رشیدرضا؛ اصلاحگرِ وحدت طلب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رشیدرضا؛ اصلاحگرِ وحدت طلب - نسخه متنی

علی علیمحمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رشيدرضا؛ اصلاحگرِ وحدت‏طلب

علي عليمحمدي

چکيده:

آن چه در پي مي‏آيد مروري است بر انديشه‏هاي شيخ محمدرشيدرضا اصلاح‏طلب و فعال در عرصه‏ي همسويي و همگرايي مسلمانان و مجدد نظريه‏ي خلافت در انديشه‏ي سياسي اسلام. در اين نوشته سعي شده با استناد به منابع درباره‏ي جنبه‏هاي فعاليت وي در اين حوزه‏ها بررسي شود.

شيخ محمد رشيدرضا (1282-1354 ق) در روستايي از اطراف طرابلس، در ساحل درياي مديترانه به نام «قلمون» و در خانواده‏اي سوري تبار و معروف به «بيت آل‏الرضا» که نسبش به امام حسين (ع) مي‏رسيد، به دنيا آمد. دروس مقدماتي را نزد پدرش که از روحانيون روستا و امام جماعت مسجد بود، فراگرفت و به حفظ آيات قرآن کريم پرداخت. سپس به طرابلس رفت و در مدسه‏ي ابتدايي «الرشيديه» که از مدارس دولتي عثماني بود، به تحصيل مشغول شد و علاوه بر دروس ابتدايي، زبان ترکي را نيز آموخت. در سال 1299 ق / 1882 م به مدرسه‏ي «الوطنية الاسلامية» رفت که از مدارس پيشرو آن زمان و بنيانگذارش شيخ حسين الجر (از علماي برجسته و پيشگامان نهضت عربي) بود. اما ديري نپاييد که اين مدرسه از سوي دولت عثماني تعطيل شد. رشيدرضا برخلاف ديگر طالبان علم در کلاس‏هاي غيررسمي شيخ حسين الجر حضور يافت و علوم شرعي، عقلي و عربي را نزد وي فرا گرفت. در همان زمان علم حديث را نزد شيخ محمود نشابه آموخت، از استادان ديگر رشيدرضا در اين دوره مي‏توان به شيخ عبدالغني الرافعي، محمود الغجاوي، محمد الحسيني اشاره کرد. (1)

رشيدرضا در دوره‏اي که سيدجمال‏الدين اسدآبادي به همراه شيخ محمد عبده با انتشار عروة‏الوثقي در پي توسعه‏ي نهضت اسلامي بودند، با مطالعه‏ي اين نشريه، آرا و ديدگاه‏هاي آنان را شناخت. وي بسيار تمايل داشت که با سيدجمال‏الدين اسدآبادي ديدار کند، اما اين خواسته‏اش به فرجام نرسيد و تنها با او از طريق مکاتبات، ارتباط برقرار نمود. زماني که رشيدرضا در طرابلس اقامت داشت، شيخ محمد عبده به اتهام فعاليت‏هاي انقلابي بر ضد دولت عثماني به بيروت تبعيد شد. عبده که به توسعه‏ي نهضت اسلامي - عربي از طريق تعليم و تربيت اعتقاد فراواني داشت، حلقه‏هاي درس خود را در مدرسه‏ي «السلطانيه»ي بيروت آغاز کرد و توانست انديشه‏هاي اسلامي خود را در اين سرزمين بسط دهد. به رغم حضور طولاني عبده در بيروت، رشيدرضا با وجود ميل باطني‏اش نتوانست با وي ديدار کند. حضور عبده در طرابلس، اين فرصت را مهيا کرد تا رشيدرضا با او ملاقات نمايد.

رشيدرضا با مطالعه‏ي انديشه‏ي سيدجمال که توسعه‏ي نهضت اسلامي را با مبارزه و رودرويي با حکومت و نقد آن به طور علني مي‏ديد و آرا و ديدگاه‏هاي شيخ محمد عبده که توسعه‏ي نهضت اسلامي را در گرو توسعه‏ي تعليم و تربيت و به دور از هياهو مي‏دانست، توانست با اين روش‏ها و اصول، روش خاصي را در توسعه‏ي نهضت اسلامي و وحدت اسلامي ترسيم کند.

