كندو كاوي در نظام آموزشي حوزه وارايه راهكاري جديد1 - کندو کاوی در نظام آموزشی حوزه و ارایه راهکاری جدید (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کندو کاوی در نظام آموزشی حوزه و ارایه راهکاری جدید (1) - نسخه متنی

سید محمدعلی مهدوی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









كندو كاوي در نظام آموزشي حوزه وارايه راهكاري جديد1

سيد محمد علي مهدوي حسيني

مقدمه از آن‏جا كه نظام آموزشي حوزة با نارسايي‏هايي رو به رو است كه ناشي از ناهنجاري در نظام برنامه‏اي است، طرح‏ها و لوايح سازنده‏اي را مي‏طلبد كه در بردارنده نظامي اصولي و به دور از كاستي‏ها باشد.

رابطه علم و آزادي دانش از جمله مقوله‏هايي است كه جز در پرتو آزادي به ظهور حقيقي نخواهد رسيد؛ هر چند آزادي در حيات عملي به نسبيت مي‏انجامد، ولي در حيات علمي چنين محدوديتي را بر نمي‏تابد. تجربه هم ثابت كرده است كه فرهيختگان دانش و بينش كساني بوده‏اند كه نه با تحميل برنامه‏ها بلكه با شوق و انتخاب خود سلوك علمي داشته‏اند، الآن نيز محصلاني كه تحت پوشش برنامه‏هاي تحميلي مراكز آموزشي‏اند بيش‏تر به نمره مي‏انديشند تا به دانش، البته آموزش‏هاي ناشي از برنامه‏هاي تحميلي خالي از اثر و بازدهي نيست، ولي بحث بر سر تأخير و تسريع بازدهي‏ها از سويي و نشاط روحي و آمادگي ذهني در اخذ معارف و كسالت و ضعف ناشي از احساس در بند بودن و تحميلي بودن از سويي ديگر است.

البته اولياي هر مركز و مكتبي به حكم اين‏كه در احياي پايه‏هاي علمي و توسعه معرفتي، هزينه‏هايي را متحملند، حق دارند كساني را پذيرش و گزينش نمايند كه به اصول و مبانيِ آن مكتب، معتقد باشند. حوزه علميه نيز بايد نيروهايي را پذيرش كند كه از نظر اعتقادي، اولين مراتب معرفت شيعي را داشته باشند و به لحاظ عملي هم اولين مراتب تقوا را مراعات نمايند. طبيعي است كسي كه وارد حوزه مي‏شود در علوم رايج در حوزه به تحصيل خواهد پرداخت، ولي اين امري است و آزادي در گزينش دانش مورد علاقه و لوازم آن، امري ديگر.

و نيز آن‏چه در اين مقطع ضروري است، لزوم توجيه و راهنمايي دانشجو است تا بر طبق انتخاب خودش حركت نمايد نه با انتخاب ديگران كه هم نتيجه سوء قالب بندي شدن اذهان را پيش مي‏آورد و هم مانع پيشرفت انديشه و جلوگيري از نقد و نظر و پژوهش تحقيقي و تكاملي است و لااقل تأخير كمي در زمان، كه خود مستلزم تضعيف كيفي مي‏باشد را ايجاب مي‏كند.

حوزه‏هاي علميه و آزادي انتخاب آزادي انتخاب درس و استاد، بر حسب استعداد و علاقه طلبه، همواره يكي از محسنات و امتيازات حوزه‏هاي علميه شيعي بوده است.

يكي از محققان معاصر اين مزيت نظام آموزشي حوزه را اين‏گونه بيان مي‏كند:

آزادي حضور و عدم تقيد به شرايط ظاهري و فرماليسم پيچيده و خشك اداري در راه كسب علم.

محقق ديگري هم تحت عنوان «انعطاف پذيري برنامه آموزشي» مي‏نويسد:

برنامه درسي از پيش تدوين نشده است، زمان آموزشي هر درس محدود و معين نيست، آموزش مانند مدارس جديد يا مدارس كشورهاي اروپايي و آمريكايي درجه بندي نشده است، به عبارت ديگر كلاس‏هاي مرتب و معين وجود ندارد.

اين محقق، در جايي ديگر از كتاب خود مي‏گويد:

با اين‏كه در مدارس جديد گفته مي‏شود بايد برنامه آموزشي با وضع افراد متناسب باشد، مع‏ذلك در عمل يك برنامه بر همه تحميل مي‏شود.

