حلقه وصل تبيين انديشههاي حضرت امام از بستر كلام يادگار امام
دكتر منوچهر اكبـري از جمله نكات مهم و اصولي كه در آستانه بيستمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي بايد بدان پرداخت، شناخت عميقتر، دقيقتر و تحليلي از نوع قرائتي است كه امام از اسلام داشتند. بيترديد براي تدوين تاريخ انقلاب به عهده ماست كه تا هنوز بسياري از وقايع و حقايق و اتفاقها در ذهن و خاطر بسياري زنده است بهتر است آنها را ثبت، مكتوب و ماندگار كنيم. غير از مجموعه تاليفات و آثار ارزشمندي كه از امام بهعنوان ثقلين برايمان مانده است كه دقيقترين و صحيحترين منبع نيز هستند، بازشناخت انديشهها، تلقيها و برداشتها و نگرشهاي نزديكان امام ما را در كسب حقيقت خط امام ياري خواهد داد. از آن ميان "حلقه وصل" امت با امام حضرت حجة الاسلام والمسلمين مرحوم حاج احمد آقا يادگار امام و تبيين انديشههاي ايشان بهلحاظي يكي از ارزشمندترين و مهمترين منابع تحقيقي تحليلي محسوب ميشود.همان گونه كه برخي از انديشمندان و همسنگران آن مرحوم اشاره كردهاند، با نظر داشت به انصاف بايد به اين نكته اساسي پرداخت. شخصيّت مرحوم احمد آقا تحت تاثير مستقيم و بهرهمند از نفس مسيحايي امام عزيزمان بود. يكي از نعمتها و الطاف خاص الهي را شامل حال داشت كه بيشتر عمرشان را در كنار امام سپري كرد. قلم تقدير چنان رقم خورده بود كه ايشان در شرايطي كه در ميانه راه عمر بود، بسيار زودتر از باور همه، نداي حضرت حق سبحانه و تعالي را لبيك گويد و در حالي كه واقعاً پس از ارتحال جانسوز امام ميتوانستيم بوي گل را از گلاب استشمام كنيم، سراي باقي را به منزل فاني ترجيح داد و عاشقانه در جوار پير و مراد و پدر و امام خويش به آرامش ابدي فرو رفت و ما مانديم و اندوهي ديگر. سوگي سنگين، دلي شكسته و مثنوي بلند هجرت آن مريد و مراد، ما مانديم و تنهايي، ما مانديم و خاطرات ماندگار امام و يادگار امام. اگر چه آن عزيزان به يك اشاره و گوشه چشم حضرت جانان، مرغ جان را از قفس تن و مضيق جسم رها ساختند، امّا يادشان همواره زمزمه لب مستان است از آن رو كه از ياد فراموشان نيستند. بهياد آن سخن ماندگار يادگار يادگار امام حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج حسن آقاي خميني ميافتم كه در مراسم سوگ پدر فرمود مرحوم حاج احمد آقا گنجينهاي از اسرار را با خويش در دل خاك برد.همواره در طول تاريخ چنين بوده است كه با وجود بزرگمردان و شخصيتهاي سترگ علمي ـ سياسي، ديگران يا در سايه آنها قرار ميگرفتند و يا چون در اندازه و حد آنان نبودند، امكان بروز و تجلي حد خويش را نيز تا حدي از دست ميدادند.بي آنكه در عظمت و شكوه و بزرگي و كيان حضرت روح اللّه، اندك ترديدي روا داشته باشيم، بايد به اين مهم بپردازيم كه مرحوم حاج احمد آقا بي ترديد يكي از شخصيتهاي سرآمد و از مبارزان عصر خود بود. مردي كه در بسياري از مواقع رگ جانش به جان امام و انقلاب پيوند خورده بود چه بسا بزرگمنشي و خودسازي ايشان بتواند مدخل و سر فصل مهم ديگري از شناخت انقلاب و امام باشد. از آن رو كه آن عزيز به واقع، نه در حرف، به تمامت، روي خويش پا گذاشته بود. هرگز چه در دوران حيات امام و چه در سالهاي كوتاه جدايي از محبوب خويش، به فكر تعلقات و دنياگرايي و حتي طرح خود نبود. هرگز به حسابگريهاي رندانهاي كه برخي را در چنبره خود گرفتار ميسازد نينديشيد.تذكار اين نكته مهم است كه آن بزرگوار اگر لب نميگشود و اگر خويش را در سايه امام گم ميكرد، از انقلاب و خطرات آن، دشمن و انحرافات، بركات، مواهب و سرنوشت انقلاب بيخبر نبود. سالهاي تبعيد امام و حضور مرحوم حاج احمد آقا در صحنه، آن هم در شرايطي كه بسيار جوان بود، دليلي بر دردمندي و دردشناسي و معرفت ايشان به شرايط زمان و مكان است. ميدانيم كه مردان بزرگ، سخنان و مواضع، روابط و كردارشان نيز بسيار حساس و سرنوشت ساز است. كساني هم كه امكان همراهي و قرب به مردان بزرگ را دارند از موقعيتهاي خاصي بهرهمند ميشوند. تصور بفرماييد شرايط و موقعيتي را كه مرحوم احمدآقا در خانواده و بيت حضرت امام داشت. بي ترديد شناخت و زواياي ناگفته زندگي چنين افرادي ما را به نكات و اطلاعات بسيار مهم و حساس راه ميبرد. اين قبيل افراد در شرايطي به سر ميبرند كه اگر خداي ناكرده حتي عبارتي ـ تصميمي، حكمي، سخني، مشورتي و... را زودتر از مهلت يا ديرتر از وقت بيان كنند چه بسا لطمات و خسارات جبران ناپذيري را در پي دارد. با مرور به زندگي يادگار امام به نقش مديريتي و مشورتي ايشان به عنوان محرمي صبور و شكيبا پي ميبريم. ميدانيم كه امام عزيز، تنها با يك اشارت آنجا كه احساس تكليف ميكرد خط بطلان بر كفر و نفاق و فسق و فجور و هر باطلي ميكشيد و با يك لبخند، ره گم كردگان را به وادي هدايت ميكشاند. به خوبي ميدانيم كه يادگار امام به جهت حساسيت موقعيت و شرايط ميتوانست با يك تلفن يا دست خطي كوتاه و موجز و چند كلمهاي، در پناه نفوذ امام حكم براند و خط فرمان بنويسد، اما راستي در تاريخ معاصر ايران كجا هاروني رازپوشتر از حاج احمد آقا براي موسايي چون امام سراغ داريد؟
اينك كه دفتر ايام و مجموعه مصاحبهها، مكاتبهها، سخنرانيها و خاطرات آن يادگار امام را از سر تامل و يا درنگ مرور ميكنيم و باز ميخوانيم، به نكات بسيار مهم و حساس و دقيقي برميخوريم كه شايد تاكنون بدان نرسيده باشيم، و يا حتي به ذهنمان خطور نكرده باشد كه اندكي به آنان بپردازيم. راستي اينك كه غبار نسيان از درخشش آن گوهر معرفت رخ پوشانيده است، شايد هم مثل بسياري از مواقع آرا و سخنان آن عزيز را به تعجيل خوانده و آنچنان كه شايسته ايشان بوده بر آن تامل نكردهايم.اين روزها كه صحبت صدور انقلاب و توسعه سياسي مطرح است. بد نيست به برخي اشارات آن مرحوم بينديشيم كه از شناخت ايشان گواهي ميدهد. يادگار امام در ديداري كه با مسئولان برگزاري مراسم بزرگداشت دهه فجر در ارديبهشت 1370 داشتهاند سخنان ارزشمندي را فرمودهاند. ايشان به تفسيري نو از قانون اساسي و حكومت اسلامي و اصول مهم آن ميپردازند كه خود فصلي جديد در تحليل حكومت اسلامي است. آن بزرگوار در سخناني بسيار كوتاه مواضع نظام و اصول راهبردي و دستورالعمل اجرايياش را كنار هم گذاشته و به ملت درس ميدهد.نخست اينكه انقلاب اسلامي موجب پيوند جنبشهاي ديني و اسلامي و ملي است. به جهت قدمت و سابقه طولاني و دهها عوامل و شرايط ديگر سياسي ـ تاريخي در ايران، چه خواسته و چه ناخواسته همواره برخي بحث مليگرايي، مليّت، قوميّت را در ايران مطرح كردهاند. متاسفانه در چند دهه اخير چنان پيش آمده است كه مليگرايي و بزرگداشت و تجليل از مناسبتهاي تاريخي ـ ملي گويا به نوعي تقابل و تضاد با شعاير مذهبي و اسلامي برابر شده است. شايد دامن زدن آگاهانه به بعد ايرانيّت و اسلاميّت در قبل ازانقلاب اسلامي، انديشمندان و محققان را بدين وادي كشايند و به جاي تحقيق براي يافتن رگههاي همسويي و همراهي بيشتر، از جانب رژيم پهلوي در جهت تفرقه و فاصله گرفتن اين دو مدخل سوق داده ميشد. سعي ميشد حتي به لحاظ تاريخي در پي شواهد و قرايني بگردند تا مستمسك باشد براي شكست رقيب نه براي استحكام پايهها و زمينههاي وحدت و خدمت دو تفكر يا دو تمدن. نكته سنجان و تيز فهمان به خوبي ميدانند كه سياستمداران و برنامهريزان فرهنگي نظام طاغوت افراد چندان بي مايه و ضعيفي هم نبودند. اين سياست را آگاهانه دنبال ميكردند. و در يك كلام سعي داشتند با اصالت بخشي به ايران و ايراني بستر مخالفت با اسلام و اسلاميت را در اين كشور حاصل آورند. وقتي پردهها فرو افتاد روشن شد كه، همه در راستاي ضديت با تفكر اسلامخواهي و اسلاممداري بود؛ البته شيوهها، راهها، زاويهها، تلقيها و مواضع آنها متغير بود، يك روز با بهانه نژادپرستي و حمله اعراب به ايرانيان، تهاجمهاي خود را شروع ميكردند. ايرانيان را در مقايسه با اعراب با فرهنگ، متمدن، بهرهمند از قدمت تاريخي، اجتماعي معرفي ميكردند، به گونهاي جهتدار كه بگويند آنچه از جانب عربها به ايران آمده است محكوم، مردود و تحميلي است. صد افسوس كه اكثر متفكران همان روز كه از تب مهر غرب و تمدن غرب گرم بودند هرگز بيگانه تلقي نميشدند. البته بحث ايران و عرب متاسفانه امروز هم براي جلوگيري از وحدت و يكپارچه شدن مسلمانان در دستور كار اردوگاه غرب و امپرياليزم و بخصوص صهيونيزم جهاني است. وگرنه چه ضرورتي دارد كنفرانس سران عرب بگذارند و صرفاً نژادپرستي و قوميت عرب و پان عربيسم عامل و فلسفه تشكيل اين كنفرانس باشد تازه هيچ دردي را هم از جهان عرب مداوا نكنند. اينك كه پس از سالها فاصله و گذشت روزگار از آن روزها ميگذرد، به فلسفه وجودي تاليف برخي از آثار استاد شهيد مطهري و ساير متفكران چون دكتر شريعتي پي ميبرم. استاد مطهري در آن روزگار به تاليف كتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ايران پرداخت تا آن دو جناح را بههم نزديك كند، آنها را بهخود بياورد، دست شيطنت انگيز و تفرقه افكنانه استعمار را روشن كند، به روشنفكران، عالمان ديني، روحانيون بگويد بههوش باشيد كه ايران بياسلام و اسلام بيايران هر كدام كمبود و ضعف دارند. اينك سخنان روشنگر يادگار امام را مرور ميكنيم تا با بازگشت به شرايط تاريخي كشور دريابيم كه در تحليل تاريخ انقلاب و بركات و نتايج و ثمرات آن، ايشان نكته سنجي كردهاند:"گراميداشت ايام مبارك فجر انقلاب اسلامي، يكي از مهمترين جشنهاي اسلامي است و حكم تجليل از شعاير مذهبي و ملي را دارد. عظمت چنين روزهايي را تاريخ كمتر شاهد بوده است و عظمت و سترگي چنين روزهايي براي بسياري از جهانيان هنوز ناشناخته است، مگر كساني كه قلبهايشان با نور ايمان مانوس است."(1)
