براي زيست شناسان حرفه اي ترديدي باقي نمانده است كه زمين اكنون با انقراض فزاينده گونه هاي در خطر تهديد ، مواجه شده است كه با پنج انقراض بزرگ زمين شناختي پيشين برابري مي كند. مدتي پيش در ????، ادوارد ويلسون، زيست شناس دانشگاه هاروارد، تخمين زد كه سياره زمين در حال حاضر گونه هايش را با نرخ ?? هزار گونه در سال از دست مي دهد كه اين ميزان حتي رقم دلهره آور سه گونه در هر ساعت را نيز پشت سر مي گذارد. برخي از زيست شناسان گمان مي كنند كه اين بحران تنوع زيستي كه آن را انقراض ششم ناميده اند، حتي شديدتر و قريب الوقوع تر از آن چيزي است كه ويلسون حدس زده بود.
انقراض هاي پيشين نوشدگي هاي بيوتا (Biotic turnover انقراض گونه ها در يك ناحيه و جانشين شدن آنها توسط گونه هاي ديگر. بيوتا مجموعه گياهان و جانوران و موجودات ذره بيني يك ناحيه- م) در مقياس جهاني همگي از رويدادهاي فيزيكي ناشي شده اند كه در محدوده آشفتگي هاي عادي اقليمي و ساير اختلالات فيزيكي كه گونه ها و كل اكوسيستم طعم آن را مي چشند و از آن جان سالم به در مي برند، نمي گنجد. پس علت آنها چيست؟
نخستين انقراض بزرگ ??? ميليون سال پيش روي داد. به نظر مي رسد كه تغييرات اقليمي (سرد شدن نسبتاً شديد و ناگهاني اقليم جهان) به انقراض توده اي پايان دوره اردوويسين انجاميد و باعث دگرگوني هاي شديد در حيات دريايي شد. در آن دوره حيات ناچيز در خشكي وجود داشت و شايد هم هنوز آثار حيات در خشكي پديدار نشده بود.) در نتيجه اين انقراض ?? درصد از كل خانواده هاي موجود از دست رفتند. هر خانواده (Family) ممكن است داراي گونه هاي اندك يا هزاران گونه مختلف باشد.
دومين انقراض بزرگ ??? ميليون سال پيش و در اواخر دوره دونين رخ داد. علت اين انقراض نيز احتمالاً تغييرات اقليمي در مقياس جهاني بوده است. شايد هم علت ديگري داشته. در هر صورت در اثر آن ??درصد از خانواده هاي موجود از بين رفتند.
سومين انقراض بزرگ ??? ميليون سال پيش به وقوع پيوست. تمامي سناريوهايي كه دست كم تاكنون در تبيين بزرگترين انقراض توده اي جهان در پايان دوره پرمين ساخته و پرداخته شده است، علت آن را ملغمه اي از تغييرات اقليمي مي دانند كه احتمالاً در جابه جايي هاي زمين ساخت _ پهنه اي ريشه دارند. با اين همه شواهد بسيار تازه اي حاكي از آن است كه شايد همانند انقراض پايان دوره كرتاسه، برخورد يك شهاب سنگ منجر به اين انقراض شده باشد كه به نابودي ?? درصد از كل خانواده هاي موجود انجاميد.
چهارمين انقراض بزرگ ??? ميليون سال پيش و در اواخر دوره ترياس، درست اندكي پس از آنكه دايناسورها و نخستين پستانداران تكامل يافته بودند، روي داد. از روي بقاياي به جا مانده تعيين علت دقيق اين واقعه كه طي آن ?? درصد از خانواده ها از بين رفتند، دشوار است.
پنجمين انقراض بزرگ كه مشهورترين و شايد تازه ترين وقايع از اين دست باشد، ?? ميليون سال پيش و در پايان دوره كرتاسه روي داد. براساس شواهد سنگواره اي طي اين انقراض بازمانده دايناسورهاي خشكي زي و آمونيت هاي دريايي (گروه منقرض شده اي از سرپايان با صدف هاي مارپيچ- م) و بسياري از گونه هاي موجود در كل طيف فيلوژنتيك در تمامي زيستگاه ها نابود شدند. در دهه گذشته نظر اكثريت دانشمندان اين بوده كه انقراض مذكور در اثر برخورد يك (شايد چند) شهاب سنگ آسماني (احتمالاً ستاره دنباله دار) با سياره زمين رخ داده است. با وجود اين برخي از زمين شناسان يك حادثه آتشفشاني بزرگ را كه تله هاي ديكن (Deccan Trap) هند را به وجود آورد، بخشي از زنجيره وقايع فيزيكي مي دانند كه اكوسيستم هاي موجود را به اندازه اي متلاشي ساخت كه بسياري از گونه هاي خشكي و دريا به سرعت رو به انقراض نهادند. طي اين انقراض ??درصد از خانواده ها از بين رفتند. تا بدين جا هر پنج انقراض توده اي بزرگ بر اثر عوامل طبيعي روي داده اند.