با كمال تأسف نه تنها اين مزيت فوق‏العاده از دست رفته است بلكه اين واقعيت تلخ نيز شكل گرفته كه كميت برنامه‏هاي دست و پاگير مبنا قرار گرفته است.

ابتدا بايد ديد آن‏چه انجام مي‏گيرد چيست؟ سپس بايد مشكلات فرا روي اين جريان را شناخت.

در نهايت به تبيين ارجحيت طرح تقديمي مي‏پردازيم.

الف) آن‏چه انجام مي‏گيرد:

1. دو مرحله عمومي و تخصصي در دوره عمومي، طلاب بدون اين‏كه هدف مشخص و رشته معيني داشته باشند، فقط به عنوان فراگيرندگان معارف اسلامي دروس متعددي را فرا مي‏گيرند.

در اين دوره بايد از دانش‏هاي گوناگون اطلاعاتي هر چند مختصر فراهم آيد تا طلبه با علوم اسلامي بيگانه نباشد و به تعبيري از هر خرمني گلي بايد چيد.

مثلاً منطق چون مقدمه همه علوم است، بايد در دوره عمومي باشد و كلام هم، چون علم دين است و نمي‏شود طلبه با عقايد بيگانه باشد، پس بايد در دوره عمومي باشد. يكي از محاسن دوره عمومي اين مي‏تواند باشد كه برنامه‏ريزان و خود طلبه، علاقه و استعدادشان را شناسايي مي‏كنند.

نكته‏اي كه در اين جا لازم است يادآوري شود اين است كه دوره‏هاي تخصصي رايج (تخصصي تبليغ، تخصصي كلام، تخصصي تفسير و مانند اين‏ها كه اخيرا باب شده است)، در ظاهر دوره تخصصي‏اند، ولي در واقع دوره عمومي‏اند.

2. گزينش جزء جزء برنامه‏ها در برنامه رايج، هم كتاب و هم استاد و هم چنين ساعات درسي از طرف مسوولان مربوط تعيين مي‏شود. تعداد كتب و نيز جا به جايي آن‏ها و انتخاب استاد هيچ‏يك در اختيار طلبه نيست و اين امر گرچه فقط در شش سال اول (كه تعليم و تعلم در مدارس انجام مي‏گيرد) وجود دارد و پس از آن بر حسب ظاهر، مشكلي نيست، ولي در اين دوره هم باز چون شريان حياتي (امتحان) در دست، مسوولان است. مشكل به همان جديت وجود دارد.

3. مقررات انضباطي نظامي‏وار در نظام فعلي تأكيد وافري برحضور و غياب وجود دارد و با توجيهاتي كه نسبتا منطقي هم به نظر مي‏رسد اين انضباط مداري يك ضرورت و پشتوانه براي تكميل دوره تحصيلي شمرده مي‏شود.

4. مباحث متراكم مباحث متراكم از درس‏هاي اصلي و جنبي كه نه اصلي اصل است و نه جنبي جايگاه شايسته‏اي دارد.

5. ارزيابي‏هاي فاقد شايستگي امتحان و ارزيابي براي شناخت درصد فراگيري طلاب كه هم‏اكنون در قالب دو امتحان كتبي و شفاهي انجام مي‏شود، فاقد شايستگي لازم است.

ب) نقد وضع موجود:

1. توجه بيش از حد به ظاهر برنامه يكي از اساسي‏ترين مشكلات در راه كمال يابي و تحقق اهداف، اين است كه برنامه‏ها و روش‏ها و ابزار كار حيثيت طريقي‏شان به حيثيت موضوعي تبديل شود.

ظاهرگرايي و توجه بيش از حد به شكل‏ها و نماسازي روش‏ها، طرق پرداختن به محتوا و هدف را مسدود ساخته كه هم نتيجه سوء قالب‏بندي شدن اذهان و يك بعد نگري را به دنبال مي‏آورد و هم مانع پيشرفت انديشه و جلوگيري از نقد و نظر و پژوهش تحقيقي تكاملي مي‏شود.

علاوه بر اين‏كه تشكيل جلسات مداوم و تغييرات پي در پي برنامه‏ها، زياني عظيم و غير قابل جبران را موجب مي‏شود.

با توجه به موارد فوق به‏نظر مي‏رسد كه دانش پژوه بايد آزاد باشد، تا خود به انتخاب دست زند و اگر زياني هم باشد به دست خودش انجام گيرد و گناهش بر عهده ديگران نباشد. از طرفي لازمه حفظ سلامت نظام تعليم و تعلم، وجود راهكار متناسب كنترل كننده است، تحقيقا يگانه راه موفق كنترل، ارايه جزوات علمي است. خلاصه، مهم شناسايي علميت، تلاش و كوشش دانش‏پژوه است نه به بند كشيدن او .

