روحانيت و روشنفكران در نهضت ملى نفت
سياسى سايه اى كه گذشته - خواسته و ناخواسته - برآينده مى افكند و در شعاع نفوذ خود حال را ترسيم مى كند تاريخ را موضع روز مى كند و انسانها را بر آن مى دارد كه گذشته خويش را بشناسد واز رواها و نارواهاى آن پند آموزند و آگاهانه تاريخ را به خدمت گيرند.اگر بالهاى گذشته در فضاى آينده گسترده نمى شد وانسان قادر بود. سرنوشت خويشرا بى حضور تاريخ رقم زند بحث تاريخى نه يك مساله روز كه موضوعى مجرد مى شد و در چهارچوب بحثهاى علمى و آكادميك قابل طرح مى گشت .اما چنين نيست تاريخ در جاى جاى زندگى جامعه حضورى انكار ناپذير دارد در فرهنگ آداب و رسومات مسائل سياسى موضوعات اجتماعى و در يك كلمه در سراسر مسائل اجتماع وانسان . ازاين رو بررسى و مطالعه گذشته در راستاى بهره گيرى در زندگى كنونى و ترسيم آگاهانه آينده ضرورى واجتناب ناپذير مى باشد. و آنچه كه ازاين مقوله به حكومت وانقلاب اسلامى مربوط مى شوداز بايستگى فزونترو فورى تر برخوردار خواهد بود. براين اساس دراين نوشتار به مساله[ نهضت ملى نفت] كه از ديدگاه نيروهاى عمل كننده و همكاريها و ناهمراهيهاى دست اندركاران آن شباهتى ويژه به انقلاب اسلامى ايران دارد مى پردازيم . تا بمصداق[ من حفطالتجاب اصابت افعاله] . 1 در حركت انقلاب بصيرتى افزون داشته باشيم واز اشتباهات ناخواسته مصون باشيم .مساله[ نهضت ملى نفت] و همكاريها و كارشكنيهاى نيروها و جناحهاى دست اندركار و علل وانگيزه هاى شكست آن نهضت و عقيم ماندن آن تلاش بارها به بحث كشيده شده است . و در زمانهاى مختلف و با عناوين گوناگون واز طرف افراد و جناحهاى مختلف مورد توجه خاص قرار گرفته است . لكن كمتر تحقيقى را دراين زمينه مى توان يافت كه از تاثيرات سياسى فرهنگى حاكم بر زمان مصون باشد يااز تمايلات نزهت گرايانه محققان در حول و حوش قهرمان مورد پذيرش بدور مانده باشد.ازاين رو تحقيقات انجام يافته را غالبا هاله اى از حب و بغضها و پرتوى از ترس و تمايلها گرفته است . و كارهاى ارائه شده دراين زمينه را به خلق تاريخ نزديكر كرده تا به بررسى تاريخ ! و در نتيجه از بهرورى و آموزندگى انداخته است . دراين نوشتار در پى آنيم كه در محدوده توان خويش و بدوراز جاذبه ها و كششهاى صنفى و باورى به جريان[ نهضت ملى نفت] نگاهى گذراافكنيم به اميد آنكه گردى از چهره اين پديده غباراندود بزداييم . و در همينجا براين موضوع تاكيد مى كنيم كه اين نوشته نه تمام كلام است و نه كلام تمام نه از كاستى ها مصون و نه از ندانمكاريها باردار كه تلاشى است در خور توان بدورازافزودنيهاى از پيش خود![نهضت ملى نفت] مسائل مختلفى دارد و دراينجااز وايه خاص [روحانيت و روشنفكران در نهضت و علل اختلاف آنان] به مساله نگاه مى كنيم .ازاين رو بحث را در سه ذيل مطرح مى كنيم :1. روحانيت در[ نهضت ملى نفت] .2. روشنفكران در[ نهضت ملى نفت] .3. سيراجمالى حوادث و مسائل مورداختلاف .و در خاتمه تكمله اى بدان مى افزاييم تا پاره اى ازابهامات روشن شود.1 روحانيت در نهضت ملى نفت : روحانيت در[ نهضت ملى نفت] به سه گروه عمده تقسيم شده بودند كه هر كدام با طرز فكر و روش عملى خاص تاثير ويژه اى در روند[ نهضت ملى نفت] داشتند. سه بخش ياد شده عبارت بودنداز: الف : خارج از دايره سياست . ب : تعقيب كنندگان سياست تشكيل حكومت اسلامى . ج :اصلاح طلبان در حوزه قانون اساسى . الف : خارج از دايره سياست : با توجه به شكستهاىروحانيت در نهضت مشروطيت و دور بودن اجبارى آنان ازاداره جامعه به مدت طولانى و نيز راه يافتن پاره اى ازانديشه هاى انزواگرى و اصلاح طلبيهاى فردى در حوزه تفكر روحانيت قشر عظيمى از روحانيون دخالت درامور سياسى را غير مشروع مى دانستند و نه تنها خود وارد مسائل سياسى نمى شنيدند بلكه ديگران را هم از دخالت در سرنوشت جامعه نهى مى كردند. گستردگى اين انديشه در زمان[ نهضت ملى شدن نفت] و قبل از آن بقدرى زياد بودكه آيت الله كاشانى را سخت ناراحت ساخته بود. وى در آستانه[ نهضت ملى شدن نفت] و قبل ازانتخابات مجلس شانزدهم در نامه اى به يك از مريدانش طرز فكراين گروه از روحانيت را به بادانتقاد مى گيرد و بعدازاشاره به وضع اسفناك اهالى آذربايجان مى نويسد:[... در بحر حيرت فرو مى روم چگونه زعماء قوم چشم پوشى مى نمايند و به اين همه فجايع و ومصائب تن مى دهند! آيا حكم اسلام همين است ؟ آيا مى دانيد چرا ساكت هستند وامر به معروف و نهى از منكر و دفاع از حوزه ديانت كه از ضروريات اسلام است نسيا منسيا شده و عدم اعتناا باين ضروريات اسلام علازمت زهد و تقوى گرديده ؟ براى اين است كه متدينين عقيده دارند پيشواى متقى زاهد كسى است كه كار بهيچ كار نداشته باشد هر چه بسر دين دنياى اين ملت مى آيد نفس نكشد و مردم تقليد و نماز و سايرامور شرعيه را مراجعه نمايند! من از بى دينها شكايتى ندارم بيدينى آنها مستعد بهمين سكوتها و كناره گيريها و دسائس اجانب است كه وسايل بيدينى را فراهم نمودند.از متدينين احمق كه محرمات ضروريه اسلام را علامت زهد و تقوى مى شمارند تعجب دارم . و با انتخابات كه همه چيزش گروگان آن است مخالفت مى كند و حرام مى داند يا مسامحه مى كنند... عله العلل عدم مداخله روحانيون درامور اجتماعيه انگليسيها و دربارهاى فاسد هستند. چون ديدند قوه روحانيت قوه بزرگى است وامتياز دخانيات را بهم زد بوسائلى كه در دست دارند در ذهن مردم كردند مجتهد مرجع تقليد وامام جماعت نبايد مداخله در سياست بكند و حرام است]... 2و در نامه ديگر مى نويسد: [... طبقه ديگر متدين ترسوى بى فهم بى غيرت كه بجهت تبعيت از مرجع تقليدش هر حقيقتى رااسمش را سياست مى گذارد و كناره گيرى مى نمايد با آن كه دخول در سياست معلوم نيست به كدام آيه يا روايت حرام شده ؟ آيا پيغمبر و حضرت اميرعليهماالسلام مملكت اسلام را به نماز و روزه اداره مى فرمودند؟]... 3.اين بخشى از روحانيت است كه مرحوم كاشانى قبل از وارد شدن در مبارزات نفت چهره آن را ترسيم مى كند. و بديهى است ازاين قماش روحانى توقع چندانى نبايد داشت . چرا كه ساختار فكرى آنان ساختار مسيحيگرى است كه دين را منهاى اجتماع و سياست قابل تحقق مى داند و اين نوع نگرش به دين نه با جامعه كار دارد و نه بااداره آن . روحانيونى كه از سياست كناره گيرى مى كردند منحصر دراين قشر نبودند و همه از چنين مايه فكرى انحرافى برخوردار نبودند بلكه بخشى از روحانيون بااين كه دخالت در سياست را لازم و جزءاسلام مى دانستند و حكومت را حق فقيه و روحانيت مى شمردند لكن در سياست و مسائل سياسى وارد نمى شدند و بتبع[ در نهضت ملى نفت] هم وارد گود نشدند. در راس اين جريان مراجعى بودند كه به خاطر فقدان توان تشكيلاتى و نبودن نيروهاى هدايت گر دخالت بالفعل را در سياست موفق نمى دانستند و بيشتر به كادرسازى و تهيه زمينه فرهنگى سياسى در جامعه مى پرداختند و سياست آينده را تعقيب مى كردند.اين گروه از روحانيت بااينكه در نهضت ملى نفت از تاييدات سياسى و وجهه اى دريغ نداشتند و بويژه آيت الله كاشانى را تايد فراوان كردند و مردم را به تبعيت از وى تحريض نمودند لكن اهرم مرجعيت كه هميشه با وارد شدن در مبارزات سياسى سريعترين و كارآترين ضربه را به دشمن مى زد در اين مورد وارد ميدان نشد. و در نتيجه رهبريت سياسى مذهبى بدست مجتهدى افتاد كه از جايگاه مرجعيت برخوردار نبود. واين رويداد موجب شد كه دراختلافات بعدى بين دكتر محمد مصدق و آيت الله كاشانى توده مردم دو قهرمان سياسى را در مقابل هم ببينند قهرمانى كه در پست نخست وزيرى قرار گرفته است و قهرمان ديگرى كه رياست مجلس را در دست دارد. واين تلقى باعث بى تفاوتى توده مردم در برابر هر دو جريان گرديد و آنان را به نفع يكى از دو جبهه وارد گود نساخت و قهرا نيروى سومى كه دربار بود صحنه را بدست گرفت و نهضت را با شكست مواجه ساخت . بديهى است كه اگر مرجعيت وارد مبارزه مى شد يا آيت الله كاشانى در موقعيت مرجعيت مى بودند معادله به نفع جبهه روحانيت تغيير مى يافت . و دست كم از تفوق نيروى سوم جلوگيرى مى شد. بااين حساب بايد مقدارى از مسووليت شكست[ نهضت ملى نفت] را به عهده روحانيت گذاشت كه با تمام امكانات وارد گود نشد واجبارا رهبريت نهضت مركب از دو نيرى مختلف باانديشه هاى متفاوت گرديد.