مسائل مستحدثه زكاتدر گفتگو با آيات مكرم، آقايان :سيد كاظم حائرى ، ابوطالب تجليل ، محمدتقى جعفرىويكى ديگر از اساتيد معظم حوزه.
* فلسفه تشريع زكات و اهداف آن را با توجه به آيات و رواياتبيان فرماييد؟ ** فلسفه تشريع زكات به ميزان فهم ناقص بشر دو چيز است:الف - رفع نياز فقرا كه در بسيارى از آيات و روايات بدانتصريح شده است -مراجعه شود به وسائل الشيعه، كتاب الزكاة، باب اول از ابواب ما تجب فيه الزكاة علاوه بر اين ، تامين ديگر نيازمنديهاى عمومى كه به عنوان موارد مصرف زكات شناخته شدهاند نيز در اين قسم مىگنجد. ب - راكد نماندن مال در آن گونه از اشياء زكاتى كه شرط بقاى يك سال شده. * آيا زكات منحصر در اشياء نهگانه استيا آنكه با توجه به فلسفه تشريع آن، در صورت نياز جامعه، قابل توسعه به اشياء ديگر نيز هست؟** هر چند در محدوده فقه اسلامى، زكات منحصر در اشياءنهگانه است، اما ولى امر حق دارد در صورت نياز جامعه، آن را به اشياء ديگر نيز توسعه دهد. چنانكه در روايتى از امير المؤمنين(ع) آمده است كه بر بعضى از اقسام اسب، زكات وضع كرد. مراجعه شود به وسائل، كتاب الزكاة، باب1 از ابواب ما تجب فيه الزكاة.* آيا حاكماسلامى مىتواند غير از خمس و زكات، تكليفمالى ديگرى مانند ماليات را بر مردم مقرر سازد؟** آرى، در صورتى كه تشخيصدهد مصلحت در اين كاراست، مىتواند و شاهد اين مدعا، اطلاق دليل ولايت فقيه است.* آيا در حكومت اسلامى پرداخت كننده ماليات مىتواند آن را به عنوان زكات محسوب كند؟** ماليات را به جاى زكات حساب كردن، متوقف بر اذن ولىفقيه است.* آيا زكات نقدين (درهم و دينار) شامل ديگر اوراق نقدى (پول امروزى) نيز مىشود؟ به بيان ديگر آيا در زكات درهم و دينار، طلا و نقره بودن آنها جزء موضوع استيا آنكه تمام الموضوع، جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشند يا چيز ديگر؟**ولى فقيه مىتواند زكات را به اوراق نقدى، گسترش دهد.* در صورتى كه مطلق پول متعلق زكات باشد، نصاب آن چگونه تعيين خواهد شد، نصاب درهم ملاك استيا نصاب دينار يا... ؟** در صورتى كه ولى فقيه پول را متعلق زكات قرار دهد،نصاب آن را نيز خود مشخص خواهد كرد.* آيا زكات، تنها به «عين» تعلق مىگيرد ياآنكه شامل «دين» نيز مىشود و در صورت تعلق به دين، بر عهده چه كسى است، وام دهنده يا وام گيرنده؟** زكات به عين تعلق مىگيرد به ذمه; اما ممكن است آنعين، دين باشد; يعنى از راه قرض به دست آمده باشد و در اين صورت، زكات بر عهده وامگيرنده است نه وامدهنده.* آيا ميان دين مؤجل و دين حالى كه وام دهنده قدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زكات، آن را مطالبه نمىكند، تفاوتى وجود دارد؟** تفاوتى ميان اين دو نيست، اين مساله را در كتاب «الزكاة»خود مفصلا بحث كرديم.* پولهايى كه به صورت قرض الحسنه يا سپرده يا جارى، در بانك گذاشته مىشود، آيا عنوان دين بر آنها صادق استيا عنوان وديعه؟ در هر صورت حكم زكات آنها چيست؟** عنوان دين بر آنها صادق است و در صورت ركود مال اگرزكات را بر همه اقسام اموال نقدى واجب بدانيم يا ولى فقيه آن را واجب كند، زكات اين گونه دينها بر دائن است نه بر مديون و در صورت عدم ركود مال، مساله به زكات مالالتجاره مربوط مىشود.* به نظر حضرتعالى، حكم زكات مالالتجاره چيست؟** زكات مالالتجاره به خودى خود مستحب است و بحثمفصل آن را در كتاب «الزكاة» نوشتهايم، اما ولى فقيه مىتواند در صورت مصلحت، آن را واجب كند.* زكات گرفتنىاستيا دادنى؟ بهبيان ديگر در حكومت اسلامى كه دولت قدرت بر مطالبه زكات و دريافت آن از زكات دهندگان را دارد، آيا مىتواند زكات را مطالبه كند و در صورت ممانعت زكات دهندگان، به زور آن را از ايشان بگيرد يا آنكه پرداخت زكات تكليف شرعى زكات دهنده است، اگر نپردازد گناه كرده است و كسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟** همگرفتنىاست و همدادنى، يعنى پرداخت زكات تكليفشرعى زكات دهنده است و واجب است آن را انجام دهد، چه دولت مطالبه كند و چه نكند. از طرف ديگر دولت -و به عبارت دقيقتر ولى فقيه حق مطالبه دارد و در صورت ممانعت زكات دهنده، مىتواند آن را به زور بگيرد.«مصاحبه با آيت الله ابو طالب تجليل»* فلسفه تشريع زكات و اهداف آن را با توجه به آيات و رواياتبيان فرمائيد؟ ** آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود اين است كه زكاتحقى است كه شارع مقدس براى فقرا قرارداده، خدا كه خالق و مالك انسانهاست مىتواند حقى را براى برخى از انسانها بر عهده برخى انسانهاى ديگر جعل كند. ناگفته نماند عقل ما كه احاطه بر مصالح و مفاسد نامتناهى ندارد نمىتواند فلسفه كاملافعالواحكامخدا را كهبر مصالح و مفاسد نامتناهى احاطه دارد، درك كند.* آيا زكات منحصر در اشياء نهگانه است؟يا آنكه با توجه به فلسفه تشريع آن، در صورت نياز جامعه قابل توسعه به اشياء ديگر نيز هست؟** اگر حاكم در زكات توسعه دهد و چيزى بر آن اضافه كندزايد بر حق شرعى فقراست كه بر ذمه ديگران است.* آيا حاكم اسلامى مىتواند غير از خمس و زكات، تكليف مالى ديگرى مانند ماليات را بر مردم مقرر سازد؟** امروزه كه منابع سرشار ثروت نفت در اختيار حكومتاسلامى قرار دارد، واجب مالى ديگرى غير از آنچه شرع قرار داده ضرورت ندارد.