اسلام شناسی و ایران شناسی از نگاه ژرمن ها (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام شناسی و ایران شناسی از نگاه ژرمن ها (2) - نسخه متنی

شهرام تقی‌زاده انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام‌شناسي و ايران‌شناسي از نگاه ژرمن‌ها (قسمت دوم)

نويسنده: شهرام تقي‌زاده انصاري

روشنگري و زمينه‌هاي پيشرفت شرق‌شناسي

در قرن هفدهم در زمان لويي چهاردهم، مكتب خردگرايي فرانسوي جهان‌بيني غالب بود كه در اكثر كشورهاي اروپايي منتشر شد و نهضت "روشنگري" را به‌وجود آورد. از جمله افكار دوره "روشنگري" افكار سينگ، دكارت، هابز، لاك، هيوم و ولتر بود كه تجربه و دريافت‌هاي حسي را تنها سرچشمه‌هاي دريافت ادراك بشر مي‌شناختند و مي‌خواستند توفيق‌هاي علوم در جهان مادي را با زبان فلسفي بيان كنند. "مدارا" (Toleranz) يكي از ويژگي‌‌هاي اصلي عصر "روشنگري" بود. بر مبناي اين اصل، اروپايي‌ها، كه حدود ده قرن تصويري غلط و مغرضانه‌ از اسلام ارائه داده بودند، كوشش كردند براي بررسي و گفت‌وگو درباره اسلام، ابتدا عقايد و اعتقادات مسلمانان را مشتاقانه و بدون غرض و پيش‌داوري مطالعه كنند. در قرن هيجدهم، كم‌كم اروپاييان سعي كردند از تعصبات قبلي چشم بپوشند تا زمينه براي تحمّل و "مدارا" و شنيدن عقايد ديگران مهيّا شود. در آلمان نيز، روشنفكران و آزادي‌خواهان متفكري مثل لايبنيتس و كانت، سعي كردند به نهضت روشنگري مساعدت كنند. عصر روشنگري توانست زمينه خوبي براي شرق‌شناسي مهيّا كند تا جهانگردان و شرق‌شناسان اروپايي بتوانند براي مطالعه و تحقيق به شرق به خصوص شرق اسلامي سفر كنند و نتايج تحقيقات خود را به ارمغان آورند؛ زيرا در اين زمان ديگر اروپا، شرق را در سرزمين جهل و ظلمت نمي‌ديد.

روابط ايران و آلمان

بررسي‌هاي تاريخي نشان داده است كه اولين روابط ايرانيان و قوم ژرمن در زمان شاهان اشكاني پديد آمد و يك نوع رابطه مبتني بر اتحاد بدون عهدنامه ميان ايران و آلمان تا عهد ساساني‌ها ادامه داشت، ولي به طور مستند روابط ايران و آلمان تاريخ پانصدساله دارد.

روز 20 اكتبر 1600.م تاريخ آغاز روابط سياسي بين ايران و آلمان است. حسينعلي بيك بيات و آنتوني شرلي، سفيران شاه‌عباس اول، در شهر پراك به حضور امپراتور آلمان رسيدند و دعوت پادشاه صفوي به ايجاد اتحادي با آلمان بر ضد دولت عثماني را اعلام نمودند. به‌اين‌ترتيب روابط دو كشور گسترش يافت و هر دو بر ضد دشمن مشترك، يعني امپراتوري عثماني، عمل مي‌كردند.

نام آلمان اولين‌بار در نامه‌اي كه شاه اسماعيل اول در تاريخ 11 سپتامبر 1523 به كارل پنجم، امپراتور آلمان فرستاد، آورده شده و در آن پادشاه صفوي تمايل خود را به اتحاد با آلمان عليه عثماني ابراز داشته است. اين نامه اولين سند باقي مانده از روابط دو كشور مي‌باشد.

به‌هرحال، در دوره صفويه، به خصوص در زمان شاه‌عباس اول، روابط اين دو كشور با اعزام هيأت‌هاي سفارت گسترش پيدا كرد و آلماني‌ها توانستند با زبان، فرهنگ و تمدن ايران آشنايي پيدا كنند و در حقيقت به ايران‌شناسي اقدام نمايند.

هانس شيلت برگر (Hans Schiltberger) متولد 1380 در شهر مونيخ، بعد از سال‌ها زندگي در شرق و سيزده سال اسارت در دولت عثماني در سال 1427 به آلمان برگشت و سياحتنامه خود را به نام "سفر شيلت برگر به سرزمين كفار" نوشت. هرچند اين كتاب از نظر اطلاعات ضعيف است، ولي اولين سفرنامه‌اي به شمار مي‌رود كه درباره ايران در آلمان نوشته شده است.

