توقيعات ائمه عليهم‏السلام - توقیعات ائمه (علیهم‏السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توقیعات ائمه (علیهم‏السلام) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








توقيعات ائمه عليهم‏السلام

«توقيع» به معني امضا كردن نامه و فرمان و نشان كردن برنامه و منشور مي‏باشد، و نيز پاسخ هايي است كه بزرگان و دولتمردان، زير سؤال‏ها و درخواست‏هاي كتبي كه از ايشان مي‏شود، مي‏نويسند.1» توقيع نويسي از زمان‏هاي دور، بين حاكمان و فرمانروايان رواج داشته، و موارد فراواني از توقيعات آن‏ها در متون تاريخي ثبت و ضبط شده است كه امروزه قابل دسترسي است. همچنين در كتاب‏هاي روايي، فقهي و تاريخي شيعه، توقيع به قسمتي از نوشته‏هاي ائمه اطهار عليهم‏السلام اطلاق شده است و البته عمده آن‏ها ـ چه از لحاظ مقدار و حجم و چه از نظر تعداد توقيعاتي است كه از سوي قلب عالم امكان، ولي عصر، صاحب الزمان عليه‏السلام صادر گرديده است.

امروزه نيز وقتي سخن از توقيع به ميان مي‏آيد، ذهن به توقيعات حضرت مهدي عليه‏السلام منصرف مي‏گردد، گرچه از ديگر ائمه عليهم‏السلام نيز نوشته هايي تحت عنوان توقيع صادر شده است.

توقيعات ائمه عليهم‏السلام چنانكه اشاره شد توقيعات فراواني از سوي امامان صادر شده است كه براي نمونه ابتدا به برخي از توقيعات ائمه اطهار عليهم‏السلام قبل از حضرت مهدي عليه‏السلام و سپس به بعضي از توقيعات آن حضرت اشاره مي‏كنيم:

توقيعات امامان قبل از حضرت مهدي عليه‏السلام الف: امام موسي بن جعفر عليه‏السلام در كتاب كشف الغمه آمده است كه: وَشّاء از حسن بن علي نقل مي‏كند كه من به همراه دائي خودم اسماعيل بن الياس به قصد مناسك حج حركت كرديم، پس او نامه‏اي به سوي موسي بن جعفر عليهما‏السلام به اين مضمون نوشت كه: من داراي دختراني هستم، در حالي كه هيچ فرزند پسر ندارم. از آن رو كه مردان ما نيز كشته شده‏اند، پس دعا كنيد همسرم كه آبستن است پسر بياورد و خودتان نيز نام او را معيّن فرماييد. پس توقيعي وارد شد كه «قَدْ قَضَي اللّه‏ُ حاجَتَكَ فَسِمْهُ مُحَمَّدا؛ خداوند حاجتت را برآورده ساخت. او را محمد بنام.» چون ما به كوفه رسيديم، فرزند پسري به دنيا آمده بود2.

ب: حضرت هادي عليه‏السلام مرحوم كليني با ذكر سند از ايوب بن نوح نقل مي‏كند كه به ابوالحسن عليه‏السلام نوشت: آيا خداي عزوجل به هر چيزي پيش از آنكه آن‏ها را بيافريند و پديد آورد آگاه بود يا آنكه نمي‏دانست تا آن‏ها را اراده كرد و علم پيدا كرد به مخلوق هنگامي كه خلق كرد و به موجود هنگامي كه موجود كرد؟ پس آن حضرت به خط خود مرقوم فرمود: «لَمْ يَزَلِ اللّه‏ُ عالِما بِالاَْشْياءِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَ الاَْشْياءَ كَعِلْمِهِ بِالاَْشْياءِ بَعْدَ ما خَلَقَ الاَْشْياءَ3؛ خدا هميشه پيش از خلقت اشياء به آن‏ها علم دارد، مانند علم داشتنش به آن‏ها بعد از خلقشان.» ج: امام عسكري عليه‏السلام سهل گويد: درسال 255 به حضرت عسكري عليه‏السلام نوشتم كه اصحاب ما شيعيان در توحيد اختلاف دارند؛ بعضي گويند كه او (خدا) جسم است و بعضي گويند او صورت است. اگر صلاح بدانيد به چاكر خود لطف كنيد و به من بياموزيد آنچه را كه بر آن بايستم و از آن تجاوز نكنم.

