توحيد در مذاهب کلامي
عزالدين رضانژاد (1) چکيده
مسلمانان در بسياري از موضوعات اعتقادي، فقهي و اخلاقي آراي مشترک دارند. برخي ميکوشند موارد اختلافي را بزرگ نشان دهند و در نتيجه راه وحدت و همدلي را دشوار يا ناممکن تلقّي کنند. اين مقاله کوشيده است به يکي از اصول مشترک مذاهب کلامي بپردازد و با ارائه تفسير و تبيين مذاهب از مهمترين مسأله اعتقادي يعني توحيد، اين حقيقت را گوشزد کند که همه شرايع آسماني بر توحيد و يکتاپرستي استوار بوده، و مسلمانان نيز با نداي توحيد از هرگونه شرک و دوگانه پرستي تبرّي ميجويند. در اين مقاله، ديدگاه معتزله، اشاعره، ماتريديه، سلفيه، فيلسوفان، عارفان و اماميه درباره توحيد و اقسام آن آمده، و اهتمام هر يک از مذاهب کلامي به برخي از انواع توحيد بيان شده است. در بخش پاياني مقاله براي نشان دادن اهتمام مذاهب اسلامي به توحيد و شناخت ذات و صفات باري تعالي، به کتابشناسي وصفي «توحيد» پرداخته شد. معرّفي بيش از بيست اثر علمي ماندگار از نويسندگان و عالمان شيعه و اهل سنت، نشان ديگري از وحدت انديشهوران مسلمانان در «توحيد» است. کليد واژهها:
توحيد، توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد تشريعي، توحيد ربوبي، شرک، مذاهب کلامي، اماميه، معتزله، اشاعره، ماتريديه، معتزله، فلسفه، عرفان. مقدّمه
بارزترين ويژگي اعتقادي که در شرايع آسماني يکسان مطرح است، اعتقاد به وجود خدا است. در حقيقت اصل مشترک ميان همه آيينهايي که پيامبران الاهي آوردهاند و ميتوان آن را فصل مميّز انسان الاهي از فرد مادي به شمار آورد، مسأله اعتقاد به وجود خدا است. براي اثبات وجود خداوند، راههايي از سوي خداپرستان ارائه شده است که در جاي خود بايد دنبال شود. پيامبران پس از فراخواني مردم به اعتقاد به خدا، نکته مهمّ ديگري را سرلوحه دعوت خود بيان داشتند که اصل توحيد بوده است. توجّه به مسأله توحيد، افزون بر آن که حقيقت غير قابل تغيير است، لازمه بازداشت مردم از ورود به عرصههاي شرک و دوگانه پرستي به شمار ميرود؛ به همين جهت، همه شرايع آسماني بر اساس توحيد و يکتاپرستي استوار، و تبرّي از هر گونه شرک و انحراف از شعارهاي اصلي پيام آوران الاهي بوده است. يکي از راههاي وحدت ميان مسلمانان، توجّه به اصول مشترک مذاهب اسلامي است. در اين مقاله کوشيده شده اهمّيت توحيد به صورت محور اصلي و تکيهگاه اعتقادي همه مسلمانان مورد توجه قرار گيرد و اختلافات جزئي و تفسيرهاي مهمترين فرقههاي اسلامي گزارش شود. 1. تعريف توحيد
واژه «توحيد»، مصدرِ باب «تفعيل» به معناي يگانه دانستن به کار رفته؛ به گونهاي که در مفهوم آن انفراد و يگانگي لحاظ شده است. ريشه توحيد که «وحّد» است و «وحدت» از آن مشتق ميشود به معناي انفراد است؛ از اين رو، «واحد» به چيزي اطلاق ميشود که جزء ندارد (مفردات راغب، ص 551). و با توجه به همين معنا، توحيد يعني تنها قرار دادن يک چيز (تاجالعروس، ج 5، ص 298). در مباحث خداشناسي، توحيد به معناي يکتاپرستي، يگانگي خدا، تنها و بدون شريک بودن خدا است. 2. توحيد در مذهب معتزله
معتزله در مباحث کلامي براي مسأله توحيد اهتمام بسياري قائلند. آنان، توحيد را نخستين اصل از اصول پنجگانه قرار داده، و در تفسير توحيد، به بسط و تفصيل بيشتر در مورد توحيد صفاتي پرداختهاند. با همين نگاه است که يکي از انديشهوران معتزله، قاضي عبدالجبار در تبيين توحيد فقط به دو مرتبه توحيد ذاتي و صفاتي پرداخته است. وي ميگويد: توحيد در اصطلاح متکلّمان آن است که ما به يگانگي خداوند اعتقاد داشته باشيم و غير او را در صفاتي که فقط وي مستحق آن است، شريک قرار ندهيم (شرح الاصول الخمسه، ص 80). معتزله ميگفتند: خداوند نه جسم است و نه عرض؛ بلکه خالق اعراض و جواهر است و به هيچ يک از حواس پنجگانه در نيايد و در دنيا و آخرت ديده نشود. خداوند در حيّز و مکان در نميآيد و لم يزل و لايزال است و هر چيز غير از ايزد تعالي «ممکن الوجود» است و خداوند «واجب الوجود» ميباشد و وجود او به خود او است و وجود غير او از او. وي خالق موجودات است و ديگر موجودات «ممکن الوجود» و حادثند. آنان برداشت برخي از مسلمانان در توحيد افعالي را که در افعال انسان به جبر ختم ميشد، مورد انتقاد قرار دادهاند و مسأله تفويض را طرح کردهاند که در حقيقت، يک نوع موضعگيري در برابر آناني بود که اصرار داشتند: «خداوند خالق تمام کارهاي [خوب و بد]انسان است»(اشعري، ص 46). معتزله اين تفسير از توحيد افعالي را با عدل الاهي در تنافي دانسته، به تبيين اصل آزادي و اختيار انسان در انجام افعال پرداختهاند و عدل الاهي را هم جزء اصول اعتقادي قرار دادهاند تا کيفر و پاداش انسان از سوي خداوند به خاطر افعال آدمي، قابل توجيه باشد و در صورت مؤاخذه و مجازات با فرض نسبت