* آيا در حكومت اسلامى، پرداخت كننده ماليات مىتواند آنرا به عنوان زكات محسوب كند؟** در زمان امام راحل قدسسره كسى توسط حقير از آنبزرگوار استفتاء نموده بود كه اجازه فرمايد ماليات خود را بابت وجوهات حساب كند، معظم له قبول نفرمودند.* آيا زكات نقدين شامل ديگر اوراق نقديه (پول) نيز مىشود؟ به بيان ديگر آيا در زكات درهم و دينار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استيا آنكه تمام الموضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشد يا چيز ديگر؟ در صورتى كه مطلق پول، متعلق زكات باشد نصاب آن چگونه خواهد شد، نصاب درهم ملاك استيا نصاب دينار و يا ... ؟** متعلق زكات شرعا نه چيز است كه دوتاى آنها درهم ودينار استيعنى پولهاى طلا و نقره، شامل پولهاى فلزى ديگر حتى پولهاى فلزى كه غير طلا و نقره كه در زمانهاى قديم بوده و در زبان عربى فلس گفته مىشد نمىشود.* آيا زكات تنها به عين تعلق مىگيرد يا آنكه شامل دين نيز مىشود؟ در صورت تعلق به دين بر عهده چه كسى است وام دهنده يا وامگيرنده؟** زكات در همه اشياء نهگانه به عين تعلق مىگيرد، حتىفقها تصريح كردهاند اگر عين درهم يا دينارى را كه دارد با مثل آن معاوضه كند، زكات به آن تعلق نمىگيرد، بلكه بايد يازده ماه تمام عين همان درهم يا دينار در ملك او باقى بماند و داخل ماه دوازدهم شود تا زكات به آن تعلق بگيرد.* به نظر حضرتعالى آيا زكات مالالتجاره واجب استيا مستحب؟** وجوب زكات در مالالتجاره فتواى فقهاى اهل سنت است،و اما مشهور ميان فقهاى اماميه استحباب آن است، مقتضاى استنباط فقهى هم از نظر روايات استحباب است.* آيا زكات گرفتنى استيا دادنى؟ به بيان ديگر در حكومت اسلامى كه دولت قدرت بر مطالبه زكات و دريافت آن از زكات دهندگان را دارد، آيا مىتواند زكات را مطالبه كند و در صورت ممانعت زكات دهندگان، با زور از ايشان بگيرد؟ يا آنكه پرداخت زكات تكليف شرعى زكات دهنده است اگر نپردازد گناه كرده است و كسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟ ** نصب عامل براى گرفتن زكات در زمان خلفا معمول بودهولى طبق آنچه در نهجالبلاغه از اميرالمؤمنين(ع) آمده است، اگر كسى اظهار كند كه زكات به مال من تعلق نگرفته، عامل بايد بپذيرد و حق گرفتن آن را به اجبار ندارد، اميرالمؤمنين(ع) به عامل چنين دستور مىدهد: «تقول: ارسلني اليكم ولى الله وخليفته لآخذ منكم حق الله فى اموالكم فهل لله فى اموالكم حقا تؤدوه الى وليه؟ فان قال قائل: لا، فلا تراجعه» بگو به آنها: مرا ولى خدا و خليفه او فرستاده است كه حق خدا را كه به اموالتان تعلق گرفته بگيرم، آيا در اموال شما حقى هست كه به ولى او دهيد؟ اگر كسى بگويد: نه، ديگر به او مراجعه نكن.«مصاحبه بايكى از اساتيد معظم حوزه»* فلسفه تشريع زكات و اهداف آن را با توجه به آيات و روايات بيان فرمائيد؟ ** فلسفه تشريع زكات رسيدگى به فقراء و مستمندان است.در روايات آمده خداوند قوت فقرا را در اموال اغنياء قرار داده است. از يك طرف با زكات، فقر و ندارى فقرا بر طرف مىگردد و از سوى ديگر، عبوديت و بندگى اغنياء و ثروتمندان امتحان مىشوند. در اين زمينه آيات و رواياتى وجود دارد كه اهداف تشريع زكات را بيان كرده است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:قال ابوعبدالله(ع): «لما نزلت آية الزكاة: «خذ من اموالهمصدقة تطهرهم وتزكيهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) مناديه فنادى فى الناس: ان الله تبارك وتعالى قد فرض عليكم الزكاة كما فرض عليكم الصلاة. ... ايها المسلمون! زكوا اموالكم تقبل صلاتكم». امام صادق(ع)فرمود: چون آيه زكات در ماه رمضان نازل شد «خذ من اموالهم» پيامبر(ص) به منادى خود فرمان داد كه به مردم اعلام كند كه خداوند تبارك و تعالى همان گونه كه نماز را بر شما واجب كرده بود، اينك زكات را نيز بر شما واجب كرد ... اى مسلمانان، زكات اموال خود را بپردازيد تا نماز شما پذيرفته شود.»عن ابى عبدالله(ع) قال: «ان الله عز وجلفرض للفقراء فىاموال الاغنياء ما يسعهم ولو علم ان ذلكلا يسعهم لزادهم انهم لم يؤتوا من قبل فريضة الله عز وجلولكن اوتوا من منعهم حق هم لا مما فرض الله لهم ولو ان الناس ادوا حقوقهم لكانوا عائشين بخير». امام صادق(ع) فرمود: خداوند سهمىبراىفقرا در اموال ثروتمندان قرار داده است كه نياز آنها را بر طرف مىكند و اگر خداوند مىدانست كه اين مقدار كافى نيست، سهم فقرا را افزايش مىداد. اگر كمبودى در زندگى فقرا هست مربوط به مقدار زكاتى كه خداوند مقرر كرده نيست بلكه ناشى از آن است كه ثروتمندان، حق ايشان را نمىپردازند و اگر مردم حقوق فقرا را بپردازند، ايشان زندگى خوبى خواهند داشت.مبارك العقرقوفى عن ابى الحسن موسى بن جعفر(ع) قال:«انما وضعت الزكاة قوتا للفقراء وتوفيرا لاموالهم». از امام كاظم(ع) روايتشده: «زكات وضع شده است تا مايه زندگى فقرا و بركت مال ثروتمندان باشد.»