كلام وحي معيار تمام نتيجه گيري هاي عقلي است
علامة بزرگ استاد الهي سيدمحمدحسين طباطبايي(ره) ميگويد: «اگر توحيد انسان درست شود به تمام اخلاق دست مييابد» 1يك مفهوم اين قضيه شرطيه اين است كه: «اگر ما دچار نقايص اخلاقي هستيم، علتش اين است كه توحيدمان دچار نقص يا اشكال است». قطعاً قرآن «كتاب توحيد» است. اولين سخنش را با توحيد آغاز ميكند و آخرين سخنش را با توحيد پايان ميبرد. سه بار قرائت سوره توحيد كه با يك ختم قرآن مساوي است. 2 پيامش اين است كه آغاز و انجام و سراسر اندرون قرآن ميخواهد بگويد «خدا احد است.» 3شايد بسياري كسان، گمان ميبرند كه مؤمني خالصاند، درحالي كه قرآن با خطاب تندش تُندر هشدار بر انديشه باطلشان فرود ميآرد و هيزم شركت و كفر باطنيشان را به آتش توحيد مشتعل ميسازد و آنان را به نگرشي دوباره فرا ميخواند و اهل ايمان را به ايماني دوباره فرمان ميدهد.اينكه قرآن دايماً انسان را به توحيد دعوت ميكند و او را به مشاهده آيات الهي ميكشاند، نشان ميدهد در توحيد مراقبهاي لحظه به لحظه با مشاهدهاي از جان و دل لازم است.قرآن كتاب «بازنگري باورها و يگانهپرستيها» است و مؤمن بايد ايمان خود را با محك قرآن بسنجد و موحد بايد با قطبنماي عرش رحمان راه اصلي را بپيمايد.پس اگر ادعا شود شناخت قرآن مقدم بر شناخت فرودآورنده قرآن است، خطا نرفتهايم، چون قرآن تجليگاه تمام اسماء و صفات نگارنده كتاب هستي است.چقدر زيباست كه خداوند آيينهاي ديدني از وجود ناديدني خود براي ما اهل ظاهر فرو فرستاده تا انسان خداي فراتر از كفر و شرك را بفهمد(!)قرآن، حتي براي كافر و مشرك معنا ميدهد و آنها را مسحور حقايق روشن و زيباييهايش ميكند و از مشرك، موحد و از ملحد، مؤمن ميسازد و يك معجزه ديگر، به فهرست معجزاتش ميافزايد.شناخت قرآن همانند شناخت علايم راهنمايي ـ كه مقدم بر شناخت مقصد است ـ بر شناخت پروردگار تقدم دارد. 4 چه اينكه آيات آن رهنماي حق و حقيقت است. جز اين نيست كه، ابتدا بايد اثر را ديد و مؤثر را شناخت. بايد با دليل آشنا شد، سپس با مدلول و از آنجا كه تكاپوي ذهن از علت به سوي معلول امري قهري است، عارف كتاب الله عارف به لله است.از آنجا كه، اين آينه، تصوير خورشيد را نشان ميدهد، بيننده آينه قهراً خورشيد را خواهد ديد.يكي از زيباييهايي قرآن اين است؛ كه منكر و مشرك، اگرچه در برابر خدا به طور بيواسطه ايستادگي به خرج ميدهند، اما در برابر كتاب سادهاي (كه با نور برهان درخشان است) بيطرفانه پيش ميآيند و اصولاً بيان روان و قابل فهم براي همه چنين خاصيتي دارد كه آنها را افسون ميكند و لگام عناد را از كفشان ميربايد و چون فهم الفاظ ساده منجر به انتقال، به سوي معاني آنهاست به سرعت آن معاني در دل جاي ميگيرد و گريزي هم از آن نيست و اصلاً نميتوان در مقابل نفوذ كلمات ساده و رسا هيچگونه مقاومتي نشان داد.وقتي اوليات عقلي را بتوانيم به اين سادگي هشيار كنيم و برهانهاي كليدي را تا اعماق جان منتقل كنيم، چه نيازي به «بالا نشستن و گنده گنده حرف زدن» داريم؟ 