كندو كاوي در نظام آموزشي حوزه وارايه راهكاري جديد1
سيد محمد علي مهدوي حسينيمقدمه از آنجا كه نظام آموزشي حوزة با نارساييهايي رو به رو است كه ناشي از ناهنجاري در نظام برنامهاي است، طرحها و لوايح سازندهاي را ميطلبد كه در بردارنده نظامي اصولي و به دور از كاستيها باشد.رابطه علم و آزادي دانش از جمله مقولههايي است كه جز در پرتو آزادي به ظهور حقيقي نخواهد رسيد؛ هر چند آزادي در حيات عملي به نسبيت ميانجامد، ولي در حيات علمي چنين محدوديتي را بر نميتابد. تجربه هم ثابت كرده است كه فرهيختگان دانش و بينش كساني بودهاند كه نه با تحميل برنامهها بلكه با شوق و انتخاب خود سلوك علمي داشتهاند، الآن نيز محصلاني كه تحت پوشش برنامههاي تحميلي مراكز آموزشياند بيشتر به نمره ميانديشند تا به دانش، البته آموزشهاي ناشي از برنامههاي تحميلي خالي از اثر و بازدهي نيست، ولي بحث بر سر تأخير و تسريع بازدهيها از سويي و نشاط روحي و آمادگي ذهني در اخذ معارف و كسالت و ضعف ناشي از احساس در بند بودن و تحميلي بودن از سويي ديگر است.البته اولياي هر مركز و مكتبي به حكم اينكه در احياي پايههاي علمي و توسعه معرفتي، هزينههايي را متحملند، حق دارند كساني را پذيرش و گزينش نمايند كه به اصول و مبانيِ آن مكتب، معتقد باشند. حوزه علميه نيز بايد نيروهايي را پذيرش كند كه از نظر اعتقادي، اولين مراتب معرفت شيعي را داشته باشند و به لحاظ عملي هم اولين مراتب تقوا را مراعات نمايند. طبيعي است كسي كه وارد حوزه ميشود در علوم رايج در حوزه به تحصيل خواهد پرداخت، ولي اين امري است و آزادي در گزينش دانش مورد علاقه و لوازم آن، امري ديگر.و نيز آنچه در اين مقطع ضروري است، لزوم توجيه و راهنمايي دانشجو است تا بر طبق انتخاب خودش حركت نمايد نه با انتخاب ديگران كه هم نتيجه سوء قالب بندي شدن اذهان را پيش ميآورد و هم مانع پيشرفت انديشه و جلوگيري از نقد و نظر و پژوهش تحقيقي و تكاملي است و لااقل تأخير كمي در زمان، كه خود مستلزم تضعيف كيفي ميباشد را ايجاب ميكند.حوزههاي علميه و آزادي انتخاب آزادي انتخاب درس و استاد، بر حسب استعداد و علاقه طلبه، همواره يكي از محسنات و امتيازات حوزههاي علميه شيعي بوده است.يكي از محققان معاصر اين مزيت نظام آموزشي حوزه را اينگونه بيان ميكند:آزادي حضور و عدم تقيد به شرايط ظاهري و فرماليسم پيچيده و خشك اداري در راه كسب علم.محقق ديگري هم تحت عنوان «انعطاف پذيري برنامه آموزشي» مينويسد:برنامه درسي از پيش تدوين نشده است، زمان آموزشي هر درس محدود و معين نيست، آموزش مانند مدارس جديد يا مدارس كشورهاي اروپايي و آمريكايي درجه بندي نشده است، به عبارت ديگر كلاسهاي مرتب و معين وجود ندارد.اين محقق، در جايي ديگر از كتاب خود ميگويد:با اينكه در مدارس جديد گفته ميشود بايد برنامه آموزشي با وضع افراد متناسب باشد، معذلك در عمل يك برنامه بر همه تحميل ميشود.با كمال تأسف نه تنها اين مزيت فوقالعاده از دست رفته است بلكه اين واقعيت تلخ نيز شكل گرفته كه كميت برنامههاي دست و پاگير مبنا قرار گرفته است.ابتدا بايد ديد آنچه انجام ميگيرد چيست؟ سپس بايد مشكلات فرا روي اين جريان را شناخت.در نهايت به تبيين ارجحيت طرح تقديمي ميپردازيم.
