دستورالعمل ها (6) - دستورالعمل ها (06)، زادالسالک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دستورالعمل ها (06)، زادالسالک - نسخه متنی

فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دستورالعمل ها (6)

زادالسالك

نامه اى از عالم متبحر فيض كاشانى

درياى مواج معرفت و عرفان جزر و مدهاى فراوان داشته است و دراين ميان درهاى شاهوار و مرواريدهاى گرانبها رااز صدف ها به ساحل آورده واز آنجا به دورتر و دورتر تا بيابان هاى خشك و لم يزرع و كويرهاى برهوت انسانى به ارمغان برده شده است .

يكى از حلقه هاى زيباى اين سلسله كسى است كه به حق استادش نام [فيض] را بر وى نهاد.[محمد بن مرتضى] مشهور به[ ملا محسن فيض كاشانى] در سال 1007 متولد و در 1091 وفات يافت . وى دراين مدت متجاوزاز صداثر نفيس بر جاى گذارد. پس از وى هر كس كه به تاريخ گذشتگان پرداخته و يا به

مناسبتى نام وى را به ميان آورده والاترين ستايش هاى ممكن راازاو نموده است . شيخ[ حر عاملى] در[ امل الامل] در ستايش از وى و جامعيت ويژه اش چنين مى نويسد:

[كان فاضلا عالما ماهرا حكيما متكلما محدثا فقيها محققا شاعرا اديبا حسن التصنيف من المعاصرين] 1 .

و[ محدث قمى] ازاو چنين ياد مى كند:

[ امراو در فضل و طول باع و كثرت اطلاع بر فروع واصول واحاطه به مراتب معقول و منقول و كثرت تاليف و تصنيف و جودت تعبير و توصيف اشهراز آنست كه ذكر شود]. 2

و[ علامه امينى] در ترجمه و شرح زندگاين علمى علم الهدى (فرزند فيض ) مى گويد:

[او فرزند كسى است كه علمدار فقه پرچمدار حديث مشعلدار فلسفه گنجينه عرفان و كوه عظيم اخلاق وامواج خروشان علم و معرفت است] . 3

واكنون دراين نوشتار مختصر با توان اندك قدرت آن نيست كه مجموعه پرتوهاى فكرى - روحى فيض را ترسيم نمائيم .ازاينرو به اشاره هاى اجمالى به گوشه هائى از شخصيت فكرى - عرفانى وى بسنده مى كنيم :

1-استادان و شاگردان :

وى از خوشه چينان محضراستادانى بوده است چنان : پدر بزرگوارش شاه مرتضى سيد ماجد بحرانى مولى خليل قزوينى صدرالمتالهين شيرازى نواده شهيد ثانى (شيخ محمد بن حسن بن شهيد ثانى ) محمد صالح مازندرانى و ...

ليكن در تكوين شخصيت فكرى و روحى وى صدرالمتالهين شيرازى نقشى اساسى و زيربنائى داشته است .

نكته قابل توجه در زندگى تحصيلى فيض آنست كه مدت تحصيلات عاليه وى در شيراز واستفاده وى از[ صدرالمتالهين] بيش از 6 سال نبوده است . مرحوم سيد محمد مشكاه در مقدمه گرانبار خود بر[ محجه البيضاء] نگاشته اند:

[مكان توقفه فى شيراز واستفادته من المولى صدرالمتالهين شيرازى و تزوجه با بنته فيما بين سنه1027 و سنه1033 ] 5 .

ازاينرو مى توان اوج استعداد فيض را در پذيرش علوم و معارف و پيمودن قله هاى كمال علمى و عملى دريافت كه گونه دراين مدت كوتاه براى خود سرمايه اى جاودانى ساخت .

شاگردان :

فيض به واسطه علاقه واشتغال به تاليف و دورى وى در سنين تدريس از حوزه هاى رايج آنزمان (ماننداصفهان و شيراز و ...) نتوانسته است چون استادانش صدرالمتالهين و ... در تربيت شاگردان توفق تام يابد. لكن چند نفرى از صاحبان علم و معرفت رااز شاگردان فيض آن[ فيض] بر شمرده اند چونان فرزند دانشمندش علم الهدى مجلسى دوم سيد نعمه الله جزائرى و قاضى سعيد قمى و ... 6

2- تاليفات :

نوشته هاى فيض را متجاوزاز صداثر دانسته اند 7 و پاره اى به حدود دويست اثر رسانده اند. 8

فيض رساله اى در فهرست كتاب هاى خود نوشته و مقاصد خود رااز تاليف هر كتاب و ميزان حجم آن نگاشته است .