آدم اولئاريوس (Adam Olearius)، منشي و مشاور سفير فريدريش سوم كه بعداً نيز با آموختن زبان فارسي به ايران‌شناسي گرويد، در سال 1636.م با هيأتي به ايران سفر كرد. او بيشتر دانشمند بود تا جهانگرد. وي بعد از مراجعت به آلمان، "گلستان" سعدي را به زبان آلماني برگرداند. ده سال بعد كه دوباره به ايران بازگشت، "يادداشت‌هاي تازه درباره سفر شرق" را نوشت. در سال 1654.م نيز ترجمه "گلستان" سعدي را با توضيحاتي به چاپ رساند. با استقبال مردم و چاپ‌هاي متعدد اين كتاب، وي به ترجمه "بوستان" سعدي همّت گماشت.[19] او خدمات گران‌بهايي در زمينه معرفي فرهنگ ايراني و ادب فارسي به مردم آلمان انجام داده است.

يوهان گوتليپ ورم در سال 1717.م به ايران سفر كرد و بعد از مراجعت به آلمان سفرنامه خود را كه شامل معرفي "عصر صفوي" بود، منتشر ساخت. بعد از پيروزي نظامي نادرشاه در هند و آسياي صغير، توجه آلماني‌ها بر ايران متمركز شد و كتب بسياري درباره تاريخ گذشته ايران و جنگ‌هاي نادرشاه منتشر ساختند. اولين كتابي كه در اين دوره ترجمه و چاپ شد، كتاب "درّه نادري" اثر ميرزامهدي‌خان، دبير نادرشاه، است. چند سال بعد، انگلبرت كمپفر (1651ــ1716.م)، بزرگ‌ترين ايران‌شناس عصر صفوي، در سال 1712.م كتابي درباره ايران به زبان آلماني چاپ كرد كه شامل تحقيقات او در مورد كتيبه‌هاي تخت‌جمشيد مي‌باشد. وي براي اولين‌بار در اين كتاب از "خط ميخي" سخن به ميان آورده است. بعداً نيز در نتيجه سفري كه به اصفهان كرده بود، نقشه اين شهر را دقيقاً كشيد و با تفسير لاتين به چاپ رساند. وي كتابي نيز به نام "ويژگي بيگانگان" نوشت. فريدريش وال نيز براي اولين‌بار در سال 1791 قسمتي از حافظ را به زبان آلماني منتشر ساخت. او در سال‌هاي 1684 و 1685.م درباره اوضاع طبيعي، سازمان اداري و وضع زندگي مردم ايران تحقيق نمود و نتايج تحقيقاتش را به زبان لاتين منتشر ساخت.

كارستن نيبور، محقق آلماني، بعد از سفر خود به شرق در سال 1765.م وارد بوشهر شد و از شيراز و جزيره خارك بازديد كرد. در سال 1774.م سفرنامه خود را درباره ايران و كشورهاي عربي منتشر ساخت كه در آن 24 تصوير از ايران مشاهده مي‌شود. او بعد از مشاهده تخت‌جمشيد و تحقيق درباره آن پي برد كه كتيبه‌هاي آن به سه زبان است و رونوشتي از آن‌ها برداشت.

هاينريش فن پوزر نيز در سال 1621.م به ايران آمد و سفرنامه خود را به لاتين نوشت كه بعد از مرگ وي به زبان آلماني ترجمه و منتشر شد (1675). او از جذابيت پل‌هاي اصفهان و طبيعت خوانسار و ساختمان‌هاي گلپايگان ياد كرد. پاوْل فلمينگ (1640ــ1609)، شاعر آلماني كه در سال 1633 با اولئاريوس در يك گروه تجاري 34 نفري به ايران سفر كرد، گزارش سفر خود در ايران و اصفهان را از شدت شوق به شعر درآورد:

اينك ايران آزاد با آغوش باز به استقبال ما مي‌آيد

تا دردهاي ما را با شادي ايزدي خود تسكين دهد

آتش سرور و شادي بر فروزد

و ما را به سوي اصفهان هدايت كند.[20]

بنابراين بسيار واضح است كه قرن هيجدهم، آغاز تكوين و تثبيت مكتب ايران‌شناسي آلمان بوده است، ولي در اين زمان هنوز حوزه‌هاي مطالعاتي ايران مشخص نشده بود و فقط چند ايران‌شناس مهم به نام‌هاي كارستن و آيشهورن در مورد ايران مشغول مطالعه بودند. در اين قرن، هرمان بروكماس متن كامل حافظ را ترجمه و در سال 1860 چاپ كرد. يوهان فولرز نيز فرهنگي فارسي به لاتين را چاپ كرد (1876). روكرت نيز شاهنامه فردوسي را ترجمه و چاپ كرد (1895).