آغاز فعاليت‏هاي اسلامي ـ اجتماعي رشيدرضا از روستاي قلمون آغاز شد. وي با برپايي کلاس‏هاي ديني و تفسير آيات قرآن بر آن بود تا نهضت اسلامي را از محل تولد خود آغاز کند و نخست ساکنان آن را از جهالت و رکود ديني آزاد سازد. رضا در قهوه‏خانه‏ها و مکان‏هاي عمومي حضور مي‏يافت و مردم را به حضور در مسجد و يادگيري آموزه‏هاي ديني اسلام تشويق کرد.

بعد از عزيمت محمد عبده به مصر، رشيدرضا نيز در سال 1314 ق / 1898م به مصر رفت و در اين کشور با همراهي عبده در سال 1315 ق / 1899م و پس از تبادل نظرهاي فراوان مجله‏ي «المنار» را با هدف توسعه‏ي وحدت و اصلاحات اسلامي و اجتماعي و پاسخ به شبهات طرح شده از سوي غربيان درباره‏ي اسلام و حرکت در جهت همسويي مسلمانان پايه‏گذاري کرد. در اين مجله علاوه بر جنبه‏هاي مختلف اتحاد اسلامي، نهضت اسلامي و اصلاحات در قالب مقاله و تحقيق، تفسير شيخ محمد عبده ـ که بعدها خود رضا ادامه‏ي اين تفسير را نوشت - فتاوي و احکام اسلامي، پاسخ به مسائل فقهي و اعتقادي که از سوي مخاطبان مطرح مي‏شد، معرفي بزرگان انديشه‏ي اسلامي و حکام جهان اسلام، معرفي و بررسي آثار و کتاب‏هاي اسلامي و بررسي مسائل مسلمانان جهان منتشر مي‏شد. از مباحث ديگر اين مجله که خود رشيدرضا به آن مي‏پرداخت، نقد و بررسي اسرائيليات و روايات جعلي درباره‏ي اسلام، قرآن و پيامبر گرامي اسلام بود. افزون بر آن، وي در «المنار» بارها گسترش مدارس تبليغاتي مسيحيان که استعمارگران آنها را در کشورهاي مختلف اسلامي تأسيس کرده بودند، هشدار داد و خواستار تعطيل اين مدارس و توسعه و تحولات در زمينه‏هاي آموزش اسلامي و تأسيس مدارس جديد و تدريس علوم اسلامي به همراه علوم جديد شد.

مجله‏ي «المنار» نزديک به 35 سال منتشر گرديد و مخاطبان فراواني را در سر تا سر جهان اسلام و عرب از جمله تونس، الجزاير، ليبي و ديگر کشورهاي آفريقايي به ويژه شمال آفريقا، هند، اندونزي، عراق، ترکيه و ديگر سرزمين‏هاي اسلامي پيدا کرد و با علماي اين کشورها ارتباطات بسياري داشت و بدين سان بر غناي مجله‏ي «المنار» افزوده شد. البته يکي از جنبه‏هاي منفي اين مجله، طرح مسائلي در نقد شيعه بود که البته سيدمحسن امين که خود وي در جريان نهضت اسلامي ـ عربي بر ضد حکومت عثماني فعاليت مي‏کرد و به وحدت اسلامي در جهان اميدوار بود، پاسخ‏هايي به نوشته‏هاي رشيدرضا در مجله‏ي «العرفان» به نگارش درآورد. (2) صابرين مروين ( Sabrine Mervin ) پژوهشگر فرانسوي در کتاب جنبش اصلاحگري شيعه ( Un reformisme chitte ) به بحث درباره‏ي اين چالش پرداخته است.

