فضیلت تخیل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فضیلت تخیل - نسخه متنی

احمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فضيلت تخيل

مفاهيم روانشناسي

بهشتي، احمد

خواب و رؤياي صادق، جلوه اي از فعاليت هاي قوّه وهم و خيال است كه در قرآن مجيد، نمونه هاي روشني از آن نقل شده است.

همان طوري كه قوّه عاقله انسان، به خاطر اتصال به عقل فعال يا مبادي عاليه، به ادراكات عقلي نائل مي آيد و معقولات را بدون استمداد از تفكّر و تعقّل دريافت مي كند، قوّه خيال نيز بي كار نمي ماند و در حوزه كار خود به فعاليت مي پردازد.

كار عقل، ادراك كليات و كار خيال و وهم، ادراك جزئيات است. اكثر انسانها در عالم رؤيا از طريق فعاليتهاي قوّه وهم و خيال، چيزهايي را ادراك مي كنند. ولي در بيداري از چنين ادراكاتي محرومند؛ چرا كه دو عامل، آنها را از فعاليتهايي كه در خواب دارند، باز مي دارد: يكي حس و ديگري عقل. به همين جهت است كه در بيداري، وهم و خيال تحت سيطره و سلطه عقل و حس مي باشند. نه حواس اجازه مي دهند كه وهم و خيال به كارهاي مخصوص خود بپردازند و نه عقل، دست و بال آنها را در اين راه باز مي گذارد.

در عين حال، برخي از انسانها به گونه اي هستند كه قوّه وهم و خيال آنها در بيداري هم فعاليت دارند و جزئياتي را ادراك مي كنند. اين ادراك، مستقل از فعاليتهاي عقلي و حسي است. ولي چندان هم بي ارتباط نيست. در هنگام خواب، حواس پنجگانه از كار مي افتند و به همين جهت است كه قوّه خيال، مجال فعاليت پيدا مي كند. عقل نيز در اين حال، فعاليتي ندارد. اينجاست كه صورتهايي در نزد نفس انسان حاضر مي شود كه گويي برگرفته از ادراكات حسي است، بلكه مي توان گفت: از مدركات حسي هم قوي تر است. آنچه را كه انسان در موقع خواب، مي بيند و مي شنود و لمس مي كند و مي بويد و مي چشد، همه ساخته و پرداخته قوّه خيال است. اين صور خيالي از لحاظ شفّافيت و روشني و ظهور و حضور، هيچ فرقي با آنچه انسان در بيداري به چشم مي بيند و به گوش مي شنود و به لامسه، لمس مي كند و به شامّه مي بويد و به ذائقه مي چشد، ندارد. همان طوري كه بروز و ظهور محسوسات براي حواس، شدت و ضعف دارد، بروز و ظهور صُوَر خيالي هم براي قوّه خيال شدّت و ضعف دارد. در عين حال، بايد اذعان كرد كه در مجموع، صور خيالي در مقايسه با صور حسي، از كيفيت برتري برخوردارند.

نمي توان واقعيت همه صوري را كه انسان در عالم رؤيا از طريق فعاليتهاي وهم و خيال ادراك مي كند، منكر شد. تعبير خواب، از كارهاي بسيار مهمي است كه پيامبران و امامان و صالحان، انجام داده اند. در قرآن كريم، چند نمونه روشن ذكر شده كه همه آنها نشان فعاليت صحيح و درست قوّه خيال و ادراكاتي است كه قبل از وقوع، صورت گرفته است. نفس انسان در بيداري اشتغال به ظواهر حسي و مادي دارد؛ ولي در عالم خواب، فرصت پيدا مي كند كه به امور باطن و موجودات مجرد و مبادي عاليه، نزديك و متصل گردد و از اين طريق، قوّه خيال به ادراك حقايقي توفيق يابد و آنها را در نزد خود متمثّل گرداند. در اينجا به ذكر چند نمونه قرآني مي پردازيم:

1- رؤياي يوسف

او در دوران كودكي در خواب مي بيند كه يازده ستاره و خورشيد و ماه برايش سجده مي كنند. او به پدر مي گويد:

«...يا اَبَتِ إِنّي رَأَيْتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبا وَ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي ساجِدِينَ»1

«پدر، در خواب ديدم كه يازده ستاره و ماه و خورشيد برايم سجده مي كردند».