اوايل قرن نوزدهم، روابط تجاري و بازرگاني ميان ايران و آلمان به خاطر وجود نمايشگاه‌ها در آلمان گسترش پيدا كرد. در سال 1842.م بنا به تقاضاي دولت ايران، ميان ايران و اداره گمرك آلمان همكاري تجاري منعقد شد، ولي اجراي آن بعداً انجام پذيرفت.[21]

نخستين تماس ديپلماتيك ميان ايران و آلمان در سال 1857.م اتفاق افتاد. در اين سال، پيمان بازرگاني و مودّت توسط فرخ‌خان امين‌الملك، سفير ايران در فرانسه و كارل فرانس فن هاتس فلد ويلدنبورگ به نمايندگي از پروس و اتحاديه گمركي آلمان به امضا رسيد. در سال 1860.م نيز هيأتي از پروس عازم ايران گرديد و به حضور ناصرالدين‌شاه رسيد. در آوريل 1873.م، ناصرالدين‌شاه براي اولين‌بار به اروپا سفر كرد، ولي هدف سياسي نداشت. ولي يك قراردادي تجاري و يك پيش‌نويس مودّت تجاري و دريانوردي ميان دو كشور ايران و آلمان به امضا رسيد. ناصرالدين‌شاه فكر مي‌كرد كه آلمان تنها كشور اروپايي است كه قصد مداخله در امور داخلي ايران را ندارد و بدين‌دليل مشاوران آلماني براي كار در ايران مناسب هستند. آلماني‌ها هنگام رفت و آمد به ايران، با آداب و رسوم و فرهنگ و تمدن ايران بيشتر آشنا شدند و روابط فرهنگي ميان اين دو كشور بهتر شد و ايران‌شناسان آلماني بيشتر به تحقيق درباره ايران‌شناسي اشتياق پيدا كردند و از اين زمان به بعد در آلمان، ايران‌شناسي و اسلام‌شناسي بسيار گسترش پيدا كرد.[22]

ايران‌شناسي در آلمان و كشورهاي آلماني‌زبان

ايران‌شناسي در كشورهاي آلماني‌زبان، برخلاف اكثر دانشگاه‌هاي كشورهاي ديگر، در رشته‌اي از رشته‌هاي دانشگاهي متمركز نيست. بنابراين براي بازبيني يا بازسازي تاريخ مطالعات ايران‌شناسي در اين كشورها بايد در رشته‌هاي مطالعاتي و دانشگاهي متعددي كاوش كرد.

1ــ زبان‌شناسي و فقه‌اللغه ايراني

تنها رشته دانشگاهي در حوزه زبان آلماني كه نام "ايران" را با خود دارد، رشته زبان‌شناسي و فقه‌اللغه مي‌باشد.

مطالعات جديد ايراني در زبان آلماني از اوايل قرن نوزدهم، يعني وقتي كه فريدريش گروته فند (Friedrich Grote Fend) مؤسس مكتب ايران‌شناسي در اروپا در قرن نوزدهم رمز نوشته‌هاي خط ميخي كتيبه‌هاي بيستون كرمانشاه را كشف كرد و تاريخ هخامنشي، ساسانيان و اشكاني را به اروپاييان شناساند، باب شد. توجه به زبان‌شناسي و فقه‌اللغه ايراني ميان روشنفكران و متفكران آلماني ناشي از روابط و پيوندهاي نزديك آن با زبان‌شناسي هندواروپايي مي‌باشد. برخلاف آنچه در مورد قدرت‌هاي استعماري فرانسه و انگليس مشهود بود، در آلمان توجه عمومي به اين رشته، ناشي از انگيزه‌هاي اقتصادي و ميل به سلطه مستقيم نبود، بلكه انگيزه سياسي توجه به موضوعات ايراني مبناي ذهني و مرامي داشت. ركن "آريايي" در آلمان، تأثير مهمّي در انگيزش مطالعات و تحقيقات ايراني داشت. مانفرد مايرهوف، كارل هوفمان، هلموت هومباخ از اين نوع ايران‌شناسان مي‌باشند. در دانشگاه هومبولد، مانفرد لورنتس كه از شاگردان پروفسور يونكر است، استاد فعلي زبان فارسي اين دانشگاه مي‌باشد. يونكر و پروفسور بزرگ علوي فرهنگ فارسي به آلماني كاملي نوشته‌اند (اين كتاب در ايران نيز چاپ شده است). بزرگ علوي با نوشتن كتاب تاريخ و تطور ادبيات نوين ايران (1964) خدمت بزرگي به ادبيات ايران در آلمان كرده است. فريتس ولف كتاب "كشف‌الغات" شاهنامه فردوسي را نوشت و اوستا را به آلماني ترجمه كرد. كريستيان بارتولومه نيز كتاب جامع "واژه پارسي قديم" را نوشت. كريستف بورگل، مانفرد هرمان و فرامرز بهزاد نيز داستان‌هاي كوتاه پنجاه سال اخير ايران را ترجمه كرده‌اند.

