هنر درخشان ایران زمین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هنر درخشان ایران زمین - نسخه متنی

زهره فیضی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنر درخشان ايران زمين

زهره فيضي

اشاره؛ مقاله حاضر چكيده اي از تاريخچه خطاطي اسلامي- ايراني است كه در واقع گوشه هاي پوشيده هنر خوشنويسي ايران را كه با الهام از ذوق و علاقه هنرمندان خطاط ايراني پا به عرصه وجود نهاده معرفي مي نمايد؛ هنري كه خود سرچشمه همه آفرينشگري ها و شگفتي هاي خطاطي ممالك ديگر بود. اين مطلب اغراق آميز نيست چرا كه هندوستان، مصر و عثماني، پاكستان و افغانستان اين هنر مختص ايراني را در كشورهاي خود رواج دادند و همواره به ديد تحسين و احترام بدان مي نگرند.متأسفانه در اين برهه با اختراع ماشين هاي چاپ با ضعف و انحطاط هنر خوشنويسي روبه رو هستيم لكن با گردهمايي و پايمردي هاي فراوان اساتيد اين فن زيبا در انجمني به نام انجمن خوشنويسان با آموزش هنرجويان به فعاليت هنري خود كماكان ادامه مي دهد؛ تا بدين طريق از افول اين اثر هنري جلوگيري نمايند؛ اين خود به تنهايي كافي نيست و بايد با حمايتهاي همه جانبه دستگاه حاكمه از اين اثر و هويت ملي با ترويج و فراگيري آن به طور جدي در مدارس و حتي در مؤسسات آموزش عالي در بين نوباوگان و جوانان، آن را هميشگي و جاودانه ساخت.با توجه به وسعت دامنه بحث و براي جلوگيري از پراكنده گويي و حفظ نظم و ترتيب و ارائه يك نتيجه منطقي از سير تكاملي خط كه در طول گذشت زمان از صورت اوليه خود خارج و بدين شكل امروزي درآمد به صورت اجمال بررسي و تقديم خوانندگان و هنردوستان خط و خطاطي مي شود.

«خط در اسلام»

از آنجا كه عربها به صورت چادرنشيني زندگي مي كردند نسبت به ديگر ملل باستاني (بابلي ها و چيني ها كه از هزاران سال پيش شيوه نگارش پيچيده اي داشتند) ديرتر به نگارش و كتابت روي آوردند، آنها به طور كل به نوشتن بدگمان بودند و به صورت روايي به حفظ و ضبط اطلاعات مي پرداختند.

قرن ? ميلادي كه شروع ادبيات عرب بود براي ثبت اشعار خود از سنت روايي استفاده مي كردند و گاه به نوشتن تنها هفت قصيده مي پرداختند ، چرا كه براي آنها اين قصايد از اهميت خاصي برخوردار بود و حتي آنها را در ديوار كعبه نيز مي آويختند. اولين قوم عربي كه موفق به اختراع خط الفبايي شد «نبطي ها» بودند. اين قوم از عرب باديه نشين در سرزمين شمال عربستان مي زيستند، كه سرانجام توسط رومي ها از بين رفتند ولي با سرنگوني حكومت آنان خطشان از بين نرفت (دالنمره كتيبه اي است متعلق به مقبره شاعر و خنياگر معروف ماقبل اسلام به نام امروالقيس كه در سال ??? ميلادي به خط نبطي نوشته شده است) بعدها قوم سامي كه آنها نيز در قسمتي از شمال عربستان مي زيستند خط نبطي ها را سامان بخشيدند. سرانجام در قرن ? ميلادي توسط قبايل حيره و انبار كه روزگاري از مراكز عمده تجارت بودند توسعه يافت و از آنجا به مكه و جاهاي ديگر رفت و درنهايت در سرزمين عربستان به عنوان خط رسمي شناخته شد. گويند شبرين عبدالملك اين خط را توسط دوست و پدر همسرش حرب ابن اميه به بزرگان و اشراف مكه آموزش داد.

(خط اوليه قوم عرب به نام هاي مسند و جزم معرفي شده اند كه جزم را نيز شاخه اي از مسند مي دانند.)