فعل انسان به وي، از سوي حق تعالي ظلمي روا دانسته نشده تا با عدل ناسازگاري داشته باشد. عدل در ديدگاه معتزله، يعني خداوند، شر و فساد را دوست ندارد و افعال بندگان را خلق نميکند؛ بلکه بندگان، افعال خود را به وجود ميآورند؛ از اين جهت مسؤول رفتار و کردار خويشند. اوامر الاهي براي مصلحت خلق و نواهي او براي جلوگيري از فساد و کارهاي ناپسند ميباشد. خداوند تکليف ما لا يطاق به بندگان نميکند؛ زيرا فرموده: لا يکلّف نفسا إلاّ وسعها ... (بقره (2)، 286) و هيچگاه از ميزان عدل و داد خارج نميشود و امر او به محال تعلّق نميگيرد؛ زيرا او عادل است و اگر چنين کاري کند، بر خلاف عدل رفتار کرده است (محمدجواد مشکور، ص 417و418). توحيد در مذهب اشاعره
اشاعره مانند ساير مذاهب کلامي، در تعريف توحيد به توحيد ذاتي تصريح دارند و بر خلاف معتزله، به توحيد افعالي اهتمام ميورزند و توحيد صفاتي را آن گونه که ساير مذاهب کلامي قائلند، قائل نيستند؛ به ويژه مباحث صفات ذاتي و عيني، و تأويل صفات خبريه که عدليه به آن ميپردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نيست، بلکه تفسير آنان مخالف تفسير ديگران است. ابوالحسن اشعري که در حقيقت ناشر علم کلام جديدي ميان اهل سنت (در پايان قرن سوم و ابتداي قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شيوه برهان و کلام بود، طريقه «اهل سنت» را تأييد و تقويت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بين «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤيت خداوند در آخرت معتقد شد. وي کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غير از رکن چهارم که در باره قيامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» باري تعالي را به شرح ذيل بيان ميکند. رکن اوّل: در ذات الاهي اصول دهگانه آن از اين قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قديم است؛ جوهر نيست؛ جسم نيست؛ عرض نيست؛ مخصوص به جهتي که در مکاني باشد نيست؛ ممکن است ديده شود و هميشه باقي است. رکن دوم: در صفات الاهي اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا، حي، عالم، قادر، صاحب اراده، سميع، بصير، متکلّم است؛ محل حوادث نيست؛ کلامش قديم است؛ علم و ارادهاش ازلي و قديم است. رکن سوم: در افعال الاهي اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آنها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعي که خدا کرده، از روي احسان است؛ براي خدا تکليف ما لا يطاق معنا ندارد و جايز است؛ خداوند ميتواند مردم بيگناه را عذاب کند؛ خدا پايبند مصالح بندگان خود نيست؛ واجب آن را گويند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد صلياللهعليهوآله رسولاللّه از معجزات ثابت خداوند است (همان، ص 55 و 56). عبدالکريم شهرستاني، ديدگاه هم مسلکان اشعرياش را در تبيين توحيد چنين بيان ميکند: اصحاب ما ميگويند که «واحد» به آن شيء گفته ميشود که در ذات خود قسمتپذير نبوده، شرکت را نميپذيرد؛ از اين رو، خداوند در ذاتش واحد است. هيچ کس مثل او نيست و در صفاتش واحد است. هيچ کس شبيه او نيست و در افعالش واحد است. هيچ کس شريک او نيست (نهايةالاقدام، ص 90). يکي از متأخران اشاعره هم، با همين نگاه در تعريف توحيد آورده است: توحيد يعني اين که ما به يگانگي خداوند در ذات و افعالش اعتقاد يابيم و براي او شريک قائل نشويم (محمد عبده، ص 62). بر اساس آيه «اللّه خالق کلّ شيء؛ (زمر (39)، 62) خدا آفريدگار هر چيزي است»، همه مسلمانان به توحيد در خالقيت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آيه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحيد در خالقيت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفي کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقيم فعل خداوند است. پيشواي اشاعره، شيخ ابوالحسن اشعري ميگويد: هيچ آفرينندهاي جز خدا نيست و کارهاي بندگان مخلوق او است. ... بندگان قادر نيستند تا چيزي را بيافرينند؛ در حالي که خود آنان مخلوق خداوند هستند (الإبانة عن اصول الديانه، ص 46). اين نظريه، مورد نقد برخي ديگر از مذاهب همانند معتزله و اماميه قرار گرفت با اين تحليل که اگر آدمي فاعل فعل خويش نبوده، از خود اراده و اختياري نداشته باشد، پاداش و کيفر وي، لغو خواهد بود و با عدل الاهي سازگاري نخواهد داشت. 4. توحيد در مذهب ماتريديه (2)