نكته ديگر در سخنان ايشان، اصلاح انديشه و تلقي انديشمندان خارجي بخصوص علاقهمندان انقلاب اسلامي نسبت به چهره واقعي انقلاب و نيز تجارب و اندوختههايي است كه بيان و تدوين آنها براي شيفتگان انقلاب اسلامي بسيار مفيد و ضروري است.راستي چرا يادگار امام از ميان هزاران هزار تجربه و خاطره، بازگويي حرفها و خاطرهاي از زندگي امام، بر اين نكات آنهم به مسئولان ستاد برگزاري دهه فجر ميپردازد. اگر همتي بلند و دستي توانا از آستين غيرت علمي بيرون آيد و به بررسي تحريفهاي تاريخي، بپردازد، در آن صورت بهتر و بيشتر به حساسيّت سخنان آن عزيز پي ميبريم.بسياري از مصايب، جنگها، آتش افروزيها و تجاوزات انديشه در جهل دارد، جهلي كه همواره متفكران و معماران تفكر جهان در راستاي مبارزه با آن حركت كردهاند و چه بسا خود متفكران هم در دايره خواستها و نيات پنهاني و شوم سياستمداران گرفتار آمده، تطميع شده، به همكاري با آنها پرداختهاند. و مگر نه اينكه فلسفه بعثت انبيا و اولياي الهي، نجات بشر از جهل و ناداني است؟ امروز اقوام، ملتها و كشورها در جهلي آگاهانه غوطهورند. شايد در تضاد يا ناهمنشيني جهل و آگاهي جاي درنگ باشد. اين جهل بسيار خطرناكتر از جهل مركب است. فتنهگران و آشوبگران تاريخ هميشه افراد جاهلي به معناي مصطلح نيستند. استكبار جهاني بهخوبي از تاثيرگذاري افكار اسلامي بين جوامع مسلمان مستضعف باخبر است.ساده انديشي است اگر معتقد باشيم اردوگاه استكبار همه تصميمهايش را از روي جهل و ناداني ميگيرد. درست است كه اسلامي كه استكبار ميخواهد با اسلام واقعي و ناب، اسلام محمّدي و اسلامي كه امروزه در جهان، موسوم بهنام امام خميني است يعني اسلام خميني تفاوت بسيار دارد. اما اردوگاه استكبار بهخوبي ميداند كه براي سيطره بر كشورهاي مسلمان بايد از راه اسلام وارد شود، منتها قرائت و نگرشي كه از اسلام دارد آن است كه امروز براي غرب خطرناك نيست.مانع چپاولگري و تجاوز غرب در كشورها نميشود. غرب حاضر است براي بقا و تداوم آن اسلام بي خطر و بي خاصيت حتي اعتبار رسمي هم تصويب و تخصيص دهد. به دقت نظر و نكته سنجي ديگر يادگار امام در زمينه شناخت دستگاههاي تبليغاتي استكبار از خلال اين سخنان پي ميبريم:"بايد در زمينه معرفي و شناساندن ابعاد گوناگون انقلاب اسلامي و انتقال تجربيات به ميهمانان خارجي تلاش مضاعفي را به كار بگيريم، زيرا دستگاههاي تبليغاتي استكبار هميشه در جهت مخدوش ساختن چهره انقلاب و نظام عمل كرده است و در نتيجه عظمت و پشتوانه الهي انقلاب اسلامي براي بسياري از شيفتگان انقلاب اسلامي و راه امام خميني(س) در خارج از كشور بهدرستي شناخته نشده است، و يا تحت تاثير تبليغات سوء دشمنان بوده است."(2)
نكته اول اينكه انقلاب را نبايد يك بعدي ديد. بلكه بايد به ابعاد گوناگون آن توجه داشت. دوم اينكه بايد ملت ايران تجارب ارزشمندي را در جريان انقلاب اسلامي كسب كرده است. سوم اينكه براي معرفي چهره واقعي انقلاب بايد تلاش مضاعف كرد و از فرصت حضور ميهمانان خارجي در ايران بهطور تمام و كمال استفاده كرد چهارم اينكه، دستگاههاي تبليغاتي استكبار هميشه چهره انقلاب را مخدوش معرفي كردهاند. به همين جهت است كه هنوز در خارج از ايران حتي بين شيفتگان و علاقهمندان انقلاب اسلامي در سراسر جهان، يا شناخت عظمت و پشتوانه الهي انقلاب اسلامي و راه امام خميني حاصل نيامده است يا متاثر از تبليغات غلط و مخدوش استكبار بوده است. البته يك نكته را هم بايد در حاشيه سخنان روشنگرانه يادگار امام يادآور شد كه در بررسي انقلاب اسلامي و ميزان صدور يا علت عدم صدور آن در خارج از كشور بايد گفت: چه بسا به جهت دوري از ايران و عدم دسترسي به منابع اصيل و دقيق يا نبود پوشش خبري ـ تبليغي يا محدوديتهاي سياسي در كشورهاي ديگر حتي كشورهاي اسلامي يا حتي وجود منابع و مآخذي منحرف و كاملاً ضد شيعي كه از سوي كينهورزان نسبت به انقلاب اسلامي، تامين شده است آنها از قرائت واقعي و صحيح اسلام كه امروز نماد روشن و شفاف و تمام عيارش را بايد در امام و خط امام سراغ گرفت بيبهره ماندهاند. به همين جهت است كه سران كشورها همواره در برابر امام و افكار و انديشههاي امام احساس خطر ميكنند، و طبيعي است كه آدمي در برابر خطر جبهه بگيرد يا حداقل از خطر بگريزد. چه بسا فلسفه تاكيدهاي امام در ملاقاتهاي متعارف و پيامهاي مختلف درك همين واقعيت بود كه صداي واقعي امام يا به خارج از كشور و گوش مشتاقان انقلاب اسلامي نميرسيد يا ضعيف ميرسيد و يا به تعبير اصحاب صدا و سيما با پارازيت و غيرمفهوم بود.نكته ديگر در سخنان حاج احمد آقا اين است كه انقلاب ما از آنجا كه بهفرموده حضرت امام "انفجار نور بود و نور خدا را در كشور متجلي ساخت" ميتوانست براي تمامي ملل آزاديخواه سرمشق باشد. در انتخاب واژههاي آن مرحوم دقت شود كه آن عزيز سفر كرده، انقلاب اسلامي را حتي براي غير مسلمانان و فقط به صرف آزاديخواه و آزادمنشي سرمشق ميداند، زيرا انقلاب ما حداقل در دو ركن و اصل اساسي از سه ركن و اصلش يعني آزادي و استقلال، ميتواند با خواست ساير ملتها و كشورهاي آزادي طلب مشترك باشد. و مگر نه اينكه تمامي ملت تحت ستم جهان ميخواهند در درجه اول آزاد باشند و قيدوبند استعمار را از دست و پا و زبان خود رها كنند. و در مرحله بعد مستقل باشند و در سومين منزل يعني در مرحله جايگزيني به انتخاب ميپردازند.نكته درس آموز ديگر در بيانات آن بزرگوار اينكه به بشريت معاصر بخصوص غربزدگان و پيروان ارزشهاي مادي براي شناخت واقعي و ابزار معنوي انقلاب اسلامي راه نشان ميدهد. تا زمانيكه روند انقلاب و پيروزي آن و استمرارش را با عنايات و تاييدات خداوند مرتبط نكنند همچنان در گرداب توهمات و گرفتاريها و تحليلهاي خيال پردازانه گرفتار ميمانند.عبارت حكمتآموز ديگر در سخنان آن عزيز طرح واقعي مسائل در بررسي روند انقلاب اسلامي است. ايشان اصولاً اهل شعار نبودند فردي نبودند كه بهلحاظ شخصيتي بخواهند به روي واقعيات چشم را ببندند و با شعار كارها را پيش ببرند. بحث شعار و تهييج و تشويق بر احساسات را در جاي خود و به حد لازم بها ميدادند. اگر بر صاحب اين قلم و نوشتار حد شرعي روا نداريد كه از قدرت نظامي استكبار ترسيده و جا خورده است و جدا از تلقي و برخورد احساسي بايد پذيرفت كه استكبار و اردوگاه مرتبط به آن بهلحاظ تجهيزات نظامي و بهرهمندي از سلاحهاي مختلف پيشرفته، اتمي، شيميايي، و كنترل حركات نظامي و شبكهها و سيستمهاي جاسوسي و اطلاعاتي و ماهوارهاي... بسيار قوي است، نقش كارآمدش را هم در حمايت از صدام در دوران دفاع مقدس نميتوان انكار كرد. اگر خارج از ساحت احساس و شعار قضاوت شود بايد پذيرفت كه هر زمان كه صدام لب پرتگاه سقوط و شكست قرار ميگرفت هر دو ابر قدرت آن روز و اقمارشان بهدادش ميرسيدند. بهخوبي ميدانيم كه صدام مهره بود و پشت پرده ابرقدرتها بودند كه با ما ميجنگيدند. حمايت از نيروها و تجهيز صدام از جهتي تضعيف نيروهاي ايراني تلقي ميشد. احمدآقا تنها نيروي قابل توجه را در آن شرايط وجود نيروي معنوي در بين مردم ميدانست كه خلا و اختلاف فاحش تجهيزاتي و تسليحاتي ايرانيان را در مقابل صدام جبران و پر ميكرد. ايشان ميفرمايد: وجود فراز و نشيبهاي متعددي كه براي انقلاب پيش آمد باز هم اردوگاه استكبار نتوانست شكست ايران را قطعي كند. از مفاهيم سخن ايشان تقابل تمدنها را ميتوان برداشت كرد. آنچه قبل از انقلاب بهنام فرهنگ و تمدن آريامهري و شاهنشاهي تبليغ ميشد بيترديد اگر كوچكترين تضادي با فرهنگ منحط غرب داشت هرگز استكبار جهاني از ترويج و گسترش آن حمايت نميكرد. و به شاه اجازه نميداد كه از تمدن بزرگ ! دم بزند.مرحوم احمد آقا معتقد است كه همان سرمايه معنوي انقلاب بود كه توانست در برابر سيطره همه جانبه فرهنگ غرب قد بكشد. بتواند در برابر جهان دو قطبي بهعنوان قدرتي جديد مطرح شود.آن سفر كرده، در تحليلي تاريخي از شرايط امروز ايران و اسلام نكته بسيار عميق و واقعبينانهاي را بيان فرمودهاند: "دوران معاصر دوران بيداري ملل اسلامي است".(3)
ميدانيم كه اسلام همراه با انقلاب اسلامي وارد ايران نشده است. ميدانيم كه انديشه ديني و اعتقاد مذهبي را نميتوان يك شبه به ملتي قبولاند. ايران قبل از انقلاب كشوري بوده است آميخته از فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي كه از اتفاق بايد گفت اين پيوند در ايران به بهترين صورت حاصل آمده است.عقد اخوت و پيماني كه بين اسلام و ايران بسته شده است هرگز گسسته نخواهد شد. با وجودي كه بارها در جهت گسست و جدايي اين دو كوشش شده است. اما چه شد كه سالهاي سال حكومت دربستهاي چون حكومت پهلوي كه بهظاهر توانسته بود ملت را خفه كند، وقتي امام راحل رهبري ملت را بهعهده گرفت از دل همان سكوت فرياد اعتراضي بلند شد و در پاسخ به نداي امام همان ملت بهظاهر خوابيده، فرياد بيداري سر دادندژ سرعت پيروزي انقلاب بهميزاني بالا بود كه تحت هيچ شرايطي نميشد با اسباب و علل مادي و دنيوي آن را تحليل كرد. مرحوم حاج احمد آقا وجود نوعي امداد غيبي را در انقلاب اسلامي غير قابل انكار ميداند و چنين ميگويد:"دوران معاصر، دوران بيداري ملل اسلامي و رستگاري انسانهاي متكي به ارزشهاي معنوي اسلام است. آنچه كه در طول چهارده سال انقلاب اسلامي همواره دشمنان و بدخواهان را با همه ابزار و ساز و برگشان دچار شكست واستيصال كرد چيزي غير از امدادهاي الهي نبود و اين نيروي لايزال الهي بود كه بذر انقلاب اسلامي در ميان ساير ملل جهان افشاند."(4)