الف) آنچه انجام ميگيرد:
1. دو مرحله عمومي و تخصصي در دوره عمومي، طلاب بدون اينكه هدف مشخص و رشته معيني داشته باشند، فقط به عنوان فراگيرندگان معارف اسلامي دروس متعددي را فرا ميگيرند.در اين دوره بايد از دانشهاي گوناگون اطلاعاتي هر چند مختصر فراهم آيد تا طلبه با علوم اسلامي بيگانه نباشد و به تعبيري از هر خرمني گلي بايد چيد.مثلاً منطق چون مقدمه همه علوم است، بايد در دوره عمومي باشد و كلام هم، چون علم دين است و نميشود طلبه با عقايد بيگانه باشد، پس بايد در دوره عمومي باشد. يكي از محاسن دوره عمومي اين ميتواند باشد كه برنامهريزان و خود طلبه، علاقه و استعدادشان را شناسايي ميكنند.نكتهاي كه در اين جا لازم است يادآوري شود اين است كه دورههاي تخصصي رايج (تخصصي تبليغ، تخصصي كلام، تخصصي تفسير و مانند اينها كه اخيرا باب شده است)، در ظاهر دوره تخصصياند، ولي در واقع دوره عمومياند.2. گزينش جزء جزء برنامهها در برنامه رايج، هم كتاب و هم استاد و هم چنين ساعات درسي از طرف مسوولان مربوط تعيين ميشود. تعداد كتب و نيز جا به جايي آنها و انتخاب استاد هيچيك در اختيار طلبه نيست و اين امر گرچه فقط در شش سال اول (كه تعليم و تعلم در مدارس انجام ميگيرد) وجود دارد و پس از آن بر حسب ظاهر، مشكلي نيست، ولي در اين دوره هم باز چون شريان حياتي (امتحان) در دست، مسوولان است. مشكل به همان جديت وجود دارد.3. مقررات انضباطي نظاميوار در نظام فعلي تأكيد وافري برحضور و غياب وجود دارد و با توجيهاتي كه نسبتا منطقي هم به نظر ميرسد اين انضباط مداري يك ضرورت و پشتوانه براي تكميل دوره تحصيلي شمرده ميشود.4. مباحث متراكم مباحث متراكم از درسهاي اصلي و جنبي كه نه اصلي اصل است و نه جنبي جايگاه شايستهاي دارد.5. ارزيابيهاي فاقد شايستگي امتحان و ارزيابي براي شناخت درصد فراگيري طلاب كه هماكنون در قالب دو امتحان كتبي و شفاهي انجام ميشود، فاقد شايستگي لازم است.ب) نقد وضع موجود:
1. توجه بيش از حد به ظاهر برنامه يكي از اساسيترين مشكلات در راه كمال يابي و تحقق اهداف، اين است كه برنامهها و روشها و ابزار كار حيثيت طريقيشان به حيثيت موضوعي تبديل شود.ظاهرگرايي و توجه بيش از حد به شكلها و نماسازي روشها، طرق پرداختن به محتوا و هدف را مسدود ساخته كه هم نتيجه سوء قالببندي شدن اذهان و يك بعد نگري را به دنبال ميآورد و هم مانع پيشرفت انديشه و جلوگيري از نقد و نظر و پژوهش تحقيقي تكاملي ميشود.علاوه بر اينكه تشكيل جلسات مداوم و تغييرات پي در پي برنامهها، زياني عظيم و غير قابل جبران را موجب ميشود.