حميد داباشي (استاد دانشگاه هاروارد) سيد رضا ميرموسايي اشاره:پيرامون فلسفه انقلابهاي جهان تاكنون مقالهها و كتابهاي بسياري نوشتهاند. پيرامون انقلاب اسلامي ايران و رهبري آن نيز از سوي متفكران و انديشمندان داخلي سخنرانيها و تحليلهايي ارائه شده است و از آن ميان برخي را هم بصورت كتاب تدوين كردهاند. اگر چه در اين زمينه در مقايسه با جايگاه و عظمت و ابعاد و شرايط مختلف و نقش آن در تحولات جهاني هنوز كاري كارستان انجام نشده است و كسي حق مطلب را آنچنان كه بايسته است و بسزا ادا نكرده است؛ اما آگاهي از نوع نگرش انديشمندان و مورخين و جامعهشناسان غير ايراني دربارؤ انقلاب اسلامي و تاريخچه و يا زمينهها و اهداف و چگونگي شكلگيري آن سخن ديگر است. گفتار زير ازجمله مقالههايي است كه پيرامون اقتدار و تشكل انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني تحرير شده است. با اندك تامل درمييابيم كه تلقي و برداشت و تحليل تاريخي ـ سياسي نويسنده با اصحاب قلم و انديشهورزان داخلي متفاوت است. ملت ما چون در بطن انقلاب اسلامي قرار داشته و با فراز و نشيبهاي آن زندگي كرده است، چه بسا زواياي ناشناخته و جريانهايي را در ذهن و زبان دارد كه حتي متفكرانِ بيگانه از آن آگاهي ندارند.تذكار اين نكته را قبل از خواندن مقالؤ زير ضروري ميدانيم كه حتيالامكان بايد سعي كنيم خود را در جايگاه و موضوع نويسنده قرار دهيم. فردي كه از بيرون به انقلاب نگريسته و از منابع متفاوتي كه ما در اختيار داريم محروم بوده است، با درك شرايط مذكور اختلاف برداشت و نگرش ما با نويسنده روشن ميشود. البته اين مقاله بيشتر از آنكه تحليل انقلاب اسلامي باشد، روايتي است تاريخي از انقلاب. افزون بر اين به زبان خطابي يا گفتاري ماننده است تا به زبان تحرير و تحقيق علمي ـ پژوهشي.