در روايت معتبر از امام صادق(ع) آمده است «انما وضعتالزكاة اختبارا للاغنياء ومعونة للفقرا، ولو ان الناس ادوا زكاة اموالهم ما بقى مسلم فقيرا محتاجا، ولاستغنى لما فرض الله له وان الناس ما افتقروا ولا احتاجوا ولا جاعوا ولا عروا الا بذنوبالاغنياء وحقيق علىاللهتبارك وتعالى ان يمنع رحمته ممن منع حق الله فى ماله واقسم بالذى خلقالخلق وبسط الرزق انه ما ضاع مال فى بر ولا فى بحر الا بترك الزكاة، واسخى الناس من ادى الزكاة له ولم يبخل على المؤمنين بما افترض الله لهم فى ماله.» زكات براى امتحان كردن ثروتمندان و يارى رساندن به فقرا وضع شده است. اگر مردم زكات اموال خود را بپردازند، هيچ مسلمان فقيرى يافت نمىشد و با حقى كه خداوند براى او قرارداد، بى نياز مىشد. همانا مردم فقير و محتاج و گرسنه و عريان نمىشوند مگر به واسطه گناهان ثروتمندان. خداوند تبارك و تعالى حق دارد كه رحمتخويش را از كسى كه حق خدا را در مال خود نمىپردازد، منع كند. سوگند مىخورم به كسى كه خلق را آفريد و روزى را گستراند كه هيچ مالى در خشكى يا دريا ضايع نمىشود مگر به واسطه ترك زكات ... بخشندهترين مردم كسى است كه زكات مال خود را بپردازد و بر مؤمنان بخل نورزد.»* آيا زكات منحصر در اشياء نهگانه استيا با توجه به فلسفه تشريع آن در صورت نياز جامعهقابل توسعه بهاشياءديگر نيز هست؟** همانطور كه مى دانيد مشهور فقهاء بر اين عقيدهاند كهزكات منحصر در اشياء نهگانه است، اما برخى از فقهاى اماميه نيز بر اين باورند كه با توجه به فلسفه تشريع زكات، و با توجه به هدف اصلى از اين واجب الهى، زكات منحصر در اشياء نهگانه وبستگى به نياز و عدم نياز جامعه اسلامى و موارد مصرف در نظام اسلامى دارد. يعنى در صورت نياز جامعه و موارد مصرف و پاسخگو نبودن مواد نهگانه، قابل توسعه به اشياء ديگر نيز هست و رفع و وضع آن در عصر غيبت، به دست با كفايت ولى امر مسلمين است. يعنى ولى امر مسلمين با تشخيص نياز جامعه اسلامى مىتواند در صورت نياز، زكات را به اشياء ديگر نيز توسعه دهد و اين مطلب از روايات هم استفاده مىشود: در روايتاست كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) در دوران خلافتخويش زكات را بر اسب هم قرار داد.از اين قبيل روايات نيز در جوامع روايى ما وجود داردوعدهاى از فقهاء بر اساس همين روايات، انحصار زكات به امور نهگانه را منكر شدهاند و در صورت نياز جامعه، به توسعه آن به اشياء ديگر فتوى دادهاند. * آيا حاكم اسلامى مىتواند غير از خمس و زكات، تكليف مالى ديگرى مانند ماليات را بر مردم مقرر سازد؟** بلى، حاكم اسلامى مىتواند غير از خمس و زكاة، واجبمالى ديگرى مانند ماليات را بر مردم مقرر سازد. دليل اين مطلب رواياتى است كه مرحوم كلينى در كافى آورده: وقتى امام زمان(ع) ظهور مىكند به صاحبان گنج مىفرمايد: گنجها و اشياء گرانبها و پولها را بياوريد تا در راه جنگ مصرف كنيم. محققان در اين زمينه مىتوانند به اين روايات و همچنين به منابع تفسيرى ذيل آيه كنز : «كنزتم لانفسكم» مراجعه كنند و اين مساله را مورد بررسى و پژوهش قرار دهند. مفسران در ذيل اين آيه مساله مذكور را مورد نقد و بررسى قرار دادهاند.اساسا در حكومت اسلامى براى تثبيت نظم و نظام ملى وعدالت اجتماعى و از بين بردن كاستيها و خلاهاى جامعه اسلامى، حاكم اسلامى مىتواند، هرچه را كه به مصلحت نظام ديد، به عنوان منابع مالى حكومت اسلامى افزون بر خمس و زكات دريافت كند. اين مهم بستگى به شرايط زمانى و مكانى و اوضاع و احوال و شرايط جامعهاسلامى و تشخيص ولىامر مسلمين دارد.* آيا در حكومت اسلامى، پرداخت كننده ماليات مىتواند آنرا به عنوان زكات محسوب كند؟** خير، در حكومت اسلامى پرداخت كننده ماليات نمىتواندآن را به عنوان زكات محسوب كند مگر با اجازه ولى امر مسلمين; زيرا اين مسايل در اختيار ولى امر مسلمين است و مقدار و ميزان توسعه و تضيق آن بستگى به نظر ايشان دارد. اگر ولى امر مسلمين پذيرفت فهو المطلوب و الا كسى نمىتواند ماليات را بجاى زكات حساب كند و در صورتى كه از پيش خويش چنين محاسبهاىبكند برىءالذمه نمىشود.* آيا زكات نقدين شامل ديگر اوراق نقديه (پول) نيز مىشود؟به بيان ديگر آيا در زكات درهم و دينار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استيا آنكه تمام موضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنها استخواه طلا و نقره باشد يا چيز ديگر؟** در پاسخ به اين مساله، مبانى فقهاى اماميه متفاوت است آنها كه معتقدند زكات بر اساس پارهاى از روايات صرفا به مواد نهگانه تعلق مىگيرد، زكات نقدين را شامل ديگر اوراق نقديه (پول) نمىدانند و مدعى هستند كه زكات به طلا و نقره مسكوك تعلق دارد. نه به ارزش مبادلهاى آنها. اما كسانى كه معتقدند وجوب زكات انحصار به اشياء نهگانه ندارد، اوراق نقديه (پول) را هم مشمول زكات مىدانند و مىگويند: درهم و دينار موضوعيتى براى وجوب زكات ندارد و ملاك وجوب زكات نقدين جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا و نقره باشد يا اسكناس و مانند آن و هر دو دسته براى اثبات مدعاى خويش به رواياتى كه در جلد (ص) وسايل الشيعه آمده است تمسك مىكنند.به نظر مىرسد در صورت نياز جامعه اسلامى و تشخيصحاكم اسلامى، زكات نقدين شامل اوراق نقدى امروزى نيز مىشود. در ميان فقهاى معاصر و مراجع تقليد نيز دو نفر معتقدند زكات به مطلق مالالتجاره تعلق مىگيرد. * در صورتى كه مطلق پول متعلق زكات باشد نصاب آن چگونه تعيين خواهد شد نصاب درهم ملاك استيا نصاب دينار و يا ... ؟