هيجان انقلابي كه در نامههاي امام خميني در سال 1975 هويدا بود در سال 1976 به دلايلي كمرنگ شد. اگر اين دومرحله نبود، از او اطاعت نميشد و در اين مرحله خوشبينياش رنگ ميباخت. در اوايل سال 1976 امام خميني دست به يك اقدام در مورد امور مالي زد كه موجب تسريع در حركت انقلاب شد. او در فتوايي كه در پاسخ به يك استفتأ در مورّخؤ 21 فوريه صادر نمود، اجازه داد كه از مالياتهاي مذهبي (خمس) متعلّق به ايشان براي چاپ و انتشار كتابهاي سياسي اسلامي كه بر حقايق اسلامي و عقايد اوليااللّه در مخالفت و نبرد با طاغوتها دلالت كند، استفاده نمايند. 7 ماه بعد او در مقابل خواستؤ شاه ايران مبني بر تغيير تاريخ ايران عكسالعمل نشان داد.شاه در يك حركت در فاصله گرفتن بيشتر از اصول قانوني و از نشانههاي اسلامي و در جهت روي آوردن به آثار ايراني قبل از اسلام، به تغيير تاريخ ايران از هجري كه آغاز هجرت پيامبر گرامي اسلام حضرت محمّد(ص) از مكّه به مدينه بود به تاريخ شاهنشاهي كه شروع آن از تاجگذاري كورش كبير بوده است، فرمان داد كه بطور وضوح اين تغيير تاريخ خشم امام خميني را برانگيخت.
13ـ ماركسيستها و بيگانگان:
امام خميني نسبت به فعاليتهاي اسلامي با گرايشات ماركسيستي يا آنچه كه به همان عقيدؤ اختلاطي ماركسيستي با تركيب اسلامي نايل ميشد بسيار بدگمان بود. وقتي كه او نامهاي از سوي طرفدارانش در ايران مبني بر اعلام موضع در مورد كمونيستها و ماركسيستهاي معيّني كه بدبختانه خودشان را به ايشان نسبت ميدادند و خود را از پيروان او ميدانستند (اشاره به طور خاصّ به سازمان مجاهدين خلق، يا به طور عام كلّيؤ طرفداران شريعتي يا همؤ آنان كه شامل اين توصيف ميشدند.) دريافت نمود در رابطه با اينگونه گرايشات قويترين راهحلّ را كه براي كمونيستها ذخيره نموده بود، ارائه داد. او حدس زد كه ممكن است كه آن گروهها به اقدامات ضدّ اسلامي و ضدّ مذهبـي در ايران دست زده باشند و تحت نامهاي مختلف و با روشهاي گوناگون، سازمانهاي سياسي ايجاد شده بوسيله بيگانگان به منظور تضعيف اسلام، مذهب مقدّس شيعه و موقعيّت متعالي روحانيـون بوجـود آمده باشنـد.