شرح حال فقيه اهل بيت عليهالسلام آية الله ميرزا كاظم تبريزي رحمهالله
محمدپارچهباف
فقيه اهل بيت، حضرت آيةالله ميرزا كاظم تبريزي قدسسره از علماي طراز اول به شمار ميرفت كه وظيفه اصلي خود را كسب و نشر علم و تربيت شاگرد تشخيص داد و مدت زندگاني پربار خويش بدان پايبند بود.
آيةالله تبريزي با اين كه موقعيت علمي و معنوي بلندي داشت، امّا مجموع آنچه در معرفي ايشان (تا چند سال پس از در گذشت او) در جاهاي مختلف چاپ شد به ده صفحه نرسيد تا اين كه آقاي سيدحسن فاطمي با تلاش فراوان و با ترتيب دادن گفتگوهاي متعدد با فرزندان و شاگردان ايشان، موفق به تدريس شرح حال مفصلي از ايشان با عنوان «سيناي معرفت»1 شد.
مطالب كتاب در هفت بخش زير تنظيم يافته است:
از تولد تا رحلت، مقام علمي، استادان، صفات پسنديده خاطرات پراكنده عنايات الهي و ديگران از زبان آيتالله تبريزي.
نظر به ناشناخته بودن معظمله گزيدهاي از چهار بخش نخست را در اين مقاله ميآوريم. بخش پنجم به خاطرات پراكندهاي اختصاص دارد كه ديگران از آيتالله تبريزي داشتهاند و در بخش «عنايات الهي» كرامتهاي متعدد از ايشان گرد آمده كه خوانندگان ميتوانند جهت آگاهي از آنها به كتاب مراجعه كنند. در بخش هفتم سخنان آيتالله تبريزي در مورد علما و بزرگان و پارهاي از كتابهاي مهم آمده است.
تولّد حضرت آيةالله ميرزاكاظم قاروبي تبريزي در سال 1300 شمسي برابر با 1340 قمري در خانوادهاي مذهبي در تبريز ديده به جهان گشود. پدر او مرحوم حاج فرجالله از بازاريان متدّين تبريز بود كه به فروش خواربار و گياهان دارويي اشتغال داشت.
تحصيلات آيةالله تبريزي تحصيلات جديد را تا كلاس نهم در تبريز فرا گرفت و پس از آن، دروس حوزه را نيز در كنار آن آموخت. در سطح كشور دانشآموز نمونه شناخته شد و براي ادامه تحصيل در اروپا با بورس دولتي انتخاب شد؛ امّا با راهنمايي يكي از علماي تبريز، تحصيل در حوزه علميه را ترجيح داد.
به جهت علاقه، پيشرفت او در دروس چشمگير بود به گونهاي كه يكي از استادان به او لقب «ملاّكاظم» را داده بود.
پس از تحصيل دروس مقدماتي در تبريز، يك سال در حوزه زنجان مشغول تحصيل شد و پس از آن، راهي تهران شد به مدت و دو سال، فلسفه را از استادان مبرّز آن روز تهران از جمله آيةالله محمدعلي شاه آبادي و ميرزا مهدي آشتياني فرا گرفت. پس از تهران، توقف كوتاهي در قم داشته است.
هجرت به نجف اشرف فشار شديد رضاخان به حوزه علميه قم، سبب شد در سال 1361 قمري براي تكميل معلومات خود، به اتفاق علامه محمدتقي جعفري رحمهالله راهي نجف اشرف شود. در آن ديار با عشق فراوان، به فراگيري دانش، تهذيب نفس، رياضتهاي شرعي، تأليف و تدريس مشغول شد.
تلاش در راه تحصيل و مطالعه عشق به مطالعه و تحقيق سبب شده بود از امور بسياري چشم پوشد و محروميتهاي زيادي را تحمّل كند. در نجف در حجرهاي زندگي ميكرد كه در سقف آن ماري لانه كرده بود. بخشهايي از شرح استدلالي عروه را در همان حجره نوشت.