مسأله توحيد و مسائل مربوط به آن نزد ماتريديه اهمّيت ويژهاي دارد. ابومنصور ماتريدي که آثار مهمي درباره تفسير، کلام، اصول فقه و ساير علوم اسلامي از خود به يادگار گذاشته، کتاب مستقل و تا حدودي مفصل به نام التوحيد نگاشته که پس از وي مورد توجّه شاگردان و پيروان مذهب ماتريديه قرار گرفته است. ماتريدي در آغاز کتاب توحيد، نخست، نادرستي تقليد در عقيده و ايمان را يادآور شده و سپس به بيان ادوات و منابع معرفت پرداخته است (ر.ک: کتاب التوحيد، ص 3ـ9). ماتريدي يکي از فصلهاي کتاب توحيد را به نقد نظريه متکلّم معتزلي معاصرش ابوالقاسم کعبي (متوفّاي 317 ق) درباره تقسيم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل اختصاص داده است. بر اين اساس، وي صفات فعل را نيز مانند صفات ذات، ازلي و قديم ميداند. وي در سه فصل جداگانه از کتاب التوحيد درباره اسما و صفات الاهي بحث کرده است؛ ولي در هيچ يک از اين فصول درباره عينيت و زيادت صفات بحث نکرده است؛ گرچه نظريه مشهور ميان پيروان ماتريدي همان قول به صفات زايد بر ذات است؛ چنان که در کتاب عقايد نسفي (متوفّاي 537) به اين مطلب تصريح شده است (عمر النسفي، ص 2؛ سعدالدين التفتازاني، ص 36 و نيز علي رباني گلپايگاني، ص 232و233). ماتريدي ميگويد: اعتقاد به رؤيت خداي متعالي لازم و حق است، بدون درک حقيقت يا تفسير آن (کتاب التوحيد، ص 77). وي ضمن اين که فقط به استناد دليل نقلي عقيده به رؤيت خدا را مطرح کرده، در پاسخ اين سؤال که خدا چگونه ديده ميشود، گفته است: رؤيت خدا بدون کيفيت است؛ زيرا کيفيت مربوط به شيء داراي صورت است. خدا ديده ميشود بدون وصف قيام و قعود و اتصال و انفصال و مقابله و مدابره و نور و ظلمت و بدون هيچ معناي ديگري که توهم شود يا عقل فرض کند (همان، ص 85 و نيز ر.ک: فرق و مذاهب کلامي، ص 234و235). 5. توحيد در مذهب سلفيه (وهابيّت)
مدّعيان سلفيگري بر خلاف دو گروه پيشين، براي توحيد عبادي اهمّيت ويژهاي قائلند؛ به گونهاي که توحيد را به «عبادت» تفسير ميکنند. محمّد بن عبدالوهاب، در تعريف توحيد ميگويد: توحيد، پرستش خداوند يکتا است (کشفالشبهات، ص 3). گاهي از توحيد در الوهيت به توحيد عبادي تعبير ميکنند و توحيد الوهيت را به اين معنا ميگيرند که «فقط خداوند را عبادت کنيم و غير او را نپرستيم» (همان). نيز تصريح ميکنند «توحيد الوهيت آن است که فقط خداوند را عبادت کنيم همين معناي «لا اله الاّ اللّه» است؛ يعني هيچ معبودي جز اللّه نيست» (ابن باز، ج 1، ص 38). تفسير خاص وهابيت از توحيد عبادي و توحيد الوهي، باعث شد تا اعمال مسلمانان که قرنها ميان آنان رواج داشته و جزء فضايل به شمار ميرفت، مورد سؤال قرار گيرد و محکوم به شرک شود. يکي از مفتيان آنان مينويسد: اعمالي را که مردم در کنار... رأس الحسين در مصر و يا کارهايي که بعضي حجاج نزد قبر رسول خدا صلياللهعليهوآله انجام ميدهند، همگي پرستش غير خدا بهشمار ميرود (همان، ج 2، ص 21). قسم ديگري از توحيد که وهابيت در انواع توحيد نام بردهاند، توحيد در اسما و صفات است. توحيد در اسما و صفات يعني که خداوند را با همان اسما وصفاتي که در قرآن و سنت ذکر شده بخوانيم وهمان اسما و صفاتي را که در قرآن براي خدا به اثبات رسيده، اثبات، و آن اسما و صفاتي را که در قرآن و سنّت نفي شده، نفي کنيم (العثيمين، ص 21). ظاهر اين کلام مورد پذيرش ساير مذاهب کلامي است؛ اما نميتوان سخن زير را از آنان پذيرفت: روش سلف در باب صفات اين بوده که آنها را بدون تحريف و تأويل و با همان معناي حقيقي آنها به خداوند حمل ميکردند (ابن تيميه، ج 3، ص 6). غير قابل پذيرشتر، سخني است که درباره صفات خبري ابراز داشته است. وي معتقد است: کلماتي مانند «يد» در «يداللّه» و مانند آن که در قرآن آمده، بايد بدون تحريف، تأويل و با همان معناي واقعي آنها به خداوند حمل شود (همان، ص 8و9 و 17). در اين ديدگاه، تأکيد ميشود که بايد در همه موارد، الفاظ را به همان معاني حقيقي و لغوي آنها حمل کرد؛ زيرا معناي مجازي بر خلاف اصل است (محمد بن صالح العثيمين، ص 11). بديهي است چنين ديدگاهي، تجسيم و تشبيه خداوند را به دنبال دارد که متأسفانه برخي از اهل حديث و فرقههايي چون کرّاميه و مشبّهه و... به اين انحراف عقيدتي دچار شدند و اکثر متفکّران مسلمان و مذاهب کلامي از آنان تبرّي جستهاند. 6. توحيد در مذهب اماميه
چنان که پيش از اين يادآور شديم، «توحيد» از اصول مشترک همه مذاهب اسلامي است. برداشتها و تفسيرهايي که در اين باره ارائه ميشود، نشاندهنده ديدگاه مذاهب و اهتمام آنان به مسأله و همچنين مباني کلامي آنان است. به نظر ميرسد بتوان حقانيت و درستي ديدگاهها را همراه با استدلالهاي نقلي و عقلي آنها ملاحظه کرد. اماميه اثنا عشريه، توحيد را از اصول دين و عدل الاهي را از اصول مذهب ميداند و در کتب کلامي (به ويژه کتاب توحيد شيخ صدوق) از توحيد و مراتب گوناگون آن سخن گفته است که گزارش اجمالي آن را ملاحظه ميکنيم: 1. توحيد ذاتي:
توحيد ذاتي دو تفسير دارد: أ. ذات خداوند يکتا و بيهمتا است و براي او مثل و مانندي متصوّر نيست. ب. ذات خداوند بسيط است و هيچ گونه کثرت و ترکيبي در آن راه ندارد. سوره توحيد (در قرآن کريم) که بيانگر عقيده مسلمانان در باره توحيد است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آيه وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُفْوا أحَد، و به قسم دوم با آيه قُلْ هُوَ اللّهُ أحَد پرداخته است.2. توحيد در صفات ذاتي خداوند:
خداوند واجد همه صفات کمالي است و وحي و عقل بر وجود اين کمالات در ذات باري دلالت ميکنند. خداوند؛ عالم، قادر، حيّ، سميع، بصير و ... است. اين صفات از نظر مفهوم با يکديگر تفاوت دارند؛ اما در واقعيت خارجي، يعني در وجود خدا مغايرت ندارند و در مقام عينيت، وحدت دارند. به ديگر تعبير، ذات خداوند در عين بساطت، همه اين کمالات را دارا است؛ بنابر اين صفات ذاتي خداوند، در عين قديم و ازلي بودن، عين ذات او است.3. توحيد در خالقيت و آفريدگاري:
جز خداوند، آفريدگار ديگري وجود ندارد و آنچه لباس هستي ميپوشد، مخلوق و آفريده او است. افزون بر تأکيدي که در اين باره در آيه 16 سوره رعد و آيه 62 غافر (و آيات ديگر) آمده، خِرَد نيز بر توحيد در «خالقيت» گواهي ميدهد؛ زيرا «ما سوي اللّه» ممکن و نيازمند است و رفع نياز و تحقّق خواستههاي وجودي او به طور طبيعي از جانب خدا خواهد بود. توحيد در خالقيت، البته به معناي نفي اصل سببيّت در نظام هستي نيست؛ زيرا تأثير پديدههاي امکاني در يکديگر، منوط به اذن الاهي است، و وجود سبب و نيز سببيّت اشيا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار ميروند.4. توحيد در ربوبيّت و تدبير جهان و انسان:
توحيد ربوبي دو قلمرو دارد:1. تدبيرتکويني؛
2. تدبيرتشريعي. مقصود از تدبير تکويني، کارگرداني جهان آفرينش است بدين معنا که اداره جهان هستي (به سان ايجاد و احداث آن) فعل خداوند يکتا است. تاريخ انبيا نشان ميدهد که مسأله توحيد در خالقيت، مورد مناقشه امتهاي آنان نبوده و اگر شرکي در کار بوده است، نوعا به تدبير و کارگرداني عالم و به تبع آن عبوديت و پرستش مربوط ميشده است. مشرکان عصر ابراهيم خليل عليهالسلام فقط به يک خالق اعتقاد داشتند؛ ولي به غلط ميپنداشتند که ستاره، ماه يا خورشيد ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره ابراهيم نيز با آنان در همين مسأله بوده است (انعام (6)، 76 ـ 78)؛ البته بايد توجه داشت که توحيد در تدبير، با اعتقاد به مدبّرهاي ديگر که با «اذن خدا» انجام وظيفه ميکنند، و در حقيقت جلوهاي از مظاهر ربوبيّت خدا هستند، منافات ندارد؛ بدين جهت قرآن در عين تأکيد بر توحيد در ربوبيّت، به وجود مدبّران ديگر تصريح کرده، ميفرمايد: فالمدبّرات أمْرا (نازعات (79)، 79). «تدبير در تشريع» هم اهمّيت بسياري دارد به اين معنا که هر نوع امور مربوط به شريعت نيز (اعم از حکومت و فرمانروايي، تقنين و قانونگذاري، اطاعت و فرمانبرداري، شفاعت و مغفرت گناه) همگي در اختيار او است، و هيچ کس بدون اذن او حق تصرف در اين امور را ندارد؛ از اين رو، توحيد در حاکميت، توحيد در تشريع، توحيد در اطاعت و ... از شاخههاي توحيد در تدبير شمرده ميشوند که در آيه 66 و 80 نساء و آيه 44 مائده و آيه 255 بقره و آيه 28 انبياء به اقسام مذکور دلالت صريح دارد. 5. توحيد در عبادت: اين قسم از توحيد هم اصل مشترک ميان تمام شرايع آسماني است، و به يک معنا، هدف از بعثت پيامبران الاهي يادآوري اين اصل بوده است؛ چنان که ميفرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي کُلِّ أُمّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ (نحل (16)، 36)؛ ميان هر امّتي پيامبري را برانگيختيم تا به مردم بگويد خدا را بپرستيد و از پرستش طاغوت دوري گزينيد. همه مسلمانان در نماز به توحيد در عبادت گواهي داده، ميگويند: ايّاک نَعْبُد (الفاتحه (1)، 5). فقط تو را ميپرستيم؛ البته بايد توجّه داشت که «عبادت» غير از «تکريم» است؛ پس تکريم پدر و مادر، بزرگان و اولياي الاهي، عبادت به شمار نميرود. پرستشي که از غير خدا نفي و نهي شده، آن است که انسان در مقابل موجودي خضوع کند با اين اعتقاد که او به طور مستقل سرنوشت جهان يا انسان يا بخشي از سرنوشت آن دو را در دست دارد و به تعبير ديگر، «ربّ» و «مالک جهان و انسان» است؛ ولي اگر خضوع در مقابل موجودي از اين نظر صورت گيرد که وي بنده صالح خدا و صاحب فضيلت و کرامت يا منشأ نيکي در مورد انسان است، چنين عملي تکريم و تعظيم خواهد بود، نه عبادت؛ پس بوسيدن ضرايح مقدّسه يا اظهار شادماني در روز ولادت و بعثت پيامبر صلياللهعليهوآله جنبه تکريم و اظهار محبّت به حضرت را دارد، و هرگز از اموري چون اعتقاد به ربوبيت او سرچشمه نميگيرد ( جعفر سبحاني، بخش دوم؛ الإلهيات، ج 1و2؛ منشور عقايد اماميه، ص38ـ52).
