سیاست امنیت اقتصادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست امنیت اقتصادی - نسخه متنی

لیدا فخری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياست امنيت اقتصادى

گزارشى از كتاب كتاب برگزيده سال 85

در ميان اسامى كتاب هاى برگزيده سال ،86 پژوهشى قابل تأمل در حوزه انديشه اقتصادى به چشم مى خورد. كتابى با عنوان «مبانى تفكرات اقتصادى و توسعه؛ تداوم و تغيير» كه پژوهشى چند بعدى، مفصل، دقيق و عميق است درباب توصيف و تبيين نظريه ها و انديشه هاى اقتصادى ژاپن كه به وسيله پروفسور محمد نقى زاده، استاد وابسته دانشگاه اقتصاد دانشگاه تهران انجام شده است. اين كتاب از سوى «شركت سهامى انتشار» كه از ناشران با سابقه و خوش ابتكار است منتشر شده است. محمد نقى زاده (متولد 1320)، پس از فارغ التحصيلى از دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران، دكتراى خود را در رشته اقتصاد كشاورزى از دانشگاه كيوتو ژاپن گرفته است. وى اكنون با سمت استاد اقتصاد دانشگاه «ميجى گاكواين» و عضو هيأت امناى اين دانشگاه فعاليت دارد و از سال 1383 نيز به عنوان استاد وابسته دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران منصوب شده است و كتاب حاضر به عنوان نخستين كار او در اين سمت محسوب مى شود.

پروفسور نقى زاده صاحب تأليف هاى متعددى به زبان ژاپنى، فارسى و انگليسى است، از جمله «ژاپن و سياست هاى امنيت اقتصادى آن»، «ژاپن و سياست هاى اقتصادى جنگ و بازسازى آن» و از آخرين كارهاى وى تحقيق در مورد نقش دولت ژاپن در بازسازى افغانستان و كمك هاى ژاپن به اقتصاد پاكستان است.

اثر حاضر در دو جلد و هشت فصل تدوين و تنظيم شده است و دو مقدمه مفصل و روشنگر را در مطلع خود دارد. در مقدمه نخست، كه به وسيله استاد ممتاز اقتصاد دانشگاه توكيو نگاشته شده، گزارشى تاريخى از سير اقتصادى، سياسى و اجتماعى ژاپن ارائه شده است.

اما پيشگفتار دوم به قلم خود مؤلف، ادعاى اصلى و پروژه محورى كتاب را مورد طرح و بحث قرار مى دهد.

علم و تكنولوژى كه خمير مايه اوليه رشد نوين را شكل مى دهد، مجموعه اى از ابزارها و تكنيك هاى مادى هستند كه بى شك از تفكر جدا نيستند و بايد به صورت يك مجموعه در نظر گرفته شوند.

علم و تكنولوژى غرب نتيجه قرن ها سير تكاملى و فراز و نشيب هاى فكرى- فلسفى است. تكنولوژى ژاپن نيز نتيجه حداقل 300 سال تلاش مستمر انديشگران اين سرزمين در مورد تحولات اقتصادى- اجتماعى، بررسى عميق فلسفه زندگى و اقتصادى غرب در عصر روشنگرى و گذر به دوران پيشرفت صنعتى، چگونگى رويارويى با عصر تمدن صنعتى غرب و تلفيق آن با شرايط ژاپن است و در نهايت ماحصل آن براى ژاپن نه تنها به دست آوردن پيشرفت هاى علمى- تكنولوژى به منظور رسيدن به سبقت، بلكه رويارويى صنعتى و حتى فرهنگى با غرب بوده است. مؤلف مراحل و دلايل اين توسعه اقتصادى ژاپن را چنين بر مى شمارد:

1) خروج از انزواى 260 ساله به همراه فرهنگ و ارزش اجتماعى- اقتصادى توليد و مصرف كالاهاى محلى، ناگهان ژاپن را با علوم و تكنولوژى غرب روبه صنعتى شدن و قدرت توليدى سرسام آور، همراه با تفكرات ناسيوناليستى و نيات كشورگشايى و استعمارى آن، آشنا كرد

2) چنين گشايشى از طرفى به شيفتگى آموختن از غرب به خاطر پيشرفت صنعتى و همزيستى با غرب دامن زد و از سوى ديگر،

3) تمايلات وطن خواهى و تشكيل انگيزه هاى هويت ملى به منظور مقابله مثبت را از پيش تحريك كرد.

4) رويارويى با قدرت تكنولوژى غرب منجر به ايجاد نوعى نگرانى و احساس بحران دائم از تجاوز يا سلطه اقتصادى- نظامى غرب بر اين كشور شد. لذا متوسل به

5) كشور گشايى امپرياليستى به اتكاى توليد صنعتى به سبك غربى در منطقه شرق آسيا شدند.

