وسواس از کنترل تا درمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وسواس از کنترل تا درمان - نسخه متنی

آخوندزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وسواس چيست و چگونه آنرا درمان كنيم؟

باز هم دارد دست هايش را مي شويد. اين بار پنجم است.

مادرش توي آشپزخانه نشسته است و با خودش مي گويد معلوم نيست عاقبت دست هاي اين بچه چه بشود.

دو هفته قبل دكتر پوست گفته بود اگر همين طوري ادامه بدهد دست هايش زخم مي شود و بعد از آن هم احتمال ابتلا به عفونت دارد.

به خوبي يادش هست كه اين ماجرا دقيقا از وقتي شروع شد كه پسرش منظره تصادف دوستش با يك موتوري را ديده بود.

شير آب همچنان باز است و او دارد براي بار»نمي داند چندم« باز هم دست هايش را مي شويد و

وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعي احساس اجبار و ناچاري ذهني و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبت به شخصيت خود بوده از غير عادي و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعي بيماري از سري نوروزهاي شديد مي دانند كه تعادل رواني و رفتاري را از بيمار سلب و او را در سازگاري با محيط دچار اشكال مي سازد و اين عدم تعادل و اختلال داراي صورتي آشكار است.

روانكاوان نيز وسواس را نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفي مي كنند و آن را حالتي مي دانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيده اي خاص، كه اغلب وهم آميز و اشتباه است آدمي را در بند خود مي گيرد، آنچنان كه حتي اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را وامي دارد كه حتي رفتاري را برخلاف ميل و خواسته اش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگي كار يا افكار خودآگاه است اما نمي تواند از قيد آن رهايي يابد.

وسواس به صورتهاي مختلف بروز مي كند و در بيمار مبتلاي به آن اين موارد ملاحظه مي شود :

اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطي؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.

به طور كلي وسواس شامل فكر، احساس، انديشه يا تصوير ذهني مزاحم است و اجبار شامل، رفتاري آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.D يا obsessive compulsive disorder يا اختلال وسواسي اجباري مي گويند .

علائم ديگر :

در مواردي وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدي، آتش زدن جايي، درآوردن جامه خود، بيقراري، بهانه گيري، بي خوابي، بدخوابي، بي اشتهايي، متجلي مي شود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست مي دهد كه نكند ديوانه شده باشد.

انواع وسواس:وسواسهايي كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطه شان مي كند معمولا بصورتهاي زير است :

وسواس فكري :

اين وسواس بصورتهاي مختلف خود را نشان مي دهد كه برخي از نمونه هاي آن بشرح زير است:

انديشه درباره بدن :

بدين گونه كه بخشي مهم از اشتغالات ذهني و فكري بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه مي كند و در صدد ب دست آوردن دارويي جديد براي سلامت بدن است.

رفتار حال يا گذشته :

مثلا در اين رابطه مي انديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملي مي شود آيا درست مي انديشد يا نه؟ تصميمات او رواست يا ناروا ؟

در رابطه با اعتقادات: زماني فكر وسواسي زمينه را براي تضادها و مغايرت هاي اعتقادي فراهم مي سازد. مسايلي در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مي دارد.

انديشه افراطي :

زماني وسواس در مورد امري بصورت افراط در قبول يا رد آن است با اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولي بصورتي است كه گويي انديشه مزاحمي بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط مي سازد، از آن دفاع و يا آن را طرد مي كند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطي با زندگي او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويي عقيده اي افراطي پيدا مي كند بگونه اي كه طول عمر، بقاي زندگي و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مي داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجه اي دست نيابد.

2- وسواس عملي :

وسواس عملي به شكل هاي گوناگون خود را بروز مي دهد كه ما به نمونه ها و مواردي از آن اشاره مي كنيم :

شستشوي مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس مي دانند و اين بيماري در نزد زنان رايجتر است.

رفتار منحرفانه :

جلوه آن در مواردي بصورت دزدي است و اين امر حتي در افرادي ديده مي شود كه هيچ گونه نياز مادي ندارند.