توحيد در فلسفه و عرفان
در فلسفه و عرفان اسلامي، مباحث مبسوطي در موضوع «توحيد» طرح شده است. گرچه ميتوان از توحيد در هر يک از اين دو علم به طور جداگانه سخن گفت، براي دوري از اطاله و با توجه به قرابت فلسفه و عرفان نظري، به گزارشي مختصر از ديدگاه فيلسوفان و عارفان بسنده ميکنيم. توحيد در اصطلاح فلسفي و عرفاني، تفريد وجود محض است (رشيد الدين، ص 61، به نقل از دکتر سيد جعفر سجادي، ج 1، ص 602). بر همين اساس، به قول منصور، نخستين گام در توحيد، فناي تفريد است. هجوير ميگويد: حقيقت توحيد، حکم کردن بر يگانگي خدا است و چون خدا يکي است، بيقسيم اندر ذات و صفات خود و بيشريک و بديل اندر افعال خود؛ موحدان وي را بدين صفت دانند و دانش و علم آنها را به يگانگي خدا توحيد خوانند. توحيد بر سه گونه است: يکي علم حق مرحق را و آن علم او بود به يگانگي خود، و ديگر توحيد حق مرخلق را و آن حکم وي بود به توحيد بنده و آفرينش توحيد اندر دل وي، و سوم توحيد خلق باشد مرحق را و آن علم ايشان بود به وحدانيت خداي عزّوجل؛ پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانيت وي حکم تواند کرد (کشف المحجوب، ص 357، به نقل سجادي، ص 602ـ603). برخي از اهل حکمت و ذوق، مراتب توحيد را چهار مرتبه دانستهاند: اول توحيد ايماني، دوم توحيد علمي، سوم توحيد حالي و چهارم توحيد الاهي. در شرح و تعريف هر يک از مراتب چهارگانه چنين آوردهاند: أ. توحيد ايماني آن است که بنده به تفرّد و صفت الاهي است و توحيد استحقاقي معبوديت حق را بر مقتضاي اشارت آيات و اخبار تصديق کند و اين نتيجه تصديق مجرد و اعتقاد صدق خبر است. ب. توحيد علمي، مستفاد از باطن علم است که آن را علم يقين خوانند و آن چنان است که بنده در بدايت طريق تصوف از سر يقين بداند که موجود حقيقي و مؤثر مطلق، ذات خداوند است و از روي علم در ذات و صفات او محو گردد و هر ذاتي را فرع نور او داند که اين مرتبت، مرتبت توحيد متصوفه است. ج. توحيد حالي آن است که حال توحيد وصف لازم ذات موجّه گردد و جمله ظلمات رسوم وجود او در غلبه اشراق نور توحيد متلاشي گردد و نور علم توحيد در نور حال او مستنير و مندرج گردد و موحد در مشاهده جمال حق چنان مستغرق عين جمع گردد که جز ذات و صفات واحد در نظر شهود او نيايد و غرق جمع شود که چون بگريد، آسمان گريان شود. عطار گويد:
گر تو خلوت خانه توحيد را محرم شوي
سايه شو تا اگر خورشيد گردد آشکار
تو چو سايه محو خورشيد آيي و محرم شوي
تاج عالم گردي و فخر بني آدم شوي
تو چو سايه محو خورشيد آيي و محرم شوي
تو چو سايه محو خورشيد آيي و محرم شوي
نتيجهگيري
با نگاه گذرايي که به مسأله توحيد در ديدگاه مذاهب کلامي و عرفاني شده است، امور ذيل به دست آمد: أ. مسلمانان از هر گروه و طايفهاي که باشند، مسأله توحيد برايشان مهم بوده است و آن را در رأس مباحث اعتقادي قرار دادهاند. ب. تفسير و تبييني که از توحيد ارائه شده، همگي يک هدف اساسي را دنبال ميکند و آن وحدت کلمه مسلمانان در نفي هرگونه نقص و نيازمندي و شريک داشتن از ذات اقدس الاهي است و اين که غير او، وجود مستقلي ندارد تا انباز وي شود. ج. همه فرقهها و مذاهب کلامي بر توحيد اعتقادي تأکيد دارند و به طور گسترده کوشيده تا از انحراف فکري و افراط و تفريط نجات يابند. ه . تجربه پيشين برخي از پيروان اديان آسماني نشان داده است که تحريف و برداشت نادرست از «توحيد» به سادگي ميسّر است؛ از اين رو، پذيرش توحيد به صورت اصلي از اصول اعتقادي، مورد اتفاق همه مسلمانان است و عالمان دين بايد به زبان قابل فهم براي قشرهاي مختلف به گونهاي توحيد را تفسير و توجيه کنند تا از کجروي و انحراف فکري جلوگيري شود. 7. کتابشناسي «توحيد» در مذاهب اسلامي
هدف از طرح کتابشناسي «توحيد» تأکيد بر وجود هدف مشترک ميان مسلمانان است. به عبارتي ديگر، عملکرد مشترک دانشمندان مذاهب اسلامي، اهتمام به تفسير و تدوين اين اصل مهم اعتقادي است. جمع آوري و دستهبندي روايات و ابراز ديدگاهها در ارائه درست «توحيد» نقطه مشترک مذاهب کلامي است. در اين بخش، مهمترين کتاب هايي که در موضوع توحيد از سوي فريقين تأليف شده، معرفي ميشود. أ. مذهب اماميه
أـ 1. التوحيد:
کتاب التوحيد، تأليف شيخ صدوق (محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي) متوفاي سال 381 قمري است. اين کتاب به توحيد صدوق يا توحيد ابن بابويه مشهور است. موضوع کتاب، روايات حضرت رسول خدا صلياللهعليهوآله و امامان معصوم عليهمالسلام درباره توحيد، شناخت ذات، صفات، اسما و افعال خداوند متعالي و ديگر مباحث مهم کلامي متعلّق به آن، و مشتمل بر 583 حديث است که مؤلّف آن را در 67 باب تنظيم کرده. کتاب توحيد، پيوسته مورد توجّه عالمان و فقيهان شيعه قرار داشته و از معتبرترين اصول روايي شيعه به شمار ميآيد. شيخ صدوق درباره انگيزه نگارش اين کتاب ميگويد: نکتهاي که باعث شد تا اين کتاب را بنويسم، اين بود که ديدم برخي از مخالفان، به عالمان شيعه نسبت تشبيه و جبر ميدهند. دليل آنها، معاني غلط براي آنها بيان ميکردند و با اين کار، چهره مذهب ما را در برابر مردم، زشت و ناپسند نشان ميدادند. من هم به قصد قربت به درگاه الاهي به نگارش اين کتاب، توحيد و نفي تشبيه و جبر اقدام کردم. اين کتاب داراي چند شرح و تعليقه است از جمله: ـ شرح قاضي محمد بن سعيد قمي، شاگرد فيض کاشاني که در سال 1099 قمري نوشته شده است؛ ـ شرح امير بن محمد علي نائب الصداره؛ ـ شرح فارسي مولا محمد باقر سبزواري متوفاي 1090 قمري؛
أـ2. تمهيد الاصول في علم الکلام:
اين کتاب تأليف شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسي متوفّاي 460 قمري است. کتاب چهار بخش دارد که بخش اوّل آن در توحيد و اثبات صفات خداوند (از جمله عدل الاهي) است. ترجمه فارسي اين کتاب، به همت انتشارات انجمن اسلامي حکمت و فلسفه ايران در سال 1358 شمسي چاپ شده است.
أـ3. تجريد الاعتقاد:
تأليف محمد بن محمد حسن طوسي، معروف به خواجه نصيرالدين طوسي متوفاي 671 قمري. اين کتاب با حجم کمي که دارد، از با ارزشترين کتابهاي کلامي به شمار ميرود که تا کنون تصنيف شده است. تجريد الاعتقاد، حاوي شش مقصد و مقصد سوم آن در اثبات صانع است و سه فصل دارد:1. در وجود خداوند تعالي؛
2. در صفات باري تعالي؛
3. در افعال خداوند. هر يک از فصول سه گانه به چندين مسأله تقسيم ميشوند و هر کدام به موضوعي جزئي ميپردازد. برخي از دانشمندان نامدار شيعي مانند علامه حلّي و از دانشمندان بزرگ اهل سنت همانند ملا علي قوشجي بر اين کتاب شرح نوشتهاند. اين دو شرح با حواشي معروف آنها که جلال الدين دواني و سيدصدرالدين دشتکي نگاشتهاند، سالها است در حوزههاي علميه شيعه و سني به صورت کتاب درسي، مورد استفاده دانشپژوهان است. تاکنون بيش از شصت شرح بر اين کتاب نوشته شده است (مقدّمه شرح تجريد، ص 7).