2. غلبه دوران فراگيري بر دوران فارغ‏التحصيلي اغلب طلاب به مرحله فرا تحصيلي دست نمي‏يابند، لذا قبل از رشد مناسب در همان دوران فراگيري به اقدامات دوران فارغ‏التحصيلي مي‏پردازند. اين كار اگر به عنوان تحقيق، ابتكار و توسعه انديشه و بازدهي پژوهشي باشد، هيچ اشكالي ندارد و حتي مفيد هم مي‏تواند باشد، ولي مشكل اين‏جا است كه اين كار بدون تناسب موضوع و حكم و به خاطر توسعه معيشتي انجام مي‏گيرد. نمونه اين‏ها را مي‏توان در بعضي اساتيد معارف كه وارد دانشگاه مي‏شوند ملاحظه كرد. و يا در كتاب‏نويسي و انتشار آن، بدون صلاحيت علمي و بدون اين‏كه كتاب بار علمي داشته باشد و صرفا تكراري و موضوعات پيش پا افتاده را انتخاب مي‏كنند.

3. حجيم بودن دوران آموزش اين تكثر گزيني تشتت فكري را به همراه دارد و نيز مانع مطالعه و مباحثه مناسب است.

4. كافي نبودن هدف دوره عمومي هدف مورد نظر در دوره عمومي نه تنها مفيد نيست، بلكه زيان‏آور نيز هست. آموزش درس‏هاي عمومي كه براي آشنايي با موضوعات علوم مختلف انجام مي‏گيرد، باعث دخالت و نظريه‏پردازي در آن فن مي‏شود و مشكلات زيادي را پيش مي‏آورد. شاهد اين امر را در اصول فقه به وفور مي‏توان يافت كه در ضمن بحث اصولي به مسأله‏اي فلسفي دامن زده مي‏شود آن هم به عنوان راهكاري اصولي و اين بحث فلسفي بر پايه همان آشنايي مختصر - براساس درس‏هاي عمومي - به نقض و ابرام كشانده مي‏شود و مورد رد و قبول واقع مي‏گردد با اين‏كه همان بحث در متن فلسفي‏اش چهره ديگر و نتيجه ديگري دارد. بحث بازگشت قضيه حقيقيه به شرطيه كه در فقه و اصول اين همه، جا باز كرده است يكي از صدها ره‏آورد جريان ناهنجار دخالت نابه‏جاي ناشي از درس‏هاي دوره عمومي است.

5. تداخل دروس تخصصي در دوره عمومي برخي بحث‏ها كه براي تحقيق در دوره تخصصي مفيد است در متن دروس مقدماتي وارد شده است، با اين‏كه آموزش رووس كلي كه به مسايل غير نظري و غير اختلافي مي‏پردازد لازم است، اما بحث‏هايي از قبيل مسوغات ابتداي به نكره و يا مباحث دقيق مفردات كه در مغني به عنوان يك كتاب درسي انجام مي‏گيرد، چه ضرورتي دارد؟!

آيا سلف صالح حوزه كه آن همه توان علمي داشته‏اند غير از اين است كه در انتخاب درس و استاد آزاد بوده‏اند و برنامه‏هايي به اين شكل هم نداشته‏اند؟ آيا شورا بيش از علميت طلبه چيز ديگري مي‏خواهد؟ آيا علميت، به كتاب و استاد خاصي وابسته است؟ ج) موقعيت و رجحان طرح تقديمي اگر بخواهيم در قالب جوّ حاكم و حفظ اصول سنتي به دگرگوني‏هاي شكلي و جانبي بپردازيم و شرط موفقيت و صلاحيت اولي يك طرح را در اين زمينه‏ها ارزيابي كنيم، طرحي كه ارايه مي‏شود فاقد اين حيثيت است و در گام نخست رد شدني است، ولي به لحاظ اين‏كه دست‏يابي به شناسايي و كشف درستي و نادرستي اين‏گونه مسايل مبتني بر تحليل صرفا ذهني است، لذا چه بسا طرحي في نفسه صحيح باشد، اما از نظر كارشناسي حاكم، نادرست اعلام شود. نكته اساسي همين‏جا است كه نه براساس بينش‏هاي شخص گرا و جوگرا، بلكه براساس «اُنْظُر إلي ماقيل ولاتنظر الي مَنْ قال» بايد مشي كرد. بنابراين بايد با توجه به اصل ابتناي نظريات بر بديهيات، محتواي دروني يك طرح را ملاحظه نمود و چون هر طرحي كه معمولاً جنبه آزموني دارد موفقيت آن صد در صد نيست، لذا نسبت به موفقيت و نا موفقيت، محتمل الطرفين خواهد بود و بايد مورد آزمايش قرار بگيرد تا در صورت موفقيت اخذ، و در صورت ناموفقيت طرد گردد.