دقت وسواسي :

نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و مي بينيم و وضعيت فرد بگونه اي است كه گويي از اين امر احساس آرامش مي كند.

شمردن :

شمردن و شمارش ها در مواردي مي تواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد.

راه رفتن :

گاهي وسواس ها بصورت راه رفتن اجباري است. شخص از اين سو به آن سو راه مي رود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.

3- وسواس ترس :

صورتهاي ترس وسواسي عبارت است از: ترس از آلودگي - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امري خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.

4- وسواس الزام :

در اين نوع وسواس نمي تواند خود را از انجام عمل و يا فكري بيرون آورد و در صورت رهايي از آن فكر و خودداري از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد.

وسواس در چه كساني بروز مي كند؟

الف) در رابطه با سن

تجارب حيات عادي افراد نشان مي دهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد مي كند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد بهبودهاي نسبي و دوره اي پديد مي آيد وگرنه بيماري سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايي كه خود بيمار به ستوه مي آيد.

ب) در رابطه باهوش :

بررسيهاي علمي نشان داده اند كه وضع هوشي آنها در سطحي متوسط و حتي بالاتر از حد متوسط است. وسواسي هايي كه داراي هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كم هوشي شان شود.

ج) در رابطه با اعتقاد

د) در رابطه با شخصيت و محيط :

تجارب نشان داده اند آنهايي كه در زندگي شخصي حساس ترند امكان ابتلايشان به بيماري وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزنداني كه والدينشان معمولا محكومشان مي كنند اين بيماري بيشتر ديده مي شود.

پاره اي از تحقيقات نشان داده اند كه شخصيت والدين و حتي صفات ژنتيكي، روابط همگن خويي و محيطي در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاي يكسان بيشتر ديده مي شود تا در ديگران، اگر چه ريشه هاي اساسي و كلي اين امر كاملا مشهود نيست.

مساله شخصيت را اگر با دامنه اي وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتي در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيماري هيستري است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده مي شود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم بميزاني قابل توجه ديده مي شود.

ريشه هاي خانوادگي وسواس

در مورد ريشه و سبب اين بيماري مطالب بسياري ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقي، وضع هوشي، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، عوامل اتفاقي، رقابت ها، منع ها و كه ما ذيلا به مواردي از آن اشاره مي كنيم.

الف) وراثت :

تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيماري را از والدين خود به ارث برده اند، اگرچه گروهي ديگر از محققان جنبه ارثي بودن آن را محتمل دانسته و قايل شده اند، انتقال زمينه هاي عصبي مي تواند ريشه و عاملي در اين راه باشد.

ب) تربيت :

در اين مورد مباحثي قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:

1- دوران كودكي :

اعتقاد گروهي از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواس هاي افراد در سنين جواني و پس از آن از دوران كودكي پايه گذاري شده و تاريخچه زندگي آنها حاكي از دوران كودكي ويژه اي است كه در آن كشمكش ها و مقاومت ها و سرسختي هاي فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواسته هاي بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

2- شيوه تربيت :

در پيدايش گسترش وسواس براي شيوه تربيت والدين نقش فوق العاده اي را بايد قايل شد. بررسيها نشان مي دهد مادران حساس و كمال جو بصورتي ناخودآگاه زمينه را براي وسواسي شدن فرزندان فراهم مي كنند و مخصوصا والديني كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق مي خواهند و انعطاف پذيري كمتري دارند در اين رابطه مقصرند. تربيت خشك و مقرراتي در پيدايش و گسترش اين بيماري زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهاني، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است.

3- تحقير كودك :

عده اي از بيماران وسواسي كساني هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بي عرضه اي هستي، لياقت نداري، در خور آدم نيستي، بدرد زندگي نمي خوري و از بابت عدم لياقت خود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفت شنيده و تنبيه شده اند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براي ناراحتي عصبي و يا وسواس آنها فراهم كرده است.