اين بخش از روحانيت كه نقش آن در[ نهضت ملى نفت] معلول كناره گيرى از سياست است نياز به بحث گسترده اى دارد كه بايد بطور مستقل مورد بحث قرار گيرد و به زمينه ها وانگيزه هاى اين كناره گيرى پرداخته شود و دراين نوشته كه در پى يافتن علل وانگيزه هاى شكست[ نهضت ملى نفت] .است زمينه بحث گسترده را ندارد و بايد بيشتر در حول و حوش آن در بخش ديگر كه در جريان مورد بحث دست اندركار بودند پرداخت . 1 ب : تعقيب كنندگان سياست تشكيل حكومت اسلامى اين گروه مساله نفت را در چهار چوب حكومت اسلامى مطرح مى كردند و در واقع يكى از موضوعات فرعى هدف خويش تلقى مى كردند. تشكيلات مشخص اين قشراز روحانيت[ فدائيان اسلام] بود كه در راس آن روحانى جوان و شجاعى به نام[ سيدمجتبى نواب صفوى] قرار داشت . براى فدائيان اسلام ضرورت وامكان تشكيل حكومت اسلامى روشن بود. روشى هم كه انتخاب كرده بودند كارآترين روش هابود. و همين روش در[ نهضت ملى نفت] بزرگترين و سرنوشت سازترين نقش را بازى كرد در هر موردى كه نهضت به بن بست مى رسيد و يا مقدمات شكست آن آماده مى شد[ فدائيان اسلام] باانجام يك اعدام انقلابى و قتل امام كفر موانع رااز پيش پاى نهضت بر مى داشتند. و حركت را تسريع مى كردند. دراين زمينه مى توان ازاعدام انقلاب هژير نام برد كه باعث شد آيت الله كاشانى و جبهه ملى كه از سياست كنار گذاشته شده بودند به صحنه سياسى برگردند و به مجلس راه يابند و موضوع نفت را به مساله روز تبديل كنند. و نيزازاعدام رزم آرا ياد كرد كه بزرگترين سد ملى شدن نفت قلمداد مى گرديد و فدائيان اسلام در مقابل اخذ تعهداز جبهه ملى براى اجراى احكام اسلامى وى را به قتل رساندند. دراين مورد مى خوانيم :[در مجلس شوراى ملى روزبروز فشار روى دولت رزم آرا بيشتر مى شود تا اين كه راديو لندن در تاريخ 1329/12/5اعلان مى كند كه 100 فروند هواپيماى انگليسى براى دفاع از منابع نفت جنوب ايران تدارك ديده شده اند. واين خبر نيز بيش از پيش احساسات مردم را بجوش آورد در همين ايام بود كه تنى چندازاعضاى جبهه ملى از[ نواب صفوى] ملاقات خواسته و شبى را در خانه بازرگانى به نام حاج محمود آقايى با هم به گفتگو نشستند.اين آقايان كه مورد سفارش و حمايت آيت الله كاشانى و نيز بودند از نواب صفوى خواستند كه ضمن يك اقدام جوانمردانه وانقلابى سد راه حكومت ملى يعنى رزم آرا رااز ميان بردارد و نواب صفوى نيز به شرطاجراى احكام اسلام و بنيان گذارى حكومت اسلامى كه را پذيرفت و آنه باتفاق قول دادن كه در صورت بدست آوردن حكومت خواسته هاى نواب صفوى را عمل واجراء نمايند]. 94بااز ميان برداشته شدن رزم آرا نوبت علا مى رسد كه وى با يك تهديد نواب صفوى جا خالى مى كند و زمينه به حكومت رسيدن دكتر محمد مصدق فراهم مى شود. نواب صفوى در تاريخ 29/12/22 خطاب به علا مى نويسد: حسين علا! زمامدارى ملت مسلمان ايران در خور صلاحيت تو وامثال تو و حكومت غاصب كنونى نيست فورا بركنارى خود رااعلام كن! 5[ فدائيان اسلام] از نظر تيزهوشى و دشمن شناسى قدرت فوق العاده داشتند وازاين رو در كانالهاى مبارزاتى درون حكومتى قرار نگرفتند تا بوسيله اهرمهاى قانونى از پاى درآيند. علاوه بر آن در راه هدف خويش از سماجت و پافشارى خاصى برخوردار بودند و ملاحظات سياسى را مانع طرح انديشه خويش نمى دانستند.از آن گذشته اعتماد زيادى به مردم داشتند. و تلاش مى كردند حرفهاى خويش را در ميان مردم با كمال شجاعت ابراز نمايند. ناآرامى و تلاش ه توام با شجاعت و تيزبينى مشخصه اصلى اين بخش از روحانيت بودمهمترين امتياز فدائيان اسلام داشتن طرح و برنامه بود واز روز نخست مبارزه عليه دربار واز بين بردن[ ائمه كفر] را در سر مى پروراندند. طرح حكومت اسلامى به پيشنهادى فدائيان اسلام گر چه خالى از نقص نبود و در پاره اى از موارد به پراهميت جلوه دادن مسائل جزئى كشانده شده است لكن اصل داشتن طرح و برنامه براى بعداز پيروزى نكته مثبتى است كه در مبارزات اين گروه ديده مى شود.بااين همه فدائيان اسلام بجز در محدوده از ميان برداشتن موانع نهضت به پيروزى چشمگيرى دست نيافتند كه اين را مى توان معلول چند چيز دانست . 1- نداشتن موقعيت حوزه اى .
رهبريت فدائيان جزو نيروهاى جوان حوزه علميه بود و با توجه به اصل[ عوان و شيخوخيت] ! كه در حوزه ها حاكم بود و هست نمى توانست حركت كلى حوزه را بدست بگيرد و كل حوزه را وارده مبارزه كند. فدائيان چاره اى جز جلب نظر زعماى حوزه نداشتند و با توجه به سن كم آنان در برابر روساى حوزه قهرا مواجه با موفقيت كامل نمى شدند و انديشه هاى آنان در ذهن كهن سالان حوزه جاى نمى گرفت .ازاين روى از حمايت قوى روحانيت محروم مى شد. واين محروميت در بردانديشه فدائيان در بين مردم تاثير منفى مى گذاشت . در مورد عبدالحسين واحدى مى خوانيم :[واحدى آرام و قرار نداشت و نمى توانست نابسامانيهاى مملكت را كه عموما براثر بى قيدى و بى دينى دولتمردان و نمايندگان مجلس از يكطرف و بى تفاوتى علماء ز جانب ديگر بود تحمل نمايد واين وضع و تكرار تشكيل جلسات و سخنرانيهاى او بر آيت الله بروجردى كه مرجع بودند گران مى آمد كه چگونه يك نفر طلبه جوان در حوزه قد علم كرده و سخنانى مى گويد كه نه مى توان آنها را رد كرد و نه مى شود تحمل نمود. و بعضى ازطلاب قدرت گرا و فرصت طلب هم از موقعيت سوءاستفاده نموده و بااطلاع از نطريه مخالف آيت الله با شهيد واحدى درافتاده و تصميم مى گيرند مانع سخنرانيهاى انقلابى او در مدرسه فيضيه بشوند]. 62- نو بودن طرح حكومت اسلامى
شعار و طرح فدائيان اسلام بر محور حكومت اسلامى مى چرخيد و در شرايطى كه چنين انديشه اى سابقه نداشت و حكومت سلطنتى حكومت قابل قبول جامعه گرديده بود واحزاب پس از مشروطيت غالبا با پذيرش حكومت سلطنتى به ميدان آمده بودند و حتى در خود مشروطيت طرفداران مشروعه كه جناح مذهبى مبارزه را تشكيل مى دادند نمى تواسنتند پادشاه و حكومت پادشاهى را نفى كنند. طرح حكوت اسلامى طرحى كاملا نو و بى سابقه بود. و باور آن براى نيروهاى درگير در مبارزه سخت به نظر مى رسيد. بطورى كه نيروهاى مذهبى طرفدار حركت فدائيان نظير آيت الله كاشانى هم نتوانستند روى اين طرح مايه زيادى بگذارند و در نهايت توان خويش را در راستاى حراست از قانون اساسى و مشروطه سلطنتى صرف نمود و كوشش كرد تا حكومتهاى موجود در چهارچوب قانون اساسى را به اجراءاحكام اسلامى وا دارد.آنچه كه بر دورى طرح حكومت اسلامى ازانديشه مردم كمك مى كرد تلاشى بود كه استعمارگران در شرايط مزبور در جهت اعلان پايان عمر حكومتهاى مذهبى و ناهماهنگى آنها بااين پيشرفتها و نيازهاى عصر مى كردند. تبليغ اين انديشه انحرافى مانع شد كه بخش تحصيل كرده جامعه سخنان نواب صفوى و فدائيان اسلام را هضم كنند.3- توجه نكردن به مصالح روز