** آنها كه مطلق پول را متعلق زكات مىدانند گويا براساسعشر يك دهم حساب مىكنند ونظر به اينكهاين مساله مبنايىاست، كيفيت احتساب نصاب آن بستگى به نظر صاحب مبنا دارد.* آيا زكات تنها به عين تعلق مىگيرد يا آنكه شامل دين نيزمىشود در صورت تعلق به دين بر عهده چه كسى است؟ وام دهنده يا وام گيرنده؟** نظر به اينكه دين هم عين موجود است، ممكن استفقيهى بگويد: به دين هم زكات تعلق مىگيرد و اينكه در صورت تعلق به دين بر عهده چه كسى است بستگى به نظر صاحب مبنا دارد، ممكن است برخى بر عهده وام دهنده بدانند و برخى بر عهده وام گيرنده.* پولهايى كه به صورت قرضالحسنه يا سپرده يا جارى دربانك گذاشته مىشود آيا عنوان دين بر آنها صادقاستيا وديعه؟ در هر صورت حكم زكات آنها چيست؟** به نظر مىرسد وديعه باشد و زكاتش بستگى به نظرصاحب مبنا و يا ولى امر مسلمين دارد. هرگونه كه مصلحت تشخيص داد حكم زكات آن را اعلام مىكند.* به نظر شما حكم زكات مالالتجاره چيست؟** مشهور فقهاء زكات مالالتجاره را مستحب مىدانند. اماهمانطور كه گفتيم برخى از فقها از جمله دو نفر از مراجع فعلى، قائل به وجوب زكات مالالتجاره هستند. بى ترديد در صورت نياز جامعه اسلامى و اعلام ولى امر مسلمين، زكات مالالتجاره واجب مىگردد. دليل اين مدعى برخىاز رواياتى است كه در وسايل الشيعه، ج(ص) آمده و وضع و رفع زكات را به دستحاكم اسلامى و ولى امر مسلمين سپرده است.* زكات گرفتنى استيا دادنى؟ به بيان ديگر اگر كسانى ازپرداخت زكات امتناع كنند آيا دولت اسلامى مىتواند زكات را به زور از آنان بگيرد و در اين صورت تكليف نيت چه خواهد شد؟** زكات دادنى است در صورتى كه مردم به وظيفه شرعىخويش عمل كنند و بدهند، و در صورتى كه مردم از پرداخت آن سرباز زنند، گرفتنى است و حكومت اسلامى قدرت بر مطالبه زكات و دريافت آن را از زكات دهندگان دارد بنابراين در صورت ممانعت، حاكم اسلامى با زور مىتواند زكات را بگيرد و در اين صورت ولى امر مسلمين، نيت مىكند به علاوه فقهاء نيت را در زكات لازم نمىدانند.در كتاب مكاتيب الرسول، به تفصيل توضيح دادهام كهرسول خدا(ص) با استفاده از اصول مديريت و برنامهريزى، تشكيلات وسيعى در بخشهاى مختلف مالى و نظامى، فرهنگى و اجتماعى ... داشتند، حضرت ديوانهاى متعدد داشت ديوان الجيش، ديوان الزكاة، ديوان الخمس، در ديوان الزكاة نام افرادى كه زكات دهنده بودند يا زكات به اموال آنها تعلق مىگرفت ثبت مىشد، چون هنگام برداشت انگور و خرما و گندم و جو فرا مىرسيد حضرت مامور مىفرستادند، ماموران رسول خدا(ص) زكات مردم را تخمين مىزدند و بر اساس تخمين دريافت مىكردند بطورى كه در مقابل تخمين ماموران، كسى ديگر حرف نمىزد و زكات را پرداخت مىكرد.«مصاحبه با آيت الله محمد تقى جعفرى»* با تشكر از اينكه دعوت ما را براى اين گفتگو پذيرفتيد،معناى لغوى و اصطلاحى زكات و نيز اهميت آن را بيان بفرماييد؟** زكات در لغت به معناى پاكى و طهارت و پاك شدن استو به معناى افزون شدن و رشد و نمو نيز به كار رفته است. زمخشرى در كتاب مقدمه الادب مىگويد: «زكاة: آن باشدكه بر آئين دين مسلمانى ستانند.» و از نظر اصطلاحى، زكات به نه چيز يا بيشتر با شرايطى كه براساس مبانى فقهاء مطرح است تعلق مىگيرد، گرچه مشهور فقهاء بر اين باورند كه زكات تنها به نه چيز معين يعنى گندم، جو، خرما، كشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند تعلق مىگيرد و اگر كسى مالك يكى از اين نه چيز باشد در صورتى كه مال به مقدار نصاب برسد و مالك آن بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن تصرف كند، بايد مقدارى را كه معين شده، به يكى از مصرفهايى كه دستور دادهاند برساند، اما ما معتقديم كه انحصار اخراج زكات به مواد نهگانه به عنوان حكم حكومتى بوده است و قوانين و موازين فقهى و مدارك و منابع معتبر روايى حكايتگر اين معناست كه زكات مىتواند از اين 9 ماده تجاوز كرده و مواد عام المنفعه روز و مالالتجاره را هم در بربگيرد.اهميت زكات از ديدگاه اسلام و آيات قرآن و روايات ائمه:پرداخت زكات يكى از اصول ضرورى اسلام به شمار مىآيد و اگر كسى بتواند با نماز گزاردن خود بر جامعه منتى بگذارد، با پرداخت زكات هم مىتواند بر مردم منتى داشته باشد. اموال انسان و ثروت بشر از ديدگاه دين اسلام هنگامى پاك و از نظر معنوى با ارزش و داراى بركت و رشد و نمو است كه زكات آن پرداخته شود و با شرايط لازم در مصارفى كه مشخص مىگردد، به كار رود.* جناب استاد با توجه به اينكه ما معتقديم تمامى احكام اسلام براساس مصالح و مفاسد نفس الامرى جعل شده است به نظر شما عالىترين اصل انسانى - حقوقى از ديدگاه اسلام چيست و اين اصل اساسى را چگونه با مساله زكات منطبق مىكنيد؟