با توجه به موارد فوق بهنظر ميرسد كه دانش پژوه بايد آزاد باشد، تا خود به انتخاب دست زند و اگر زياني هم باشد به دست خودش انجام گيرد و گناهش بر عهده ديگران نباشد. از طرفي لازمه حفظ سلامت نظام تعليم و تعلم، وجود راهكار متناسب كنترل كننده است، تحقيقا يگانه راه موفق كنترل، ارايه جزوات علمي است. خلاصه، مهم شناسايي علميت، تلاش و كوشش دانشپژوه است نه به بند كشيدن او .2. غلبه دوران فراگيري بر دوران فارغالتحصيلي اغلب طلاب به مرحله فرا تحصيلي دست نمييابند، لذا قبل از رشد مناسب در همان دوران فراگيري به اقدامات دوران فارغالتحصيلي ميپردازند. اين كار اگر به عنوان تحقيق، ابتكار و توسعه انديشه و بازدهي پژوهشي باشد، هيچ اشكالي ندارد و حتي مفيد هم ميتواند باشد، ولي مشكل اينجا است كه اين كار بدون تناسب موضوع و حكم و به خاطر توسعه معيشتي انجام ميگيرد. نمونه اينها را ميتوان در بعضي اساتيد معارف كه وارد دانشگاه ميشوند ملاحظه كرد. و يا در كتابنويسي و انتشار آن، بدون صلاحيت علمي و بدون اينكه كتاب بار علمي داشته باشد و صرفا تكراري و موضوعات پيش پا افتاده را انتخاب ميكنند.3. حجيم بودن دوران آموزش اين تكثر گزيني تشتت فكري را به همراه دارد و نيز مانع مطالعه و مباحثه مناسب است.4. كافي نبودن هدف دوره عمومي هدف مورد نظر در دوره عمومي نه تنها مفيد نيست، بلكه زيانآور نيز هست. آموزش درسهاي عمومي كه براي آشنايي با موضوعات علوم مختلف انجام ميگيرد، باعث دخالت و نظريهپردازي در آن فن ميشود و مشكلات زيادي را پيش ميآورد. شاهد اين امر را در اصول فقه به وفور ميتوان يافت كه در ضمن بحث اصولي به مسألهاي فلسفي دامن زده ميشود آن هم به عنوان راهكاري اصولي و اين بحث فلسفي بر پايه همان آشنايي مختصر - براساس درسهاي عمومي - به نقض و ابرام كشانده ميشود و مورد رد و قبول واقع ميگردد با اينكه همان بحث در متن فلسفياش چهره ديگر و نتيجه ديگري دارد. بحث بازگشت قضيه حقيقيه به شرطيه كه در فقه و اصول اين همه، جا باز كرده است يكي از صدها رهآورد جريان ناهنجار دخالت نابهجاي ناشي از درسهاي دوره عمومي است.5. تداخل دروس تخصصي در دوره عمومي برخي بحثها كه براي تحقيق در دوره تخصصي مفيد است در متن دروس مقدماتي وارد شده است، با اينكه آموزش رووس كلي كه به مسايل غير نظري و غير اختلافي ميپردازد لازم است، اما بحثهايي از قبيل مسوغات ابتداي به نكره و يا مباحث دقيق مفردات كه در مغني به عنوان يك كتاب درسي انجام ميگيرد، چه ضرورتي دارد؟!آيا سلف صالح حوزه كه آن همه توان علمي داشتهاند غير از اين است كه در انتخاب درس و استاد آزاد بودهاند و برنامههايي به اين شكل هم نداشتهاند؟ آيا شورا بيش از علميت طلبه چيز ديگري ميخواهد؟ آيا علميت، به كتاب و استاد خاصي وابسته است؟ ج) موقعيت و رجحان طرح تقديمي اگر بخواهيم در قالب جوّ حاكم و حفظ اصول سنتي به دگرگونيهاي شكلي و جانبي بپردازيم و شرط موفقيت و صلاحيت اولي يك طرح را در اين زمينهها ارزيابي كنيم، طرحي كه ارايه ميشود فاقد اين حيثيت است و در گام نخست رد شدني است، ولي به لحاظ اينكه دستيابي به شناسايي و كشف درستي و نادرستي اينگونه مسايل مبتني بر تحليل صرفا ذهني است، لذا چه بسا طرحي في نفسه صحيح باشد، اما از نظر كارشناسي حاكم، نادرست اعلام شود. نكته اساسي همينجا است كه نه براساس بينشهاي شخص گرا و جوگرا، بلكه براساس «اُنْظُر إلي ماقيل ولاتنظر الي مَنْ قال» بايد مشي كرد. بنابراين بايد با توجه به اصل ابتناي نظريات بر بديهيات، محتواي دروني يك طرح را ملاحظه نمود و چون هر طرحي كه معمولاً جنبه آزموني دارد موفقيت آن صد در صد نيست، لذا نسبت به موفقيت و نا موفقيت، محتمل الطرفين خواهد بود و بايد مورد آزمايش قرار بگيرد تا در صورت موفقيت اخذ، و در صورت ناموفقيت طرد گردد.