فدائيان اسلام به حقانيت انديشه و روش خوداطمينان داشتند.ازاين رو به مصالح سياسى زمان چندان توجه نمى كردند. و آنچه را كه از ديدگاه شرع لازم مى دانستند بدون توجه به آثاراحتمالى آن عملى مى ساختند از آن جمله مى توان از ترور دكتر فاطمى ياد كرد.فدائيان اسلام در وجود دكتر فاطمى آمريكا را مى ديدند و در تحليلهايشان به اينجا رسيده بودند كه آمريكا بوسيله دكتر فاطمى در پشت سر دكترمصدق و جبهه ملى موضع گرفته است واز مصدق به عنوان پلى براى گذر به وابستگى آمريكايى بهره مى گيرند.ازاين رو دست به ترور وى زدند 7 .فارغ از صحت و سقم چنين تحليل بايد گفت اين ترور در شرايط مزبور كه دكتر مصدق در شهرت و موقعيت بالايى بود از ديدگاه سياسى چندان موجه بنظر نمى رسد زيرا نه تنها موقعيت فدائيان اسلام را محكمتر نساخت بلكه گروهى از مويدان فدائيان اسلام نظير آيت الله كاشانى را به موضع گيرى مخالف وادار ساخت . وى يك روز بعداز ترور نافرجام دكتر فاطمى به ملاقات وى در بيمارستان نجميه رفت . 84- اختلاف فكرى با آيت الله كاشانى
مساله ديگرى كه در ناتوانى فدائيان اسلام موثر بود اختلاف فكرى بين آنان و آيت الله كاشانى بود. فدائيان اسلام به اجراى احكام اسلام و تشكيل حكومت اسلامى پافشارى مى كردند و آيت الله كاشانى به اجراء قانون اساسى و تشكيل دولت ملى !فدائيان با توجه به وعده اى كه از[ جبهه ملى] جريان ترور رزم آراء گرفته بودند از حكومت مصدق توقع داشتند احكام اسلامى را اجراء كند و حكومت اسلامى تشكيل بدهد. به دنبال اين توقع اصرار و پافشارى زيادى در عمل به وعده مزبور مى كردند كه دراين راستا دولت مصدق نواب صفوى را در دومين ماه حكومت خويش پيروشكايت مشروب فروشهاى سارى به زندان افكند 9 و در جواب نواب پيام فرستاد: [كابينه من آخرين دولت ايران نمى باشد و خوبست آنها صبر كنند تا آيندگان نظرات آنان را پياده كند]. 10 اين جريان سرآغازاختلاف فدائيان و مصدق شد و فدائيان از دكتر محمد مصدق نااميد شدند و در مقابلش موضع گرفتنداما در مقابل آيت الله كاشانى ضمن اصرار به اجراى احكام اسلامى همچنان دولت مصدق را تائيد مى كرد و در برابر وى موضع حاد نمى گرفت . در نتيجه بين نيروهاى مذهبى طرفدار فدائيان و طرفدار آيت الله كاشانى انشعاب حاصل شد و فدائيان در پاره اى موارد حرمت آيت الله را شكستند تااين كه رهبر فدائيان ضمن نامه اى از زندان طرفداران خويش راازاين كار منع كرد. 11 دراين انشعاب آن كه بازنده بود فدائيان بود زيرا نه موقعيت مذهبى قوى دربرابر آيت الله داشتند و نه موقعيت حوزه اى برتر. و به خاطر همين انشعاب عملى بود كه دو نيروى مذهبى در جريان كودتاى 28 مرداد و مسائل قبل از آن نتوانستند جبه واحدى تشكيل بدهند و صحنه رااز دست درباريان و نيروهاى مصدق بگيرند.ج :اصلاح طلبان در حوزه قانون اساسى12 بخش سوم روحانيت گروهى بودند كه در[ نهضت ملى نفت] نيروى عمده را تشيل مى دادند در راس اين جريان چهره شناخته شده حضرت آيت الله كاشانى ديده مى شد. آيت الله كاشانى تائيد حوزه و بعضى از مراجع وقت را پشت سر خود داشت و همين موضع در تحكيم و موقعيت وى نقش ويژه اى را بازى مى كرد حضرت آيت الله سيدمحمدتقى خوانسارى در جواب استقتايى در مورد[ نهضت ملى نفت] چنين نوشتند:[ اگر سلب عواطف بشريت از ما نشده بود مى بايست خون گريه كنيم ... اگر كسى بگويداين اهتمام درامور مسلمين نيست خلاف وجدان گفته است . اگر حديث شريف شامل اين امر بااهميت نباشد پس شامل چه امرى خواهد بود. بعدازاينكه اين اهتمام درامور مسلمين بود اگراين حكم را قبول نكنند رد قول پيامبراست ديگر چه جاى عذرى براى ما باقى مى ماند خصوصا بااينكه مثل حضرت مستطاب يت الله كاشانى دامت بركاته كه مجتهدى عادل و با شهامت و دلسوز و فداكار براى مصالح دين و دنياى مردم بااين همه جديت ترغيب و تحريص و مردم را بيدار مى كنند ديگر مجال عذرى براى كسى نمى ماند12]. حضرت آيت الله علاوه بر تاثيدات حوزه اى خود نيزاز مجتهدين عالى مقام زمان خويش به حساب مى آمد كه پيشينه مبارزاتى مهمى عليه انگلستان داشت . آيت الله كاشانى از نفوذ فوق العاده اى بهره مند شد خود ايشان در جواب خبرنگار راديو نروژ مى گفت : امروز هيجده ميليون نفرايرانى راهنمايى و توصيه ها و رهبرى مرا پذيرفته اند نه فقطايرانيان و مسلمانان ساير كشورهاى اسلامى بلكه مسلمانان روسيه نيز صريحا اعلام كرده اند كه براى جهاد عمومى منتظر دستور من هستند. 13با توجه به مطالب ياد شده آيت الله كاشانى در موقعيتى قرار داشت كه اگر بهره بردارى صحيح مى كرد و قدرت خويش را با[ جبهه ملى] تقسيم نمى نمود نه تنها نفت را به راحتى ملى مى كرد بلكه تشكيل حكومت اسلامى هم چندان دور به نظر نمى رسيد. لكن جريانات آن زمان كه پاره اى از آنها در طرز فكر آيت اللله ريشه داشت و پاره اى ديگر به عملكرد ايشان مربوط مى شد مانع از آن شد كه وى بتوانداز چنان نيرويى بهره لازم را ببرد.مشى سياسى آيت اله كاشانى :آيت الله كاشانى مشى سياسى خاصى داشت . وى بر خلاف فدائيان اسلام اهتمام خاصى به قانون اساسى داشت و در هر موردى بر حفظ آن تاكيد مى كرد. مساله تاكيد بر قانون اساسى و حراست از آن بيشترين نقش را در مخالفتهاى آيت الله كاشانى به مصدق داشت . آيت الله به لحاظ تعهد به حفظ قانون اساسى پاره اى موارد موضعگيريهايى كرد كه به شاهدوستى و طرفدارى از دربار تفسير مى شد.با توجه به نقائص قانون اساسى و ناهماهنگى غالب مواد آن با مذاهب اسلام از آيت الله كاشانى كه نيروى عظيمى پشت سر خود داشتند و مى توانستند با تكيه به معتقدات دينى مردم انقلابى در جامعه ايجاد كنند و به قوانين اسلامى نقش بيشترى دراداره جامعه بدهند چنان تاكيدها چندان موجه به نظر نمى رسد. بويژه اين كه طرح[ حكوت اسلامى و اجراء قوانين اسلام] بهتر مى توانست مراجع را به تائيد وا دارد و آنان را به صحنه بكشاند.2- مبارزه پارلمانى موضوع ديگرى كه در خط مشى سياسى آيت الله كاشانى ديده مى شود مبارزات پارلمانى وى است . آيت الله به مبارزات پارلمان اهميت خاص مى داد و تلاش مى كردازاين طريق نظرات خويش رااعمال كند. اين نوع مبارزه در يك رژيم غيرمردمى كاربرد چندان ندارد و تنها در محدوده جلوگيرى از تصويب پاره اى قوانين نادرست يااصلاحات جزئى مى تواند مطرح باشد اين روش مبارزاتى زمانى ارزش سرمايه گذارى را دارد كه شخص در موقعيت بالاى مبارزات مردمى نباشد يا مبارزات مردمى زمينه موفقيت نداشته باشد.اما براى افرادى كه در جايگاه رهبرى دينى قرار گرفته اند و مى توانند نظريات خويش را بااستفاده ازاهرم جامعه اعمال كنند مبارزات پارلمانى در حد يك انتحار سياسى مى تواند مضر باشد. و آيت الله كاشانى با برگزيدن روش مبارزه پارلمانى در چنين انتحارى قرار گرفتند واز فضاى مبارزاتى طبيعى خويش محروم گشتند. 14آيت الله كاشانى براى اين كه مبارزات پارلمانى محروم نشود مى توانست نيروى خود را صرف فرستادن طرفداران وافراد مورداعتماد خود به مجلس كند واز طريق آنان نظريات خويش را در مجلس اعمال كند و خود در خارج پارلمان از جايگاه رهبرى بر مبارزات پارلمانى و مبارزات مردمى اشراف داشته باشد. آيت الله كاشانى چنين نكرد و خود داخل مبارزات پارلمانى شد نتيجه قهرى چنين گزينش تنزل رهبرى[ دينى - مردمى] به مرحله يك نماينده مجلس بود و ايشان كه در راس مخروط مبارزاتى قرار داشت با مبارزان ديگر در مجلس همرديف شد و زمينه سقوط از موقعيت رهبرى را فراهم ساخت و در نتيجه[ نهضت ملى شدن نفت] كه بيشترين نقش را وى در بسيج مردم داشت به نام ديگرى ثبت شد. 3- بى توجهى به تشكيلات .