طرح تقديمي گرچه بر حسب فضاي جاري ناموفق، است ولي در عينيت خارجي عدم موفقيت‏اش قطعي نبوده، لذا حداقل استحقاق آزمايش را دارد، مضافا بر اين كه از مزيت‏هاي وافري نسبت به نظاير خودش بويژه برنامه رايج برخوردار است؟ نكات قابل ذكر و مزاياي طرح 1. مطالعه دقيق و آزاد انديشانه طرح تقديمي و مقايسه آن با ساير طرح‏ها و برنامه موجود، مزيت اين‏طرح را مسلم مي‏كند.

2. بر پايه اين طرح زوايد حذف شده و سعه زماني در اختيار طلبه قرار گرفته است.

3. آن‏چه برنامه‏ريز بايد انجام بدهد مشاوره و ايجاد علاقه در طلبه و تقسيم رشته‏هاست و اين كه طلبه نه براساس اجبار كه براساس اشتياق و علاقه خودش به انتخاب رشته بپردازد.

4. آن‏چه منظور نهايي است علميت است، لذا چينش برنامه به‏گونه‏اي است كه هم‏سو با اين هدف باشد.

5. روش كنترل انضباطي و ارزيابي علمي به گونه‏اي است كه نه دست و پاگير و چالش زاست و نه باعث اضطراب، نه وقت‏گير است و نه سهل‏انگار.

6. براساس اين طرح كه در آن به حذف زوايد (يعني درس‏هاي ناهمخوان با رشته انتخابي) پرداخته شده از تشتت فكري طلبه جلوگيري شده و ذهن با تمركزي كه دارد بهتر و با كيفيتي عالي‏تر به فراگيري علوم مي‏پردازد.

7. فاصله فراگيري تا پايان تحصيل به گونه‏اي است كه طلبه علاقه‏مند به تحصيل در رشته دلخواه، فرصت فراگيري آن را به خوبي دارد.

8. درس اخلاق، يگانه درس عمومي است و به نحوي تنظيم شده كه بتواند تأمين كننده روح اخلاقي در زير ساخت كلي زندگي طلبگي باشد.

9. اين طرح جامعيت دارد و همه رشته‏هاي تحصيلي را دربر مي‏گيرد و فرصت تحصيلي هر يك، بر حسب تناسب آن رشته مشخص شده است.

اگر ميانگين عمر را 70 سال لحاظ كنيم (متعارف همين است) و ورود به حوزه را از 15 سالگي بدانيم، مجموعا از آغاز ورود به حوزه تا پايان عمر 55 سال خواهد بود. حال بايد از مجموع اين 55 سال به نحو مناسبي استفاده كرد. آن‏چه واقعيت دارد و بايد انجام گيرد و اين طرح مدعي آن بوده و بر آن تأكيد مي‏ورزد،اين است كه يك مرحله براي فراگيري منظور شود و مرحله دوم دوران فارغ‏التحصيلي و كاربردي در صحنه اجتماع باشد.

مرحله فراگيري نيز خود شامل دو مرحله (مرحله آموزش و تطبيق) است كه البته در اين‏جا دو مرحله با هم انجام مي‏شود. از طرفي اين مراحل بايد بر اساس ميانگين عمر تحصيلي و عمر فراتحصيلي تنظيم شود. 55 سال در اختيار داريم، 10 سال را اختصاص به مرحله فراگيري مي‏دهيم اعم از مقدماتي و تخصصي و 45 سال ديگر مربوط به مرحله كاربردي خواهد بود كه فرد خود تحقيق و آموزش و يا هر آن‏چه مربوط به اين مرحله است انجام خواهد داد.

البته خوب است شورا كميته‏اي در اين ارتباط براي بهينه كردن اين امر قرار دهد كه هم دانش پژوهان به خوبي تأمين مالي شوند و هم امكانات علمي وافر در اختيارشان قرار دهد.