يعقوب كه اين خواب را نشانه عظمت يوسف و آينده درخشان وي مي ديد، به او دستور داد كه خوابش را براي برادرانش نقل نكند.

يوسف سالهاي سختي پشت سر گذاشت و از مرحله قعر چاه و كاخ پرشيطنت عزيز مصر و زندان، سرانجام به مرحله تحقق رؤياي راستين خود رسيد و زماني كه پدر و مادر و برادران در برابرش به سجده افتادند، گفت:

«...يا اَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُؤْيايَ مِنْ قَبْلُ وَ قَدْ جَعَلَها رَبّي حَقّا وَ قَدْ اَحْسَنَ بِي إِذْ اَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَني بِكُمْ مِنَ البَدْوِ مِنْ بَعْدِ اَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي...»2

«پدر، اين است تعبير خوابي كه از پيش ديده بودم كه خداوند آن را به حقيقت رساند و به من نيكي كرد؛ چرا كه مرا از زندان نجات داد و شما را بعد از آنكه شيطان ميان من و برادرانم فساد كرد و جدايي افكند، از بيابان به شهر آورد».

آري قوّه خيال، صحنه سجده پدر و مادر و برادران را سالها قبل از وقوع، در قالب صحنه تمثيلي سجده ماه و خورشيد و ستارگان، به او نشان داد و اين نبود مگر به بركت صفاي نفس آن بزرگوار و اتصال و ارتباط او به مبادي عاليه.

2- رؤياي همبندهاي يوسف

زماني كه يوسف را به خاطر جرمي كه مرتكب نشده بود، به زندان افكندند، دو متهم ديگر نيز با او به زندان افتادند. اينان از مقرّبان دربار بودند و اتهام آنها سوء قصد به جان پادشاه مصر بود. اين دو زنداني هر كدام خوابي ديدند و خواب خود را براي يوسف نقل كردند.

«...قالَ اَحَدُهُما إِنِّي اَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الآخَرُ اِنّي اَرانِي اَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ...»3

«يكي از آنها گفت: در خواب ديدم كه شراب مي فشردم و ديگري گفت: در خواب ديدم كه بر سرم ناني حمل مي كردم و مرغها از آن مي خوردند».

آنها تقاضا داشتند كه يوسف، خوابشان را تعبير كند؛ چرا كه او را فردي شايسته شناخته بودند. يوسف، به آنها قول داد كه در اولين فرصت، خوابشان را تعبير كند؛ چرا كه خداوند علم تعبير خواب را به او عطا كرده بود. سپس چنين گفت:

«...اَمّا اَحَدُكُما فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرا وَ اَمّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ...»4

«يكي از شما بر سر كار خود برمي گردد و به ارباب خود شراب مي دهد و ديگري به دار آويخته مي شود و مرغان بر سر او منقار مي زنند و از گوشت آن مي خورند».

اين دو رؤيا نيز به حقيقت پيوست. يكي از دو متهم بي گناهيش ثابت شد و به جاي خود بازگشت و ديگري اتهامش ثابت شد و به دارش آويختند.

3- رؤياي پادشاه مصر

او شبي در خواب ديد كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را خوردند و نيز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشك گندم را در عالم خواب، مجسم ديد. از اطرافيان خواست كه خوابش را تعبير كنند، ولي آنها چنين پنداشتند كه خواب او از خوابهاي پريشان است. امّا آن زنداني آزاد شده، به ياد يوسف افتاد و تقاضا كرد كه او را نزد يوسف بفرستند، تا تعبير خواب را از او بپرسد. هنگامي كه وي خواب پادشاه را براي يوسف بازگو كرد، يوسف خواب را چنين تعبير كرد:

«هفت سال، فراواني كشت و زرع است. گندمهايي كه در اين هفت سال، به دست مي آيد، بايد در خوشه ها ذخيره شود، تا در هفت سال قحطي و خشكسالي مورد استفاده قرار گيرد. با پايان گرفتن هفت سال دوم، بارندگي شروع مي شود و دوران فراواني نعمت، مي رسد. شاه دستور داد يوسف را از زندان بيرون آوردند و او را گرامي داشت.