بخش ديگري از فعاليت‏هاي رشيدرضا، چنان که اشاره شد، مبارزه با فعاليت‏هاي تبشيري و تبليغاتي غربيان بود که از سوي استعمار حمايت مي‏شد. وي ضمن توصيه‏ي علما و بزرگان اسلامي به راه اندازي مدارس مترقي و جديد براي مقابله با فعاليت‏هاي غربيان، خود نيز انجمن «دارالدعوه و الارشاد» را تأسيس کرد. وي نخست هنگام ديدار از کتابخانه‏ي هيأت مبلغان مذهبي آمريکايي در طرابلس، در انديشه‏ي تأسيس اين انجمن افتاد و از اين راه مي‏خواست هم تبليغات هيأت‏هاي مذهبي مسيحي را در کشورهاي اسلامي بي اثر گذارد و هم واعظان و آموزگاران جواني براي تبليغ شعائر اسلامي تربيت کند. (3)

اما اين انجمن و مدرسه ديري نپاييد که به علت مشکلات مالي و جز آن تعطيل شد. رشيدرضا براي ادامه‏ي فعاليت اين انجمن و برنامه‏هايش حتي از دولت عثماني درخواست کمک نمود، اما پاسخ مثبتي دريافت نکرد و همزمان با آغاز جنگ جهاني اين مدرسه براي هميشه بسته شد. وي به اعتقاد خود در اين مدرسه بر آن بود تا با آموزش علوم اسلامي مانند اصول دين، فقه، تهذيب اخلاق، تفسير و علوم ديگر مانند جامعه‏شناسي، اقتصاد، رياضيات، بهداشت و طب و مانند آن، با روش‏هاي نوين و پيشرو، جامعه‏اي مترقي و جواناني مسلمان و نوانديش براي سرتاسر جهان اسلام تربيت کند.

رشيدرضا به تصوف نيز گرايش داشت. وي پس از مطالعه‏ي کتاب احياء علوم الدين ابو محمد غزالي تعلق خاطر فراواني به اين اثر پيدا کرد و به تصوف روي آورد. رضا به وسيله‏ي يکي از عارفان طريقت نقشبنديه با اين طريقت آشنا شد و با پژوهش درباره‏ي طريقت‏هاي تصوف به بررسي و اصلاح آن‏ها نيز پرداخت و در همين رهگذر کتاب رسالة في حجة‏الاسلام الغزالي را به نگارش درآورد.

درباره‏ي آراي رشيدرضا در خصوص انديشه‏هاي سياسي اسلام، نظريات مختلفي وجود دارد. حميد عنايت معتقد است که وي در اين زمينه بيشتر دنباله رو محمد عبده و سيدجمال بوده است. تنها نکته‏اي که عقايد او را از تجددخواهان ديگر متمايز مي‏کند، اصرار اوست بر سر اصلاح خلافت سني و اعاده‏ي آن به شکلي که در صدر اسلام معمول بود. رضا خلافت را مظهر پيوستگي دين و دولت در اسلام مي‏دانست و تحقق همه‏ي آرمان‏هاي اين جهاني اسلام را به آن وابسته مي‏ديد. وي خلافت را بهترين وسيله‏ي احراز هدف مهم ديگر تجددخواهان يعني وحدت اسلام مي‏دانست و به همين دليل ناسيوناليسم را محکوم مي‏کرد. (4)

رضا موضوع حکومت اسلامي را پس از پرداختن به مسائل خلافت به پيش مي‏کشد و آن را در سه مرحله انجام مي‏دهد: نخست مباني خلافت را در نظريه و نگرش سياسي اسلام پي‏جويي مي‏کند؛ سپس شکاف بين آن نظر و عملکرد سياسي را در ميان مسلمانان سني نشان مي‏دهد و بررسي مي‏کند؛ سرانجام انديشه‏ي خود را راجع به اين که حکومت اسلامي چگونه بايد باشد، مطرح مي‏سازد. رضا درباره‏ي اين جنبه از آرا و ديدگاه‏هاي خود به تفصيل در کتاب «الخلافة او الامامة العظمي» بحث کرده است. گفتمان سياسي رضا از سه ويژگي برخوردار بود:

1- گفتمان احيا و بازيافت متون علما و انديشمنداني چون الماوردي، ابن تيميه و ابن‏القيم ؛

2- اجتناب و قطع ارتباط با خوانش اصلاحگرايانه مفاهيم سياست ديني؛

3- گفتماني بنيادين که مفاهيم و انديشه‏هاي اسلامگراياني چون حسن البناء و اخوان المسلمين بعدها بر اساس آن پايه‏ريزي شد.