ملت ايران هنوز هم با دست خالي در برابر استكبار ايستاده است. چه بسا شكستهاي مكرر استكبار هم در موارد متفاوت در اين بيست ساله عدم درك بعد معنوي و وجود امدادهاي غيبي در انقلاب باشد. نكته مهم ديگر در سخنان ايشان اين است كه بايد براي استمرار انقلاب تمام نيروهايي كه سوز و درد انقلاب دارند به سخنان امام و راه و خط ايشان ايمان و اعتقاد عملي داشته باشند.از جمله مباحث مهم و موضوعات شاخصي كه سالها پيرامون آن بحث شده است بحث صدور انقلاب است. باوجودي كه متاسفانه برخي كوته بينان بخصوص از گروه اندك دگر انديشان بر واقعيت صدور انقلاب ترديد دارند سالهاي سال قبل از اين بحثها و حتي كوچكترين ترديد و شك در واقعيت گسترش انقلاب اسلامي يادگار امام حتي گامي فراتر از محدودنگران برداشته معتقد بودند كه اسلام جهانگير شده است. در تحليلي جامعه شناسانه از فروپاشي نظامهاي ماركسيستي در برابر اسلام سخن ميراند و اسلام را بهعنوان يك ايدئولوژي جديد و مكتب نوين در برابر اردوگاه غرب معرفي ميكند. تفاوت قدرت اسلام را با ماهيت قدرتهاي ماركسيستي و سرمايهداري بسيار عميق ميداند.بسياري از انديشمندان و متفكران ايران از منشا و تفكرات و پشتوانه علمي كه نظام سرمايهداري را ايجاد و حمايت و توجيه ميكند، شناخت نسبي دارند. تاريخچه تفكر و تمدن غرب را هم تا حدي مطالعه كردهاند، از شكستها، ناكاميهاي آنان نيز در حد نظر و تئوري اَّگاهي دارند، اين نيست كه حتي قبل از امام راحل كسي از فلسفه و ماهيت تفكر و فرهنگ غربي آگاه نبوده است برخي از متفكران ميدانستند كه نظام الحادي ماركسيست از چه تفكري برآمده و بر چه پايهاي استوار است. ميدانستند كه غرب چگونه غرب شد، چگونه زيركانه صبغه و عقايد و مقدسات ديني ملل و اقوام مختلف را از بين برده است. در راستاي افزون طلبي و ايجاد قدرت انحصاري جهاني چه طرحها و نقشههايي را پياده كرده است و اينك در كجاي تاريخ ايستاده است. اما متاسفانه بسياري از متفكران، بخصوص آنان كه سير تفكر غرب را با نگرش غربي فرا گرفته بودند به انديشه بنيادين اسلامي مبني بر توان ايجاد و تشكيل حكومت، يا اعتقاد راسخ نداشتند و يا شهامت و جسارت طرح و دفاع از حكومت اسلامي را نداشتند. اين خداي ناكرده بدان معني نيست كه اسلام را قبول نداشتند بلكه براي احياي اسلام و احياي تفكر ديني و حكومت مذهبي با محوريت دين و قرآن طرحي نداشتند. حتي متفكران و مبارزاني چون دكتر شريعتي و شهيد مطهري هم تمام كوشششان برمدار احياي تفكر ديني و بازگشت به خويشتن و بازگشت به اسلام بود و چه بسا به تشكيل نظام و حكومت اسلامي چندان نينديشيده بودند. در قرن حاضر بيترديد بزرگترين محييالدين و عالمي كه طرحي نو در انداخت تا جهاني ديگر بسازد حضرت امام بود، زيرا امام بنيان نظامي را ريخت كه حتي استكبار شرق و غرب هم دورنمايي از آن نداشت. امام سالها قبل از تشكيل حكومت، اساسنامه و مرامنامهاش را در كتاب ولايت فقيه و حكومت اسلامي تدوين كرده بود.اگر اندكي بهگذشته برگرديم بهيادمان خواهد آمد كه بسياري از عالمان ديني هم بهگونهاي ميانديشيدند كه حتي طرح تشكيل حكومت اسلامي را به سادگي نميتوانستند قبول كنند. تا چه رسد كه براي استقرار و تشكيل آن مبارزه كنند. يادگار امام از همان سالهاي آغاز نهضت از تفكر و انديشه امام آگاه بود. پيام اميدبخش ديگري كه از محتواي بيانات آن مرحوم ميتوان استخراج كرد بحث تاثير انقلاب اسلامي بين ملتهاي مسلمان است. بيترديد بزرگترين نيرويي كه استمرار حركتهاي انقلابي را در جهان معاصر بخصوص بين كشورهاي مسلمان احيا كرد وجود انقلاب اسلامي بود. اگر انقلاب اسلامي به وقوع نپيوسته بود چه بسا امروز بسياري از زبانههاي آتش بيداري و خشم مقدس انقلابي مسلمانان مبارز در سراسر جهان خاموش شده بود. مجموعه استكبار جهاني بخصوص امريكا و اسرائيل به اهداف شيطاني خود رسيده بودند. در آن سالها كه كشور الجزاير از بيداري نسبي برخوردار بود و در آتيه خود حكومت اسلامي را تصور ميكرد اگر رهبر خبير و توانمندي داشت چه بسا كه اينك به تشكيل حكومت اسلامي هم دست يافته بود. مرحوم حاج احمد آقا با اعتماد راسخ به پيروزي اراده الهي مبني بر وراثت مستضعفين زمين حتي حركتهاي انقلابي در كشورهاي مسلمان بخصوص الجزاير را، الهام گرفته ازانقلاب اسلامي ميداند. حتي مقابله با گسترش انقلاب اسلامي را برآمده از مغزهاي عليل و درمانده ميداند:"هنوز هستند مغزهاي عليل و درماندهاي كه فكر ميكنند توان مقابله با انقلاب اسلامي را دارند، اما خداوند متعال اراده كرده است كه مستضعفين را وارث زمين گرداند و بالاتر از اراده الهي هيچ قدرتي نيست. امريكا و جهان غرب با همه توان و قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي خود هرگز نميتوانند اراده ملتهاي اسلامي را كه الهام گرفته از قدرت الهي است تغيير بدهند. وقايع اخير در الجزاير و تصميم ملت الجزاير در انتخاب اسلام به عنوان يگانه راه نجات از گرداب ضلالت و بدبختيهاي كنوني همه الهام گرفته از انقلاب اسلامي است."(5)
در شرايط فعلي كشور ميتوان از بيانات ايشان دريافت كه بحث حكومت اسلام حكومت بر قلبهاست. اين تفكر را بايد امروز جا انداخت كه اسلام در طول تاريخ هرگز شروع كننده جنگ نبوده است. اين بدان معني نيست كه اگر به مقدسات و معتقدات ملت توهيني يا جسارتي شد باز هم بايد سكوت كرد و حرف نزد. فرق است بين استراتژي متكي بر گفتگو با حمله. يادگار امام معتقد بود اگر بتوان شرايطي را فراهم آورد كه اسلام، اهداف و فرهنگ اسلامي را آن گونه كه هست به جهانيان معرفي كرد و شناخت برداشت غلط كشورها و حتي ملتها را از اسلام اصلاح كرد. يادگار امام معتقد بود كه اگر بتوان واقعيت اسلام و چهره ناب آن را به جهانيان معرفي كرد نيازي به ساز و برگ نظامي براي گسترش اسلام و صدور انقلاب نداريم:"اسلام بر قلوب ملتها حكومت ميكند و نيازي به ساز و برگ نظامي و مادي ندارد" (6)
در همين عبارت دو موضوع قابل تفكيك و تامل است. نخست اينكه بايد اسلام را براي ملتها معرفي كرد، خود اسلام راه را ميگشايد و پيش ميرود. نكته ديگر در سخنان يادگار امام اينكه نظام و انقلاب اسلامي، با هر گونه دخالت فيزيكي و نظامي مخالف است. اينك كه بيست سال از انقلاب ميگذرد كدام كشور ميتواند از دخالت نظامي ايران سخن بگويد.امام خميني حتي در همان سالهايي كه بهفكر برخي حتي خطور نميكرد، در مواقع حساس بحث حقوق بين الملل و موازين حقوقي را در روابط خارجي مطرح ميكرد. نه با اين عنوان كه قانونهاي سازمان ملل را قوانين كاري بداند بلكه با بلندنظري و سياست خاص سعي داشت با همان مستمسكي كه غربيها بدان متوسل بودند آنها را متقاعد و در مواردي محكوم كند. هرگز به همين قوانين ناقص بين المللي حمله اهانت و تندي نميكرد. در بسياري موارد هم ميفرمودند كه غربيها و حتّي اعضاي سازمان ملل متحد به آنچه از آن دم ميزنند اعتقاد ندارند. يادگار امام هم از بحث اصول و موازين بين المللي، با ظرافت استفاده ميكند تا از حقوق مسلمانان دفاع كند. استكبار جهاني همواره سعي كرده است ايران را كشوري مخالف مقررات و موازين بين الملل معرفي كند در چند سال اخير بهياد داريم كه مكرراً هياتهايي تحت عنوان بازرسان صليب سرخ جهاني، سازمان دفاع از حقوق بشر و جمعيتها و سازمانهاي ديگر صرفاً براي تضعيف نظام جمهوري اسلامي و ذهنيتسازي منفي عليه كشور ايران به ايران اعزام شدهاند. اكثراً هم با دگرانديشان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي در داخل و خارج تماس داشتهاند و با اخذ اطلاعات غلط و مبالغهآميز حتي زندانيان غير سياسي از جمله مواد مخدر را، سياسي تلقي كردهاند در مواردي هم توانستهاند با القاي دروغهاي شبههناك اذهان جهانيان را نسبت به جمهوري اسلامي و رعايت حقوق بشر مشوب كنند. اين بماند كه اين هياتها صرفاً ماموريت دفاع از دموكراسي ندارند. سادگي است اگر بپذيريم در ميان آنها جاسوس و مامورهاي اطلاعاتي و عوامل خبري اردوگاه استكبار جهاني وجود ندارد. سالمترين رابطه و ماموريت اين هياتها اين بوده است كه در خدمت عوامل ضد انقلاب اسلامي باشند، وقتي سرنخ تمام جنايتها و كشتارها به آنها ختم ميشود، چه شده است كه دلشان براي چهار نفر افراد ضربه خورده از انقلاب ما ميسوزد. راستي كدام جنايت و حركت ضد انقلابي را در جهان سراغ داريد كه به نحوي دست عوامل آشكار و پنهان استكبار جهاني در آن دخيل نباشد؟
مرحوم حاج احمد آقا با درك شرايط زمان و مكان به صراحت اعلام مواضع ميكند كه ذهنيتهاي غلط را عليه جمهوري اسلامي اصلاح كند. در عين حال منكر انترناسيوناليزم اسلامي نيست. همين امر براي استكبار جهاني غير قابل تحمل است. در بررسي سير تفكر يادگار امام نكته قابل توجه اين كه به اصول و موازين بينالمللي احترام ميگذارد."احترام به اصول و موازين بينالمللي در روابط خارجي، حمايت از مسلمانان مظلوم در سراسر جهان از بارزترين رسالتهاي نظام جمهوري اسلامي ايران است. نظام و انقلاب اسلامي ايران در عين حالي كه همه اصول و موازين بين المللي را محترم ميشمارد و خود را نسبت به آنان پايبند ميداند، اما قائل به انترناسيوناليسم اسلامي است و هرگونه ظلم و بيدادگري در حق امت جهاني اسلام را بدون پاسخ نخواهد گذاشت."(7)
تاكيد يادگار امام بر تشكيل انترناسيوناليسم اسلامي صورت و تلقي ديگري از همان اصطلاح و تعبير، تشكيل "امت واحده اسلامي" است كه حضرت امام در تمام دوران حيات آرزوي تشكيل آن را داشت. استكبار جهاني با تمام ديرفهمي از نتايج و اهداف وحدت اسلامي، امت اسلامي و انترناسيوناليسم اسلامي بهخوبي آگاه است. استكبار دفاع بهحق و شرعي ايرانيان از مظلومان و مستضعفان ارض را به گونهاي خلاف، به گوش جهانيان ميرساند. اين هدف مقدس را دخالت در امور داخل كشورها و گسترش تفكر بنيادگرايي و حتي برتر از آن تروريسم معرفي ميكند. مشكل ديگر ما اين است كه حتي انديشمندان و متفكران غرب حتي در درك واقعي انقلاب و قبول اصل نه شرقي نه غربي هم صداقت بهخرج نميدهند. بزرگترين مشكل استكبار از قبل انقلاب اسلامي و امام خميني است. وگرنه قدمت اسلام در كشورهاي عربي بيش از ايران است. خوف جهان غرب از نوع جديد اسلام است كه تجلي آن را در انديشهها و افكار و خط مشي امام خميني بايد سراغ گرفت.محور و منبع ديگري كه در اين مقاله مورد استفاده قرار گرفته است بيانات ديگر يادگار امام است كه در تاريخ 12/11/1371 در مراسم يوماللّه دوازده بهمن در ملاقات با اقشار مختلف مردم ايراد فرمودهاند.محورهاي مهمي كه از سخنان ايشان ميتوان استخراج كرد بهقرار زير است.
