتماعي جستجو نمود.

در عين حال، در درون خانواده انقلاب، وفاق ملي با چالشهايي روبروست و همچنين داراي موانع و مصالحي است. لذا امام خميني پيوسته اين دو مقوله (موانع و مصالح) را بطور جدّي مورد تاكيد قرار مي‏دادند و تمام اقشار كشور بخصوص زعما و رهبران ديني و فكري جامعه را در جهت ايجاد وحدت اجتماعي دعوت مي‏كردند. و جناحهاي سياسي درون خانواده انقلاب را پيوسته نصيحت فرموده و راه‏كار نشان مي‏دادند و توصيه مي‏فرمودند اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها كه در خدمت اسلام هستند دراز مي‏كنم و از همه استمداد مي‏كنم كه با هم پيوستگي همه‏جانبه در راه بسط عدالت اسلامي كه يگانه سعادت ملت است، كوشا باشند.1 امام خميني انقلاب اسلامي را يك تحفه الهي مي‏دانستند و به يقين مي‏توان گفت كه اگر از اين هديه الهي حفاظت نشود از كف خواهد رفت.

به هر حال، در كشور هرگز چنين تصوري نيست كه همه جناحها در يك حزب سياسي متمركز شوند و از سلايق خاص خود دست بردارند چرا كه اجتهاد و فقاهت به عنوان مبنا در تشيّع چنين چيزي را تجويز نمي‏كند. بلكه در رقابتهاي سياسي و انتخاباتي، سلايق سياسي بايد به قاعده بازي و مباني ارزشي توجه داشته باشند و به راي اكثريت گردن نهند. با اعتقاد به اينكه، همه جناحها معتقد به خدا، پيامبر، قرآن، اصول و فروع اسلام، راه امام و ولايت فقيه مي‏باشند، پس چرايي برخوردهاي غيراصولي جناحي، حذفي و انعطاف‏ناپذيري در پذيرش حقايق در كجاست؟ منشا اين مطلب مطمئناً در اين كلام حضرت امام است كه هميشه آن را گوشزد مي‏فرمود كه "حب الدنيا راس كل خطيئة" حب نامشروع به دنيا سبب درك غلط از مفاهيم اسلامي و غرض‏ورزي در پذيرش حقايق است، كه قاعده و منش بازي در رقابتهاي جناحي را در ورطه فراموشي قرار مي‏دهد. نسل اول انقلاب از جمله شخصيتهاي بزرگوار و خط مقدم جناحها كه طعم ستم، شكنجه و رنج و محروميت رژيم پهلوي را متحمل شده است، هنوز خود شاهد قضاياست، كه چگونه دلهره و ناامني در رژيم گذشته در زواياي پنهان زندگي مردم جاري بود و جوّ خفقان چنان حاكم بود كه انگار پشت ديوار هر شهروند ايراني ساواكيها استراق‏سمع مي‏كردند و هرچه از اسلام و امام گفته مي‏شد مي‏شنوند و عنقريب دستگير شده و روانه سياهچالهاي شاه مي‏شوند. نگارنده اين مجموعه بلحاظ سن اين شرايط را ديده و تا حدودي چشيده و لمس كرده. به هر حال نعمت استقلال و آزادي در نظام مقدس جمهوري اسلامي ارزان بدست نيامده، بلكه ثمره صدها هزار شهيد در قبل و بعد از انقلاب (جنگ تحميلي) است. لذا شائبه جهت‏گيريهاي جناحي قواي سه‏گانه كشور، بالاخص در مسائل قضايي در خصوص صدور حكم براي هر فرد مسئول و غيرمسئول در نظام، انقلاب را آسيب‏پذير مي‏سازد و تسريع در زدودن اين مسئله از اذهان عمومي جامعه شكل فوري و فوتي به خود گرفته است، لذا متخلف از هر جناحي كه باشد، كوچكترين تبعيضي روا نيست. به اين دليل كه افكار عمومي جامعه در زمينه مسئله تبعيض بشدّت متاثر و نگران است. و در اين زمينه لازم است تدابير جدّي انديشيده شود.

به هر حال، مگر نه اين است كه هدف واحد است؟ پس سلايق مختلف سياسي نبايد مشكل‏ساز و خطرآفرين باشند و حيثيت امام، شهدا و انقلاب را نزد جمعيت ميلياردي مسلمانان جهان اعم از شيعه و سنّي به زير سوال كشيده، تداعي شود كه دعوا بر سر منافع شخصي و گروهي است، نه براي پياده نمودن قوانين به زمين مانده اسلام در گذشته. و به قول حضرت امام مشاهده شود كه باز هم همان مسائل قبل از انقلاب (تبعيض) برگشته است. مگر نه اين است كه، امام مي‏فرمود: امروز خيلي تكليف به عهده ماست، تكليفهاي شاق هم به عهده ماست، امروز شماييد و همه عالم دشمن الا معدودي، البته ملتها زياد هست [كه] به شما توجه دارند. امّا دولتها معدودي هستند كه مخالف با شما نيستند، همه مخالفند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم، اين يك جرمي است كه تا ابد به عهده ما خواهد ماند و براي ما يك جرم ابدي ثابت خواهد شد، يك روسياهي ابدي پيش خداي تبارك و تعالي براي ما پيدا خواهد شد.2 امام مكرراً توصيه مي‏كردند كه برخوردها سالم باشد و اگر به يكديگر اِشكال وجود دارد، همانند اشكال طلبه‏هاي مدرسه باشد، كه سر يك مبحثي با هم داد و قال مي‏كنند و بعد از اتمام مباحثه با هم مي‏نشينند و چاي مي‏خورند و با هم صميمي و دوست هستند. بايد دانست كه امام اهل تعارف نبود، بلكه عمل ايشان گوياي اين حقيقت بود. مناقشات طلبگي، علمي و سياسي از نظر ايشان بايد منجر به اصلاح امور و پيوند هرچه بيشتر آنها شود و نه جدايي و عداوت.

اين مقاله ابتدا، ماهيت وفاق و سپس مباني وفاق، آثار و نتايج وفاق ملي، آثار و نتايج تفرقه، علل تفرقه، و روشهاي ايجاد وفاق و وحدت ملي را به شكل فشرده از ديدگاه حضرت امام خميني مورد بررسي و تحليل قرار مي‏دهد. و در پايان خلاصه و نتيجه‏گيري مقاله ارائه خواهد شد.

الف ـ ماهيت وفاق ملي و وحدت

واضح است كه از ماموريتهاي مهم و اساسي انبياي الهي دعوت به توحيد كلمه و عقيده است. پيامبر گرامي اسلام به صراحت با استفاده از آيه كريمه قرآن "انما المومنون اخوة" عقد پيوند برادري مسلمانان را در تاريخ صدر اسلام به ثبت رساند و عمر شريف خود را در راه ايجاد توحيد در قلوب و رفتار مسلمانان (عقيده و عمل) ايثار فرمود. و همچنين در راه تفرقه‏زدايي از بين آنها و رفع موانع آن سرسختانه و دلسوزانه كوشيدند. امام صادق(ع) در اين زمينه مي‏فرمايد "با يكديگر پيوند داشته باشيد و خوشرفتاري و مهرباني نماييد و برادراني نيكوكار باشيد، همان‏گونه كه خداي عزوجل فرمانتان داده است".3 امام راحل از اتحاد و برادري در جامعه به عنوان عامل قدرت، توصيف جالبي فرمود كه چكيده آن بدين قرار است يك جامعه‏اي كه يك مقصدي دارد و مي‏خواهد كه آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مي‏شود تشبيه كرد. افراد جامعه و خود جامعه را به قطرات (باران) و نهرها و سيل دريا. قطره‏هاي باران يكي يكي وقتي كه ملاحظه بكنيد، هر قطره‏اي وقتي از قطره‏هاي ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمي‏كند، اگر چنانچه ميلياردها قطره وجود داشته باشد و اينها قطره قطره باشند، باز كاري از آنها برنمي‏آيد. حالا اگر اتصال با هم پيدا كردند، آن يك جويي را، يك نهري را تشكيل مي‏دهد و قطرات ديگري نيز جوي و نهر ديگري را تشكيل مي‏دهند. از اين نهر يك كاري برمي‏آيد اما كار اساسي نيست، مي‏شود كه يك زميني را مثلاً آبياري كنند و به او كِشتي بكنند ليكن محدود است انتفاع از آن، امّا اگر چنانچه اين شهرها به هم متصل شد يك سيلي و رودخانه‏اي راه انداخت، قدرتش زياد مي‏شود. جامعه ما نيز همين‏طور است يكي يكي افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكي يكي باشد هر كدام خودشانند، كاري به ديگر ندارند، لذا از اين صد ميليون جمعيت هيچ كاري برنمي‏آيد.4