4- خواب ابراهيم خليل

ابراهيم خليل در خواب مي بيند كه فرزندش اسماعيل را در راه خدا ذبح مي كند. يعني صحنه سر بريدن فرزند در راه خدا را در نزد خود متمثّل مي بيند و مطمئن مي شود كه فرمان خدا به اين كار تعلق گرفته است. از اين رو به اسماعيل مي گويد:

«...اِنّي اَري فِي المَنامِ اَنِّي اَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَري...»5

«در خواب مي بينم كه تو را سر مي بُرم. بنگر كه در اين باره چه رأي مي دهي».

از آنجا كه فعل «أَري» مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، معلوم مي شود كه ابراهيم، چند بار صحنه دلخراش سر بريدن فرزند را در خواب ديده و مطمئن است كه آنچه را بارها در خواب ديده، بايد در بيداري تحقق ببخشد و از آنجا كه اسماعيل نيز بايد رأي و عقيده خود را در اين باره اظهار كند، قضيه را با او در ميان مي گذارد. او نيز آمادگي خود را اعلام مي كند؛ چرا كه به درستي و صحت خواب پدر اعتقاد دارد. از اينرو مي گويد:

«...يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني اِنْ شاءَ اللّه ُ مِنَ الصّابِرِينَ»6

«پدر، آنچه را به انجام آن فرمان داده مي شوي، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از شكيبايان مي يابي».

سرانجام، پد ر و پسر تسليم فرمان خدا شدند و بندگي و اطاعت محض خود را در برابر حق به مَعرض نمايش گذاشتند. از اين جهت است كه قرآن كريم مي فرمايد:

«فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَ نادَيْناهُ اَنْ يا اِبْراهِيمُ قَدْ صَدّقْتَ الرُّؤْيا اِنّا كَذلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ»7

«همين كه در برابر امر خدا تسليم شدند و ابراهيم، اسماعيل را براي ذبح بر زمين افكند، از آنها پذيرفتيم و ندا كرديم كه اي ابراهيم: خواب را تحقق بخشيدي و از عهده امتحان برآمدي و ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مي دهيم».

5. خوابهاي پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله

در بررسي هاي اوليه قرآني، معلوم مي شود كه پيامبر گرامي اسلام نيز حقايقي را در خواب، ديده و قرآن آنها را نيز تصديق كرده است.

الف. در سوره اسراء

پيامبر گرامي اسلام در خواب مي بيند كه فرزندان «حَكَم» يا «عاص» از بني اميه همچون بوزينگان بر منبرش جَست و خيز مي كنند. از اين رو بعد از اين خواب تا زنده بود، خوشحالي نكرد. قرآن كريم درباره اين خواب فرمود:

«...وَ ما جَعَلْناَ الرُّؤْيَا الّتِي اَرَيْناكَ إلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِيالقُرْآنِ...»8

«و ما آن شجره ملعونه اي را كه در خواب به تو نشان داديم، جز فتنه و آزمايشي براي مردم قرار نداديم».

آنهايي كه در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند، ظالمان و منافقان و مشركان و كفارند. امّا كساني بوده اند كه همچون يك شجره خبيثه، اجزا و اعضاي آنان به يكديگر وابستگي داشته و براي مردم فتنه بزرگي بوده اند. در روايات سنّي و شيعي، گفته شده است كه اينها بني اميه اند9 در كتاب «الدرّ المنثور» نقل شده است كه عايشه به مروان گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه به پدر و جد تو مي فرمود:

«اِنّكُمُ الشجرةُ الملعونةُ في القرآن»10

«درختي كه در قرآن كريم مورد لعن واقع شده است، شماييد».