أـ4. شرح باب حادي عشر:
تأليف مقداد بن عبداللّه سُيُوري، متوفاي 828 قمري. اين کتاب در اصول عقايد شيعه است و به شرح کتاب باب حادي عشر، نوشته علامه حلّي که ضميمه منهاج الصلاح في المختصر المصباح است پرداخته و ساليان متمادي جزء متون درسي حوزههاي علميه بوده است. فصل اول کتاب به مسأله توحيد و فصل دوم به صفات ثبوتيه و فصل سوم به صفات سلبيه و فصل چهارم به مسأله عدل الاهي ميپردازد.أـ5. توحيد مفضّل:
جمعآوري و گزارش از ابو محمد مفضل بن عمر جعفي کوفي. وي از چهرههاي سرشناس و از شاگردان امام جعفر صادق و امام موسي کاظم و امام رضا عليهماالسلام است. اين کتاب، املاي امام جعفر صادق عليهالسلام بر مفضل بن عمر جعفي کوفي است که امام آن را در چهار جلسه و در چهار روز، از صبح تا ظهر بر وي املا کرد. مفضّل تدوين آن را چنين گزارش ميکند: يک روز عصر من در مسجد مدينه در کنار قبر مطهر حضرت رسول خدا صلياللهعليهوآله نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر ميکردم که ناگهان ابن ابوالعوجا و يارانش وارد شدند و در کناري نشستند و شروع به صحبت کردند. آنان از پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله به عنوان يک فيلسوف که با زيرکي فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند: اين جهان خدايي ندارد و همه چيز خود به خود به وجود آمده و اين جهان هميشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فرياد زدم و گفتم: اي دشمنان خدا! آيا کافر شدهايد؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از ياران جعفر بن محمد عليهالسلام هستي، او اين گونه با ما سخن نميگويد. من از نزد آنها خارج شدم و به نزد امام جعفر صادق عليهالسلام رفتم و ماجرا را براي آن حضرت تعريف کردم. آن حضرت فرمود: فردا صبح به نزد من بيا و قلم و کاغذي بياور تا براي تو از حکمت خداوند متعال در آفرينش جهان سخن بگويم .... من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ايشان نيز اين کتاب را به من املا فرمود (محمد رضا ضميري، ص 267و268).
أـ 6. الابحاث المفيدة في تحصيل العقيدة:
تأليف علامه حلّي، متوفاي 726 قمري. فصول هشتگانه اين رساله، شامل مباحث عمده کلامي است. فصل چهارم آن، شانزده مبحث دارد که به اثبات واجب الوجود و بررسي صفات ثبوتي و سلبي حق تعالي ميپردازد. نسخه خطي اين رساله در کتابخانه ملي به شماره 1946 وجود دارد و اخيرا در مجله تخصصي کلام اسلامي (شماره مسلسل 6) چاپ شده است. أـ7. مبدأ و معاد:
تأليف ملا صدراي شيرازي (979ـ1050 ق). ترجمه فارسي مبدأ و معاد در سال 1242 قمري به وسيله سيد احمد بن محمد حسيني اردکاني صورت گرفته است. کتاب مبدأ و معاد که پس از کتاب اسفار از بزرگترين کتابهاي ملا صدرا است، دو فن دارد: يکي در ربوبيات، مشتمل بر بحث در اقسام وجود و ماهيت و مبحث معرفت باري تعالي و صفات و افعال او، و دومي در مباحث نفسشناسي و معاد و نبوات. بخش ربوبيات در سه مقاله آمده است که مقاله اول، دوازده فصل، و مقاله دوم (با موضوع صفات واجب تعالي)، هم دوازده فصل و مقاله سوم (با موضوع افعال باري تعالي) هيجده فصل دارد. موضوع مقاله اول چنين است: اشاره به مبدأ وجود و به آن که کدام وجود است که به مبدأ اول اختصاص دارد و آن که حق سبحانه واحد است که هيچ کثرت در آن نيست و بسيط است که ترکيب درباره او تحقق ندارد؛ يعني وحدتش غايت وحدت است و بساطتش نهايت بساطت. اين کتاب را مرکز نشر دانشگاهي در سال 1362 به کوشش عبدالله نوراني در 590 صفحه منتشر کرد.أـ 8. گوهر مراد:
تأليف حکيم ملا عبدالرزاق فيّاض لاهيجي (000ـ1072 ق). اين کتاب به زبان فارسي و با مشرب فلسفي ـ عرفاني نگاشته شده است. گوهر مراد در سه مقاله و يک خاتمه تدوين شد. مقاله اول در علم خودشناسي و مقالهدوم در علم خداشناسي و مقاله سوم در فرمان خداشناسي است. در بخش علم خداشناسي، سه باب آورده شده: باب اول در اثبات واجب الوجود و بيان توحيد و يگانگي او (شامل هفت فصل)، باب دوم در بيان صفات واجب الوجود (شامل شش فصل)، و باب سوم در افعال واجب الوجود که حاوي پانزده فصل است. اين کتاب با تصحيح و تعليق و با مقدمهاي از استاد زينالعابدين قرباني لاهيجي به مناسبت بزرگداشت کنگره حکيم لاهيجي در بهار سال 1372 منتشر شد.أـ 9. شرح الأسماء:
تأليف حکيم متألّه ملا هادي سبزواري (1212 ـ 1289ق). نام ديگر اين کتاب، شرح دعاء الجوشن الکبير است. يک دوره معارف توحيدي با ذوق تفسيري، روايي، فلسفي و عرفاني در شرح الأسماء آمده است. عناوين توحيدي که در شرح اسماء و صفات باري تعالي آمده، چنين است: التوحيد إسقاط الإضافات، توحيد الآثار، توحيد الأفعال، توحيد الإيجادي، توحيد الخاصي، توحيد الخاصّ الخاصّي، توحيد الذات، توحيد الصفات، توحيد العامّي، توحيد الفعل، توحيد الوجودي. اين کتاب با تحقيق دکتر نجفقلي حبيبي از سوي مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران در فرودين ماه 1372 در 903 صفحه منتشرشد.أـ 10. رسائل التوحيديه:
تأليف مفسّر گرانقدر، استاد علاّمه سيد محمدحسين طباطبايي است. سه رساله از هفت رساله کتاب در موضوع توحيد و اسماء الله است:1. رسالة في التوحيد (حاوي پنج فصل و نيز مقالهاي که به رسالة التوحيد ملحق شده که خود سه فصل دارد)؛
2. رسالة في اسماء الله تعالي (شامل چهار فصل) و سرانجام رساله سوم از کتاب توحيد که داراي ده فصل است. اين کتاب، از مهمترين کتابهاي فلسفي ـ عرفاني در موضوع توحيد شمرده ميشود که در عصر ما تدوين، و از سوي بنياد علمي و فکري استاد سيد محمدحسين طباطبايي با همکاري نمايشگاه و نشر کتاب قم، در خرداد 1365 در 314 صفحه منتشر شده است.
