استان بوشهر با مساحتي حدود بيست و هفت هزار و ششصدو پنجاه و سه كيلومتر مربع بين بيست و هفت درجه و چهارده دقيقه عرض شمالي و پنجاه درجه و شش دقيقه تا پنجاه و دو درجه و پنجاه و هشت دقيقه طول شرقي از نصفالنهار گرينويچ قرار دارد. اين استان از شمال به استان خوزستان و قسمتي از كهگيلويه و بويراحمد، از جنوب به خليج فارس و قسمتي از استان هرمزگان، از شرق به استان فارس و از غرب به خليج فارس محدود است. استان بوشهر با خليج فارس بيش از ششصد كيلومتر مرز دريايي دارد و از اهميت سوقالجيشي و اقتصادي قابل توجهي برخوردار است.بر اساس آخرين تقسيمات سياسي كشور استان بوشهر مشتمل بر هشت شهرستان، هفده بخش، سيزده شهر، سي و شش دهستان و شش صدم آبادي داراي سكنه است. شهرستانهاي استان بوشهر عبارتند از: بوشهر، تنگستان، دشتستان، دشتي، دير، ديلم، كنگان و گناوه.
جغرافياي تاريخي استان
به طوري كه از اسناد و اطلاعات برميآيد، اين منطقه به علت موقعيت استراتژيكي مناسب براي احداث پايگاه دريايي و بندرگاه، مورد استفاده پادشاهان عيلام قرار ميگرفت. در زمان هخامنشيان كه كشور ايران به بيست ساتراپنشين (استان) تقسيم ميشد، سرزمين بوشهر جزء ساتراپ نشين پارس بود. داريوش فرمان داد كه حفر ترعه نيل به درياي سرخ را دنبال كنند. اين كانال محققاً راهي بود كه به جاي كانال سوئز امروز ميتوانست خليج فارس و درياي عمان را از طريق درياي سرخ مستقيماً به مصر و مديترانه اتصال دهد. مقابر كنده شده بر سطح سنگي جزيره خارك دليل بر حضور سربازان هخامنشي در استان بوشهر است كه براي نگهباني از چنين راه طولاني تدارك شده بود. خليج فارس به دليل موقعيت سوقالجيشي و به لحاظ اهميت اقتصادي و بازرگاني، در طول تاريخ همواره از سوي كشورها و دولتها براي تبادل علم و ثروت و گسترش قدرت مورد توجه قرار گرفته است. اولين يورش دولتهاي اروپايي به سواحل خليج فارس در سال هزار و پانصد و شش ميلادي با حمله پرتغاليها تحت عنوان محافظت و حراست از منافع پرتغال در برابر تجار مصري و ونيزي صورت گرفت. در سال هزار و سيزده هجري قمري شاه عباس با انگليسيها متحد شد و دست پرتغاليها را از خليج فارس كوتاه كرد.از سال هزار و صد و چهل و هشت هجري قمري نادرشاه بوشهر را كه دهكدهاي بيش نبود مورد توجه قرار داد و مشغول آماده كردن بوشهر به عنوان يك بندر و اسكله كشتيسازي با استفاده از چوب جنگلهاي مازندران شد. همچنين براي تأمين ارتباط جزاير و سواحل خليج فارس درصدد تأسيس نيروي دريايي برآمد. در سال هزار و صد و چهل و هشت هجري قمري لطيفخان را به ايالت دشتستان و كاپيتاني كل سواحل خليج فارس انتخاب و اعزام كرد. اين شخص براي تهيه ناوگاني در خليج فارس، بوشهر را مركز دريايي خود قرار داد. در اواخر سلطنت نادر ايران بيست و سه تا بيست و پنج فروند كشتي جنگي در خليج فارس داشت. بدين ترتيب از زمان نادرشاه بوشهر روي به پيشرفت نهاد و حتي مدتي بندرعباس را نيز تحتالشعاع خود قرارداد.پس از قتل نادر در اثر هرج و مرجي كه در ايران پديد آمد، كشتيهاي جنگي توسط حكمرانان و شيوخ اطراف خليج فارس ضبط گرديد. همچنين بندربوشهر و بندرعباس نيز اهميت سابق خود را از دست دادند. تجار هلندي كه در سال هزار و ششصد و بيست و سه ميلادي روابط تجاري خود را با ايران شروع كرده بودند پس از قتل نادر ايران را ترك كردند و بصره را مركز تجارت خود قرار دادند، اما پس از مدتي در اثر دسيسه رقباي انگليسي و به منظور نزديكي بيشتر با دهانه خليج فارس، تأسيسات تجاري خود را به خارك منتقل كردند و در عين حال از پرداخت اجاره بهاي خارك به ميرمهنا حاكم بندر ريگ و جزيره خارك خودداري نمودند. ميرمهنا در سال هزار و هفتصد و پنجاه و شش به تأسيسات هلندي ها حمله برد، دژ آنها