در سال 1973، امام خميني روابطش را با پيروان داخل و خارج ايران تقويت نموده، ضربههاي شديدتري را بر شرارتهاي رژيم پهلوي وارد كرد و مدارك بيشتري براي اثبات غيرمشروع بودن دولت ارائه داد. او با صراحت بيشتري از هميشه به آن دسته از روحانيوني كه به او نپيوسته بودند و به طور مستقيم و غيرمستقيم از حكومت پهلوي حمايت مينمودند، شديداً حمله نمود. امام خميني اعلام كرد رژيم پهلوي با بهرهبرداري از امكاناتي كه در اختيار دارد مانند راديو، تلويزيون، روزنامهها و ماموران و گماشتههاي متعدّد در نقش واسطؤ قدرتهاي استعماري، با نام اسلام درصدد نابودي اسلام ميباشد. مثلاً با تشكيل كنفرانسهاي اسلامي، يا انتشار قرآن با چاپهاي جديد، يا تاسيس وزارتخانههاي امور مذهبي يا تشكيل هياتهاي مذهبي يا هرگونه عناوين فريبندؤ ديگر. هدف نهايي حكومت متوقّف نمودن انجمنهاي اسلامي، كنترل و جلوگيري از مراسم مذهبي و نفوذ در حوزههاي علميه بود.امام خميني فرمان به اخراج روحانينماهايي از حوزههاي علميه را داد كه در نايل آمدن شاه و اربابان استعمارگرش به اهداف استعماري، بطور غيرمستقيم يا مستقيم در خدمت رژيم طاغوتي بودند، و او را ياري مينمودند.امام در جايي گفته بود كه اگر روحانيون جعلي و قلّابي و علماي نالايق از اجتماعات محو شوند بطوري كه نتوانند مردم را بفريبند، رژيم طاغوتي هرگز قادر به پياده نمودن نقشههاي پليد استعمارگران نخواهد بود. در نامؤ ديگري در ماه بعد، او اعلام نمود: امروز عملاً نقشههاي وسيع و نافذي وجود دارند. نقشههايي كه آنها در خيال فاسد و زنگزده خودشان قصد دارند تا مراجع بزرگ، علماي برجسته و خطباي شريف را به مستخدمين نالايق و بيارزش حكومت تبديل نمايند. در اين اعلاميه، امام خميني از اين اخبار كه شاه ايران دو ميليارد دلار اسلحه و قطعات يدكي از ايالات متّحدؤ آمريكا به اضافه خريدهاي ديگري كه از استعمارگر انگليس داشته، خريداري نموده اظهار نگراني نموده بودند. او شاه ايران را ديوانهاي خواند كه به پايان زندگيش رسيده است نگراني من دربارؤ اسلام و مسلمين از امراض رواني است كه اين جانيان در آخر عمر به آن مبتلا شدهاند. در پايان اين نامه امام خميني براي اوّلين بار از زماني كه تبعيد شده بود در نوامبر 1964 از روحانيون براي مخالفت آشكار با رژيم دعوت نمود. امام خميني با منع تودههاي مردم ايران از رفتن به مساجد و اجتماعات مذهبي سازمان يافته توسّط سازمان اوقاف از روحانيون تابعش دعوت نمود كه براي برخورد با رژيم بايد شرايطش آماده شود و براي مدّتي محدود از رفتن به مساجد و منابر خودداري نمايند. او به پيروانش دستور داد كه از روحانيوني كه تصميم به مقابله با رژيم دارند، حمايت نمايند. در نامهاي به طلّاب جوان حوزههاي علميّه و دانشجويان دانشگاه، تجّار، كشاورزان و ساير اقشار لحن خطاب امام خميني از تندي مخصوصي برخوردار بود. او از حاميان جوانش درخواست نمود كه: اين نفتخواران بيشرم و عمّال منفورشان را از كشور به مانند زباله بيرون بيندازند.او مجدّداً اظهار اميدواري كرد براي موفّقيّت و پيروزي آنان كه ممكن است او براي ديدن آن در قيد حيات نباشد. او جوانان ايراني را عزيزاني در كشور اميرالمومنين علي(ع) ناميد، كشور متعلّق به اوّلين امام شيعه ميباشد نه به آخرين شاه فارس، همانطوري كه سربازان ايراني از ارتش امام زمان(عجّ) هستند نه ابزاري از شخص اوّل سلطنت. برگزاري جشنهاي 2500 ساله در سال 1973 متقارن با جنگ اعراب و اسرائيل بود. امام خميني اين جشنهاي مسخرؤ سياه را كه شاه برگزار مينمود از نظر دور نداشت، آن هم در زماني كه مسلمانان بر عليه اسرائيل ميجنگيدند. در اعلاميهاي در 14 سپتامبر امام خميني شديداً ديكتاتور ايران و حمايتش از اسرائيل را محكوم نمود و از روحانيون ايران خواست كه شاه را در پيوستن به ساير كشورهاي اسلامي در حمله به اسرائيل وادار نمايند. او از مردم شيعؤ ايران درخواست نمود كه با تاسيس و تشكيل تعاونيها و اقدام به جمعآوري اعانات و كمكهاي مردمي براي فلسطينيان و كساني كه آنان را در مبارزه ياري مينمايند، حمايتهاي جامعؤ يهوديان ايراني را در كمك به اسرائيل خنثي كنند. در بيانيؤ جداگانهاي كه در هفتم نوامبر منتشر شد او اعراب را در جلوگيري از صدور نفت به حكومتهاي پشتيبان اسرائيل تحريض و ترغيب نمود و از آنان خواست كه رزمندگان مسلمان را با حمايتهاي مادّي و معنوي و ارسال خون، دارو، اسلحه و غذا ياري نمايند.