الف: عدم شناخت استكبار از اهداف امام و روند انقلاب.
يادگار امام به واقع معتقد بود. استكبار جهاني به تصور خود قصد داشت پس از قبول پيروزي انقلاب مثل ساير انقلابها يكي از دهها طرح توطئه و نقشهاي را كه در ساير كشورها اجرا كرده و نتيجه هم گرفته در ايران هم اجرا نمايد. نخست بههم زدن اوضاع اقتصادي كشور تازه انقلاب كرده، البته در مورد ايران استثنائاً هنوز هم اين دخالت و تضعيف در امور اقتصادي حتي سختتر از ابتداي پيروزي انقلاب جريان دارد. اما خدا را شكر كه اين ملت و مسئولين در كنف توجهات و الطاف حضرت حق سبحانه و تعالي توانستهاند از انقلاب و اهداف آن دفاع كنند و از قبل اين توطئه و شيطنت همچنان سر استكبار بهسنگ خورده است. به سخنان دقيق و عبرت آموز حاج احمد آقا دقت كنيد:"چند روزي كه از پيروزي انقلاب گذشت عدهاي گمان ميكردند امام تكليف خود را انجام دادهاند و براي سازندگي كشور و راهاندازي چرخهاي اقتصاد بايد همان راهي را كه ساير كشورها طي كردهاند دنبال كنيم. سياستمداران غربي و عوامل داخلي آنان اينگونه تحليل ميكردند كه فشار اقتصادي كشور و سختيهايي كه لازمه هر انقلابي است به امام و كارگزاران نظام نوپاي اسلامي اجازه نخواهد داد كه رهبري انقلاب دنبال كننده آرمانهايي باشد كه در طول مبارزات ترسيم كرده است و بتدريج توان انقلابي و مبارزاتي امام و دوستان و پيروان خط امام سلب خواهد شد. آنها براي اثبات مدعاي خود به دو دليل استناد ميكردند. نخست آنكه اداره نظام اسلامي و مسائل مبتلا به كشور يك امر ضروري و ارجح است." (8)نقطه ديگري كه امريكا و عوامل آن بدان اميد داشتند موضوع شرايط سني حضرت امام و خستگي ايشان از سالهاي تبعيد و مبارزه بود. تصور استكبار اين بود كه امام پس از پيروزي كنار خواهد كشيد و اين كشتي را در گرداب طوفان بلايا و توطئهها رها خواهد كرد و استكبار هم با مهرههاي خاص خود بهگونهاي سكان انقلاب را بهدست ميگيرد و به هر سمت و سويي كه خواست آن را ميكشاند. تصور استكبار اين بود كه امام فقيه و مرجعي است كه تحت شرايطي به ميدان آمده چارهاي هم جز بازگشت به حوزه و رها كردن سياست و امور اجرايي ندارد. اين تلقي از آنجا حاصل آمده بود كه حداقل در سده اخير هيچ تجربه و سابقهاي از حضور روحانيت در صحنههاي مبارزه و انقلاب حداقل در حد تشكيل حكومت اسلامي در ياد نداشت. علاوه بر اين تجربهاي كه از جريان ملي شدن صنعت نفت و حضور مرحلهاي روحانيت در تاريخ تحولات سياسي ايران در خاطر داشت امام را حداكثر در همان اندازه ميديد كه مثلاً مثل آيتاللّه كاشاني وارد صحنه شود، تصورشان اين بود كه با وجود نيروهاي جبهه ملي و نهضت آزادي در شوراي انقلاب و قبول مسئوليتهاي اجرايي و تصور عدم تجربه و سابقه اجرايي روحانيت بخصوص در حد اداره امور مملكتي بتواند با حمايت از جبهه ملي و نهضت آزادي آنها را در راس امور قرار دهد و در جريان دو سه برنامه مثلاً سه يا چهار ساله به طور كلي روحانيت را پس از بازگشت امام به قم و كنار كشيدن ايشان از صحنه خارج كند. آنها با جبهه ملي و نهضت آزادي هم مشكل خاصي نداشتند و ميتوانستند در يك حركت حساب شده به تمام اهداف و منويات خود برسند و سرانجام انقلاب را از گردونه اصلي خارج كنند. البته قسمت دوم محاسبه و پرده دوم سناريوي استكبار چندان هم اشتباه نبوده است؛ زيرا انقلاب همان مهرههايي كه چند سالي را حساب شده در مسئوليتهاي حساس كليدي قرار گرفته بودند و استكبار كلي روي آنها حساب باز كرده بود و به حضور آنان اميدها داشت كنار زد. و اين سنگينترين ضربهاي بود كه استكبار جهاني و در راس آنها امريكا از جهت ادامه سياست توطئه و ترفند خورد. پس از جريان مهم و سرنوشت ساز تسخير لانه جاسوسي كه بهفرموده امام به انقلاب دوم موسوم شد، روشن شد كه استكبار براي شبكه كادرسازي و جذب، نيروي بسيار قويي را بسيج كرده بود و اتفاقاً قوي هم عمل كرده بود زيرا تا بالاترين ردههاي حكومتي نيروها، مهرهها و عواملش را چيده و هدايت ميكرد.از آنجا در سياست و برنامهي استكبار خلل و رخنه حاصل آمد كه مجموعه متفكران و افراد وابسته به جبهه ملي و نهضت آزادي هر چه از عمر انقلاب ميگذشت خط و موضع و مسيرشان نسبت به انقلاب فاصله و جدايي و در مواردي حتي به تضاد و تقابل كشيده شد. تا آنجا كه در جريان دفاع مقدس حداقل ضعف نفس آنها در مقايسه با امام كاملاً روشن شد. حتي معتقد به ادامه جنگ نبودند و در شرايطي كه هزاران كيلومتر از خاك ايران در اختيار صدام بود و اصولاً حلقه بعدي توطئه استكبار سرمشق پيچيدهتري بود كه جريان محاصره اقتصادي و ترورهاي داخلي و عدم امنيت آن را كامل ميكرد، ساده لوحاني در همان ابتداي جنگ خواهان مذاكره شدند و حتي به قيمت جدا شدن عضوي ديگر از پيكره ايران اسلامي هم حاضر بودند جنگ را به حساب خودشان تمام كنند! يا با ضعف نفس و وابستگي و ارتباط پنهان با استكبار خيانتهايي را مرتكب شدند كه بعدها به بهاي بسيار سنگيني جبران شد، از جمله انديشه و تفكر خائنانه بنيصدر مبني بر زمين بدهيم تازمان بگيريم كه در سمت فرماندهي كل قوا قرار داشت، يا هماهنگي كه در جريان كودتاي طبس با مهاجمان امريكايي براي امحاي اسناد كودتا بهخرج داد و دهها خيانت ديگر، كه به ازاي خوش خدمتي و پناهندگي به غرب انجام داد.يادگار خبير امام عزيز حاج احمد آقا با كفايت و تيز فهمي خاص از انديشههاي شوم غربي و خطر آن آگاهي يافته و به تعبيري دست غرب را خوانده بودند كه در دومين دليل تحليلي خود بر عملكرد اردوگاه وانديشه استكبار چنين ميگويد:"دومين دليل كه آنها عنوان ميكردند خستگي رهبر انقلاب بعد از چهارده سال مبارزه و تبعيد بود. گروهي ديگر معتقد بودند كه هدف از انقلاب به دست گرفتن قدرت است و اكنون كه حكومت را امام به دست گرفتهاند ديگر مبارزه چه هدفي خواهد داشت؟" (9)
امام راحل بهخوبي از انتظارات غرب پس از پيروزي انقلاب آگاهي داشت. دقيقاً مقابله با آن را در دستور كار خود در ادامه رهبري انقلاب قرار دادند. امام راحل نه تنها به پيروزي بسنده نكرده بود بلكه اهداف والاتري را دنبال ميكرد. اين اهداف بلند را يادگار و مونس و رهيارش مرحوم حاج احمد آقا چنين بيان ميكند:"هدف عاليتر امام طرح فرهنگ اسلامي در زمينههاي گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي و نظامي بود. ايشان براي تاثير و تكامل فرهنگ اسلامي بر جوامع بشري بخصوص مسلمانان تحت ستم فرهنگ غرب هشدار ميدهند كه بايد ابتدائاً مسلمانان خويشتن خويش را بيابند تا از خود بيگانگي، استثمار و استعمار رهايي يافته و آزاد شوند."(10)
ايشان بهعنوان حلقه وصل و رابط مردم، عباراتي را عيناً از امام نقل ميكند كه از جهاتي آب سردي روي دست استكبار ميريزد و تكليف هر مسلمان را با صراحت و قاطعيت روشن ميكند.امام ميفرمايند: "ما با هيچ كدام از ابرقدرتها و قدرتها سرسازش نداريم. ما ميخواهيم زندگي فقيرانه داشته باشيم ولي آزاد و مستقل باشيم. ما اين پيشرفت و تمدني كه دستمان پيش اجانب دراز باشد را نميخواهيم. ابرقدرتها ميخواهند انسانيت انسانها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلماني مكلف است در مقابل آنها بايستد و سازش نكند."(11)
ميتوان از جهاتي بزرگترين خدمت امام را به اين مردم، احياي هويت اسلامي آنها دانست. براي كساني كه بهراستي در خط امامند و از آن دم ميزنند، سرمشقي زيباتر و بيدارگرانهتر و نجاتبخشتر از سنت و سخنان امام سراغ نداريم. امام در عين حال كه رهبري سياسي ـ اجتماعي مردم را بهعهده داشت،به بازگشت به خويشتن آنها نيز ميانديشيد. در هر فرصت و مناسبت با همان زبان ساده، روان و خطاب پدرانه و صميمي و سليس از گذشتههاي فراموش شده از كيان امت اسلامي و از هويت تغيير يافته آنها سخن ميگفت. در هر ديدار و پيام ورقي از دفتر تاريخ و فرهنگ و تمدن بالنده و روشن اسلامي را كه طي سالها با نقشههاي شوم يا تغيير يافته يا كمرنگ شده و يا فرهنگهاي بيگانه درآميخته شده بود. اصلاح ميكرد، مردم را اندك اندك و آهسته آهسته به سرچشمه زلال معرفت و هويت اسلامي ـ ايراني هدايت ميكرد. به اين عبارت بلند امام كه خلاصه تجربه طولاني تاريخي و ثمره عمري مجاهدت است بينديشيم. كلامي كه عصاره چند سال تجربه و حداقل تلخيص چند جلد كتاب در شناخت تطور و چگونگي سيطره استكبار بخصوص غرب در ايران است. با درك واقعي اين دُرَر كلام از زبان آن پير شايد بتوان به عظمت و قدرت شناخت ايشان از ايران حتي در سالهاي تبعيد پيبرد. اگر بخواهيم به مقايسه افكار و مواضع و رهنمودهاي آن سفر كرده در آستان قرب الهي با ديگران بپردازيم بهخوبي درمييابيم كه امام راحل حتي از آنها كه در داخل ايران بودند و دور جريان مستقيم و رودرروي برنامههاي استكبار و عوامل دربسته آن بودند، بهتر كشور و مردم و شرايط روحي ـ فرهنگي آنها را ميشناخت. گلچين تحليلهاي امام را از زبان يادگار عزيزشان چنين ميخوانيم.امام درباره بازگشت به هويت اصيل انساني و اسلامي ميفرمايند: "ما بالاترين صدمهاي كه از قدرتهاي بزرگ خورديم، صدمه شخصيت بوده است. آنها (استكبار جهاني)كوشش كردند تا شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاي شخصيت ايراني، اسلامي يك شخصيت وابسته اروپايي يا شرقي و غربي به جايش بگذارند.همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هويت اسلاميتان به خيال خام خودشان بيرون نبرند آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام بگذاريد لحظهاي آرامتان نميگذارند. از جمله نقشههايي كه معالاسف تاثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمارزده از خويش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوري كه خود را و فرهنگ و قدرت خويش را به هيچ گرفتند و غرب و شرق دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند. بايد هوشيار، بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسههاي شيطاني شما را به سوي اين چپاولگران بين المللي نكشند و با اراده مصمم و فعاليت و پشتكار خود، به رفع وابستگيها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروي كم ندارد و اگر خودي خود را بيابد و ياس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد."(12)