ب ـ مباني وفاق بر اساس عقل

حضرت امام عقل سياسي را به عنوان يكي از مبناهاي "وفاق ملي" دانسته و با تاكيد به زعماي قوم مي‏فرمودند: عقل سياسي اقتضا مي‏كند كه ما امروز با آن اشخاصي كه در رويه هم حتي با ما مخالفت دارند ليكن در اصل مقصد با ما موافقند، با ملت موافقند، مسيرشان مسير ملت است، عقل سياسي اقتضا مي‏كند كه ما امروز دست از تمام اختلافات برداريم تا اين مملكت را آرام كنيم و اين مقصدي كه ما داريم و آن اينكه اسلام در اين مملكت پياده بشود و جمهوري اسلامي با محتواي حقيقي خودش در اينجا پياده بشود، موفق بشويم ان‏شأاللّه. اين‏طور نباشد كه هر كدام قلم به دست گرفتيد بر ضد ديگران قلمفرسايي كنيد. همه شما اميدوارم كه به اسلام معتقد و به جمهوري اسلامي متعهد باشيد. من اين را از همه كساني كه متصدي امري هستند، چه آقاياني كه در مجلس هستند و چه آقاياني كه در جاهاي ديگر متصدي امر هستند، من به آنها با كمال اخلاص سفارش مي‏كنم كه يك تكليفي است شرعي، الهي و تخلف او خلاف مسير اسلام است.5
يك مسئله عقلايي است كه شما وقتي كه همه‏تان مسلمان هستيد، همه‏تان بنا داريد كه اين نهضت ان‏شأاللّه اسلامي پيش برود، اكثريت با شماست، يعني يك اكثريت قاطع با شماست، در مقابل آن تيپي كه دشمن اصلي انقلاب و دشمن اصلي اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشيد، هيچ كاري از آنها ديگر برنمي‏آيد.6
شما بدانيد كه اگر ما دست به دست هم ندهيم، همه‏مان با هم نباشيم، زمينمان خواهند زد، مجلس را زمين مي‏زنند، دولت را زمين مي‏زنند، روحانيت را زمين مي‏زنند، همه زمين مي‏خورند، پس عقل اقتضا مي‏كند كه الان مشكلات را تحمل كنيم، مردم مشكلات را تحمل كنند.7 در يك همچو وضعي كه الان ما مبتلا به آن هستيم و شما مبتلا به آن هستيد، عقل و انصاف اقتضا مي‏كند كه، ديگر در بينمان چيزي نباشد، با هم باشيم در دفع او.8 شما مي‏بينيد كه تمام سعي منافقين و مفسدين خارج و داخل بر اين است كه بين مردم شكاف ايجاد نمايند و اين خود بهترين دليل است كه ما بايد وحدتمان را حفظ كنيم.9

ج ـ مباني وفاق ملي بر اساس شرع

حضرت امام(ره) با تبعيت از انبيا و امامان معصوم(ع) "وفاق عمومي" را در زير چتر مباني اسلام (قرآن و سنت) ميسّر دانسته و مكرر اين مسئله را گوشزد مي‏فرمودند: امروز ما مكلف هستيم كه در هر لباس و هر شغل هستيم از اختلاف كلمه احتراز و به وحدت اسلامي كه پيوسته مورد سفارش كتاب و سنت است گرايش نموده و كلمه حق را عليا و كلمه باطل را سفلي قرار دهيم. در اين موقع حساس كه كشور ما و اسلام عزيز در معرض خطر عظيم است تكليف همه گروهها و افراد، خطير و عظيم است. سستي و سردي در حال حاضر و اختلاف و افتراق كلمه، در حكم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است.10
ايشان وحدت كلمه را رمز توجه به خدا مي‏دانست و مي‏فرمود: رمز پيروزي را ايران يافته است، رمز توجه به خدا وحدت كلمه. اين وحدت كلمه را حفظ كنيد، نگذاريد آنهايي كه تفرقه افكنند به بهانه‏هاي بيجا در بين شما تفرقه بيندازند. جلوي اين تفرقه‏ها را بگيريد، براي اسلام خدمت كنيد. اسلام مامور كرده ما را به وحدت كلمه. تفرقه‏اندازان از اسلام بيرونند.11 گروه گروه نكنيد، اين مملكت با وحدت كلمه پيش برد، متفرقشان نكنيد "واعتصموا بحبل‏اللّه جميعاً ولاتفرقوا" اين آيه قرآن را بپذيريد همه بچسبيد به ريسماني كه بين شما و خداست و آن اسلام است، متفرق نشويد، از هم جدا جدا نشويد، هي حساب را جدا نكنيد، آن حساب جبهه كذا، جدا نكنيد همه را، همه با هم باشيد، همه دوست باشيد.12
امام عامل همه فسادها را تفرقه مي‏دانست و رهبران فكري جامعه را بشدّت انذار مي‏داد: متفكرهاي ما، روشنفكرهاي ما، همه دانشجويان و دانشگاهيان بدانند كه نقشه اين است و آثارش را ما داريم مي‏بينيم. اين گروه گروه شدن‏ها براي همين است كه نگذارند اين انسجامي كه بوده حفظ شود، مي‏خواهند نگذارند مردم بيدار شوند و راه خودشان را پيدا كنند. با تفرق همه فسادها هست و با تمسك به خداوند همه صلاح و سعادتها هست.13 در نظر امام شرط شمول رحمت الهي، وفاق همگاني است و مي‏فرمود: از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كاري كنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روي سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همان‏طوري كه تا حالا با هم بوديم و "يداللّه مع الجماعة" و همه براي خدا بود و خداي تبارك و تعالي عنايت فرمود الان هم توجهمان به همان مقصد باشد.14 اگر اينجا برادري نباشد در آنجا هم بهشتي معلوم نيست باشد براي شما.15 امام وحدت را ثمره آموزش بزرگان دين مي‏دانست و يادآوري مي‏فرمود: اين دو بزرگوار [پيامبر(ص) و علي(ع)] همان‏طوري كه در عالم غيب و غيبِ غيب با هم بودند، متحد بودند، در عالم هم كه آمدند، در اين دنيا هم كه آمدند اينها اخوت داشتند، برادري داشتند، يك بودند و اين براي ما بايد عبرت باشد. و من از خداي تبارك و تعالي خواستارم كه اين اخوت را بين همه ارگانها، بين مجلسيها و بين دولت، قوه قضايي و ساير مردم، بين قشرهاي ملت را حفظ كند و ما آن تبعيت را از موالي خودمان بكنيم كه ان‏شأاللّه با سعادت از اين دنيا برويم.16

د ـ مباني وفاق ملي بر محور مصالح ملّي

براي حفظ نظام جمهوري اسلامي حضرت امام بر روي مصالح ملي بسيار حساسيت داشت و همه قشرها بالاخص علماي اسلام را مسئول دانسته و تاكيد مي‏فرمود: بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماي اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. از اين تفرقه‏اي كه مي‏خواهند بين جامعه بيندازند جلوگيري كنيم. و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند. بايد در اين وقتي كه از همه اوقات براي ايران حساستر است، علماي ايران ـ وفقهم اللّه ـ و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهيها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازاريها، ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كمينند و اگر خداي نخواسته غفلت بشود و اين ريشه‏هاي پوسيده باز رشد كند (باقيمانده‏هاي رژيم شاه) بين جامعه، زحمتها هدر مي‏رود. امروز روزي است كه بايد اصول را حفظ كرد، ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز.17 اگر با هم يك حسابهايي داريد، بگذاريد كنار اين حسابها را، شما اگر دو نفر باشيد با هم يك يك نزاعي داشته باشيد و خداي نخواسته زلزله بيايد، شما باز مي‏نشينيد آنجا به اختلاف؟! نه رها مي‏كنيد و پا مي‏شويد سراغ دفاع از خودتان. اين ابرقدرتها در ايران زلزله راه انداختند نرويد سراغ كارهاي خصوصي خودتان و اختلافاتي كه خودتان با هم داريد، نرويد سراغ اين، مجهز باشيد. همان‏طوري كه در اوايل انقلاب بوديد، حالا هم باشيد18.