زبان و ادبيات فارسي در سه دانشگاه مهم آلمان، يعني دانشگاه‌ هامبورگ، دانشگاه برلين و دانشگاه گوتينگن (Gottingen) تدريس مي‌شود. از جمله استادان زبان فارسي و ادبيات ايران، پروفسور اَيلرز مي‌باشد كه سال‌ها روي لغتنامه آلماني به فارسي كار كرد كه فقط چند جزوه آن چاپ شد.

اسلام‌شناسي نيز به عنوان يك رشته مطالعاتي منظم از بطن شرق‌شناسي سربرآورد، اما بخش‌هايي از زبان‌شناسي عربي، فارسي و تركي و سؤال‌هاي ماهيتاً ديني اسلامي و تاريخ و ادبيات خاورميانه را در خود داشت. در قرن بيستم، روش‌شناسي تحقيق درباره اسلام به كمك رشته‌هاي علوم سياسي و تاريخ و انسان‌شناسي فرهنگي و اجتماعي توسعه يافت و رهيافت‌ها و مفاهيم بسيار متنوع و بديعي در مطالعات اسلامي در رشته‌هاي اسلام‌شناسي دانشگاه‌هاي آلماني مطرح شد. در آلمان، اسلام‌شناسي همواره بر مدار منابع و زبان عربي استوار بوده است. اما در اتريش، گرايش شرق‌شناسان به زبان تركي بود تا اينكه هامر پورگشتال (Hammer Purgstall) تحولي در ادبيات اسلامي و ايراني ايجاد كرد و بيشتر از يكصد جلد كتاب در مورد شرق‌ نوشت كه مهم‌ترين آن‌ها عبارت‌اند از: نظام حكومتي و اداري دولت در امپراتوري عثماني، تاريخ امپراتوري عثماني، تاريخ سخنوري در ايران، ترجمه گلشن راز، ترجمه ديوان حافظ. البته زبان عربي جايگاه خاص خود را در مطالعات شرق‌شناسي دارد. شايان ذكر است كه به تاريخ ايران در حال حاضر توجه چنداني نشده است. مسأله ديگري كه در خور ذكر است، اين است كه بسياري از اسلام‌شناسان كه در تحقيق درباره ايران مشاركت جسته‌اند، توجه خاصي به مسائل ايران ندارند و هنوز مطالعه درباره زبان‌ها و تاريخ و فرهنگ ايران دوره اسلامي به عنوان يك رشته مشخص تحقيقاتي، مباني واضح و منظمي نيافته است. انقلاب اسلامي ايران در سال 1979.م باعث شد اسلام‌شناسان بيشتر به مسائل مسلمانان توجه كنند.

2ــ زبان، تاريخ و فرهنگ ايران دوره اسلامي

در نيمه اول قرن بيستم، مشهورترين شرق‌شناسان و اسلام‌شناساني كه به امر زبان‌شناسي اقدام كردند، هانس شِدِر (Hans Schهder) (1896ــ1957)، ولفگنگ لنتس (Wolfgang Lentz) و والتر هاينتس (Walter Heinz) بوده‌اند. حوزه تحقيقاتي شِدِر، تاريخ عمومي و بررسي تطبيقي تمدن‌ها بود و درباره سهم ايران در تطوّر تمدن بشر نيز تحقيق مي‌كرد. لِنتس بيشتر مشتاق تحقيق در زبان‌شناسي ايراني بود و در زمينه اوضاع و احوال اجتماعي ــ فرهنگي مردم ايران نيز پژوهش مي‌نمود. هاينتس نيز راه جديدي را در مطالعه تاريخي ايران اواخر قرون وسطي باز كرد و كتاب "ظهور ايران به عنوان يك دولت ملّي در قرن پانزدهم" را نوشت. هانس رومر (Hans Rهmmer) و برتولد اشپولر (Berthold Spuler) نيز با او همكاري مي‌كردند. آن‌ها از استادان اسلام‌شناسي بودند. حوزه اصلي تحقيقات اشپولر، قرون اوليه اسلامي بود و حوزه اصلي تحقيقات رومر، سلسله‌هاي بعد از مغول تا سقوط صفويه. اشپولر و رومر چشم‌انداز تاريخي را وسيله گسترش دامنه مطالعات اسلامي مي‌شمردند. پروفسور برت گئورگ فراگنر (Bert Georg Fragner) نيز از استادان مشهور اسلام‌شناسي و ايران‌شناسي آلمان مي‌باشد و اداره مطالعات ايراني دانشگاه برلين بر عهده اوست. آثار او عبارت‌اند از: ادبيات فارسي، منبع تاريخ جديد ايران، قدرت روسيه و اسلام، از الهيّون دولتي تا دولت ديني.

3ــ مكتب تاريخي هاينتس، رومر و اشپولر

اشپولر با كتاب خود به نام "تاريخ ايران در نخستين قرون اسلامي" خدمت بزرگي به اسلام‌شناسي كرده است (اين كتاب توسط مرحوم پروفسور فلاطوري و خانم مريم ميراحمدي به فارسي ترجمه و چاپ شده است). رومر نيز تحقيقات ارزنده‌اي بر روي تاريخ ايران انجام داده است.