استاد آشتيانى مى نويسد:

[در فن تاليف استادى ماهراست و همه آثاراو با ولعى كه مولف به تاليف دارد

سودمنداست واز جمله دراز نويسانى نيست كه به ندرت در آثارشان مطلب قابل توجهى پيدا شود] 9 .

درقسمتى ديگر چنين آورده اند:

[ اين مرد بزرگ و محقق عظيم الشان به واسطه دورى از مراكز قدرت و احترازاز موانع توفيق اوقات خويش را صرف كارهاى علمى نمود و در نتيجه آثار نفيش و گرانبهائى از خود باقى گذاشت] . 10

3- فيض از مروجان حكمت متعالبه :

مكتب فلسفى[ حكمت متعاليه] ازاين بخت برخوردار بود كه موسس آن (صدرالمتالهين )از توانمندى حيرت انگيزى درابرازانديشه هاى بلند خويش بهره مند بود. واز سوى ديگر شاگردان قوى براى مكتب خويش يافت . شاگردانى كه آب حيات رااز چشمه خضر دريافت كردند و در زيباترين شكل و با بهترين قالب متصور آن را در عره افكار فلسفى جهانى قرار دادند. و دراين ميان سهم فيض انكار نكردنى است . وى بااستعداد شايان خود واستفاده ساليان پياپى از محضر ملاصدرا و داشتن روابط خانوادگى و تبعا فرصت هاى بيشتر براى بهره ورى ازاستاد توانست كه انديشه هاى والاى حكمت متعاليه را در خود هضم كند. و باافزودن شاخ و برگ و تزئينات و در پاره اى از مواردابتكاراتى نوين جلوه اى نو به اين مكتب بخشد. و در مجموعه كتاب هاى فلسفى عرفانى و حتى تفسيرى و حديثى وى حضور حكمت متعاليه مشهود و عيان است .

4- تطبيق فلسفه با شريعت :

غناى معارفى اسلام فلسفه قديم را در خدمت شريعت در آورد واز آنجا كه اسلام دين انديشيدن است و فلسفه نيز در خدمت انديشه راه تطبيق حكمت و فلسفه با شريعت باز شد. و دراين ميان فيض كاشانى سهمى اسامى داشت . سيدمحمد مشكاه مى نويسد:

[ الفيض ... بسطالتطبيق واكمل مزج الفلسفه فى الشريعه وان شئت فقلت : خطب الفسلفه للشريعه[ الكندى] فاجابته و عقد عليها[ الراغب] و زوجها[ الغزالى] واستنتج منهما[ الملاصدرا] و رباه الى ان بلغ الكمال[ ملامحسن الفيض]...[ 11.

و خود فيض بر تلاش عظيم دراين راستا تاكيد مى ورزد و در بيان علت هاى تدوين يكى از كتب خويش چنين مى نگارد:

[و منهااراداتى ان اجمع بين طريقه حكماءالاوائل فى الحقائق و الاسرار و بين ما ورد فى الشرايع من المعارف والانوار فيما وقع فيه الاشتراك ليبين لطالب الحق آن لا منافاه بين ماادركته عقول العقلاء... و بين مااعطته الشرائع والنبوات]... 12

5- ترويج احاديث و نگارش تفسير:

فيض با نوشتن سه تفسير معروف خود [مصفى اصفى صافى] نقبى به اقيانوس بى كران معارف قرآنى گشود. تفسير صافى وى همواره مورد بهره ورى عالمان و فضلاء و طالبان دانش پژوه قرار داشته و دارد. و در پاره اى موارد متن درسى طلاب حوزه علميه بوده است . و تفسير ديگر وى ( اصفى ) با تمام فشردگى وايجاز سزاوار آن است كه آشنايان به ادبيات عرب تلاوت قرآن را با مطالعه اين نفسير بياميزند تا قرائت كتاب آسمانى از محدوده ثواب اخروى فقط خارج گردد.