امام براي رفع مشكلات جامعه مي‏فرمود: ما بايد براي خاطر خدا، براي به دست آوردن حسنه خودمان با هم باشيم، تمام قشرهاي ملت با هم باشند، تمام علماي اعلام و تمام ائمه جمعه با هم باشند، پشتيبان هم باشيم، تمام قشرهاي ملت با هم باشند، تمام علماي اعلام و تمام ائمه جمعه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضايي باشند، پشتيبان قوه اجرايي باشند، آنها خدمتگزار باشند به مردم و شما هم خدمتگزار، اينها بندگان خدا هستند خدمت به بندگان خدا خدمت به خداست و خدمت به بندگان خدا امروز اين است كه همه مجتمعاً درصدد اين باشند كه با كلمه واحده از اسلام و مسلمين و خصوصاً از مستضعفان جهان، دولت شريف ايران پشتيباني كنند. بايد نگذاريم كه تلاش فرزندان انقلابي‏مان در جبهه از بين برود.19 من باز سفارش مي‏كنم كه كشور ما در مرحله بازسازي و سازندگي به تفكر و وحدت و برادري نياز دارد.20 و در زمينه تحمل يكديگر (جناحها)، اميرالمومنين(ع) را به عنوان اسوه كامل كه تمام شدايد را براي حفظ مصالح كلي اسلام به جان خريدند، ملاك قرار داده و مي‏فرمود: حضرت امير ـ سلام‏اللّهعليه ـ در بسياري از اموري كه برايش خيلي سخت بود، دندان روي جگر مي‏گذاشت و موافقت مي‏كرد براي مصالح كلي، براي مصالح اسلام، ما اگر تبعيت از او داريم، بايد اين‏طور باشيم، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم، يك مقداري همين‏طور باشيم.21

4ـ مباني وفاق ملي بر اساس سياست اخلاقي امام(ره)

سرفصل سياست اخلاقي امام در عمل به فرامين الهي، مسئله "تكليف" بود. "در كوچكترين رفتار تا بزرگترين رفتار سياسي امام خميني همگي، حضور امر خدا، فرموده خدا، توصيه خدا، حكم خدا و قانون خدا مشهود است و اين كلمات و واژه‏ها به همراه واژه‏هايي همچون "اسلام" و "اسلام‏خواهي" در اكثر بيانات و پيام‏ها و مكتوبات امام خميني(قدس‏سره) در طول مبارزات سياسي به چشم مي‏خورد. از همين رو، تمام موضع‏گيري‏ها و تصميم‏گيري‏ها، مخالفت و مبارزه با قدرت‏هاي استكباري و عوامل داخلي آنها با نام "خدا" و به عنوان "وظيفه" و "تكليف شرعي" صورت پذيرفته است.

توجه امام به تكليف‏شناسي در فرآيند تصميم‏گيري اجتماعي، عنايتي تام بوده به نحوي كه مكرر در مواقع حساس ضمن تحليل گذشته حركت انقلاب به طرح اين سوال مي‏پرداختند كه تكليف فعلي و تكليف آينده را بايستي شناخت و بر اساس آن تصميم‏گيري و اقدام كرد. سه ركن نظريه تكليف (امام) بخوبي در بيانات ايشان مشهود است. و مي‏فرمايند: قدم اول يقظه و بيداري است، بُعد ديگر عمل به تكليف و قسمت سوم اينكه صرف قيام نيز كفايت نمي‏كند بلكه قيام براي خدا بايد كرد".22
امام در برخورد با اصلاح انگيزه و نيت به طور ريشه‏اي برخورد كرده و مي‏فرمود وقتي قلب الهي شد همه چيز انسان الهي مي‏شود. يعني حرف كه مي‏زند حرفش هم الهي است. استماع هم كه مي‏كند استماعش الهي است. راه هم كه مي‏رود در راه رفتنش هم الهي است.23 "ثبات شخصيتي كه از امام راحل در گذرگاه زندگي او ديده شد بهترين دليل مديريت او درباره شخصيتش بود. براي متفكران علوم انساني لازم است كه با نظر به اين‏گونه ثبات شخصيت و بهره‏برداري حكمت‏آميز از استعداد و سرمايه‏ها كه در تاريخ بشر ـ اگرچه در اقليت ـ مشاهده مي‏شود، اصول و قواعد آن را استنباط و در مراكز علم و معرفت براي آموزش و گرديدن (به معني شدن) مطرح بسازند. مقامات تعليم و تربيت و ارشاد به طور عام، در اين صورت است كه مي‏توانند براي انسان‏ها سخني براي گفتن داشته باشند. من خدمت امام(ره) فراوان رسيده [علامه محمدتقي جعفري] و در بحث‏هاي علم اخلاق ايشان بوده‏ام؛ مي‏ديدم راضي نبود هيچ‏كس بيايد جلويش ميخكوب شود، مي‏گفت رد شو رد شو. آن شخص بزرگ نمي‏گذاشت كسي به دنبالش راه برود و مي‏ايستاد و مي‏فرمود: مطلبي داريد؟ اگر مطلبي داشت امام آنرا مي‏شنيد و مي‏فرمود خوب، برويد. و اگر مطلبي نداشت او را صريحاً از راه رفتن در پشت سر خود منع مي‏نمود. شما هر شخصيت را كه ديديد به بشر مي‏گويد بيا مقابل من دست به سينه بايست! و او را مانند برده‏ها در برابر خود ميخكوب كرد.

نظريه حضرت امام ـ رضوان‏اللّه تعالي عليه ـ در اخلاق، كه به عبارتي همان نظريه اخلاق اسلامي است شباهت‏هاي آشكاري با مكاتب اخلاقي متعارف و همچنين با مكاتب جديد اخلاقي دارد، از طرفي تفاوت‏هايي نيز مشهود است كه همين تفاوت‏ها، سبب تمايز آن از ساير مكاتب اخلاقي مي‏شود. تكيه بر اخلاق و اهميت آن در زندگي انسان به اندازه‏اي است كه هدف بعثت انبيا در آن خلاصه مي‏شود: "بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" حضرت امام در يكي از بياناتشان بر يك قاعده اخلاقي تاكيد مي‏كنند كه اين قاعده در بطن خود، راهگشاي خوبي براي فاعل فعل اخلاقي است و اين بيان مستند ما، در مقايسه با افكار ايشان با مكاتب اخلاقي است. مي‏فرمايد: ما مكلف به اداي تكليفيم نه مامور به نتيجه. ايشان بر اين باور بودند كه اولاً فرامين اخلاقي "من عندي" نيستند، احكام اخلاقي، احكام تشريحي هستند كه خداوند آنها را از طريق وحي به بشر القا كرده است و انسان با رجوع به (قرآن كريم) مي‏تواند آنها را دريابد. امام يكي از مصاديق بارز فرموده پيغمبر(ص) است كه فرمود "علمأ امتي افضل من انبيأ بني اسرائيل" امام، فقط يك تئوريسين و نظريه‏پرداز و يا تنها يك رهبر فكري و سياسي نبود كه مسائل مربوط به انقلاب را مجرد از برنامه‏هاي زندگي مطرح كرده باشند. مردم ايران در طول دوران پربار معاشرتشان با حضرت امام ديده‏اند و لمس كرده‏اند كه بزرگ‏ترين هنر و در حقيقت معجزه رهبري امام اين است كه خود او پيشتاز عمل به نظريات اخلاقي و ديگر برنامه‏ها بوده است".24
بايد اذعان كرد كه شخصيت حضرت امام تك‏بعدي نبود، بلكه تمام خصايص يك انسان الهي را پس از انبيا و امامان معصوم(ع) در خود ايجاد كرده بود و حتي به مخالفين و دشمنان اسلام بر اساس سياست اخلاقي خود كه منشا آن تربيت صحيح ديني بود، كلمات توهين‏آميز و ركيك به كار نمي‏برد. لذا ملكه اخلاقي و اخلاق حسنه چيزي نيست كه بتوان آن را به آساني كسب نمود، بلكه رياضت و عبوديت خالصانه نياز است تا اين مهم را ميسّر سازد. حضرت امام در خطاب به حوزه‏هاي علميه مي‏فرمود: كسب فضايل و مكارم انساني و موازين آدميت از تكاليف بسيار مشكل و بزرگيست كه بر دوش شما است، گمان نكنيد اكنون كه مشغول تحصيل علوم شرعيه مي‏باشيد و فقه، كه اشرف علوم است، مي‏آموزيد ديگر راحتيد و به وظايف و تكاليف خود عمل كرده‏ايد، اگر اخلاص و قصد قربت نباشد اين علوم هيچ فايده‏اي ندارد، اگر تحصيلات شما "العياذ باللّه" براي خدا نباشد و براي هواهاي نفسانيه، كسب مقام و مسند، عنوان و شخصيت در اين راه قدم گذاشته باشيد براي خود وزر و وبال اندوخته‏ايد.25
امام، همچنين مي‏فرمود ممكن است كه كسي كتاب اخلاق و توحيد بنويسد اما خودش بلحاظ نداشتن تهذيب نفس از آن هيچ بهره‏اي نبرده باشد. كوتاه سخن در باب سياست اخلاقي امام اين است كه امام، علم، سياست و مملكت‏داري را با اخلاق كريمه اسلامي آميخته بود و سياست اخلاقي امام جوهره شخصيت ايشان را تشكيل داده بود.

