میزبان پیامبر (صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله) (04) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزبان پیامبر (صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله) (04) - نسخه متنی

مهدی پیشوائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











ميزبان پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

مهدي پيشوائي

در كنار علي عليه‏السلام
ابو ايّوب از جمله شخصيت‏هاي بزرگي بود كه پس از درگذشت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، از مسير حق منحرف نگشته و تغيير روش ندادند، بلكه همان راه پيامبر را ادامه داده و در كنار خاندان او قرار گرفتند.

ابوايّوب از پيشگامان تشيع بود و پس از درگذشت پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از جمله افراد برجسته‏اي بود كه در كنار علي عليه‏السلام قرار گرفتند و تنها او را رهبر شايسته جامعه اسلامي تشخيص دادند. او شيعه‏اي آتشين و آگاه بود كه در مواقع گوناگون و در شرايط حساس و دشوار با كمال صراحت، از ولايت اميرمؤمنان عليه‏السلام دفاع مي‏كرد و در اين زمينه هيچ‏گونه سازشكاري و پرده‏پوشي را روا نمي‏شمرد.

به واسطه همين ايستادگي‏هاي ابوايّوب در مسير راستين اسلام، و پايمردي‏هايش در حمايت از منطق خاندان پيامبر در رهبري جامعه اسلامي بود كه پيشوايان بزرگ شيعه مانند امام ششم و امام هشتم، به هنگامي كه اصول تعاليم و برنامه‏هاي عقيدتي و عملي اسلام را بيان مي‏كردند، او را از جمله شخصيت‏هاي بزرگي مي‏شمردند كه پس از درگذشت پيامبر، از مسير حق منحرف نگشته و تغيير روش ندادند، بلكه همان راه پيامبر را ادامه داده در كنار خاندان او قرار گرفتند1.

اين گروه، مطابق گفتار دو پيشواي بزرگ، عبارت بودند از:

سلمان - ابوذر - مقداد - عمّار - حذيفه - ابوالهيثم بن التيهان - سهل بن حنيف - عبادة بن صامت - ابوايوب انصاري - خُزيمة بن ثابت - ابوسعيد خُدري.

امام در اين حديث، بابيان اسامي اين گروه، دوستي با آنان را بر هر فرد مسلماني واجب شمرده، و در مقابل، تنفّر و انزجار از پيمان‏شكنان و دشمنان داخلي اسلام را كه در برابر مردان خدا جبهه‏بندي نمودند، براي هر فرد مسلماني لازم معرفي مي‏كند(تولّي و تبرّي)2.

ابوايوب از نخستين كساني بود كه پس از رحلت پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به علي عليه‏السلام پيوستند و در پيمان خود با او وفادار و صميمي ماندند و خلافت ابوبكر را به رسميت نشناختند3.

اعتراض به خلافت ابوبكر

پس از رحلت پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله گردانندگان «سقيفه»، با نقشه سريع و حساب‏شده‏اي، زمام امور را در دست گرفته، ابوبكر را به عنوان خليفه و جانشين پيامبر، بر مسند حكومت نشاندند، و بدين ترتيب رهبري حكومت اسلامي را از مسير اصلي خود منحرف ساختند. ابوبكر و هوادارانش گمان مي‏كردند كه گذشت زمان به نفع آنان تمام شده و از فرداي سقيفه، كم‏كم گذشته‏ها فراموش خواهد شد و مردم، پيرامون مسأله خلافت، كمتر بحث خواهند كرد، ولي اين مسأله نه تنها فراموش نشد، بلكه مسير حوادث نشان داد كه هر چه زمان پيش برود، موج اعتراض؛ بيشتر، و ماهيت توطئه‏گران سقيفه آشكارتر خواهد شد.

گواه اين مطلب اين است كه در همان روزهاي اول حكومت ابوبكر، دوازده نفر از ياران پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تصميم گرفتند متفقا نزد وي رفته او را استيضاح نمايند(اين گروه عبارت بودند از: خالد بن سعيد - سلمان - ابوذر غفاري - مقداد بن اسود - عمارياسر - بريده اسلمي - ابوالهيثم بن التيهان - سهل بن حنيف - خزيمة بن ثابت - ابي بن كعب - ابوايوب انصاري - و عثمان بن حنيف)4.

به دنبال اين تصميم، روز جمعه هنگامي كه ابوبكر در مسجد پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بر فراز منبر نشسته بود، اين عده وارد شدند و در اطراف منبر حلقه زدند، و آنگاه يكي يكي بپا خاسته طي سخنراني‏هاي مستدل و مهيّجي به ابوبكر اعتراض نموده خلافت او را غيرقانوني اعلام كردند و از او خواستند از خلافت كناره‏گيري نموده آن را به علي عليه‏السلام واگذار كند.