حضرت به خط خود مرقوم فرمودند:

«سَأَلْتَ عَنِ التَّوْحيدِ وَ هذا عَنْكُمْ مَعْزُولٌ، اَللّه‏ُ واحِدٌ اَحَدٌ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا اَحَدٌ، خالِقٌ وَلَيْسَ بِمَخْلُوقٍ، يَخْلُقُ تَبارَكَ وَ تَعالي ما يَشاءُ مِنَ الاَْجْسامِ وَ غَيْرِ ذلِكَ وَلَيْسَ بِجِسْمٍ وَيُصَوِّرُ ما يَشاءُ وَلَيْسَ بِصُورَةٍ، جَلَّ ثَناؤُهُ وَتَقَدَّسَتْ اَسْماءُهُ اَنْ يَكُونَ لَهُ شِبْهٌ هُوَ لا غَيْرُهُ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ4؛ از توحيد پرسيدي، در صورتي كه از شما بر كنار است [وظيفه شما نيست]، خدا يگانه و يكتاست، نزاده و زاده نشده و چيزي همتاي او نيست. او خالق است و مخلوق نيست. خداي تبارك و تعالي هر چه خواهد از جسم و غير جسم بيافريند و خودش جسم نيست، آنچه خواهد صورتگري كند و خودش صورت نيست، سپاسش بزرگست و نام هايش مقدس‏تر از آنكه برايش مانندي جز خود او باشد، چيزي مانندش نيست و او شنوا و بيناست.» توقيعات حضرت مهدي عليه‏السلام همانطور كه اشاره شد، آنچه از توقيعات امروزه قصد مي‏شود، نوشته‏هايي است كه از ناحيه مقدسه آخرين ذخيره الهي، وجود مقدس صاحب الامر عليه‏السلام صادر شده است، اگرچه اطلاق توقيع بر نوشته هايي كه تا كنون به آن‏ها اشاره شد به معناي عام بدون اشكال است.

آنچه مي‏توان در مورد توقيعات حضرت مهدي عليه‏السلام به بحث نشست عبارتند از:

1 ـ اعجاز در توقيعات اگرچه چگونگي ارتباط نواب خاص امام زمان عليه‏السلام با مقام شامخ امامت و صدور توقيعات روشن نيست، اما بدون شك بسياري از اين توقيعات به گونه‏اي معجزه آسا صادر شده است، به نحوي كه به طور قطع مي‏توان گفت صدور آن‏ها به نحو عادي و از شخص معمولي صورت نگرفته است.

مثلاً نقل شده است كه «محمد بن فضل موصلي» شيعه بود ولي نيابت «حسين بن روح» را قبول نداشت. روزي هنگام بحث با يكي از دوستانش به نام «حسن بن علي وجنا» و بنا به پيشنهاد او، براي آزمودن نائب امام مطلبي را كاملا محرمانه با هم توافق كردند و «حسن بن علي وجنا» كاغذي از دفتر موصلي جدا كرد و قلمي تراشيد و با آن بدون مركّب مطالبي بر روي آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر كرد و توسط خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد.

ظهر همان روز در حالي كه محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، جواب نامه وارد شد كه فصل به فصل در همان ورقه ارسالي آمده و با مركّب نوشته شده بود. محمد بن فضل در حالي كه سخت تحت تأثير قرار گرفته بود همراه حسن بن وجنا محضر حسين بن روح وارد شدند و از ايشان عذر خواهي كردند5.

اين معجزه در مرحله صدور توقيع بود. در متن توقيعات نيز موارد فراواني از معجزات به چشم مي‏خورد كه بيشتر به صورت اخبار غيبي از حوادث آينده، اتفاقات پنهاني، شفاي بيماران و مانند آن مي‏باشد.

يك نمونه از اين توقيعات زماني صادر شد كه در مورد وكلا و نمايندگان حضرت، نزد خليفه غاصب وقت سعايت شده بود. خليفه براي شناسايي و دستگيري آنان دستور داد افراد ناشناسي را همراه با پول نزد آن‏ها به جاسوسي بفرستيد و اگر كسي از آن‏ها چيزي پذيرفت، او را دستگير كنيد.