را تسخير كرد و آنها را از جزيره بيرون راند، ولي به سبب اينكه در دفعات متعدد بناي سركشي و تمرد از دستورات كريمخان زند را گذاشت و مدتي آرامش خليج فارس را بر هم زد، كريمخان او را شكست داد و جزيره خارك و بندر ريگ را تصرف كرد. در همين زمان نفوذ انگليسيها در سواحل و جزاير خليج فارس و به خصوص سرزمين بوشهر روبه گسترش نهاد و آنها موفق شدند اجازه تأسيس تجارتخانهاي را در بوشهر با امتيازات فوقالعاده به دست آورند. سلسله قاجاريه كه پس از زنديه روي كار آمد چندان نفوذي در خليج فارس نداشت، به همين دليل، رفته رفته نفوذ انگليسيها در خليج فارس بيشتر شد و زمام امور خليج فارس و درياي عمان به دست آنها افتاد و جنرال كنسول در بوشهر مدت بيست سال بر همه خليج فارس حكمراني كرد.در زمان ناصرالدينشاه ارتش ايران هرات را اشغال كرد و به دنبال آن حالت جنگي بين ايران و فرانسه و انگليس به وجود آمد. به دنبال اين مسئله ناوگان انگليس در خليج فارسي مركب از هشت كشتي جنگي و تعدادي ناوگان بخاري و بادي به ايران حمله كردند وجزيره خارك را متصرف شدند. پنج روز پس از آن قواي انگليسي در حوالي بوشهر در خاك ايران پياده شدند و شروع به پيشروي به سوي برازجان كردند. قواي ايران برازجان را تخليه و عقبنشيني كرده بود. بنابراين قواي انگليس انبار اسلحه و مهمات برازجان را منفجر كرد و سپس به بوشهر بازگشت. سرانجام در نبردي كه در نهم ژانويه هزار و هشتصدو پنجاه و هفت ميلادي در خوشاب بين ايران و انگليس رخ داد، انگليسيها موفق شدند سپاه ايران را شكست دهند. بيش از جنگ اول جهاني بار ديگر دولت انگليس منطقه بوشهر را مورد تجاوز قرار داد و در سال هزارونهصدوسيزده ميلادي جنگ سختي بين نيروي انگليس و دليران دلواري در گرفت. در جريان اين جنگ رئيس علي دلواري و مردم تنگستان و دشتستان نقش برجستهاي ايفا كردند. رئيس علي دلواري از مشروطه خواهان بنام جنوب ايران بود كه در سال هزار و دويست و نودو نه هجري قمري در روستاي دلوار تنگستان ديده به جهان گشود.در بيست و پنج سالگي به صفوف مبارزين مشروطهخواه جنوب ايران پيوست و همكاري نزديكي را با محافل انقلابي و عناصر مشروطه طلب ايران شروع كرد. با كودتاي ضد انقلابي لياخوف روسي عليه مشروطهخواهان در هزار و سيصدو بيست و شش هجري قمري و بمباران مجلس شوراي ملي و استقرار ديكتاتوري محمدعلي شاه قاجار، رئيس علي به همراه سيدمرتضي علمالهدي اهرمي به مبارزه عليه استبداد صغير پرداخت. در سال هزار وسيصد و بيست و هفت هجري قمري با كمك تفنگچي تنگستاني، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلي شاه پاك كرد و اداره گمرك و انتظامات و ديگر ادارات را تسخير كرد. اين كار دليران تنگستان بر انگليسيها كه اداره گمرك را در اجاره داشتند گران آمد وآنان براي تضعيف مشروطهخواهان و استمرار سلطه بر حيات اقتصادي و سياسي جنوب ايران به جنگ با دليران تنگستاني پرداختند و در اين راه از ديگر خوانين جنوب ايران ياري جستند.جنگ بين رئيس علي و دليران تنگستان از يك طرف و انگليسيها و خوانين متحد آنان از سوي ديگر به طور متوالي و پراكنده تا شوال هزار و سيصدو سيو سه ه.ق ادامه يافت و انگليسيها نتوانستند بر رئيس علي و يارانش تفوق يابند. تا اين كه درگير و دار حمله انگليسيها به بوشهر در شب بيست و سه شوال هزار و سيصد وسيوسه ه.ق (سوم سپتامبر هزار و نهصد و پانزده ميلادي) هنگامي كه رئيسعلي در محلي به نام «تنگك صفر» قصد شبيخون به قواي انگليسيها را داشت، از پشت مورد هدف گلوله يكي از همراهان خائن قرار گرفت و در دم به شهادت رسيد. وي هنگام شهادت حدود سي و چهار سال داشت. مبارزات رئيس علي دلواري برگ زرين ديگري در تاريخ مقاومت دلير مردان ايران در مبارزه با استعمار است.