نخستين كسي كه از اين عده سخن آغاز كرد، «خالد بن سعيد» و آخرين نفر، «ابوايوب انصاري» بود كه پس از «سهل بن حنيف» بپا خاست و با شور و حماسه و با بياني گرم، چنين گفت:

«اي بندگان خدا! در مورد خاندان پيامبر خود، از نافرماني خدا بترسيد و حقّشان را كه خداوند به عهده شما گذاشته، به آنان باز پس دهيد، آنچه برادران ما از پيامبر شنيده‏اند، شما نيز بارها و در مواقع و موارد مختلف از آن حضرت شنيده‏ايد كه مي‏فرمود: خاندان من، بعد از من پيشوايان شما هستند! و به علي عليه‏السلام اشاره نموده مي‏گفت: اين، امير نيكان، و قاتل كافران است، هر كس از ياري او خودداري ورزد، خوار و ذليل خواهد بود و هر كس او را ياري كند، ياري خواهد شد، اينك هر كس از شما به او ظلم كرده است در پيشگاه خدا توبه كند كه خدا، توبه‏پذير و مهربان است، ولي در هر حال از او روي‏گردان نشويد و از او جدا نگرديد5.

علي عليه‏السلام ، رهبر است

اگر ابوايوب پس از رحلت پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در كنار علي عليه‏السلام قرار گرفت، بي‏جهت نبود زيرا خود او يكي از راويان حديث معروف غدير بود6. و بارها شاهد تأكيد بنيانگذار اسلامي روي شايستگي علي عليه‏السلام جهت رهبري امت بود.

اگر ابوايوب، علي عليه‏السلام را تنها رهبر راستين امت اسلامي پس از پيامبر مي‏دانست، به اين علت بود كه خود، از پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شنيده بود كه مي‏فرمود: «من سرور انبياء هستم، و علي سرور اوصياء است».

او چگونه مي‏توانست خلافت ديگران را تأييد كند، در صورتي كه خود وي جزء اشخاصي بود كه پيامبر اسلام آنان را گواه خلافت و امامت علي عليه‏السلام قرار داده بود چنانكه «سلمان» مي‏گويد:

روزي به پيامبر عرض كرديم: پس از شما خليفه كيست تا او را بشناسيم؟
پيامبر فرمود: «به ابوذر و مقداد و ابوايوب انصاري اطلاع بده تا نزد من بيايند و «ام سلمه»7 نيز از پشت در گوش كند.

سلمان مي‏گويد: وقتي كه اين عده حاضر شدند، پيامبر فرمود:

«شاهد باشيد و خوب توجه كنيد: علي بن ابي طالب، وصي و وارث من، و پرداخت‏كننده ديون، و اجراكننده وعده‏هاي من است، او ميزان حق و باطل، امام مسلمانان، پيشواي پرهيزكاران، رهبر برگزيدگان، و در روز رستاخيز پرچمدار پروردگار جهانيان است8.

پاسخ دندان‏شكن

ابوايوب مي‏دانست چه مصائبي از ناحيه انحراف حكومت اسلامي از محور اصلي خود گريبانگير مسلمانان شده است به ويژه در زمان خلافت عثمان كه عناصر فاسد، اطراف او را گرفته و برگُرده مسلمانان سوار شده بودند. عثمان در مدت خلافت خود، پستهاي مهم مملكتي را در ميان بني‏اميه تقسيم كرد و راه چپاول و غارت بيت‏المال را به روي دنياپرستان باز گذاشت و اين عده، بيت‏المال مردم مسلمان را غارت كردند و هر كدام صاحب آلاف و الوف شدند، و هرچه خيرانديشان و مسلمانان مبارزي همچون ابوذر غفاري، به اين اعمال خلاف اسلام اعتراض كردند، فرياد اعتراضشان به جائي نرسيد، تا آن كه كاسه صبر مسلمانان لبريز شد و موج انقلاب، شهرهاي مختلف را فرا گرفت و انقلابيون از نقاط مختلف، وارد مدينه شده خانه عثمان را محاصره كردند و به او فشار آوردند كه استعفا كند...