ب. در سوره انفال

در جنگ بدر، شمار لشگر اسلام از سيصد و سيزده تن تجاوز نمي كرد. آنهم با ساز و برگ جنگي بسيار اندك و ناچيز؛ در حالي كه شمار لشگر دشمن به هزار تن مي رسيد. آنهم با سازوبرگ جنگي بسيار چشمگير و پيش رفته .

طبيعي است كه در چنين شرايطي دشمن از روحيه بسيار بالا و نيرومندي برخوردار باشد و سپاه اسلام، دچار دلهره و اضطراب گردد. مگر اينكه خداوند اسبابي را فراهم كند كه معادلات اسباب ظاهري تغيير كند و اسباب باطني و غيبي بر اسباب ظاهري فائق آيد. در اين وقت، پيامبر گرامي اسلام، خواب جالب و اميدوار كننده اي مي بيند كه در آيه زير به آن اشاره شده است:

«إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّه ُ فِي مَنامِكَ قَلِيلاً وَ لَوْ اَرَيْناكَهُمْ كَثِيرا لَفَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِيالأَمْرِ وَ لكِنَ اللّه َ سَلّمَ اِنّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»11.

«به يادآور هنگامي را كه خداوند سپاه دشمن را در خواب تو اندك نشان داد و اگر بسيار نشان مي داد، سست مي شديد و اختلاف مي كرديد. ولي خداوند شما را نجات داد. او به اسرار دلها داناست».

اين خواب از رؤياهاي صادقه بود. هرچند لشگر هزار نفري دشمن از نظر كمّيت قابل توجه بود، ولي از نظر كيفيّت، قابل توجه نبود. اين حقيقت، در عالم خواب، براي پيامبر اكرم تمثّل يافت و او خواب خود را براي همراهان نقل كرد و مايه دلگرمي آنها شد و اگر در عالم خواب، طور ديگري آنها را مشاهده مي كرد و خواب خود را براي ياران بيان مي داشت، سبب سستي و تنازع همراهان مي شد. اين رؤيا به سپاه اندك اسلام نيرو و قوّت قلب بخشيد و آنها را بر دشمن غالب ساخت.

ج- در سوره فتح

پيامبر گرامي اسلام در خواب ديده بود كه به همراه مسلمانان، عمره مفرده به جاي آورده و در حالي كه سر تراشيده و تقصير كرده اند، پيروزمندانه وارد مسجدالحرام شده اند.

مسلمانان مدينه با خوشحالي و اميدواري در ركاب پيامبر، رهسپار مكّه شدند، تا براي نخستين بار پس از هجرت، به زيارت بيت اللّه الحرام نائل گردند و آرزوي ديرينه خود را تحقق بخشند.

امّا هنگامي كه به سرزمين حديبيّه رسيدند، مشركين مكّه به مقاومت و ممانعت پرداختند و در نهايت، قرارداد صلحي منعقد گرديد و قرار بر اين شد كه انجام عمره مفرده را به سال بعد موكول كنند. اين پيش آمد، بعضي را دچار شك و ترديد كرد؛ چرا كه گمان مي كردند همان سال وارد مسجدالحرام مي شوند. از اين جهت، خداوند متعال فرمود:

«لَقَدْ صَدَقَ اللّه ُ رَسُولَهُ الرُّوْيا بِالحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ المَسْجِدَالحَرامِ اِنْ شاءَ اللّه ُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا وَ جَعَلَ مِنْ دُونِِ ذلِكَ فَتْحا قَرِيبا»12.

«سوگند كه خداوند در مورد خواب، به پيامبر راست گفت و شما اگر خدا بخواهد، با ايمني در حالي كه تراشنده سر و تقصير كننده ايد، داخل مسجدالحرام مي شويد، بدون اينكه بترسيد. خداوند دانست آنچه را شما ندانستيد و قبل از آن، فتحي نزديك براي شما قرارداد».

