ناهيد محمدي كارشناس بهداشت عمومي كودكي در عمق وجود همه ماست و با چشمان اوست كه همگي روزي به اين عالم نگاه كرده ايم. با اين وجود، چنان از آن دور افتاده ايم كه براي فهم نقاشي كودكان، نگاه كردن آن برايمان كافي نيست و بايد آنها را مورد مطالعه و بررسي دقيق قرار دهيم. نقاشي بيان كننده احساسات و شخصيت كودكان است و باعث پرورش خلاقيت آنها مي شود و تعادل فكري و روحي به آنها مي دهد. از طرف ديگر تجزيه و تحليل اين نقاشيها براي والدين و مربيان امكان شناخت كودك و كمبودهاي احتمالي او را فراهم مي كند. نقاشي براي كودك فقط يك وسيله براي تجزيه و تحليل يا توضيح و تشريح موجودات و اشيا نيست، بلكه در عين حال وسيله اي براي بيان زندگي عاطفي اوست. هنگامي كه كودك با آزادي و به دلخواه خود نقاشي مي كند، در واقع حالت روحي و احساسات زمان حاضر و احساسات ژرف تر خود را بيان مي كند.
تفسير نقاشي چيست؟
تفسير نقاشي به معناي اين است كه بتوان آنچه را يك نقاشي دربردارد، به صورت جملات معمولي و قابل فهم بيان كرد. بديهي است كه جستجوي يك معناي مخفي توسط يك كليد رمز، كمك مي كند تا يك نقاشي تفسير شود. كليدهاي رمز، ابزار تفسير نقاشي ها هستند كه به كمك آنها تحليل نقاشي يعني روانكاوي كودك ممكن مي شود. در هنگام تفسير نقاشي كودكان، بايد مقطع سني كودك را دقيقا در نظر گرفت. كنايه ها يا رمزهاي نقاشي كودك را در وهله اول به سه دسته زير مي توان تقسيم نمود : 1- كنايه هاي آگاهانه يا ارادي كه كودك آنها را عملا ترسيم كرده است و از شرايط محيط زندگي نتيجه مي شوند. 2- كنايه هاي مبهم كه از دنياي تخيلي خاص كودك ناشي مي شوند. مثل تجسم خورشيد به صورت زن. 3- كنايه هاي ناخودآگاه كه از تمايلات سركوب شده يا عقده هاي دروني مايه مي گيرند.
زيبايي شناسي و تاثيرات رواني رنگ
غالبا هر رنگي از نظر رواني، معني خاصي دارد. رنگ هميشه معرف و وسيله اي براي بيان و ارتباط احساسات و عقايد بوده و هست، به طوري كه مي توان با زبان رنگها صحبت كرد. يك رنگ در يك نظام اجتماعي مشخص، ممكن است داراي مفهومي باشد كه در نظام ديگر معني متضاد آن را بدهد. به طور مثال: در بعضي قبايل موزامبيك رنگ سياه، رنگ خوشي و شادي است. رنگ قرمز تقريبا در همه جا معناي قدرت را القا مي كند زيرا با خون كه نماد زندگي است، همرنگ است. درباره رنگها موضوعي كه بيشتر مورد توجه است محتواي رواني آنهاست. همه مردم تمايز بين رنگهاي گرم (قرمز، زرد، نارنجي) و رنگهاي سرد (آبي، سبز، بنفش) را مي شناسند. رنگهاي گرم تحريك كننده و سبب فعاليت و جنب و جوش و مولد حركت و شادي هستند. در حالي كه رنگهاي سرد، برعكس موجب حالتهاي انفعالي، سكون، بي حركتي و تلقين كننده غم و اندوه هستند. افرادي كه نسبت به رنگهاي گرم واكنش نشان مي دهند، بسيار انعطاف پذير در اجتماع و زود جوش هستند و با جديت هدف خود را دنبال مي كنند و افرادي كه رنگهاي سرد را مي طلبند نسبت به دنياي خارج بي اهميت و تغييرات را بسيار سخت مي پذيرند و داراي روحي سرد هستند. · رنگ زرد: افرادي كه اين رنگ را بيشتر دوست دارند يا باهوش و يا بي استعداد و عقب مانده هستند. · رنگ آبي: افرادي كه اين رنگ را بيشتر دوست دارند محافظه كار هستند اين افراد معمولا انسانهاي موفقي بوده و ارتباط درستي برقرار كرده و افرادي دوست داشتني و سرشار از عشق و محبت و صبر هستند. · رنگ سبز: افرادي كه اين رنگ را بيشتر دوست دارند رفتاري ساده دارند و شهروندان خوبي هستند. · رنگ قرمز: رنگي گرم و زنده و پرنيرو است. افرادي كه اين رنگ را بيشتر دوست دارند خوشحال هستند و زندگي را شيرين مي دانند. · رنگ صورتي: افرادي كه معمولا مشكلي را پشت سر گذاشته اند و به دنبال آرامش هستند اين رنگ را دوست دارند. · رنگ نارنجي: رنگ اجتماعي و شاد است. افرادي كه اين رنگ را دوست دارند زود جوش هستند و تنهايي را دوست ندارند. · رنگ سفيد: رنگي ضعيف، بي احساس و بي تحرك است و نشانه مشكل رواني. · رنگ قهوه اي: افرادي كه اين رنگ را دوست دارند، محكم، قابل اعتماد و زيرك هستند.