أـ 7. عقائد الاماميه:
تأليف شيخ محمدرضا مظفّر، متوفّاي 1392 قمري. فصل اول اين کتاب که در برخي از مجامع علمي به صورت کتاب درسي مورد بهره برداري قرار گرفته، درباره الاهيات است.أـ 8. عدل الاهي:
تأليف شهيد مرتضي مطهري (1358 ش). اين کتاب مجموعهاي از مسائل و شبهات مرتبط با عدل الاهي را در برداد.أـ 9. محاضرات في الالهيات:
تأليف استاد جعفر سبحاني (معاصر). چاپ اول اين کتاب در دو جلد قطور نشر يافت که جلد اول آن در اثبات ذات حق تعالي و مسائل مربوط به صفات و توحيد است. اين کتاب از مفصلترين کتاب تدوين يافته در اين بخش است که با استفاده از آيات قرآن کريم و روايات پيامبر صلياللهعليهوآله و ادلّه عقلي به طرح مباحث و پاسخ به شبهات توحيدي است. ب. مذاهب اهل سنّت
ب ـ 1. الفقه الأکبر:
تأليف امام ابوحنيفه نعمان بن ثابت کوفي، متوفاي 150 قمري. اين کتاب رسالهاي کوچک در علم کلام و عقايد است که شامل بعضي مسائل علم کلام مانند بحث از ايمان، معجزه، کرامات، قَدَرْ و غيره ميشود. بسياري از عالمان و بزرگان اهل سنّت توجّه خاصي به اين کتاب داشتهاند و چندين شرح و تعليقه بر آن نگاشته شده است که برخي از آنها عبارتند از شرح علي قاري، شرح ابو ليث سمرقندي، شرح عطاء بن علي جوزجاني.ب ـ 2. الإبانة عن اصول الديانه:
تأليف امام علي بن اسماعيل ابوالحسن اشعري، متوفاي 324 قمري. وي که خود مؤسس مذهب اشاعره است، در اين کتاب، ديدگاه مذهب اهل سنت و جماعت را در مورد علم توحيد بيان، و اعتقادات فرقههايي همچون جهميه، حشويه، معتزله، قدريه و ... را نقد ميکند. وي عقيده اهل سنت را در ذات و صفات الاهي و ادلهاي از قرآن و سنت در اثبات مدّعايش ذکر، و آنها را با ادلّه عقلي تأييد ميکند و سپس با بيان ديدگاه مخالفان به پاسخ آن ميپردازد.ب ـ 3. کتاب التوحيد و اثبات صفات الرّب:
تأليف محمد بن اسحاق بن خزيمه (از علماي قرن چهارم هجري). اين کتاب يکي از کتابهاي معتبر حنابله به شمار ميرود که به روش اهل حديث و با استناد به ظواهر روايات به بيان توحيد و صفات حق تعالي پرداخته است. اخذ به ظواهر و تأکيد بر آن، کار را به جايي کشيد که فخرالدين رازي (متوفّاي 606 ق) که اشعري مذهب است، کتاب «توحيد ابن خزيمه» را به «کتاب الشرک» وصف کرده و مؤلّف آن را مضطرب الکلام، قليل الفهم و ناقص العقل دانسته است (ر.ک: التفسير الکبير، ج 27، ص 150).ب ـ 4. التوحيد:
تأليف ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتريدي سمرقندي، متوفّاي 333 قمري. اين کتاب، نخستين مرجع کلام ماتريديه به شمار ميرود و پيوسته مورد توجّه استادان و شاگردان مکتب ماتريدي بوده است. اين کتاب را با مقدّمه و تحقيق دکتر فتحاللّه خليف، در 412 صفحه انتشارات دارالمشرق بيروت در سال 1390 قمري چاپ کرده است.ب ـ 5. شرح الاصول الخمسه:
قاضي القضات ابوحسين عبدالجبار بن احمد معتزلي، متوفاي 415 قمري اين کتاب در علم کلام و اصول دين از نگاه مکتب معتزله است. نويسنده در ابتدا اصول پنجگانه (توحيد، عدل، وعد و وعيد، منزلة بين المنزلتين و امر به معروف و نهي از منکر) را به اجمال بيان کرده؛ سپس به شرح و بسط هر کدام پرداخته و در خاتمه فصلي را به مسأله توحيد اختصاص داده است.ب ـ6. اصول الدين:
تأليف ابومنصور عبدالقادر بن طاهر تميمي بغدادي، متوفاي 429 قمري اين کتاب در موضوع علم کلام و مسائل اعتقادي همچون توحيد، عدل، وعد و وعيد طبق مذهب اهل سنت و جماعت است. افزون بر آن، اقوال و ديدگاههاي مذاهب ديگر هم به اختصار در آن آمده است.ب ـ 7. الشامل في أصول الدين:
تأليف امام الحرمين عبدالملک بن عبداللّه بن يوسف جويني، متوفاي 478 قمري. اين کتاب که گويا پنج مجلد بوده و فقط جلد اوّل آن در دسترس است، عناوين ذيل را دارد: کتاب النظر، کتاب التوحيد و کتاب العلل. ابن امير الحاج در قرن هشتم اين کتاب را تلخيص کرده و الکامل في اختصار الشامل ناميده است. الشامل به تحقيق مستشرق آلماني هلموت کلو، در سال 1381 قمري چاپ شده است.ب ـ 8. عقائد النسفيه:
تأليف شيخ نجم الدين ابو حفص عمر بن محمد نسفي، متوفّاي 537 قمري اين کتاب در علم توحيد و عقايد اسلامي است که مورد توجّه و عنايت بسياري از عالمان قرار دارد. عقائد النسفيه در بسياري از حوزههاي علميه اهل سنّت و به ويژه در دانشگاه الازهر جزو کتب درسي است. از شروح و حواشي بسياري که بر اين کتاب نوشته شد، مهمترين و مشهورترين آنها شرح علامه سعد الدين مسعود بن عمر تفتازاني متوفاي 791 قمري است.