با ظهور اسلام هنر خط و خطاطي در قوم عرب به اوج شكوفايي رسيد، بعد از حفظ و روايت قرآن كريم، لزوم كتابت آن بر همگان آشكار گشت، فلذا خطاطان براي حفظ شأن و منزلت قرآن كريم سعي در هر چه زيبانويسي قرآن نمودند و اين خود باعث بروز هنرنمايي هايي در زمينه خط شد. خط كوفي و نسخ از جمله خط هايي بود كه در آغاز اسلام خاستگاه ويژه اي داشت، يكي خطي گوشه دار هندسي با طبيعتي متعالي كه در واقع براي كتابت قرآن يا متون مذهبي به كار برده مي شد(كوفي) و ديگري خطي منحني و روان كه كاربرد روزانه داشت ( نسخ).

البته اين بدين معنا نيست كه خط كوفي با تأسيس شهر كوفه اختراع شد، چرا كه با خط كوفي پيش از تأسيس آن شهر، كتابت مي شد؛ لكن در توسعه اشكال تزئيني آن سهم بسزايي داشت و آن را از حالت ساده و خشن اوليه كه همانا خط جزم بود به صورت ظريف و روان توسعه داد. مسلماً مهمترين عامل توسعه خط همان طور كه قبلاً بدان اشاره شد دين مبين اسلام است. اسلام با سادگي قدرتمند خود، خط را كه منحصر به اشراف بود از پيله خود درآورد و آن را در ميان شيفتگان به يادگيري رواج داد؛ تا آنجا كه همان علاقه مندان به ارادتمندان به قرآن و كتابت آن مبدل گشتند و آثار زيبايي از ظرافت كه برخاسته از ذوق و استعداد هنريشان بود به جاي گذاشتند، آنها با الهام گرفتن از خود آيات قرآن كريم همواره سعي مي كردند كه رابطه خود را با قرآن همراه با آرايش خطوط در كنار هم، كه برخاسته از ذوق الهي بود حفظ كنند و البته هر موضوعي كه در رابطه و در خدمت الله بود، نوعي عبادت محسوب مي شد. البته شايان ذكر است كه اولين سوره اي كه به پيامبر اسلام نازل شد سوره علق بود، سوره اي كه به انسان يادآور مي شد كه براي اولين بار قلم را از كه آموخت الذي علم بالقلم و يا دومين سوره اي كه به پيامبر نازل شد، ن والقلم و ما يسطرون سوگند به قلم و آنچه نويسند. تأكيد اين دو سوره به قلم و نوشتن، تقدس و شأن و مقام والاي قلم و خط را بيش از پيش در ميان مسلمانان آشكار مي كرد، به همين منظور با وسواس هرچه بيشتر به نقش آفريني با حركت هاي زيباي قلم پرداختند و با قرار دادن حروفهاي الفبايي، خط هايي را با سبكهاي مختلف ابداع نمودند. (كتيبه هاي مذهبي و حتي سكه هاي رايج آن دوره ها نمونه هايي است از گرايش مسلمانان به فراگيري خط كه همانا مقدس و غني به شمار مي آمد.)

در تاريخ عرب و اسلام از اولين خطاطان بنام و مشهور مي توان به اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب اشاره كرد. از آن حضرت چند سبك خطاطي (مكه، مدينه، بصره و كوفه) در كتابت قرآن به يادگار مانده كه ارزشيابي آن در ميان ساير آثار باستاني قابل محاسبه نيست و ارزش معنوي آن در ميان شيعيان و دوستداران آن حضرت قابل توصيف نيست. خطاطي و هنرنمايي عرب از قرن سوم تا هشتم هجري در اوج شكوفايي تمدن اسلامي به حد تعالي خود رسيد و در قرن دهم همراه با افول حكومت امويان و عباسيان از رونق افتاد.

«خط در ايران زمين»

اما خاستگاه و زمينه ايجاد خط در ايران باستان را نمي توان به يك دوره از زمان خاص منتسب كرد چرا كه آثاري كه مربوط به يك دوره خاصي باشد در دسترسي نيست. تاكنون هيچ گونه پژوهش و يا نوشته مستدلي بر گذشته اين فن به طور اخص صورت نگرفته، اما از آثار باقي مانده در كتيبه هاي ايران باستان مي توان چنين نتيجه گرفت كه نگارش و كتابت در آن دوره رواج داشته است. بي شك با گذر زمان و با تداخل فرهنگ ها و زبان هاي مختلف از حالت اوليه خود خارج و با تغيير و تحول بنيادي روبه رو شد و پربارتر و غني تر از سابق سير تكاملي خود را طي كرد، تا اينكه با ورود اسلام به اوج شكوفايي خود رسيد، به طور كلي بايد گفت كه اين هنر يعني خطاطي و خوشنويسي به شكل ا مروزي در دوره قبل از اسلام رونق نداشته و با آشنايي و ايمان قلبي به كتاب آسماني يعني قرآن كريم و عشق به ائمه اطهار اين فن با پيكرنگاري كلام خدا زيبا گشت و زيبايي خود را همچنان حفظ نمود تا اينكه منجر به ظهور خطاطان شايسته شد كه هر كدام در نوع خود بي نظير بودند و در تكامل و ظرافت آن نقش بسزايي را ايفا نمودند.