** شما به يكاصل بسيار جالب در مكتب اسلام اشاره كرديدكه به نظر ما نيز مىتوان آن را به عنوان عالىترين اصل انسانى - حقوقى معرفى كرده آن اصل چنين است:«تا مىتوانيد اول انسان را آماده بسازيد، سپس او را درمجراى دستورات حقوقى و مسؤوليتها و كيفرها قرار دهيد.» مقصود از اين مطلب اين است كه بايستى طورى به تعليم وتربيت افراد و آماده ساختن انسان براى پذيرش حقوق اهميت دهيم كه افراد بتوانند قوانين اجتماعى را با قطب نماى وجدان دريابند. به عنوان نمونه: رهبران جامعه در مرحله اول بايستى وقاحت و زشتى آدم كشى و بزهكارى و خلافكارى را توضيح بدهند و در روح و روان افراد، تنفر و انزجار از آدم كشى و بزهكارى و خلافكارى را بر انگيزند و ارزشهاى انسانى و فضائل آدمى را اثبات كرده و چنان براى افراد روشن كنند كه به سهولت بتوان از قوانين مانند «قتل نفس ممنوع است» و «كيفر قتل نفس چنين و چنان است»، بهرهبردارى كرد. مدرك قاطع اين اصل چند مطلب مسلم است:1 . نتيجه حقوق اسلامى و اجراى آن فقط در امكانهمزيستى و رفع مزاحمت افراد از همديگر منحصر نيست به همين جهت است كه حقوق مربوط به همزيستى، رشته معينى از فقه اسلامى است كه شامل تمام مقررات فردى و اجتماعى اسلامى مىشود.2 . فقه اسلامى مجموعه دستوراتى است كه مىتواند افرادانسانى را، خواه منفردا و خواه در گروه اجتماعى براى بهرهبردارى از شخصيت انسانى كه تا بارگاه ربوبى كشيده شده است، آماده كند.3 . دستورات فردى مانند نماز و روزه كه نتيجه آن اجتناباز فحشاء و منكرات (از هر نوع كه بوده باشد)، شخص مسلمان را تربيت مىكند و براى پذيرش حقوق ديگران آماده مىسازد.4 . اسلام شخصيت انسانى را بطور كلى نقطه تابش شعاعخداوندى معرفى كرده است.5 . براى اينكه مطالب يادشده براى انسان قابل درك شود،ارشاد و تعليم را بر افراد لازم دانسته تا آنجا كه خداوند مىفرمايد: ومن احياها فكانما احيا الناس جميعا; هر كس نفسى را احياء كند گويى تمام مردم را احياء كرده است.در روايات معتبر در تفسير اين آيه آمده است كه تعليم وتربيتيك انسان هم احياء وزنده كردن اوست. (ص) . از طرف ديگر، چون مقررات اسلام به عنوان «حدود الله» معرفى شده است و هر كس از آنها تمرد كند، تعدى به «حدود الله» كرده است. براى اجتناب از مخالفت با «حدود الله» و اطاعت آنها، لازم است به منظور آشنا شدن افراد با اين حدود الهى به تعليم و تربيت افراد پرداخته شود. به همان اندازه كه يك فرد نتواند تحت تعليم و تربيت اسلام و معارف دينى قرار گيرد، كيفر از او ساقط خواهد گشت.بنابر اين ضرورىترين تكليف مديران جامعه اسلامى، آمادهسازى افراد براى پذيرش وجدانى حقوق اسلامى است و خداوند با ارسال رسل و انزال كتب آسمانى مىخواهد، وجدانهاى خفته و عقلهاى محجوب و فطرت خمود انسان را بيدار كند و آنها را در مقابل تكاليف و مسئوليتها، به تسليم وادارد و اين امر مهم بدون اينكه تكاليف و قوانين اسلام با عقل سليم انسانى، هماهنگ باشد، امكان پذير نيست. در مورد زكات هم همينطور است، ما صدها آيه و روايت داريم كه مىگويد انفاق كنيد، بينوائى و فقر را در ابعاد مختلف از جامعه منتفى بسازيد، با اموال و نفوس خود مجاهده كنيد و امثال اين جملات در حقيقت براى پى ريزى زيربناى قانون، الزامى است.با اين حال اگر افرادى هم پيدا شوند كه هوا و هوس آنها بهاضرار جامعه منجر گردد، كيفر و مسئوليت الزامى جلوى انحراف آنان از قانون را خواهد گرفت و به همين جهت بود كه در صدر اسلام مىبينيم افراد فراوانى كه از روى شهوات و هوا و هوس نفسانى مرتكب جرم مىشدند خودشان مىآمدند پيش مقامهاى صلاحيتدار به جرم خويش اعتراف و طلب كيفر مىكردند. از آنچه كه گفتيم به خوبى روشن شد كه پرداخت زكات، وظيفهاى اجتماعى است نه وسيله گداپرورى.اگر بخواهيم احكام اسلامى و قوانين حقوقى اسلام و منابعمالى اسلام مانند خمس و زكات و ماليات به موقع رداختشود، بايد هماهنگى قوانين اسلام با عقل سليم را تبيين و افراد جامع را براى پذيرش آنها آماده سازيم و وجدانهاى انسانها را جهت نظارت بر بايستگيها و نبايستگيهاى مقرره بيدار كنيم و تكامل شخصيت آدمى را در احساس مسئوليت و عمل به قوانين اسلامى بدانيم و براى مردم اين مطالب را روشن سازيم.* فلسفه تشريع زكات چيست؟** فلسفه تشريع زكات در آيات و روايات بيان شده است كهبه برخى از آنها اشاره مىكنيم: در خبر زراره و محمد بن مسلم از امام صادق(ع) آمده است: عن ابى عبدالله(ع) قال: ان الله عز وجل فرض للفقراء فى مال الاغنياء ما يسعهم ولو علم ان الذي فرض لهم لا يكفيهم لزادهم وانما يؤتي الفقراء فيما يؤتوا من منع من منعهم حقوقهم لا من الفريضة; «خداوند در اموال اغنياء براى فقرا حقى معين فرموده است كه براى آنان كافى است. اگر كافى نبود خداوند آن حق را اضافه مىكرد. سپس بينوايى فقيران مربوط به حكم خدايى نيست. بلكه از اينجاست كه اغنياء آنان را از حق خود محروم كردهاند. اگر مردم حقوق واجب را ادا مىكردند فقيران به زندگى در خورى مىرسيدند.»در روايت مبارك عقرقوفى از امام موسى بن جعفر(ع) آمدهاست: انما وضعت الزكاة قوتا للفقراء وتوفيرا لاموالهم; زكات براى گذران زندگى فقرا و فراوان شدن اموال ثروتمندان، وضع شده است.» مؤكد بر فرموده امام، اين آيه شريفه است كه مىفرمايد:مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة نبتتسبع سنابل فى كل سنبلة مائة حبة والله يضاعف لمن يشاء والله واسع عليم; «كار آنان كه ثروت خود را در راه خداوند مىدهند مانند دانهاى است كه هفتخوشه مىروياند كه باز در هرخوشه صد دانه است. خدا براى آنان كه بخواهد چندين برابر مىكند. خداوند وسعت بخش و داناست.»