در واقع، ژاپن ضمن نياز به يادگيرى از غرب و همزيستى با آن، تهاجم يكجانبه و هويتى آن را نمى پذيرفت. لذا ضمن آموختن از علم و تكنولوژى و تفكرات غربى به خاطر مقابله با بحران هويت ملى و حذر از عقده حقارت صنعتى به افزايش انگيزه هاى ملى و وطن خواهانه به اتكاى پيشرفت سريع صنعتى و افزايش قدرت توليدى پرداخت تا جايى كه با زمينه سازى هاى فكرى - فرهنگى، چارچوب سياست هاى توسعه اقتصادى- اجتماعى اين كشور در جذب، تطبيق، سبقت و نهايتاً دفاع مثبت از ارزشهاى فرهنگى و اداره كشور در روند رويارويى دائمى با غرب فراهم شد. به عقيده مؤلف كتاب شايد اين همان سياست كارآمد و مثبتى باشد كه شايسته الگوگيرى براى كشورهاى در حال توسعه است. نويسنده در اين كتاب سعى مى كند بر اين امر تأكيد گذارد كه توسعه اقتصادى- اجتماعى بالنده هماورد با عصر و زمان، قبل از آن كه نتيجه فروش كلان ثروت ملى و يا واردات عظيم تكنولوژى و يا حتى تحولات سياسى راديكال و برنامه ريزى اقتصادى باشد، در ابتدا به نوعى فرهنگ و فلسفه اقتصادى و آموزش متجانس با عصر تمدن صنعتى نياز دارد و تا اتفاق آن، بحث و جدل بر سر هر گونه الگوى توسعه اقتصادى- صنعتى امرى بى ثمر است. و در نگاهى كلان، اثر حاضر از چنين دريچه اى به بررسى تفكرات اقتصادى ژاپن در مدت 400 سال اخير مى پردازد تا شايد بخش كوچكى از زواياى پيچيده تفكرات اقتصادى و رابطه آن باتوسعه در قرن بيستم آشكار شود.

فصول هشتگانه كتاب هر كدام سعى در روشنگرى تفكرات اقتصادى ژاپن در دوره مورد بررسى را دارد. در بخش هاى مختلف نظرات و مشاهدات متفكران اقتصادى ژاپن چه بطور نظرى و چه به صورت تجربى و ارائه سياستگذارى ها براى مسائل اقتصادى- اجتماعى و سياسى - اخلاقى مورد بررسى قرار گرفته است. اگر چه بعضى از آنان شبيه تئورى هاى غربى است ولى بعضى چنان تفاوت دارند كه به جرأت مى توان گفت مشابه آن در ميان نظرات اقتصادى غرب و شرق بى نظير است.

فصل اول كتاب به بررسى تفكرات اقتصادى دوران «توكوگاوا» اختصاص دارد: زمينه هاى فكرى- فلسفى اقتصاد، تأثيرات كنفوسيوس بويژه مكتب شووش و تفكرات ناسيوناليستى مكتب دانش ملى، غرب شناسى و فعاليت هاى اقتصادى به عنوان پديده اى جدا از سياست توسط دولت مركزى و حكومت هاى محلى در فصل نخست مورد بررسى قرار گرفته است.

فصل دوم با عنوان «روشنگرى و تفكرات اقتصادى عصر ميجى تا آغاز جنگ اول جهانى» ضمن اشاره اى كوتاه به اصلاحات سياسى و آموزشى به بررسى تفكرات اقتصادى بعضى از روشنگران اقتصاددانان مربوط به حكومت ميجى مى پردازد.

«بررسى تفكرات عمده اقتصاد دانان ماركسيست ژاپن در بين دو جنگ جهانى» در فصل سوم مورد تحليل و تبيين قرار مى گيرد، اما در فصل چهارم به نقد و بررسى تفكرات اقتصاددانان مدرن و غير ماركسيست ژاپن در بين دو جنگ جهانى پرداخته مى شود.

اوضاع اقتصادى بلافاصله بعد از جنگ و بررسى سير تفكرات اقتصادى در ژاپن و ظهور مجدد اقتصاد دانان ماركسيست و گروه بندى آنها محورهاى اصلى مباحث فصل پنجم را شكل مى دهند.

تفكرات اقتصاددانان ژاپن در دوران باز سازى و رشد سريع بعد از جنگ دوم جهانى محتوايى است كه در باب ششم اين كتاب تنظيم شده است. اما در باب هفتم ابتدا به مشكلات اقتصادى اوايل دهه 19?0 ژاپن اشاره مى شود و سپس نويسنده به بررسى تفكرات اقتصادى بعد از شوك نيكسون و بحران نفت مى پردازد. همچنين نظريه اهميت سرمايه اجتماعى و نقش دولت در مبارزه با آلودگى محيط زيست و فقر مدرن و ارائه نظريه «بيمارى جامعه صنعتى» و تأكيد بر نقش ارزش هاى اجتماعى ژاپن در روند توسعه اقتصادى اين كشور، از ديگر سر فصل هايى است كه در بخش هفتم مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

سرانجام پروفسور نقى زاده در بخش پايانى كتاب با عنوان «ديسيپلين اقتصاد توليدى فرهنگى و معيار مطلوبيت نظام اقتصادى در هر عصر» به بررسى نظرات اقتصادى تاكاميتسوساوا، رئيس مؤسسه تحقيقات اقتصادى دانشگاه توكيو پرداخته و به بعضى از نظرات اقتصاددانان امروزى در دوران ركود اقتصادى ژاپن كه بيش از يك دهه است ادامه دارد، اشاره مى كند.

در مجموع كتاب حاضر شاهدى بر اين مدعا است كه طرفداران دوطيف انديشه اقتصادى ماركسيست و غير ماركسيست در ژاپن سعى در بازگشايى ديدگاه هاى تازه اى در اثر تحولات علمى- تكنولوژى و مسائل و ارزش هاى اجتماعى اخير ژاپن دارند. پيامى كه اين تحولات براى انسان دارد در اين كتاب اينچنين تصوير شده است كه: زير بناى توسعه اقتصادى ژاپن، به عنوان كشورى دير گرويده به روند پيشرفت صنعتى، نوعى طرز تفكر و فلسفه اقتصادى مبتنى بر روحيه توليد (تداوم) و تأكيد بر ابداع گرى و پيشرفت مستمر تكنولوژيك (تغيير) و تمايلات ناسيوناليستى فرهنگى- اقتصادى از طريق آموزش وپرورش و اخلاق اجتماعى است.

/ 1