پيدايش تاريخي هنر خطاطي بعد از اسلام نيز به درستي مشخص نيست. اما با تطبيق اين هنر با معماري بعد از اسلام كه نقشي دوگانه را بازي مي كند مي توان به قدمت و پيوند ناگسستني آن پي برد. با رؤيت بناهاي به ياد مانده (دوره مغول) از جمله مسجد ها، كاخ ها، مقبره ها و اماكن مقدس كه با خطاطي هاي زيبايي متون مذهبي و احاديث نبوي و ائمه اطهار و علي الخصوص كلام الله سر در آنها تزئين شده مي توان گفت هنر معماري ايراني هميشه با خطاطي هاي زيبا تلفيق گشته است.

حمله چنگيز مغول با تخريب آثار و بناهاي مهم و مقدس آغاز شد ولي با تأسيس اولين حكومت مغول نوسازي مجدداً رواج پيدا كرد. اما آنچه كه نه تنها از خرابي ها و نابودي چنگيز مغول آسيب نديد بلكه با قدرت فراوان به حيات خود ادامه داد و همچنان بر فاتحان سركش تسلط يافت ايمان قلبي مردم ايران به دين اسلام بود، همين فرهنگ عظيم اسلام، «غازان» نوه « هلاكوخان» پسر چنگيز را به زانو درآورد. او در برابر عظمت اسلام خاضعانه سر تعظيم فرود آورد و دين اسلام را به عنوان مذهب رسمي در سرتاسر قلمروش معرفي كرد.

او بيشتر اوقاتش را صرف تكريم دين اسلام و احياي فرهنگ غني آن از طريق تشويق هنرجويان مي نمود و در طول دوره زمامداري خود هنر خوشنويسي و تذهيب را غني بخشيد. در دوره ايلخاني اين هنر غني تر و پربارتر مي شود (قرآن نفيسي به خط ريحاني به فرمان اولجايتو با خط و تذهيب عبدالله بن محمد همداني باقي مانده است).در زمان حكومت تيموريان كه جانشين ايلخانيان شدند در سالهاي آخر حكومتشان بعد از اينكه تيمور به دين اسلام مشرف شد همواره هنرهاي اسلامي را حامي و مشوق بود به همين منظور تمام هنرمندان ممالكي را كه فتح مي كرد در مركز حكومتش گرد مي آورد، او در بين هنرهاي اسلامي به خوشنويسي علاقه خاصي داشت، تا جايي كه وي باني سبك جديدي در هنر تذهيب و خوشنويسي شد، اين سبك به تيموري مشهور است. بعد از تيموريان، صفويان پا به عرصه حكومت گذاشتند، حكومت شاه اسماعيل صفوي موجب ظهور سبك جديدي از هنر خوشنويسي و تذهيب شد كه نه تنها در داخل قلمرو خود بلكه در قلمرو سرزمين رقيب قديمي اش عثماني نيز تحولاتي شگرفي ايجاد كرد.