طرح تقديمي گرچه بر حسب فضاي جاري ناموفق، است ولي در عينيت خارجي عدم موفقيتاش قطعي نبوده، لذا حداقل استحقاق آزمايش را دارد، مضافا بر اين كه از مزيتهاي وافري نسبت به نظاير خودش بويژه برنامه رايج برخوردار است؟ نكات قابل ذكر و مزاياي طرح 1. مطالعه دقيق و آزاد انديشانه طرح تقديمي و مقايسه آن با ساير طرحها و برنامه موجود، مزيت اينطرح را مسلم ميكند.2. بر پايه اين طرح زوايد حذف شده و سعه زماني در اختيار طلبه قرار گرفته است.3. آنچه برنامهريز بايد انجام بدهد مشاوره و ايجاد علاقه در طلبه و تقسيم رشتههاست و اين كه طلبه نه براساس اجبار كه براساس اشتياق و علاقه خودش به انتخاب رشته بپردازد.4. آنچه منظور نهايي است علميت است، لذا چينش برنامه بهگونهاي است كه همسو با اين هدف باشد.5. روش كنترل انضباطي و ارزيابي علمي به گونهاي است كه نه دست و پاگير و چالش زاست و نه باعث اضطراب، نه وقتگير است و نه سهلانگار.6. براساس اين طرح كه در آن به حذف زوايد (يعني درسهاي ناهمخوان با رشته انتخابي) پرداخته شده از تشتت فكري طلبه جلوگيري شده و ذهن با تمركزي كه دارد بهتر و با كيفيتي عاليتر به فراگيري علوم ميپردازد.7. فاصله فراگيري تا پايان تحصيل به گونهاي است كه طلبه علاقهمند به تحصيل در رشته دلخواه، فرصت فراگيري آن را به خوبي دارد.8. درس اخلاق، يگانه درس عمومي است و به نحوي تنظيم شده كه بتواند تأمين كننده روح اخلاقي در زير ساخت كلي زندگي طلبگي باشد.9. اين طرح جامعيت دارد و همه رشتههاي تحصيلي را دربر ميگيرد و فرصت تحصيلي هر يك، بر حسب تناسب آن رشته مشخص شده است.اگر ميانگين عمر را 70 سال لحاظ كنيم (متعارف همين است) و ورود به حوزه را از 15 سالگي بدانيم، مجموعا از آغاز ورود به حوزه تا پايان عمر 55 سال خواهد بود. حال بايد از مجموع اين 55 سال به نحو مناسبي استفاده كرد. آنچه واقعيت دارد و بايد انجام گيرد و اين طرح مدعي آن بوده و بر آن تأكيد ميورزد،اين است كه يك مرحله براي فراگيري منظور شود و مرحله دوم دوران فارغالتحصيلي و كاربردي در صحنه اجتماع باشد.مرحله فراگيري نيز خود شامل دو مرحله (مرحله آموزش و تطبيق) است كه البته در اينجا دو مرحله با هم انجام ميشود. از طرفي اين مراحل بايد بر اساس ميانگين عمر تحصيلي و عمر فراتحصيلي تنظيم شود. 55 سال در اختيار داريم، 10 سال را اختصاص به مرحله فراگيري ميدهيم اعم از مقدماتي و تخصصي و 45 سال ديگر مربوط به مرحله كاربردي خواهد بود كه فرد خود تحقيق و آموزش و يا هر آنچه مربوط به اين مرحله است انجام خواهد داد.البته خوب است شورا كميتهاي در اين ارتباط براي بهينه كردن اين امر قرار دهد كه هم دانش پژوهان به خوبي تأمين مالي شوند و هم امكانات علمي وافر در اختيارشان قرار دهد.