تشكيل خانواده درسي سالگي در نهايت سادگي ازدواج كرد. هنگام ازدواج از استادان ممتاز و سرشناس نجف به شمار ميرفت و زمينه وصلت با علما، بسيار فراهم بود، اما براي رسيدگي بهتر به امور علمي، وصلت با خانوادهاي با موقعيت اجتماعي پايين را ترجيح داد.
ثمره اين ازدواج، شش پسر و دو دختر بود. از روحانيان حوزه علميه قم هستند.
تحمّل فقر معظمله دوران مختلف زندگي را در فقر گذراند ولي هيچگاه مشكلات مادّي مانع پيشرفت علمي او نشد. از شدت فقر ناچار ميشد در نجف از كاغذهايي براي يادداشت استفاده كند كه آن زمان، ماست كيسهاي را براي فروش روي آنها ميگذاشتند.
همچنين به دليل فقر و احتياط در تصرف وجوه شرعي، كتابهاي مورد نياز را از ميان كتابهاي فرسوده انتخاب ميكرد.
آيةالله تبريزي در 53 سالگي موفّق به خريد خانه شد. آن هم با كمك مالي ديگران و زماني كه سهم ارث پدري به دستش رسيد.
به حجةالاسلام سيدنجف رضوي فرموده بود:
«اگر پول داشتم دخترم از دست نميرفت» استادان از توفيقات مهم آيةالله تبريزي بهرهمندي از استادان برجسته در رشتههاي مختلف است.
در اينجا برخي از استادان برجسته معظمله را معرفي ميكنيم:
1. آيةالله شيخ محمدعلي شاهآبادي (1292-1369ق)، صاحب شذرات المعارف.
2. آيةالله ميرزامهدي آشتياني (1306-1372ق)، صاحب اساس التوحيد.
3. آيةالله شيخ موسي خوانساري (1293-1363ق)، صاحب كتاب منيةالطالب. (تقريرات درس خارج مكاسب آيةالله ميرزاحسين ناييني).
4. آيةالله شيخ مرتضي طالقاني(1280-1364ق)، از استادان بزرگ اخلاق.
5. آيةالله شيخ محمدعلي كاظمي(1309-1365ق)، صاحب تقريرات درس اصول مرحوم ناييني با عنوان فوائد الاصول.
6. آيةالله سيدابوالحسن اصفهاني(1277 يا 1284 - 1365ق)، از مراجع بزرگ تقليد و صاحب وسيلة النجاة.
7. آيةالله ميرزاعلي آقاقاضي (1385-1366ق)، از استادان برجسته اخلاق.
8. آيةالله شيخ محمدكاظم شيرازي (1290-1367ق).
9. آيةالله شيخ محمدرضا آل ياسين (1297-1365ق)، صاحب بلغة الراغبين.
10. آيةالله سيدابراهيم اصطهباناتي معروف به ميرزاآقا(1297-1379ق)، صاحب حاشيه بر عروةالوثقي، وسيلةالنجاة و... .
11. آيةالله سيدمحسن حكيم (1306-1390ق)، صاحب مستمسك العروةالوثقي.
12. آيةالله شيخ حسين حلّي (1309-1394ق)، صاحب اخذالاجرة علي الواجبات.
13. آيةالله سيدمحمود شاهرودي (1301 يا 1293-1394ق)، صاحب تقريرات درس آقا ضياءالدين عراقي.
14. آيةالله سيدمحمدهادي ميلاني (1313-1395ق)، صاحب محاضرات في فقه الاماميه.
15. آيةالله سيدابوالقاسم خويي (1317-1413ق)، صاحب معجم رجال الحديث.
هجرت قم پس از سي سال اقامت در نجف اشرف به اتفاق خانواده در سال 1350 شمسي (1391 قمري) وارد ايران شد. در ابتدا تصميم داشت چند ماه در ايران بماند، اما پس از مدت كوتاهي اخراج ايرانيان از عراق آغاز شد در نتيجه تا پايان عمر در قم ماندگار شد.
موقعيت علمي ايشان فرموده بود:
اگر همه كتابهاي فقهي را در دريا بريزند ميتوانم يك دوره فقه بنويسم و اجمالاً به دليل هر مسأله اشاره كنم.