از نظر رشيدرضا حاکميت، پيماني است که با انتخاب و شورا صورت مي‏گيرد و حکومت جز با بيعت، مشروع نخواهد بود. وي در تعريف خود از مفهوم سياست بر تعامل ميراث سياسي اسلام و مفاهيم جديد غربي که از اصل تفکيک قوا بهره‏مند است، تکيه مي‏کند. رضا توحيد، عدالت و آزادي را مجموعه‏اي از اصول فلسفه‏ي حکومت اسلام مي‏داند. وي در شرايط ضعف و عدم صلاحيت ملت در انتخابات، مانعي نمي‏بيند که رهبري عادل و مصلح و در عين حال مستبد حکومت را در دست بگيرد و مردم را با هدف رونق و شکوفايي رهبري کند. (5)

حميد عنايت درخصوص ديدگاه‏هاي رضا درباره‏ي خلافت راشدين و نحوه‏ي انتخاب و فعاليت آنان معتقد است: «بحث‏هاي تاريخي‏اي که رشيدرضا در تأييد طرحش به راه مي‏اندازد، آشکارا سازگاري هايي با نظريه و نگرش سياسي آنان (شيعه) دارد: انتقادش از روش نامزدي ابوبکر براي خلافت که مورد مشورت همه‏ي گروه‏هاي ذي نفع قرار نگرفته بود، و نصب عمر به خلافت توسط ابوبکر، چه بعدا مبناي حکومت توارثي (بني‏اميه) قرار گرفت، و ضعف عثمان که دست بني‏اميه را در اموال و امور جامعه باز گذاشت، همراه با اذعان او به اين که خلافت در هيأت شايسته‏اش فقط تا حدودي در عهد خلفاي راشدين وجود داشته و بعد از آنان ناپديد گرديده، همه و همه دلالت بر تأييد موضوع شيعه در قبال خلافت سني دارد. (6)

رشيدرضا وارد عرصه‏ي سياست نيز شد و به نقد دولت عثماني پرداخت و خواستار اصلاح اوضاع و شرايط اين حکومت شد. وي رياست «جمعيه الشوري العثمانيه» را که تبعيدي‏هاي دولت عثماني در مصر آن را تشکيل داده بودند، به عهده گرفت. اين انجمن فعاليت‏هاي مختلفي داشت. از جمله اعلاميه‏ها و بيانيه‏هاي مخفيانه‏اي را در سر تا سر امپراتوري عثماني براي بيداري و وحدت مسلمانان توزيع مي‏کردند. وي بعد از شکست عثماني وتوافق فرانسه و انگليس مبني بر تقسيم جهان عرب، در مجله‏ي «المنار» نسبت به اين مسئله هشدار داد و استعمار و فعاليت‏هاي آنان را در جهان عرب محکوم کرد. اين فعاليت‏ها باعث شد رهبران عرب در کنفرانس ژنو که براي دفاع از مسائل عرب برگزار شده بود، رشيدرضا را به مقام نايب رئيس اين کنفرانس انتخاب کنند. وي در سال 1921 به رياست کنگره‏ي ملي سوري در دمشق برگزيده شد و در سال 1921 به مقام هيأت نمايندگي سوريه و فلسطين براي اعتراض به قيمومت انگلستان و فرانسه به جامعه‏ي ملل اعزام شد. (7)

از مهم‏ترين فعاليت‏هاي رشيدرضا وحدت و همگرايي و بيداري مسلمانان و کشورهاي اسلامي بود. محور فعاليت‏هاي وي در اين زمينه در سه شاخه انعکاس يافت؛ مقالات وي در مجله‏ي «المنار» و انعکاس اخبار و اقدامات مسلمانان سراسر جهان در جهت همگرايي و تقريب مذاهب اسلامي و وحدتشان؛ سخنراني و هشدارهايي که در محافل اسلامي و مکان‏هاي آموزشي ايراد مي‏کردند؛ و تأليف آثاري مانند الوحدة الاسلاميه. رشيدرضا در مجله‏ي «المنار» که گستره‏ي وسيعي را از جهان اسلام دربرگرفته بود، مقالات و يادداشت‏هاي مختلفي به منظور نزديک کردن مسلمانان به يکديگر به نگارش درآورد. وي علماي جهان اسلام را براي تعامل بيشتر مسلمانان جهان دعوت مي‏کرد تا ديدگاه‏هاي خود را براي وحدت اسلامي عرضه کنند که البته مسلمانان نيز در پي اين فراخوان، مشکلات و معضلات خود و مسائل فقهي خود را از اين طريق بيان مي‏کردند؛ چنان که از مغرب و تونس گرفته تا هند و اندونزي اين تعاملات و ارتباطات با مجله‏ي «المنار» برقرار شده بود. وي خطر صهيونيسم و توطئه‏هاي استعمارگران را به مسلمانان و اعراب هشدار مي‏داد و خواستار وحدت اسلامي در قبال صهيونيسم و استعمار بود. رضا در بخش ديگري از «المنار» به طرح اسرائيليات و نقد آن پرداخت و تلاش کرد با جلوگيري از گسترش آن‏ها در نظام فکري جهان اسلام، تفرقه و مذهب‏گرايي در جهان اسلام کاهش يابد. وي در موقعيتي که اصلاحگران و نوانديشان عرب، در پي مقوله‏هايي چون پان عربيسم، ميهن پرستي عربي و نهضت عربي بودند، تنها راه رهايي از عقب ماندگي و ترقي را در رسيدن به وحدت جهان اسلام و تقريب مذاهب مي‏دانست.