مبارزات روحانيت دراكثرم موارد با چنين فاجعه اى مواجه بوده است . [نهضت ملى نفت] نيز گرفتاراين تراژدى گشت . بى توجهى به ساختن افرد مدير و كاردان براى قبضه كردن مصادرامور چه ناشى از ترس روحانيت از بدست گرفتن امور باشد و چه اينكه چنين كارى را خارج از محدوده وظائف تلقى كند در مقاطع مختلف ضربات سهمگينى به تداوم حركت داشته است . آيت الله كاشانى بااين كه عمر طولانى در مبارزات سياسى گذرانده بود و از نهضت مشروطيت و عواقب وخيم نداشتن كادر مدير در جبهه روحانيت اطلاع داشت اقدام به تربيت افراد مدير نكرد و عاملااز نظر رهبرى حركت و تداوم نهضت را به وجود خويش وابسته ساخت و در زمينه مديريت از نيروهاى موجود بهره گرفت .15 واين هر دو آفتى است كه ارتباط مستقيم با بقاء يك نهضت دارد. وقتى رهبرى يك نهضت نيروى لازم تربيت شده نداشته باشد و مجبور باشد در مرحله سازندگى از نيروهاى غير مطمئن بهره گيرد بايداز آثار مثبت نهضت چشم بپوشد و در واقع حركتى را در مرحله بازدهى بدست نالايقان بسپارد و خود نظاره گر نابودى زحماتش گردد.آيت الله كاشانى درپى بى توجهى به تربيت افراد كاردان و متعهد مجبور شداز مديرانى بهره گيرد كه تنها با مديريت غربى آشنا بود واز مديريت دينى اطلاعى نداشتند در مديريت غربى موفقيت ملاك ارزش است وارزشهاى انسانى واعتقادى جايى در طبقه بندى ارزشى ندارد وافرادى كه چنين باورى دارند در محيط مفهبى كه شالوده ارزشگذارى[ ارزشهاى انسانى و صلاح حقيقى] است و موفقيت در طول آنها قابل طرح است باتضاد و ناهماهنگى مواجه مى شوند. و مديران [نهضت ملى نفت] با چنين تضاد و ناهماهنگى گريبانگير بودند . دولت دكتر مصدق كه از مديرانى با فكر غربى تشكيل يافته بود در مقابل حرمت مشروبات الكى دراسلام و ماليات حاصله از آن نمى توانست از ماليات چشم پوشى كند و قانون دينى را بر مساله اقتصادى پيشى دارد. ازاين رو در برابر رهبرى دينى نهضت كه اصرار به تعطيل ساخت و فروش مواد مسكر داشت موضوع مالياتها و درآمد دولت را مطرح ساخت .اين گونه برخوردها بين ارزشهاى اعتقادى و باورهاى غربى در زمان دولت دتر مصدق زياد ديده مى شود كه زمينه اختلاف فدائيان و كاشانى را با دولت وقت آماده مى ساخت .4- بهاء دادن به جبهه ملى :يكى از مشيهاى سياسى مرحوم آيت الله كاشانى بها دادن و بزرگ كردن جبهه ملى بود. جبهه ملى نيروى سياسى بود كه ازاحزاب مختلف تشكيل يافته بود و محوراصلى آن ناسيوناليسم و ملى گرايى بود. چون موسسان جبهه مورد بحث تربيت شده غرب بودند و در غرب مساله عدم مداخله روحانيون در مسائل سياسى و جدايى سياست از مذهب موضوعى جاافتاده و پذيرفته شده بود به مبارزات مذهبى تنهااز ديدگاه تحرى مردم مى نگريستند. بااين حساب همكارى بين جناح مذهبى و جناح سياسى مخالف مداخله مذهب در سياست چندان موجه به نظر نمى رسيد و پيدا بود كه اين همكارى به شكست مى كشد. نجاتى 16 يكى ازافسران بازنشسته و طرفدار مصدق و جبهه ملى دراين مورد مى نويسد: [ ازابتداى زمامدارى دكتر مصدق پيش بينى مى شد كه نقطه نظرهاى كاشانى واطرافيانش با رهبر جبهه ملى تعارض داشته باشد. جبهه ملى كه پيشقراولى پيكار براى ملى كردن نفت را بعهده گرفته بود! مخالف مداخله روحانيون درامور سياسى و مملكت بود. در عين حال دكتر مصدق در مبارزه دشوارى كه عليه شركت نفت و دولت بريتانيا در پيش داشت به حمايت آيت الله كاشانى و طرفداران او نيازمند بود]. 617 بااين شرايط و با شناختى كه با شناختى مصدق طى ادوار قانون گذارى داشت تاپيدات و پشتيبانيهاى وى از جبهه ملى و دكتر مصدق در آن حد قابل توجيه به نظر نمى رسد.در واقع آيت الله كاشانى با سرمايه گذارى زيادى جبهه مخالف مداخله مذهب در سياست را كه قبل از[ نهضت ملى نفت] در دست دربار بود و موقعيت مردمى نداشت به درون جامعه كشيد. واعتبار مردمى داد. و بايد اين را بزرگترين اشتباه سياسى آيت الله كاشانى دانست . آيت الله كاشانى بودن توجه به زمينه فكرى موسسان جبهه مذكور به تاييد آن پرداخت و زمينه رشد و ترقى اش را آماده ساخت و تا مرحله اى همراهى كرد كه جبهه ياد شده به رقيبى در برابر آيت الله تبديل جبهه ملى اعتبار آن را طورى وابسته به خود كند كه در مواقع لازم كنترل خويش رااعمال كند.اين بوداجمالى از معرفى سه بخش مهم روحانيت در زمان ملى شدن نفت و طرز و عمل هركدام در جريان مزبور.2- روشنفكران در[ نهضت ملى نفت] در[ نهضت ملى نفت] روشنفكران نيز سه دسته مختلف را تشكيف مى دادند و وجه اشتراك هر سه گروه نفى حاكميت مذهب والگوگيرى خارجى بود.اين سه گروه عبارت بودند:الف : طرفداران دربار و مخالفان نهضت ب : طرفداران شرقج : طرفداران غربالف : طرفداران دربار و مخالفان نهضت ملى نفت . براى اين گروه دربار و شاه اعتبار زيادى داشت ازاين رو مخالف ملى شدن صنعت نفت بودند. لكن به خاطر ترسى كه از مردم داشتند گاهى مجبور به همكارى مى شدند. در واقع قشر مزبور هم از دربار و هم از مردم واهمه داشتند. نقش اين گروه بيشتر در مجلس و در تصويب يا رد لايحه ها ديده مى شود.اينان در مجلس آلت فعلهايى بودند كه بيشتر مواقع در دست دربار و عليه [نهضت ملى نفت] به كار گرفته مى شدند لكن در مواردى كه حركت مردم اوج مى گرفت همكاريهايى با مردم داشتند هم در راى گيرى براى قوام شركت مى كردند و هم به دكتر مصدق راى مى دادند. با مراجعه و سنجش آراى اعتمادى كه مجلسين سنا و ملى به دولتهاى مختلف و مخالف مى دادند و مطالعه سرعت تغيير موضوع و نوساناتى كه در آراء پيدا مى شد مى توان نقش اين بخش از روشنفكران را ملاحظه كرد.اين روشنفكران حاكميت مذهب را نفى مى كردند و آن را دستورى فردى براى اصلاح افراد و تماس با خدا تلقى مى كردند. جايگاه پرورش آنان غرب و آموخته هايشان آموزشهاى غربى بود.اين بخش از روشنفكران با بخش سوم كه مطرح خواهيم كرد به لحاظ وجه اشتراكشان در نفى حاكميت مذهب و انحصار آن دراعمال فردى در خيلى از موارد مى توانستند همكارى كنند. بررسى ليست كابينه مصدق و پيشينه 18 آنان در حكومتهاى ضد ملفى گواه مناسبى براى اين ادعا مى تواند باشد .ب : روشنفكران طرفدار شرق اين روشنفكران از نظر سياسى واعتقادى به بلوك شرق وابسته بودند و خط حكومت شوروى را درايران تعقيب مى كردند و در هيچ موردى استقلال راى و قدرت تصميم گيرى نداشتند.ازاين رو به پيروى از سياست شوروى و جريان[ نهضت ملى نفت] دچار تنقضات فاحش و موضعگيريهاى سر درگمى بودند. مجمع تشكيلاتى اين بخش روشنفكران[ حزب توده] بود كه در آن روز تا حدودى در بين مردم و بويژه ارتشيان نفوذ داشت . حزب مزبور با اين كه خط جايگزينى شوروى را تعقيب مى كرد در عمل مهمترين نقش را در جايگزينى آمريكا بازى كرد.اين بازى از سوى حزب ياد شده ناآگاهانه بود و آنان در پى هدف ديگرى مى گشتند كه به چنين پايانى رسيدند فرايند جايگزينى مذكوراز قرار ذيل بود. با توجه به وابستگى حزب ياد شده به بلوك شرق و تنفرالقابى غرب در مورد كمونيسم و نقشى كه شوروى در نابودى مذاهب بازى مى كرد حزب مزبور به لولويى ترسناك تبديل شده بود و براى توده مردم كه هجوم چند سال قبل شوروى به ايران و كشورهاى اروپايى را در خاطره ها داشتند حزب مورد بحث پيشقراول تهاجم شوروى تلقى مى گشت .