در جلسات عمومي، فراوان پيش ميآمد كه در پاسخ به سؤالات علمي، بدون مطالعه قبلي علاوه بر جواب پرسش، سؤال كننده را به منابع مختلف، با ذكر شماره صفحه ارجاع ميداد. هنگام تدريس، متن روايات، اسناد آن و متن عروه و... را از حفظ ميخواند.
گاهي ميفرمود: هيچ كتاب فقهي [و معروف] نيست؛ مگر آن را ابتدا تا انتها مطالعه كردهام.
برقله در جواني شواهد متعدد نشان ميدهد كه معظّمله در جواني به قلههاي دانش دست يافت حدود سي سال داشت كه از وي خواسته شد تا ديدگاه آيةالله خويي را در مناسك حج بنويسد.
اين پيشنهاد در روز چهارشنبه مطرح شد و آيةالله تبريزي روز شنبه - سه روز بعد- آن را تحويل داد و اولين چاپ «مناسك حج» آيةالله خويي به قلم ايشان به چاپ رسيد. در حالي آيةالله تبريزي با اين سرعت، مناسك حج را نوشت كه خود به حج مشرّف نشده بود.
حافظه عالي يكي ديگر از ويژگيهاي آيةالله تبريزي، حافظه استثنايي وي بود. هنگام نقل مطالب، نه تنها نام كتاب، نوبت چاپ، نسخه بدلها و شماره صفحه را ذكر ميكرد بلكه گاه مطلب نصف صفحه كتاب را از حفظ ميخواند.
حجّةالاسلام محمد مهدي شب زندهدار ميگويد:
در مدت بيست سالي كه در مجالس عمومي و خصوصي ايشان بودم، يك بار نشد معظمله براي پاسخ به سؤالي، به كتاب يا نوشتهاي مراجعه كند. از هر بابي كه سؤال ميشد آماده و با استدلال، جواب ميداد.
جامعيت در علوم و فنون گوناگون اوج دانش آيةالله تبريزي فقه بود، امّا در دانشهاي ديگر نيز تخصّص داشت. بنا به گفته خود:
هيچ علم رايج (در حوزه آن روز نجف) نيست مگر اين كه در آن استاد ديده است. نيز فرموده بود:
ما مِنْ علمٍ إلاّ وقد دخلتُ فيه وقد خرجتُ منه نگاهي گذرا به آثار باقي مانده از ايشان هم احاطه وي بر دانشهاي مختلف را نشان ميدهد.
تدريس شيوه آيةالله تبريزي تدريس هر كتاب، پس از تحصيل آن بود ايشان اين روش را به ديگران نيز سفارش ميكرد.
دقّت در مطالعه و تحقيق و گستردگي مطالعه، جايگاه خاصّي به تدريس او داده بود؛ به گونهاي كه درس ايشان از شلوغترين درسهاي نجف به شمار ميرفت.
تأليفات آنچه از ايشان در دانشهاي گوناگون باقي مانده حدود 350 جلد كتاب است.
خاطره زير از يكي از شاگردان او نشان دهنده ارزش تأليفات آيةالله تبريزي و سخت كوشي ايشان است:
روزي معظّمله در درس، حديثي را از وسائل الشيعه خواند كه شيخ حرعاملي آن را از تهذيب الاحكام شيخ طوسي نقل كرده بود. استاد فرمود: من در كتاب تطبيقات الوسائل نوشتم: «لم أجده اين حديث را در تهذيب نيافتم.» براي نوشتن اين جمله، كتاب تهذيب الاحكام ده جلدي را از اول تا آخر، سطر به سطر خواندم؛ زيرا احتمال ميدادم آن حديث، ذيل حديث ديگر آمده باشد. از آنجاكه احتمال دادم در بار اول از چشمم عبور كرده باشد و آن را نديده باشم، بار دوم نيز آن را ديدم. وقتي مطمئن شدم كه در تهذيب نيست نوشتم: آن را نيافتم.