5ـ مباني وفاق ملّي بر اساس نگاه امام به مردم

مردم‏داري و ستيز با دشمنان ملت بارزترين چهره اجتماعي امام(ره) محسوب مي‏شد. و "از ويژگي ايشان اين بود كه حاضر نبود با مردم فاصله‏اي داشته باشد و يا چيزي از مردم مكتوم بماند. يكي از نمونه‏هايش نامه كارتر در فروردين 59 بود كه عده‏اي اصرار داشتند نامه فاش نشود ـ امّا، امام چندين مرتبه فرمودند حتماً نامه راس ساعت دو بعدازظهر، يعني اولين بخش خبري از راديو پخش شود و همه رسانه‏ها هم منتشر نمايند. امام معتقد بودند آنچه مردم تشخيص مي‏دهند خيلي خوب تشخيص مي‏دهند و آن راه صحيح است. در انديشه سياسي امام، بالاترين آفت براي حكومت، كنار كشيدن توده‏ها و بي‏توجهي به خواست‏ها و نيازهاي ايشان است، آن حضرت به اين نكته عنايت دارند كه مشاركت سياسي مردم در شكل ساده و محدود تظاهرات خياباني و راه‏پيمايي‏ها خلاصه نمي‏شود، بلكه نقش اصلي را بايد در تصميم‏گيري‏هاي مهم مملكتي ايفا نمايند".26
امام، راي ملت را ميزان عمل براي كارگزاران نظام مي‏دانست و مي‏فرمود: ما هرچه داريم از اين ملت است، البته ملت اسلامي كه با فرياد اللّه اكبر اين كار را انجام دادند. امام ضمن ارزش و اعتباري كه براي راي ملّت در تحقق يك نظام قايل بود، و شرط لازم براي تكوين يك نظام را خواست مردمي مي‏دانست و نقش اقشار محروم جامعه در تحقق نظام را نسبت به سايرين برجسته‏تر و عمده‏تر معرفي مي‏كرد: "تمام مسائلي كه واقع شد، ما بعد از خداي تبارك و تعالي مرهون ملت ايران و خصوصاً طبقه مستمندان، نه طبقه اشراف و اعيان و بالادستها هستيم. اگر اين مردم خصوصاً اين مستضعفين، خصوصاً اين جنوب‏شهري‏ها به اصطلاح پابرهنه‏ها، اگر اينها نبودند شماها يا در حبس الان بوديد يا در تبعيد يا در انزوا، اين ملّت است كه آمد شما را از اين همه گرفتاري‏ها بيرون آورد و با راي خودش مجلس درست كرد، جمهوري اسلامي را تنفيذ كرد و رئيس‏جمهور درست كرد".27
يك مملكت وقتي آسيب مي‏بيند كه ملّتش بي‏تفاوت باشد. در ايران اسلامي مردم تصميم‏گيران نهايي تمامي مسائلند. اين حضور مردم ضمانتي است براي پيروزي در تمام صحنه‏ها، چه صحنه جنگ رويارويي باشد و چه صحنه جنگ سياسي و اقتصادي. اگر بخواهيد مملكت‏تان مال خودتان باشد يا مال خود اين ملت باشد بايد اين ملت را به همان گرمي كه هست نگهداريد و تحليل اينكه ما يا به شرق متمايل باشيم يا به غرب، در ذهنتان اصلاً وارد نشود و نگذاريد در ذهن كسان ديگري كه با شما تماس دارند وارد بشوند.28

6ـ اصول مباني وفاق ملي از نظر امام(ره)

1ـ ولايت فقيه؛ 2ـ آزادي و استقلال (استقلال مكتب، مذهب، فكر، روش، استقلال اجتماعي، فرهنگي و سياسي)؛ 3ـ مبارزه با ظلم و ستم (ستيز با ستمگران و حمايت از مستضعفان)؛ 4ـ تكيه بر مردم (اصلي كه بر اساس آن حضرت امام مردم را صاحب اختيار و ولي نعمت اين انقلاب مي‏دانستند)؛ 5ـ دفاع از نظام جمهوري اسلامي (اصل امنيت و اقتدار ملي، اصلي كه امام از آن به نام وديعه الهي ياد فرمود)؛ 6ـ وفاق و وحدت ملي (وحدت اقشار، گروهها و جناحها).

براي نيل به امنيت و اقتدار ملي و سربلندي در صحنه بين‏الملل، غفلت از تك تك مباني فوق كاستيهايي را به دنبال خواهد داشت و هر يك از اين اصول بلحاظ جايگاه ويژه‏اي كه دارند، تكامل و پيشرفت همه‏جانبه نظام را رقم خواهند زد.

7ـ آثار و نتايج وفاق ملي

نصايح دلنشين امام كه برخواسته از عمل خالصانه ايشان بود، پيوسته ثمرات وفاق ملي را نويد مي‏داد و وجدانها را بيدار، سستي‏ها، نااميديها و اختلافات را تبديل به مقاومت، غيرت، اميد، صميميت و وحدت مي‏نمود. ايشان بلحاظ درآميختن سخن و عمل و پيروي از مكتب انسان‏ساز اجداد گرامي‏اش همواره چيزي را توصيه نمي‏كرد مگر اينكه خودش قبل از هركسي بدان عمل كرده باشد. حضرت امام(ره) پيروزي قطعي را در اتحاد و انسجام ملت مي‏دانست و مي‏فرمود: خميني كه آخرين روزهاي عمرش را مي‏گذراند، تمام اميدش به شما مردم سلحشور ايران است، به شما مردمي كه به هيچ وجه تحت تاثير اختلافات جزئي و كلي واقع نشده و ان‏شأاللّه نمي‏شويد، سرمشقي هستيد براي ملل زير سلطه و بايد بدانيد در ميداني كه قدم گذاشته‏ايد، مواجه هستيد با مشكلات بسياري كه تنها مقاومتتان، نجاتتان خواهد داد. متحد شويد كه در سايه اتحاد پيروزيتان بر ابرقدرتان حتمي است.29 فرازهاي ديگري از دعوت عمومي امام به وفاق ملي به شرح ذيل است:

وقتي ما مي‏توانيم در مقابل همه دنيا بايستيم بگوييم ما نه طرف "مغضوب عليهم" مي‏رويم، نه طرف "ضالّين"، نه طرف غرب مي‏رويم، نه طرف شرق مي‏رويم، وقتي ما مي‏توانيم اين‏طور باشيم و به صراط مستقيم عمل بكنيم كه همه‏مان با هم باشيم، همه يد واحده باشيم، همان‏طوري كه اسلام دستور داده، همه يك صدا باشيم كانّه يك حلقوم است كه صدا مي‏كند، همه با هم مجتمع باشيم، سستي نكنيم.30 شما توجه بكنيد ملت ما توجه بكنند كه يك ملتِ با هم هيچ قوه‏اي بر آنها غلبه نخواهد كرد، لهذا شياطين در پي اين هستند كه از اين راه پيش بروند كه بين جناحها اختلافي ايجاد كنند، اعتنا نكنيد به اين شياطين.31 شما اگر خودتان را حفظ بكنيد و اگر اخلاق اسلامي در خودتان نفوذ بكند و همه توجه به اين مسائل داشته باشيد كه از اخلاق اسلامي يكي از امور مهمش قضيه تفرقه نداشتن و مجتمع بودن است، همه با هم بودن است و تا حالا هرچه پيشرفت كرده‏ايم از اين معنا بوده.32 ما هم كه در تحت پرچم توحيد هستيم، با هم مجتمع نباشيم، تا در اصل ملّيتي كه مال همه است با هم مجتمع نباشيم، و با هم وحدت نداشته باشيم و در صحنه حاضر نباشيم، نمي‏توانيم در مقابل اين سيل كفر و اين سيل فزاينده‏اي كه همه عالم را دارد مي‏برد، نمي‏توانيم مقاومت كنيم. اينكه مي‏بينيد رزمندگان در حدود بيش از سه سال در جنگ هست، و با همه مشكلات ايستاده‏اند و ملت هم پشت سر آنها و اين است كه موجب پيروزي ما شده است.33 ملت بايد توجه به اين بكند كه آني كه ملت ما را پيش برد و آنها را عقب زد، آن را نگه دارد، آن توجه به خدا و وحدت كلمه. تا توجه‏تان به خداست و هي توجه به اينكه فرشم چه جوري و نمي‏دانم چه جوري و اينها، تا اين هست اگر اين پيدا بشود، اختلاف شروع مي‏شود.34
چكيده سرفصلهاي آثار و نتايج وفاق ملي از ديدگاه امام خميني(ره) كه مكرر به آن توصيه مي‏فرمود، موارد ذيل است: هضم قدرتها با اتحاد مردم؛ ناتواني قدرتهاي مقابل ملت؛ وحدت كلمه، سلاح ما و مانع غلبه قدرتها؛ رسيدن به قله پيروزي با وحدت اجتماعي؛ پيروزي حتمي با همكاري همه مردم؛ وحدت، عامل هرگونه پيشرفت؛ فكر واحد، عامل پيروزيها (البته فكر واحد در انديشه امام به معني قبول نداشتن سلايق و مرزبنديهاي جناحي نيست)؛ افزايش مقاومت با وحدت؛ پيروزي نتيجه يك دستي "المومنون يد واحده علي من سواهم"؛ وحدت باعث از بين بردن ريشه ظلم و استبداد؛ حفظ دستاوردها با وحدت كلمه؛ دفن توطئه‏ها با اتحاد؛ پيروزي با حفظ انسجام؛ عنايت خدا بواسطه اتحاد؛ وحدت بهترين ثمره نهضت؛ حفظ وحدت، عامل پيروزي؛ شكستن سد با اجتماع قطره‏ها؛ غلبه بر قدرتهاي شيطاني، عنايت خدا بواسطه اتحاد؛ پيروزي با تمسك به حبل‏اللّه چكيده كلام. در باب غور در آثار و نتايج وفاق در انديشه امام مي‏توان موارد ذيل را برشمرد:

1ـ امنيت فردي، 2ـ امنيت اجتماعي، 3ـ امنيت فكري، 4ـ امنيت گروهي، 5ـ امنيت فرهنگي، 6ـ امنيت اقتصادي، 7ـ امنيت و اقتدار ملي، 8ـ برطرف شدن مشكلات و نابرابريهاي اجتماعي و نهايتاً توسعه و تحكيم عدالت اجتماعي. و به بياني گويا، در صورتي سرفصلهاي فوق مي‏توانند به عنوان مبنا عمل كنند و ارائه طريق نمايند كه معنا و مفهوم آنان را خوب فهميد و جايگاه آنان را در جامعه شناخت.

8ـ آثار و نتايج تفرقه

امام تمام توان خود را براي مقابله با تفرقه در جامعه به كار گرفت و عمر شريف خود را در اين راه، صادقانه تقديم انقلاب و اسلام كرد. او در باب اثرات تخريبي تفرقه در روند تكاملي انقلاب اسلامي پيوسته ابعاد مختلف آن را گوشزد مي‏كرد. فرازهاي برگزيده توصيه‏ها و انذارهاي امام در اين زمينه: اگر از اختلاف ماها آن هم اختلافي كه من شك ندارم در سر دنياست، نه براي خدا، اگر اين اختلاف موجب اختلاف بين مردم بشود (اختلاف روحانيت) و موجب بشود كه شكست بخورد جمهوري اسلامي و تا قرنها نتواند سرش را بلند كند، اين جرمي است كه خدا مي‏بخشد بر ما؟ بايد توجه بكنيم ما. نبايد ما هي به خودمان مغرور بشويم. بايد به ديگران ما حسن ظن داشته باشيم و اعمالشان را حمل بر صحت بكنيم و نسبت به خودمان سوءظن داشته باشيم و اعمالمان را تفتيش بكنيم كه براي چي است. مطلب ديگري كه باز انسان را مي‏ترساند كه خداي نخواسته مبادا اين انقلاب به واسطه اين مطلب صدمه ببيند و بدانيد كه مي‏بيند اگر خداي نخواسته بشود و او اين است كه بين آقايان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف فرض كنيد كه كاميونداران و آنهايي كه شغلهاي مختلف دارند، اگر اختلافي در بين آنها وارد بشود، به صنف ديگر سرايت نمي‏كند. اما اگر در صنف ما (روحانيون) اختلاف پيدا بشود، اين اختلاف به بازار هم كشيده مي‏شود، به خيابان هم كشيده مي‏شود، براي اينكه شما هادي مردم هستيد. ما و شما نبايد خودمان را بازي بدهيم. اختلاف ريشه‏اش حب‏نفس است، هر كس خيال مي‏كند كه من براي خدا اين آقا را باهاش اختلاف مي‏كنم، يك وقت درست بنشيند در نفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجاست. حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد.35
امام، مقابله با روحانيت انقلابي را به سود دشمنان مي‏دانست كه در اثر آن كل مجموعه روحانيت را آسيب‏پذير مي‏سازد. و در اين رابطه مي‏فرمود: ان‏شأاللّه در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابي اختلافي نيست، اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سليقه‏ها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزه‏هاي علميه بوده‏اند نعوذباللّه به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده‏اند؟ مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانوني بودن سلطنت دادند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيباني ننمودند؟ اگر خداي ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويي جاي آنان را خواهد گرفت. و آيا ايادي استكبار روحاني‏نماهايي را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، يا فرد ديگري را در حوزه‏ها حاكم نمي‏كنند؟ و يا آنها كه در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خورده‏اند و نه از شهادت عزيزان متاثر شده‏اند و با خيالي راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‏اند مي‏توانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامي باشند؟ راستي شكست هر جناحي از علما و طلاب انقلابي و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزي چه جناحي و چه جرياني را تضمين مي‏كند؟ جناحي كه پيروز شود يقيناً روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاماً به روحانيت روآورد، راستي به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مي‏رود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلي كوبنده است. وقتي نيروهاي مومن به انقلاب حتي به اسم فقه سنتي و فقه پويا به مرز جبهه‏بندي برسند آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه‏بندي نهايتاً معارضه پيش مي‏آورد. هر جناح براي حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعاري انتخاب مي‏كند، يكي متهم به طرفداري از سرمايه‏داري و ديگري متهم به التقاطي مي‏شود كه من براي حفظ اعتدال جناحها هميشه تذكرات تلخ و شيريني داده‏ام، چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مي‏دانم البته هيچ‏گاه نگران مباحثات طلبگي در فروع و اصول فقه نبوده‏ام ولي نگران تقابل و تعارض جناحهاي مومن به انقلابم كه مبادا منتهي به تقويت جناح رفاه‏طلب بي‏درد و نق‏بزن گردد.36

