بزرگداشت مولانا در سال 2007
دكتر احمد جلالي (نماينده ايران در يونسكو) برگرفته از: روزنامه اطلاعات کلمات کليدي
مولانا - يونسكو - جلالي - مولوي - تركيه - هند - افغانستان - ناجيكستان - فرانسهبه مناسبت بزرگداشت مولانا در سال 2007 - بسيار خوشحالم كه خوشبختانه اين روزها حساسيت مباركي از حانب مسئولان محترم ذيربط و نير مطبوعات در خصوص دفاع و معرفي مواريث و مفاخر كشور علي العموم و حضرت مولانا جلالالدين محمد بلخي، علي الخصوص مشاهده مي شود كه اميدوارم موجب شود غفلت هاي گذشته در اين قبيل موارد جبران شود. علت خاص اين توجه، تصويب قطعنامه اي است در يونسكو به سال 2005 براي بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا هر چند آنچه در معناي اين قطعنامه و كم و كيف آن در ساز و كار يونسكو در بعضي برداشتها آمده بود. دقيق نبود و خلط مبحث هايي را در ميان آورده اما در هر حال، اصل اين توجه مبارك و اميد بخش است.بنده حدود يكماه قبل طي مصاحبه مفصلي با خبرگزاري جمهوري اسلامي موضوع بزرگداشت مولانا در يونسكو و جواب ديگر امر را توضيح دادم كه هم در در صدا و سيما و هم در مطبوعات منتشر شد.خوب است از اين فرصت استفاده كنم و نه تنها نكاتي را دوباره درباره بزرگداشت مولانا به اطلاع خوانندگان عزيز برسانم، بلكه به اين مناسبت بخشي از حرفهاي ديگر را هم كه در دل داريم بياوريم. به رسم درد دل يك ايراني علاقهمند به ميراث فرهنگ و زبان و ادب ايران.
دل به اميد صدايي كه كه مگر در تو رسد
ناله ها كرد در اين كوه، كه فرهاد نكرد
ناله ها كرد در اين كوه، كه فرهاد نكرد
ناله ها كرد در اين كوه، كه فرهاد نكرد
گفت بوي بلعجب آمد به من
تا پيمبر گفت بر دست صبا
از اويس و از قرن بوي عجب
مصطفي را مست كرد و پر طرب
همچنان كه مصطفي را از يمن
از يمن مي آيدم بوي خدا
مصطفي را مست كرد و پر طرب
مصطفي را مست كرد و پر طرب
گفتم ز كجايي تو، تسخر زد و گفت اي جان
نيميم ز آب و گل، نيميم ز جان و دل
گفتم ز صبوري كن با من كه منت خويشم
گفتا كه بنشناسم من خويش ز بيگانه
نيميم ز تركستان، نيميم ز فرغانه
نيميم لب دريا، نيمي همه دردانه
گفتا كه بنشناسم من خويش ز بيگانه
گفتا كه بنشناسم من خويش ز بيگانه
ما ز بالائيم و بالا مي رويم
ما ز دريائيم و دريا مي رويم
ما ز دريائيم و دريا مي رويم
ما ز دريائيم و دريا مي رويم
وه چه بي رنگ و بي نشان كه منم
بحر من غرقه گشت اندر خويش
اين جهان آن جهان مرا مطلب
كاين دو گم شد در آن جهان كه منم
كي بينم مرا چنان كه منم؟
بلعجب بحر بي كران كه منم
كاين دو گم شد در آن جهان كه منم
كاين دو گم شد در آن جهان كه منم
همچو آن يك نور خورشيد سما
ليك يك باشد همه انوارشان
چون نماند خانه ها را قاعده
مؤمنان باشند نفس واحده
صد بود نسبت به صحن خانه ها
چون كه برداري تو ديوار از ميان
مؤمنان باشند نفس واحده
مؤمنان باشند نفس واحده
كراني ندارد بيابان ما
جهان در جهان نقش و صورت شدست
كدام است از اين نقشها آن ما؟
قراري ندارد دل و جان ما
كدام است از اين نقشها آن ما؟
كدام است از اين نقشها آن ما؟
آينه اي رنگ تو عكس كسي است
تو ز همه رنگ جدا بوده اي
تو ز همه رنگ جدا بوده اي
تو ز همه رنگ جدا بوده اي
قافيه انديشم و دلدار من
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم
تا كه بي اين هر سه با تو دم زنم
گويدم منديش جز ديدار من
تا كه بي اين هر سه با تو دم زنم
تا كه بي اين هر سه با تو دم زنم
در چنين مستي مراعات ادب
حفظ صورت با چنين معناي ژرف
نيست ممكن جز ز سلطان شگرف
نيست ممكن ور بود باشد عجب
نيست ممكن جز ز سلطان شگرف
نيست ممكن جز ز سلطان شگرف
ايران متأسفانه تا 20 سال پس از انقلاب، به عضويت در شوراي اجرايي يونسكو كه مركب از 58 كشور است انتخاب نشد (در اين دوره 20 ساله كمترين رأي ما 27 و بالترين آن 68 رأي بوده است) . اولين هدف مهم بنده پس از ورود به يونسكو در سال 1997، رفتن به شوراي اجرايي بود كه پس از دو سال تلاش خوشبختانه در 1999 با 142 رأي براي اولين بار پس از انقلاب به عضويت اين شورا درآمديم كه رأي بسيار بالايي بود (مثلاً فرانسه 135 رأي و ژاپن 120 رأي آوردند).