از آيةالله تبريزي تنها دو كتاب در زمان حيات (در اواخر عمر) چاپ شد: يكي مناسك حج و ديگري مقليقه بر وسيلةالنجاة آيةالله سيدمحمد حجت كوه كمري است.
برخي از آثار باقي مانده عبارت است از:
1. تطبيقات الوسائل، 30 جلد؛ 2. القواعد الفقهيه، 40 جلد؛ 3. طبقات الرجال؛ 4. التعليقه علي العروة الوثقي، بيش از 100 جلد؛ 5. حاشيه فتوايي بر عروه؛ 6. رجال، 20 جلد؛ 7. تعليقة علي المنظومه، 10 جلد؛ 8. تعليقة علي الرسائل، 40 جلد؛ 9. تعليقه علي شرح النّظام؛ 10. حاشيه بر كبري في المنطق؛ 11. حاشيه بر خلاصة الحساب شيخ بهايي، 2 جلد؛ 12. حاشيه بر كفاية الاصول، 40 جلد؛ 13. اسامي الكتب؛ 14. حاشيه بر باب حادي عشر؛ 15. حاشيه بر كشف المراد.
عمل به دستورهاي شرع رمز مهم موفقيت ايشان عمل به دستورهاي شرع بود. به آنچه از منابع فقه استنباط ميكرد متعبّد بود. نمونهاي از پاي بندي معظمله به احكام شرع، پرهيز از اسراف در تمام دوران زندگي است. براي پيش نويس تأليفات، گذشته از استفاده از كاغذهاي باطله و اعلاميهها، با خط ريز در ميان سطرهاي چاپ شده، مينوشت برگههاي رسيده وجوه شرعي در كوچكترين اندازه تهيه شده بود.
در نامهنگاريها از بدكار بردن الفاظي چون: «ارادتمند» و «مخلص» دوري ميجست؛ زيرا در به كار بردن اين الفاظ، شبهة دروغ وجود داشت.
حجةالاسلام سيدنجف رضوي ميگويد:
روزي به استاد عرض كردم: علماي اخلاق راههاي گوناگون براي رسيدن به مقامات عالي ذكر ميكنند. جناب عالي بهترين راه را چه ميدانيد؟ فرمود:
«بهترين راه، ترك گناه است.» به حجةالاسلام شب زندهدار فرموده بود:
«از هفده سالگي تاكنون (اواخر عمر) يك بار نماز صبح را زماني نخواندهام كه ستارهها پيدا نباشند.» محبت به اهل بيت عليهالسلام در نجف هر روز پس از درس، به زيارت حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام ميرفت. ميفرمود: هرگاه نام امام زمان(عج) را ميشنوم مو بربرنم بلند ميشود.
اگر كوچكترين انحراف در مسايل ولايي در كسي احساس ميكرد، شديدا از او دوري جست.
احتياط از ويژگيهاي بارز آيةالله تبريزي احتياطهاي شگفتآور ايشان در عمل و فتواست.
گاه در اموري احتياط ميكرد كه به ذهن ديگران خطور نميكند كه اين موارد جاي احتياط باشد. به عنوان نمونه، هيچگاه با وضوء هم دست به آيات قرآن نميگذارد. در مورد علت آن ميفرمود:
از آنجا كه فاصله زيادي ميان ما و ائمه اظهار وجود دارد؛ چه ب اين وضوي ما دقيقا همان وضويي نباشد كه آنها دستور دادهاند. (شايد در پارهاي جزئيات تفاوت داشته باشد.) در ايّام بيماري، اجازه نميداد داروهاي كمياب را به صورت آزاد تهيه كنند؛ زيرا اين گونه داروهاي برخلاف مقرّرات نظام، به بازار آزاد راه مييابند.
هنگام راه رفتن در كوچه و خيابان، معمولاً به طرف پايين نگاه ميكرد تا مبادا نگاه غيراداري او به نامحرم بيفتد.
احتياط در تصرف وجوه شرعي تا حدّ امكان سعي داشت در وجوه شرعي تصّرف نكند و در مواردي كه چارهاي جز تصرف نداشت به حدّاقل بسنده ميكرد و ميفرمود:
آنان كه در مصرف وجوه شرعي لاابالي هستند در قيامت گندشان در خواهد آمد و باز ميفرمود:
در تمام مدت اقامت در نجف، يك بار با سهم امام عليهالسلام براي زيارت به كربلا نرفتم.