9ـ علل تفرقه

الف ـ توطئه شياطين
شناخت علل تفرقه لازمه‏اش تيزهوشي و كياست ديني و دوست و دشمن‏شناسي است. جمعيت و جامعه‏اي در اسلام كيّس به شمار مي‏رود كه هوشمندي و دينداري را با هم بياميزد. لذا شناخت ريشه‏هاي اساسي تفرقه، پادزهري براي پيشگيري انتقال "ويروس تفرقه" در جامعه خواهد بود. امام به عنوان يك شخصيت ممتاز ديني، با كياست ويژه‏اي كه داشت "ويروس تفرقه" را شناخت و از اثر تخريبي آن در جامعه، مردم و مسئولين را آگاه ساخت و از سرايت آن در جامعه جلوگيري كرده و هشدار مي‏داد و در اين زمينه مي‏فرمود: رژيم طاغوتي رفت ولكن خطراتي هست، دستهاي اجنبي در كار مي‏باشد تا دوباره ما را به وضع اوليه برگرداند، تفرقه بين صفوف ايرانيان بيندازند و وظيفه ماست كه از اين نهضت پاسداري كنيم. وحدت كلمه را به كار ببنديم، به هوش باشيد! هنوز آنان درصدد از بين بردن شما هستند.37
در اين سالهاي بسيار طولاني، ما از هم جدا بوديم و دستگاه خبيث استعمار كوشش كردند كه بين اقشار ملت جدايي بيندازند، آنها از اتفاق ما خوف دارند. جديت كردند كه روحانيون را از مردم جدا كنند، قشر اساتيد را از روحانيون، بازاريها را از دانشگاه، اقشار ملت را از هم فاصله بيندازند، يك فاصله‏اي كه همه به هم بدبين باشند. حالا كه در اين نهضت لمس كردند اين معنا را كه وحدت ملت با اتكاي به خداي تبارك و تعالي آنها را عقب و دست آنها را كوتاه كرد از منافع ما، الاَّن خطر بيشتر است، يعني آنها در پي شيطنت بيشتر هستند و كارمندهايشان، آنهايي كه جيره‏خوار آنها هستند، با لباسهاي مختلف، با طرزهاي مختلف در بين ملّت مي‏خواهند جدايي بيندازند.38 همه چيز را اينها مي‏خواستند از بين ببرند، مردم را از آنهايي كه كار براي اسلام مي‏كردند يا كارشناس اسلام بودند جدا كنند، به اسم اينكه مرتجع هستند. از اين طرف هم دانشگاهيها يك دسته فكلي آنجا نشستند براي خودشان چه مي‏كنند، به ما مي‏آمدند اينطور تزريق مي‏كردند كه اينها يك دسته بي‏دين و ريش‏تراش و فكلي، به شما مي‏آمدند از آن طرف مي‏گفتند اينها يك دسته انگليسي‏اند. اينها، همان عمال انگليسي مي‏آمدند مي‏گفتند اينها يك دسته انگليسي‏اند. انگليسيها اين حوزه‏ها را درست كردند، من خودم با گوشم شنيدم گفت: انگليسيها نجف و قم را درست كردند، حالا باز همان قضايا مي‏خواهند پيش بياورند.39
ب ـ هواهاي نفساني
هي اين به او بدگويي كند او به او بدگويي كند، خوب، اين اسباب ناراحتي مسلمانها هست. آقايان مي‏گويند، مسلمانها مي‏گويند خوب ما خون بچه‏هايمان را داده‏ايم، يك قبرستان در اينجا پر است از جوانهاي ما، قبرستانهاي شهرستانها پر از جوانهاي ما هست كه در راه اين مملكت و در راه اين اسلام كشته شده‏اند حالا كه اينها كشته شده‏اند گويا آقايان آمده‏اند از خارج و از داخل حالا با هم نشسته‏اند دعوا مي‏كنند. سر چه ميراثي دعوا مي‏كنيد؟ ميراث پدر كدامتان است؟ نكنيد اين كار را، يك قدري آرام باشيد، يك قدري هواي نفس را كنار بگذاريد، اشتهار را كنار بگذاريد، تمام گرفتاريهاي ما سر اين هواي نفس است كه ما داريم، اعدي عدوّ انسان اين نفس انسان است كه بين جنبين است. يك قدري جلويش را بگيريد، يك قدر مهار كنيد.40
من نمي‏خواهم در اين روز مبارك [ميلاد پيامبر(ص)] اسباب افسردگي اشخاص بشوم، لكن مي‏خواهم عرض كنم چرا اين‏قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه، اغراض نفسانيه اين‏قدر خودمان را ببازيم؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعض‏شان در نظر من پوچند لكن بعضي از اين اشخاص كه سابقه دارند هيچ توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر آمريكا، فرياد مي‏زنند سر مسئولين ما! چه شده است؟ شماها چه‏تان است؟ چه كرديد شما؟ در يك همچو مسئله مهمي كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد كه ما وحدت داريم، وحدت ما اين‏طور شده است و در روزي كه /روز/ هفته وحدت است چرا شما مي‏خواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مي‏خواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد؟ چه شده است شما را؟ كجا داريد مي‏رويد؟ "اين تذهبون؟".41
ج ـ گروه‏گرايي
كوششهاي زيادي در ظرف قريب بيست سال شد تا گروههاي مختلف ملت را به هم پيوست، كوششهايي شد تا آنكه تبليغات اجنبيها، آنهايي كه مي‏خواستند ما را غارت كنند و عقب نگهدارند خنثي شد. من مي‏ترسم كه در اين نيمه راه زحمتهايي كه تاكنون كشيده شده است، به واسطه ناداني يك عده و غرض‏ورزي عده ديگر از بين برود و خون جوانان ما هدر رود. گروه گروه مي‏شويد و هر گروهي مخالف گروه ديگر، اگر همه در يك مسير مي‏رفتيد، باز مضايقه نبود كه گروههايي همه در مسير واحد لكن دستهاي خبيث اجانب در كار است كه شما را ندانسته گروه گروه كند و مخالف با هم. آنهايي كه مي‏خواهند ما را بچاپند و ذخاير ما را ببرند و ما را به اسارت بكشند، مشاهده عيني كردند كه دو چيز براي ما پيروزي آورده است و به اين دو چيز حمله كردند: يكي ايمان، اسلام، يكي وحدت كلمه.42 يك كلمه هم با كساني كه قلم دستشان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مي‏دانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگي بين جناحها و گروهها ايجاد كنيد و من بايد عرض كنم كه بعضي از زبانها از چماق بدتر است و چماق‏كشي و چماق‏بازي از بدترين چيزهايي است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مي‏خواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماقها حتي در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابانها را، شيشه‏ها را شكستند و خيال كردند، با چماق مي‏شود يك چيزي پيدا كرد و حالا هم همين مسئله هست، لكن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاي ديگر است.43
د ـ جزئي‏نگري و دعواهاي انحرافي
چرا همه قدرتها را به باد فنا مي‏دهيد براي اينكه زيد مسلمان است يا غيرمسلمان؟ قضيه مرحوم "شمس‏آبادي" شما خيال كرديد كه يك چيز عادي بود، اينهم جزء همانها بود كه با طريقهاي مختلف مي‏آمدند و درست مي‏كردند. يك وقت "شهيد جاويد" را پيش مي‏آوردند از اين طرف و از آن طرف و يك ماه محرم و صفر و بيشتر را منبرها هم خرج اين مي‏شد كه "شهيد جاويد" چي. از اين طرف يك دسته‏اي تاييد، از آن طرف يك دسته‏اي تكذيب. يك قدري كه اين سست مي‏شد، باز يك چيز ديگري درست مي‏كردند مرحوم "شمس‏آبادي" هم از اين امور بود كه شايد هم خودشان اين كار را كردند (من نمي‏دانم) كه يك كسي را بكشند و يك قدري كه اين كمتر مي‏شد آنوقت يك كس ديگر را به ميدان مي‏آوردند كه اين كتابهايش چطور است. او مي‏گفت كافر است، اين مي‏گفت مسلمان است، امروزي كه اين توطئه‏ها، مرزي و غيرمرزي، در كار است، باز ما سر يك چيز مختصري دعوا مي‏كنيم، اين نيست جز اينكه يك جهالتي است در ما، رشد ما نداريم كه مواقع را تشخيص بدهيم كه چه وقت بايد چي گفت.44

10ـ روشهاي راهبردي ايجاد وفاق ملي

اسلام به عنوان يك دين كامل، بالقوه تمام دستورهاي راهبردي درون آن نهفته است. و عمل به اين راهبردها، مستلزم اين است كه آنها را بشناسيم. امام به عنوان كارشناس مسائل اسلام راهبردهايي را كه در متن دين موجود است، با پيرايش از خرافات، آن را به رهروان انقلاب اسلامي عرضه كرد و آموخت. لذا چنانچه پيوسته درصدد ايجاد وفاق ملي هستيم، بايد راهبردهاي كارشناسي شده امام را در جهت تحكيم مباني وفاق ملي در صحنه جامعه به اجرا گذاريم و براي اين مهم بايد موانع راه را شناخت و آنها را كنار زد. راهبردهاي حضرت امام در اين زمينه به شرح ذيل است:

الف ـ هدف واحد
ملت بزرگ بايد هشيارانه از بعضي عناصر تفرقه‏افكن كه با شعارهاي فريبنده مي‏خواهند دست اجانب را به كشور مسلمان ما باز كنند و همان اختناق و چپاولگري را به فرم ديگر برگردانند، احتراز كنند. همه مي‏دانند اين پيروزي از قدرت اسلام است و مسلمين با دادن خون شريف خود آن را به دست آورده‏اند و فرصت‏طلبان مي‏خواهند بدون فعاليت مثبت از آن بهره بردارند و با حيله و حربه فريبكاري خود را جا بزنند. ملت ايران با هوشياري از آنان جلوگيري كنند. اگر گروه‏ها مختلف باشند ولي در امور عقيدتي و در اصول عقايد اسلامي تفاهم داشته باشند آسيب نمي‏بينند. و درگيري در اختلاف آرا و عقيده است. شما بايد كوشش كنيد با گروههاي ديگر كه مسلمان هستند و استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي را مي‏خواهند تفاهم داشته باشيد. چون فيضيه و دانشگاه، شما هم همگي افرادي را انتخاب كنيد تا براي تفاهم شورايي تشكيل دهند. مهم اين است كه مقصد، مقصد واحد باشد، هر چند از راههاي مختلف به آن مقصد مي‏رسيم. و اين اساس امور است و اگر اين‏طور نشود منجر به درگيري مي‏شود.45
ب ـ خدامحوري (خداخواهي)
خداي نخواسته غفلت از ياد خداوند تعالي موجب سستي و تزلزل خواهد شد و زحمات چندين ساله‏مان و خون شهيدان عزيزمان به باد فنا خواهد رفت. توجه به معنويت و تكليف الهي و ياد خداوند باعث مي‏شود كه اين وحدت محفوظ و اين برادري برقرار ماند. پس اين اخوت و صفا را هرچه بيشتر حفظ نماييد تا همان‏طور كه اكنون از پشتيباني بي‏دريغ ملت برخوردار بوديد از اين پس هم برخوردار باشيد.46
توجه به خدا را تقويت بدهيد، روح خودتان را متوجه به خدا بكنيد. شياطين كه در بين شما مي‏خواهند تفرقه بيندازند طرد كنيد آنها را يا ارشاد كنيد اگر قابل باشند و يا طرد كنيد. آمريكا باز چشمش به ايران است، به نفت ايران است، به مخازن ايران است، به اين زودي نمي‏تواند اغماض كند و ساير ممالك. شما اگر بخواهيد از اين به بعد هم اين رمز را حفظ كنيد.47 در اينجا لازم است شما را به يك نكته نصيحت كنم و آن اين است كه اتحاد و انسجامتان را حفظ كنيد. شما بايد بدانيد كه هر اختلاف و نزاعي شروع شود، از باطن خود انسان است و هر اتحاد و انسجامي كه حاصل شود، از خداست.48
ج ـ اعتقاد به امدادهاي الهي
من در پاريس كه بودم يكي از آشنايان من آمد آنجا و گفت كه من رفتم در قلعه‏حسن فلك، قلعه حسن فلك را من مي‏دانم كجاست، در يك قلعه دورافتاده‏اي و او مي‏گفت كه در دهات بختياري و ـ عرض كنم ـ آنجاها، كمره و آن طرفها، در دهات آنجا هر روز صبح كه مي‏شود آخوند ده جلو مي‏افتد، همه مردم دنبالش راهپيمايي مي‏كنند، اين معنا را نمي‏تواند يك نفر آدم درست كند، نمي‏تواند يك عده آدم درست كند، بايد يك غيب در كار باشد، من اميدوار شدم و لهذا هيچ وقت سستي در كارم نبود براي اينكه من اميد داشتم كه خدا اين كار را انجام مي‏دهد. از اول هم مي‏گفتم او (شاه) بايد برود و چاره ندارد، رفت. اين‏طور هم شد به راحتي.49
د ـ اعتقاد به قيام و مبارزه
همين قيامها بود كه مابين دانشگاه و مدارس قديمي ما را جوش داد و مابين قشرهاي مختلف را جوش داد و به طوري كه همه با حال وحدت و با وحدت اراده، با وحدت مقصد اين راه را طي كردند و تا آنجا رساندند و به اين نحو كه ملت ما الاَّن زنده است و راه خودش را يافته است.50
هـ ـ حفظ شعائر مذهب
مجالسي كه ما برپا مي‏كنيم به اسم روضه‏خواني همه‏اش اخلاق و احكام و عقايد است. آخر منبر هم مظلوميت آن شهيدي كه در راه دينداري فداكاري كرد، گوشزد مردم مي‏كنند. اساس مملكت‏داري و دينداري شيعه استوار بر آن است زيرا كه حفظ حكومت از وحدت ملي است و اين شعار مذهبي بهترين شالوده براي حفظ وحدت ملي است.51 اجتماعات مذهبي، راهپيمايي، نماز جمعه، اعياد اسلامي، ايام مذهبي، فريضه حج از عمده شعائر مهم سياسي ـ اجتماعي در اسلام است كه حضرت امام بر آن تاكيد مي‏ورزيد.