حضرت ولي عصر عليه‏السلام در اين توقيع شريف خود خطاب به كليه وكلا فرماني صادر فرمودند مبني بر اينكه از هيچ كس و تحت هيچ شرايطي چيزي نپذيرند و از گرفتن هر گونه چيزي خودداري نمايند و خود را بي‏اطلاع نشان دهند. اين واقعه را مرحوم كليني در كتاب شريف كافي اين گونه بيان كرده است:

حسن بن حسن علوي گويد: مردي از نديمان روز حسني و مرد ديگري كه همراه او بود به او گفتند:اينك او (يعني صاحب الزمان عليه‏السلام ) اموال مردم را (به عنوان سهم امام عليه‏السلام ) جمع مي‏كند و وكلايي دارد و وكلاء آن حضرت را كه در اطراف پراكنده بودند نام بردند. اين خبر به گوش عبيداللّه‏ بن سليمان وزير رسيد، وزير همت گماشت كه وكلا را بگيرد. سلطان گفت: جست و جو كنيد و ببينيد خود اين مرد كجاست، زيرا اين كار سختي است.

عبيداللّه‏ بن سليمان گفت: وكلا را مي‏گيريم. سليمان گفت: نه، بلكه اشخاصي را كه نمي‏شناسند به عنوان جاسوس با پول نزد آن‏ها مي‏فرستيم، هر كس از آن‏ها پولي قبول كرد، او را مي‏گيريم.

از حضرت نامه رسيد كه به همه وكلا دستور داده شود: از هيچ كس چيزي نگيرند و از گرفتن سهم امام خودداري نمايند و خود رابه ناداني زنند. مردي ناشناس به عنوان جاسوس نزد محمد بن احمد آمد و در خلوت به او گفت: مالي همراه دارم كه مي‏خواهم آن را برسانم. محمد گفت: اشتباه كردي، من از اين موضوع خبري ندارم. او همواره مهرباني و حيله گري مي‏كرد و محمد خود را به ناداني مي‏زد6.

در ماجراي ديگري از سوي حضرت ولي عصر عليه‏السلام دستوري صادرشد كه در آن از زيارت كاظمين و كربلا نهي كرده بودند. پس از چند ماه معلوم شد خليفه در آن موقع دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود در كمينش باشند و او را دستگير كنند7.

2 ـ كتابت برخي از توقيعات به خط مبارك حضرت مهدي عليه‏السلام به تصريح عده‏اي از راويان و ناقلان توقيعات، برخي از اين نوشته‏ها به خط شريف آن حضرت به رشته تحرير در آمده است. در ذيل به نمونه‏هايي از اين تصريح‏ها اشاره مي‏شود:

الف) شيخ طوسي به نقل از راوي يك توقيع، اين جمله را در كتاب خود نقل كرده است كه:

«فَوَرَدَ جَوابُ كِتابِهِمْ بِخَطِّهِ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ السَّلامُ: بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، عافانَا اللّه‏ُ وَإيّاكُمْ مِنَ الضَّلالَةِ وَالْفِتَنِ، وَوَهَبَ لَنا وَلَكُمْ رُوحَ الْيَقينِ، وَاَجارَنا وَاِيّاكُمْ مِنْ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ...8؛ جواب نوشته آنان به خط امام زمان عليه‏السلام وارد شد كه: به نام خداوند بخشنده مهربان. خداوند، ما و شما را از گمراهي و فتنه‏ها سلامت بخشد و به ما و شما روح يقين عطا كند و ما و شما را از عاقبت بد پناه دهد... .» ب) در كمال الدين شيخ صدوق آمده است: «مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمانِ الْعَمْري قَدَّسَ اللّهُ رُوحَهُ يَقُولُ: خَرَجَ تَوْقيعٌ بِخَطٍّ نَعْرِفُهُ: مَنْ سَمّاني في مَجْمَعٍ مِنَ النّاسِ بِاِسْمي فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّه‏ِ9؛ محمد بن عثمان عمري قدس‏سره مي‏گويد: توقيعي به خطي كه ما آن را مي‏شناختيم خارج شد [و مشتمل بر اين مسأله بود كه[ هر كس مرا در ميان جمعي از مردم به اسم خودم نام ببرد، پس لعنت الهي بر او باد.10» ج) همچنين در كتاب كمال الدين شيخ صدوق آمده است:

«اِسْحقِ بْنِ يَعْقُوبَ قالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمانِ الْعَمْري رحمه‏الله اَنْ يُوصِلَ اِلَيَّ كِتابا قَدْ سَأَلَتُ فيهِ عَنْ مَسائِلَ اُشْكِلَتْ عَلَيَّ، فَوَرَدَ فِي التَّوْقيعِ وَبِخَطِّ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمان عليه‏السلام :

اَمّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ اَرْشَدَكَ اللّه‏ُ وَثَبَّتَكَ مِنْ اَمْرِ الْمُنْكِرينَ لي مِنْ اَهْلِ بَيْتِنا وَبَني عَمِّنا فَاعْلَمْ اَنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَبَيْنَ اَحَدٍ قَرابَةٌ وَمَنْ اَنْكَرَني فَلَيْسَ مِنّي وَسَبيلُهُ سَبيلُ ابْنِ نُوحٍ عليه‏السلام وَاَمّا سَبيلُ عَمّي جَعْفَرَ وَوَلَدِهِ فَسَبيلُ اِخْوَةِ يُوسُفَ عليه‏السلام ...11؛ اسحاق بن يعقوب گويد: از محمد بن عثمان عمري خواهش كردم نامه‏اي را كه در آن از مسائل مشكلي پرسش كرده بودم، به من برساند، پس در توقيع و به خط مولايمان صاحب الزمان عليه‏السلام وارد شده بود كه:

اما آنچه درباره آن پرسيدي ـ كه خدايت هدايت كند و پايدارت بدارد ـ راجع به امر منكران من از خاندان و عموزادگان خودم، بدان كه ميان خدا و كسي خويشاوندي نيست و هر كس مرا منكر باشد از من نيست و راه او راه فرزند نوح عليه‏السلام است. و اما راه عمويم جعفر و فرزندانش، راه برادران يوسف عليه‏السلام است... .» عبارات فوق گوياي اين مطلب است كه بزرگان محدثين اطمينان داشته‏اند كه توقيعات به خط خود حضرت حجت عليه‏السلام است.

با توجه به اينكه در طول مدت نيابتِ سفيران چهارگانه، اين توقيعات به طور يكنواخت صادر مي‏شد، شيوه‏اي كاملاً مطمئن براي يقين به صدور آن‏ها از شخص امام عليه‏السلام بود و راه رابه كلي براي افراد فرصت طلب و مغرض مي‏بست كه هرگز نتوانند نامه‏هاي جعلي به نام آن حضرت فراهم آورند و مردم را فريب دهند.

البته قابل ذكر است كه تنها افراد خاص و مورد اعتمادي توقيعات را به خط امام مشاهده مي‏كردند، سپس از روي آن‏ها نسخه برداري و رونويسي كرده يا مضمون آن‏ها را به ذهن مي‏سپردند. اگر چه برخي از اين توقيعات نيز بنابر اقتضاي مصلحت در بين عموم شيعيان منتشر مي‏شد. همه توقيعات حضرت مهدي عليه‏السلام توسط نواب خاص آن حضرت در طول غيبت صغري براي افراد ظاهر مي‏شد و ارتباط كتبي با حضرتش منحصرا از طريق ايشان انجام پذير بود به صورتي كه حتي وكلاي آن حضرت نامه‏هاي خود و ديگران را نزد نائب امام مي‏فرستادند و از او پاسخ دريافت مي‏كردند و اساسا فلسفه نيابت خاصه نيز همين است و گرنه اگر هر كسي بتواند به شرف گرفتن توقيع نائل آيد، ديگر چه نيازي به نائب خاص بود؟ 3 ـ توقيعات در دوران غيبت كبري برخي از علماء، توقيعات را منحصر به زمان غيبت صغري و نواب خاص ندانسته‏اند و نامه‏هايي را به آن حضرت نسبت داده‏اند كه قبول يا ردّ آن تأمل بيشتري مي‏طلبد. از جمله مرحوم طبرسي نامه هايي از حضرت مهدي عليه‏السلام به شيخ مفيد رحمه‏الله را نقل كرده است. اين نامه‏ها توسط شخص مورد اعتمادي به شيخ مفيد رحمه‏الله رسيده، ولي نام آن شخص ذكر نشده است.