صلح حديبيه در سال ششم هجري واقع شد. اگر صلح حديبيه واقع نمي شد، ممكن نبود كه مسلمانان بتوانند بدون جنگ و خونريزي وارد مسجدالحرام شوند. ولي صلح حديبّيه براي مسلمانان فتح بزرگي بود و در نتيجه توانستند در سال هفتم هجري با آرامش خاطر، عمره مفرده به جاي آورند و وارد مسجدالحرام شوند.

مرحوم طبرسي مي گويد: خداوند قبل از خروج مسلمانان به سوي حديبيه، در خواب به پيامبر نشان داد كه مسلمانان داخل مسجدالحرام شده اند. او خواب خود را براي اصحاب، تعريف كرد و همه خوشحال شدند و گمان كردند كه همان سال وارد مكّه مي شوند. از اين جهت، هنگامي كه پس از انعقاد قرارداد صلح حُديبيه، به مدينه بازگشتند و داخل مكه نشدند، منافقان گفتند: نه سر تراشيديم و نه تقصير كرديم13 و نه داخل مسجدالحرام شديم. از اينرو آيه نازل شد و ورود به مكه ،به سال بعد موكول گرديد14

تا اين جا معلوم شد كه قوّه خيال در هنگام خواب، كاملاً فعّال مي شود و انسان در آن حالت، صورتهايي مشاهده مي كند كه در عالم بيداري آنها را مشاهده نمي كند. البته تحليل و تبيين خوابها هميشه كار آساني نيست. چنانكه برخي از خوابها نيز حكايت از واقعيت ندارند و به آنها خوابهاي پريشان گفته مي شود. امّا خوابهاي انبيا و اوصيا و اولياي حق، از واقعيت و دقت كامل برخوردار است.

آن خيالاتي كه دام اولياست عكس مه رويان بستان خداست

فعاليت خيال در بيداري

ما نمونه هاي متعدّدي از فعاليت قوّه خيال در بيداري داريم كه در اينجا به چند نمونه اشاره مي كنيم:

الف. تخيلات شاعران و هنرمندان

به بركت قوّه خيال است كه شاعران و هنرمندان مي توانند آثاري بديع و شگفت انگيز به وجود آورند. يك غزل زيبا يا يك قصيده بكر، از فعاليت قوّه خيال پديد مي آيد و اگر فعاليت اين قوّه نبود، چگونه شاعر به خودش اجازه مي داد كه بگويد: نگويمت كه گلي بر فراز سرو روان كه آفتاب جهانتاب بر سر علمي

يا اينكه:




  • دلم از دست او درياي خون شد
    سرشك ديده ام طوفان نوح است



  • سرشك ديده ام طوفان نوح است
    سرشك ديده ام طوفان نوح است



تابلوهاي گران قيمت نقاشان نيز نتيجه فعاليت قوّه خيال است. اگر شاعر و نقاش و هر هنرمند ديگري بر بال خيال ننشيند، نمي تواند آثاري بديع، پديد آورد.

ب. تخيلات افراد ديوانه يا خيالاتي

شخصي همواره از شعله ور شدن تنور شكم خود شكايت مي كند؛ ديگري هنگامي كه تنها نشسته است، با مخاطبي گفتگو مي كند؛ طفلي در تاريكي شب، از صورتهايي مخوف مي ترسد و جيغ مي كشد. اينها همه معلول فعاليت قوّه خيال در بيداري است.

ج. تخيلات انبيا و اوصيا

اينان نيز در حالت بيداري تخيلاتي دارند و اين در زماني است كه نفس شريف آنان اتصال به مبادي عاليه پيدا كرده و قوّه خيال نيز به موازات آن فعال شده است.

1. يوسف/3.

2. يوسف/100.

3. يوسف/36.

4. يوسف/41.

5. الصافات/102.

6. الصافات/102.

7. الصافات/103تا105.

8. الاسراء/60.

9. الميزان13/148.

10. همان، ص 158.

11. انفال/43.

12. فتح/27.

13. در عمره مفرده، شخص معتمر، مخير است كه سر بتراشند يا تقصير كند.

14. تفسير مجمع البيان جلد 9 و 10 صفحه 126.

/ 1