ميزبان پيامبر صلياللهعليهوآله
مهدي پيشوائيدر بخش گذشته اين نوشتار گفتيم كه ابو ايوب انصاري در زمان حكومت معاويه، همراه مسلمانان به جنگ روميان رفت و در آن جنگ حضوري چشمگير داشت. اينك دنباله و آخرين بخش بحث:وصيّت تاريخي ابوايوب در اثناي اين جنگ مريض شد و كمكم بيماري وي شدت يافت. در يكي از روزهاي بيماري او، «يزيد بن معاويه» به عيادت وي رفت و گفت: اگر حاجتي داري وصيت كن تا آن را انجام دهم. او پاسخ داد:«من نيازي به تو و پدرت ندارم!»1.او هنگامي كه آثار مرگ را در خود احساس كرد، در مورد دفن جسد خويش وصيت كرد، اما وصيتي تاريخي و بيسابقه كه شور و حماسه در آن موج ميزند.او گفت:«پس از مرگ من، جسدم را حركت بدهيد و هر قدر ميتوانيد در منطقه دشمن پيش ببريد و وقتي كه با دشمن روبهرو شديد، و ديگر پيشروي مقدور نشد، زير پاي خود دفن كنيد».آنگاه افزود:از رسول خدا شنيدم ميفرمود: «شخصي صالح از ياران من در كنار قلعه قسطنطنيه مدفون خواهد شد». اميدوارم آن شخص من باشم!2.مزار پربركت قبر ابوايوب از همان زمان، معروف و محل زيارت مردم بوده است، و روميان در قحطسالي، براي نزول باران به او متوسل ميشدند، چنانكه گروهي از مورخان اسلامي به اين معني تصريح كردهاند كه ذيلاً نمونههائي از سخنان آنان را در اين زمينه ميآوريم:1. «محمد بن سعد»(متوفاي 230هـ.ق) كه يكي از قديميترين مورخان اسلامي است، از «محمد بن عمر» چنين نقل ميكند:«قبر ابوايوب در ميان قلعه قسطنطنيه در سرزمين روم است و شنيدهام روميان به آنجا رفت و آمد ميكنند و در قحطسالي به او متوسّل شده به پاس او از پيشگاه خدا درخواست نزول باران ميكنند»3.2. «خطيب بغدادي»(متوفاي 463هـ.ق) از قول پيرمردي از اهل فلسطين چنين نقل ميكند:«بناي كوچك سفيدي را در كنار ديوار قلعه قسطنطنيه ديدم، گفتند: آنجا قبر ابوايوب انصاري يار پيامبر است، به داخل ساختمان رفتم و قبر او را در آنجا ديدم، بر فراز قبر، قنديلي به وسيله زنجير آويزان شده بود»4.3. «ابن عبد ربّه اندلسي»(246 - 327هـ.ق) مينويسد:«شنيدهام قبّهاي بر فراز قبر او ساخته شده است كه تا امروز در آن چراغ روشن ميكنند»5.4. «ابن عبدالبرّ»(متوفاي 462هـ.ق) نيز مينويسد:«قبر ابوايوب در نزديكي قلعه قسطنطنيه واقع شده و تاكنون مشهور و مورد تعظيم است، مردم جهت نزول باران به آن متوسل ميشوند و به مقصود خود ميرسند»6.5. «حافظ علي بن حسن» معروف به «ابن عساكر» (متوفاي سال 571هـ.ق) پس از نقل موضوع ساختن قبّهاي بر فراز قبر او و روشن ساختن قنديلي در آنجا، چنين مينويسد:«ابو سعيد معيطي ميگويد: من در سال صد هجري وارد آن قبّه شدم و آن قنديل را ديدم و متوجه شدم كه آن قنديل از زمان دفن وي تا آن روز همچنان روشن نگهداشته شده است»7.6. مرحوم «سيد عليخان مدني» (متوفاي 1120هـ.ق) نيز مينويسد:«پيكر ابوايوب را در كنار ديوار قسطنطنيه به خاك سپردند و بر فراز قبر او قبّهاي ساختند كه تا امروز در آن چراغ روشن ميكنند»8.