هيچ كتابي را هر قدر ضروري بود- با وجوه شرعي نميخريد؛ بلكه يا آنها را به ايشان اهدا ميكردند يا از پول هديه بود يا عاريه ميگرفت يا در كتابخانههاي عمومي مطالعه ميكرد.
جهت تدوين آثار علمي نيز دفتر و كاغذ را با وجوه شرعي نميخريد. از آنجا كه منبع درآمد چنداني از غير وجوه شرعي نداشت، به ناچار پيشنويس آثار علمي را روي كاغذهاي باطلهاي چون: اعلاميههاي مجالس ترحيم مينوشت و براي پاك نويس غالبا دفتر كاهي ارزان قيمت ميخريد يا كاغذهاي كيلويي خريده و آنها را تازده، به هم ميدوخت و بدين صورت دفتري تهيه ميكرد و براي پاك نويس از آنها استفاده كرد. نگارنده، تعداد زيادي از اين دفترها را مشاهده كرده است.
انصاف سخن حق را از هر كس و در هر رتبهاي كه بود ميپذيرفت. مطالب علمي كه از استادان خود شنيده بود يا در آثار ديگران خوانده بود، هيچ گاه به نام خود تمام نميكرد و همواره مقيّد بود از گوينده آن ياد كند.
مقام رضا و تسليم حجةالاسلام موحّدي- از شاگردان درس كفايه آيةالله تبريزي در نجف- ميگويد:
روزي استاد در پايان درس فرمود: بنده زاده فوت شده؛ چند نفر از برادران بمانند باهم به منزل برويم و كمك كنند تا او را دفن كنيم. درس تعطيل نكردم تا وقت شما ضايع نشود.
نشانه ديگر مقام رضاي ايشان اين است كه براي بيماران ديگر دعا ميكرد اما در مورد خود ميفرمود:
«راضي به رضاي الهي هستم.» حفظ حريم مرجعيت براي مطرح شدن به عنوان مرجع تقليد نه تنها هيچ گامي بر نميداشت بلكه ديگران را نيز از مطرح كردن خود باز ميداشت. وجوه شرعي كه به بيت ميرسيد مخفيانه ميان روحانيون فاضل تقسيم ميكرد.
براي كم شدن رفت و آمدها به بيت، در منزل مجلس روضه نميگرفت. در دو سالي پاياني عمر، بنا به پيشنهاد مراجعان، راضي شد روزهاي جمعهاي كه مصادف با شهادت يا ولادت معصومان عليهالسلام ميشد، شخصي كه براي حاضران چاي ميآورد، چند بيت شعر بخواند با اين شرط كه نامي از ايشان نبرد.
در كوچه و خيابان به كسي اجازه راه رفتن پشت سر را نميداد. اگر كسي از پشت سر ميآمد تذكر ميداد كه جدا شود.
حجةالاسلام سلمان طاهرزاده كه رساله علميه و مناسك حج آيةالله تبريزي را (دو سال پيش از فوت ايشان) چاپ كرده است، چگونگي چاپ را اينگونه توضيح ميدهد:
قبلاً از آيةالله تبريزي شنيده بودم كه حاشيه آيةالله خويي بر وسيلةالنجاة (كه مطابق با احتياط نوشته شده) به قلم ايشان است و به بعضي از مقلدان فرموده بود كه عمل به آن مجزي است. از اين رو آن حاشيه را به نام آيةالله تبريزي (بدون اجازه ايشان) براي گرفتن مجوّز به اداره ارشاد در تبريز بردم و فرزندايشان را نيز در جريان قرار دادم كه اگر از آنجابا منزل تماس گرفتند، انتساب رساله به آيةالله تبريزي را تأييد كنند.