واما در حديث فيض از پيشوايان ششگانه حديث شيعى قرار دارد.اين پيشوايان حديث با نام[ محمدين الاوائل] و[ محمدين الاواخر] شناخته شده اند. محمدين اوائل عبارتنداز 1 محمد بن يعقوب كلينى . 2 محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق ). 3 محمد بن الحسن الطوسى (شيخ طوسى ). و محمدين اواخر: 1 محمد بن مرتضى (فيض كاشانى ). 2 محمدباقر مجلسى . 3 محمد بن الحسن الحرالعاملى .

فيض با تاليف[ وافى] در جمع احاديث كتب اربعه و حذف مكررات و افزودن توضيحات يكى از بهترين كتب حديث را تقديم جوامع اسلامى نموده است .

6- اوج فقاهتى فيض :

فيض در فقاهت از مرتبه اى والا بهره مند بود. و با آنكه پيرو مسلك اخبارى بود وانتقادهاى شديدى را بر مجتهدين وارد مى نمود (به ويژه در كتاب[ سفينه النجاه] كه در بيان مدارك احكام و رد شيوه اجتهاد نگاشته است ) داراى درجه اى رفيع در فقاهت واجتهاد بشمار مى رود. بر كتاب مشهور فقهى وى به نام[ مفاتيح] شرح از سوى دانشمندان نوشته شده و آن را به ايجاز لفظ و عمق معنى ستوده اند.او در طرح فتواهاى خلاف مشهورابائى نداشت انديشه هاى وى در مسائل فقهى چنان : عدن تنجيس متنجس طهارت اهل كتاب طهارت عصير عنبى بعداز غليان تنجس نيافتن آب مطلق به مجرد ملاقات با نجس و ... مشهوراست .

نظريه وى در مسئله غنا حساسيت هاى فراوانى را برانگيخت . وى ادله حرمت غنا را به افراد شائع در زمان ائمه منحصر نموده و مى نويسد:

[ الذى يظهر من مجموع الاخبارالوارده و يقتضيه التوفيق بينهما اختصاص حرمته و حرمه ما يتعلق به من الاجر والتعليم والبيع و الاستماع والشرى كلها بما كان على النحوالمعهودالمتعارف فى زمن بنى اميه من دخول الرجال عليهن و]... 13 .

ليكن اين مسلك فيض وسيله توجيه اراذل واوباش در ترويج هرزه گرائى قرار گرفت و به نوشته سيد نعمت الله جزائرى :

[دراين زمان كسى را نمى يابى كه به واسطه گوش فرا دادن به غنا بر وى بر آشوبى مگر آنكه در جواز غنا و شنيدن آن به فتواى اين عالم استناد ى كند]. 14

7- بر فراز قله هاى عرفان واخلاق :

براى فيض در والائى تاليفات اخلاقى و عرفانى نتوان همسنگ فراوانى يافت . به ويژه دراخلاق به شيوه غزالى از متخصصان آن بشمار مى آيد و اين قصورى از حوزه هاى علميه شيعى است كه در معرفى شخصيت تربيتى فيض در

بين جوامع اسلامى و غيراسلامى كوتاهى ورزيده اند.او در دو زمينه مذكور داراى تاليفات فراوانى است واز آنجمله :احياءالاحياء موسوم به[ محجه البيضاء] [ كلمات مكنونه] [ عين اليقين] [ علم اليقين] و...

استاد آشتيانى مى نويسد:

فيض در عرفانيات تسلط كامل داشت و برخى از كتب عرفانى را تدريس مى كرده است . قاضى سعيد قمى در عرفان از تلاميذ فيض است ... بر ما معلوم نشد كه آيا فيض درالهيات استاد ديگرى غيراز ملاصدرا كه منغمر و متمحض در عرفان و تصوف باشد داشته است يا نه ؟اگر چه همان اندازه از مبانى متصفوه كه در آثار ملاصدرا موجوداست براى مطالعه عاليترين آثار عرفانى كافى است و شخص مستعدى مثل فيض مى تواند به مدد همين مطالب بر مشكلات عرفانى فائق آيد]. 15

ليكن در طرائق الحقائق وى و شيخ بهائى را مريد و سپس خليفه شيخ محمد مومن سديرى معرفى نموده و مشائخ وى را به سيد محمدنور بخش مى رساند. 16 و ملااحمد نراقى در كتاب[ خزائن] با نقل از رساله محقق ميرزا محمداردبيلى مشائخ عرفانى او را به سيدمحمد نور بخش منتسب 17 مى نمايد. تحقيق اين مطلب نيازمند به بررسى گسترده ترى است كه دراين نوشتار كوتاه نمى گنجد.