موضوع نقاشي و شخصيت كودك
درك و فهم نقاشي هاي كودك و چيزي كه او مي خواهد بيان كند، براي والدين و مربيان بسيار لازم است. زيرا شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بين بزرگسالان و كودكان مي شود. بزرگسالان مي توانند با برقرار كردن روابط دوستانه با كودك از او بخواهند برايشان درخت، حيوان، خانه، يك شخص، خانواده، خودش و يا هر چه را كه مورد علاقه اش هست يا از آن ميترسد يا يك رويا را ترسيم كند. البته بي آنكه چيزي را به او تحميل كنند. البته براي تعبير نقاشي هاي يك كودك بايد از تعداد زيادي از نقاشي ها و اطلاعات دقيق زندگي كودك كمك گيريد. 1- شكل آدم: در نقاشي كودكان اگر شكل آدمك در مجموع هماهنگ باشد، احتمال زيادي وجود دارد كه كودك كاملا سازگار باشد. اگر برعكس آدمك در اندازه كوچك يا در گوشه اي از كاغذ كشيده شده باشد، به معناي اين است كه كودك خود را كم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند. اگر در نقاشي دست و بازو را نكشيده، بيانگر احساس عدم امنيت است. كودكاني كه آدمهايي با اندازه بزرگ رسم مي كنند خود را بالاتر از بقيه مي دانند و زودرنج و حساس هستند. كودكان پرخاشگر، جزئيات صورت را به حد اغراق آميزي بزرگ ر سم مي كنند، در حالي كه كودكان خجالتي، جزئيات را از نظر مي اندازند و فقط دايره صورت را ترسيم مي كنند. كودكان ضعيف و درونگرا اغلب براي آدمك پا نمي گذارند و يا او را به حالت نشسته نقاشي مي كنند. بالاتنه اگر لاغر و باريك باشد مشخص كننده اين است كه كودك از اندام خود ناراضي است و يا از چاق و بزرگ شدن مي ترسد. 2- نقاشي كودكان همسن و سال: در اين نوع نقاشي از كودك خواسته مي شود كه خود را در ميان كودكان همسن بكشد. اگر كودك در اين نقاشي خود را در ميان گروه يا كنار دايره كشيده باشد معاني مختلفي پيدا مي كند. ناسازگارها اغلب در محدوده خارجي گروه و يا تنها كشيده ميشوند. 3- نقاشي خواب و رويا: نقاشي خواب و رويا ممكن است ترسها يا تمايلات كودكان را ظاهر كند. 4- خانه: در نقاشي كودكان، خانه بيش از هر چيز ديگري كشيده مي شود. خانه نماد پناهگاه و هسته اصلي خانواده است كه ممكن است مورد علاقه يا تنفر كودك باشد. در سنين 5 تا 8 سالگي كشيدن خانه هايي كه در ورودي آن از بقيه خانه جدا مانده و نيز ديوارهاي بلند نشانگر خجالتي بودن كودك است. بعد از 8 سالگي نشانگر خود كوچك بيني و تنهايي و در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد است. در خانواده هايي كه پدر و مادر از هم جدا شده اند در كودك خانه را به 2 قسمت تقسيم كرده و دو در ورودي براي آن مي گذارد. اگر خانه به شكل قصر باشد در واقع به منزله پناهگاه مطلوب است و يا برعكس اگر به شكل زندان باشد، نماد فشار خانوادگي است. 5- كوچه: اگر كودك دچار مشكل باشد، كوچه كه محلي براي ارتباط با ديگران است را به صورت پيچ و خم دار مي كشد. كلا كوچه نماد فرار و گريز است. كودكان شاد خيابانهاي عريض و باز مي كشند. ولي كودكاني كه داراي خانواده اي گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولا در نقاشيهاي خود كوچه هاي متعدد كه در يك نقطه تلاقي مي كنند، ترسيم مي كنند. 6- درخت: براي تجزيه و تحليل نقاشي درخت بايد سه قسمت آن را مشخص كرد (ريشه، تنه، شاخه ها و برگها). ريشه كه