چه چيزي انقراض ششم را از پنج انقراض پيشين متمايز مي سازد؟ در نگاه نخست شايد به نظر برسد كه انقراض هاي پيشين كه تحت تأثير عوامل فيزيكي روي داده اند چيز زيادي براي گفتن درباره انقراض ششم كه اكنون و آشكارا توسط انسان در حال روي دادن است، ندارند. ترديدي وجود ندارد كه در دنياي مدرن انسان به واسطه فعاليت هايي نظير تغيير شكل و انهدام زيستگاه هاي فيزيكي، بهره برداري بي رويه از گونه ها، آلودگي و معرفي گونه هاي بيگانه عامل بلاواسطه نابودي گونه ها و تخريب اكوسيستم ها شده است و از آنجايي كه Homo sapiens آشكارا يك گونه جانوري است (هر چند كه به لحاظ رفتاري و بوم شناختي حيوان منحصر به فردي است) به نظر مي رسد كه انقراض ششم نخستين انقراض جهاني ثبت شده اي است كه به جاي عامل فيزيكي داراي علت زيست شناختي است. براساس شواهد نحوه برخورد انسان با زمين كاملاً شبيه برخورد شهاب سنگ دوران كرتاسه است. ?? ميليون سال پيش كه آن برخورد فرازميني با تمامي قدرت انفجاريش روي داد، بلافاصله با القاي خرده ريزها و توده سنگ هاي متراكمش به لايه هاي بالايي اتمسفر منجر به كاهش درجه حرارت جهاني و از همه مهمتر سركوب شديد فرآيند فتوسنتز شد و خسارت هاي ويرانگري را به سيستم هاي زنده زمين وارد آورد. اين دقيقا همان بلايي است كه انسان اكنون بر سر زمين مي آورد. انسان عامل تغييرات فيزيكي گسترده اي بر روي سياره خاكي است. انسان پس از پيدايش بر روي زمين بي درنگ نابودي محيط زيست را آغاز كرد.
انقراض ششم چيست? انقراض ششم را مي توان به دو مرحله جدا از هم تقسيم كرد. مرحله نخست زماني آغاز شد كه نخستين انسان هاي كنوني نزديك به ??? هزار سال پيش شروع به پراكنده شدن در نقاط مختلف جهان كردند. مرحله دوم نيز تقريباً از ?? هزار سال پيش و پس از روي آوردن انسان به كشاورزي، آغاز شد. مرحله نخست اندكي پس از آنكه Homo sapiens در آفريقا تكامل يافت و اين انسان به لحاظ آناتوميكي مدرن شروع به مهاجرت به خارج از آفريقا و پراكنش در سرتاسر جهان كرد، آغاز شد. انسان مدرن ?? هزار سال پيش به خاورميانه رسيد و تقريباً ?? هزار سال پيش شروع به مهاجرت به اروپا كرد. نئاندرتال ها كه از مدت ها پيش در اروپا زندگي مي كردند كمتر از ?? هزار سال پيش پس از رسيدن ما به اروپا همچنان زنده ماندند، اما پس از آن به طور ناگهاني و غير منتظره ناپديد شدند. به اعتقاد بسياري از ديرين انسان شناسان قربانيان رسيدن ما يا از طريق نبردي تمام عيار از پا درآمدند يا به روشي زيركانه تر، در اثر باختن در رقابتي بوم شناختي كه در قياس با نبرد رودررو آثار ويرانگر كمتري در پي داشت، براي هميشه از صفحه روزگار محو شدند. در همه جا بسياري از گونه هاي بومي (به ويژه گونه هاي بزرگ جثه تر) اندكي پس از رسيدن انسان مدرن منقرض شدند. انسان مانند نره گاوي بود كه در يك فروشگاه ظروف چيني رها شده باشد. او اكوسيستم ها را با شكار بيش از اندازه گونه هاي شكارچي كه تا پيش از آن هيچ تجربه اي از رويارويي با انسان نداشتند، ويران ساخت و با انتشار ميكرواورگانيسم هاي بيماري زا موجب نابودي و انهدام اكوسيستم ها شد. هرجايي كه انسان مدرن پاگذاشت ساير گونه ها منقرض شدند. شواهد سنگواره اي، نابودي اكوسيستم ها توسط انسان را تاييد مي كند.