8- جايگاه فيض در شعر و شاعرى :

از روزگار پيشين در جوامع اسلامى شعر وادبيات با تفسير و حديث و فقاهت پيوندهائى داشته و دارند. چه بسياراز مجتهادان و عالمان اسلامى كه نام آوران شعر بوده اند و بر تارك ادبيات غنى فارسى و عربى اشعار نغز و گرانمايه دانشمندان اسلامى چونان : سيد رضى شيخ بهائى ملااحمد نراقى ملا هادى سبزوارى شيخ حر عاملى مولوى حافظ و... مى درخشد. و درايم ميان فيض از چنين جايگاهى برخورداراست .او براى انديشه هاى والاى عرفانى خود به قالب طبيعى آن[ شعر] پناه برد و غزليات زيبائى از خويش به يادگار نهاد. هدايت در[ مجمع الفصحاء] تعداداشعار فيض را شش الى هفت هزار بيت نوشته لكن

در برخى از نسخ موجود تعدادابيات او به سيزده بيت بالغ مى شود. 818

در خاتمه بررسى اجمالى شخصيت فيض و براى حسن ختام از غزليات فيض مدد مى جوئيم :




  • گفتنى مرا كن ذكر هو سبحانه سبحانه
    از پيش من كى مى رود از من جدا كى مى شود
    خود ذكراويم سربسر گر چه زذكرم بيخبر
    ذكرم من واو ذكراست شكرم من واو شاكراست
    هم ذار و مذكوراو هم شاكر و مشكوراو
    جان مرا جانان بود جانم تن واو جان بود
    او كى زمن پنهان بود سبحانه سبحانه



  • من از كجا و ياداو سبحاه سبحانه ...
    نسيان و يادش چون شود سبحانه سبحانه
    وز خود نمى دانم خبر سبحانه سبحانه
    عينم من واو ناظراست سبحانه سبحانه
    هم ناظر و منظوراو سبحانه سبحانه
    او كى زمن پنهان بود سبحانه سبحانه
    او كى زمن پنهان بود سبحانه سبحانه



معرفى متن :

علامه متتبع شيخ آقا بزرگ تهرانى ازاين رساله با عنوان[ زاد السالكين] ياد نموده اند 19 و ديگران آن را] زادالسالك] نام برده اند.

درانتساب رساله[ زادالسالك] به فيض جاى ترديدى نيست و به نوشته آقاى محمد تقى دانش پژوه اين رساله در ميان سالهاى 1040 1030 نگاشته شده است . 20

در برخى از نسخه ها بعداز حمد و ثناى الهى آمده است:[ ... و بعد از كيفيت سلوك راه حق پرسيده بودند]... 21 و در نسخه كتابخانه آيت الله نجفى مرعشى 22 و متن تصحيحى سيد جلال الدين محدث ارموى:[ اما بعد اين رساله اى است موسوم به زادالسالك در جواب سئوال يكى از برادران روحانى]... 9

واستاد متتبع محدث ارموى در مقدمه زادالسالك كه با تصحيح و تعليقات گرانمايه ايشان در سال 1332 به چاپ رسيده است نوشته اند: كه اين رساله در جواب يكى از دانشمندان معاصر نوشته شده است .امااز مدرك نوشتار خود و نام آن دانشمند سخنى به ميان نياورده اند.