به همين دليل وي براي رفع اختلافات مسلمانان و جلوگيري از فرقه گرايي در ميان مسلمانان پيشنهاد کرد تا درباره‏ي وجوه و جنبه‏هاي مشترک مسلمانان سراسر جهان - که براساس اصول اسلام و مطابق با کتاب، سنت و عقل، نيز به دور از ابعاد اختلاف‏برانگيز باشد - سلسله کتاب‏هايي تأليف و منتشر شود و در ميان تمامي گروه‏ها و مذاهب اسلامي توزيع گردد و مسلمانان به يادگيري و اجراي آن تشويق شوند و علماي اسلامي نيز براساس آن به تبليغ دين اسلام بپردازند. رضا همچنين پيشنهاد کرد براي وحدت رويه در احکام و فقه اسلامي کتاب‏هايي تأليف گردد و علماي برجسته‏ي اسلامي با توجه به مباني مشترک مذاهب اسلامي در آن‏باره و با نظر به وضعيت معاصر به آموزش و تدريس آن براي کليه‏ي علماي سراسر جهان بپردازند، تا مسلمانان به نقاط مشترک در اين زمينه برسند. اين مواضع و ديدگاه‏هاي وي چندان به مذاق اصلاح‏طلبان و ملي‏گرايان جهان عرب خوش نيامد و به طور عمده دو گروه در جهان عرب با آراي وي در اين زمينه مخالف بودند: يک گروه روشنفکران فرنگي‏مآبي که نه تنها خلافت اسلامي بلکه تمامي ميراث سياسي و اجتماعي اسلام را محکوم مي‏کردند، و گروه ديگر، ميهن‏پرستان مصري همچون مصطفي کامل و اعضاي حزب وطني او که آرمان‏هاي رشيدرضا را مايه‏ي انحراف ملت مصر از مسائل محسوس و مشخص داخلي به آروزهاي مبهم و انجام‏ناپذير ديني مي‏دانستند. (8) اما رشيدرضا با اين ديدگاه‏ها هم‏رأي نبود و سعي در اصلاح اسلامي و وحدت مسلمانان بود.

رشيدرضا در راه وحدت اسلامي و جلوگيري از تضييع حقوق مسلمانان سخنراني‏ها و اجتماعاتي براي اعتراض نيز ترتيب مي‏داد و گاه براي سران اسلامي نامه‏ها و خطابه‏هاي پندآميز و نصيحت‏گونه نيز ارسال مي‏کرد. چنان که درباره‏ي سياست‏هاي غربيان در قبال جهان اسلام و سران اعراب مواضع بسيار تندي داشت و در زمينه مبارزه و دفاع ملت‏هاي اسلامي از سرزمين‏هايشان، به ويژه دفاع ملت مسلمان ليبي در مقابل تجاوز ايتاليا سخنان و خطابه‏هاي زيادي ايراد کرد و مقالات متنوعي به نگارش درآورد. وي حتي به ملک حسين و ملک عبدالعزيز آل سعود براي نحوه‏ي حکومت‏شان نامه‏هاي مختلفي مي‏نوشت.