از سوى ديگر در جهان غرب و بين زمامداران غربى احزاب طرفدار شوروى در جهان سوم حضور كمونيسم و نشان نفوذ بلوك شرق شمرده مى شد. دولت مصدق با توجه به اينجو حاكم بر جهان تلاش كرد كه از حزب مزبور در جهت جلب توجه آمريكا بهره بگيرد و با آزادى دادن به حزب ياد شده و گسترش فعاليت آنان زمينه را طورى سازد كه آمريكا چاره اى جز جايگزينى دولت طرفدار و ضد كمونيسم نداشته باشد دراين بازى سياسى حزب مزبور كه يد طولايى در آشوب و خرابكارى وايجاد ناامنى داشت مهمترين رل را بازى كرد. نجاتى دراين رابطه مى نويسد: دكتر مصدق براى خنثى كردن طرح انگلستان در زمينه فشاراقتصادى عليه ايران سعى داشت واشينگتن را قانع كند كه شورويهااز طريق ايادى خود و حزب توده از مشكلات اقتصادى ناشى ازاقدامات انگلستان بهره بردارى مى كنند نخست وزير اميدوار بود توجه ايالات متحده آمريكا را به اهميت خطر نفوذ كمونيسم درايران و خاورميانه جلب نمايد و واشنگتن را قانع كند كه بى اعتنايى به وضع ايران بزبان منافع غرب تمام خواهد شد. تجزيه و تحليل منطقى دكتر مصدق درباره استراتژى كمونيستها و كوشش آنها در جهت بسط نفوذ هر چه بيشتر آنها در منطقه خاورميانه و خليج فارس در دوره حكومت دموكراتها مورد توجه قرار گرفت اما محاسبه و پيش بينى او درباره نحوه مقابله ايالات متحده با خطرافزايش نفوذ كمونيسم درايران نتيجه معكوس به بار آورد: با پيروزى جمهوريخواهان درانتخابات رياست جمهورى آيزنهارو كه تحت تاثير نظريات چرچيل قرار گرفته بود طرح براندازى مصدق را بعنوان سهل ترين راه مقابل با كمونيسم درايران پذيرفت.19 اين نقش حزب توده كه از قيام .30 تير به بعد شروع شد تا آخرادامه پيدا كرد و زمينه داخلى كودتا را فراهم ساخت .دراين مورد نظر ديگرى از منابعى كه با طرز فكر و برداشت[ نجاتى] كاملا مخالف هست نقل مى كنيم تا نقش اين حزب و طرز برخورد مصدق با آن روشن شود!در خلال روزهاىعدود بين 25 تا 28 مرداد اتفاقات تاريخى بسيار ناراحت كننده و در عين حال آموزنده افتاد كه از همه محرك تر و موثرتر رفتار بسيار زشت و دورازاخلاق وانسانيت كمونيستهئاايران و مخصوصا تهران بود و مى توان به جرات گفت كه بزرگترين اشتباه دكتر مصدق كه منجر به براندازى حكومت خودش گرديد آزادى بيش از حدى بود كه به حزب منفور واجنبى پرست توده داده بود.يكى از خصائص اين حزب بيگانه پرست اهانت رسمى و علنى نسبت به مقامات روحانى بود و مرتبا در روزنامه هاى متعددى كه روزانه منتشر مى نمودند و در خطابه ها و متينگهاى خوداز مقام روحانيت به زشتى و توهين اسم مى بردند و دراين دو سه روزه پايان كار شنيده شد كه به پادوهاى مزدور خود دستور داده بودند تا دوچرخه سوار شده و در خيابان عمامه از سر علماء برداشته و فرار كنند. 20زمانى كه مالنكف نخست وزير شوروى در 18 مرداداعلام كرد كه دولت شوروى براى حل اختلافات مرزى و مالى خود باايران پيشقدم شده است تحريكات توده ايها زياد شد:[ حركات نابخردانه و زشتى از قبيل برداشتن عمامه از سر علماء در خيابانها و نصب پلاكالادهاى زننده كمونيستى در معابر عمومى و شعارهاى زنده باد كمونيسم زنده با دلنين زنده باد شوروى سر مى دادند] 21 دولت مصدق براى جلب نظر حكومت واشينگتن و ترساندن آن از نفوذ كمونيسم عكس العملى در برابر چنين وضعى انجام نداد و در نتيجه مردم را در داخل از خويش رنجاند و حكومت آمريكا را براين انديشه وا داشت كه خود مصدق در پشت سر حزب توده است . و بااين محاسبه در 27 مرداد كودتايى براه انداخت و مصدق رااز زمامدارى كنار گذاشت . و مصدق كه مردم روحانيت و مجلس رااز دست داده بود هيچ مقاومتى در برابر كودتا نتوانست انجام دهد. و حزب توده وسيله جايگزينى آمريكا گرديد و مصدق و حزب توده ازاهداف خويش باز ماندند.و به قول[ جزنى] حزب توده كه در آخرين فرصت وارد گود شد تا زمام امور را بدست بگيرد كارى از پيش نبرد. 22فرق اين قشر با دو قشر ديگر روشنفكران دراين بود كه حزب توده مذهب را بطور كلى نفى مى كرد و حتى در مسائل فردى و عيادى نيز مضر مى دانست .ج : روشنفكران طرفدار غرباين گروه روشنفكرانى بودند كه دراطراف مصدق و در جبهه ملى گرد آمده بودند.اعضاى آن تحصيلات خارجى داشتند و جزو گروههايى بودند كه ناقل انديشه غرب به جهان سوم تلقى مى شدند. در آن زمان نه تنها در ايران بلكه در تمام كشورهاى جهان سوم مساله انتقال استعمار كهنه به نو مطرح بود و بار مسووليت اين انتقال ناخودآگاه به عهده محصلان جهان سوم در غرب گذاشته شده بود. سرپوش اين انتقال ناسيوناليسم و آزادى بود.اين دو شعار در جهان مستعمره آن روز كه محروم از هر دو بودند جاذبه فوق العاده اى داشت . محصلان اعزامى ازجهان سوم در غرب بااين دو شعار آشنا مى شدند و موفقيتهاى غرب را مديون اين شعارها مى دانستند و در مقايسه با ديكتاتورى و فقر استعمارى كه كشورهاى خود مى ديدند و فقر واستعمارى كه در كشورهاى خود مى ديدند به اعمال انديشه ناسيوناليسم در كشورهاى خوداعتقاد راسخ پيدا مى كردند. دراين مقطع احزاب مبتنى بر ملى گرايى و با تكيه بر آزاديهاى فردى در جهان سوم گسترش فوق العاده اى يافته بود. نمونه اين احزاب درايران گروههايى بود كه در جبهه ملى گرد آمد بودند. ايناحزاب و جبهه ها باانديشه خدمت به وطن دست بكار مى شدند اما به خاطر نشناختن مردم واعمال نسخه از پيش تعيين شده غربى بدون در نظر گرفتن شرايط اجتماعى و فرهنگى حاكم بر كشورهايشان عملا تلاششان در جهت سود دهى به استعمار تمام مى شد. اين قشراز روشنفكران كه در[ نهضت ملى نفت] در حول و حوش مصدق و جبهه ملى جمع شده بودندازاشتباهاتى كه ديگراحزاب همگون در ساير كشورها مرتكب شدند بدور نماندند و در نتيجه تلاش گسترده آنان در [نهضت ملى نفت] با شكستى فاحش روبرو شد و طرح انتقال از شيوه كهنه استعمارى به شيوه نو درايران نيزاعمال گرديد. دراين جا به گوشه اى ازاين اشتباههااشاره مى كنيم تا نقش قشر مورد بحث از روشنفكران در همكارى با نهضت و تاثيرشان در شكست آن روشن شود. 1- فقدان آگاهى نسبت به مردمجبهه ملى و دكتر مصدق از آگاهى كامل نسبت به مردم برخوردار نبودند.اين گروه مردم را منهاى معتقدات و باورهاى دينى مى ديدند چيزى كه در غرب قابل تحقق است و در كشورهاى اسلامى هيچ زمينه تحقق ندارد.اين نوع نگرش به مردم موجب مى شد كه ارزشهاى پذيرفته شده روشنفكرام مطلق شود و در برابراعتقادات مردم حق تقدم داشته باشد. برخورد مصدق با روحانيت بال و پر دادن به حزب توده آزادى منكرات و مشروبات الكى و مواردى ازاين قبيل نمونه اين نوع برخوردهااست. 2- اهميت دادن به بازيهاى سياسىمساله ديگر در طرز فكراين قشر روشنفكران جايگاه بازيهاى سياسى در حل مشكلات است . كابينه مصدق راه حل ملى شدن نفت را در درون جامعه نمى جست و چشم اميد به قدرتهاى خارجى دوخته بود. همكارى امريكا براى مصدق حائزاهميت بود.ازاين رو تلاش مى كرد نظر آمريكا را به ايران جلب كند. مسافرت 45 روزه مصدق همراه وزيرامور خارجه وقت به آمريكا و ملاقات با سران آمريكا و تلاش برائت تحصيل كمك اقتصادى و قبول دخالت بانك بين المللى در قضيه نفت جز در محدوده اين تلقى قابل تفسير نيست . حتى بها دادن به حزب توده چنانكه از قول دو منبه تحليلى سابق نقل كردم در همين راستا بود.با همه اين مسائل تمام موفقيتهاى نهضت ملى نفت مربوط به جرياناتى مى شود كه مردم به صحنه كشانده شده اند نظير: تصويب لايحه ملى نفت فروش اوراق قرضه ملى سقوط حكومت قوام و ... بر خلاف آن در مواردى كه اميد به بازيهاى سياسى بسته شده چيزى جز شكست نصيب نهضت نگشته است چنانكه در مساله گرفتن كمك اقتصادى از آمريكا واستفاده از حزب توده براى تحريك آمريكا نتيجه كاملا منفى داشت . از موارد ديگراشتباهات اين انديشه ناديده گرفتن قدرت روحانيت در جهان اسلام است كه دراين مورد بحث مستقل نمى كنيم و در ضمن سخن موضوع روشن مى شود.3- سيراجمالى حوادث و مسائل مورداختلاف دراين بخش سرفصل حوادث را متذكر مى شويم و مسائل مورداختلاف دكتر مصدق و آيت الله كاشانى را مطرح مى كنيم واز بحث مفصل صرف نظر مى كنيم .