انسان ها نزديك به ????? سال پيش در تعداد بسيار زياد به آمريكاي شمالي رسيدند و مكان هايي كه حاكي از قصابي ماموت ها و ماستودون ها و نيز انقراض بوفالوها هستند در سرتاسر قاره پيدا شده اند. اين انقراض عظيم فلور و فون دوره پلئيستوسن در حفره قير ?لابرين? (La Brea) با رسيدن ما به آمريكاي شمالي همزمان شده است. كارائيب نيز شماري از گونه هاي بزرگش را پس از رسيدن انسان به آنجا در حدود ? هزار سال پيش از دست داد. انقراض بخش هايي از مگافون (بزرگ ترين حيوانات همچون گوزن، گربه هاي بزرگ، فيل و شترمرغ. جانوراني با بيش از ?? كيلوگرم وزن- م) استراليايي به مدت ها پيشتر يعني ?? هزار ساله پيش كه انسان به آنجا رسيد، مربوط مي شود. ماداگاسكار كه تا اندازه اي يك مورد غير عادي و استثنايي است و انسان تنها ???? سال پيش براي اولين بار به آنجا رسيد، باز هم به خوبي با الگوهاي انقراض جور در مي آيد. در اين جا نيز گونه هاي بزرگ تر (فيل مرغ، گونه اي از اسب آبي به علاوه لمورهاي بزرگ) اندكي پس از ورود انسان به سرعت ناپديد شدند. در واقع تنها در مكان هايي كه آدمسانان ابتدايي تر از گذشته هاي دور زندگي مي كردند (آفريقا و همچنين اروپا و آسيا) جانوران با حضور آدمسانان از قبل سازگاري داشته و توانستند تا اندازه زيادي از نخستين موج هاي انقراض ششم جان سالم به در ببرند. مابقي گونه ها كه تا پيش از آن هيچ گاه با آدمسانان در اكوسيستم هاي محلي خود مواجه نشده بودند به اندازه تمامي گونه هاي جزاير گالاپاگوس- جز آخرين گونه هايي كه به آنجا رسيده اند نظير مگس گير ورميليون- به طرز ساده لوحانه اي در برابر آدمسانان بي احتياط بودند. گونه هاي گالاپاگوس تا به امروز نيز همچنان بي احتياط مانده اند.
اما چرا انقراض ششم همچنان ادامه مي يابد؟ دومين مرحله انقراض ششم در حدود ?? هزار سال پيش و با اختراع كشاورزي آغاز شد. كشاورزي ظاهراً در چند زمان مختلف و در چند جاي مختلف جهان اختراع شد و در خلال سال ها در سرتاسر جهان انتشار يافت. كشاورزي به تنهايي دگرگوني هاي بوم شناختي بسيار شديد و اساسي را در كل تاريخ ?/? ميليارد ساله حيات به وجود آورد. با اختراع كشاورزي انسان ديگر مجبور نبود كه براي ادامه بقايش با ساير گونه ها ارتباط متقابلي داشته باشد به علاوه با اين اختراع او توانست با مهارت بسيار ساير گونه ها را براي استفاده هاي شخصي خود تحت كنترل درآورد. او ديگر مجبور نبود كه تابع ظرفيت تحمل اكوسيستم ها باشد و از اين رو توانست جمعيت اش را به طور بي رويه اي افزايش دهد.