اصل طرح 1. كليات طرح فراگيري براي خدا و به منظور تحقق آرمانهاي مكتب در جامعه است.2. هدف موردي بر حسب رشته مورد علاقه.3. لحاظ نيازمندي جامعه به نوع دانش كه قهرا طبقهبندي بر حسب اولويتها را پيش ميآورد.4. برنامهريزي بر پايه دو مرحله مقدماتي و تخصصي صورت ميگيرد. آنچه در اينجا مطرح است اين دو مرحله است و با آنچه الآن با نام دو مرحله عمومي و تخصصي انجام ميگيرد بسيار متفاوت است.جزئيات طرح تبصره 1: دروس مقدماتي در اين طرح عبارتند از: صرف و نحو، منطق و معاني و بيان.صرف و نحو صرف و نحو براي كساني كه ميخواهند آن را به عنوان رشته تخصصي انتخاب كنند، ديگر مقدمه نخواهد بود بلكه از ابتدا به عنوان دوره تخصصي درباره اين گروه بايد انجام گيرد. به عبارتي براي اين گروه، درسي به عنوان دوره مقدماتي وجود ندارد.منطق منطق براي رشته تفسير و كلام، حكم مقدمه را دارد و در حد منطق مظفر كافي است، اما منطق براي رشته فلسفه گرچه حكم مقدمه را دارد ولي نيازمند فراگيري بيشتري است و بايد رعايت اين دو امر بشود:الف) نظريات كتابهاي رهبر خرد، منطق منظومه و برهان شفا نيز مطرح شود.ب) تدريس به نحو دوره تخصصي انجام گيرد.معاني و بيان معاني و بيان براي تفسير، حكم مقدمه را دارد و در حد كتاب «مختصر» كافي است، در غير اين صورت فقط به عنوان رشته تخصصي بايد لحاظ شود و برنامه خاص اين مرحله درباره آن انجام گيرد.دوره مقدماتي صرف و نحو به منظور تسلط بر قرائت متون عربي انجام ميگيرد كه در مدت يك سال بايد خاتمه يابد.تبصره 2:با توجه به اينكه دوره تحصيل بايد جدي باشد، لذا حتي در روزهاي وفيات و اعياد و مانند آن لازم نيست دروس تعطيل شوند، براي حضور در مجالس فرصت كافي وجود دارد.تبصره 3:دوره تعطيلات تابستان بايد به حداقل تنزل داده شود و سال تحصيلي از 15 شهريور آغاز شود.تبصره 4:با توجه به اين ملاحظات و با توجه به سعه وقتي كه بهواسطه حذف زوايد، وجود دارد دوره تحصيلي مورد نظر اين طرح با هيچ اشكالي مواجه نبوده و آموزش در مدت تعيين شده بازدهي مناسب خود را دارد.مراحل آموزشي الف) آموزش صرف مقدماتي در 6 ماه اوّل؛ ب) آموزش نحو مقدماتي در 6 ماه دوم.تبصره 1:كتاب آموزشي، كتاب صرف ساده خواهد بود.تبصره 2:با توجه به اينكه صرف ساده خود مشتمل بر دو دوره صرف و نحو است و به صورت منسجم برنامه ريزي شده است، براي آموزش هر دو دوره بسيار مناسب است.تبصره 3:مباحثي كه جنبه تخصصي دارد از دوره آموزشي بايد حذف شود.تبصره 4:تطبيق و تمرين آنگونه كه متداول است اگر جمود آفريني نداشته باشد لااقل خاصيت آفريني نيز نخواهد داشت، بنابراين تطبيق مورد نظر اين طرح اينگونه انجام خواهد گرفت كه متون مختلف عربي به دانشآموز عرضه ميشود تا وي با قرائت، موقعيت فراگيرياش نسبت به قواعد آموزش داده شده، مشخص گردد.تبصره 5:هدف نهايي در اين مرحله تسلط نسبي است نه تسلط مطلق، لذا سختگيريها چه در مرحله آموزش و چه در مرحله پاياني بايد ممنوع شود، البته اين به معناي سهلانگاري و تسامح نيست.تبصره 6:برگزاري امتحان در اين مرحله با متن خواني صورت ميگيرد، لذا مشكلات بسياري كه در ساير روشهاي امتحاني وجود دارد، منتفي ميشود.