امام صادق(ع) در روايتى ديگر مىفرمايد: انما وضعت الزكاةاختبارا للاغنياء ومعونة للفقراء ولو ان الناس ادوا زكاة اموالهم ما بقي مسلم فقيرا محتاجا ولاستغنى بما فرض الله له»; «زكات براى آزمودن توانگران و كمك به نيازمندان وضع شده است اگر مردم زكات مال خود را مىپرداختند يك مسلمان بينوا باقى نمىماند و همه بينوايان با همين حقى كه خداوند واجب كردهاست بى نياز مىگشتند. مردم بينوا نمىشوند و نيازمند و گرسنه نمىگردند مگر به جهت تقصير اغنياء.»امام صادق(ع) در اين حديث، زكات را نوعى امتحان الهىدانسته كه به وسيله آن، انسانهاى مؤمن و متقى كه بر فرموده خداوند عمل مىكنند از غير آنها مشخص مىشوند.روايت كردهاند كه امام صادق(ع) فرموده: انالله عز وجلجعل للفقراء فى اموال الاغنياء ما يكفيهم ولولا ذلكلزادهم، وانما يؤتون من منع من منعهم; خداوند در ثروت اغنياء براى فقيران و مستمندان به اندازه كفايتحق قرار داده است اگر مىدانست براى زندگانى آنان بس نيست ، بيشتر وضع مىكرد.»* آيا زكات منحصر به مواد نهگانه است؟** معتقدند كه زكات به مواد نهگانه منحصر است اما به نظرما زكات انحصار به مواد نهگانه ندارد. و بر طبق بعضى روايات موارد ديگرى به خصوص از حبوبات و برنج بر موارد نهگانه اضافه شده است كه اين موارد بايد تحتشرايط معينى اخراج و پرداختشود و مقادير معينى از آنها به مصرف زكات برسد. بر عدم انحصار زكات به موارد نهگانه، دلايلى وجود دارد كه بيان مىكنيم: مهمترين دليل ما بر اين مدعا، روايات صريح و منصوص العلة در فلسفه تشريع وجوب زكات است كه از آن روايات استفاده مىشود معيار و ملاك وجوب زكات، فقر زدائى از جامعه اسلامى است و تا اين نياز در جامعه وجود داشته باشد وجوب زكات قابل توسعه به اشياء ديگر خواهد بود.* لطفا اگر ممكن است درباره دلايل عدم انحصار زكات در اشياء نهگانه توضيحاتى بفرمائيد؟** دلايل متعددى وجود دارد كه به برخى از آنها اشارهمىكنيم:دليل اول: حدود بيست آيه در قرآن وجود دارد كه كميت وكيفيت زكات در اين آيات معين نگرديده است مانند: آتوا الزكاة، ويؤتون الزكاة و ... مثلا در هشت جا در مورد كلمه «صدقه» كه به زكات تفسير شده هيچگونه مقدار و خصوصيتى ذكر نشده مانند: آيه خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها از اين آيات اينگونه برداشت مىشود كه پرداخت مال به عنوان زكات مانند خواندن دو ركعت نماز صبح (تعينى) نيست، بلكه هدف از بين بردن احتياجات است. دليل دوم: در سيزده روايت (در كتاب وسايل الشيعه كتاب زكات) پس از بيان نه شىء كه زكات به آنها تعلق مىگيرد آمده است: «وعفى رسول الله(ص) عما سوى ذلك»; يعنى پيامبر خدا وجوب اخراج زكات را از غير موارد نهگانه، عفو فرموده است.» رواياتى كه اين جمله در آنها آمده همه بر اين موضوع دلالت دارد كه تعين مواد نهگانه در زمان پيغمبر اكرم(ص) فقط به عنوان صلاحديد و اعمال رويه حكومت و قت بوده است و با شرائط اقليمى و زمانى سنجيده شده است نه اينكه حكم ابدى خدا باشد. موضوع عفو كه بدان اشاره شد، در كتاب الخراج(ص77) نيز آمده است. علتى كه در وجوب زكات ذكر شده تنظيم و تامين معاش خانواده يا افرادى از جامعه است كه نمىتوانند كار كنند يا كارشان براى اداره زندگيشان كافى نيست و همچنين براى ديگر مصارف اجتماعى از قبيل انتظامات و ... بايد از اين منبع استفاده شود. اكنون در روزگار ما اين مواد نهگانه براى تامين معاشمستمندان و سامان دادن به امور اجتماعى كافى نيست. بنابراين نمىتوان دست روى دست گذاشت و منتظر آن شد كه اعجازى صورت گيرد تا امور زندگانى آنان و همچنين مصارف اجتماعى تامين شود. در اينجا به دو سه مورد از روايات زكات اشاره مىكنيم:1 . محمد بن على بن الحسين باسناده عن الحسن بن محبوب،عن عبدالله بن سنان، قال: قال ابو عبدالله(ع): لما نزلت آية الزكاة خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) مناديه فنادى فى الناس: ان الله تبارك و تعالى قد فرض عليكم الزكاة كما فرض عليكم الصلاة ففرض الله عليكم من الذهب والفضة والابل والبقر والغنم ومن الحنطة والشعير والتمر والزبيب ونادى فيهم بذلك في شهر رمضان وعفى لهم عما سوى ذلك...» از اين روايت به خوبى استفاده مىشود كه حكم اوليه زكات بر اشياء نهگانه (طلا و نقره و شتر و گاو و گندم وجو و خرما و كشمش) بوده و لكن حضرت، به حكم ولايى و تشخيص مصلحت جامعه آن روز، از مازاد مواد نهگانه عفو فرموده است نه آنكه بر غير از اشياء نهگانه، زكات واجب نباشد. اساسا عفو در جايى معنا دارد كه چيزى وجود داشته و لكن آنرا مىبخشند، اگر زكات بر اشياء ديگر واجب نبوده باشد ديگر عفو و بخشش معنا ندارد. اين نكته نيز صريحا در روايتى مورد تاكيد امام صادق(ع) قرار گرفته است: عن ابى عبدالله(ع) انه سئل عن الزكاة فقال: وضع رسول الله(ص) الزكاة على تسعة وعفى عما سوى ذلك: الحنطة والشعير والتمر والزبيب والذهب والفضة والبقر والغنم والابل فقال السائل: والذرة فغضب(ع)، ثمقال: كان والله على عهد رسول الله(ص) الس ماسم والذرة والدخن وجميع ذلكفقال: انهم يقولون انه لم يكن ذلكعلى عهد رسول الله(ص) وانما وضع على تسعة لما لم يكن بحضرته غير ذلكفغضب وقال: كذبوا فهل يكون العفو الا عن شىء قد كان و لا والله ما اعرف شيئا عليه الزكاة غير هذا، فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر. در اين روايت، امام به سائل مىگويد: زكات بر امورى غير از مواد نهگانه هم واجب بوده است لكن رسول خدا(ص) از غير از مواد نهگانه عفو كرد و زكات را بر امور نهگانه واجب كرد. به علاوه تعبير «وضع رسول الله الزكاة على تسعة وعفى عما سوى ذلك» بيانگر اين معناست كه تعيين اموالى كه بايد زكات آنها داده شود از امور جعلى و وضعى است و وضع و رفع زكات در اموال در آن زمان به دست رسول خدا(ص) بود و در زمان ما به ستحاكم مسلمين است، به علاوه تعبير «كذبوا فهل يكون العفو الا عن شىء قد كان» بيانگر اين نكته است كه زكات بر غير اين امور نيز واجب بوده لكن مورد عفو و بخشش قرار گرفته است.