در همان روزها كه برخي از نيروهاي نهضت آزادي زمزمه رابطه با امريكا را سر دادند و حتي ملاقاتي را هم براي عاديسازي روابط، دور از چشم امام انجام دادند، امام به صراحت اعلام موضع كرد و با اعلام موضع عليه امريكا و در ادامه جريان لانه جاسوسي خيالهاي باطل جناحها و گروههاي حداقل سادهلوح نقش بر آب شد. يادگار عزيز امام در تحليل عملكرد و بررسي جريان تقابل امريكا با ايران از دايرة المعارف سياست و مبارزه و فقه و كلام و عرفان و سلوك و ادب و اجتهاد امام عزيز سخناني را برميگيرد و استناد ميجويد.امام در زمينه خصلت ابرقدرتها براي مسخ هويت ملتها ميفرمايند:"آري اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام را با دستهاي خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بي فرهنگ به رسميت بشناسند؛ ولي در همان حدي كه آنها آقا باشند و ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند و ما ضعيف، آنها ولي و قيم باشند ما جيرهخوار و حافظ منافع آنها، نه يك ايراني با هويت ايراني، اسلامي، بلكه ايراني كه شناسنامهاش را امريكا و شوروي صادر كند، ايراني كه ارابه سياست امريـكا يا شوروي را بكشد."(13)
نكته مهمي كه امام در معرفي ايران و هويت فرهنگي اين كشور باستاني رعايت ميكرد اين بود كه سعي داشت هويت ايراني را زير سايه فرهنگ و معارف و تمدن اسلامي كم رنگ، ضعيف و گم نكند. چه بسا براي برخي از متعصبين هم در روزهاي نخست اندكي ناخوشايند بود كه چرا امام بُعد ايراني بودن يا ايرانيت را هم مورد توجّه قرار ميدهد در حالي كه روز، روز اسلام است، انقلاب، انقلاب اسلامي است، مردم مسلمانند، چه ضرورتي دارد كه امام تعبير شخصيت ايراني ـ اسلامي را مورد تاكيد قرار ميدهد. در ادامه همين بيانات روشنگرانه است كه امام حتي بحث سربلندي نژاد آريا و عرب را در برابر نژاد اروپايي و امريكايي و حتي شوروي مطرح ميكند. البته ميدانيم كه از نظر امام نژاد و قوميت اصل نيست، وقتي بحث حذف و محو هويت فرهنگي ايرانيان باشد، بحث غربزدگي باشد، امام دقيقاً با اصرار به نقطه مورد تهاجم توجه دارند و آنرا مطرح و احيأ ميكند.از نظر امام مدخل و عنوان خودشناسي يك سوي امر است كه در برابر آن جريان دشمن شناسي لازم است. راستي كدام رهبر در طول سالهاي اخير و حتي قرن حاضر تا اين ميزان به عمق مساله فرورفته است تا با صبر و بردباري مردم را به صراط مستقيم بكشاند. آنهم با وجود تمام ممانعتها، شيطنتها و حتي دشمنكاري كه از جانب اردوگاه استكبار فرا راه انقلاب و مردم و امام بوده است.يادگار امام كه با دنيايي تجربه و خاطره و رها از وابستگيهاي جناحي، تمام اين سخنان ، رهنمودها، فريادها، تذ كارها، دستورالعملها احكام و ... را از نزديك درك كرده و در جريان امور بود آنك پس از غروب جسماني آن خورشيد، گرم از نور و حرارت هدايت آن بزرگ به مرور و بازخواني آنها ميپرداخت تا مباد كه در اثر نسيان كه طبيعت روزگار است بر اين كلمات قصار غبار فراموشي بنشيند، مباد كه در پيوند امت با امام پس از آن پير بيدار دل رخوت و سستي غلبه حاصل آيد. در هر فرصت و ملاقات از كان معرفت و هدايت امام خرج ميكرد و سرمشقها را بازميخواند. دروس فراگرفته به روش سينه به سينه را تكرار ميكرد و با سكينه و حلمي اماموار مراقب اوضاع بود و از انقلاب مواظبت ميكرد و پاسخگوي تلقي و برداشت و قرائت صحيحي بود كه در مواردي گروهها، جناحها، و افراد از آن اندك فاصلهاي گرفته بودند. يادگار امام، امام نبود اما بوي امام ميداد، تاثير سخنان امام بخصوص آنجا كه به تحليل و بررسي نفوذ و اهداف شوم استكبار در ايران ميپرداخت و از سرتكليف و همراه با دلسوزي گره كور مشكلات را براي امت بواقع وفادار و سربلند و آگاه و عزيز و شريف ايران، با سرانگشت تدبير و حكيمانه ميگشود. همانگونه كه در قسمتي ديگر از مقاله يادآور شدهام اينك كه دستمان از دامن آن بزرگ اقاليم قبله كوتاه است و تاريخ سخنان ، ملاقاتها، پيامها و ديدارهاي ايشان را از سر تامل مرور ميكنيم، بهخوبي پي ميبريم كه چرا امام عزيزمان با آن شرايط جسمي و بيماري كه تا پايان عمر ايشان را رها نكرد، چقدر بر سر مسائل تاكيد ميورزيد. موضوعي را از زواياي مختلف بازگو ميكرد. تا آنجا كه كوتهبينان عجول را در مواردي اين سوال پيش ميآمد كه چرا اينقدر بر موضوعي مصرند يا مسالهاي را تكرار ميفرمايند. از جمله بحث وحدت، كه يكي از كليديترين واژگان كلام و از اصول مسلم و اركان رهبري حضرت ايشان است. غير از بحث كلي وحدت، ايشان جلوهها، زمينهها و گونههاي متفاوت آن را يادآور ميشدند. وحدت حوزه و دانشگاه وحدت اقوام مختلف كرد، لر، بلوچ و فارس و عرب وحدت زبانهاي متفاوت آذري و فارسي و ... وحدت سازمانهاي متفاوتي كه در شرايطي و به ضرورتي حتي مشابه يكديگر كار ميكردند مثل كميتههاي انقلاب، ژاندارمري، شهربانيِ آن روز و دهها گونه و زمينه ديگر.اينك درك ميكنيم كه استكبار هر چند آهسته، اما مدام به فكر تفرقهافكني بود و تنها راه و روش خنثي سازي و مقابله با آن، حفاظت لحظه به لحظه از صفوف بهم فشرده نيروهاي خودي بود كه امام اين مهم را رعايت و به ديگران تكليف ميكرد.اگر چه تعبير ظريفي نيست اما آن روزنامهنگار معروف مصري محمد حسنين هيكل تعبيري موسوم به "توپهاي آيت اللّه" را براي سخنان كوبنده و مواضع قاطع امام انتخاب كرده بود. و مگر نه اينكه بيانات امام مثل توپي سنگين بر سر استكبار خالي و فرود ميآمد.يادگار امام از محتواي اين جمله امام، استراتژي حكومت اسلامي را در برابر كفر جهاني ترسيم ميكند وقتي در ادامه سخنانشان ميفرمايند:امام به روشني استراتژي حكومت اسلامي را در برابر كفر جهاني ترسيم كردند و فرمودند: "تا شرك و كفر است، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم لااله الااللّه و محمد رسول اللّه را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزاز درآوريم".(14)
انتخاب و طرح اين مواضع از جانب امام و هم تكرار و احياي آنها توسط يادگار امام بسيار آگاهانه و دقيق و حسابشده انجام شده است. اگر بهياد داشته باشيد ميدانيد كه استكبار پس از آنكه نتوانست طرح اول (يعني كنار زدن امام يا كنار كشيدن ايشان از سياست و ادامه رهبري) را بهجايي برساند، مدتي بود كه بيماري امام را بزرگ ميكرد و حتي در مصاحبههايي كه از شبكههاي خبري و راديو تلويزيوني و مطبوعاتي، تبليغ ميكرد كه انقلاب ايران وابسته به وجود امام است. و با فوت ايشان نظام حكومت و مملكت بهطور كلي از هم گسسته ميشود. بحث استقلال نژادها، بحث تجزيه ايران، بحث جنگ داخلي و تفاسيري همخانواده از اينگونه را در دستور كار تبليغي خود قرار داده بود. اين بماند كه در آغاز نهضت، مستقيم و غير مستقيم حتي از برخي مراجع نيز حمايت ميكرد تا به زعم خود بتواند اندكي از حوزه قدرت امام بكاهد و بحث مرجعيت و رهبريِ مطلق امام را خللپذير كند. اما ديديم نه استكبار درسهايش را خوب فرا گرفته و عواملش خوب اجرا كردند، نه افرادي كه رويشان حساب باز كرده بود افرادي بودند كه بتوانند يك روز در برابر امام دوام بياورند و حتي مجريان خوبي براي استكبار باشند. نه مردم گول تبليغات استكبار را خورد و نه امام بيدي بود كه بدان بادها بلرزد. اما مساله زندگي و حيات امام از جهاتي توجه امريكا را بهخود جلب كرده بود. چه بسا با تهاجم تبليغاتي و بزرگ نمايي مسائل، تا ميزاني هم ذهن افراد را به اوضاع و ادامه راه و طي طريق سلوك توسط مرغان، بي وجود سيمرغ عشق انديش انقلاب و هد هد راه شناس و حكيم، يعني امام عزيز ،اندكي معطوف دارد و اين پرسش را در برابر آنها بزرگ و مطرح كند كه پس از امام چه كسي هدايت اين انقلاب را بهعهده ميگيرد، در شرايطي كه خودمان ميدانستيم هيچ كس در حد و اندازه امام نيست. اين بماند كه بحث جانشين امام هم بهگونهاي انجام شد كه استكبار در اين جريان هم شكست خورد و پنبههايش رشته شد و تمام محاسبات و برنامههايش نقش برآب. بار ديگر به موقعيت شناسي امام برگرديم در همان حال كه بيمار بودند در ملاقاتي اعلام كردند كه اين انقلاب راه خود را پيدا كرده است اگر خميني هم از دنيا برود انقلاب به راهش ادامه خواهد داد (مضاميني قريب به همين عبارتها).كينه مقدسي كه امام در طي چند سال مبارزه، از شرق و غرب در دل داشت بدو اجازه نميداد كه بخصوص در روزها و سالهاي نخست نهضت و انقلاب از موضع تهاجمي حتي در انتخاب واژگان خودداري كند. امام در عين مبارزه و درگيري مستقيم و پاسخگويي سريع و صريح به تحليلهاي شرق و غرب، بحث تحقق فقه عملي اسلام را مطرح ميكند. ميدانيد طرح اين تئوريها و پياده كردن آنها براي استكبار چقدر سنگين تمام ميشد. تا مادامي كه نظريهاي در حد تبليغ باقي بماند قابل تخريب ـ تغيير و دستكاري است ولي وقتي بحث اجرا پيش آمد، خودبهخود براي ساير ملتها سرمشق عملي و پاسخ داده و موفقي ميشود، در آن صورت حوزه و گستره مبارزه استكبار به ايران تنها، ختم و محدود نميشود دقيقاً شرايط را در ذهن تصور كنيد كه استكبار انتظار داشت امام در مرحلهاي انقلاب را بهحال خود واگذارد. آنهم در شرايطي كه قوانين و موازين و اصول حكومت اسلامي چندان تدوين و اجرا پياده و تجربه نشده بود. در همين شرايط متوجه ميشود كه امام خواهان آنست كه اصول ديپلماسي حاكم بر جهان را بهم بزند. ديپلماسي جديدي را بر اساس اسلامي تنظيم و مطرح و پياده كند. امام در عبارتي كوتاه اما عميق و پرمعني ميفرمايد:"ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان درصدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم."(15)