ايشان افزوده اند:

[ از ثقه الاسلام شيخ آقا بزرگ طهرانى صاحب ذريعه مد ظله (ره ) شفاها و بلا واسطه

شنيدم كه مى گفت:[ اين كتاب شريف مشتمل بر مطالبى است كه مى توان از آنها به كلمه جامعه سلوك شرعى و دستور دينى تعبير نمود. واظهار مى داشتند كه وقتى كه من نسخه اين كتاب را ديدم و مندرجاتش رااز نظر گذرانيدم چنان تاثيرى در من كرد كه نتوانستم به يك مطالعه قناعت كنم نسخه آن را بطور تلخيص در يك صفحه فهرست وار يادداشت و تهيه كردم تا خود و خانواده ام پيوسته از مطالعه در مضامين حقه آن بهره مند شويم و به دستورات شرعيه آن عمل كنيم] 23

شيخ آقا بزرگ تهرانى به تلخيص مذكوراز رساله درالذريعه اشاره نموده اند. 24

نسخه متن و پاورقى ها:

نسخه هاى متععدى از رساله[ زادالسالك] در دسترس است و لكن از آنجا كه هدف ازاين بخش مجله در جنبه تاثيراخلاقى اين رساله نهفته است از آوردن اختلافات نسخه ها خوددارى مى نمائيم و به متن مورداعتماد محدث ارموى بسنده مى نمائيم وايشان گر چه از نسخه هاى مورد رجوع خود مطلبى نگفته اند لكن در ضمن پاورقى هائى كه بر متن افزوده اند روشن مى گردد كه نسخه هاى متعددى دراختيارايشان بوده و يا به آن مراجعه نموده اند. هم چنين پاره اى از تعليقات ايشان را بر متن آورده و باافزودن نام مشخص گرديده است . با تذكراين نكته كه در برخى موارد كه ايشان مراجع خويش را[ بحار قديم] قرار داده بودند آن را با بحار جديد مطابق نموده و در داخل پرانتز آورده ايم .

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله و سلام على عباددالذين اصطفى .

اما بعد اين رساله طست موسوم به[ زادالسالك] در جواب سئوال يكى از برادران روحانى نوشته شده كه از كيفيت سلوك راه حق پرسيده بود.

بدان[ ايدك الله بروح منه] 25 همچنانكه سفر صورى را مبدئى و منتهائى و مسافتى و مسيرى و زادى و راحله و رفيقى و راهنمائى مى باشد همچنين سفر معنوى را كه سفر روح است بجانب حق سبحانه و تعالى همه هست .

مبداش جهل و نقصان طبيعى است كه با خود آورده از شكم مادر: [والله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا]. 26

و منتهايش كمال حقيقى است كه فوق همه كمالات است و آن وصول است به حق سبحانه و تعالى:[ وان الى ربك المنتهى] [ ياايهاالانسان اتك كادح الى ربك كدحا فملاقيه] . 28

و مسافت راه درين سفر مراتب كمالات علميه و عمليه است كه روح طى آنها مى كند[ شيئا فشيئا] هرگاه بر صراط مستقيم شرع كه مسلوك اوليا واصفيااست ساير باشد:[وان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولاتتبعواالسبل فتفرق بكم عن سبيله] . 29 واين كمالات مترتب است بعضى بر بعضى تا كمال متقدم طى نشود به متاخر منتقل نتوان شد چنانكه در سفر صورى تا قطعه مسافت متقدمه طى نشود به متاخر نتوان رفت .

و منازل اين سفر سفات حميده و اخلاق پسنديده است كه احوال و مقامات روح است از هر يك به ديگرى كه فوق آنست

منتقل مى شود به تدريج منزل او يقظه است كه آگاهى است و منزل آخر توحيداست كه مقصداقصى است ازاين سفر 31 و تفاصيل اين منازل و درجات آن در كتاب[ منازل السائرين] 32 مذكوراست .