ج) آموزش معاني و بيان مقدماتي بعد از نحو در يك سال انجام ميگيرد.تبصره: تمرينات و امتحان پاياني اين درس بر اساس روش رايج و يا به صورت تطبيقي ميتواند انجام گيرد.د) آموزش منطق مقدماتي براي رشته تفسير و كلام بعد از معاني در يك سال انجام ميگيرد.تبصره: آموزش منطق مقدماتي براي فلسفه بعد از نحو به روش آموزش تخصصي و در مدت 2 سال انجام ميگيرد.ه··) بعد از دوره مقدماتي كه مجموعا سه سال خواهد بود آموزش مرحله تخصصي هر رشته در 7 سال انجام ميگيرد.تبصره 1: دوره تخصصي به روش درس خارج انجام ميگيرد، لذا كتاب خاصي مطرح نيست.تبصره 2: عدم آشنايي فرد با مباحث رشته انتخابي، توجيه مناسبي براي آموزش رايج نبوده، بلكه بايد آموزش به روش درس خارج و بر اساس تبيين صحيح مباحث، انجام گيرد و نه براساس تفننپردازي و امثال اينها كه بعضي از اساتيد محترم انجام ميدهند. بنابراين در صورت تبيين صحيح مسأله، هيچ مشكلي وجود ندارد. علاوه بر اينكه طلبه با مباحثه، تحقيق، نگارش و جديت در كنار فرصت كافي و تمركز نفساني به خوبي درس را فرا خواهد گرفت.تبصره 3: تنها سه مبنا و نظريه مهم مطرح ميشود و نقض و ابرام انجام ميگيرد و در نهايت با نظريه خود استاد، بحث كامل ميشود.تبصره 4: انتخاب مباني قابل طرح در كلاس، آزاد و مربوط به سليقه استاد است، البته مشاوره و ارشاد بلامانع است.تبصره 5: در آموزش اصول فقه، مباحث غير ضروري و وقت تلف كن از قبيل مباحث مقدماتي حذف، و از مباحث كاربردي در فقه استفاده ميشود.تبصره 6: مثالهاي اصولي بايد از فقه اخذ شود و مثالهاي رايج فقط در اولين توضيح انجام گيرد.تبصره 7: دوره 7 سال، بين فقه و اصول بايد تقسيم گردد.تذكر: اصول فقه به روش تخصصي و براساس راهكار مربوط به آن مرحله آموزش داده ميشود.البته با توجه به روش طرح مباحث اصولي و تأكيد بر مثالهاي عيني و كاربردي فقهي، دوره آموزش فقه بسيار آسانتر انجام خواهد گرفت، لذا پيشنهاد اين است كه دوره اصول در 3 سال اول و دوره فقه در 4 سال بعد انجام گيرد.تبصره 8: طرح نظريات جديد در كنار اين مباني اساسي، نسبت به همه رشتهها بسيار مناسب و در ارتقاي سطح آموزشي و علمي بسيار مؤثر خواهد بود.تبصره 9: بعد از اتمام دوره آموزشي، دانش پژوه بايد پيگير تهيه نوشتار تحقيقاتي باشد كه مدت آن حداكثر يك سال خواهد بود. قطعا كسي كه نتواند از عهده اين كار برآيد نشانه ضعف بنيه علمي وي محسوب ميشود و فقط اجازه دارد يك دوره ديگر ادامه دهد كه با فرض عدم موفقيت در مرتبه دوم، مردود مطلق شناخته شده و از كليه امتيازات محروم ميشود.البته كساني كه عذر موجه دارند مشمول اين جريمه نخواهند بود.تبصره 10: رساله تحقيقاتي در كميته مربوط، بررسي و طلبه فارغالتحصيل با حضور در اين كميته بايد به پرسشهاي مطرح شده، پاسخ مناسب ارايه دهد.تبصره 11: در گزينش موضوع رساله تحقيقاتي و نيز روشكاري بايد دانش پژوه كاملاً مبسوط اليد باشد و با سليقه و انتخاب ناشي از آزادي در انديشه و روش عمل نمايد. بنابراين تعيين كميت و كيفيت كه يك نوع به بند كشيدن فكر است، مطلقا ممنوع خواهد بود و تنها نكته پذيرفتني رهنمود است نه تحكيم سليقه.