غرب بسيار كندذهن و دير فهم است. شايد هم چون با استثنايي در طول تاريخ حياتش برخورده است، از قدرت درك و شناخت واقعي آن عاجز است. اگر اندكي شعور سياسي و بينش و اصول ديپلماسي را درك ميكرد، داستان سلمان رشدي را مطرح نميكرد و با مواضع بسيار تند، سريع و قاطعي كه امام در اين مورد گرفت آنرا براي هميشه فراموش ميكرد و پايش را از آن كنار ميكشيد. و هر روز بدان دامن نميزد. بحثي كه بواقع پس از حدود ده سال بعد از ارتحال امام عزيز دقيقاً و حسابشده باز آفريني ميشود. اما نه با هدف احياي خواست باطل خود كه در يك كلام لغو فتواي تاريخي حضرت امام پيرامون سلمان رشدي باشد، بلكه اينبار براي اينكه تجربه كند، تا چه ميزان ميتوان پس از ارتحال امام به خاموشيِ خط راه آن بزرگ، دست يافت. لزوماً هم نبايد بحث سلمان رشدي از طرف ايرانيهاي حتي ضد انقلاب باز آفريني شود، ممكن است متاسفانه برخي افراد سادهلوح هم تصور كنند، اينك آبها از آسياب افتاده است ميتوان ميزان پايبندي ياران و ادامه دهندگان راه امام و حساسيت آنها را به حكم شرعي امام درباره سلمان رشدي بار ديگر حتي بر سبيل آزمون وخطا تجربه كرد. آنها معمولاً روي كوچكترين تغيير موضع و جهت حساب ميكنند، حتي روي لحن گفتار افراد در برابر امريكا نيز تحليلهاي متفاوتي ارائه ميدهند. با وجودي كه برخي سادهلوحان معتقدند كه استكبار چندان هم پيچيده عمل نميكند اما با تحليل دقيق و عميق جريان سلمان رشدي ميتوان درس عبرتي گرفت كه استراتژكي غرب نسبت به انديشههاي اصولي و بنيادين امام تا چه ميزان تغيير جهت داده است؟
يادگار عزيز امام در ادامه تبيين انديشههاي امام، بحث سلمان رشدي را مطرح ميكند.نويسنده اين مقاله لازم ميداند قبل از طرح موضوع سلمان رشدي مدخلي رابراي تحقيق از مجموعه آثار بجاي مانده از امام بخصوص مجموعه ارزشمند صحيفه نور يادآور شود. و آن موضوع پيش بينيهاي حضرت امام است. بيترديد وقتي فردي بدان درجه از ايمان و اخلاص وعرفان و قرب الهي رسيده باشد كه درِ آسمان را بروي خويش و دور از چشم نامحرم باز ميبيند، وقتي گوش او شنواي پيام سروش خواهد بود، بي توجه به گوش نامحرم، با خداي خويش نجوا ميكند، بدانجا ميرسد كه پردهها را از مقابل ديده فرو افتاده ميبيند. بي ترديد گيرنده ارباب معرفت و اصحاب واقعي قرآن و عرفان چنان قوي ميشود كه صداي بال ملائك را هم ميشنود. فردا را ميخواند. در اسطرلاب وزيج معرفت وايمان هر حركت را بدقت پيشبيني ميكند. موارد متعددي را از امام سراغ داريم چه در جريان انقلاب كه آن روز كسي جرات نداشت از پيروزي دم بزند و حتي تصورش را نميكردند، اما امام نويد پيروزي را ميداد، آن روزها كسي فكر نميكرد شاه بدان زوديها از ايران رفتني باشد، امام فرمود كه شاه رفتني است، در جنگ، در ملاقاتها و ديدارهايي كه امام با فرماندهان نظامي و رزمندگان اسلام داشتند، با اطمينان كامل قلبي، روزها قبل از انجام عمليات پيام ظفر و پيروزي را نويد ميداد.شاخصترين پيشبيني محقق الوقوع امام كه تا حدي رنگ و بوي كرامت و گونهاي اعجاز هم بخود گرفت پيشبيني قاطع فرو ريختن و شكستن استخوانهاي نظام ماركسيسم و فروپاشي تفكر كمونيسم در عالم بود، آن پيام الهي و تاريخي كه امام براي گورباچف رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق فرستاد.در مورد سلمان رشدي هم امام از آيندهاي حدود ده سال پس از خود حرف ميزند. امام پيشبيني ميكند كه ممكن است تحليلگران آن روز بعدها بر كرسي قضاوت ديگري بنشينند و برحقانيت فتواي آن مرجع و زعيم و حكم اعدام و قتل سلمان رشدي ترديدي حاصل آيد. ممكن است بعدها بگويند فتواي ايشان مطابق با اصول و قوانين ديپلماسي نبوده است. ممكن است از خوف قطع رابطه بازار مشترك اروپا و ساير كشورهاي غربي تبعات حكم خدا و اجرايش را در هالهاي از سوال و شك فرو برند. و به فرموده امام چنان ضعف و كاهلي از خودشان دهند كه از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر اسلام و مكتب بگريزند. عجبا از آن نظر بلندي و آيندهنگري كه فقط از عهده مردان خدا برميآيد. شگفتا از آنان كه خداي ناخواسته سخنان روشن امام را با گوش دل نميشنوند. خدايا مباد كه روزي از جمله همرهان سست عناصر آن سترگ نستوهي باشيم كه همواره مردم ايران را شريف و بزرگ معرفي ميكرد.يادگار امام براي زدودن هرگونه ترديد در ديپلماسي انقلاب بخصوص پس از پيروزي انقلاب و دوران دفاع مقدس بر نظر صريح امام بر اصالت و صحت ديپلماسي جمهوري اسلامي تاكيد ميورزيدند و حاضر نبودند به بهانه اينكه ممكن است شعارهاي تند عليه شرق و غرب، به انزواي ما كشيده شود، از شعارهاي انقلاب عدول كنيم. به قسمت ديگري از بيانات يادگار امام و نقل ايشان با انتخابي بسيار مناسب از مواضع امام دقت كنيم بخصوص ديپلماسي كه منجر به اعلام مواضع امام در برابر سلمان رشدي شد و حق هم همان بود كه امام عظيمالشان بيان فرمودند.عدهاي بعد از جنگ زمزمه ميكردند كه ديپلماسي ما، با آنچه در دنيا رايج است فرق دارد، لذا بايد در يك خانواده بزرگ اعتقادات ديگران را مراعات كرد. در حالي كه امام اعتقاد داشتند مراعات اين ديپلماسي موجب ميشود تا همه هستي خود را ببازيم:"آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل ميكنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسي خود تجديد نظر نماييم و ما خامي كردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاي تند يا جنگ سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواي كشور شده است و اگر ما واقعگرايانه عمل كنيم آنان با ما برخورد متقابل انساني ميكنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين ميگذارند، اين يك نمونه است كه خدا ميخواست پس از انتشار كتاب كفر آميز آيات شيطاني در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياي تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعي خود را در دشمني ديرينهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهانديشي به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوء مديريت و بي تجربگي نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسئله اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودي اسلام و مسلمين مسئله فردي سلمان رشدي آنقدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيستها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند. روحانيون و مردم عزيز حزب اللّه و خانوادههاي محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليلها و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليلگران امروز ده سال ديگر بر كرسي قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواي اسلامي و حكم اعدام سلمان رشدي مطابق اصول و قوانين ديپلماسي بوده است يا خير و نتيجهگيري كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك و كشورهاي غربي عليه ما موضع گرفتهاند پس بايد خامي نكينم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم."(16)