تأكيد خاص مكتب تاريخي اين سه دانشمند، بر روي نهادهاست. اين نگرش باعث شده است با ارزش‌ترين آثار محققان و متخصصان ايران‌شناس آلماني درباره تاريخ ميانه و اوايل عصر جديد ايران فراهم آيد. دسته‌اي ديگر از آثار مهم و ارزنده ايران‌شناسان و اسلام‌شناسان آلماني‌زبان عبارت است از: "مباني و طرز اخذ ماليات در ايران" اثر هاينتس، "مكاتبات و رسائل ديواني دوره تيموريان" اثر رومر، "حكومت و تشكيلات ديواني در عهد سلاجقه و خوارزمشاهيان" اثر هُورست، ترجمه "نامه نامي خواندمير" اثر گ. هرمان، "ديوان‌هاي رسائل در كشورهاي اسلامي" اثر بوسه، "فرمان‌نامه‌هاي صفويان" اثر شيمكورت، "اسناد اردبيل در دوران پيش از مغول" اثر مونيكا گرونه، "اسناد و گزارش‌هاي سياسي دوره مغول" اثر گوتفريد هرمان.

ايران‌شناسان آلماني، آثار بسيار مهمي در زمينه اسناد و گزارش‌هاي فارسي و مطالعات تحليلي و استنتاجي درباره نهادها و تشكيلات ديواني، به ويژه در عصر صفوي، داشته‌اند.

4ــ مطالعات اسلامي

مشهور‌ترين چهره در زمينه مطالعات اسلامي در آلمان، هلموت ريتر (1971ــ1892.م) مي‌باشد. او تحقيق در زبان‌شناسي و تجزيه و تحليل علمي اسلام را از لوازم ضروري مهم فرهنگ سنّتي اسلام مي‌دانست. اثر عظيم او، "درياي جان" است كه تحقيقي درباره تعابير ادبي و ديني حوزه‌هاي عرفاني عطار مي‌باشد (اين كتاب به فارسي نيز ترجمه شده است).

فريتس ماير (1988ــ1912.م) نيز از استادان بنام اسلام‌شناسي و عرفان اسلامي است كه در كشور سوئيس در دانشگاه بال (Ball) تدريس مي‌كرد. او آثار ارزشمندي در مورد رباعي‌هاي مهستي شاعر و ابوسعيد ابوالخير عارف خراساني دارد. بعضي از آثار او به قرار زير مي‌باشند: "زندگاني ولد پدر مولوي"، "خراسان و پايان عرفان كلاسيك". ويلهلم هاينتس، محقق اتريشي استاد دانشگاه وورسبوگ (Würzburg)، در مورد سبك هندي و شعر كهن فارسي تحقيق بسيار كرده است.

يوهان كريستُف بورگل، محقق آلماني و استاد دانشگاه زوريخ، با تحليل‌ها و ترجمه‌هاي ادبي خود پيوندهايي ميان ادبيات قديم و جديد برقرار كرده است. رودولف گِلپكه، محقق سوئيسي، اِبرهارد كروگر، دانشمند آلماني، و گوتفريد هرمان نيز از استادان دانشگاه‌هاي آلماني‌زبان مي‌باشند كه در ادبيات ايران و اسلام كار كرده‌اند.

5ــ دين، مذهب و تاريخ علم

محققان آلماني در زمينه عرفان، ادبيات و اسلام‌شناسي بسيار فعاليت كرده‌اند. يكي از محققان صاحب نام آلماني كه روي عرفان ايراني كار كرده است، ريچارد گرامليش مي‌باشد كه كتابي در سه جلد در مورد طريقه‌هاي درويشي شيعي در ايران منتشر كرده است كه هيچ متخصصي بي‌نياز از اين كتاب نيست.

يكي ديگر از دانشمندان اسلام‌شناس كه ايراني است، مرحوم پروفسور فلاطوري، استاد دانشگاه كلن، مي‌باشد كه آثار گران‌بهايي از خود به جاي گذاشته است مثل: "الهيّات شيعي"، "اشتباهات اصطلاحات اسلامي در دروس مدارس آلمان"، "اسلام در گفت‌وگو"، "فهرست كتاب‌هاي كتابخانه آكادمي علوم اسلامي (بخش شيعه) شهر كلن". ديگري هرالد لوشنر، استاد حقوق دانشگاه ارلانگن (Erlangen)، مي‌باشد كه درباره اصول شيعه اماميه تحقيق كرده است.