رضا به حقوق زنان نيز در اسلام پرداخته، و براي احقاق حقوق آنان نيز کوشش نموده است. از آثار او در اين زمينه مي‏توان به دو کتاب «حقوق النساء في الاسلام» و «مساواة الرجل بالمرأة» اشاره کرد.

رشيدرضا در خلال بيش از 35 سال فعاليت و تلاش مداوم در پژوهش، نگارش، تأليف، سخنراني در کنفرانس‏ها و نشست‏هاي مختلف، پايه‏گذار نهضتي شد به نام نهضت السلفيه که از يک سو پايه‏گذار بسياري از اصلاحات و رهايي از اسرائيليات و احاديث جعلي و تحکمات مذهبي و نظاير آن بود، اما از ديگر سو، از آن مايه از عقلانيت عبده در او شايد نتوان نشان گرفت. هرچند نقش وي در طرح دوباره‏ي عناصري چون شورا، مصالح عمومي و وحدت اسلامي انکارناپذير نيست.

ضمن آن که برخي علماي هم‏روزگار او چون سيدمحسن امين - چنان که اشاره شد - رديه‏هايي بر ديدگاه‏هاي وي نوشته‏اند. وي افزون بر مقالاتش در مجله‏ي «العرفان»، دو کتاب در اين باب به نگارش درآورده که يکي کتاب «الحصون المنيعة» (دمشق - 1910) و ديگري «المنار في حق الشيعة» اسـت. (9)

علامه عبدالحسين اميني در کتاب بزرگ خود «الغـدير»، درباره‏ي روش ضدشيعي رشيدرضا بحث کرده و نادرستي داوري‏هاي وي را نشان داده است. محمدحسين کاشف‏الغطا، ابوالحسن الخنيزي و شرف‏الدين عاملي موسوي نيز از جمله شخصيت‏هاي ديگري بوده‏اند که به نقد آراي رشيدرضا پرداخته‏اند.

سخن پاياني درباره‏ي رشيدرضا اين که وي تلاش‏ها و اقدامات بسياري براي وحدت اسلامي و همسويي مسلمانان جهان و الويت دادن وحدت و نهضت اسلامي بر امور ديگري چون وحدت و نهضت عربي صورت داد که در اين راه پيرو شيخ محمد عبده و سيدجمال‏الدين اسدآبادي به شمار مي‏رود.

1. WWW.Islamonline.net. 2003/8/6 .

2 . صابرينا، مرفان: حرکة الإصلاح الشيعي، ترجمه‏ي هيثم الأمين، بيروت: دارالنهار، 2003، صص 357 ـ 360.

3 . عنايت، حميد: سيري در انديشه‏ي سياسي عرب، تهران: اميرکبير، 1376، ص 157.

4 . همان، ص 157.

5 . براي اطلاع بيشتر درباره‏ي انديشه‏ي سياسي رشيدرضا بنگريد به: (حميد عنايت: انديشه سياسي در اسلام معاصر، ترجمه‏ي بهاءالدين خرمشاهي، تهران، انتشارات خوارزمي، 1380، ص 128-150، نيز: «دولت در انديشه‏ي اسلامي معاصر» و «اسلام و سلطه سياسي از ديدگاه رشيدرضا»، ابراهيم غرايبه، ترجمه علي عليمحمدي، کتاب ماه علوم اجتماعي (ويژه انديشه سياسي اسلام)، ش 73، 74، ص 86-93).

6 . عنايت، حميد: انديشه‏ي سياسي در اسلام معاصر، ترجمه‏ي بهاءالدين خرمشاهي، تهران: خوارزمي، 1380، ص 150.

7 . عنايت، حميد: سيري در انديشه‏ي سياسي عرب، ص 157.

8 . همان، ص 159.

9 . رشيدرضا در موضوع فقه، تفسير، شريعت و جز آن آثار ديگري نيز تأليف کرده که از اين قرارند: الحکمة الشرعية في محکمة القادرية والرفاعية، تفسير المنار (که آغازگر آن محمد عبده بود)، تاريخ الاستاذ الامام الشيخ محمد عبده وما جري بمصر في عصره، الوحي المحمدي، المنار والأزهر، ذکرالمولد النبوي، يسر الإسلام واُصول التشريع العام، مناسک الحجّ، أحکامه وحِکَمه، حقيقة الرّبا و المقصورة الرشيدية.


/ 1