اصل طرح 1. كليات طرح فراگيري براي خدا و به منظور تحقق آرمان‏هاي مكتب در جامعه است.

2. هدف موردي بر حسب رشته مورد علاقه.

3. لحاظ نيازمندي جامعه به نوع دانش كه قهرا طبقه‏بندي بر حسب اولويت‏ها را پيش مي‏آورد.

4. برنامه‏ريزي بر پايه دو مرحله مقدماتي و تخصصي صورت مي‏گيرد. آن‏چه در اين‏جا مطرح است اين دو مرحله است و با آن‏چه الآن با نام دو مرحله عمومي و تخصصي انجام مي‏گيرد بسيار متفاوت است.

جزئيات طرح تبصره 1: دروس مقدماتي در اين طرح عبارتند از: صرف و نحو، منطق و معاني و بيان.

صرف و نحو صرف و نحو براي كساني كه مي‏خواهند آن را به عنوان رشته تخصصي انتخاب كنند، ديگر مقدمه نخواهد بود بلكه از ابتدا به عنوان دوره تخصصي درباره اين گروه بايد انجام گيرد. به عبارتي براي اين گروه، درسي به عنوان دوره مقدماتي وجود ندارد.

منطق منطق براي رشته تفسير و كلام، حكم مقدمه را دارد و در حد منطق مظفر كافي است، اما منطق براي رشته فلسفه گرچه حكم مقدمه را دارد ولي نيازمند فراگيري بيش‏تري است و بايد رعايت اين دو امر بشود:

الف) نظريات كتاب‏هاي رهبر خرد، منطق منظومه و برهان شفا نيز مطرح شود.

ب) تدريس به نحو دوره تخصصي انجام گيرد.

معاني و بيان معاني و بيان براي تفسير، حكم مقدمه را دارد و در حد كتاب «مختصر» كافي است، در غير اين صورت فقط به عنوان رشته تخصصي بايد لحاظ شود و برنامه خاص اين مرحله درباره آن انجام گيرد.

دوره مقدماتي صرف و نحو به منظور تسلط بر قرائت متون عربي انجام مي‏گيرد كه در مدت يك سال بايد خاتمه يابد.

تبصره 2:

با توجه به اين‏كه دوره تحصيل بايد جدي باشد، لذا حتي در روزهاي وفيات و اعياد و مانند آن لازم نيست دروس تعطيل شوند، براي حضور در مجالس فرصت كافي وجود دارد.

تبصره 3:

دوره تعطيلات تابستان بايد به حداقل تنزل داده شود و سال تحصيلي از 15 شهريور آغاز شود.

تبصره 4:

با توجه به اين ملاحظات و با توجه به سعه وقتي كه به‏واسطه حذف زوايد، وجود دارد دوره تحصيلي مورد نظر اين طرح با هيچ اشكالي مواجه نبوده و آموزش در مدت تعيين شده بازدهي مناسب خود را دارد.

مراحل آموزشي الف) آموزش صرف مقدماتي در 6 ماه اوّل؛ ب) آموزش نحو مقدماتي در 6 ماه دوم.

تبصره 1:

كتاب آموزشي، كتاب صرف ساده خواهد بود.

تبصره 2:

با توجه به اين‏كه صرف ساده خود مشتمل بر دو دوره صرف و نحو است و به صورت منسجم برنامه ريزي شده است، براي آموزش هر دو دوره بسيار مناسب است.

تبصره 3:

مباحثي كه جنبه تخصصي دارد از دوره آموزشي بايد حذف شود.

تبصره 4:

تطبيق و تمرين آن‏گونه كه متداول است اگر جمود آفريني نداشته باشد لااقل خاصيت آفريني نيز نخواهد داشت، بنابراين تطبيق مورد نظر اين طرح اين‏گونه انجام خواهد گرفت كه متون مختلف عربي به دانش‏آموز عرضه مي‏شود تا وي با قرائت، موقعيت فراگيري‏اش نسبت به قواعد آموزش داده شده، مشخص گردد.

تبصره 5:

هدف نهايي در اين مرحله تسلط نسبي است نه تسلط مطلق، لذا سخت‏گيري‏ها چه در مرحله آموزش و چه در مرحله پاياني بايد ممنوع شود، البته اين به معناي سهل‏انگاري و تسامح نيست.

تبصره 6:

برگزاري امتحان در اين مرحله با متن خواني صورت مي‏گيرد، لذا مشكلات بسياري كه در ساير روش‏هاي امتحاني وجود دارد، منتفي مي‏شود.