متأسفانه توجه اسلام‌شناسان به فقه اسلامي، به خصوص فقه شيعه، بسيار كم است كه بايد در اين‌باره تحقيق شود. حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و آثار آن در جهان، اسلام‌شناسان آلماني آن‌طور كه در خور آن است به پژوهش در خصوص مسائل اسلامي و فقهي به طور علمي برنخاسته‌اند و به جز چند كتاب و مقاله از جمله رسالات تحقيقي درباره اسلام بعد از انقلاب اسلامي، رساله يورگن ياكوبيس درباره ذهنيت تاريخي شهيد مطهري، "اسلامي كردن كتاب‌ها و برنامه‌هاي درسي ايران بعد از انقلاب اسلامي" و نيز رساله دكتراي خانم زيلويا تكنباخ درباره قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، كتابي در اين زمينه منتشر نساخته‌اند.

6ــ علوم سياسي و تاريخ معاصر ايران

حدود چهل سال است كه منطقه خاور نزديك و ميانه به صورت زمينه‌اي براي مطالعات رشته‌هاي علوم سياسي دانشگاه‌هاي آلماني‌زبان درآمده است. رويكرد مطالعات اسلامي در آلمان با در نظر گرفتن مناسبات اقتصادي و بازرگاني آلمان با ايران تناسب صحيحي نداشته است. روشنفكران آلماني از 1960.م به بعد نظر منتقدانه‌اي نسبت به ايران داشته‌اند. اين گرايش باعث شد كتب بسياري در مورد وضعيت سياسي و اقتصادي در ايران انتشار يابد. البته كتاب‌هاي علمي ــ تحقيقي دراين‌باره اندك است. از جمله كتب مهمي كه دراين‌باره نوشته شده است. "ايران" اثر اولريش گِرِكه، "ما و ايران" اثر فريدريش كوخواسر مي‌باشد. در خور ذكر است كه هيچ‌كدام از مؤسسات تحقيقاتي علوم سياسي در آلمان برنامه منظمي براي تحقيق در امور ايران نداشته‌اند. با اين حال به طور انفرادي كتبي به طبع رسيده است؛ مثل ترجمه "حكومت اسلامي" آيت‌الله خميني. كتاب "ايران و بحران" نيز حاصل مقالات دو كنفرانس بين‌المللي درباره انقلاب اسلامي ايران مي‌باشد. رساله ديگري نيز درباره جنگ ايران و عراق نوشته شده است. كتاب "دين و سياست در ايران" نيز حاصل زحمات دو روزنامه‌نگار بوده است.

دانشمندان علوم سياسي توجه چنداني به ايران بعد از جنگ جهاني مبذول نكرده‌اند. احمد مهراد، كارشناس علوم سياسي در آلمان درباره اوضاع و احوال ايران بعد از جنگ اول جهاني تحقيقات منظمي انجام داده و ضمناً در مورد مناسبات ايران و آلمان نيز بررسي‌هاي علمي‌اي كرده است.

تنها مؤسسه تحقيقاتي آلمان كه بدون ارتباط با هيچ دانشگاهي، به مسائل ايران امروز توجه مي‌كند و در اين زمينه پژوهش مي‌نمايد، "موسسه شرقي آلمان" در هامبورگ است كه زير نظر پروفسور ادو اشتينباخ (Udo Steinbach) اداره مي‌شود و فصلنامه‌اي به نام "شرق" منتشر مي‌كند. موسسه "كانون معنويت ايران" نيز به مديريت دكتر علي رهبر سال‌هاست كه در شهر بن در زمينه اسلام‌شناسي فعاليت مي‌كند و فصلنامه "ايران‌زمين" را منتشر مي‌سازد.

7ــ علوم اجتماعي و انسان‌شناسي و جغرافيا

تحقيقاتي كه در زمينه علوم اجتماعي در مورد آلمان انجام مي‌شود، سازمان‌يافته نيست، حتي در چارچوبي علمي و دانشگاهي ارائه نمي‌شود، بلكه اتفاقي و بدون برنامه و صرفاً انفرادي است. با وجود اين، خانم سوزان سرخوش رساله خود را درباره بررسي و تجزيه و تحليل مفهوم "طريقه توليد آسيايي" در قرن نوزدهم نوشت. كورت گروسينگ نيز تحقيقاتي در مورد "اقتدار، اقتصاد و جامعه مقطّع در تاريخ اجتماعي ايران" عرضه كرد.

در حوزه جغرافيا نيز بسيار كم كار شده است، با اينكه جغرافياي ايران زمينه خوبي براي تحقيق بوده است. مشهور‌ترين محقق در اين حوزه مطالعاتي، اِكارت اهلرز (Eckard Ehlers) مي‌باشد. او كتاب‌ها و رساله‌هاي بي‌شماري در مورد جغرافياي ايران دارد كه مهم‌ترين آن، كه از مراجع مهم حوزه جغرافياي ايران به شمار مي‌رود، كتاب "وجوه و جنبه‌هاي جغرافياي ايران" مي‌باشد. زگر (Seger) نيز درباره ساختار شهري و به ويژه بازار تهران تحقيقاتي انجام داده است.

