ميزبان پيامبر صلياللهعليهوآله
مهدي پيشوائي در كنار علي عليهالسلام
ابو ايّوب از جمله شخصيتهاي بزرگي بود كه پس از درگذشت پيامبر صلياللهعليهوآله ، از مسير حق منحرف نگشته و تغيير روش ندادند، بلكه همان راه پيامبر را ادامه داده و در كنار خاندان او قرار گرفتند.ابوايّوب از پيشگامان تشيع بود و پس از درگذشت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله از جمله افراد برجستهاي بود كه در كنار علي عليهالسلام قرار گرفتند و تنها او را رهبر شايسته جامعه اسلامي تشخيص دادند. او شيعهاي آتشين و آگاه بود كه در مواقع گوناگون و در شرايط حساس و دشوار با كمال صراحت، از ولايت اميرمؤمنان عليهالسلام دفاع ميكرد و در اين زمينه هيچگونه سازشكاري و پردهپوشي را روا نميشمرد.به واسطه همين ايستادگيهاي ابوايّوب در مسير راستين اسلام، و پايمرديهايش در حمايت از منطق خاندان پيامبر در رهبري جامعه اسلامي بود كه پيشوايان بزرگ شيعه مانند امام ششم و امام هشتم، به هنگامي كه اصول تعاليم و برنامههاي عقيدتي و عملي اسلام را بيان ميكردند، او را از جمله شخصيتهاي بزرگي ميشمردند كه پس از درگذشت پيامبر، از مسير حق منحرف نگشته و تغيير روش ندادند، بلكه همان راه پيامبر را ادامه داده در كنار خاندان او قرار گرفتند1.اين گروه، مطابق گفتار دو پيشواي بزرگ، عبارت بودند از:سلمان - ابوذر - مقداد - عمّار - حذيفه - ابوالهيثم بن التيهان - سهل بن حنيف - عبادة بن صامت - ابوايوب انصاري - خُزيمة بن ثابت - ابوسعيد خُدري.امام در اين حديث، بابيان اسامي اين گروه، دوستي با آنان را بر هر فرد مسلماني واجب شمرده، و در مقابل، تنفّر و انزجار از پيمانشكنان و دشمنان داخلي اسلام را كه در برابر مردان خدا جبههبندي نمودند، براي هر فرد مسلماني لازم معرفي ميكند(تولّي و تبرّي)2.ابوايوب از نخستين كساني بود كه پس از رحلت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله به علي عليهالسلام پيوستند و در پيمان خود با او وفادار و صميمي ماندند و خلافت ابوبكر را به رسميت نشناختند3.
اعتراض به خلافت ابوبكر
پس از رحلت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله گردانندگان «سقيفه»، با نقشه سريع و حسابشدهاي، زمام امور را در دست گرفته، ابوبكر را به عنوان خليفه و جانشين پيامبر، بر مسند حكومت نشاندند، و بدين ترتيب رهبري حكومت اسلامي را از مسير اصلي خود منحرف ساختند. ابوبكر و هوادارانش گمان ميكردند كه گذشت زمان به نفع آنان تمام شده و از فرداي سقيفه، كمكم گذشتهها فراموش خواهد شد و مردم، پيرامون مسأله خلافت، كمتر بحث خواهند كرد، ولي اين مسأله نه تنها فراموش نشد، بلكه مسير حوادث نشان داد كه هر چه زمان پيش برود، موج اعتراض؛ بيشتر، و ماهيت توطئهگران سقيفه آشكارتر خواهد شد.گواه اين مطلب اين است كه در همان روزهاي اول حكومت ابوبكر، دوازده نفر از ياران پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله تصميم گرفتند متفقا نزد وي رفته او را استيضاح نمايند(اين گروه عبارت بودند از: خالد بن سعيد - سلمان - ابوذر غفاري - مقداد بن اسود - عمارياسر - بريده اسلمي - ابوالهيثم بن التيهان - سهل بن حنيف - خزيمة بن ثابت - ابي بن كعب - ابوايوب انصاري - و عثمان بن حنيف)4.به دنبال اين تصميم، روز جمعه هنگامي كه ابوبكر در مسجد پيامبر صلياللهعليهوآله بر فراز منبر نشسته بود، اين عده وارد شدند و در اطراف منبر حلقه زدند، و آنگاه يكي يكي بپا خاسته طي سخنرانيهاي مستدل و مهيّجي به ابوبكر اعتراض نموده خلافت او را غيرقانوني اعلام كردند و از او خواستند از خلافت كنارهگيري نموده آن را به علي عليهالسلام واگذار كند.