تبصره 12: لازم نيست طلبه فارغالتحصيل، نظريه ابتكاري ارايه دهد بلكه اقتدار بر تحليل مطلق و توان بر چند و چون نسبت به چند نظريه، خود نوعي نظريهپردازي و كافي است، البته ابتكار امتياز است و بايد مورد تشويق قرار گيرد.تبصرههاي مشترك 1. در هيچ مرحلهاي اعم از مقدماتي و تخصصي پيشفرضهاي آموزشي نبايد جنبه تحكمي داشته باشد، بلكه صرفا به عنوان اصول موضوعه آموزش، بايد لحاظ شوند.2. براساس تبصره قبلي اشكالات طرح شده از جانب طلبه كه اصطكاك با پيشفرضها يا با ساير جهات دارد و بهطور كلي مشتمل بر بار علمي ميتواند باشد، بايد مورد توجه اساسي قرار گيرد و به لحاظ اينكه ممكن است قابليت گزينش داشته باشد بايد در يك ارزيابي مناسب اخذ شود و به عنوان يك موضوع علمي در جايگاه مناسبش بررسي شود.3. روش آموزشي بايد محيط، جامع و مفيد باشد تا دانشآموز را بيش از انتظار به خلاقيت علمي برساند.4. دانش آموزي كه توان علمي خود را قبل از مدت تعيين شده نشان دهد و به اثبات رساند، به عنوان فارغالتحصيل در همان مقطع بايد شناخته شود.5. حضور و غياب و مانند آن وجود ندارد و نيز دانشآموز در گزينش استاد آزاد است.6. اخلاق صرفا نبايد متكي به ساعات درس باشد، بلكه بايد روح اخلاقي در همه موارد حاكم باشد چه به لحاظ برخوردهاي متقابل استاد و شاگرد، چه در كلاس و چه خارج كلاس. گشاده رويي و توجه به سخن كوچكتر از خود و پروراندن و بها دادن به آن، نكتهاي است كه اساتيد بايد عملاً آن را به دانشآموز منتقل كنند. سبكسري و مزاحهاي نامناسب نبايد انجام گيرد. زندگي اساتيد و بزرگان بايد به گونهاي باشد كه طلبه را به تعجب وا ندارد. حضور چند نفره (سه الي چهار نفر) در مناطق محروم و احوالپرسي از محرومان، طلبه را در داشتن زندگي متناسب با محرومان توجيه اخلاقي ميكند. و بالأخره نگرش و منش ائمه عليهمالسلام بايد مورد توجه دائمي باشد.7. مكالمه عربي ميتواند اجباري باشد و در كنار درسهاي مقدماتي و در همان مدت سه سال انجام گيرد.8. ساير زبانهاي خارجي مانند انگليسي، فرانسوي و... بايد مورد توجه و تأكيد باشد اما بهطور آزاد و دلخواه.9. روانشناسي، اقتصاد، مديريت و جامعهشناسي علوم انساني، ميتواند از رشتههاي حوزوي قرار گيرد ولي با ملاحظات زير:الف) عدم انفعال در برابر روشها و نگرشهاي غربي؛ ب) سمت و سوي ديني دادن به اين علوم.10. انتخاب بيش از يك رشته بلامانع است، اما بايد در دو نوبت انجام گيرد، يعني يك رشته پايان يابد و رساله علمياش ارايه شود، سپس رشته ديگر.11. مناسب است كساني كه رشته فقه را به پايان ميرسانند به يكي از رشتههاي روانشناسي، اقتصاد، مديريت، جامعهشناسي و علوم سياسي فراخواني شوند و در آن رشته نيز به مرحله كارشناسي راه يابند.جدول ساعت آموزشي دروه مقدماتي از شنبه تا چهارشنبه روز پنجشنبه ساعت نوع برنامه ساعت نوع برنامه 9 ـ 8 آموزش 9 ـ 8 آموزش 10 ـ 9 آزاد (مباحثه) 10ـ 219 اخلاق 11 ـ 10 تطبيق در تعامل بين استاد و شاگرد ــ ــ 30/5 ـ30/4 آموزش ــ ــ جدول ساعت آموزشي دوره تخصصي از شنبه تا چهارشنبه روز پنجشنبه ساعت نوع برنامه ساعت نوع برنامه 9 ـ 8 آموزش 9 ـ 8 آموزش ــ تحقيق، پژوهش و... 10ـ 219 اخلاق تذكر1: براي معاني و بيان، دوره تخصصي و صرف و نحو دوره مقدماتي، نياز به مقدار بيش از آن نيست.