اريون يکي از شناخته شده ترين صورت هاي فلکي هست. حتي کساني که ستاره شناس نيستند به راحتي ميتوانند آن را پيدا کنند.طبق افسانه ihd يوناني اريون پسر Poseidon خداي دريا و Euryale دختر شاه Crete بود.خداي دريا به او قدرت داد تا بتواند بر روي آب راه برود. در اديسه ي هومر او را يک شکارچي بزرگ که با يک چماق برنزي مسلح است توصيف کرده است. در آسمان دو صورت فلکي سگ بزرگ و سگ کوجک(Canis Major and Canis Minor) او را تعقيب ميکنند.در جزيره Chios اريون سعي در عشقبازي با Merope دختر شاه Oenopion را داشت ولي موفق نشد. يک شب وقتي که Merope شراب نوشيده بود سعي کرد که او را بدزدد. براي تنبيه او شاه دستور داد که چشمهاي او را در بياورند و او را از جزيره بيرون کرد. او به سمت شمال به طرف جزيره ي Lemnos به راه افتاد و در آن جزيره Hephaestus يکي از دستيارهاي خود را( Cedalion) به او داد تا نقش چشم او را بازي کند. او به طرف شرق جايي که خورشيد طلوع ميکند حرکت کرد به اميد اينکه طبق گفته يکي از خدايان چشمهاي او شفا پيدا کند. و البته با طلوع خورشيد چشمهاي او به طرز معجزه آسايي خوب شد.اريون با ستاره هاي Pleiades (خوشه پروين) که در صورت فلکي گاو نر قرار دارند مرتبط است.Pleiades هفت خواهر بودند که دخترAtlas وPleione بودند. طبق يک داستان اريون عاشق Pleiades شد و آنها را تعقيب کرد زيوس آنها را دزديد و در اسمان قرار داد.. جايي که هر شب اريون به دنبال آنها هست. داستان مرگ اريون بسيار متضاد هست.Aratus, Eratosthenes و Hyginus عقيده داشتند که عقرب در اين داستان نقشي داشته است.روزي اريون لاف زد که بزرگتين شکارچي هست و اين خبر به گوش خداي شکارArtemis و Leto مادر الهه شکار رسيد. او ميگفت که ميتواند هر غولي را بر روي زمين بکشد. از اين حرف زمين شروع به لرزيدن کرد و شکافي از زمين بيرون آمد که از اين شکاف اين عقرب(صورت فلکي Scorpius و يا کژدم) بيرون آمد و اريون را نيش زد . ولي طبق گفته Aratus اريون سعي داشت الهه ماه و شکار را بدزدد و اين الهي باعث لرزش زمين و بيرون آمدن عقرب شد.طبق گفته ي Ovid اريون هنگام نجات Leto از دست اين عقرب کشته شد.در اين داستانها اريون و عقرب در دو حهت مخالف در آسمان قرار دارند و زماني که عقرب در شرق طلوع ميکند اريون به غرب فرار ميکند. اريون بيچاره هنوز از گزيده شدن توسط عقرب ميترسد.
دب اکبر - خرس بزرگ - Ursa Major
http://www.parssky.com/news/archive/form/uploads/B69_image002.jpg بدون شک يکي از مشهورترين ستاره هاي درون اسمان هفت ستاره دب اکبر هستند که آنها دم و قسمت پايين تنه خرس را تشکيل ميدهند و بقيه اين شکل اين خرس توسط ستاره هاي کم نور تر کامل ميشود. دب اکبر سومين صورت فلکي بزرگ آسمان است.در اسطوره هاي يونان خرس بزرگ به داراي دو شخصيت است.. يکي به عنوان معشوقه ي Zeus و Adrasteia که Callisto نام داشت و ديگر به عنوان درختي که از زيوس موقعي که کودک بود نگهداري کرد. داستانهاي بسياري در مورد چگونگي تبديل شدن Callisto به خرس بزرگ هست که ما به يکي از آنها ميپردازيم. معمولا Callisto را دختر شاه آرکاد (قسمتي در يونان) که Lycaon نام داشت ميدانند. ولي در يک داستان ديگر او را دختر پسر اين شاه(Ceteus) ميدانند.در اين نسخه او ((Ceteus) صورت فلکي هرکول است که زانو زده و دست خود را به سمت خدا دراز کرده و به او براي تبديل شدن دخترش به خرس التماس ميکند.Callisto عضو و پيرو الهه ماه و شکار (Artemis) شد . او مانند Artemis لباس ميپوشيد و موهاي خود را ميبست. و خيلي زود به عنوان شکارچي محبوب و همراه Artemis شناخته شد. او قسم پاکدامني و نجابت را براي Artemis خورد. يک روز وقتي Callisto در بيشه زير سايه يک درخت دراز کشيده بود زيوس تغيير شکل داد و به او نزديک شد(داستان کامل Ovid in Book II of his Metamorphoses) . زيوس خود را به شکل Artemis در اورد و Callisto را بغل کرد. قبل از اينکه دختر از وحشت کاري انجام دهد خود را به شکل واقعي بر گشت و به او تجاوز کرد. يک روز گرم وقتي که گروه شکار به نزديکي رودي رسيدند تصميم به شکار گرفتند و Artemis لباسهايش را در آورد و بقيه را به رودخانه راهنمايي کرد. و Callisto در کمال بي ميلي لباسهايش را در آورد و شکم بر امده او که نشانه ي حاملگي بود نمايان شد.Artemis او را رسوا کرد و از گروه خود اخراج کرد.