نخستين كسي كه از اين عده سخن آغاز كرد، «خالد بن سعيد» و آخرين نفر، «ابوايوب انصاري» بود كه پس از «سهل بن حنيف» بپا خاست و با شور و حماسه و با بياني گرم، چنين گفت:«اي بندگان خدا! در مورد خاندان پيامبر خود، از نافرماني خدا بترسيد و حقّشان را كه خداوند به عهده شما گذاشته، به آنان باز پس دهيد، آنچه برادران ما از پيامبر شنيدهاند، شما نيز بارها و در مواقع و موارد مختلف از آن حضرت شنيدهايد كه ميفرمود: خاندان من، بعد از من پيشوايان شما هستند! و به علي عليهالسلام اشاره نموده ميگفت: اين، امير نيكان، و قاتل كافران است، هر كس از ياري او خودداري ورزد، خوار و ذليل خواهد بود و هر كس او را ياري كند، ياري خواهد شد، اينك هر كس از شما به او ظلم كرده است در پيشگاه خدا توبه كند كه خدا، توبهپذير و مهربان است، ولي در هر حال از او رويگردان نشويد و از او جدا نگرديد5.علي عليهالسلام ، رهبر است
اگر ابوايوب پس از رحلت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله در كنار علي عليهالسلام قرار گرفت، بيجهت نبود زيرا خود او يكي از راويان حديث معروف غدير بود6. و بارها شاهد تأكيد بنيانگذار اسلامي روي شايستگي علي عليهالسلام جهت رهبري امت بود.اگر ابوايوب، علي عليهالسلام را تنها رهبر راستين امت اسلامي پس از پيامبر ميدانست، به اين علت بود كه خود، از پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله شنيده بود كه ميفرمود: «من سرور انبياء هستم، و علي سرور اوصياء است».او چگونه ميتوانست خلافت ديگران را تأييد كند، در صورتي كه خود وي جزء اشخاصي بود كه پيامبر اسلام آنان را گواه خلافت و امامت علي عليهالسلام قرار داده بود چنانكه «سلمان» ميگويد:روزي به پيامبر عرض كرديم: پس از شما خليفه كيست تا او را بشناسيم؟ پيامبر فرمود: «به ابوذر و مقداد و ابوايوب انصاري اطلاع بده تا نزد من بيايند و «ام سلمه»7 نيز از پشت در گوش كند.سلمان ميگويد: وقتي كه اين عده حاضر شدند، پيامبر فرمود:«شاهد باشيد و خوب توجه كنيد: علي بن ابي طالب، وصي و وارث من، و پرداختكننده ديون، و اجراكننده وعدههاي من است، او ميزان حق و باطل، امام مسلمانان، پيشواي پرهيزكاران، رهبر برگزيدگان، و در روز رستاخيز پرچمدار پروردگار جهانيان است8.
پاسخ دندانشكن
ابوايوب ميدانست چه مصائبي از ناحيه انحراف حكومت اسلامي از محور اصلي خود گريبانگير مسلمانان شده است به ويژه در زمان خلافت عثمان كه عناصر فاسد، اطراف او را گرفته و برگُرده مسلمانان سوار شده بودند. عثمان در مدت خلافت خود، پستهاي مهم مملكتي را در ميان بنياميه تقسيم كرد و راه چپاول و غارت بيتالمال را به روي دنياپرستان باز گذاشت و اين عده، بيتالمال مردم مسلمان را غارت كردند و هر كدام صاحب آلاف و الوف شدند، و هرچه خيرانديشان و مسلمانان مبارزي همچون ابوذر غفاري، به اين اعمال خلاف اسلام اعتراض كردند، فرياد اعتراضشان به جائي نرسيد، تا آن كه كاسه صبر مسلمانان لبريز شد و موج انقلاب، شهرهاي مختلف را فرا گرفت و انقلابيون از نقاط مختلف، وارد مدينه شده خانه عثمان را محاصره كردند و به او فشار آوردند كه استعفا كند...