دليل سوم: دليل بسيار روشن بر اين مطلب، كارىاست كهاميرالمؤمنين على(ع) در دوران زمامدارى خود انجام دادهاند: عن محمد بن مسلم وزرارة عنهما جميعا قالا: وضع امير المؤمنين(ع) على الخيل العتاق الراعية فى كل فرس فى كل يوم دينارين وجعل على البراذين دينارا; از هر دو امام باقر و صادق (عليهم السلام) نقل شده كه فرمودند: اميرالمؤمنين براى اسبهاى اصيل عربى در هر سال دو دينار و براى اسبهاى غير اصيل يك دينار، زكات وضع كرد.با اندك توجهى به فقه اسلامى و قوانين آن اين مطلبروشن است كه اگر مقدار مقرر، حتمى و ابدى و غير قابل تغيير بود مانند (عدد ركعات نمازها)، افزودن ماده ديگرى به مواد زكات به وسيله امير المؤمنين على(ع) بر خلاف قانون اسلامى بود. با توجه به اينكه مفهوم عدد از مفهوم شرط قوىتر است اگر واقعا زكات، انحصار در موارد نهگانه اشتحضرت امير(ع) نمىتوانست بر انواع اسبها، زكات را واجب كند.دليل چهارم: يونس بن عبدالرحمن بنابه نقل كلينى، انحصارمواد زكات را در 9 ماده، مخصوص صدر اسلام دانسته است. و مواد ديگرى را كه در روايات، ضميمه مواد نهگانه شده است بر مراحل بعد از صدر اسلام حمل كرده است. يونس مىگويد: «چنانكه نماز هم در اول بعثت دو ركعت بود پس از آن پيغمبر ركعات بعدى را اضافه كرد، زكات هم در صدر اسلام به نه ماده تعلق مىگرفت.» و اين بدان معنا نيست كه در صورت نياز جامعه اسلامى، قابل توسعه با اشياء ديگر نباشد.دليل پنجم: روايتى است از ابو بصير كه مىگويد: به حضرتصادق(ع) عرض كردم: آيا برنج زكات دارد؟ فرمود: بلى، سپس فرمود: در آن زمان در مدينه برنج نبود. لذا درباره برنج چيزى گفته نشده است ولى فعلا برنج كاشته مىشود، چگونه برنج زكات ندارد در صورتى كه عموم ماليات عراق از برنج است. نتيجه كلى بررسى موضوع مزبور اين است كه اگر زكات مواد مزبور نتوانست احتياجات جامعه را بر طرف كند، ولى امر مسلمين و حاكم جامعه به منزله نايب امام است و مىتواند مواد ديگرى را مشمول ماليات قرار دهد و تعيين مواد و شرائط، مربوط بهنظر او خواهد بود.* آيا در حكومت اسلامى، پرداخت كننده ماليات مىتواند آنرا به عنوان زكات محسوب كند؟** خير، با توجه به روايات منصوص العلة و با توجه به فلسفهتشريع زكات و اهداف آن از ديدگاه قرآن و روايات، پرداخت كننده ماليات نمىتواند آنرا به عنوان زكات محسوب كند مگر اينكه ولى امر مسلمين به او اجازه دهد.* آيا زكات نقدين شامل اوراق نقدى (پول) هم مىشود؟ بهبيان ديگر آيا در زكات درهم و دينار، ارزش مبادلهاى آنها ملاك استيا ارزش ذاتى آنها؟** به نظر مىرسد معيار و ملاك اصلى در زكات نقدين،ارزش مبادلهاى و جنبه پولى آنهاست و جنس درهم و دينار موضوعيت ندارد. در زمانهاى گذشته دو فلز طلا و نقره وسيله مبادله كالا و كار و درآمد بود و طلا و نقره هم روى ارزش مبادلهاى مورد استفاده قرار مىگرفت، الآن اسكناس و اوراق بهادار همان كار را مىكند. بنابراين زكات نقدين شامل ديگر اوراق نقدى (پول) نيز مىشود و دليل اين مدعا، ملاكى است كه از روايات در وجوب زكات درهم و دينار و طلا و نقره استفاده مىكنيم و آن ملاك اين است كه تمام الموضوع جنبه پول بودن و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا رو نقره باشد يا چيز ديگر مثل اسكناس و اوراق بهادا.* در صورتى كه مطلق پول متعلق زكات باشد، نصاب آن چگونه تعيين خواهد شد نصاب درهم ملاك استيا نصاب دينار و يا ... ؟** به نظر مىرسد كه ملاك براساس دينار محاسبه شود.بهتر است در پاسخ اين سؤال بگوئيم، تعيين نصاب آن به صلاحديد ولى امر مسلمين است.*آيا زكات تنها به عين تعلق مىگيرد يا آنكه شامل دين نيز مىشود؟ در صورت تعلق به دين بر عهده چه كسى است وام دهنده يا وام گيرنده؟** بلى شامل دين هم مىشود . چون دين هم عين موجود است و بههمان ملاكى كه در فلسفه تشريع زكات و اهداف آن اشاره كرديم، شامل دين هم مىشود و در روايات آمده است «زكاة القرض على المستقرض» زكات وام، بر عهده وام گيرنده است.* آيا تفاوتى بين دين مؤجل و دين حالى كه وام دهندهقدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زكات آن را مطالبه نمىكند وجود دارد؟** بلى، تفاوت دارد در دين حال چون مىتواند وام را بگيرد،در تصرف اوست و امكان تصرف دارد و زكات بر او واجب مىگردد. در دين مؤجل و مدتدار هم دوگونه است: يكى اينكه وام دهنده اميد به وصول وام دارد و به موقع خود مىتواند آن را بگيرد، در اينجا زكات واجب است، اما اگر وام به اصطلاح اقتصاد دانان سوخت آنجا ديگر زكات واجب نيست.