ج) آموزش معاني و بيان مقدماتي بعد از نحو در يك سال انجام مي‏گيرد.

تبصره: تمرينات و امتحان پاياني اين درس بر اساس روش رايج و يا به صورت تطبيقي مي‏تواند انجام گيرد.

د) آموزش منطق مقدماتي براي رشته تفسير و كلام بعد از معاني در يك سال انجام مي‏گيرد.

تبصره: آموزش منطق مقدماتي براي فلسفه بعد از نحو به روش آموزش تخصصي و در مدت 2 سال انجام مي‏گيرد.

ه··) بعد از دوره مقدماتي كه مجموعا سه سال خواهد بود آموزش مرحله تخصصي هر رشته در 7 سال انجام مي‏گيرد.

تبصره 1: دوره تخصصي به روش درس خارج انجام مي‏گيرد، لذا كتاب خاصي مطرح نيست.

تبصره 2: عدم آشنايي فرد با مباحث رشته انتخابي، توجيه مناسبي براي آموزش رايج نبوده، بلكه بايد آموزش به روش درس خارج و بر اساس تبيين صحيح مباحث، انجام گيرد و نه براساس تفنن‏پردازي و امثال اين‏ها كه بعضي از اساتيد محترم انجام مي‏دهند. بنابراين در صورت تبيين صحيح مسأله، هيچ مشكلي وجود ندارد. علاوه بر اين‏كه طلبه با مباحثه، تحقيق، نگارش و جديت در كنار فرصت كافي و تمركز نفساني به خوبي درس را فرا خواهد گرفت.

تبصره 3: تنها سه مبنا و نظريه مهم مطرح مي‏شود و نقض و ابرام انجام مي‏گيرد و در نهايت با نظريه خود استاد، بحث كامل مي‏شود.

تبصره 4: انتخاب مباني قابل طرح در كلاس، آزاد و مربوط به سليقه استاد است، البته مشاوره و ارشاد بلامانع است.

تبصره 5: در آموزش اصول فقه، مباحث غير ضروري و وقت تلف كن از قبيل مباحث مقدماتي حذف، و از مباحث كاربردي در فقه استفاده مي‏شود.

تبصره 6: مثال‏هاي اصولي بايد از فقه اخذ شود و مثال‏هاي رايج فقط در اولين توضيح انجام گيرد.

تبصره 7: دوره 7 سال، بين فقه و اصول بايد تقسيم گردد.

تذكر: اصول فقه به روش تخصصي و براساس راهكار مربوط به آن مرحله آموزش داده مي‏شود.

البته با توجه به روش طرح مباحث اصولي و تأكيد بر مثال‏هاي عيني و كاربردي فقهي، دوره آموزش فقه بسيار آسان‏تر انجام خواهد گرفت، لذا پيشنهاد اين است كه دوره اصول در 3 سال اول و دوره فقه در 4 سال بعد انجام گيرد.

تبصره 8: طرح نظريات جديد در كنار اين مباني اساسي، نسبت به همه رشته‏ها بسيار مناسب و در ارتقاي سطح آموزشي و علمي بسيار مؤثر خواهد بود.

تبصره 9: بعد از اتمام دوره آموزشي، دانش پژوه بايد پي‏گير تهيه نوشتار تحقيقاتي باشد كه مدت آن حداكثر يك سال خواهد بود. قطعا كسي كه نتواند از عهده اين كار برآيد نشانه ضعف بنيه علمي وي محسوب مي‏شود و فقط اجازه دارد يك دوره ديگر ادامه دهد كه با فرض عدم موفقيت در مرتبه دوم، مردود مطلق شناخته شده و از كليه امتيازات محروم مي‏شود.

البته كساني كه عذر موجه دارند مشمول اين جريمه نخواهند بود.

تبصره 10: رساله تحقيقاتي در كميته مربوط، بررسي و طلبه فارغ‏التحصيل با حضور در اين كميته بايد به پرسش‏هاي مطرح شده، پاسخ مناسب ارايه دهد.

تبصره 11: در گزينش موضوع رساله تحقيقاتي و نيز روش‏كاري بايد دانش پژوه كاملاً مبسوط اليد باشد و با سليقه و انتخاب ناشي از آزادي در انديشه و روش عمل نمايد. بنابراين تعيين كميت و كيفيت كه يك نوع به بند كشيدن فكر است، مطلقا ممنوع خواهد بود و تنها نكته پذيرفتني رهنمود است نه تحكيم سليقه.