يكي از اين نامه‏ها اين گونه آغاز مي‏شود:

«لِلاَْخِ السَّديدِ، وَالْوَلِيِّ الرَّشيدِ، اَلشَّيْخِ الْمُفيدِ، اَبي عَبْدِ اللّه‏ِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمانِ اَدامَ اللّه‏ُ اِعْزازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأخُوذِ عَلَي الْعِبادِ. بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. اَمّا بَعْدُ سَلامٌ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ فِي الدّينِ الْمَخْصُوصُ فينا بِالْيَقينِ، فَاِنّا نَحْمِدُ اِلَيْكَ اللّه‏َ...12؛ نامه‏اي به برادر با ايمان و دوست رشيد، ابو عبد اللّه‏ محمد بن نعمان ـ شيخ مفيد ـ كه خداوند عزّت وي را از محل وديعه نهادن عهدي كه بر بندگان گرفته شده است، مستدام بدارد. به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد، سلام بر تو اي دوستي كه در دين مخلص و در مورد ما به يقين مخصوص گشته‏اي. ما در مورد [نعمت وجود] تو، خداوند را سپاسگذاريم... .» همچنين برخي از معاصرين، پيامي را كه از سوي آن حضرت براي مرحوم آيت اللّه‏ سيد ابوالحسن اصفهاني توسط مرحوم شيخ محمد كوفي شوشتري نقل شده است، در شمار توقيعات ذكر كرده‏اند. در اين نامه چنين مي‏خوانيم: «اِرْخَصْ نَفْسَكَ وَاجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِي الدِّهْليزِ وَاقْضِ حَوائِجَ النّاسِ، نَحْنُ نَنْصُرُكَ13؛ خودت را در اختيار [مردم[ بگذار و محل نشستن خويش را در محل در ورودي خانه قرار بده [تامردم سريعتر بتوانند با تو ارتباط پيدا كنند] و حوايج مردم را برآور. ما تو را ياري مي‏كنيم.» 4 ـ چگونگي صدور توقيعات در عصر غيبت صغري، سفيران حضرت مهدي عليه‏السلام سؤالات و درخواست‏هاي مراجعه كنندگان را در يك ورقه به نوبت مي‏نوشتند، آنگاه جواب آن‏ها ـ كه حداكثر ظرف سه روز صادر مي‏شد ـ يكجا مي‏آمد14. گاهي نيز جواب پرسش‏ها به صورت شفاهي به نواب خاص گفته شده و ايشان به قلم خود آن را نگاشته و يا به صورت حضوري به سؤال كننده پاسخ مي‏دادند. در پاره‏اي از موارد نيز ـ به جهت مصلحتي كه حضرت مي‏دانستند ـ اصلاً پاسخي صادر نمي‏شد. برخي از توقيعات نيز ابتداءا و بدون اينكه در جواب پرسشي باشد صادر شده است.

5 ـ موضوعات توقيعات موضوعات مندرج در توقيعات گستره وسيعي را در بر مي‏گرفت؛ از معارف و حقايق ديني گرفته تا امور تربيتي و برنامه‏هاي زندگي فردي و اجتماعي و موضوعات ديگر كه فهرست اجمالي آن‏ها بدين قرار است:

الف: مباحث عقيدتي؛ در زمينه‏هاي مختلف توحيد، نبوت، امامت، معاد و امثال آن15

ب: مباحث اجتماعي؛ شامل مسائل اخلاقي، تربيتي، شؤون اقتصادي و مشكلات مالي16

ج: وظايف و تكاليف شيعيان در عصر غيبت؛ مانند توجه به خداوند متعال، ايجاد زمينه‏هاي خودسازي، ارتباط با حضرت مهدي عليه‏السلام ، پيروي از آن حضرت، آمادگي براي برپايي حكومت عدل و قسط توسط حضرت مهدي عليه‏السلام و...17 .