5اعجاز كتاب خدا اين است كه چنان گيرايي و جذابيتي دارد كه خرد را سرمست از شراب خوشگوارش ميكند و چنان مسحور ميشود كه باورهاي خود را دور ميريزد و باورهاي راستين را برميگزيند.اين كتاب آنقدر فرود آمده و خود را همسطح «ناس» قرار داده است 6 كه انسان خود را در ميدان تحدّي هماورد و همزورِ او پنداشته، ولي در ميدان مغناطيسياش خاكساري است سرگشته.* * *اين چنين ميدان رزمي خالي از رزمنده است. تا كسي در اين گود وارد نشود، نخواهد فهميد چه جاذبهاي در كار است. هرچه از جاذبة عظيم خورشيد سخن بگويند خورشيد را كمتر از آنچه هست توصيف كردهاند. مگر كسي در شعلههايش بسوزد و در تلاطم امواج نورش غوطهور شود تا مغناطيس آن را دريابد.سخن گفتن از تقدم قرآن بر ساير معرفتها، نزد اهل بصيرت «زيره به كرمان بردن» است. 7ترديدي نيست كه معيار شناخت روايات و كلمات ديگر و حتي نتيجهگيريهاي عقلي «كلام وحي» است. 8 حتي ارزندهترين دانشها در زبان اهلبيت ـ عليهمالسلام ـ كه فقه حلال و حوام الهي است 9 ، وابسته به قرآن است و قويترين فقيهان و دينشناسان، استادترين آنان به عبارات روشنگر قرآن بودهاند و چه بسا از آيات قرآن كه ما را از صدها يا دهها روايت بينياز كرده 10 و نادرستي بسياري از باورها را بازگو ميكند و بسياري از قضاياي فلسفي كه نتيجه قرنها تحقيق جانفرساست، در آيهاي كوتاه آمده است. 11يكي از مشكلات دانشهاي ديني ما، اين است كه علوم گوناگوني كه در آغاز بر سر سفرة قرآن نشستهاند تا حيثيت و موجوديت يافته و به دانشهاي قابل ذكري مبدل شده است. پس از ادعاي استقلال رو به ركود و انجماد در قضاياي كهنه آورده، دچار واماندگي و پس زدن از رونق گذشته خود شدهاند و ديگر نوآوري كمتري در آنها به چشم ميخورد و شايد اساسيترين علتش اين است كه پرچمداران و پيروان آن علوم نخستين منبع تغذية خود را فراموش كردهاند.در اين حال و وضع ميبينيم خورشيد قرآن از مراكز تحقيقاتي غرب و شرق جهان طلوع ميكند. قرآني كه در فقه اسلامي نهي شده است كه آن را به دست كافر(!) بدهند. 12اصول فلسفه «اسلامي» و بلكه اصل نگرش و جهانبيني ديني از قرآن (كه كتاب «اسلام» است) سرچشمه گرفته اما آنچه در فلسفه جايگاهي براي استدلال ندارد، سخن همان كسي است كه فلسفه براي اثبات او تلاش ميكند! 13دشمن چه ذكاوتي دارد! دانسته است چگونه قرآن را از كف مسلمانان فرو بستاند. كلام خدا را كه همه قطع دارند 14 از جانب اوست و تاكنون خود از خود دفاع كرده و ميكند آن چنان بيربط و بيفايده جلوه ميدهند و دادهاند كه شفا را در غير قرآن جستوجو ميكنيم 15 و پاسخ شبهات را در كتب فلسفي و اخلاق را در كتب عرفان و سلامتي را در...برخي دانشمندان (گذشته از دشمنان) طوري كتاب را معرفي كردهاند كه جمله امام علي(ع) و امام صادق(ع) را باور نميكنيم يا به شكلي تأويل ميكنيم كه:«قرآن را شخم بزنيد، زير و رو كنيد، بر آن كار عمقي و تلاش فراوان كنيد، زيرا دانشهاي پيشينيان و پسينيان، گذشتگان و آيندگان همه در آن نهفته است. قرآن زمينه رشد تمام دانشهاست». 16در فلسفه سخن از اثبات واقعيت هستي است. آيا جز اين است كه در قرآن اين واقعيت از هر كتابي بهتر اثبات شده است. يكي از نكتههاي بسيار غلطانداز كه خيل عظيمي را دچار سرگرداني كرده، اين است كه ميگويند «براي اثبات دين بايد برون ديني استدلال كرد.»