كساني كه منافعشان در ادامه خلافت عثمان بود، تلاش ميكردند كه انقلاب را از مسير خود منحرف سازند و به اين منظور، از يك طرف عثمان را وادار به مقاومت ميكردند و از طرف ديگر برخي از مسلمانان را تحريك به ايستادگي در برابر انقلابيون ميكردند، يكي از آنان «زيد بن ثابت» بود، او كه در دستگاه خلافت عثمان، رياست صندوق بيتالمال و دفتر مقرري مسلمانان را به عهده داشت و از اين راه در غارت بيتالمال شريك بود، وقتي خانه عثمان را در محاصره ديد، به منظور سوء استفاده از عواطف مذهبي انصار، در جهت مقابله با انقلاب، خطاب به آنان چنين گفت:«اي گروه انصار! يكبار ديگر خدا را ياري كنيد!»9.ابو ايوب كه در آنجا حضور داشت و ميدانست انگيزه او در اين سخن، منافع نامشروعي است كه در دستگاه خلافت عثمان از آن برخوردار است، بيدرنگ (از جانب انصار) پاسخ داد: تو تنها به اين علت از عثمان حمايت ميكني كه غلام و برده فراواني در اختيار تو گذاشته است!10.در جريان محاصره خانه عثمان توسط انقلابيون، بار ديگر نام ابوايوب در تاريخ به چشم ميخورد و آن اين است كه پس از محاصره خانه عثمان كه وي نتوانست از خانه بيرون بيايد، «سعد» مؤذن به حضور علي عليهالسلام رسيد و گفت: چه كسي براي مردم نماز بخواند؟ حضرت فرمود: «خالد بن زيد»، سعد رفت و خالد را فراخواند و او چندين روز امامت جماعت را به عهده گرفت، آن روز نخستين بار بود كه مردم فهميدند اسم ابوايوب انصاري، «خالد» بوده است!11.1. الذين مضوا علي منهاج نبيّهم و لم يغيّروا و لم يبدّلوا.2. بحارالأنوار: ج10، ص227 و 358.3. من السابقين الذين رجعوا الي اميرالمؤمنين(قاموسالرجال: ج3، ص472 - رجالكشي، ص38 - الدرجاتالرفيعة، ص315).4. احتجاجطبرسي: ص47، چاپ نجف.5. احتجاج طبرسي: ص51 - الدرجاتالرفيعة: ص315 - طبق نقل قاموس الرجال: (ج3، ص473)، چنين گفت: از خدا بترسيد و خلافت را به خاندان پيامبر واگذاريد زيرا آنچه ما شنيدهايم شما نيز از رسول خدا شنيدهايد كه جانشين پيامبر ما، علي بن ابي طالب است، و تعاليم اسلام را جز او كسي از جانب پيامبر ابلاغ نميكند و جز او كسي خيرخواه امّت اسلامي نيست. مؤلف قاموسالرجال سخنان ابوايوب را به دو صورت ديگر نيز نقل كرده است كه از ذكر آنها صرفنظر شد.6. مرحوم علامه اميني در جلد 1 الغدير، ص28؛ چهارده كتاب از كتب اهل سنت را نام ميبرد كه حديث غدير را از طريق ابوايوب نقل كردهاند.7. امّ سلمه يكي از همسران پيامبر اسلام بوده است.8. انّ علي بن ابي طالب وصيّي و وارثي و قاضي ديني و عداتي و هو الفاروق بين الحق و الباطل، و هو يعسوب المسلمين و امام المتقين و قائد الغرّ المحجّلين و الحامل غدا لواء رب العالمين...(بحارالأنوار: ج36، ص264) - پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله در ذيل اين روايت، به امامت حسنين عليهماالسلام و 9 امام ديگر از نسل حسين بن علي تصريح نموده و مظلوميت خاندان خود را پيشگوئي فرموده است.9. كونوا انصارا للّه مرتين يعني يكبار پس از ورود پيامبر به مدينه، او را ياري كرديد و به همين مناسبت «انصار» ناميده شديد، اينك يكبار ديگر نيز عثمان را ياري كنيد!.10. الكامل فيالتاريخ، ج3، ص191.11. الكامل، ج3، ص 187 - اعيان الشيعه، ج29 و با اندكي اختلاف مروجالذهب، ج2، ص 346 - اين قضيه مؤيّد اين معني است كه نام پدر ابوايوب -برخلاف گفته بعضي از مورخان- «زيد» بوده است نه يزيد! و نيز نشانگر آن است كه ابوايوب بر اثر سوابق درخشان و شخصيت والائي كه داشت، مورد توجه و علاقه اميرمؤمنان عليهالسلام بوده است و به همين جهت علي عليهالسلام اين وظيفه خطير را در آن شرايط حساس به عهده وي گذاشته است!