باري اكنون قبر او در شهر استانبول در بيرون قلعه قرار گرفته و در ميان مردم به نام «سلطان ايوب» معروف و مورد تعظيم و احترام مسلمانان است.پاسخ به يك سؤال در اينجا به پايان دفتر زندگاني پرافتخار ميزبان پيامبر نزديك ميشويم، تنها مطلبي كه در زندگينامه او باقي مانده است، شركت او در جنگ با روميان در حكومت معاويه است، توضيح اين كه ممكن است اين سؤال براي خوانندگان اين نوشتار پيش آيد كه چرا ابوايوب در سپاه معاويه كه غاصب خلافت و حاكم ظالم بود، شركت كرد؟ و آيا اين كار او به معناي تأييد حكومت وي نبود؟ گويا اين سؤال در گذشته هم مطرح بوده و به آن پاسخ داده شده است از آن جمله طبق نقل برخي از رجالنويسان، در اين مورد از «فضل بن شاذان» (كه از شاگردان و ياران امام دهم عليهالسلام و فقيه و متكلم گرانقدري بود9)، سؤال شد، وي چنين پاسخ داد:«اين كار ابوايوب، از محدود بودن دانش فقهي، و غفلت او سرچشمه گرفته است، زيرا او گمان ميكرد شركت او در جنگ، يك عمل شخصي است كه موجب تقويت اسلام و مايه تضعيف شرك است، و او خواه با معاويه باشد و خواه نباشد، چيزي از اعمال معاويه دامنگير او نميشود»10.به تعبير ديگر ميتوان گفت: همچنانكه زندگي درخشان و پر از مبارزه ابوايوب نشان ميدهد، او يكي از سرسختترين دشمنان معاويه بود و كسي نبود كه به هيچ قيمتي حكومت معاويه را تأييد كند، اما وقتي كه پاي دشمن خارجي در ميان بوده و كلّيت اسلام مطرح باشد، طبعا مسأله صورت ديگري به خود ميگيرد، و شركت در جنگ در اين صورت، جنبه دفاع از اسلام و مسلمانان پيدا خواهد كرد و اگر ابوايوب در جنگ قسطنطنيه شركت كرده بود، به خاطر جنگ با دشمنان اسلام و كفّار بود، نه به معناي به رسميّت شناختن حكومت فاسد معاويه!اما مؤلّف محقق و عاليقدر كتاب «قاموس الرجال» به اين سؤال به گونهاي ديگر پاسخ ميدهد كه بحث خود را با آن به پايان ميبريم، او با اشاره به پاسخ «فضل بن شاذان» ميگويد:«اين كار ابوايوب در صورتي ميتواند ناشي از محدوديت دانش فقهي او باشد كه با اجازه امام عصر وي يعني امام حسين عليهالسلام صورت نگرفته باشد، ولي از كجا ثابت شده است كه او چنين اجازهاي نگرفته بود؟»11.
1. «ما زددت عنك و عن أبيك بعد الاّ غنيً»(تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج5، ص 45).2. العِقد الفريد، ج2، ص 368 - بحارالأنوار، ج18، ص 142 - الدرجات الرفيعة، ص 320.3. الطبقات الكبري، ج3، ص 485.4. تاريخ بغداد، ج1، ص 154.5. العِقد الفريد، ج2، ص 368.6. الإستيعاب، ج1، در حاشيه الإصابة، ص 405.7. تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج5، ص 47.8. الدرجات الرفيعة، ص 320.9. فهرست شيخ طوسي، ص 254.10. «كان ذلك منه قلّة فقه و غفلة ظنّ انه انما يعمل عملاً لنفسه يقوي به الإسلام و يوهي(يوهن - خ ل) بهالشرك و ليس عليه من معاوية متي كان معه أو لم يكن واللّه أعلم»(الدرجات الرفيعة، ص 320 - رجال كشّي، ص 38 - تنقيحالمقال، ج1، ص 391).11. قاموس الرجال، ج3، ص 474.