بله؛ نوع استدلال بايد استدلال بدون پيشفرضهاي ديني باشد. اما آيا در قرآن همه استدلالها با پيشفرض ديني است؟ جاهل به مفاهيم قرآن بايد به اين پرسش پاسخ مثبت بدهد. قرآن مبناي استدلالش دين نيست، بلكه «فطرت» است و تمام حرفش اين است كه فطرت اگر سالم باشد، فوراً خود را با دين همگام و همراه ميبيند و احساس يگانگي ميكند و فوراً با دين آشتي ميكند. قرآن روش «كافر مسلمان كردن» را بهتر ميداند 17 و پيرو قرآن هم نبايد براي هر حرفي كه ميزند بگويد «قال الله تعالي في كتابه الكريم» 18 . يك بار سخن از نوع استدلال است و يك بار سخن از منبع آن. اگر مولانا گفته:
پاي استدلاليان چوبي بود
پاي چوبين سخت بيتمكين بود 19
پاي چوبين سخت بيتمكين بود 19
پاي چوبين سخت بيتمكين بود 19
1 - به نقل از شاگرد گرانقدرشان حضرت آيتالله امجد (دام مجده)
2 - مفاتيحالجنان، فضيلت قرائت سور قرآن.
3 - قرآن مجيد، سورة توحيد، آية نخست يا دوم.
4 - خدا را نشانههاي نيكويي است. خدا را به وسيلة آنها بخوانيد.
5 - ضربالمثل به معني سخنان بيمحتوا و پرطنطنه گفتن.
6 - قرآن مجيد، سورة فرقان، آية 50
7 - ضربالمثل به معني كار لغو و بيهوده انجام دادن.
8 - ... ما طابق القرآن فخذوه...
9 - اذا اراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين - اصول كافي
10 - حضرت آيتالله بهجت به نقل يكي از شاگردان درس خارج.
11 - همانند براهين توحيد و... از جمله آيات 22 / انبياء - 73 حج - 91 مؤمنون - 53 فصلت...
12 - رساله و توضيحالمسايل. احكام كافر.
13 - بوعلي(ره) براي اثبات اهميت فلسفه غايت آن را كه اثبات توحيد است، يادآور ميشود.
14 - القرآن قطعيّ الصدور وظني الدلالة... سخن اصولشناسان است.
15 - از غير قرآن شفا نطلبيد كه گمراه ميشويد.
16 - اثيروا القرآن فان فيه علوم الاولين والاخرين.
17 - اهل فن روانشناسي ميدانند كه سورة كافرون نيز سائق مثبتي براي ايمان آوردن است.
18 - سخن صحيح نيازمند اين نيست كه گويندهاش پيش از سخن مورد پذيرش باشد.
19 - مثنوي معنوي.
20 - در آية 23 سوره بقره «نباشد» گفته نشده، زيرا منظور مخاطبان نخستين آيه است.
21 - آية بيست و نهم سورة فتح.
22 - گفتة پزشك زكرياي رازي.
23 - سلمان همان يار ديرينه و وفادار رسول خدا(ص) است كه به افتخار از اهل بيت رسول خدا به شمار آمد.
24 - عقل خطاپذير است و اين بحث مفصل در بحثهاي كلامي آمده است و دليل بارزش اختلاف نظرات فلسفي و جهانبينيهاست درحالي كه يكي ديگري را نميپذيرد.
25 - اين خوردن از پشت گردن به ظاهر عجيب است، اما در عمل براي كش دادن راه خدا بسيار طبيعي است. شيطان ملعون عقلا را هم به اين شكل فريفته است.
26 - اشاره به سورة نور آية سي و پنج.
27 - سورة يس، آية هفتادم.
28 - حديث: اگر سورة حمد را هفتاد بار بر مرده بخوانند، زنده شود، دچار شگفتي نشويد! / فضايل سور قرآن.
29 - سورة ق آية سي و هفتم.
30 - سورة فرقان، آية سيام.
31 - سورة احزاب، آية هفتاد و دوم.