8ــ هنر و باستان‌شناسي

هنر ايراني ــ اسلامي در هيچ يك از دانشگاه‌ها يا مؤسسات تحقيقاتي آلماني‌زبان موضوع درسي يا مطالعاتي نبوده، بلكه فقط در موزه‌ها، اين موضوع مطرح است و آن هم زير مجموعه‌اي از هنر اسلامي مي‌باشد. كلاوس بريش و باربارا فينستر از جمله متخصصان هنر ايراني هستند. شايان ذكر است كه خانم پروفسور شيمل سال‌ها استاد هنر اسلامي و در نتيجه هنر ايراني در دانشگاه هاروارد بوده است. كتاب‌هاي "خوشنويسي و فرهنگ اسلامي"، "گل و ستاره"، "باغ و گل در فرهنگ اسلامي" از آثار او مي‌باشند (اين كتب به فارسي ترجمه شده‌اند). فريدريش زاره نيز در مورد سفال‌كاري و هنر كاشي‌كاري ايران تحقيق نموده و كتاب‌هاي "يادگارهاي هنر معماري ايران" و "صنايع ساختماني ايران" را منتشر ساخته است.

تحقيقات باستان‌شناسي آلمان بيشتر دوره قبل از اسلام را دربرگرفته است. كلايس از باستان‌شناسان ايران‌شناس آلماني است كه مجله "گزارشات باستان‌شناسي ايران" را مرتباً منتشر مي‌سازد. كتابي نيز درباره "راه‌هاي كاروان‌رو ايران" دارد. هاينتس گائوبه نيز باستان‌شناس و ايران‌شناسي است كه باستان‌شناسي و تاريخ هنر را با روش‌ها و رهيافت‌هاي زبان‌شناختي و تاريخي درهم آميخته است. ارنست هرتسفلد نيز تحقيقات بسيار وسيعي در مورد تخت‌جمشيد كرده است.[23]

نتيجه

1ــ مطالعه شرق‌شناسي و جستجوي اهداف شرق‌شناسان به‌خاطر كمبود منابع در دسترس و وجود ديدگاه‌هاي مختلف، و تأثيرپذيري آن‌ها از سياست‌هاي اصلي كشورشان بسيار مشكل است و بايد براي آن، سمينارها و كنگره‌هاي دوطرفه برگزار گردد.

2ــ مطالعه شرق‌شناسي به طور كلي ضمن تحقيق در آثار شرقي، منافع بسياري از نظر اقتصادي و فرهنگي و سلطه بر شرق داشته است.

3ــ شرق‌شناسي باعث شناخت و حفظ و نگهداري و انتشار بسياري از كتب خطي شرقي شد.

4ــ شرق‌شناسي ابزاري براي نفوذ در فرهنگ و ملت‌هاي شرق بوده است.

5ــ روح تعصب مسيحي ــ يهودي و انديشه‌هاي كليسايي، كه با روح اسلام ناسازگار مي‌باشد، در نهاد انديشه شرق‌شناسي نهفته بوده است تا استعمار بتواند با چنين ابزارهايي سلطه هميشگي خود را ميان كشورهاي آسيايي و افريقايي حفظ كند.

6ــ شرق‌شناسي در نتيجه آشنايي غرب با تمدن اسلامي كمك بزرگي به پيشرفت علم و دانش، و در نتيجه پيدايش عصر روشنگري و رنسانس كرد.

7ــ ديدگاه شرق‌شناسان به مرور زمان نسبت به اسلام رو به بهبود بوده است تا آنجا كه عده‌اي از شرق‌شناسان منصف دين اسلام را به عنوان يك دين واقعي به رسميت شمرده و حتي پيش‌داوري‌ها و ديدگاه‌هاي غلط غربي‌ها را تصحيح كرده و امروز گفت‌وگوي ميان اديان را مطرح كرده‌اند.

8ــ سابقه شرق‌شناسي و روابط ميان ايران و آلمان به دوران بسيار دور مي‌رسد.

9ــ ويژگي شرق‌شناسي آلمان، نداشتن هيچ‌گونه مستعمره و تحقيق در زبان‌شناسي، فقه‌الغه، باستان‌شناسي و هنر و ارائه نتايج تحقيقات علمي‌شان به جامعه مي‌باشد. ضمناً ركن "آريايي" در آلمان تأثير مهمي در انگيزش مطالعات و تحقيقات ايراني داشته است.

10ــ آلماني‌ها در ترجمه ادبيات شرق، امانت را رعايت كرده و گلچين خوبي از آثار شرق ارائه داده‌اند.

11ــ شرق‌شناسان آلماني بيشتر از كشورهاي ديگر غربي به ايران‌شناسي و اسلام‌شناسي دست زده و ديدگاه معتدل‌تري نسبت به دين اسلام دارند.

