شرایط دعا در اندیشه استاد شهید مطهری حرمت و فضیلت ماه رجب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرایط دعا در اندیشه استاد شهید مطهری حرمت و فضیلت ماه رجب - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











شرايط دعا در انديشه استاد شهيد مطهري حرمت و فضيلت ماه رجب

از حضرت رسول(ص) روايت شده كه ماه رجب، ماه بزرگ خداست و ماهي در حرمت و فضيلت به آن نميرسد و در روايتي ديگر رجب، ماه خدا؛ شعبان، ماه پيامبر(ص) و رمضان، ماه امت پيامبر(ص) ناميده شده است.

رجب، ماه استغفار امت رسول اكرم(ص) و طلب آمرزش آنان از خداوند آمرزنده و مهربان است.

آرايش و تزئين قلب به زينت دعا از جمله بهترين و برترين اعمال سفارش شده در اين ماه، به منظور مهيا شدن براي رفتن به مهماني خدا در ماه رمضان است. دعا انسان را از ظلمت بيرون ميبرد و وقتي انسان از ظلمت بيرون رفت، قيامش، قعودش، گفتارش، اعمالش و رفتارش همه و همه براي خدا ميشود.

نظر به اهميت دعا كردن در اين ماه رحمت، در اين نوشتار مختصر، شرايط دعاي واقعي از ديدگاه استاد بزرگ شهيد مرتضي مطهري مورد بررسي قرار ميگيرد.

در انديشه استاد شهيد مطهري، روح انسان جزئي از عالم وجود است. لذا، اگر واقعاً خواهش و احتياجي در وجودش پيدا شود، دستگاه عظيم خلقت او را مهمل نميگذارد. همانطور كه تمام اعضا و جوارح، در صورت پيدايش احتياجي در يك نقطه از بدن، شروع به فعاليت ميكند، در دعا هم بايد حقيقتاً احتياج در وجود انسان پديد آيد. وي گفته: «فرق است بين خواندن دعا و دعاي واقعي؛ تا دل انسان با زبان هماهنگي نداشته باشد دعاي واقعي نيست» 1




  • هرچه روئيد از پي محتاج رست
    هر كه جويا شد بيابد عاقبت
    هركجا دردي دوا آنجا رود
    هركجا مشكل جواب آنجا رود
    آب كم جو تشنگي آور بدست
    تا بجوشد آبت از بالا و پست



  • تا بيابد طالبي چيزي كه جست
    مايهاش درد است و اصل مرحمت
    هركجا فقري نوا آنجا رود
    هركجا پستي است آب آنجا رود
    تا بجوشد آبت از بالا و پست
    تا بجوشد آبت از بالا و پست



ايمان و يقين به استجابت

در حديث است كه «اذا دعوت فظن حاجتك بالباب» 2 يعني آنگاه كه دعا ميكني حاجت خود را دم در آماده فرض كن. در دعاي معروف ابوحمزه ثمالي كه اميد و اطمينان در آن موج ميزند و حضرت علي بن الحسين زين العابدين (ع) آن را در سحرهاي ماه مبارك رمضان ميخوانده، آمده است.

«بار الها، من جادههاي طلب را به سوي تو باز و صاف و آبشخورهاي اميد به تو را مالامال ميبينم.

كمك خواستن از فضل و رحمت تو را مباح، و درهاي دعا را به روي آنان كه تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و گشاده ميبينم، و به يقين ميدانم كه تو آماده اجابت دعاي دعاكنندگان و در كمين پناه دادن به پناهخواهندگان هستي و نيز يقين دارم كه در پناه بخشندگي تو بودن و به قضاي تو راضي بودن، كمبودهاي بخل و امساك بخل كنندگان و ظلم و تعدي ستمكاران را جبران ميكند.» 3
شهيد مطهري در گفتار هجدهم از كتاب ارزشمند «بيست گفتار» نوشته:

«شرط ديگر دعا ايمان و يقين است؛ ايمان به رحمت بيمنتهاي ذات احديت، ايمان به اين كه از ناحيه او هيچ منعي از فيض نيست؛ ايمان داشته باشد كه در رحمت الهي هيچ گاه به روي بندهاي بسته نميشود، نقص و قصور همه از ناحيه بنده است.» 4