آيت الله كاشانى دكترمصدق و فدائيان اسلام سه نيروى عمده بودند كه بر ملى كردن صنعت نفت پافشارى مكردند بااين فرق كه فدائيان ملى شدن نفت را ضمن برقرارى حكومت اسلامى مى خواستند و آيت الله كاشانى و دكتر مصدق براصل ملى شدن نفت بعنوان يك موضوع و مستقل مى نگريستند. در تقسيم بندى اهداف آيت الله كاشانى قدرت واسطه بين فدائيان كه در انديشه حكومت اسلامى بودند و دكتر مصدق كه به نهضت ملى نفت فكر مى كرد بود زيرا آيت الله كاشانى ملى شدن نفت را مى خواست و در ضمن اجراءاحكام اسلامى را هم خواهان بود. همكاريهاى سه جناح در زمينه حقوقى مردمى و رفع موانع نهضت ملى نفت بسيار خوب بود. و در مدت زمان كمى لايحه ملى شدن نفت به تصويب رسيد. و در تاريخ 24 مجلس شوراى ملى و 29اسفند 1329 مجلس سنا ملى شدن نفت را تصويب كرد. و طرح اجراى آن آماده شد. دولت علا كه توان اجراء لايحه مزبور را نداشت پست نخست وزيرى را به نفع مصدق خالى كرد. دكتر محمد مصدق با كابيته اى ازافراد سابقه دار در حكومتهاى قبلى زمام امور را بدست گرفت . تركيب كابينه اولين سنگ بناءاختلاف بود. آيت الله كاشانى ابراز مخالفت نكرد لكن در مجلس گروهى از طرفداران نهضت ملى نفت با آن مخالفت كردند. يكى از نمايندگان به نام آشتيانى زاده در جلسه راى اعتماد به دولت چنين گفت: [...من بااعضاى فراماسون و قزاق دراين كابينه مخالفم] و هنگام راى گرفتن فرياد زد: [من با وزير كشوريكه نظامى باشد مخالفم با ديكتاتورى مخالفم . نبايد رفقاى تقى زاده در كابيته باشند].بلند شد و يك راى كبود و يك راى سفيد بدست گرفت راى سفيد را به مصدق و راى كبود را به دولت داد. 23 فدائيان اسلام دراولين فرصت از دولت مصدق خواستند كه به وعده خويش در جهت اجراى احكام اسلامى عمل كند و جلو مفاسداجتماعى را بگيرد كه با مخالفت مصدق روبرو شد و اعتماد فدائيان از مصدق سلب شد و در نتيجه راه آنان از راه حكومت مصدق جدا گشت و به عنوان مخالفان دولت در زندان بسر بردند . دكتر محمد مصدق در جهت اجراء قانون ملى شدن نفت به خلع يداز شركت سابق انگليس اقدام كرد. وانگلستان در مقابل تهديد به اخراج كارشناسان شكايت به لاهه و تحريم خريد نفت ايران نمود. دراين جريان آمريكا در عمل جانب انگليس را گرفت و شوروى از خريد نفت ايران سرباز زد و دولت در محاصره اقتصادى قرار گرفت . دولت دكتر مصدق براى رفع بحران اقتصادى كه با آن گريبانگير بود در برابرانگلستان و آمريكا كوتاه آمد و حاضر به مذاكره با هيئتهاى ارسالى انگليس و آمريكا شد و در مواردى به پيشنهادات آنان روى خوش نشان داد.اين برخورد موضوع اختلاف ديگرى پيش آورد كه عبارت بوداز تعهد به لايحه 9 ماده اى تصويبى مجلس شوراى ملى . آيت الله كاشانى با قاطعيت اجراء كامل لايحه مزبور را خواستار شد. وى خطاب به استوكس وزير مشاور و مهردار سلطنتى انگليسى كه در تاريخ 12 مرداد .30 پس ازاظهار تمايل حكومت مصدق به مذاكره باانگليس واردايران شده بود گفت : اگر شما بخواهيد دراطراف قانون ملى شدن نفت صحبت كنيد بايد بدانيد كه انحراف از آن يا تغيير آن بهيچ وجه و بهيچ صورتى ممكن نيست واگر بخواهيد درباره مسائيلى كه با آن قانون مغايرت نداشته باشد صحبت كنيد مانعى ندارد. 23و در بخشى ديگر سخنانش گفت :[ همين آقاى دكترمصدق نخست وزير كه از طرف من و عموم طبقات ايران صميمانه حمايت مى شود اگر فى المثل بخواهداز آنچه در 9 ماده قانون ملى شدن نفت مى باشد انحراف حاصل كند نه تنها پشتيبانى مردم را بكلى از دست خواهد داد بلكه ممكن است گرفتار سرنوشت رزم آرا گردد و حتى خود من هم كه پشتيبان و حامى جدى دكترمصدق هستم اگر بخواهم از آنچه تاكنون گفته شده است ذره اى منحرف شوم مردم ايران با همه حسن عقيده و محبتى كه به من دارند بكلى از من روى خواهند گردانيد] 25 موضع گيرى حاد آيت الله كاشانى در مورداجراى لايحه 9 ماده اى تصويبى مجلس به يك موضوع اختلافى اساسى تبديل شد كه بعدها در برخورداين دو شخص تاثير زيادى داشت . مساله نفت همنان مساله روز مطرح بود تااين كه دوره 16 مجلس به پايان خود نزديك شد. در آغاز دوره هفدهم مجلس مصدق بر سر پست وزارت جنگ با شاه درگير شد و استعفاء داد. قوام به جاى مصدق وارد گود شد ولى ديرى نپاييد و در عرض چهار روز بااقدام آيت اله كاشانى كه مشهور به قيام 30 تير شد جا خالى كرد. 26 و مصدق با گرفتن پست وزارت جنگ به نخست وزيرى برگشت قيام 30 تير نمايش اوج قدرت كاشانى بود و در همين زمان نهال اختلاف اساسى غرس شد. جناحهاى مخالف مذهب با آگاهى از قدرت كاشانى جبهه مبارزه را عوض كردند و حزب توده و مصدق همكاريهاى خود را شروع كردند. جزنى در مورد آثار قيام 30 تير روى جناحهاى روشنفكرى آن زمان مى نويسد: [گسترش اين جبهه مبارزه پس از 30 تيز موجب تغيير جناحگيرى نيروهاى داخلى شد يعنى]، اولا جناح راست جبهه ملى يعنى نمايندگان بورژوايى بزرگ سازشكار و كمپرادورهااز مصدق جدا شدند.اين پديدها به صورت جدايى كاشانى بقايى و ديگران از جبهه ملى ظاهر شد.اين نيرو با فئوداليزم و بورژوا و كمپرادور ادارى سازش كرد و بصورت متحد امپرياليسم در مقابل مصدق قرار گرفت . تانيا جنبش كارگرى موضوع قبلى خود راترك كرد و به مصدق نزديك شد وازاو حمايت كرد. پشتيبانى حزب توده از مصدق كه با قيام سى تير شروع شداز آن پس ادامه يافت . حمايت حزب توده از مصدق در توطئه نهم اسفند از طرح هيئت هشت نفرى در فروردين 32 شركت در رفراندوم مرداد 32 و تظاهرات 25 تا 28 مرداد وادامه اين سياست در دوره پس از كودتا بود. 27هدف از نقل اين پراگراف نشان دادن جبهه بنديهاى بعداز 30 تير بود وگرنه اصطلاحات وارداتى ماركسيستى كه در تمام نوشته هاى آنان موج مى زند ارزش خواندند را هم ندارد چه اين كه در همين مورد روشن است كه نمايندگى كاشانى از بورژايى بزرگ سازشكارو كمپرادورها بااين كه در هفت آسمان يك ستاره نداشت هيچ هماهنگى با تحليل ماركسيستى از انديشه طبقاتى افراد ندارد. قيام سى تير دو موضوع ديگر به اختلافات مصدق و كاشانى افزود: 1 مجازات مسببين قتل مردم در 30 تير 2 انتصابات جديد.مجازات مسببين : كشتار مردم در 30 تير بدست قوام موجب نفرت همگانى از قوامشد و مردم خواستار مجازات و اعدام دست اندركاران جريان شدند. دكتر فاطمى در روز معرفى كابينه مصدق در سرمقاله باخترامروز نوشت : [دولت دكتر مصدق اولين وظيفه اى كه بعهده دارداين است كه مسببين كشتار دسته جمعى روز سى ام تهران و شهرستانها راشديدا به مجازات برساند بدون آنكه كوچكترين ارفاقى بكند و بگذارد جنايتكاران اين حادث از كيفر مصون بمانند... دولت دكتر مصدق نبايداجازه بدهد قوام السلطنه و دست ياران او در جنايتى كه عليه منافع ايران واستقلال كشور مرتكب شدند بدون كيفر بمانند]. 28مجلس نيز با تصويب لايحه اى مجازات مسببين را خواستار شدند لكن مصدق به اين خواسته مردم توجه نكرد وقوام رااز معركه نجات داد. 292- انتصابات جديد: مصدق بعداز برگشتن به زمامدارى افرادى كه نظير سرلشگر وثوق - فرمانده ژاندارمرى قوام كه در كاروانسراى سنگى كفن پوشان همدانى قزوينى و كرمانشاهى را قتل عام كرده بود - را وارد كابينه خود كرد. اين انتصابات موضوع اختلاف ديگرى بود كه آيت الله كاشانى را تا مرحله تهديد به خروج از شهر بيش برد. 30 درادامه كار دكتر مصدق اختيارات 6 ماهه قانون گذارى از مجلس خواست و مجلس اين اختيار را به وى داد. مصدق با برخوردارى ازاين اختيار قانون مطبوعات و قانون امنيت اجتماعى را وضع كرد كه زمينه ديكتاتورى را فراهم مى ساخت .اين دو قانون از موارداختلاف ديگر بود كه باعث جبهه گيرى نيروهاى داخلى شد. 18 ديماه \31 دكتر مصدق تمديداختيارات قانونگذارى را به مدت يكسال از مجلس خواست . مجلس با آن مخالفت كرد و آن را بر خلاف قانون اساسى و غير ضرورى شمرد زيرا معتقد بود كه مجلس در جهت دولت مصدق است و ضرورتى ندارد چنين اختياراتى را به دولت بدهد.