تبصره 12: لازم نيست طلبه فارغ‏التحصيل، نظريه ابتكاري ارايه دهد بلكه اقتدار بر تحليل مطلق و توان بر چند و چون نسبت به چند نظريه، خود نوعي نظريه‏پردازي و كافي است، البته ابتكار امتياز است و بايد مورد تشويق قرار گيرد.

تبصره‏هاي مشترك 1. در هيچ مرحله‏اي اعم از مقدماتي و تخصصي پيش‏فرض‏هاي آموزشي نبايد جنبه تحكمي داشته باشد، بلكه صرفا به عنوان اصول موضوعه آموزش، بايد لحاظ شوند.

2. براساس تبصره قبلي اشكالات طرح شده از جانب طلبه كه اصطكاك با پيش‏فرض‏ها يا با ساير جهات دارد و به‏طور كلي مشتمل بر بار علمي مي‏تواند باشد، بايد مورد توجه اساسي قرار گيرد و به لحاظ اين‏كه ممكن است قابليت گزينش داشته باشد بايد در يك ارزيابي مناسب اخذ شود و به عنوان يك موضوع علمي در جايگاه مناسبش بررسي شود.

3. روش آموزشي بايد محيط، جامع و مفيد باشد تا دانش‏آموز را بيش از انتظار به خلاقيت علمي برساند.

4. دانش آموزي كه توان علمي خود را قبل از مدت تعيين شده نشان دهد و به اثبات رساند، به عنوان فارغ‏التحصيل در همان مقطع بايد شناخته شود.

5. حضور و غياب و مانند آن وجود ندارد و نيز دانش‏آموز در گزينش استاد آزاد است.

6. اخلاق صرفا نبايد متكي به ساعات درس باشد، بلكه بايد روح اخلاقي در همه موارد حاكم باشد چه به لحاظ برخوردهاي متقابل استاد و شاگرد، چه در كلاس و چه خارج كلاس. گشاده رويي و توجه به سخن كوچك‏تر از خود و پروراندن و بها دادن به آن، نكته‏اي است كه اساتيد بايد عملاً آن را به دانش‏آموز منتقل كنند. سبك‏سري و مزاح‏هاي نامناسب نبايد انجام گيرد. زندگي اساتيد و بزرگان بايد به گونه‏اي باشد كه طلبه را به تعجب وا ندارد. حضور چند نفره (سه الي چهار نفر) در مناطق محروم و احوالپرسي از محرومان، طلبه را در داشتن زندگي متناسب با محرومان توجيه اخلاقي مي‏كند. و بالأخره نگرش و منش ائمه عليهم‏السلام بايد مورد توجه دائمي باشد.

7. مكالمه عربي مي‏تواند اجباري باشد و در كنار درس‏هاي مقدماتي و در همان مدت سه سال انجام گيرد.

8. ساير زبان‏هاي خارجي مانند انگليسي، فرانسوي و... بايد مورد توجه و تأكيد باشد اما به‏طور آزاد و دلخواه.

9. روان‏شناسي، اقتصاد، مديريت و جامعه‏شناسي علوم انساني، مي‏تواند از رشته‏هاي حوزوي قرار گيرد ولي با ملاحظات زير:

الف) عدم انفعال در برابر روش‏ها و نگرش‏هاي غربي؛ ب) سمت و سوي ديني دادن به اين علوم.

10. انتخاب بيش از يك رشته بلامانع است، اما بايد در دو نوبت انجام گيرد، يعني يك رشته پايان يابد و رساله علمي‏اش ارايه شود، سپس رشته ديگر.

11. مناسب است كساني كه رشته فقه را به پايان مي‏رسانند به يكي از رشته‏هاي روان‏شناسي، اقتصاد، مديريت، جامعه‏شناسي و علوم سياسي فراخواني شوند و در آن رشته نيز به مرحله كارشناسي راه يابند.

جدول ساعت آموزشي دروه مقدماتي از شنبه تا چهارشنبه روز پنج‏شنبه ساعت نوع برنامه ساعت نوع برنامه 9 ـ 8 آموزش 9 ـ 8 آموزش 10 ـ 9 آزاد (مباحثه) 10ـ 219 اخلاق 11 ـ 10 تطبيق در تعامل بين استاد و شاگرد ــ ــ 30/5 ـ30/4 آموزش ــ ــ جدول ساعت آموزشي دوره تخصصي از شنبه تا چهارشنبه روز پنج‏شنبه ساعت نوع برنامه ساعت نوع برنامه 9 ـ 8 آموزش 9 ـ 8 آموزش ــ تحقيق، پژوهش و... 10ـ 219 اخلاق تذكر1: براي معاني و بيان، دوره تخصصي و صرف و نحو دوره مقدماتي، نياز به مقدار بيش از آن نيست.