انسان نه با طبيعت بلكه خارج از آن زندگي مي كند. Homo sapiens نخستين گونه اي است كه از زندگي در اكوسيستم هاي محلي دست كشيده است. ساير گونه ها از جمله نياكان آدمسان ابتدايي ما، تمامي انسان هاي پيش _ كشاورزي و بازمانده جوامع شكارچي_ جمع آوري كننده كه هنوز هم به صورت جمعيت هاي نيمه منزوي وجود دارند، در اكوسيستم هاي محلي خود نقش ويژه اي داشتند يا به عبارت ديگر آشيان بوم شناختي خاصي را اشغال مي كردند. اما اين در مورد انسان هاي انقلاب پسا _ كشاورزي كه پا را از اكوسيستم هاي محلي خود فراتر گذاشته اند، صدق نمي كند. در واقع براي توسعه كشاورزي رويارويي با اكوسيستم ها _ تبديل زمين به مكاني براي توليد يك يا دو محصول غذايي و نابودي ساير گونه هاي گياهي بومي كه اكنون در رديف علف هاي هرز قرار مي گيرند _ و تمامي گونه هاي جانوري نه چندان اهلي شده كه اكنون آفت تلقي مي شوند، ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي آيد. اما زمين ديگر قادر به تحمل روند رو به رشد جمعيت انسان نيست. زمين اكنون به حد نهايي ظرفيت تحمل خود نزديك مي شود. تعداد كل افراد يك گونه خاص در نتيجه عوامل مختلفي كه مهم ترين آنها، ظرفيت تحمل اكوسيستم آن منطقه است، محدود مي شود. با توجه به نيازهاي وابسته به انرژي و سازش هاي فراهم سازي انرژي در يك گونه خاص تنها تعداد معيني از يك گونه نظير سنجاب، بلوط و قوش مي تواند در قطعه معيني از يك زيستگاه ساكن شود. اما كشاورزي محدوديت هايي را كه اكوسيستم هاي طبيعي بر اندازه جمعيت انسان اعمال مي كردند، از ميان برداشته است. با آنكه هنوز هم محصولات كشاورزي مرتباً نابود مي شود و بيماري و قحطي بر زمين سايه مي گستراند اما ترديدي نيست كه كشاورزي توانسته تاثير شگرفي بر اندازه جمعيت انسان بگذارد. برآورد ها متفاوت است اما جمعيت يك تا ?? ميليون نفري انسان طي ?? هزار سال گذشته اكنون از مرز ? ميليارد نفر گذشته است. جمعيت انسان به طور لگاريتمي در حال افزايش است تا جايي كه تا سال ???? به ? ميليارد نفر خواهد رسيد. احتمالاً يك حد نهايي براي ظرفيت تحمل انسان بر روي زمين وجود دارد _ حدي كه كشاورزي قادر به حمايت از آن است _ و تخمين زده مي شود كه اين رقم مي تواند بين ?? تا ?? ميليارد نفر باشد.
در حالي كه برخي گمان مي كنند كه رقم نهايي شايد بيش از اينها باشد. رشد بيش از اندازه جمعيت، گونه هاي مهاجم و بهره برداري بي رويه آتش انقراض را شعله ورتر مي سازد. انفجار جمعيت انسان به ويژه در سال هاي انقلاب پساصنعتي طي دو قرن گذشته و نيز توزيع و مصرف نابرابر ثروت هاي زمين دليل واقعي انقراض ششم است. در نتيجه تمامي اين ها يك چرخه خطرناك به وجود آمده است: هر چه زمين هاي بيشتري پاك تراشي مي شوند و تكنيك هاي كارآمدتري به ياري رشد جمعيت انسان مي آيند (به ويژه پيشرفت هايي كه اخيراً در مهندسي ژنتيك به وجود آمده) بر ميزان جمعيت انسان افزوده تر مي شود.
مصرف سوخت هاي فسيلي بيشتر بر دامنه كشاورزي مي افزايد و در نتيجه تغييرات بيشتري را بر محيط اعمال مي كند. انسان همچنان به صيد ماهي ادامه مي دهد (در حال حاضر ?? ذخيره گاه از ?? ذخيره گاه بزرگ ماهيان سياره زمين به شدت تهي شده است) و درختان را براي تهيه الوار قطع مي كند. مصرف بي رويه سوخت، آلودگي و فرسايش خاك در اثر كشاورزي مناطق مرده اي را در ذخيره گاه هاي زمين به وجود آورده كه خليج مكزيك نمونه اي از اين دست است. پراكندگي يهودي مانند انسان منجر به پراكنش گونه هاي بيگانه اي است كه غالباً به اندازه گونه هاي بومي دچار خسارت نمي شوند. به عنوان مثال گونه هاي مهاجم در ايجاد ?? درصد از تمامي گونه هاي در خطر تهديد و در خطر انقراض ايالات متحده آمريكا سهم بسزايي داشته اند.
طي انقراض توده اي سوم تنها ?? درصد از كل گونه هاي جهان جان سالم به در بردند. آيا در اين انقراض نيز همين تعداد گونه زنده خواهند ماند؟ آيا اقدامات حفاظتي مي تواند انقراض ششم را متوقف سازد. اكنون اكوسيستم هاي جهان غرق در آشوب و اغتشاش اند. برخي از زيست شناسان طرفدار حفظ محيط زيست معتقدند كه هيچ سيستم و حتي هيچ اقيانوس پهناوري از حضور انسان در امان نمانده است. اما گويي كه اقدامات حفاظت محيط زيست، توسعه پايد&#