و مسيراين سفر جد تمام و جهد بليغ نمودن و همت گماشتن است در قطع اين منازل به مجاهده و رياضت نفس به حمل اعباء 33 تكاليف شرعيه از فرائض و سنن و آداب و مراقبه و محاسبه نفس آنا فانا و لحظه فلحظه و هموم را واحد گردانيدن 34 و منقطع شدن به حق سبحانه و تعالى:[ و تبتل اليه تبتيلا والدين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا] 36 و زاد راه اين سفر تقوى است:[ و تزودوا فان خيرالزادالتقوى] 37 و تقوى عبارتست از قيام نمودن به آنچه شارع امر به آن فرموده است و پرهيز كردن از آنچه نهى از آن كرده از روى بصيرت 38 تا دل به نور شرع و صيقل تكاليف آن مستعد فيضان معرفت شوداز حق عزوجل : [واتقواالله و يعلمكم الله] 39 و همچنانكه مسافر صورى تا قوت بدن از زاد حاصل نكند قطع راه نتواند كرد همچنين مسافر معنوى تا به تقوى و طهارت شرعيه ظاهرا و باطنا قيام ننمايد و روح را تقويت به آن نكند علوم و معارف واخلاق حميده كه بر تقوى مترتب مى شود و تقوى از آن حاصل مى شود (نه بر سبيل دور) براو فائض نمى گردد 40 و مثل اين مثل كسى است كه در شب تار چراغى در دست داشته باشد و به نو آن راهى را مى بيند و مى رود هر يك گام كه بر مى دارد قطعه از آن راه را مى بيند و مى رود هر يك گام كه بر مى دارد قطعه از آن راه روشن مى شود و بر آن مى رود و هكذا ... و تا گام برندارد و نرود روشن نشود و تا روشن نشود نتواند رفت آن ديدن به منزله معرفت

است و آن رفتن به منزله عمل و تقوى : [ من عمل بما علم اورثه الله علم ما لم يعلم 41 العلم خ يهتف بالعمل فان اجابه والاارنحل 42 لا يقبل الله عملاالا بمعرفه و لا معرفه الا بعمل فمن عرف دلته المعرفه على العمل و من لم يعمل فلا معرفه لخ الاان الايمان بعضه من بعض] 43 و كذا عن الصادق عليه السلام ... و همچنانكه در سفر صورى كسى كه راه نداند به مقصد نمى رسد هم چنين در سفر معنوى كسى كه بصيرت در عمل ندارد به مقصد نمى رسد:[ العامل على غير بصيره كالسائر على غيراطريق ايزيده كثره السيرالابعدا]. 44

و راحله اين سفر بدن است و قواى آن و همچنانكه در سفر صورى اگر راحله ضعيف و معلول باشد راه را طى نتواند كرد همچنين دراين سفر تا صحت بدن و قوت قوى نباشد كارى نتوان ساخت . پس تحصيل معاش از اين جهت ضرورى است و آنچه از براى ضرورتست به قدر ضرورت بايد پس طلب فضول در معاش مانع است از سلوك و دنياى مذموم كه تحذيراز آن فرموده اند عبارت از آن فضول است كه بر صاحبش و بال است واما قدر ضرورى از آن داخل امور آخرتست و تحصيلش عبادت و همچنانكه اگر كسى راحله را در سفر صورى دراثناى راه سر دهد تا خود سر مى چرد راه او طى نمى شود همچنين دراين سفر معنوى اگر بدن و قوى را بگذارند تا هر چه مشتهاى آنهااست به فعل آورند و به آداب و سنن شرعيه مقيد نگرداند و لجام آن را در دس نداشته باشد راه حق طى نمى شود.

و رفيقان اين را علماء و صلحاء و عباد سالكانند كه يكديگر را ممد و معاونند چه هر كسى بر عيب خود زود مطلع نشود اما بر

عيب ديگرى زود واقف مى شود پس اگر چند كس با هم بسازند و يكديگر رااز عيوب و آفات با خبر سازند زود راه برايشان طى مى شود واز دزد و حرامى دين ايمن مى گردند چه[ الشيطان الى المنفرداقرب منه الى الجماعه و يدالله على الجماعه] 45 .اگر يكى از راه بيرون مى رود ديگرى او را خبردار مى گرداند واگر تنها باشد تا واقف مى شود هيهات است . و راهنماى اين راه پيغمبراست (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سائرائمه معصومين (صلوت الله عليهم ) كه راه نموده اند و سنن و آداب وضع كرده واز مصالح مفاسد راه خبر داده اند و خود به اين راه رفته اند وامت را به تاسى بواقتفاى خود فرموده اند:[لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه . 46 قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله] . 47

و محصل آنچه ايشان مى كرده اند وامر به آن مى فرموده اند چنانكه از روايات معتبره به طريق اهل بيت عليهم السلام مستفاد مى شودازامورى كه سالك را لابداست از آن واخلال به آن به هيچ وجه جائز نيست بعداز تحصيل عقائد بيست و پنج چيزاست :

( ادامه دارد


.33 اعباء جمع[ عبو] و به معنى بارهاى سنگين .