عدم مخالفت با سنن تكوين و تشريع

خواستن و طلبچيزي كه برخلاف هدف تكوين يا تشريع است، مانند خواستن خلود و جاودانگي در دنيا يا خواستن قطع رحم، قابل استجابت نيست به عبارت ديگر اصلاً اينگونه دعاها مصداق واقعي دعا نميباشند. استاد شهيد در اين زمينه گفته:

«... دعا استمداد و استعانت است براي اينكه انسان به هدفهايي كه خلقت و آفرينش و تكوين براي او قرار داده و يا تشريع و قانون آسماني الهي كه بدرقه تكوين است معين كرده و برسد. دعا اگر به اين صورت باشد، شكل يك حاجت طبيعي به خود ميگيرد و دستگاه خلقت به حكم تعادل و توازني كه دارد و هرجا احتياجي هست فيض و مدد ميرسد، او را ياري و كمك ميكند.»5

هماهنگي ساير شؤون زندگي انسان با دعا

در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: «اذا اراد احدكم ان يستجاب له فليطيب كشبه، وليخرج من مظالم الناس، و ان الله لا يرفع اليه دعأ عبد و في بطنه حرام، او عنده مظلمْ لاحد من خلقه.» 6
يعني هرگاه يكي از شما بخواهد دعايش مستجاب شود، كار و كسب و راه درآمد و روزي خود را پاكيزه كند و خود را از زير بار مظلمههايي كه از مردم بر عهده دارد خلاص كند؛ زيرا دعاي بندهاي كه در شكمش مال حرام باشد به سوي خدا بالا برده نميشود. سخن گهربار استاد اين است:

«شرط ديگر اينكه ساير شوون زندگي انسان با دعا هماهنگي داشته باشد. يعني آنها با هدف تكوين و تشريع هماهنگي داشته باشند؛ دل، پاك و صاف باشد؛ كسب و روزي حلال باشد؛ مظالم بر گردن نداشته باشد...» 7

مورد دعا نتيجه گناه نباشد

امر به معروف و نهي از منكر واجب است و صلاح و فساد اجتماع بستگي كامل به اجرا و عدم اجراي اين اصل دارد و نتيجه منطقي ترك فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر باز شدن ميدان براي اشرار و تسلط آنها بر مردم است. بنابر اين اگر مردم در اين وظيفه كوتاهي كنند و به عقوبت و نتيجه منطقي اين كوتاهي مبتلا شوند و سپس بخواهند ابتلاهاي خود را با دعا رفع كنند، ممكن نيست و طبق سنت الهي راه منحصر اين است كه توبه كنند و دوباره در حدود امكانات خود به امر به معروف و نهي از منكر بپردازند تا تدريجاً به هدف و مطلوب خود دست يابند.

سنت الهي اين است كه مادامي كه مردمي كه وضع و حالت خود را در آنچه به خودشان مربوط است تغيير ندهند، خداوند سرنوشت آنان را تغيير نميدهد: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.» 8
به نظر استاد در حقيقت، اينگونه دعاها نيز بر خلاف سنت و تكوين است و سرنوشت آدمي كه عمل نميكند و تنها به دعا ميپردازد، هم اينگونه است. آن استاد فرزانه اين شرط را اينگونه تبيين ميكند.

«شرط ديگر اينكه حالتي كه بالفعل دارد و آرزو دارد آن حالت تغيير و حالت بهتري پيدا كند، نتيجه كوتاهي و تقصير در وظايف نباشد و به عبارت ديگر،حالتي كه دارد و دعا ميكند، آن حالت عوض شود، عقوبت و نتيجه منطقي تقصيرات و گناهان او نباشد، كه در اين صورت،تا توبه نكند و علل و موجبات اين حالت را از بين نبرد آن حالت عوض نخواهد شد.» 9