4- ناامني ها :

پاره اي از تحقيقات نشان داده اند برخي از آنها كه دوران حيات كودكي آشفته اي داشته و با ترس و نا امني همساز بوده اند بعدها به چنين بيماري دچار شده اند. آنها در مرحله كودكي وحشت از آن داشته اند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكي براي راضي كردن مربيان خود مي كوشيدند و سعي داشته اند كه دقتي افراطي درباره كارهاي خود روا دارند و در همه مسائل، با باريك بيني و موشكافي وارد شوند.

5- منع ها:

گاهي وسواس فردي بزرگسال نشات گرفته از منع هاي شديد دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاي بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبت خوش و ميموني داشته باشد.

6- خانواده افراد وسواسي:

بررسيها نشان داده اند:

- اغلب وسواسي ها والدين لجوج داشته اند كه در وظيفه خواهي از فرزندان سماجت بسيار نشان مي داده اند.

- ايرادگير و عيبجو بوده اند اگر مختصر لغزشي از فرزندان خود مي ديدند، آن را به رخ فرزندان مي كشيدند.

- خسيس و ممسك بوده اند به طوري كه كودك براي دستيابي به هدفي ناگزير به شيوه اي اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادي كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بوده اند و كودك سعي مي كرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)

آمار

خيلي از افراد فكر مي كنند اختلال وسواس اجباري در خانم ها بيشتر است.

برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلاي مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباري) يكسان است، اما در گروه سني نوجواني، ميزان ابتلاي پسران از دختران بيشتر است كه منشاء ژنتيك دارد.

از سوي ديگر ميزان ابتلاي افراد مجرد به اين اختلال، بيشتر از متاهل هاست.

به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري(OCD)، 2تا 3 درصد است.

درمان :

درمان وسواس از ديدگاه دکتر علي زاده

براي درمان مي توان از راه و رسم ها و وسايل و ابزاري استفاده كرد كه يكي از آنها تغيير محيطي است كه بيمار در آن زندگي مي كند.

1- تغيير آب و هوا :

دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد و اين امري است كه اولياي بيمار مي توانند به آن اقدام كنند.

2- تغيير شرايط زندگي :

از شيوه هاي درمان اين است كه زندگي بيمار را در محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاي تجربي نشان مي دهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي بهبود كامل حاصل مي شود.

3- ايجاد اشتغال و سرگرمي :

تطهيرهاي مكرر و دوباره كاري ها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتي كافي براي انجام آن در خود احساس مي كند و وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبت به برخي از امور بي اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگي در جمع :

فرد وسواسي را بايد از گوشه گيري و تنهايي بيرون كشاند. زندگي در ميان جمع خود مي تواند عاملي و سببي براي رفع اين الت باشد. ترتيب دادن مسافرتهاي دستجمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.

5- شيوه هاي اخلاقي :

رودربايستي ها و ملاحظات فيمابين كه هر انساني بنحوي با آن مواجه است تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري مي شود. طرح سؤالات انتقادي توام با لطف و شيريني، بويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است و مي تواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند و البته بايد سعي بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت مي دهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مي تواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بي معني است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ كردن وقت :

بيش از اين هم گفته ايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصت ببيند و براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم است با استفاده از متون و شيوه هايي او را به كاري مشغول داريد به امر و وظيفه اي او را وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست است سريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامه اي در مواردي مي تواند بصورت جدي در درمان مؤثر باشد.

7- زيرپاگذاردن موضوع وسواس :

در مواردي براي درمان بيمار چاره اي نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه آن را او نجس مي داند و يا با دست و بدني كه او تطهير نكرده مي شمارد و به نماز بايستد و وظيفه اش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كاري را كه از آن مي ترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مي يابد هيچ واقعه اي اتفاق نمي افتد.