در زمين فرورفته نماد فشارهاي غريزي است. تنه پرثباتترين و مشابه ترين عامل به خود كودك است. بنابراين بيانگر مشخصات دائمي و عمق شخصيت اوست. شاخه ها و برگها نشانگر ارتباط كودك با دنياي خارج است. اگر كودك به ترسيم ريشه درخت اهميت زيادي داده باشد نشانگر طبيعت بدوي و عاشقانه و در عين حال محافظه كار و بي حركت كودك است. بلند بودن تنه درخت بعد از سنين مدرسه اغلب نشانگر عقب افتادگي فكري يا بيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي قبل از مدرسه است. اگر تنه درخت كج كشيده شود نشانگر عدم ثبات كودك است. اگر درخت برگهاي زياد و درهم داشته باشد نشان دهنده اين است كه كودك در خود فرو رفته و آمادگي تغيير و تحول را ندارد. ولي درختي كه شاخه هاي آن هر كدام به سويي كشيده شده نمايانگر حساسيت شديد كودكي است كه مسائل را به سادگي مي فهمد و مي تواند با محيط سازگار شود. 7- خورشيد: در بيشتر نقاشي كودكان خورشيد وجود دارد و تصوير آن نشان دهنده خوشحالي و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتي رابطه بين كودك و پدر خوب باشد، خورشيد هميشه به طور كامل در حال درخشيدن است و اگر اين طور نباشد، خورشيد در پشت كوه يا قوسي در افق ديده مي شود: اگر كودك از پدرش بترسد، خورشيد را به رنگ قرمز تند يا سياه در مي آورد.
نقاشي خانواده
1- فاصله بين اشخاص در نقاشي: اگر كودك خود را در كنار اعضاي خانواده خود بكشد نشانگر انس و الفت بين اعضاي خانواده است. 2- برجسته نمودن اشخاص: در بيشتر نقاشي هايي كه كودكان از خانواده ترسيم مي كنند هميشه يك شخصيت اصلي وجود دارد كه كودك بيشترين بار احساسي خود را چه به صورت عشق و ستايش، چه به صورت ترس و دلهره، بر روي او مستقر مي كند. اين شخصيت اصلي غالبا قبل از ديگران كشيده مي شود. اين شخص گاه در وسط صفحه و گاه نفر اول از سمت چپ كاغذ است. 3- بي ارزش كردن اشخاص: وقتي در نقاشي، يكي از اغضاي خانواده وجود ندارد مي توان نتيجه گرفت كه كودك آگاهانه يا ناخودآگاه آرزوي نبود آن شخص را دارد. گاهي ديده مي شود كه كودك خودش در نقاشي نيست كه دليلش اين است كه احتمالا كودك در خانه احساس راحتي ندارد. طريق ديگر براي بي ارزش كردن يك شخص، كشيدن تصوير او و سپس پاك كردن آن است.
نقاشي و روان درماني
نقاشي تنها وسيله تشخيص ناسازگاري كودك نيست، بلكه خود عامل بالقوه خلاقيتي است كه وسيله درمان مؤثري مي شود. روان درماني به وسيله نقاشي توسط اشترن پيشنهاد و به كار گرفته شد. اشترن مي گويد: نقاشي به عنوان وسيله اي براي روان درماني، بيشتر براي كودكان كم سازگار، ناثابت و عقب مانده، آموزش مناسبي است و نتيجه اي كه از اين كار حاصل ميشود، اعجاب انگيز است. زيرا نقاشي به كودك امكان مي دهد كه قدرت و قابليت خلاقيت خود را بشناسد و در نتيجه حل مشكلات آموزش برايش سهل تر جلوه كند. طريقه معالجه به اين صورت است كه روانكاو تمام تمايلات و مشكلات سركوب شده بيمار را كه در ناخودآگاه جاي گرفته برايش بيان مي كند. بدين ترتيب، وقتي بيمار از فرآيندهاي مزاحم آزاد شود، مي تواند دوباره شخصيت خود را بر پايه هاي استواري بنا سازد. جهان پر از كودكان باهوش و خوش ذهن است كه با ذوق خود به زندگي، معني مي دهد. اي كاش براي كمك به آنها با دست خودمان باعث نابودي آنها نشويم.