تذكر2: با توجه به اينكه استفاده از كتاب (كتاب خاصي به عنوان كتاب درسي آنچنان كه در دوره سطح حوزه متعارف است)، اتلاف وقت در روخواني و برخي مسايل جنبي دارد، لذا بهترين روش همان نحوه درس خارج (البته با بيان شيوا و تبيين صحيح و غير تفنني) است. فقط دوره مقدمات صرف و نحو بايد با كتاب و روخواني انجام گيرد چون هدف از صرف و نحو همين است، ولي در صورتي كه در دوره تخصصي بخواهيم كتابهاي خاصي را به عنوان كتاب درسي مطرح باشد جدول زير ارايه شود:عناوين دروس كتب آموزشي صرف و نحو سيوطي - مغني - كافيه يا شرح ابن عقيل معاني و بيان جواهرالبلاغة ـ مطول منطق المنطق ـ شرح مطالع ـ برهان شفا شناختشناسي فلسفتنا - اصول فلسفه فلسفه آموزش فلسفه - نهايةالحكمة - اسفار كلام الالهيات - شوارق الالهام تذكر1: در ساير رشتهها نيز كتب متناسب آن رشته ميتواند قرار داده شود.تذكر2: در منطق تخصصي در كنار مباحث منطق قديم، مباحث منطق جديد طرح ميشود. همچنانكه در ساير رشتهها نيز اين نكته بايد رعايت شود.تذكر3:مركز مديريت ميتواند هنگام پذيرش، رشتههاي مورد نظر را ارايه دهد و از طلبه متقاضي بخواهد رشته مورد علاقهاش را مشخص كند.تذكر 4: بعد از دوره فارغالتحصيلي بايد طلبه بيكار و معطل نماند بلكه به تناسب فعاليتهاي مورد نياز به تدريس، تحقيق و... بپردازد.تذكر 5: در تمام اين مراحل بايد روح اخلاقي حاكم باشد، حتي در دوره فارغالتحصيلي نيز درس اخلاق بايد ادامه داشته باشد.تذكر 6: اگر حوزه كه تجليگاه معرفت ديني است، خلاصه در فقه و اصول و تفسير و فلسفه و كلام باشد در نهايت مديريت كلان اجتماعي در دست نيروهايي قرار ميگيرد كه اولاً بيگانه با مفاهيم ديني و ثانيا بيگانه از تربيت و اخلاق متعالي مذهبي هستند. چالشهاي جامعه كنوني هم بيانگر اين واقعيت تلخ است. طبيعي است كه پرداختن حوزه به علوم تجربي در باروري جامعه اسلامي نقش به سزايي خواهد داشت. البته اين به آن معنا نيست كه درِ دانشگاه بسته شود بلكه به اين معنا است كه حوزه نيز كلاسهاي آموزشي در ارتباط با اين علوم را به عنوان دوره تخصصي قرار دهد.تذكر 7: پرداختن به ورزش باعث سلامت جسم و روح و نشاط براي كارهاي سخت علمي ميشود، لذا بايد طي برنامهاي منظم، طلاب تحت پوشش، در ايام هفته به ورزشهايي نظير شنا و... بپردازند، البته نه به عنوان ورزش قهرماني كه باعث اتلاف وقت و مشغله ذهني شود.تذكر 8: در ارتباط با موضوعات هنري گرچه حوزوي كردن آن مناسب بلكه ضروري است، ولي جانب احتياط بايد رعايت شود. بهترين راهكار توجه به آموزههاي اخلاقي و توجه به عبادت و ياد آخرت است.1. نظام آموزشي فعال و پويا، نظامي است كه به روز باشد و جديدترين تحولات علمي و راهكارهاي اجرايي را به كار گيرد. نويسنده اين مقاله هم مشخصههاي يك نظام آموزشي خلاق را بررسي و ارايه كرده است، كه قهرا مجال نقد و بررسي و پاسخ را دارد.