شيوه هاي اصولي در درمان وسواس :

الف) روانپزشكي :

اگر رفتار و يا عمل وسواسي شديد شود نياز به متخصص رواني و درمانگري است كه در اين زمينه اقدام كند. كسي كه تعليمات تخصصي و تحصيلي اش در روان پزشكي او به او اجازه مي دهد كه براي شناخت ريشه بيماري و درمان بيمار اقدام نمايد. علاوه بر اينكه در زمينه ريشه يابي ها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتي بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتي هم در رابطه با شناخت خويش گام برداشته است. اينان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنويسند و يا داروهايي تجويز كنند و يا شيوه هاي ديگري را براي درمان لازم مي بينند بكار گيرند.

بيماران را گاهي لازم است كه در مؤسسات روان پزشكي و گاهي هم در بيمارستان ها به طرق روانكاوي و روان درماني درمان نمايند و در موارد ضرور بايد آنها را بستري نمود. درمان بيماري براي برخي از افراد بسيار ساده و آسان و براي برخي ديگر بسيار سخت است ; بويژه كه شرايط اقتصادي و اجتماعي بيمار هم در اين امر مؤثر است.

ب) روان درماني :

اين هم نوعي درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت مي گيرد و آن يك همكاري آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتني بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطي نسبتا طولاني و طبق هدف و برنامه ريزي مشخصي به پيش مي رود. درمان اختلال به صورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدي كه قادر به اصلاح زندگي رواني فرد باشد انجام مي گيرد. در اين درمان گاهي هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براي يك تحول دروني فراهم شود.

اصولي در روان درماني :

در روان درماني افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبه ها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف - اصلاح محيط :

و غرض محيط زندگي بيمار، توجه به امنيت آن، بررسي اصول حاكم بر جنبه هاي محبتي و انضباطي، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاي تفريحي، گردشها، تلاشهاي جمعي، مشاركتها در امور، است.

ب - ارتباط خوب و مناسب :

در روان درماني آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردي و همراهي، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبي براي بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خودداري از سرزنش و .

ج - روانكاوي و روان درماني :

كه در آن تلاشي براي ريشه يابي، ايجاد زمينه براي دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقده ها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و

درمان وسواس از ديدگاه دکتر آخوندزاده

درمان وسواس مي تواند به 2 صورت دارويي و غيردارويي و يا توام با هم انجام گيرد كه معمولا بهترين جواب را زماني خواهيم داشت كه اين 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشيم.

با اشاره به اين كه 20 تا 30 درصد بيماران به خوبي به درمان جواب مي دهند و حدود 40 درصد بهبودي متوسطي دارند، مي گويد: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بيماران پاسخ خيلي خوبي به درمان نمي دهند.

عامل اصلي رفتارهاي وسواسي يك ميانجي شيميايي به نام»سروتونين« مي باشد و بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر »مهار بازجذب سروتونين« است.

داروهاي مهم وسواس

1 -قديمي ترين داروي وسواس كه هنوز هم يكي از موثرترين آنها، كلوميپوامين است كه در حقيقت يكي از داروهاي ضدافسردگي سه حلقه اي مي باشد.

2 - داروهاي اختصاصي مهاركننده بازجذب سروتونين مثل فلوكيستين و به طور اخص فلووكسامين و سرتراسين.

3 - اگر داروهاي 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهاي دسته سوم را به اين داروها اضافه مي كنيم؛ اين داروها شامل: باسپيردن، كلونازپام و حتي داروهاي آنتي سايكوتيك مثل هالوپيريدول، پيموزايد و رسپيريدون هستند و حتي گاهي از ليتيوم هم استفاده مي كنيم.

درمان غيردارويي وسواس

روشي كه براي درمان غيردارويي وسواس استفاده مي شود(R.E.P) يا Response exposure prevenition است كه مواجهه بيمار با موردي مي باشد كه نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگي ها) و اين كه از پاسخ دادن جلوگيري كند كه در واقع نوعي حساسيت زدايي است.

اهميت رفتاردرماني براي درمان اختلال وسواس : گاهي اوقات كارايي اين روش معادل ارزش درمان دارويي است و مي تواند بسيار ارزشمند باشد.