دعا نبايد جانشين فعاليت قرار گيرد

دعا براي تحصيل توانايي است لذا در صورتي كه خداوند توانايي مطلوب را به انسان داده است، دعا كردن از قبيل طلب تحصيل حاصل است. پيشوايان دين فرمودهاند: «خمسْ لا يستجاب لهم» 10
يعني پنج دستهاند كه دعاي آنها مستجاب نميشود؛ يكي دعاي آن كس كه زني دارد كه او را اذيت ميكند و از دست او به تنگ آمده و تمكن دارد كه مهر او را بپردازد و او را طلاق بدهد، اما طلاق نميدهد و پيوسته ميگويد خدايا! مرا از شر اين زن راحت كن؛ ديگر كسي كه بردهاي دارد كه مكرر فرار كرده ولي باز هم او را نگه داشته و ميگويد خدايا! مرا از شر او راحت كن در صورتي كه ميتواند او را بفروشد؛ سوم كسي كه از كنار ديوار كج مشرف به سقوط عبور ميكند و ميبيند عن قريب سقوط ميكند، اما دور نميشود و پيوسته دعا ميكند كه خداجان او را حفظ كند؛ چهارم كسي كه مالش را به ديگري قرض داده اما كوتاهي كرده و شاهد نگرفته و پولش بدون سند پيش طرف مانده و او نميدهد و پيوسته دعا ميكند و از خداوند ميخواهد كه پولش را به او برگرداند، در صورتي كه از اول در اختيار خود او بود كه تا سند و شاهد نگيرد آن پول را قرض ندهد؛ پنجم كسي كه در خانهاش نشسته و كسب و كار را رها كرده و پيوسته ميگويد: «اللهم ارزقني» (خدايا به من روزي برسان.)
بديهي است كه موارد عدم استجابت دعا منحصر به اين پنج مورد نيست و اين پنج مورد بهعنوان مثال آورده شده تا اين مطلب را بفهماند كه در مواردي كه انسان تمكن دارد از راه عمل و تدبير به هدف و مقصد خود برسد و معذلك كوتاهي ميكند و دعا را جانشين عمل قرار ميدهد، دعا مورد استجابت قرار نميگيرد. شهيد مطهري در فرازي از بيانات گهربارشان ميفرمايند:

«شرط ديگر اين است كه واقعاً مظهر حاجت باشد. در موردي باشد كه انسان دسترسي به مطلوب ندارد، عاجز است، ناتوان است؛ اما اگر خداوند كليد حاجتي را به دست خود انسان داده و او كفران نعمت ميكند و از به كار بردن آن كليد مضايقه دارد و از خدا ميخواهد آن دري را كه كليدش دست دعا كننده است به روي او باز كند و زحمت به كار بردن كليد را از دوش او بردارد، البته چنين دعايي قابل استجابت نيست. اينگونه دعاها را نيز بايد از نوع دعاهاي مخالف سنن تكوين قرار داد.» 11
و در فرازي ديگر ميفرمايند:

«دعا در نظام خلقت براي اين نيست كه جانشين عمل شود. دعا مكمل و متمم عمل است نه جانشين عمل.»
سخن پاياني آنكه استاد معتقد است آنها كه لذت دعا و انقطاع از خلق به خالق را چشيدهاند هيچ لذتي را بر اين لذت مقدم نميدارند.

دعا آن وقت به اوج عزت و عظمت و لذت ميرسد و صاحب خود را غرق در سعادت ميكند كه دعا كننده لطف خاصي الهي را با خود ببيند و آثار استجابت دعاي خود را مشاهده كند. قطع نظر از اجر و پاداشي كه براي دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتي كه بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگي كند و روح انسان به اهتزاز آيد، يك روحانيت بسيار عالي دارد و مثل اين است كه انسان خود را غرق در نور ميبيند و آن زمان است كه شرافت گوهر انسانيت احساس ميشود. اولياي خدا هم هيچ چيزي را به اندازه دعا خوش نداشتند؛ همه خواهشها و آرزوهاي دل خود را با محبوب واقعي در ميان ميگذاشتند و بيش از آن اندازه كه به مطلوبهاي خود اهميت ميدادند به خود طلب و راز و نياز اهميت ميدادند و هيچگونه احساس خستگي و ملالت نميكردند، بر عكس دلهاي زنگ گرفته سياه و قفل شده كه از درگاه خدا رانده شدهاند.


1- شهيد مطهري، مرتضي، بيست گفتار، انتشارات صدرا، چاپ دهم، زمستان 1374، ص 347.

2- بحارالانوار، ج 93، ص 305.

3- از فقرات دعاي شريف ابوحمزه ثمالي.

4- شهيد مطهري، مرتضي، همان، ص 348.

5- همان، ص 350.

6- بحارالانوار، ج 93، ص 321.

7- شهيدمطهري، مرتضي، همان، ص 350.

8- سوره مباركه رعد، آيه 11.

9- شهيد مطهري، مرتضي، همان، ص 351.

10- بحارالانوار، ج 93، ص 356.

11- شهيد مطهري، مرتضي، همان، ص 353.

/ 1