نكته ديگري كه از سخنان امام آنهم به تلقي و بنابر نظر يادگارشان مرحوم حاج احمد آقا در مييابيم پيش بودن مواضع امام نسبت به دنياي استكبار است. مرحوم حاج احمد آقا معتقد بود كه امام هر جا بحث عمل به تكليف پيش ميآمد با احدي مشورت نميكرد و بر اثبات مدعاي خويش هم موارد متعددي را برميشمارند. يادگار امام معتقد است كه امام حتي دنياي استكبار را تحقير ميكرد و آنها را دنبال خويش ميدوانيد، هرگز اجازه اظهار وجود بدانان نميداد، چون آنها را بخوبي ميشناخت.يكي از نعمتهاي انقلاب اسلامي را بايد اين دانست كه اردوگاه استكبار از دورنماي حركت امام هيچ تصويري از قبل نداشت به همين جهت بود كه بسياري از مواقع دچار اشتباه ميشد. با وجود تمام مراكز تحقيقاتي موجود در امريكا و جهان غرب كه براي شناخت انقلاب اسلامي و اسلام ميلياردها دلار هزينه كرده و اينك هم در طيف بسيار گستردهاي مشغول تحريف تاريخ و فرهنگ و تمدن اسلام شيعياند. اما از جهاتي معتقدم استكبار هنوز هم اسلام ناب، و اسلامي را كه امام منادي آن بود نشناخته، چون هرگز اصل را بر حقيقت جويي نگذاشتهاند و مبنا و اصل را در ضديت با اسلام و تضعيف اسلام و امام گذاشتهاند، لذاست كه همواره از در دشمني برآمده و ميآيند.جهان غرب و مجموعه سازمانهاي وابسته به آنها رعايت اصول و روابط ديپلماتيك را براي بسياري از كشورهاي جهان بصورت مشق شب و تكليف، حكم و تعيين كردهاند. آنهم ديپلماسي كه حافظ منافع غرب باشد، ديپلماسي كه توسط خود غرب، تدوين و هدايت شود. ديپلماسي كه در برابر غرب ذليل و سست ونوكرمآب بارمان بياورد. برخي كه آن روز از اعلام مواضع امام پيرامون سلمان رشدي يكه خوردند چون نميدانستند به ترسيم نمودار حركتي و اصول ديپلماسي امام در مقايسه با جهان غرب بپردازند. شايد اردوگاه استكبار جهاني انتظار داشت پس از روشن شدن نظرهاي شوم و اهانت آميز آن مهره شيطاني و دست پرورده روباه پير استعمار، انگليس، امام به نصيحت سلمان رشدي بپردازد، يا از وزارت خارجه ايران بخواهد در حد قطع رابطه با انگليس يا محكوميت لفظي، اقدام صورت پذيرد. اعجاب نيروهاي شيطاني پشت پرده از اعلام مواضع قاطع و فتواي شرعي و غير قابل عدول و برگشت امام تا روزها آنها را دچار حيرت كرده بود؛ زيرا به هيچ وجه و در هيچ كتاب ديپلماسي و تاريخ روابط سياسي چنين مواضع انقلابي را سراغ نداشتند.تذكار ديگري كه از سخنان يادگار امام استنباط ميشود اينست كه فرمودند، امام در مواقعي حتي صبر نميكرد تا دولت بخود آيد و تصميم بگيرد، چون احساس ميكرد ممكن است زمان را از دست بدهد يا دولت تحت تاثير ديپلماسي و روابط سياسي بدان حدي كه واجب است موضع نگيرد در آنصورت اگر امام مستقيماً در كار دولت دخالت كند يا مواضع دولت را ترميم كند، در خارج از ايران و حتي داخل احساس ميشود كه دولت در خط امام نيست و عوارض منفي ببار خواهد داشت. يادگا رامام در تعيين نوع ديپلماسي امام صفت و تعبير تهاجم را بكار ميبرد آنجا كه گويد: "ديپلماسي امام، ديپلماسي تهاجم بود".(17)
استقلال راي و اطمينان قلبي به حكم شرعي از ويژگيهاي بارز و شاخص امام بود. امام با آن شرايط جسمي و بيماري و سن نسبتاً بالا و حتي پيري،معمولاً اندكي اهل تسامح يا حسابگري يا درنگ نبود. امام حتي تا پايان عمر نسبت به حكم سلمان رشدي سر سوزني عقب نشيني نكرد.اينك قسمتي ديگر از نظريات بسيار مهم يادگار امام را در معرفي ديپلماسي حضرت امام(ره) مرور ميكنيم:"در به هم زدن اين ساختار امام قبل از اين كه دولت موقت بجنبد دستور قطع رابطه با مصر را صادر كردند. بدون مشورت با احدي حكم اعدام سلمان رشدي مرتد را صادر نمودند، بدون توجه به مسائل سياسي و روابط ديپلماتيك به وزارت امور خارجه دستور ميدهند تمام سفراي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا را فرا بخوانند. بدون درنگ دستور انهدام كتابفروشيها و ناشرين كتاب موهن آيات شيطاني را در سراسر جهان صادر ميكنند. بدون معطلي دستور اعدام ناشرين را صادر كردند. دنياي استكبار هميشه دنبال مواضع امام(س) دوان بود و امام هرگونه كه ميخواستند آنها را تحقير ميكردند. مواضع سازش ناپذير و پرصلابت امام در مسئله سلمان رشدي كار را به آنجا كشاند كه بوش رئيس جمهور وقت امريكا براي اولين بار به مسلمانان امريكا به مناسبت عيد فطر تبريك گفت. "تاچر" از مسلمانان انگليسي به خوبي ياد كرد و عليالظاهر با آنان اعلام همدردي نمود سياستبازان غربي يكي پس از ديگري سفراي خود را با ذلت به تهران فرستادند و عذرخواهي كردند. سران كشورهاي اسلامي ناچاراً اين موضوع را محكوم كردند و حكم ارتداد رشدي در نزد افكار عمومي تثبيت شد.(18)
در چند سطر قبل اشاره كرديم كه امام از همان آغاز نهضت و انقلاب اهداف بلندتري را دنبال ميكرد حتي بلندتر از تصور صميميترين ياران و نزديكانش را. امام به تشكيل حكومتي با رنگ و لعاب اسلامي راضي نبود، هرگز نميخواست مثل پاكستان ، عربستان، سوريه و ساير كشورهاي مسلمان حكومت بپا دارد. به مراحل و منازلي آنسوتر ازاين كشورها و نظامها ميانديشيد. و اهداف بسيار مقدس و معنوي را دنبال ميكرد. از محتواي سخنان امام كه در زير ميآوريم درمييابيم كه افق ديد امام و فلسفه تشكيل حكومت نزد ايشان با ديگران بسيار متفاوت بوده است. يادگار امام با نقل عين سخنان پير و مراد خويش به ترسيم نمودار انديشگي امام در زمينه سياست، ديپلماسي و اهداف و فلسفه انقلاب ميپردازد:ديپلماسي امام، ديپلماسي تهاجم بود. امام در تبيين ديپلماسي تهاجم اعتقاد داشتند:"ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين الملل اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم، حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ ميگذارند، از آن باكي نداريم واستقبال ميكنيم. ما در صدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيسم، سرمايهداري و كمونيسم در جهان هستيم، ما تصميم گرفتهايم به لطف و عنايت خداوند بزرگ نظامهايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند، نابود كنيم و نظام اسلام رسول اللّه(ص) را در جهان استبكار ترويج نماييم و دير يا زود ملتهاي دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج خواهي و مصونيت كارگزاران امريكايي، حتي اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد جلوگيري ميكنيم. انشأاللّه ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگي كه بر بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواي توحيد را طنين اندازد صداي سازش با امريكا و شوروي و كفر و شرك نواخته شود.و از خدا ميخواهيم كه اين قدرت را به ما ارزاني دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين كه از كليساهاي جهان نيز ناقوس مرگ امريكا و شوروي را به صدا درآوريم."(19)
نكته عبرت آموزي كه از سخنان مذكور در رابطه با پيروان ساير اديان ميتوان يادآور شد اين كه امام عالمي نبود كه هرگز به ساير اديان الهي با ديده حقارت آميز بنگرد. امام با تبيين سياست خارجي انقلاب به گسترش اسلام در سراسر عالم و توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ اسلامي معتقد بود، امام حتي به آزادسازي مسيحيت از چنگال شوروي و امريكا نيز ميانديشيد. چيزي كه حتي خود مسيحيان بدان نميانديشيدند، جهان مسيحيت هرگز در صدد شناخت مسيح واقعي و افكار واقعي حضرت مسيح برنيامده است. مسيحيتي كه امام ميشناخت مكتبي در تضاد و تقابل با اسلام نبود. امام به واقع معتقد بود كه مسيحيت دين الهي و بحقي بوده است كه قبل از ظهور اسلام وجود داشته و پيروان بسياري را هم در عالم بخود اختصاص داده است. نه آن مسيح ساختگي در ذهن و زبان فرزندان و پيروان ناخلف و سست اعتقادي كه حتي دين خدا را نيز در جهت منافع دنيوي تحريف كردند، تغيير دادند و رنگ زدند. امام آرزو ميكرد حتي از كليساهاي جهان ناقوس مرگ بر امريكا و شوروي سابق بصدا درآيد. آرزويي كه محال نيست اما حتي به ذهن جناب پاپ هم خطور نميكرد. چهرهاي كه استكبار از مسيحيت در جهان ترسيم كرده است از بي رمقي و بي خاصيتي و رنگ باختگي و وابستگي بي شباهت به اسلام ناب امريكايي نيست.امام حتي از مسيحيت هم قرائت جديدي داشت. امام در راستاي تلقي جديد از اسلام است كه آرزومند است فقه عملي اسلام در جهان تحقق يابد به همين جهت يادگار امام به توصيههاي امام به حوزهها و مراكز علمي ديني نصايح و سفارشهايي را پدرانه بيان ميفرمايد. امام خطاب به علماي اعلام و بزرگان حوزهها توصيه ميكرد اسلام را بهگونهاي تفسير و معرفي كنيد كه بتواند پاسخگوي نيازهاي متعدد بشريت باشد. يكي از حكمتهاي ديگر در سخنان امام اين است كه ايشان حتي پيشبيني ميكرد ممكن است در سالهاي آينده شيوههاي رايج اداره امور كشور نيز تغيير كند، و حتي جوامع بشري براي حل مشكلات خود به اسلام نيازمند باشند، همان گونه كه در بسياري از موارد بخصوص در شيوههاي مبارزه حتي كشورهاي غير مسلمان از تجارب انقلاب اسلامي بهرهمند شدهاند. امام در تغيير احتمالي چگونگي اداره امور مردم نيز از توطئه و دسيسههاي استكبار نيز خبر ميدهد. يعني معتقد بود ممكن است استكبار جهاني در روندعادي زندگي و اصول حاكم و روابط اقتصادي ـ فرهنگي امروز جهان تغييراتي را ايجاد كند. بهواقع مگر امروز با سياستهاي توطئه آميز استكبار جهاني كل منطقه آسياي جنوب شرقي و كشورهاي صادر كننده نفت به لحاظ اقتصادي در شرايط اسفبار و جديدي بهسر نميبرند؟!مگر اين تغيير در جهت تسلط بيشتر اردوگاه غرب نيست؟ مگر وقتي در كشوري كه اقتصاد تك محصولي دارد ارزش و قيمت همان محصول را تا يك سوم تقليل دادن بهمعني ضربه زدن و دشمني ورزيدن با آن نيست؟ و مگر ما اينك در شرايط جديد اقتصادي نيستيم و مگر نبايد به گونهاي ديگر امور اقتصادي كشور را تنظيم و اداره كرد؟ راستي وقتي در سالهايي كه بار ديگر غرب با قيمت نفت بازي كرد و آن را در حد فعلي تنزل داد نميبايست تجربه ميكرديم، نميبايد بهگونهاي عمل ميكرديم كه امروز در چنبره بازيگريهاي استكبار جهاني گيرنيفتيم؟ آيا بهتر نبود در همان سالها سرنوشت كشور را با سرنوشت و نوسانات قيمت نفت جدا ميكردند يا حداقل بهگونهاي حركت ميكرديم كه امروز كمترين ضربهپذيري را از قبل نفت داشته باشيم. مگر در همان روزها آن خبير بلند نظر در زيج روشن دلش، اين روزها پيشبيني نكرد. ولي متاسفانه آنچنان كه شايسته است درس عبرت نگرفتيم. در مواردي بلند پروازي كرديم و بهخيال خوشي كه همواره بر موج نفت سواريم، فكر نميكرديم كه روزي همان نفتي كه بسيار ارزشمند است براي ما و اقتصاد و ملت ما آفت ميشود. وقتي امام بزرگ ما فرمود:"ما نبايد غفلت بكنيم، واقعاً بايد به سمتي حركت نماييم كه انشأاللّه تمام رگههاي وابستگي كشورمان از چنين دنياي متوحشي قطع شود".(20)