به صورت كلي وسواس وابسته به شرايط محيطي است و قابليت پيشگيري ندارد، مراجعه به موقع به پزشك را براي درمان بيمار، جهت جلوگيري از توسعه بيماري بسيار موثر مي داند و به اطرافيان بيمار توصيه مي كند كه براي درمان بيمار خود صبر و تحمل كافي داشته باشند.

به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري، 2تا 3درصد است

بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر مهار بازجذب سروتونين است

احتمال ابتلاي مرد و زن به اختلال وسواس اجباري يكسان است

« گل گاوزبان» و درمان وسواس

نتايج تحقيقات نشان مي دهد: عصاره آبي گل گاوزبان دارويي مؤثر و بي خطر براي درمان بيماران مبتلاء به اختلال وسواسي اجباري است.

به گزارش ايسنا، گاوزبان ايراني گياهي از تيره بوراژيناسه راسته پولمونياليسه، كلاس ديوتبلونس و جنس اكويم است. گونه مزبور گياهي علفي، دوساله و پاياست كه پوشيده از كرك هاي نرم و نازك و داراي گل هاي لوله يي شكل و آبي رنگ مايل به ارغواني مي باشد. برگهاي آن ساده، ميوه آن نوك تيز و فندقي و سطح آن داراي برجستگيهاي كوچك و تيز مي باشد. فصل گل دهي گياه از آغاز ارديبهشت تا اواخر مرداد است. در ايران اطلاق نام «گاوزبان» تنها به اين گياه است.

اين گياه به طور وسيعي به صورت خودرو در استان هاي شمالي ايران همچون گيلان، مازندران، ارتفاعات كندوان، كلادرشت و چالوس يافت مي شود. مهدي سياح برگرد دستيار روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران و حاتم بوستاني استاديار گروه روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي اهواز و همكارانشان در اين تحقيق به بررسي اثر بخشي و سلامت مصرف عصاره آبي گل گاوزبان با دور ثابت در درمان بيماران مبتلاء به اختلال وسواسي اجباري در يك دوره شش هفته يي پرداختند.

در اين مطالعه كار آزمايي باليني تصادفي 33 بيمار مبتلاء به اين اختلال كه در مقياس يال براون نمرات مساوي يا بالاتر از 21 داشتند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفي دارونما و يا 500 ميليگرم از عصاره آبي گل گاوزبان دريافت كردند. بيماران براي شش هفته پيگيري شدند و اثر بخشي درمان با مقياس يال براون در هفته هاي 0، 1، 2، 4و 6 اندازه گيري شد. نتايج اين يافته ها نشان داد: در هفته هاي انتهايي، عصاره گاوزبان نسبت به دارونما برتري داشت كه اين اختلاف در هفته چهارم نزديك به معني دار و هفته ششم معني دار بود. عصاره آبي گل گاوزبان در هيچ كدام از هفته ها بيش از دارونما عوارض جانبي ايجاد نكرد.

پژوهشگران با استناد به يافته هاي اين تحقيق تاكيد كرده اند كه عصاره آبي گل گاوزبان دارويي مؤثر و بي خطر براي درمان بيماران مبتلاء به اختلال وسواسي اجباري است، اگرچه مطالعات بيشتر براي تاييد آن لازم است.

يافته هاي جديد در درمان وسواس

بررسي هاي جديد نشان مي دهد داروي ريلوزول كه در درمان نوعي اختلال عصبي به كار مي رود در درمان اختلال وسواس مؤثر است .

دانشگاه پيل از داروي ريلوزول در درمان سيزده بيمار مبتلا به اختلال وسواس استفاده شد نتايح درمان بسيار اميدوار كننده است . اين عده از بيماران به هيچ يك از درمانهاي دارويي ديگر يا رفتار درماني جواب نداده بودند.به عقيده محققان داروي ريلوزول ويژگيهاي ضد وسواس، ضد افسردگي و ضد اضطراب چشمگيري دارد.

/ 1