بدترين زمان موقعي بود که او پسري به نام Arcas به دنيا آورد . هرا همسر زيوس که شوهر خود را ميشناخت و اين مسيله را فهميده بود تصميم گرفت که انتقام بگيرد. Hera موهاي Callisto را گرفت و روي زمين کشيد. بعد از آن روي دستها و پاهاي Callisto موهاي سياه شروع به جوانه زدن کرد و دستها و پاهاي او به شکل پنجه در آمدند و در آخر به شکل يک خرس در آمد.براي ?? سال او در جنگل زندگي کرد و او به شکل خرس بود ولي مغز انسان داشت.روزي گروهي را مشغول شکار ديد و پسر خود Arcas را بين آنها تشخيص داد. او سعي کرد به پسرش نزديک شود ولي Arcas ترسيد. او سعي کرد که خرس را متواري کند ولي در همان هنگام زيوس يک گرد باد فرستاد که هر دوي آنها را به آسمان برد و Callisto را به دب اکبر تبديل کرد وArcas را به صورت فلکي Bo?tes تبديل کرد.(در بعضي از داستانها او به خرس کوچک تبديل شد)
Cancerسرطان -
طبق افسانه هاي يونان قديم صورت فلکي خرچنگ توسط هرا Hera در آسمان قرار گرفت. هرا قسم خورده بود که هراکلس ( هرکول در اسطوره هاي روم) را بکشد ولي هر بار بخاطر قدرت هرکول شکست ميخورد.(هرکول فرزند زيوس با Alcmene بود ) http://www.parssky.com/news/archive/form/uploads/C47_image001.gif هرکول يک گناه بزرگ انجام داده بود و براي بخشايش بايد از ?? مرحله سخت را پشت سر ميگذاشت که يکي از آنها جنگيدن با مار ? سر به نام هيدرا بود. در هنگام جنگ بين هيدرا و هرکول الهه هرا خرچنگ را ميفرستد تا که به هرکول صدمه بزند ولي هرکول با يک ضربه پا پوست خرچنگ را ميشکند و اورا از بين ميبرد. به خاطر اين خدمت هرا نقش اورا در آسمان قرار ميدهد. http://www.parssky.com/news/archive/form/uploads/F9F_image002.jpg
Hydrَa
مردم يونان عقيده داشتند که روي بدن زيوس عکس اين مار ? سر قرار دارد. مردم شهر Lerna توسط اين مار نه سر فنا ناپذير قتل عام شدند. سرهاي اين مار اگر قطع ميشد به جايه آن سر جديدي در ميامد. و اگر کسي به او نزدکي ميشد از نفس زهرآگين او ميمرد. او در زير يک درخت در نزديکي يک مرداب زندگي ميکرد.اين صورت فلکي يکي از دوازده کاري بود که هرکول بايد براي مورد عفو واقع شدن انجام ميداد. او با کمک برادر زاده خود Iolaus اين کار را انجام داد به طوري که زماني که هرکول يکي از سرها را قطع ميکرد Iolaus جاي سر را داغ ميکرد و اجازه نميداد سر جديدي درست شود. زماني که هرکول اين جانور را کشت و خبر پيروزي خود را به شاه Eurytheus داد شاه به او گفت که اين يک پيروزي واقعي نيست چون از برادر زاده خود کمک گرفته است http://www.parssky.com/news/archive/form/uploads/DC8_image004.jpg
برج دلو - Aquarius
حمل کننده آب http://www.parssky.com/news/archive/form/uploads/1DC_image005.jpg
حدمتکار المپيوس
او پر کننده جام خدايان بالاي کوه المپيوس بود. اسم اصلي او Ganymede است و معمولا در حا ل ريخت آب از کوزه حود به دهان ماهي جنوبي است نشان داده ميشود.
دزديده شدن در کودکي
او سر شاه کروس بود بعد از اينکه شهر تروي نام پرفت. داستان او در مورد فزنديست که از والدينش ربوده ميشود. او در يک روز که از گله گوسفند پدرش نگهداري ميکرد ربوده شد. در يک داستان اين Eos خداي سپيده دم بود که او را دزديد. او اشتياق زيادي نسبت به مردان جوان داشت . بعد زيوس اين پسر را از او دزديد.
دزديده شدن توسط عقاب
در بيشتر داستانها اين زيوس بود ه دستور داد تا اين کودک چوپان را بدزدند. و بعضيها ميگويند که اين خود زيوس بود که به شکل عقاب تغيير شکل داد و کودک را دزديده بود. او به بالا کوه المپيوس رفت تا جام خدايان را از شهد در جشنها پر کند.
در مصر
يکي از داستانها اين است که صورت فلکي دلو در مصر شکل گرفت و او خداي رود نيل است.. با اين شکل که اودر حال پر کردن جام است نشان دهنده خوده رود نيل است.