اگر در زمينه اقتصاد نفتي همين فرموده امام را آويزه گوش و سرمشق اجرايي كرده بوديم اينك به راحتي ميتوانستيم به اهداف ديگر دست يابيم. وقتي امام ميفرمود: "چه بسا شيوههاي رايج اداره امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند(21)" چرا ما پنبه در گوش كرده بوديم و تصور اين روزها را نميكرديم. هرگز فكر نكردهايم كه چرا يادگار امام چند سال پس از رحلت امام و نيز چند سال پس از بيان اين رهنمودهاي امام بار ديگر به طرح و تكرار اين سخنان ميپرداخت؟ راستي بهطور غيرمستقيم با طرح اين سخنان بهما نميگفت كه بار ديگر به امام برگرديم، نميخواست بگويد:
سالها دل طـلب جام جم از ما ميكرد
وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
حضرت امام با تمام وجود از علماي اسلام خواستهاند تا به مسائل و مشكلات جهان اسلام پاسخ داده شود:"من قبلاً نيز گفتهام همه توطئههاي جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي و غيره براي اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوي جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم. واقعاً بايد به سمتي حركت نماييم كه انشأاللّه تمام رگههاي وابستگي كشورمان از چنين دنياي متوحشي قطع شود." (22)
اينك مرور كنيم سخنان آن پير را كه همواره سخنانش، خواب آشفتگي را براي اردوگاه استكبار بهدنبال داشت. مردي، كه مرگ سرخ را در تاسي به امام حسين از زندگي سياه بهمراتب بهتر ميدانست، مردي كه با تمام وجود در برابر كفر جهاني قد برافراشته بود، مردي كه ميدانست امريكا براي شكست ايران و اسلام با تمام قوا و قدرت بر صحنه آمده است مردي كه در برابر حيثيت اسلامي كوهي از مشكلات را بهمثابه كاهي تصور ميكرد. مردي كه همواره تا پايان عمر در انتظار شهادت نشسته بود، مردي كه فريادش فرياد تمام مستضعفين جهان بود و مردي كه با تمام وجود براي نابودي كامل تمام منافع امريكاي جهانخوار قيام كرده بود. بهواقع وقتي به عبارتها، جملهها، تعبيرها، و عمق سخنان امام كه در ذيل ميآيد ميانديشيم چارهاي جز خضوع و شرمندگي در برابر روح بلند و معنوي آن پير دلاور نداريم. به واقع بايد اقرار كرد كه با تمام احترامي كه امام براي امت قائل بود، ما همواره نسبت به امام كم ميآورديم. ما بوديم كه هميشه عقب ميمانديم،ما بوديم كه در موارد بسياري نيل به اهداف بلند آن امام را كاري كارستان ميدانستيم ما بوديم عجز از اجراي منويات روحاني و الهي آن نايب بر حق امام زمان در قرن حاضر. بار ديگر به حسن انتخاب يادگار عزيز او درود ميفرستيم كه در بياناتشان از سخنان امام شواهدي را برگزيدهاند كه با بازخواني آنها در كالبد اين ملت جان و روح مقاومت بدمند.امام از مردم ميخواهند كه در اجراي احكام خدا و به هم زدن ارزشهاي منحط و پوسيده سياسي حاكم بر جهان كمربندها را محكم بندند و در همين زمينه در پيامي ميفرمايند:"امريكاي جهانخوار بايد بداند كه ملت عزيز و خميني تا نابودي كامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن به مبارزه خدايي خود ادامه خواهند داد و ملت ما همان گونه كه نشان داده تحمل تمام كمبودها را براي حفظ شرف و آبروي خويش خواهد نمود. ملت مقاوم ما از روز اول مبارزهاش ميدانست كه با تمام قدرتها و ابرقدرتها دست به گريبان است و بايد بداند كه تمام ايادي داخلي و خارجي قدرتها و ابرقدرتها خصوصاً امريكاي جنايتكار براي شكست ما از تمام امكاناتش استفاده خواهد نمود. ولي چاره چيست كه كوه مصيبتها در مقابل حيثيت اسلامي ـ ايراني ما چون كاهي است و مردم بايد خود را آماده اين درگيري حسيني تا پيروزي كامل بنمايند كه مرگ سرخ بهمراتب بهتر از زندگي سياه است. و ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند و بار مسئوليت استقلال واقعي را در تمامي ابعادش به دوش كشند و با افتخار پيام رهايي مستضعفين را در جهان سر دهند."(23)
درس ديگري كه از زندگي يادگار امام و حلقه وصل امت و امام و حلقه وصل امت و رهبري پس از رحلت حضرت امام، فرا ميگيريم خردورزي كامل ايشان در درك شرايط كشور و حتي شناخت كامل جايگاه رهبري است. زيرا پس از رحلت امام سعي داشت روي نقطه تلفيق مواضع و انديشهها و تحليلهاي مقام رهبري با افكار و انديشه و خط امام تاكيد كند. آن بزرگوار تا حدي خود ساخته بود، تا حدي از خويش گذشته بود و در پاسداري از خط و راه امام صادقانه، مخلصانه و با تمام وجود خدمت ميكرد و هرگز موضعي نگرفت كه نسبت به مسئولين بخصوص رهبر انقلاب حضرت آيتاللّه خامنهاي اندك زاويه اختلافي داشته باشد. در عين حال كه با تمام توان يار و مددكار مسئولين بود اما در ديدارها و ملاقاتها و مناسبتهايي به تبيين مواضع امام ميپرداخت تا امكان هرگونه زاويه انحراف را در مسير انقلاب ازبين ببرد. در عبارتهاي زير حمايتهاي يادگار امام از مواضع مقام رهبري را بازبخوانيم:"امروز درست همين مواضع را رهبري معظم انقلاب دارند. ايشان خط و راه امام را به بهترين شكل ممكن دنبال ميكنند. در زمينه خود باختگي در مقابل غرب با طرح هجوم فرهنگ غرب، خطوط كلي انقلاب اسلامي را با ارائه شيوههاي مقابله ترسيم كردهاند. در زمينه پياده كردن احكام خدا، گروهي را براي شناخت درست و تطبيق آن بر مسائل سياسي و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي تعيين كردند. در زمينه تهاجم ديپلماسي از طريق وزارت امور خارجه راساً اقدام لازم را نمودهاند. ما بايد سعي كنيم دستورات و منويات ايشان را اجرا كنيم."(24)
مواضع روشن يادگار امام در قبال اعمال فشار امريكا عليه نظام اسلامي ما و خط امام و رهبري و نيز هشدار مشفقانه ايشان به سران كشورهاي عربي و سازمانهاي فلسطيني و اعلام مواضع نسبت به سازمان حقوق بشر و دفاع از حقوق اسلامي را در عبارتهاي روشن و هدايتگر زير ميخوانيم عبارتهايي كه بهواقع سرمشق از امام و پير و پدر گرفته است و بوي كلام امام عزيز را ميدهند:"امروز امريكا به هيچ وجه از خشونت و اعمال فشار عليه نظام اسلامي ما، خط امام و رهبري انقلاب نكاسته است. امروز امريكا به عنوان قدرت حاكم بر جهان بيشترين ظلمها را به ملتهاي اسلامي مرتكب ميشود.به هر نقطه از دنيا كه منافعش اقتضا كند لشكركشي ميكند و در هر كجا كه ظالمي مردم را قتل عام كند و منافع او اقتضا كند جلوي اقدامات سازمانها و مجامع بينالمللي را ميگيرد. نمونه آن تداوم جنايات صربها عليه مسلمانان بوسني و هرزگوين و اقدامات ضد انساني رژيم صهيونيستي عليه مسلمانان و انقلابيون فلسطيني است. ما همه وظيفه داريم با اتحاد و يكپارچگي در برابر حيلههاي آنان بايستيم و از اسلام عزيز و انقلاب جهاني اسلام دفاع كنيم.اگر به دستاورهاي انقلاب جهاني اسلام بنگريم امروز حركت ملت ايران در عرصههاي جهاني تداوم دارد و فشارهاي سياسي، اقتصادي و نظامي نميتواند ما را از اهدافمان باز دارد.ما امروز به سران كشورهاي عربي و سازمانهاي فلسطيني هشدار ميدهيم كه يگانه راه تحقق آرمانهاي فلسطين برخورد از موضع قدرت است و مادامي كه صهيونيستها از موضع قدرت با اعراب برخورد ميكنند و خوي تجاوزگري استكبار در پشت سر آنان قرار دارد ما هيچ چارهاي نداريم جز اينكه از موضع قدرت و سلاح با آنان سخن بگوييم.مساله حقوق بشر دستاويزي براي اعمال سياستهاي استكباري است. ما حقوق بشر را در چهارچوب قوانين متعالي اسلام قبول داريم. و هرگز پايبند حقوق بشر مورد قبول امريكا و قدرتهاي ديگر نيستيم.امريكا حقوق بشر را دستاويزي براي سركوب نهضتهاي رهايي بخش قرار داده است و ما نميتوانيم حقوق اسلامي را بر اساس مقياس آنها مورد توجه قرار دهيم."
بهپايان آمد اين دفتر حكايت همچنان باقي است، اينك كه در سالگرد ارتحال آن حلقه وصل به سوگ مينشينيم بار ديگر بايد به دلسوزان انقلاب شخصيت شناسي ايشان را توصيه كرد، اگر چه حاج احمد آقا در همسايگي دريا بود و دل و جان و روح و روانش از رايحه جانبخش كلام و نفس مسيحايي امام عزيز برخوردار و روشن و بهرهور، اما خود ايشان از شاني ديگر درحد خود برخوردار بود. راستي چه كسي جز يادگار امام ميتوانست با حضور يوسف وار خويش گرسنگان مصر معرفت را در غياب امام سير كند، اگر چه يادگار امام هم ارتحالش مصداق ارتحال امام شد و بحق در سوگ آن مراد و مريد بايد اين شعر بلند سرحلقه رندان شاعر، حافظ شيرين سخن را زمزمه كرد كه:
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
شد چمان در چمن حسن و لطافت ليكن
همچو حافظ همه شب ناله و زاري كرديم
كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
بار بر بست و به گردش نرسيديم و برفت
در گلستان وصالش نچميديم و برفت
كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
1ـ صفحه 102، جلد دوم مجموعه "آثار يادگار امام" ناشر: موسسه تنظيم و نشر و آثار حضرت امام خميني(س) چاپ: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، بهار 1375
2ـ صفحه 102 همان مرجع.3ـ صفحه 102 همان مرجع.4ـ صفحه 102 همان كتاب.5ـ صفحه 103 همان كتاب.6و7ـ صفحه 104 همان كتاب.8 ـ صفحه 104 همان كتاب.9و10ـ صفحه 422 همان كتاب.10و11 و12 و13 و14ـ صفحههاي 423 و 424 و 425 همان مرجع.15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22ـ صفحههاي 425و426و427 همان كتاب.23 و 24 و 25ـ صفحه هاي 427و 428و 429 همان كتاب.