تذكر2: با توجه به اين‏كه استفاده از كتاب (كتاب خاصي به عنوان كتاب درسي آن‏چنان كه در دوره سطح حوزه متعارف است)، اتلاف وقت در روخواني و برخي مسايل جنبي دارد، لذا بهترين روش همان نحوه درس خارج (البته با بيان شيوا و تبيين صحيح و غير تفنني) است. فقط دوره مقدمات صرف و نحو بايد با كتاب و روخواني انجام گيرد چون هدف از صرف و نحو همين است، ولي در صورتي كه در دوره تخصصي بخواهيم كتاب‏هاي خاصي را به عنوان كتاب درسي مطرح باشد جدول زير ارايه شود:

عناوين دروس كتب آموزشي صرف و نحو سيوطي - مغني - كافيه يا شرح ابن عقيل معاني و بيان جواهرالبلاغة ـ مطول منطق المنطق ـ شرح مطالع ـ برهان شفا شناخت‏شناسي فلسفتنا - اصول فلسفه فلسفه آموزش فلسفه - نهاية‏الحكمة - اسفار كلام الالهيات - شوارق الالهام تذكر1: در ساير رشته‏ها نيز كتب متناسب آن رشته مي‏تواند قرار داده شود.

تذكر2: در منطق تخصصي در كنار مباحث منطق قديم، مباحث منطق جديد طرح مي‏شود. هم‏چنان‏كه در ساير رشته‏ها نيز اين نكته بايد رعايت شود.

تذكر3:مركز مديريت مي‏تواند هنگام پذيرش، رشته‏هاي مورد نظر را ارايه دهد و از طلبه متقاضي بخواهد رشته مورد علاقه‏اش را مشخص كند.

تذكر 4: بعد از دوره فارغ‏التحصيلي بايد طلبه بي‏كار و معطل نماند بلكه به تناسب فعاليت‏هاي مورد نياز به تدريس، تحقيق و... بپردازد.

تذكر 5: در تمام اين مراحل بايد روح اخلاقي حاكم باشد، حتي در دوره فارغ‏التحصيلي نيز درس اخلاق بايد ادامه داشته باشد.

تذكر 6: اگر حوزه كه تجلي‏گاه معرفت ديني است، خلاصه در فقه و اصول و تفسير و فلسفه و كلام باشد در نهايت مديريت كلان اجتماعي در دست نيروهايي قرار مي‏گيرد كه اولاً بيگانه با مفاهيم ديني و ثانيا بيگانه از تربيت و اخلاق متعالي مذهبي هستند. چالش‏هاي جامعه كنوني هم بيان‏گر اين واقعيت تلخ است. طبيعي است كه پرداختن حوزه به علوم تجربي در باروري جامعه اسلامي نقش به سزايي خواهد داشت. البته اين به آن معنا نيست كه درِ دانشگاه بسته شود بلكه به اين معنا است كه حوزه نيز كلاس‏هاي آموزشي در ارتباط با اين علوم را به عنوان دوره تخصصي قرار دهد.

تذكر 7: پرداختن به ورزش باعث سلامت جسم و روح و نشاط براي كارهاي سخت علمي مي‏شود، لذا بايد طي برنامه‏اي منظم، طلاب تحت پوشش، در ايام هفته به ورزش‏هايي نظير شنا و... بپردازند، البته نه به عنوان ورزش قهرماني كه باعث اتلاف وقت و مشغله ذهني شود.

تذكر 8: در ارتباط با موضوعات هنري گرچه حوزوي كردن آن مناسب بلكه ضروري است، ولي جانب احتياط بايد رعايت شود. بهترين راهكار توجه به آموزه‏هاي اخلاقي و توجه به عبادت و ياد آخرت است.


1. نظام آموزشي فعال و پويا، نظامي است كه به روز باشد و جديدترين تحولات علمي و راهكارهاي اجرايي را به كار گيرد. نويسنده اين مقاله هم مشخصه‏هاي يك نظام آموزشي خلاق را بررسي و ارايه كرده است، كه قهرا مجال نقد و بررسي و پاسخ را دارد.

/ 1