مجوّز را به قم آوردم و گرفتن آن را به معظّمله اطلاع دادم. ايشان خواست آن را ببيند؛ اما چون نگران بودم كه مجوّز را پس ندهد نشان ندادم. ايشان با انتشار آن موافقت كرد؛ اما حاضر نشد مهر خود را در آغاز رساله بزند بلكه ما نام ايشان را نوشتيم. فرمود: آنها را به منزل ما نياوريد. سپس سفارش كرد رايگان به هيچ كس داده نشود. حتي برادر ايشان هم پول داد و يك رساله خريد. آيةالله تبريزي براي چاپ رسالهاش هيچ كمك مالي نكرد و همه هزينه را از مال شخصي خودم دادم.
سپس مناسك حج آيةالله خويي را كه به قلم ايشان بود، به همين صورت چاپ كرديم.
دوري از شهرت موقعيت علمي ايشان در حدّي بود كه به آساني ميتوانست در پرتو آن مطرح شود و به شهرت برسد. روحيه پرهيز از شهرت به اندازهاي بود كه بسياري از فضلاي حوزه حتي بانام اين مرد بزرگ آشنا نشدند.
از مصاحبه با مجلاّت - هر چند وزين و علمي- دوري ميجست و از دادن شرح حال خود به شرح حال نگاران خودداري ميكرد؛ چنان كه نويسنده گنجينه دانشمندان پس از شرح حال مختصر ايشان مينويسد:
مترجم معظّم ما دانشمندي متين و فقهي آراسته و دور از تظاهرات و داراي ملكات فاضله و روحيات مخصوصه و محامد آداب و محاسن اخلاق ميباشد و كرارا به آن جناب كتبا و شفاها مراجعه كردم كه ترجمه (شرح حال) خود را مرحمت فرمايند، اجابت نفرموديد؛ تا اين كه از خارج به دست آوردم.
معظّمله برداشتهاي شگفتي از استخازه با قرآن داشت و از طريق آن به نيّت درخواست كننده استخاره پي ميبرد و ميتوانست در باره نيّت شخص، توضيحات در خور توجه بدهد؛ اما توضيح استخاره را براي معدودي از اطرافيان بيان ميكرد و براي ديگران به كلماتي چون: خوب، بد يا متوسط اكتفا ميكرد. روزي فرزندايشان از توضيح ندادن استخاره براي ديگران ميپرسد؛ ميفرمايد:
«ميترسم به مريد بازي بكشد و از اين كارها خوشم نميآيد.» زهد ولي علاقهگي به دنيا آنان كه از نزديك زندگي ساده معظّمله را مشاهده كردهاند بازهدِكم نظير ايشان آشنايي دارند و همواره به ديگران سفارش ميكرد كه خود را آلوده به دنيا نكنند.
اگر اراده ميكرد ميتوانست بالاترين زندگي را براي خود و فرزندان- حتي از غير وجوه شرعي- فراهم كند؛ با اين حال در حدود 53 سالگي موفق به خريد خانه شد و در تمام مدّت اقامت در نجف در خانههاي اجارهاي سكونت داشت. فرزندان معظّمله هم تا زماني كه پدرشان زنده بود نتوانستند منزل مسكوني تهيه كنند؛ با اين كه همه آنان متأهل بودند و سالها از ازدواجشان ميگذشت. تنها يكي از آنها در بخشي از خانه پدري با پدر شريك بود.
روزي به فرزندش حجةالاسلام حسن تبريزي فرموده بود:
پسرم! خداوند در دل من اصلاً علاقه به دنيا قرار نداده است. خاك و پول در نظرم يكسان است.
احترام به ديگران به همه واردين به بيت- اعم از عالم و عامي- احترام ميگذاشت. در برابر همه با تمام قامت ميايستاد. در حضور ديگران- حتي با حضور يك نفر از بستگان- مقيّد به پوشيدن لباس كامل روحانيّت (عبا و قبا و عمامه) بود. به علت بيماري از دو زانو در زمان طولاني رنج ميبرد، در عين حال در برابر ديگران، از صبح تا ظهر اينگونه مينشست و وقتي درد فشار ميآورد با معذرت خواهي، چهار زانو مينشست.