.34 هم به معناى عزم و تصميم هاى درونى و يااندوه شديد. (قاموس مجمع البحرين مفردات و...) و متن با هر دو سازگاراست .

1. رياض العلماءافندى 5.180.

2. تحفه الاحباب 233.

3.الغدير 11.362.

4. ر. ك . ريحانه الادب 4.370. محجه البيضاء طاسلاميه مقدمه از سيد محمد مشكاه .

5. محجه البيضاء ط اسلاميه مقدمه 26.

6. ر.ك . ريحانه الادب 4.371. محجه البيضاء مقدمه مشكاه

7. محجه البيضاء مقدمه مشكاه 25.

8. زهراالربيع سيد نعمته الله جزائرى به نقل از محجه البيضاء مقدمه مشكاه . 25 كلمات مكنونه فيض كاشانى مقدمه از عطارى قوچانى .

9.اصول المعارف ط انتشارات دفتر تبليغات قم مقدمه . 33.

10. همان مدرك 30.

11. محجه البيضاء مقدمه مشكاه 23.

12.اصول المعارف /05

13. مفتاتيح الشرائع باب 2از مفاتيح عهود و نذور به نقل از محجه البيضاء مقدمه مشكاه 36.

14. كشف الاسرار فى شرح الاستبصار به نقل از محجه البيضاء مقدمه مشكاه 37.

15.اصول المعارف مقدم پاورقى 23.

16. طرائق الحقائق معصوم عليشاه با تصحيح محمدجعفر محجوب 2.22. 17. محجه البيضاء مقدمه مشكاه 49 - 48. لكن مولف طرائق الحائق به گونه اى ديگر مطلب رااز خزائن نقل مى كند كه با نقل مرحوم مشكاه تفاوت اساسى دارد. و متاسفانه به متن خزائن در فرصت مختصرى كه در اختيار بود دسترس نبود تا صحت و سقم يى از دو نقل آشكار گردد. طالبان مراجعه كنند به طرائق 2.321.

18. ديوان فيض با تصحيح و مقابله محمد پيمان مقدمه .

19.الذريعه /02/12

20. فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران 10.1745.

21. همان مدرك .

22. فهرست كتابخانه 1.100.

23. زادالسالك مقدمه .

25.از تايد به[ روح الهى] در آيات و روايات متعددى ياد شده است واز آنجمله:[ اولئك كتب فى قلوبهم الايمان وايدهم بروح منه] (22 مجادله ). علامه طباطبائى در ذيل آيه نوشته اند:[روح مبدا حيات است واز حيات قدرت و شعور بر مى خيزد و در نتيجه ظاهر آيه آن است كه مومنان علاوه بر روح مشترك از روح اختصاصث نيز بهره مندند كه حيات قدرت و شعورى جديد به آنان عطا مى كند . اومن كان ميتافا

26. نحل 78.

27. نجم 42.

28.انشقاق 6.

29.انعام 153.

31. در كتاب هاى عرفانى واخلاقى تعبيرهاى گوناگونى از مراحل سير و سلوك وجود دارد. و غالب آن به اختلاف دراصطلاح والفاظ و يا تفاوت دراجمال و تفصيل بازگشت مى نمايد. عطار در مثنوى دل انگيز خود با نام[ منطق الطير يا مقامات طيور]از سرگذشت سالكان راه سخن مى سرايد كه چگونه در پى سيمرغ بر آمدند. عطار دراين داستان واره مى گويد: [پرندگان انجمن كردند كه سلطان برگزينند. هدهد فرزانه گفت كه آنان را سلطانى است به نام سيمرغ كه بايستى از پى وى برآيند. و دراين راه بايستى از هفت وادى بگذرند .