12ــ كشور آلمان به‌خاطر وجود بيش از سه ميليون مسلمان در آنجا، اشتياق بيشتري به مطالعه و شناخت اسلام دارد، چون بيشتر انديشمندان آن با صلح از طريق شناخت يكديگر و گفت‌وگو موافق هستند.

13ــ رويكرد مطالعات اسلامي در آلمان با ميزان مناسبات بازرگاني و اقتصادي اين كشور با ايران تناسب صحيحي نداشته است.

14ــ مسلمانان براي پاسداري از مرزهاي عقيدتي اسلام و اثبات حقانيت آن، لازم است درباره اين پديده تاريخي از ابعاد مختلف تحقيق كنند تا از صدمه احتمالي آن‌ها بتوانند جلوگيري نمايند و به‌خصوص بتوانند از پيشرفت تهاجم فرهنگي بكاهند.

15ــ شرقي‌ها به‌خصوص مسلمانان بايد براي دفاع و حفظ فرهنگ خود، انديشه و فرهنگ غرب را خوب بشناسند تا بتوانند به نحو احسن براي پيشبرد اهداف خود از آن استفاده كنند.

* پژوهشگر تاريخ و فلسفه علم.

[1]ــ "مصاحبه با آنه ماري شيمل"، نشر دانش، سال 7، ش2، ص61

[2]ــ "شرق، غرب و غناي فرهنگ و ادبيات فارسي"، اطلاعات، ش 20973، ص6

[3]ــ "هميشه مي‌خواستم شرق‌شناس باشم"، ادبستان، سال 4، ش 48، ص17

[4]ــ داريوش آشوري، ايران‌شناسي چيست، نشر آگاه، 1351، ص9؛ سيمين فصيحي، جريان‌هاي اصلي تاريخ‌نگاري در دوره پهلوي، نشر نويد، 1372، ص53

[5]ــ ادوارد سعيد، شرق‌شناسي، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383، صص16ــ15

[6]ــ دكتر محمد سوقي، سير تاريخي و ارزيابي انديشه شرق‌شناسي، ترجمه دكتر افتخارزاده، نشر هزاران، 1376، صص56ــ55

[7]ــ همان، صص62ــ61؛ دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، آلمان، انتشارات وزارت خارجه، 1379، ص204

[8]ــ موسوي گرمارودي، مجموعه مقالات انجمن‌واره بررسي مسائل ايران‌شناسي، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1369، صص124ــ123؛ كتاب ماه (دين)، ش107 (سال1385)، صص65ــ64

[9]ــ جرج سارتي، سرگذشت علم، ترجمه احمد بيرشك، سال 1345، انتشارات سيمرغ، صص203 و 202

[10]ــ دائره‌المعارف علم و صنعت، ايزاك اسميوف، انتشارات سيمرغ، 1348، ص24

[11]ــ فرهنگ اسلام در اروپا، زيگريد هونكه، ترجمه مرتضي رهبان، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، 1378، صص6ــ5

[12]ــ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب، 1356، صص9ــ6

[13]ــ كتاب "قدرت پيامبر" به زبان آلماني (Die Macht des Propheten)، فرانچسكو گابريل، چاپ آلمان، 1389، صص85ــ76، Die arabischen Studien in Europa, Johann Fück, Leipzig 1955, PP 16, 24, 27

[14]ــ دائره‌المعارف اسلام (Lexikon Islam)، تأليف اودو تووروشكا، ص49، انتشارات پاتموس، 2002

[15]ــ كتاب آلماني "صلح جهاني در سايه صلح اديان" (Weltfrieden durch Religionsfrieden)، تاليف هانس كونگ و كوشل، صص45ــ21، چاپ آلمان، 1993

[16]ــ محمد اخگري، نغمه محمد، پژوهشگاه فرهنگ و معارف، 1384، صص55ــ48

[17]ــ دكتر محمد سوقي، سير تاريخي و ارزيابي انديشه شرق‌شناسي، ترجمه دكتر افتخارزاده، نشر فرزان، 1376، صص40ــ38

[18]ــ مجله اسلام (der Islam) چاپ آلمان 2002، صص8ــ7

[19]ــ امير اشرف آريان‌پور، "پانصد سال روابط ايران و آلمان"، مجله هنر و مردم، سال 13، ش146 (سال 1353)، ص52

[20]ــ دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، همان، صص377ــ375

[21]ــ مريم ميراحمدي، "روابط ايران و آلمان در قرن نوزدهم"، تحقيقات تاريخي، ش 1 (سال 1367)، ص86

[22]ــ براد فورد، تاريخ روابط ايران و آلمان، ترجمه پيمان آزاد، پيك ترجمه و نشر، 1368، صص30ــ29

[23]ــ رودي متي و نيكي كدي، ايران‌شناسي در اروپا و ژاپن، ترجمه مرتضي اسعدي، انتشارات بين‌المللي الهدي، 1371، صص131ــ69

/ 1