در جمعي كه حتي يك نفر غير آذري حضور داشت، به احترام او اجازه نميداد كسي وي تركي سخن گويد:
وجوه شرعي را مخفيانه ميان روحانيون فاضل تقسيم ميكرد. اگر خودمي داد تنها ايشان و گيرنده پول خبر داشت و آن هم به گونهاي كه شخص گيرنده كمترين احساس كوچكي نكند.
حجةالاسلام سيدنورالدين جزايري ميگويد: روزي آيةالله تبريزي مدّتي طولاني از من معذرت خواهي كرد. با خود گفتم: چه شده كه ايشان اين همه معذرت خواهي ميكند؟ شايد ميخواهد تذكري اخلاقي بدهد!
پس از پوزشهاي مكرّر معلوم شد ميخواهد پول به من بدهد. هدف استاد از چنين برخوردي اين بود كه من احساس كوچكي و حقارت نكنم.
استقلال و عدم وابستگي از جمله روحيات آيةالله تبريزي عدم وابستگي و اتّكا به ديگران بود، حتي به مراجع عظام.
در قم و نجف به هيچ كدام از بيوت منتسب نبود، ميفرمود:
تا زماني به بيت آيةالله خويي رفت و آمد داشتم كه به عنوان مرجع مطرح نبود. بلكه به ندرت براي بحث علمي به منزل ايشان ميرفت.
با اين كه مورد علاقه آيةالله حكيم بود اما تنها در سال يك روز- آن هم براي شركت در مجلس روضه- به بيت ايشان ميرفت.
در ايران با وجود مشكلات مالي، از هيچ كدام از مراجع محترم شهريه نميگرفت؛ بلكه تنها شهريه آيةالله خويي را ميگرفت، آن هم به دليل اين كه حق استادي بر او داشت.
آيةالله تبريزي در نگاه حضرت امام خميني رحمهالله حضرت امام در نجف اشرف پس از چندمين ملاقات، به آيةالله تبريزي فرمود:
اولين بار كه چشم به شما افتاد، متوجه شدم نسبت به ديگران امتياز داريد.
آيةالله تبريز در نگاه آيةالله خويي يكي از علما ميگويد: در منزل آيةالله خويي بوديم كه آيةالله تبريزي وارد شد. در اين هنگام آيةالله خويي فرمود:
«مَنْ أراد أن ينظر إلي رجلٍ فقيهٍ أُصولي كلامي فلسفي...فلينظر إلي هذا الرجل.
«هركس ميخواهد شخص فقيه، اصولي، كلامي، فلسفي و...را بيند، به اين مرد نگاه كند.» در گذشته به افراد باسواد «ميرزا» گفته ميشده لذا آيةالله خويي اين لقب را به ايشان داده بود و آيةالله تبريزي در نجف به «ميرزاكاظم» شهرت يافت.
رحلت سال 1358 شمسي هنگام تدريس در مسجد سلماسي قم، فك ايشان بسته شد و با عدم تأثير معالجات، پس از هفت سال تدريس در قم، براي هميشه جلسه درس تعطيل شد و در مدت شانزده سال پاياني حيات، در منزل به تحقيق و تأليف ميپرداخت و روزهاي پنجشنبه و جمعه و اعياد متبر كه ملاقات عمومي داشت كه معمولاً در اين جلسات مباحث علمي مطرح ميشد.
گذشته از كسالت فك، در سالهاي پاياني دچار سكته قلبي و عاقبت سكته مغزي شد و پس از آن، بيماري ريوي نيز اضافه شد.
سرانجام روح بلند آن اسوه علم و تقوا پس از عمري تلاش خالصانه در راه كسب و نشر علوم اهل بيت عليهالسلام و مبارزه با نفس در هيجدهم رجب 1416 قمري برابر با 20/9/1374 به ملكوت اعلي پركشيد.
به مناسبت رحلت ايشان شوراي عالي مركز مديريت حوزه را تعطيل كردند.
پيكر پاك معظّمله با حضور كمنظير علما، فضلا و طلاب حوزه علميه قم و اقشار مختلف مردم تشييع و در قبرستان ابوحسين قم به خاك سپرده شد.