32. منازل السائرين تاليف خواجه عبدالله انصارى است و غالب آن به شيوه املاء به نگارش در آمده است . وى اين مراحل را به ده قسم و هر يك از آن را به ده باب تقسيم مى نمايد و بدينگونه مراحل صدگانه سلوك را به پايان مى برد. وى در مقدمه افزوده است كه براى دورى گزيدن از دراز نويسى مبانى سلوك را بيان داشته است . و غيراين صورت گفتار[ ابوبكر كتانى] را تحقق مى داند كه[ بين بنده و حق هزار مقام نورى و ظلمانى است] و به بيان اين مراحل مى پرداخت .

35. مزمل [ .8 تبتل] به سوى خدا به جدا شدن از مظاهر مادى و پيوستن به حق تفسير شده است ( الميزان 20.65) در حديث آمده است:[ان القلب اذا صفا ضاقت به الارض حتى و] (بحار 73.56).

37. بقره 197.

38. آميختگى تقوى با بصيرت نكته اى اصولى است و نشاندهنده اين مهم كه تقوى در چارچوب عمل محدود نيست بلكه بايستى فرو زندگى قلبى و عقلى را بهمراه داشته باشد.ازاينرو على[ ع] مى فرمايد[ : ان من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلاث حجزته التقوى عن تقحم الشبهات] (نهج البلاغه خطبه 16) كه جلوگيرى تقوى رااز شبهه ها بر آشكار شدن عبرت ها و رخدادهاى گذشته مترتب مى نمايد. ك

39. بقره 282.

40.امام على[ ع] مى فرمايد:الا فصونوها و تصونوا بها از تقوى پاسدارى كنيد واز آنسو به وسيله تقوى شخصيت انسانى خود را حفاظت نمائيد. (نهج البلاغه خطبه 189).

41. در مجلد تاسع بحار (40.128) ضمن بيانى واستدلالى كه از مفيد رضوان الله عليه منقول است اين عبارت هست[ ... و ثمل هذا قول النبى [ص] من عمل بما يعلم ورثه الله علم ما لم يعلم] . در جلد هفدهم بحار ص 168 (78.189) از كتاب اعلام الدين نقل كرده كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرموده:[ من عمل بما يعلم علمه الله ما لم يعلم] و در جلداول بحار ص 78 (2.30) از ثواب الاعمال صدوق مسندا نقل كرده كه حضرت صادق عليه السلام فرموده است:[ من عمل بما علم كفى ما لم يعلم ...]

42. مجلسى در جلد بحار ص 79 (2.33) ( از غوالى اللئالى ابن اب جمهور نقل كرده:[ عن النبى[ ص] ان العلم يهتف بالعمل فان اجابه والا ارتحل عنه] . و نيز در همين مجلداز همان كتاب ص 80(2.36)از نهج البلاغه نقل كرده كه اميرالمومنين[ ع] فرموده:[ العلم مقرون با العمل فمن علم عمل والعلم يهتف بالعمل فان اجابه والاارتحل عنه]... و نيز در همين جلداز منيه المريد شهيدثانى نقل كرده ص 1ظ(2.40) قال ابو عبدالله عليه السلام:[ العلم مقرون الى العمل فمن علم عمل و مه عمل علم والعلم يهتف بالعمل فان اجابه والاارتحل] .

43. در جلداول بحار در باب[ العمل بغير علم] ص 64 (1.206). اين حديث راازامالى صدوق و محاسن نقل كرده ... واين مضمون از حضرت باقر عليه السلام نيز مروى است چنانكه در جلد هفدهم بحار ص 164 (78.174) ضمن كلمات ماثوره از آنحضرت عليه السلام نقل كرده است .

44. كلينى دراصول كافى ... در باب[ من عمل بغير علم] از حضرت صادق عليه السم نقل كرده[ العامل ... لاتزيده رعه السيرالا بعدا].

45. سيوطى در جلد وم[ الجامع الصغير من حديث البسيرالنذير] (ص 59 نسخه مطبوعه در مصر به سال 1352 ه .ق ) گفته:[الشيطان يهم بالواحد و الاثنين فاذا كانوا ثلاثه لم يهم بهم] و نيز در ص 665 همين جلد نقل كرده[ يدالله على الجماعه] و سيد رضى رضى الله عنه در نهج البلاغه ...ازاميرالمومنين نقل كرده:[ والزمواالسوادالاعظم فان يدالله على الجماعه واياكم والفرقه فان الشاذ من الناس للشيطان كماان الشاذ للذئب] .

/ 1