آيت الله كاشانى در خواست مزبور را خلاف قانون اساسى دانست و با آن مخالفت كرد و طى نامه اى به مصدق نوشت :از شما تقاضا دارم قطعااز مطالبات غيرقانونى خود دائر بگرفتن اختيارات خوددارى نماييد تا در صف مليون مبارز شكافى ايجاد نشود واگر واقعا لايحه اختيارات خود را با موازين قانون اساسى موافق مى دانيد لزوما توضيح دهيد مطالبى را كه درادوار مختلف مجلس شوراى مل به نام قانون و آزادى و رعايت حقوق عامه (وره پنجم و چهاردهم و شانزدهم ) در طى نطقهاى خود بمخالفت با تقاضاهاى دولتهاى وقت كه در قسمتى از شئون مملكتى اختيار مى خواستند و شما پافشارى و رد مى نموديد و عين مذاكرات شما عموما مضبوطاست و محل انكار ندارد مبتنى بر چه اصل و منظورى بوده است . خود جنابعالى تصريح نموده ايد كه قانون گذارى قابل انتقال نيست خود شما گفته ايد تفكيك قوا پايه واساس مشروطيت است .اختلاط قوه تقنينيه و قضائيه واجرائيه بازگشت به حكومت ديكتاورى است31 . دكترمصدق درادامه مخالفت با مجلس به فكرانحلال مجلس افتاد واز طريق رفراندم آن را عملى ساخت . رفراندوم موضوع ديگراختلاف گرديد. اين اختلافات كم كم گسترش پيدا كرد و دو نيروى مبارز را در برابر هم قرار داد و چنان بى اعتمادى بين آن دو حاكم شد كه مصدق كاشانى را مخالف حكومت خود و طرفدار دربار تلقى كرد و كاشانى مصدق را ديكتاتورى در راستاى سلب آزادى افراد و تعطيل مشروطيت دانست . و در جريان كودتا.28 مرداد هر دو نيرو در خارج از گود ماندند. در پايان تكلمه اى مى آوريم تا پاره اى از نكات مبهم جريات نهضت[ ملى شدن نهضت] روشن شود.1- نگاهى به موضوع طرفدارى كاشانى از دربار!يكى از مسائل مبهم در جريان ياد شده مساله طرفدارى كاشانى از درباراست كه مخالفان وى در تلاش اثبات آن هستند مساله مورد بحث زمانى عنوان شد كه موضوع تمديداختيارات قانونگذارى در مجلس مطرح گشت و نطقهاى مخالف و موافق جو سياسى خاصى ايجاد كرد. و به مطبوعات و روزنامه ها و بين توده مرم كشيده شد و عده اى مغازه هاى خود را بستند. همزمان بااين جريان در جنوب كشور شورشى توسط ايل بختيارى بوقوع پيوست كه افرادى نظير زاهدى درآن دست داستند. دكتر مصدق با نااميد شدن از تصويب اختيارات قانونگذارى تهديد به پخش اطلاعيه اى در مورد كارشكنى دربار و مجلسيان و برقرارى رفراندم كرد. پخش يك تحليل سياسى جهت دار در ساعت 9 شب در 7اسفند مبنى بر سركوب مخالفان دولت جو سياسى را تشديد نمودو بحران اجتماعى اوج گرفت . آيت الله كاشانى ضمن سه نامه به مجلس داستان تهران واداره تبليغات براين تفسير سياسى اعتراض كرد. 32دراسفند موضوع مسافرت شاه به خارج مطرح شد كه در ذهن ها به فشار مصدق عليه شاه تلقى گشت .اين قسمت تايخ همچنان مبهم است وافرادى كه در طرح نقشه مسافرت در شرايط مذكور نقش داشته اند مشخص نيستند و دراين مورد هر كدا مديگرى را متهم مى كنند. مساله رفراندم در شرايط ياد شده جز تحت الشعاع قرار دادن مجلس نبود واعلاميه دولت عليه مجلس تفسير مى شد.ازاين رو موضوع هماهنگى مسافرت شاه با لايحه اختيارات و تهديد دولت در راديو براى مجلسيان بسيار مبهم بود. براين اساس آيت الله كاشانى به محض شنيدن مسافرت شاه با آن مخالفت كرد زيرا مسافرت شاه در آن شرايط چيزى جز پيچيده كردن بحران نبود.اين موضعگيرى آيت اله كاشانى كه در واقع براى حفظ استقلال سه قوه انجام شده بود بعدها به طرفدارى از شاه و دربار تفسير شد. ولى واقعيت غيرازاين بود زيرا نه مسافرت شاه به خاطر مخالفت مصدق بود و نه خواست مصدق مسافرت شاه . بلكه تمام مساله به گرفتن اختيار قانونگذارى بر مى گرد. و بقيه جريان جز بازى سياسى چيز ديگرى نبود. آيت الله كاشانى در مورداين موضع گيرى مى گويد: [در دنباله حوادث گذشته ناگهان موضوع مسافرت شاه به خارج بميان آمد و من چون از حقيقت امر مطلع نبودم اين مسافرت را به صلاح مملكت ندانستم و مخالفتم هم از نظراصول مشروطيت بود زيرا همه شماها شاهديد كه من تا بحال نه شاه را ديده ام و نه با دربار مراوده اى داشتم . ولى چون حس كردم بااين مسافرت ممكن است شيرازه مملكت از هم گسيخه شود با آن مخالفت كردم الان هم آقاى دكتر مصدق كه گوش شنوايى از كسى ندارد بهرحال باز هم معتقدم كه دراين مبارزه اى كه ملت ايران در پيش داد بايستى اتحاد واتفاق بين تمام اشخاص موثر و قواى مملكتى حفظ شود]. 33 اگر شرايط خاص آن روز را در نظر بگيريم خواهيم فهميد كه اين موضع گيرى در مقطع خاص بسيار مناسب بود و هيچ ارتباطى به موضوع طرفدارى از شاه يا دربار ندارد بلكه حركتى است در جهت جلوگيرى كشور از بحران !2- همكاى با زاهدىمساله مبهم ديگر در زندگى سياسى آيت الله كاشانى و دكترمصدق موضوع همكارى با زاهدى است . طرفداران هر دو جناح ديگرى را متهم به طرفدارى مى كنند و همه استدلالهاى طرفين مبتنى بر قرائن و شواهدى است كه آن قرائن و شواهد را بايد حمل براشتباه سياسى طرفين دانست . هيچ كدام از دو طرف در واقع طرفدار زاهدى نبودند لكن هر كدام براى رسيده به اهداف مورد نظر خويش دست به اعمالى زدند كه زمينه بهره بردارى زاهدى را فراهم ساخت .چهره زاهدى به عنوان فرد جايگزين دكترمصدق از زمانهاى قبل بر سر زبانهاافتاد. ولى نخست وارد كابينه مصدق شد و جزو طرفداران حكومت ملى قلمداد گشت . بعداز مدتى از آن كناره گرفت و رل مخالف را بازى كرد. ولى قبل از كودتاى 28 مرداد تلاشى بكار بست اما موفق نشد. در 28 مرداد زمينه كودتا چنان فراهم شده بود كه هر كسى وارد مى شد مى توانست كودتا كند. نيروهاى ملى متلاشى شده بود و طرفداران نهضت به جنگ داخلى پرداخته بودند. دولت دكتر محمدمصدق باانحلال مجلس قانون مطبوعات قانون امنيت ملى و كنار گذاشتن آيت اله كاشانى استبداى حاكم كرده بود كه مردم از صحنه بيرون رفته بودند. بعضى از روحانيون بخاطرانتقاداز حكومت به زندان افتاده بودند و به سختى شكنجه ديده بودند و جو رعب و وحشت حاكم شده بود آيت الله كاشانى درنامه اى به خاطراعتراض به بازداشت شيخ محمد تهرانى كه در موقع تفسير قرآن در هيئت قائميه باستناد ماده 5 قانون حكومت نظامى دستگير و تحت شكنجه قرار گرفته بود مى نويسد: [ ...پس از يك هفته تاخير جواب نامه اين جانب مرقوم داشته اند كه از فرماندارى نظامى توضيح خواسته ايد. لازم گرديد تذكر دهم كه حقوق حياتى واجتماعى و آزادى فردى و جمعى را به بهانه هاى غير وارد و رفتار ظالمانه كه در حكومتهاى استبدادى نظير آن ديده مى شود نبايد پايمال و فداى هوى و هنس اغراض و خيالات فاسد مامورين كرده بر فرض كه شيخ مقدس بيچاره زبان به انتقاداز دولت جنابعالى گشوده باشد مستحق اين گونه مجازات ظالمانه نيست ... نتيجه آن همه زحمت و مرارت و رنج مردم بيچاره آن نبود كه از قردت هائيكه باختيار دولت جنابعالى گذارده شده مامورين اين همه سوءاستفاده كنند. مردم مظلوم و بيچاره به زندان و سياه چالهاى فرماندارى نظامى نيازى ندارند. خوبست بجاى اعمال قوه قهريه و جبريه به فكراصلاحات اساسى بوده و با رفع معايب و مفاسد موضوع انتقادات را منتفى نمايد]... 