وـ ايجاد تشكيلاتي واحد در كشور
همه دست به دست بدهيد، علي‏حده هركس براي خودش يك سازي بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سامان داده بشود به اين قيام، با اين نهضتي كه الاَّن بالفعل موجود است، بايد عقلاي قوم، سرهاي قوم سازمان بدهند به اين، يعني روابط پيدا بشود بين همه جناحها، همه شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد مجلس در روز واحد باشد. يكي از اقسام روابط كه من سابق مي‏خواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود (خداوند اصلاحشان كند ان‏شأاللّه) من بنا بر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعني فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمي باشد، خراسان اجتماع اهل علمي باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمي باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازماني بود، نگذاشتند، نفهميدند.52 آن چيزي كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها، تمام جناحهايي كه در ايران هستند، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازاري، تا فرهنگستاني، تا دبيرستاني، تا دانشگاهي، تا بيابان‏نشينها، تا كوخ‏نشينها، تمام آنها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند با هم، متفرق نبايد باشند، امروز روزي نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهي است بايد با هم باشيد، نه متفرقات كه يكي حزب بخواهد درست كند، آن يكي مثلاً فرض كنيد چه درست كند.53
زـ عدم طرح مسائل اختلاف‏انگيز
امروز وقت اينكه من از كسي اوقاتم تلخ باشد، يك چيزي بگويم كه يك وقت خداي نخواسته براي او مضر باشد، اين امروز نبايد مطرح بشود. بعد كه دشمن مشترك دفع شد، خوب، گله‏ها بعدها اميد است كه حل بشود، اگر حل نشد، آسان است آن بعدها.54 يكي جزوه مي‏دهد لعن مي‏كند يك كسي را، يكي جزوه مي‏دهد تعريف مي‏كند از كسي. هر دو اختلاف است. هر دو امروز غلط است. دست برداريد از ناداني، شما را تحريك نكنند آنهايي كه با اسلام دشمن هستند. امروز سر ولايت اميرالمومنين(ع) اختلاف كردن خيانت به اسلام است. سر يك نفر آدم كه آيا كافر است يا مسلم، تو سر هم نزنيد، توجه به مسائل كنيد، شما را مي‏خواهند به جان هم بريزند و آنها نتيجه بگيرند.55 اهل منبر متوجه باشند يك كلمه راجع به انتخابات سابق ولاحق و اينكه چه شده و چه شده كه اختلاف‏انگيز است بكنند پيش خداي تبارك و تعالي مسئولند، اسلام از آنها مواخذه خواهد كرد. خطيبهاي در جمعه هم همين را بدانند، آنهايي كه قبل از نماز جمعه خطبه مي‏خوانند همين را بايد بدانند، علما هم كه در هرجا هستند همين معنا را بايد توجه كنند.56 امروز هيچ دليل شرعي و عقلي وجود ندارد كه اختلاف سليقه‏ها و برداشتها و حتي ضعف مديريت‏ها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماي متعهد گردد. ممكن است هركس در فضاي ذهن و ايده‏هاي خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقه‏هاي ديگران و مسئولين انتقادي داشته باشد، ولي لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعي و ابرقدرتها به طرف مسائل فرعي منحرف كند و خداي ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسئولين گذاشته شود و از آن تفسير به انحصارطلبي گردد كه اين عمل كاملاً غيرمنصفانه است و اعتبار مسئولين نظام را از بين مي‏برد و زمينه را براي ورود بي‏تفاوتها و بي‏دردها به صحنه انقلاب آماده مي‏كند.57
در انديشه امام، راهكارهاي فوق كه به آن اشاره شد، به تنهايي نصيحت و اندرزگويي نيست، بلكه عمل به مضامين اين راهكارهاست كه در نظر امام جلوه پيدا مي‏كند و كارگشاست. حضرت امام(ره) آبروي خود را براي تحكيم مباني وفاق ملي خرج كرد و سرمايه‏هاي فكري، روحي و معنوي خود را غيرتمندانه و شجاعانه بكار گرفت. امام به دسيسه‏هاي استعمار براي دين‏زدايي بين ملل اسلامي بخوبي آشنا بود. و در كناب "كشف‏الاسرار" خود تمام توطئه‏هاي داخلي و خارجي بر عليه جوامع اسلامي را گوشزد كرده است. همانطور كه در صحيفه سراسر نور ايشان متجلي است، پيام دل‏انگيز وحدت را در همه عصرها و نسلها سرداده‏اند. ايشان از توطئه‏هاي دشمنان خارجي نگراني نداشت، بلكه ايشان نگران دودستگي و اختلاف در بين جناحهاي وفادار به نظام بود و مكرر مي‏فرمود اگر لطمه‏اي به اين انقلاب كه يك تحفه الهي است بخورد، نه از جانب دشمنان، بلكه از جانب دوستان بر اثر اختلافات داخلي است كه جامعه را فشل خواهد كرد و طمع بيگانگان را براي تسلّط دوباره بر كشور برمي‏انگيزاند. امام تنها راه سعادت در دو جهان را ترك منفعت‏طلبي مي‏دانست و براي به تلاطم درآوردن غيرت ديني و انساني جامعه در خطاب به قشرهاي مختلف فرمود: هان اي روحانيون اسلامي! اي علماي رباني! اي دانشمندان ديندار! اي گويندگان آيين دوست! اي دينداران خداخواه! اي خداخواهان حق‏پرست! اي حق‏پرستان شرافتمند! اي شرافتمندان وطنخواه! اي وطنخواهان با ناموس! موعظت خداي جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحي را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفعهاي شخصي كرده تا به همه سعادتهاي دو جهان نايل شويد و با زندگاني شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد.58

خلاصه و نتيجه

براي نيل به مقصود (وفاق و وحدت ملي) امام تهذيب نفس را براي درك حقايق و پذيرش آن همواره لازم و ضروري مي‏دانست و منصبهاي كشوري را زودگذر مي‏شمردند، لذا تهذيب‏نفس، همراه درك سياسي صحيح (شمّ سياسي)، از مسائل تاريخي و جاري اسلام، از عمده مسائلي است كه با توسل به اين دو معيار مي‏توان در صحنه وفاق اجتماعي عمل كرد. در زمينه توافق سياسي و جناحي در كشور، سخنراني، مقاله و حتي تاليف كتاب نمي‏تواند به تنهايي كارساز باشد، بلكه اين مسئله نيازمند پشتوانه‏اي قوي به نام عمل سياسي و جناحي در جامعه است.

