9ـ يك انقلابي مصمّم موجب ابقاي بيشتر گروه اخراجي از طرفدارانش ميشود:
در نامهاي به تاريخ 13 ژوئيه 1972 امام خميني موكّداً از آميختن اسلام با مكاتب انحرافي و گمراه كننده كه ساختؤ ذهن بشر بود جلوگيري نمود. (اين ميتواند اشارهاي به شكلهاي ظهور يافتؤ "سوسياليسم اسلامي" نظير سازمان مجاهدين خلق باشد كه در ميان دانشجويان مسلمان خارج هواداراني داشت). در اين نامه امام خميني توطئههاي چپ و راست را برعليه پيمان متحد اسلامي كه موجب رستگاري هم در اين جهان و هم در آخرت ميشد، محكوم نمودند. او به ايالات متحدؤ آمريكا و جماهير شوروي به علت توطئه كردن برعليه اسلام حمله كرده و ايجاد اسرائيل را به عنوان ظهور اين توطئه دانستند. او از دانشجويان مسلمان كه فعّالانه از او حمايت ميكردند درخواست نمود كه او را در رسيدن به هدفش يعني برقراري حكومت اسلامي كمك نمايند و آنها را به هدايتهاي تاكتيكي و استراتژيكي مجهّز نمودند كه چگونه به تبليغات مناسب برعليه رژيم پهلوي بپردازند.در يازدهم سپتامبر امام خميني فراخواندن روحانيون را به خدمت نظام وظيفه، حمله به حوزههاي علميّه و زنداني نمودن و تبعيد و كشتار مخالفان را محكوم نمود. او مجدّداً حكومت ايران را غيرقانوني و دست نشانده قدرتهاي استعماري خواند. ظهور عبارات جديد تحت عنوان "استعمار نو"، "توسعؤ كشور" و "مطبوعات تحت كنترل دولت" نشان ميدهد كه فرهنگ سياسي امام خميني ماوراي بحث فقهي معمولي او توسعه يافته است. تحقيق كردن دربارؤ منابع اين توسعه، مشكل است. يكي از اسناد مورد مطالعؤ او كتاب "ماموريت براي وطنم" شاه بود كه او آن را مسخره ميكرد. با اظهار اينكه شاه بجز توقيف دانش پژوهان، نابود كردن حوزهها، زنداني و شكنجه نمودن علمأ، واگذاري موقوفات ملّت به اسرائيل، محوّل نمودن كنترل ثروتهاي باقيماندؤ كشور به سرمايهگذاران خارجي، تبليغ و ترويج فحشا و... اعطاي مصونيت سياسي به مستشاران خارجي و توسعؤ فرهنگ استعمار نو به دورترين مناطق قابل دسترس كشور هيچگونه ماموريت ديگري ندارد. امام خميني پيامش را با درخواست از سه گروه به پايان ميرساند، دعوت از مردم ايران كه در حدّ توان از قوانين ظالمانه اطاعت نكنند، روحانيون و حوزههاي علميه به مطالعؤ فقه بپردازند و در جهت تهذيب و تزكيؤ نفس و متخلّق شدن به اخلاق الهي بكوشند و ملّت مظلوم و ستمديدؤ ايران را هدايت و ارشاد نمايند. و سربازان در ارتش ايران: در تعليمات نظامي محكم و قوي باشند چنانكه مانند حضرت موسي(ع) كه در درون كاخ فرعون رشد يافته و سپس پايؤ ظلم و ستم او را ويران نمود. آنها هم آنگاه كه شرايط مناسب باشد، تحت فرماندهي انساني صالح و عادل، دستهاي خبيث و ريشؤ فساد و ظلم را قطع نمايند. امام خميني در خلال سالهاي تبعيد، عنصري فعّال، شايد حتّي يك پيشگام و پيشقدم و حامي انقلاب فلسطين بود. او اجازه داده بود كه از ماليات اسلامي شيعه (خمس) فعّالانه در جهت آموزش رزمندگان و حمايت از پناهندگان فلسطيني استفاده شود. او در بيانيهاي در يازدهم اكتبر اعلام كرد: امروز بر همؤ مسلمين عموماً و بر حكومتها و مسوولين كشورهاي عربي خصوصاً واجب است كه از استقلال خودشان محافظت نموده، خود را در حمايت و ياري اين گروه شجاع ملزم نمايند. آنها نبايد از هرگونه تلاشي در فراهم نمودن تسليحات، غذا و امكانات مورد لزوم رزمندگان كوتاهي نمايند، همچنين براين رزمندگان شجاع واجب است كه بر خدا توكّل نموده، پايبند به تعليمات و دستورات قرآن بوده و با استقامت و ثبات قدم در رسيدن به هدف مقدّسشان تلاش نمايند.