كساني كه منافعشان در ادامه خلافت عثمان بود، تلاش مي‏كردند كه انقلاب را از مسير خود منحرف سازند و به اين منظور، از يك طرف عثمان را وادار به مقاومت مي‏كردند و از طرف ديگر برخي از مسلمانان را تحريك به ايستادگي در برابر انقلابيون مي‏كردند، يكي از آنان «زيد بن ثابت» بود، او كه در دستگاه خلافت عثمان، رياست صندوق بيت‏المال و دفتر مقرري مسلمانان را به عهده داشت و از اين راه در غارت بيت‏المال شريك بود، وقتي خانه عثمان را در محاصره ديد، به منظور سوء استفاده از عواطف مذهبي انصار، در جهت مقابله با انقلاب، خطاب به آنان چنين گفت:

«اي گروه انصار! يكبار ديگر خدا را ياري كنيد!»9.

ابو ايوب كه در آنجا حضور داشت و مي‏دانست انگيزه او در اين سخن، منافع نامشروعي است كه در دستگاه خلافت عثمان از آن برخوردار است، بي‏درنگ (از جانب انصار) پاسخ داد: تو تنها به اين علت از عثمان حمايت مي‏كني كه غلام و برده فراواني در اختيار تو گذاشته است!10.

در جريان محاصره خانه عثمان توسط انقلابيون، بار ديگر نام ابوايوب در تاريخ به چشم مي‏خورد و آن اين است كه پس از محاصره خانه عثمان كه وي نتوانست از خانه بيرون بيايد، «سعد» مؤذن به حضور علي عليه‏السلام رسيد و گفت: چه كسي براي مردم نماز بخواند؟ حضرت فرمود: «خالد بن زيد»، سعد رفت و خالد را فراخواند و او چندين روز امامت جماعت را به عهده گرفت، آن روز نخستين بار بود كه مردم فهميدند اسم ابوايوب انصاري، «خالد» بوده است!11.


1. الذين مضوا علي منهاج نبيّهم و لم يغيّروا و لم يبدّلوا.

2. بحارالأنوار: ج10، ص227 و 358.

3. من السابقين الذين رجعوا الي اميرالمؤمنين(قاموس‏الرجال: ج3، ص472 - رجال‏كشي، ص38 - الدرجات‏الرفيعة، ص315).

4. احتجاج‏طبرسي: ص47، چاپ نجف.

5. احتجاج طبرسي: ص51 - الدرجات‏الرفيعة: ص315 - طبق نقل قاموس الرجال: (ج3، ص473)، چنين گفت: از خدا بترسيد و خلافت را به خاندان پيامبر واگذاريد زيرا آنچه ما شنيده‏ايم شما نيز از رسول خدا شنيده‏ايد كه جانشين پيامبر ما، علي بن ابي طالب است، و تعاليم اسلام را جز او كسي از جانب پيامبر ابلاغ نمي‏كند و جز او كسي خيرخواه امّت اسلامي نيست. مؤلف قاموس‏الرجال سخنان ابوايوب را به دو صورت ديگر نيز نقل كرده است كه از ذكر آنها صرفنظر شد.

6. مرحوم علامه اميني در جلد 1 الغدير، ص28؛ چهارده كتاب از كتب اهل سنت را نام مي‏برد كه حديث غدير را از طريق ابوايوب نقل كرده‏اند.

7. امّ سلمه يكي از همسران پيامبر اسلام بوده است.

8. انّ علي بن ابي طالب وصيّي و وارثي و قاضي ديني و عداتي و هو الفاروق بين الحق و الباطل، و هو يعسوب المسلمين و امام المتقين و قائد الغرّ المحجّلين و الحامل غدا لواء رب العالمين...(بحارالأنوار: ج36، ص264) - پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در ذيل اين روايت، به امامت حسنين عليهما‏السلام و 9 امام ديگر از نسل حسين بن علي تصريح نموده و مظلوميت خاندان خود را پيشگوئي فرموده است.

9. كونوا انصارا للّه مرتين يعني يكبار پس از ورود پيامبر به مدينه، او را ياري كرديد و به همين مناسبت «انصار» ناميده شديد، اينك يكبار ديگر نيز عثمان را ياري كنيد!.

10. الكامل في‏التاريخ، ج3، ص191.

11. الكامل، ج3، ص 187 - اعيان الشيعه، ج29 و با اندكي اختلاف مروج‏الذهب، ج2، ص 346 - اين قضيه مؤيّد اين معني است كه نام پدر ابوايوب -برخلاف گفته بعضي از مورخان- «زيد» بوده است نه يزيد! و نيز نشانگر آن است كه ابوايوب بر اثر سوابق درخشان و شخصيت والائي كه داشت، مورد توجه و علاقه اميرمؤمنان عليه‏السلام بوده است و به همين جهت علي عليه‏السلام اين وظيفه خطير را در آن شرايط حساس به عهده وي گذاشته است!

/ 1