ديدايي يك شخصيت سالم با نيروي اراده محكم و مستقل همراه با هويت پذيرفته شده از جانب خود فرد چگونه و كجا شكل مي گيرد؟ روانشناسان و دست اندركاران علوم اجتماعي و انساني معتقدند كه بخش اعظمي از اين امر مهم قبل از اينكه فرد وارد جامعه شود در خانواده و دامن والدين و بخصوص مادر صورت مي گيرد. در نتيجه زنان جامعه، آينده سازان هر مرزو بوم اند. پس ساختار شخصيت يك زن و چگونگي شكل گيري آن از اهميت ويژه اي برخوردار است. مادر امروز همان كودك ديروز است كه در دامان مادري ديگر رشد كرده و زمينه هاي پرورش نسل بعدي از جامعه خانواده خويشتن به جامعه فردا را فراهم مي آورد. لايه هاي زيرين چنين شخصيتي همانطور كه روانشناسان انسان گرا و رفتارگرا تأييد مي كنند برخورداري از امنيت عاطفي ـ رواني است. چيزي كه هر موجودي به دنبال آن است. دوست بدارد و دوستش بدارند و هر لحظه اضطراب از دست دادن تأييد را با خود به يدك نكشد. هر انساني كه در يك محيط گرم و صميمي و فارغ از دغدغه هاي پس رانده شده بتواند احساس امنيت كرده و پيوسته نگران شرطي شدن عشقش نباشد مي تواند اين اعتماد را به ديگران جامعه هديه كند. به قول اريك فروم هر انسان سالم ابتدا بايستي خودش را دوست بدارد و سپس اين عشق را نثار بقيه كند. در راستاي به دست آوردن چنين امنيتي چه بايد كرد؟ كودك از زماني كه پا به عرصه جهاني مي گذارد با خودش اضطراب را مي آورد كه وظيفه مادر همانا از بين بردن آن است. هنگامي كه از سينه مادر شير مي خورد نمي تواند وجودش را از مادر منفك بداند و با مادر عجين شده، مادر برايش در حكم منبع تغذيه، منبع حيات و منبع عشق است وي كه مي تواند سرمنشأ امنيت بخصوص امنيت عاطفي باشد و چون تصوير ثابتي از مادر در ذهن خود ندارد عينيت او برايش حكم جدايي دائم را دارد. پس اين سرچشمه انرژي حيات چگونه موجودي بايستي باشد تا بتواند موجودي سالم به لحاظ تحول رواني ـ عاطفي ـ اخلاقي پرورش دهد. وجود الگوپذيري امروز كه خود فردا نقش الگو را خواهد داشت پس از مرحله گذرا از مرحله حسي ـ حركتي و جهت شناخت دنياي اطرافش خطاهايي از او سر مي زند در اين مرحله نقش والدين بخصوص مادر بسيار حساس مي شود. بدين منظور براي تربيت و آگاهي كردن آنان نبايستي از خود عشق استفاده كرد. زيرا عشق هدف است نه وسيله. به طور مثال اگر فرزندمان در حين بازي وسيله اي را شكست يا خرابكاري به بار آورد به او نگوييم ديگر دوستت ندارم زيرا پيامدهاي عاطفي چنين جمله اي بسيار ناخوشايند است. كودك بيشتر از اينكه نگران شكستن وسيله باشد نگران از دست دادن مهر و محبت ماست پس بار ديگر در حين بازي يا برطرف كردن حس كنجكاوي چيزي را شكست آن را پنهان مي كند و اگر از او سؤال كنيم به ما دروغ مي گويد. بنابر اين با وجود يك جمله به فرزندمان هم دروغگويي و هم پنهان كاري ناخواسته و نادانسته آموخته ايم. بهتر است به جاي جمله ديگر دوستت ندارم، بگوييم اين كار تو را دوست ندارم يعني او را متوجه اشتباهش كنيم نه اينكه اضطراب را به جايش بيندازيم كه عشق من به تو خدشه دار شده است. كودكي كه پيوسته نگران قهر و بي مهري والدينش باشد به واكنش هاي اضطرابي مثل جويدن ناخن، ادرار بي اختياري و بهانه جوييهاي آزاردهنده متوسل مي شود. كودكان وابسته نيز از اين دسته اند كه با حالت چسبندگي به مادر هم خودش رنج مي برد و هم مادر را اذيت مي كند. در واقع وي در دنياي كودكانه اش چنين تصور مي كند كه اگر از مادرش دور شود عشق او را هم نخواهد داشت و مدام در تنش از دست دادن محبت مادر به سر مي برد. او چگونه مي تواند در آينده مادري مستقل و آزاده باشد؟ موجودي كه در محيطي امن به لحاظ عاطفي و رواني رشد يابد مي تواند به خود و جامعه اش معتمد باشد چنين فردي مي تواند خطايش را پذيرفته، انتقادپذير نيز باشد و هرگز نگران اين مسأل ه نيست كه اگر قبول كنيم اشتباه كردم، بايستي معذرت بخواهم و غرورم لطمه مي خورد. موضوعي كه امروزه بسيار شاهد آن هستيم، جوان امروزي فكر مي كند اگر بگويد اشتباه كردم كوچك و حقير شده و يكي از افتخارات بعضي از آنان اين است كه مي گويد من تا به حال از كسي عذر خواهي نكرده ام و اين بدين معنا نيست كه من هرگز اشتباهي مرتكب نشده ام اگر هم خطا را بپذيرد و عذر بخواهد هنوز كار تمام نشده. اصل قضيه اينجاست كه ديگر آن را تكرار نكند و در واقع تغيير رفتار دروني به وجود بيايد. شماي مادر يا پدر بزرگ نيز اگر مرتكب خطا شديد و در مورد داوري درباره فرزندتان اشتباه كرديد معذرت بخواهيد و در صدد رفع آن بر آييد. بدين وسيله مي توانيد الگوي مستقيمي براي فرزندتان باشيد و در كنار آگاهي دادن به وي از نوازش و نمادهاي رفتاري مهروزي مثل بوسيدن و در آغوش كشيدن آنان كوتاهي نكنيد. اين امر مي تواند كودك شما را مطمئن سازد كه تحت هيچ شرايطي محبت شما را از دست نخواهد داد و عشق شما مشروط نيست در عين حال تواضع، عزت نفس و گذشت را به او آموخته ايد. از طرفي همانطور كه كودك بايستي به شما اعتماد كند شما هم به او اعتماد كنيد. به دنيا و تحليل هاي كودكانه اش بها داده، احترام بگذاريد. هرگز فكر نكنيد كه او نمي فهمد. اگر ظاهراً از كنار مسأله اي به سادگي مي گذرد اين بدين معنا نيست كه دريافتي نداشته و به حافظه خود نمي سپارد. با او آن چنان رفتار كنيد كه از او در مقابل خودتان انتظار داريد. اگر مي خواهيد شما را تو خطاب نكند و شما را محترم بدارد با او نيز چنين كنيد. حافظه دراز مدت كودك از سه سالگي به بعد فعال مي شود پس در حضورش مراقب رفتار و اعمال خود باشيد. واژه هايي را كه به كار مي بريد اگر نتواند آن را ياد بگيرد و تكرار كند، نتايج حاصله از آن را ضبط مي كند. مثلاً از حالت شما مي فهمد كه شما در چه حالي هستيد، عصباني يا خوشحال، غصه دار يا خشمگين يا بي تفاوت، حالات چهره شما را در ذهنش ثبت مي كند و در اثر تكرار دريافت مي دارد كه كدام كلمه در كدامين حالت به كار مي رود. پيوسته به ياد داشته باشيد كه شما يك الگوي مسلم و زنده هستيد و او مي تواند يافته هايش را به يكديگر بسط بدهد. اندوهش را به حساب آوريد، فرض كنيد عروسك محبوب او شكسته و بسيار اندوهگين شده است. غمش را سبك نشماريد و او را مسخره نكنيد همانطور كه ما بزرگسالان براي از دست دادن چيزي دلخواه متأثر مي شويم و دلمان نمي خواهد سرزنشمان كنند. اگر از آنها نظر مي خواهيم به نظرشان اهميت بدهيم. دخترك سه ساله شما وقتي عروسك بازي مي كند، اگر دقت كنيد در مي يابيد با عروسكهايش و همبازيش همان رفتاري را دارد كه شما و اطرافيان با خودش داريد. بي حوصلگي، بيماري، مشغوليت، گرفتاري و را در خور فهم و دركش توضيح دهيد و به طور آمرانه دعوت به تحمل و سكوتش نكنيد، احساس ارزش و خواسته شدن امري است كسب كردني كه اكتساب آن به همين دوران تعلق دارد. نقاط قوت آنها را هم ببينيد و پيوسته انتقادگر نباشيد. مسؤوليت پذيري به طور مطلوب نه همراه با اضطراب، قدرت تصميم گيري و نداشتن تزلزل و بي ثباتي در شخصيت در بزرگسالي نيز چنين است. به طور مثال اگر از دختر چهار ساله خود مي خواهيد عروسكهايش را جمع كرده و اتاقش را مرتب كند به او ياد بدهيد و او را همراهي كنيد و در لذت از نظافت اتاقش شريك بشويد. در اين سن كودك از طريق تضادورزي و مخالفت با شما مي خواهد ابراز وجود نمايد و فرديت و موجوديت خود را به اثبات برساند پس در راه كسب استقلال و اعلام موجوديتش كمك رسان باشيد و سعي نكنيد با تنبيه هاي رواني و عاطفي هوشيارش كنيد تفاوت ها را به او نشان دهيد. همان طور كه مسواك زدن را با شستن دندانهاي خودتان به او مي آموزيد، خوب گوش كردن و حوصله به خرج دادن در برآوردن نيازها و رعايت حقوق ديگران و را مثل يك الگو به او ياد بدهيد و