* آيا پولهايى كه در بانكها به صورت قرض الحسنه يا سپرده يا حساب جارى گذاشته مىشود، عنوان دين بر آنها صادق استيا وديعه؟ و در هر صورت حكم زكات آنها چيست؟** عنوان دين صادق است و اگر عنوان وديعه بر آن صادقباشد نتيجه دين را در مجارى سود و زيان خواهد داشت. در اين مساله سزاوار است پژوهشى در معاملات بانكى جهان صورت گيرد و بعد از بررسى ابعاد آن ببينيم با كدام يك از عناوين فقهيه تطبيق مىكند و شايد موارد در صدق عنوان وديعه، دين و ... تفاوت كند.*به نظر حضرتعالى زكات مالالتجاره واجب استيا مستحب؟** با توجه به روايات منصوص العلة مبنى بر فقر زدايى ازجامعه اسلامى در ابعاد مختلف فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و ... مىتوان زكات مالالتجاره را واجب دانست گرچه از برخى روايات چنين استفاده مىشود كه زكات مالالتجاره مستحب است اما به نظر ما، نص صريح احاديث در تبيين علت و سبب وجوب زكات، دلالت دارد كه زكات مالالتجاره در صورت نياز جامعه اسلامى و وجود فقر به منظور فقرزدائى، واجب است.* آيا حضرت عالى زكات مالالتجاره را به حكم اولى واجبمىدانيد يا به حكم ثانوى؟** بنده معتقدم به ملاك نياز جامعه اسلامى، زكاتمالالتجاره به حكم اولى واجب است چون روايات صحيح و معتبره منصوص العله در اين باره وجود دارد. و حتى از تعبير «وعفى رسول الله عما سوى ذلك» استفاده مىشود كه انحصار زكات به مواد نهگانه، حكم ولايى و ثانوى بوده است.* آيا زكات گرفتنى است؟ يا دادنى؟ به بيان ديگر در حكومتاسلامى كه قدرت بر مطالبه زكات و دريافت آن از زكات دهندگان هست، آيا دولت مىتواند زكات را از مردم مطالبه كند و در صورت ممانعت، با زور آن را بگيرد يا آنكه پرداخت زكات، تكليف شرعى زكات دهنده است اگر نپردازد گناه كرده است و كسى حق مطالبه از او ندارد؟** مىتوان گفت در موارد و شرايطى زكات گرفتنى است ودر موارد و شرايطى ديگر زكات دادنى است، اگر مردم، وظيفه شناس باشند و در تامين منابع مالى اسلامى مانند زكات اقدام كنند دادنى مىشود ولى اگر از سر قصور يا تقصير زكات مال خود را نپردازد حاكم اسلامى مىتواند زكات را با زور وا جبار از آنان بگيرد. همانطور كه ابوبكر زكات را با زور مىگرفت و حضرت امير(ع)، ممانعت نكرد. و نظر به اينكه در برخى از روايات دارد «وبها يحقن الدماء» اگر كسى وجوب زكات را انكار كند مرتدمىشود و احكام ارتداد بر او مترت ب مىگردد مگر اينكه انكارش صرفا به جهت مال دوستى و دنيا پرستى باشد كه در اينجا زكات را از او مىگيرند و حكم ارتداد بر او بار نمىشود. به هر حال در صورت ممانعت از پرداخت زكات، حاكم اسلامى با ماموران حكومت مىتوانند از او مطالبه كنند و حاكم اسلامى يا ماموران حكومت اسلامى از ناحيه او نيت مىكنند.* تعبير «حق معلوم» در آيه شريفه «فى اموالهم حق للسائلوالمحروم» به چه معناست، آيا مراد از آن غير از زكات است؟** بلى چند دليل مشخص مىكند حق معلوم غير از زكاتاست از جمله:1 . سماعة بن مهران، عن ابى عبدالله(ع) قال (فى حديث):ولكن الله عز وجل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكاة فقال عزوجل : «والذين فى اموالهم حق معلوم للسائل» فالحق المعلوم غير الزكاة وهو شىء يفرضه الرجل على نفسه فى ماله يجب عليه ان يفرضه على قدر طاقته وسعة ماله فيؤدى الذى فرض على نفسه ان شاء فى كل يوم وان شاء فى كل جمعة وان شاء فى كل شهر; حضرت صادق(ع) مىفرمايد: خداوند در اموال اغنياء غير از زكات حقوقى مقرر فرمود: و مىگويد: «والذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم» حق معلوم غير از زكات است و آن چيزى است كه انسان بر عهده خود مقرر مىدارد كه از مالش بپردازد و واجب است كه ميزان مالى كه مىخواهد بپردازد، به قدر طاقت و گنجايش مالش باشد. وى بايد اين مقدار را اگر بخواهد هر روز و اگر بخواهد هر جمعه و يا در هر ماه بپردازد.2 . عن ابى بصير قال: كنا عند ابى عبدالله(ع) ومعنا بعضاصحاب الاموال فذكروا الزكاة فقال ابو عبدالله(ع): ان الزكاة ليس يحمد بها صاحبها وانما هو شىء ظاهر ... وان عليكم فى اموالكم غير الزكاة ... اما تسمع الله عز وجل يقول فى كتابه: والذين فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم ... هو والله الشىء الذى يعلمه الرجل فى ماله يعطيه فى اليوم او فى الجمعة او فى الشهر قل او كثر، غير انه يدوم عليه; ابو بصير مىگويد: در خدمتحضرت صادق(ع) بوديم و جمعى از ثروتمندان نيز حضور داشتند. گفتيم: آيا براى ما در اموالمان حق ديگرى غير از زكات هست؟ فرمود: سبحان الله، مگر فرموده خدا را نشنيدى «والذين فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» خلاصه با در نظر گرفتن آيه مزبور و رواياتى كه بيان شد، سخن كسانى كه حق معلوم را در آيه به معناى زكات دانستهاند نادرست است.* لطفا در پايان نظر خود را پيرامون متواى مجله و كيفيت وكميت آن بيان فرماييد؟** انصافا مجله فقه اهل بيت : خوب به ميدان آمده و با طرحمسائل جديد فقهى و با توجه با ابعاد گسترده مسائل نوين فقهى و حقوقى راهگشاى بسيارى از محققان و پژوهشگران در مسايل فقهى و حقوقى شده است. بنده اين مجله را ملاحظه كردهام بحمد الله در دستيابى به اهداف خويش موفق بوده است.