خط تعليق در زمان شاه اسماعيل صفوي و شاه طهماسب نظام مند شد و در آن دوره با افزودن برخي نشانه هاي الفباي فارسي تكميل گشت و به عنوان خط بومي توسعه يافت، گويند خط تعليق را فردي به نام تاج سلطاني خطاط اصفهاني براي اولين بار ابداع كرد و عبدالحي خوشنويس از استرآباد در پيشرفت آن نقش بسزايي را ايفا نمود. مسلماً حمايت ها و تشويق هاي شاه اسماعيل و شاه طهماسب به نوبه هاي خود در پيشرفت آن بي تأثير نبوده، بعدها همين خط باعث ظهور خط درخشان ديگري به نام نستعليق شد. با ظهور اين خط شيوه بومي خطاطي در ايران نيز ترك شد و چنان محبوبيتي در ميان مسلمانان ايجاد كرد كه در ظرافت و وزين نمودن هرچه بيشتر آن نهايت سعي و كوشش خود را مي نمودند. به طور يقين اين خط در قرن پانزدهم به عنوان خط ملي به هويت خود ادامه داد. واضع اين خط ميرعلي سلطاني تبريزي است كه فردي متدين و مذهبي بود، او با توسل به امير المؤمنين دعا كرد كه در خط صاحب سبك جديدي شود. در رويا امير المؤمنين را ديد كه به او امر مي كند در مورد احوال پرنده غره قره (سينه سياه) مطالعه نمايد.او با الهام از شيوه پرواز و بالهاي پرنده مزبور و پيوند آن با اشكال هندسي موفق به ابداع خطي جديد و زيبا به نام نستعليق شد. اين خط در ميان مسلمانان ديگر ممالك نيز رايج گشت. بعدها توسط گروهي از خوشنويسان برتر ايراني از جمله عبدالرحمان خوارزمي و دو پسرش عبدالرحمن انيسي و عبدالكريم پادشاه به ترتيب كه از اساتيد اوليه و پيشگامان اين فن محسوب مي شوند محفوظ شد.

در عصر طلايي خط نستعليق، يعني دوره شاه عباس، اساتيد بسياري در زمينه خوشنويسي پرورش يافتند كه هر كدام صاحب سبك ها و مكتب هاي خاص خطاطي بودند. در آن دوره هر سبك خاصي براي موضوعي خاص به كار برده مي شد. مثلاً قرآن، ديوان ها، اسناد رسمي هر يك داراي سبك متناسبي بودند، مشهورترين آن اساتيد قاسم شادي، اويس اردبيلي، كمال الدين هراتي، قياس الدين اصفهاني و آخرين آن عماد الدين حسيني بود.

بعدها خط نستعليق زمينه ابداع خط هاي ديگري از قبيل غبار شد. اين نوع خط براي ارتباطات سري يا پيام هاي درباري يا رضايت نامه ها و توبيخ نامه هاي دولتي به كار مي رفت. گاهي آنقدر ريز و درهم نوشته مي شد كه بدون ذره بين امكان خواندن آنها ميسر نبود، يكي ديگر از خطوط رايج و مرسوم در بين نويسندگان و منشيان زمان، خط شكسته نستعليق بود، به طوري كه يك چهارم كتاب هاي منظوم (شعر) در عصر صفوي با آن خط كتابت مي شد. بعضي از آثار باقي مانده از اساتيد هنر خوشنويسي كه هر يك داراي ارزش هنري و معنوي خاصي هستند با خط زيباي شكسته نستعليق كتابت شده اند.

البته تنوع و تفنن و ابداعات خطي تنها به يك دوره خاصي اطلاق نمي شود، بلكه هنرنمايي هاي خوشنويسان ايران متناوباً از قرني به قرن ديگر تكميل مي گشت، تا به سبك و فرم امروزي درآمد. در حال حاضر خوشنويسان با حفظ سنت اساتيد و بالذتي زايد الوصف به نوشتن و تركيب و تلفيق حروف مبادرت مي ورزند تا بهترين اثر را از لحاظ كيفيت باقي گذارند. آنان با دنياي خطوط انس و الفت گرفته، با صف آرايي حروف بزرگ و كوچك طرح و اثري زيبا پديد مي آورند كه برخاسته از عواطف و احساسات هنريشان مي باشد، در آثار هنري آنان رابطه عميقي بين كلمات و طبيعت ديده مي شود، مخصوصاً وقتي كه نقش آفريني هاي آنان در كاغذهاي ابر و باد به نمايش گذاشته شود و با تذهيب استادكاران زبردست تزئين شده باشد. ناگفته نماند اساتيد خوشنويس تنها به خوشنويسي مطلق اكتفا نمي كنند، بلكه همواره سعي مي كنند يك اثر هنري از خود ابداع كنند، البته ارائه يك اثر نو و بديع كار آساني نيست و در اين راه رياضت هاي فراواني بايد متحمل شوند تا بتوانند يك خلاقيت زيبا را از خود به جاي گذارند كه مسلماً ذي قيمت خواهد بود. در بين اين اساتيد مي توان به استاد سيد حسن ميرخاني، استاد حسين ميرخاني، استاد زنجاني، استاد علي اكبر كاوه، استاد غلامعلي اجلي، استاد صداقت جباري، استاد اسرافيل شيرچي، استاد محمد حيدري و استاد مصطفي مهدي زاده اشاره كرد.

همشهري 15/11/83

/ 1