ب ـ 9. تبيين کذب المفتري:
تأليف حافظ ابوالقاسم علي بن حسن بن هبةاللّه بن عساکر، متوفاي 571 قمري اين کتاب در موضوع توحيد و صفات خداي متعالي از ديدگاه مذهب اشاعره است. اثر مذکور، مورد توجه فراوان اهل سنت است که افزون بر مطالب کلامي، بهترين مرجع درباره زندگينامه مشاهير عالمان اشعري است تا جايي که گفته شده است: کلّ سنّي لا يکون عنده کتاب التبيين لابن عساکر فليس من أمر نفسه علي بصيرة (طبقات الشافعية الکبري، ج 3، ص 351). شيخ محمد زاهد کوثري به تحقيق و تعليقه بر کتاب مذکور پرداخته و کتاب به همت شيخ استاد حسام الدين القدسي در قاهره چاپ شده است. ب ـ 10. طوالع الأنوار:
تأليف قاضي ناصر الدين عبداللّه بن عمر بيضاوي، متوفاي 685 قمري. اين کتاب، در موضوع علم کلام و درباره توحيد و اصول دين به بحث و بررسي پرداخته است. متن مختصر و دقيق آن، از بهترين کتابها در علم کلام به شمار ميرود. شرح علامه محمود بن عبدالرحمن الاصفهاني (م 749 ق)، حاشيه شريف جرجاني (م 816 ق) و شرح قاضي عبيداللّه بن محمد معروف به عبري (م 743 ق) از جمله شروح و حواشي معروف اين کتابند. کتاب مذکور با شرح اصفهاني، در قاهره به سال 1223 قمري چاپ شده است.ب ـ 11. المواقف:
تأليف عبدالرحمن بن احمد بن عضدالدين ايجي، متوفاي 759 قمري اين کتاب در موضوع علم کلام، و از زمان تأليف تا به حال، مورد توجه و عنايت دانشمندان بوده و جزو کتابهاي درسي حوزههاي علميه است. سيد شريف علي بن محمد جرجاني (م 816 ق) و شمس الدين محمد بن يوسف کرماني (م 786 ق) هر يک جداگانه بر اين کتاب شرح نوشته است.ب ـ 12. شرح الطحاويّة في العقيدة السفليه:
تأليف قاضي علي بن علي بن محمد بن ابوالعزّ متوفاي 792 قمري. موضوع کتاب، عقايد، علم اصول دين و توحيد، و در واقع شرح کتاب العقيدة السلفيه نوشته حافظ ابوجعفر احمد بن محمد (م 321 ق) است. ديدگاه سلفي در آن بيان شده و مورد تأييد قرار گرفته و آرا و افکار مذاهب ديگر مانند معتزله و قدريه نيز بيان شده است. اين کتاب به تحقيق شيخ احمد شاکر، در سال 1373 قمري در مصر چاپ شده است. (3) منابع و مآخذ
1. قرآن کريم. 2. مفردات راغب. 3. تاجالعروس. 4. شرح الاصول الخمسه. 5. اشعري، الإبانه. 6. فرهنگ فرق اسلامي، محمدجواد مشکور، با مقدّمه و توضيحات استاد کاظم مديرشانهچي. 7. نهاية الاقدام. 8. محمد عبده، رسالة التوحيد. 9. الإبانة عن اصول الديانه. 10. کتاب التوحيد. 11. عمر النسفي، العقائد النسفيه. 12. سعدالدين التفتازاني، شرح العقائد النسفيه. 13. علي رباني گلپايگاني، فرق و مذاهب کلامي. 14. کشف الشبهات. 15. ابن باز، مجموعه فتاوي. 16. العثيمين، شرح کشف الشبهات. 17. اين تيميه، مجموعه فتاوي. 18. محمد بن صالح العثيمين، فتاوي العقيده. 19. جعفر سبحاني، العقيدة الإسلاميه، بخش دوم. 20. جعفر سبحاني، الإلهيات، ج 1و2. 21. جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه. 22. سيد جعفر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 1. 23. شرح گلشن راز. 24. مقدّمه شرح تجريد. 25. محمد رضا ضميري، کتابشناسي تفصيلي مذاهب اسلامي. 26. التفسير الکبير. 27. طبقات الشافعية الکبري، ج 3. 1 محقق و مدرس حوزه و دانشگاه، استاديار، عضو هيأت علمي مرکز جهاني علوم اسلامي. 2. مؤسّس مذهب ماتريديه، ابومنصور محمد بن محمد بن محمدبن محمود ما تريدي سمرقندي متوفاي سال 333 قمري است. ماتريدي، منسوب به ماتريد يکي از روستاهاي سمرقند است. وي صاحب مکتب کلامي بود و تأليفات و شاگردان خوبي را پس از خود به جاي گذاشت. اهميت مکتب کلامي ماتريديه به اندازهاي است که افزون بر وجود طرفداران عقايد وي در بخشي از سرزمينهاي اسلامي، شيخ محمد عبده (متوفّاي 1323) يکي از پيشوايان نهضت جديد اصلاحطلبي در اسلام در کوششهاي خود براي تأسيس مجدد کلام اسلامي از ماتريدي پيروي کرده است (ر.ک: تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 382و383). 3. بخش معرّفي کتابها، از کتابشناسي تفصيلي مذاهب اسلامي، نوشته محمدرضا ضميري، چاپ مؤسّسه آموزشي ـ پژوهشي مذاهب اسلامي، پاييز 82 بهره گرفته شده است.