بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید در صورتيكه صعق به اين معنا نيست، مدهوش شدن است؛ لذا ايشان آن مناجات شعبانيه را در بياناتشان كراراً نقل ميفرمودند كه ما فعلاً در اين عالم داريم ميرويم و چيزي نفهميديم، مقام صعق چه هست؟ ولي مع ذلك در همين تفسير وقتي كه ايشان فرمودند ميقات موسي، چون يك ميقاتي در باب حج داريم كه جاي احرام است و همه خيال ميكنند اين يك مقامي يا مكاني است، ولي ميقات حقيقي كه اين حرفها نيست. خداوند ميفرمايد "فتم ميقات ربه" يا "وواعدنا موسي ثلثين ليلة" ما با موسي به مدت سي شبانه روز مواعده گذاشتيم. گويي سي روز كم بوده ميفرمايد: "واتممناها بعشر" خدا ميگويد "اين 10 روز را هم ما متمم قرار داديم." "فتم ميقات ربه" ميقات الهي چهل شبانهروز "اين ميقات چلهنشيني كه بعضي ميگويند در اينجا ريشه دارد اين ميقات يك مواعده الهي است. وعدهگاه با خداست. خيلي عظمت دارد و جهات ديگر در قرآن هم هست. كسي كه نوار اين بحث را گذاشته، گوشش نشنيده يا شايد حضوراً هم بوده اما ميقات را "نقاط" شنيده و نوشته: "نقاط" كه حضرت موسي داشت. نقاط ديگر چيست؟ حضرت امام امت ـ واصل الي الحق رضوان اللّه تعالي عليه ـ بر ميقات اصرار داشتند. ايشان مصر بودند كه اين ميقات موضوعيت دارد، چون ميقات طرفش مواعده الهي است. ولي ملاحظه ميفرماييد بعضي آن را به "نقاط" تبديل كردند. در هر صورت بگذريم. در همين بخشهاي قرآني، اين سوره حمد را اخيراً بيان فرمودند؛ يا در كتب سرّ الصلاة، معراج السالكين يا در آداب الصلاة يا در همين اربعين به عنوان تفسير برخي از آيات بيان فرمودند. اينها مقدماتي مهم در علوم قرآني است و من مقداري از اين كار را انجام دادهام تا حدودي اداي حق ايشان ـ كه واقعاً قطع نظر از حق ايشان نسبت به جامعه و اجتماع، به جهت شخص خودمان خيلي لطف و عنايت داشتند ـ كرده باشم، و اگر ديده باشيد در كتاب تفسير صافي بنظرم دوازده مقدمه راجع به ورود به قرآن ذكر كرده و من حدود 30 الي 40 مقدمه از فرمايشات حضرت امام(ص) براي قرآنشناسي استخراج كردم كه انشأاللّه در موقع مناسبي اينها را در معرض ديد عموم قرار خواهيم داد كه اساساً قرآن شناختن شرايطش چيست؟ وادي و موضوعاتش چه ميباشد؟ بنابراين اين هم بعدي در باب قرآنشناسي و حديث شناسي ايشان كه ذكر شد، حال ميخواهيم راجع به فقه و اصول كه به نظر ميرسد از بعد ديگري مهمتر است مقداري عرض بكنم تا بابي براي مسايل بعدي ما باشد. ميدانيد كه علم اصول، در واقع كليد و راه فهم فقه است و ميتوان گفت (علم) استنباط است. يعني طريق استنباط را به دست ميدهد. هر علمي يك كليد دارد و علم اصول فقه، كليد فقه است. چون فكر ميكنم همه اطلاع نداشته باشند من اين نكته را عرض ميكنم كه حضرت امام در اوايل، عنايت فراواني به فلسفه و عرفان و فقه داشتند و بعداً يكباره بحث فقهي را بيشتر تعقيب نمودند. نظر ايشان اين بوده كه علم اصول، كليد فقه است. ميگفتند: ميخواهم در فقه كار بكنم. الاَّن هم همين است. بايد در فقه كه در واقع استنتاج از آيات و روايت است، فعاليت، كار و تحقيق كرد. ايشان معتقد به فقه و عرفان و فلسفه بودند.مرحوم علامه آيتاللّه استاد شهيد مطهري روزي در ديداري كه داشتيم ميگفت: چون ما ديديم امام خيلي دقيق النظر است، به اصرار، معظم له را وادار كرديم كه براي ما اصول بگويد. آقاي مطهري ميگفتند: من بودم و يكي دو نفر ديگر كه نام هم برد. ما دو سه نفر پيش ايشان اصول ميخوانديم، و ما با اصرار اين درس را به عهده ايشان گذاشتيم. آقاي مطهري ميفرمود: من ميگفتم طلبهها از اين درس اطلاع ندارند، اگر خبر داشتند براي استفاده هجوم ميآوردند. و بعد ـ آقاي مطهري را خدا رحمت كند. ـ من عين لفظش را نقل ميكنم ـ ميفرمود: "درس اصولي را كه همين چند نفر پايهگذاري كرديم، بعدها ديديد كه چه درسي شد تا حدي كه بالغ بر 700 الي 800 نفر اين اواخر، در آن شركت ميكردند؛ چه درسي شد و پايهگذارش ما بوديم. ايشان اين امر را به عنوان يكي از كارهاي مهم زندگي خودش، با افتخار نقل ميكرد. رحمت و رضوان خدا به روح او باد. در هر صورت علم اصول را ايشان با يك ديد جديدي تدريس كردند. خدا عقلش بدهد يك آقايي را. امثال ايشان وقتي علم اصول، علوم اسلامي و حتي علوم را ميبينند تصور ميكنند، هر كس هر چه را كه ديگران گفتهاند، نقل و بلكه منتشر كند، عالم ميشود. در صورتيكه عالم آن است كه ابتكار داشته باشد. آن آقا گفته بود مباني ايشان با آقايان ديگر فرق ميكند؛ فرض كنيد با آنچه در "معالم" هست. البته معالم كتاب بسيار خوبي است و يا با آنچه در "كفايه" آمده خيلي فرق دارد. به نظر بنده شاهكار و كار مهمي كه ايشان عرضه كردند اين است كه علم اصول را از حالتي كه ديگران به عنوان قواعدي خشك يعني قواعدي كه نميدانند كجا بكار بيندازند، بيرون آورد.