د: احكام و مسائل فقهي؛ مانند نماز، روزه، حج، نذر، خمس، ازدواج و مانند آن18

ه··: امور شخصي كساني كه از آن حضرت درخواست پاسخ مي‏كردند؛ از قبيل نامگذاري فرزند، انتخاب دوست، اجازه مسافرت و مانند آن19 و: نصب و تأييد نوّاب و وكلا و امور مربوط به آن‏ها، افشا كردنِ تزوير مدعيان دروغين و طرد منحرفين و غلات.

در عصر غيبت صغري افرادي به عناوين مختلف و با مقاصد گوناگوني به دروغ ادعاهايي مي‏كردند و سعي داشتند دوستان و پيروان ائمه رابه سوي خود جلب كرده، فريب دهند و گمراه سازند. با توجه به اينكه اين قبيل افراد كم و بيش در بين شيعيان آن زمان شهرت و احترامي داشتند و غالبا زير پوشش ادعاي نيابت و سفارت حضرت مهدي عليه‏السلام دام‏هاي خود را مي‏گسترانيدند، خطر آن‏ها براي شيعيان و مسلمانان از خطر ديگر دشمنان اسلام كمتر نبود و افشاي تزوير و برداشتن نقاب از چهره آن‏ها و طردشان از جوامع شيعي، ضرورت داشت. از اين رو توقيعات مهمي درباره اين افراد و بيزاري حضرت ولي عصر عليه‏السلام از آن‏ها از سوي آن جناب صادر شده و مايه رسوايي و انزواي مدعيان دروغگو را فراهم مي‏نمود.

گاهي مي‏شد كه توقيعات صادر شده از حضرت مهدي عليه‏السلام بر هيچ يك از موارد ذكر شده مشتمل نمي‏شد، بلكه تنها به خاطر دفع خطر از شيعيان صادر مي‏گرديد، بويژه در عصري كه حاكمان ستمگر، براي شناسايي، آزار و نابودي شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام كمر بسته، تمام‏همت خويش را به كار مي‏گرفتند و چه بسا نقشه‏هاي زيركانه‏اي طرح مي‏كردند تا بلكه بتوانند تمامي آن‏ها را از بين ببرند. تنها راه نجات از دام بدخواهان و كينه توزان، همين توقيعات بود كه آن حضرت به وسيله آن‏ها و با الهام‏هاي الهي شيعه را نجات مي‏بخشيد.

نمونه‏اي از اين گونه توقيعات را در بحث «اعجاز در توقيعات» مطالعه كرديد.


1 ـ لغتنامه دهخدا، ج5، ص7145.

2 ـ كشف الغمه، ابوالحسن اربلي، ج3، ص36.

3 ـ اصول كافي، كليني، ج1، ص145، ح4.

4 ـ همان، ص138، ح10.

5 ـ كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص315، ح264.

6 ـ كافي، ج2، ص467، ح30.

7 ـ همان، ص467، ح31.

8 ـ همان، ص285، ج245.

9 ـ كمال الدين، شيخ صدوق، ج2، ص160، ج3.

10 ـ برخي از علماي شيعه حرمت تسميه حضرت مهدي عليه‏السلام با نام را مخصوص مواردي كه خوف خطر باشد مي‏دانند.

11 ـ كمال الدين، شيخ صدوق، ج2، ص160، ح4.

12 ـ الاحتجاج، ص497.

13 ـ مجموعه فرمايشات حضرت بقية اللّه‏، محمد خادمي شيرازي، ص170.

14 ـ ر.ك: كتاب الغيبة، ص370 و الخرايج والجرايح، ج1، ص479.

15 ـ ر.ك: الاحتجاج، ص467 به بعد.

16 ـ همان.

17 ـ ر.ك: الخرايج و الجرائح، قطب راوندي، ح2، ص902؛ كتاب الغيبه، ص285؛ كمال الدين، ج2، ص160.

18 ـ ر.ك: الاحتجاج، ص481، توقيع به محمد بن عبداللّه‏ حميري.

19 ـ ر.ك: كتاب الغيبه، ص308، حديث 261 و 266؛ كافي، ج2، ص457، ح10، 11، 12.

/ 1