اواخر سال 79 يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در مطبوعات اعلام كرد ما جناح مخالف را در رقابتهاي جناحي بي‏دين و خارج از دين تلقي نمي‏كنيم و تنها به عملكرد آنها انتقاد داريم و مي‏گوييم عملكردشان در جامعه به روز نيست. چنانچه اين‏گونه اظهارنظرات به عنوان تقديم صادقانه عيوب در كار طرف مقابل باشد، بجاست از آن استقبال شود و در عملكرد خود پس از بررسيهاي لازم تجديدنظر نمود. اما اگر هر جناحي براي اينكه در همان گام نخست بخواهد طرف مقابل را باصطلاح ضربه فني كند و تهمت بي‏ديني به جناح مخالف خود بزند، خواسته يا ناخواسته تخم كينه و عداوت را از قبل كاشته است. بايد باور داشت اگر قصد اصلاح صادقانه امور را در برنامه كاري خود لحاظ كنيم و نه هياهو و فرصت‏طلبي، در جهت تشنج‏زدايي و پيشگيري از التهاب سياسي كه مقام معظم رهبري توصيه فرمودند، مي‏توان در جامعه به شكل خصوصي شخص و جناح مقابل را متنبه نمود و از تسرّي آن در وسايل ارتباط جمعي و به طبع در سطح جامعه جلوگيري نمود. البته با توجه به اينكه شرايط برخورد صميمانه مشكل شده است بنظر مي‏رسد تا فرصت باقيست مي‏توان در اين زمينه سرمايه‏گذاري معنوي، اخلاقي و فكري كرد. براي رسيدن بدين منظور (وفاق اجتماعي) همچنين، بفرموده امام راحل كساني كه كمي هم از اميرالمومنين تبعيت دارند بايد خون دل بخورند و در اين راه سختيها را تحمل نمايند و راهكارهاي عقلي، شرعي، مصلحتي و... را كه به آن اشاره شد در جامعه پيگيري كنند. البته بايد توجه داشت هيچكس نبايد ضربه به شئون و ارزشهاي مورد قبول امام و اسلام را تحمل كند و لازم است كه جناحهاي سياسي كشور هركدام خود براي رفع عيوب خود و آگاهي از آن پيشقدم شود و دست همكاري و صميميت طرف مقابل را عقب نزند. همچنين در شرايط كنوني كشور لازم است بر روي نقاط مثبت كار شود، و هميشه اگر نصف پر ليوان را بنگريم اميدوارانه حركت خواهيم كرد. و با توجه به موقعيت نظام جمهوري اسلامي كه هم‏اكنون در دنيا تثبيت شده است ما به افتخارات خود و اقبالي كه در دنيا پيدا كرده‏ايم، در صحنه موفقيت بين‏المللي بينديشيم و در رفع نقاط ضعف و تبديل آن به قوت بكوشيم.

كوتاه سخن اينكه، با تاملي پيوسته در سيره نظري و عملي امام خميني روح و فكر خود را با استفاده از سيره اخلاقي ايشان پالايش كنيم. و زيبائيهاي فداكاري ايشان را براي تجديد حيات اسلام، با تفكر، تعمق و بازنگري در انديشه و عمل اجتماعي در جهتِ تحول روحي خود در صحنه اجتماع به تصوير بكشيم. و مباني وفاق و وحدت ملّي را كه حضرت امام براي آن همانند اجداد بزرگوارش خون دلها خورد در انديشه و عمل با مرور، بازشناسي، موشكافي، تحليل و ارزيابي شايسته خود در تمام صحنه‏ها و رقابتهاي سياسي و جناحي بكار بگيريم.

در پايان، صدور دستورالعمل هشت ماده‏اي از طرف رهبر معظم انقلاب حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اي در دهم ارديبهشت سال هشتاد، در خطاب به سران سه قوه در كشور، در زمينه برخورد با نابرابريهاي اجتماعي و مبارزه همه‏جانبه و سازمان يافته با فساد مالي و اقتصادي در اركان نظام، فرصت گرانبهايي را فراهم آورده است. لذا سران معزّز سه قوه شجاعانه و بدون دخالت دادن افكار جناحي، وقت را غنيمت بشمرند و با وحدت عمل و با برنامه‏ريزي اصولي، نگراني و تشويش عمومي مردم و دلسوزان نظام را كه بر آمده از رفتار سوء مديريت (اشاعه تبعيض در جامعه) برخي از مديران و مسئولين فرصت‏طلب در اركان نظام است، از صحنه جامعه بزدايند. و زمينه‏هاي وفاق ملّي را به نحو مطلوب فراهم آورند.

در پايان لازم است كه به يك نكته اساسي توجه شود، و آن اين است كه ما به خواستهاي مشروع و قانوني ملّت بالاخص طبقه پايين دست جامعه توجه كافي بنماييم و به آن جامه عمل بپوشانيم. و توجه كنيم كه حضرت امام از آنها به عنوان ولينعمتهاي اين انقلاب ياد فرمود. و پيامدهاي "وفاق ملي" نيز بايد به اصلاح امور جاري كشور و اصلاح معيشت قشر ياد شده منجر گردد.

به هر حال، به نظر مي‏رسد همواره در جهت امنيت، اقتدار ملي، كوششهاي بنيادي و وفاق ملي، بيش از هر چيز به نصايح دلسوزانه و ارزشمند رهبر معظم انقلاب به عنوان منشور برادري و صميميت در جامعه نيازمنديم. و پشتوانه عملي آن، حمايت كريمانه معظم له را در پي خواهد داشت و ثمره اين منشور در صحنه امور جاري و انتخابات مختلف در كشور مي‏تواند تشنج و التهاب‏آفريني را در صحنه اجتماع التيام بخشد و پيوسته نظامي مستحكم و توانمند در جهت اعاده حقوق محرومين و مستضعفين را در صحنه جامعه و در اذهان مسلمانان جهان و بين‏الملل رقم بزند.

والعاقبة للمتقين
والسّلام








1. صحيفه نور، جلد 2، ص 21.

2. همان، جلد 20، ص 74.

3. اصول كافي، ج 2، ص 175 "كتاب الايمان والكفر"، باب التراحم و التعاطف.

4. صحيفه نور، جلد 2، ص 246 و 247.

5. همان، جلد 14، صص 124 و 125.

6. همان، جلد 9، ص 130.

7. همان، جلد 18، ص 185.

8. همان، جلد 19، ص 238.

9. همان، جلد 16، ص 156.

10. همان، جلد 3، ص 2.

11. همان، جلد 6، ص 90.

12. همان، جلد 7، ص 208.

13. همان، ص 217.

14. همان، جلد 7، صص 66 و 67.

15. همان، جلد 15، ص 281.

16. همان، جلد 20، صص 76 و 77.

17. همان، جلد 7، صص 21 و 22.

18. همان، جلد 12، صص 233 و 234.

19. همان، جلد 20، صص 154 و 222 و 223.

20. همان، جلد 21، ص 49.

21. همان، جلد 20، ص 74.

22. سومين سمينار بررسي سيره نظري و عملي امام خميني، ص 199.

23. صحيفه نور، جلد 18، ص 65.

24. سومين سمينار بررسي سيره نظري و عملي امام خميني، ص 266.

25. مبارزه با نفس يا جهاد اكبر، روح‏اللّه خميني، ص 29.

26. سومين سمينار بررسي سيره نظري و عملي امام خميني، ص 164.

27. همان، صص 175 و 174.

28. در جستجوي راه از كلام امام، ج 9، صص 19 و 493 و 485 و 456.

29. صحيفه نور، جلد 14، ص 10.

30. همان، جلد 19، ص 194.

31. همان، جلد 20، ص 5.

32. همان، جلد 16، ص 111.

33. همان، جلد ج 17، ص 78.

34. همان، جلد 11، صص 90 و 89.

35. همان، جلد 18، صص 47 و 46.

36. همان، جلد 21، صص 97 و 96.

37. همان، جلد 6، ص 16.

38. همان، ص 43.

39. همان، جلد 11، صص 196 و 195.

40. همان، جلد 12، ص 276.

41. همان، جلد 20، ص 51.

42. همان، جلد 8، صص 41 و 40.

43. همان، جلد 14، صص 97 و 96.

44. همان، جلد 8، صص 33 و 32.

45. همان، جلد 5، صص 119 و 120.

46. همان، جلد 17، ص 277.

47. همان، جلد 6، ص 39.

48. همان، جلد 16، ص 147.

49. همان، جلد 12، ص 100.

50. همان، جلد 10، ص 86.

51. كشف‏الاسرار، نايب الامام خميني، ص 123.

52. صحيفه نور، جلد 2، صص 61 و 60.

/ 1