34وجوداين جو رعب و وحشت موجب گشته بود كه اميد توده مرددم از حكومت مصدق سلب شود زيرا با پايرجايى حكومت نظامى در طول حكومت دكتر مصدق و قانون امنيت ملى 35 كه موجب تحديد شديد آزادى مردم مى گشت و قانون مطبوعات كه زبان انتقاد مطبوعاتى را از بين برده بود و در كنار آن انحلال مجلس وانتقال قدرت قانون گذارى به دولت هيچ اميدى نمى رفت كه حكومت مشروطه كه آن روز حكومت ايده آل تصور مى شد پا بگيرد. آنچه كه افزون بر علت شده بود و توده مردم مسلمان را به بى تفاوتى مى كشاند گسترش روزافزون فعاليت حزب توده و اهانتهاى علنى به مقدسات دينى و روحانيت و طرح شعارهاى كمونيستى از طرف جزب ياد شده بود. دولت دكترمحمدمصدق به حزب توده به عنوان اهرم فشار عليه آمريكا در جهت جلب كمك و حمايت آمريكا نگاه مى كرد. ازاين روى على رغم قانون امنيت ملى و حكومت نظامى و ممنوعيت قانونى حزب ياد شده آن حزب گسترده ترين تلاش و فعاليت را داشت كه نمونه اى از آن در صفحات قبل آورده شد. شرايط ياد شده موجب گشت كه مردم از دكترمصدق و نهضت ملى نااميد و نسبت به سرنوشت مملكت بى تفاوت باشند. و براى آنان حكومت دكتر مصدق و غير آن تفاوتى نداشته باشد. و حتى حكومتهاى ديگر به خاطر نداشتن اختيارات دولت مصدق از قبيل قانون گذارى و نيز نبودن قانون امنيت ملفى و قانون مطبوعات و حكومت نظامى چهره اى ملايمتراز حكومت وى داشته باشند. براين اساس حكومت بعداز كودتا و قبل از كودتا براى توده مردم چندان تفاوتى نمى كرد. آيت الله كاشانى بااين كه اميدى به مصدق نداشت آخرين تلاش براى برگرداندن مصدق به دوران آغاز مبارزه نمود لكن نتجه مثبتى نگرفت .ازاين رو وى نيز به همان تحليل مردم رسيده بود و در وجود مصدق چيزى نمى ديد كه براى آن مايه بگذارد و بر خلاف چند مورد قبل كه با تمام توان براى حمايت از دكتر مصق وارد گود شده بود و مردم را بسيج كرده بوداين بار به تذكر و نامه نگارى اكتفا كرد. عدم موضع گيرى قاطع از سوى آيت الله كاشانى در مقابل كودتا بهضميمه انتقادات و مخالفتهايى كه وى با دكتر مصدق براى حراست از قانون اساسى كرده بود موجب شد كه عده اى فكر كنند وى با كودتا توافق داشت .اين انديشه با حركتهايى كه دولت زاهدى بعداز كودتا براى تحصيل موقعيت مردمى انجام داد و خود را به آيت الله كاشانى نزديك ساخت قوت گرفت . واگر نبود نامه اتمام حجت مرحوم آيت الله كاشانى به دكتر محمد مصدق مبنى برامكان وقوع كودتا و تحت نظر داشتن زاهدى امروز هيچ زمينه اى براى دفاع از وى باقى نمى ماند. لكن وجود نامه مزبور و جواب دكتر مصدق و موضعگيريهاى تند آيت الله كاشانى عليه دولت زاهدى تهاجم مذكور را تا حدودى تعديل ساخت . 8با توجه به شرايط حاكم بر زمان قبل كودتا مى توان چنين نتيجه گرفت كه آيت الله كاشانى و دكتر مصدق هر دو تا حدودى مقصر هستند. زيرا دكترمصدق با حاكم ساختن زور و ديكتاتورى جو سلب اعتماد مردم رااز خويش بوجود آورد و آيت الله كاشانى با بسيج نكردن توده مردم و نشكستن قدرت زاهدى مصدق كارى كرد كه در سالهاى بعد نتوانست در برابر دولت زاهدى مقاومت كند.اگر در شرايط مزبور كه احساسات مردم از حزب توده و دولت مصدق و حركتهاى دربار سخت جريحه دار شده بود دست به بسيج مردم مى زد بعيد نبود همچون 30 تير 1331 قدرت بلامنازع كشور شود و پس از آن با توجه به تجربيات گذشته حكومت دلخواه خويش را سركار بياورد. نهضت مذكور با آن كه تجربه تلخى بود مدتى كشوراسلامى ايران را به ركود كشاند لكن چنين احساس مى شود كه روحانيت از آن تجربه تلخ درس آموختند و با پرهيزازاحتياطهاى بى جا و مضر وارد گود شدند و حكومت را بدست گرفتند و سياست بازى را كنار گذاشته نيروى اعتقادى مردم را ارج مى نهند.اميد كه اين نهضت همچنان پيش برود واز آفت سياست بازى و كنار گذاشتن توده مردم مصون باشد.1. شرح فارسى غررودررآمدى 7.ج 9180 چاپ دانشگاه تهران
2. مجموعه اى از مكتوبات سخنرانيها و پيامهاى آيت الله كاشانى 5.92 گرد آورنده . م .دهنوى
3. همان مدرك .104
4. سيدمجتبى نواب صفوى انديشه ها مبارزات و شهادت او .51 سيدحسن خوش نيت منشور برادرى
5. همان مدرك .57
6. همان مدرك .52
7. براى آگاهى به تحليل ياد شده مراجعه شود به اطلاعيه فدائيان در مورد ترور دكترفاطمى در مدرك سابق .84
8. مجموعه اى از مكتوبات ... 1.228 روزنامه باختر امروز.ش 749 27بهمن 1330.
9. جريان مشروب فروشهاى سارى مربوط به چند سال قبل بود ولى حكومت دكترمحمدمصدق در پى شكايت آنان مبنى بر وارد شدن جسارت به مغازه هاى آنان در جريان تظاهراتى كه به تحريك نواب صفوى انجام يافته بود وى را به زندان انداخت ... ك ... سيدمجتبى نواب صفوى انديشه ها.83
10.اين پيام توسط آيت الله سيدمحمدطالقانى به نواب صفوى منتقل شد
12. روحانيت واسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت .90.
13. مجموعه اى از مكتوبات ..16/02
14. دراين موردازامام خمينى كلامى است كه مساله را تا حدودى روشن مى كند و مى فرمودند[ :در خلال نهضت كاشانى و دكترمصدق كه جنبه سياسى نهضت قويتر بود در نامه اى به كاشانى نوشتم كه لازم است براى جنبه دينى نهضت اهميت قائل شود.او به جاى اين كه جنبه مذهبى را تقويت كند و بر جنبه سياسى چيرگى دهد به عكس رفتار كرد. به گونه اى كه رئيس مجلس شوراى ملى شد واين
15. دراين زمينه مرحوم شهيد دكتر بهشتى سخن زيبايى دارد كه آوردنش خالى از لطف نيست وى مى گويد:... بعداز كودتاى 28 مرداد در يك جمعبندى به اين نتيجه رسيديم كه در آن نهضت كادرهاى ساخته شده خيلى كم بود بنابراين تصميم گرفتيم يك حركت فرهنگى ايجاد كنيم و در زير پوشش آن كادر بسازيم . ياران امام .10 تهيه و تنظيم شاهد (نشريه بنياد شهيد)
17. جنبش ملى شدن صنعت نفت .357 سرهنگ غلامرضا نجاتى شركت انتشار.1364 چاپ اول
18. بررسى ليست كابينه مصدق نشان مى دهد جز دكتر سنجابى بقيه اعضاى آن نوعى در دولتهاى سابق ذى نقش بودند. و چنين تريبى اجازه نمى داد تغيير جهت آن حكومت با حكومتهاى ديگر قابل توجه باشد. براى درك موضوع به پشينه اعضاى كابينه مرحوم دكتر محمدمصدق رجوع شود.
19. جنبس ملى شدن صنعت نفت .20
20. سيدمجتبى نواب صفوى انديشه ها ....112
21. همان مدرك .111
22. تاريخ سى ساله ايران 2.52 جزنى 5 وى مى نويسد. حزب توده كه در ماههاى قبل به خواب خرگوشى فرو رفته بوداز شنخت مسووليت خطير خود كه دراين لحظات حساس بازماند و آخرين فرصت براى را براى آماده ساختن نيروهاى خود كه دراين لحظات حساس بازماند و آخرين فرصت را براى آماده ساختن نيروهاى خود براى مقابله با ضدانقلاب از دست داد در عوض فرصت طلبانه به استفاده سطحى از موقعيت پرداخت و شعار[ جمهورى دمكراتيك] را مطرح كرد وافراد خود را به فروش علنى روزنامه مردم و برگزارى متينگهاى موضعى بسود علنى شدن حزب و شركت در تظاهرات خيابانى خيابانى و پايين كشيدن مجسمه هاى شاه و نام گذارى خيابانهاى تهران كشاند...
23. تاريخ سياسى معاصرايران 1.205 دكتر سيدجلال الدين مدنى دفتر انتشارات اسلامى
24. مجموعه اى از مكاتبات ... 1.224.
25. همان مدرك 1.223
26. براى روشن شدن نقش آيت الله كاشانى دراين جريان و نيز توضيح مدعا در پاورقى شماره 16 سخنان دكتر سيدحسين فاطمى وزير امورخارجه وفادار دكتر محمدمصدق رااز سرمقاله شماره .867 باختر امروز مى آوريم
27. تاريخ سى ساله ايران .4748.
28. باخترامروز.870 شنبه 4.مرداد.1331.
29. جريان لايحه مجازات پافشارى مردم و مجلس و مقاومت دكتر مصدق و دفاع وى از قوام داستانى خواندنى و عبرت آموزاست براى مطالعه مراجعه كنيد به تاريخ سياسى معاصرايران 1.352253.
30. روحانيت واسرا فاش نشده ....156 سند مشاره 41 جواب دكترمصدق نسبت به تهديد واعتراض آيت الله كاشانى .
31. مجموعه اى از مكاتبات ... 3.210.
32. همان مدرك 3.25726.
33. همان مدرك 3.228.
34. همان مدرك 3.379380.
35. آيت الله كاشانى دراين مورد نامه اى به دكتر مصدق دارد كه خواندنى است وى مى نويسد:
[عرض مى شود شرحى در جرائد راجع به تصميم حضرت عالى در خصوص تشكيل وايجاد قانونى به نام قانون سازمان امنيت اجتماعى كه ساخته و پرداخته جناب آقاى دكتر شايگان است بدون اين كه با من دراين خصوص مذاكره و يا با ديگران مشورت و موارد ضرر و زيان و يا حسن آن را در نظر بگيريد ملاحظه كردم .